۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیه 21 متقیـن
  • شناسه : 2559
  • 26 مارس 2022 - 6:33
  • 79 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 21 | عبادت ، خلقت ، تقوا | جلسه 3

آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳

حجت الاسلام و المسلمین رضوانی

شرح خطبه مُتَّقین (همّام)

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

————————————————-

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏».[۱]

معنای عبادت

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]

در کلمه‌ی عبد و عبودیّت، نکاتی را عرض کردیم. در معنای عبد که از عبادت گرفته شده است، در واقع عبادت به معنای کمال خضوع در مقابل مولا است. کمال خضوع است. ببینید ما در قرآن داریم که یکی از صفات مؤمنین این است که «فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[۲] هستند.

مراتب خضوع و خشوع

آن‌جا بحث خشوع را گفتند، در ذیل آن آیه، روایاتی که بیان شده، چگونگی خشوع در نماز را بیان می‌کند. در مرحله‌ی اوّل خضوع انسان است، مقدّمه‌ی خشوع، خضوع است. خضوع یعنی چگونگی آراییدن انسان در برابر معبود، یعنی چگونه بایستد.

چگونگی ایستادن در نماز برای خضوع

 مثلاً در مورد نماز در آیه‌ای فرموده بود، کسی که در نماز است اگر خواست خاضع باشد باید چگونه باشد؟ خضوع در صلاه چگونه است؟ وقتی ایستاده است، در حال خواندن حمد و سوره است، در حال خواندن تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم است، باید تمام قامت ایستاده باشد، دست‌های خود را جلوی ران‌های خود قرار بدهد. چشم خود را روی مُهر و محلّ سجده‌ی خود نگه دارد. این خضوع ظاهری او است.

در رکوع که قرار می‌گیرد باید چنان خم شود که اگر به قول روایت یک ظرف آبی روی او بگذارند، آن ظرف سر جای خود بماند، نیفتد. چشم خود را، دید خود را هم باید بین دو پا قرار بدهد. در حال رکوع این‌طور قرار بدهد. در حال قنوت، وقتی قنوت می‌گیرد، اگر انگشتری دارد باید آن را برگرداند و به انگشتر خود نگاه کند.

وقتی به سجده می‌رود خضوع این است، علاوه بر این‌که هفت موضع از بدن خود را روی زمین قرار می‌دهد، پیشانی را روی خاک می‌گذارد و وجه الارض دارد؛ باید نگاه خود را به سمت بینی خود ببرد، هر دو چشم او باید به بینی نگاه کند. در حال تشهّد و سلام دادن، وقتی انسان می‌نشیند باید به دامن خود نگاه کند و دو دست خود را به صورتی که انگشت‌ها را مستوی قرار داده، روی زانو‌ها قرار بدهد و روی دامن خود نگاه کند، در حالی که نشسته است. این خضوع در صلاه است.

خشوع به معنی توجّه قلبی

خضوع در صلاه، مقدّمه‌ی خشوع در صلاه است. فرمود: «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ». خشوع علاوه بر خضوع، توجّه دل را هم می‌خواهد. یعنی باید دل او هم متوجّه ذات احدیّت باشد. یعنی باید نسبت به مخاطبی که دارد با او صحبت می‌کند و در برابر او ایستاده است ـ‌که حضرت حق تعالی است‌ـ کاملاً توجّه داشته باشد. حواس او هیچ جای دیگری غیر از خدا نباشد. این کامل است. خضوع، مقدّمه‌ی خشوع است.

توجّه کامل به خدا در هنگام نماز

کسی که در حال نماز است، امّا مدام به ریش و سبیل خود دست می‌زند، مدام به بدن خود دست می‌زند، مدام دست خود را بالا و پایین می‌برد (خضوع ندارد). گرچه بعضی از این حرکات مُبطِل نیست، چون صورت نماز را به هم نمی‌زند، در احکام فقهی، در فرعیات وقتی وارد می‌شویم این کارها را مبطل نشمرده‌اند. امّا معلوم است که این خضوع ندارد. وقتی کسی خضوع در صلاه نداشته باشد، به طریق اولویّت خشوع ندارد.

تعریف خضوع و خشوع

– در یک کلمه، معنای خضوع و خشوع یعنی چه؟

– در یک کلمه معنای خضوع و خشوع: توجّه تام، با چگونگی رعایت آداب در برابر حق تعالی. به این، خضوع و خشوع در نماز می‌گویند. امّا ما باید مصادیق این را برای کسی که می‌خواهد خاضع باشد بگوییم، باید بگوییم که چه کارهایی انجام دهد تا خاضع شود. اگر خاضع نشود خاشع نمی‌شود. اگر کسی خاضع نشد نمی‌تواند خاشع باشد. پلّه‌ی اوّل، خضوع است که ظاهر است، بعد خشوع است که توجّه دل است. اگر کسی خضوع و خشوع داشت می‌گوییم خشوع دارد.

عبادت، بالاترین درجه‌ی خشوع

کمال خشوع، یعنی بالاترین مرتبه‌ی آن، عبادت می‌شود. عبادت عبارت است از کمال خشوع. این تعریفی است که می‌شود در یک کلمه گنجاند: کمال خشوع، مساوی با عبادت خدا است.

تفاوت مفهوم خضوع و خشوع

در این‌جا مرحوم طیّب اصفهانی می‌فرماید: خضوع و خشوع، با عبادت، آیا مفهوماً یکی هستند یا مغایر هستند؟ می‌فرماید: از سه جهت تغایر دارند. خضوع و خشوع از نظر مفهومی سه تغایر دارند. از نظر لفظی که مغایر هستند، امّا از نظر معنا که گفتیم مترادف هستند، مرحوم طیّب می‌فرماید از سه جهت با هم تغایر دارند. یکی از جهت این‌که عبادت برای معبود، اوّلاً مختصّ به خدا است. عبادت مختصّ به خدا است، لذا استحقاق معبود نسبت به عبادت، مأخوذ در او است. لذا از همین‌جا می‌گوییم قصد قربت برای آن وجود دارد. مستحق بودن معبود نسبت به عبادت، یک چیز مسلّمی است و مأخوذ است. در عبادت اخذ شده است. امّا در خضوع این‌طور نیست. شما در برابر یک فردی که مولای شما نیست، حتّی رتبه‌ی ظاهری هم ندارد، مؤدّب هستید، خضوع دارید، این اشکالی ندارد.

اهمّیّت قصد قربت در عبادت

جهت دوم، در عبادت، اطاعت و قصد قربت شرط است. شرط صحت و قبولی است. امّا در خضوع و خشوع شرط نیست. یک وقت شما تمام و کمال نسبت به یک نفر خشوع دارید، توجّه دارید. مثل جوان‌ها که تازه به هم می‌رسند و ازدواج می‌کنند، وقتی با هم ازدواج می‌کنند در وجود هم هستند (خیلی به هم نزدیک هستند و محبّت دارند). یعنی نسبت به یکدیگر هم خضوع دارند و هم خشوع دارند. کاملاً متوجّه هم هستند (به هم توجّه زیادی دارند). امّا این قصد قربت نمی‌خواهد. قصد قربت می‌خواهد؟ نه.

شما در برابر یک بزرگی خضوع می‌کنید، حتّی شاید خشوع کنید، یعنی توجّه دل هم کاملاً نسبت به او دارید، با طیب نفس دارید به او احترام می‌گذارید و تأدّب می‌کنید. امّا قصد قربت نمی‌خواهد، قصد اطاعت نمی‌خواهد. در برابر معبود، اگر در عبادت قصد قربت نباشد عبادت نیست، چون در موضوع عبادت، قربت اخذ شده است، در آن وضع شده است که باید به قصد قربت باشد و الّا عبادت نیست. فرق تعبّدیات با سایر اعمال که به آن‌ها توسّلی می‌گوییم همین قصد قربت است.

خضوع و خشوع، مقدّمه‌ی عابد شدن

سومین جهت این است که عبادت، از آثار خضوع و خشوع است. یعنی خضوع کردی، خشوع کردی، به دنبال آن عابد می‌شوی. یعنی آنچه که ثمره‌ی خضوع و خشوع شما است که همراه آن قصد قربت هم کرده‌اید، عبادت ذات احدیّت می‌شود. در حالی که عکس آن درست نیست، یعنی عبادت خضوع و خشوع نمی‌آورد، بلکه عبادت ثمره‌ی خضوع و خشوع شما نسبت به معبود و مولا است. این سه جهت، تغایر مفهومی بین خضوع و خشوع و عبادت بیان شده است.

تعریف علما از عبادت

منتها آنچه که به صورت اجمال همه‌ی علما و مفسّرین بیان فرموده‌اند، فرموده‌اند کمال خشوع، عبادت است. کمال خشوع حتماً قصد قربت دارد، و الّا کمال نیست. نگفته‌اند خشوع، بلکه گفته‌اند کمال خشوع است. تمام این اقسامی که ما راجع به عبادت و بندگی گفتیم، اگر به این‌ها دقّت کنیم، همه‌ی این‌ها در عبادت حضرت حق وجود دارد. کمال خشوع، همه‌ی این موارد را دارد.

پسندیده بودن قصد قربت در تمامی اعمال

عبادت چه اقسامی دارد؟ این را هم دقّت داشته باشید. اقسام عبادت (را بحث می‌کنیم).

– قصد قربت داشتن در توسّلیات که منافات ندارد؟

– نه، مقرِّب می‌شود، آن عبادت مقرِّب می‌شود. نه حتّی در توسّلیات، حتّی اگر در کارهای روزمره‌ی خود قصد قربت کنید (پسندیده است). روایت داریم حضرت امیر المؤمنین فرمودند: شما می‌توانید شبانه‌روز در تعبّد حضرت حق و در عبادت باشید. سؤال کردند: در خواب چگونه عبادت کنیم؟ فرمودند: وضو بگیرید و بخوابید. با وضو بخوابید برای شما عبادت حساب می‌شود.

عبادت لسانی

اقسام عبادت، یکی عبادت قولی است، عبادت لسانی است. آنچه مربوط به حضرت حق است ذکر (است). ذکر هم اذکار لسانی را بیان می‌کند، همراه داشتن توجّه را هم دارد. دعا هم شامل داعی شدن است، هم شامل سائل شدن است. آنچه که این‌جا گفته شده هر دو را شامل می‌شود. اذکار لسانی دیگر مثل تلاوت قرآن، این‌ها هم جزء عبادات قولی است.

عبادت‌های جوارحی

دومین قسم از اقسام عبادت، عبادتِ جوارحی است. روزه بگیرید، امساک کنید از آنچه روزه را به هم می‌زند. نماز بخوانید، رکوع کنید، سجده کنید، این‌ها از جمله عبادات جوارحی هستند.

البتّه ما این را هم بگوییم که ناگفته نماند، عبادت قولی از مصادیق عبادت جوارحی است. چون با زبان است، عبادت جوارحی خود به خود شامل عبادت قولی هم می‌شود. امّا آنچه مشهور در این بحث است را این‌گونه تقسیم کرده‌اند، عبادت قولی را غیر از عبادت جوارحی آورده‌اند، در حالی که عبادت قولی را از یکی از جوارح صادر می‌کنند که زبان و لسان باشد.

متلبّس شدن به عبادات اخلاقی

عبادت اخلاقی، عبادت اخلاقی چیست؟ این‌که انسان خود را تزکیه کند، از نظر رذائل اخلاقی خود را تزکیه کند و آن را به فضائل برساند، خود را به کمالات اخلاقی متلبّس کند. این عبادت سوم می‌شود. البتّه این قسمت مربوط به غرائز است، انسان در عبادت اخلاقی غرائز خود را کنترل می‌کند. اصلاً اخلاق… آنچه مسلّم است بخش مهمّی از قرآن و روایات اهل بیت در بحث اخلاق بیان شده است، اگر (به گزاف) نگوییم یک سوم از دین اخلاق است. اخلاق، مربوط به کنترل غرائز است.

در واقع آنچه متکفّل کنترل غرائز است علم اخلاق است که شامل متخلّق شدن به اخلاق الهی می‌شود.

عبادت علم‌آموزی

چهارمین مورد، عبادت علمی است. عبادت علمی این است که کسی خود را در (مسیر) تعلّم معارف الهی و علوم آل الله قرار بدهد. عقاید را برای خود تحصیل کند و تحقیق کند تا به اعتقاد راسخ برسد. علوم حقّه را بفهمد و احکام و مسائل دینی ـ حتّی در فروع ـ را هم یاد بگیرد. دنبال علم رفتن، خود را در حال تعلّم و تفهّم قرار دادن، یک نوع عبادت است. قسمی از اقسام عبادت است.

عبادت با قلب

آخرین و پنجمین نوع از اقسام عبادت، عبادت قلبی است. عبادت قلبی ذُکر است، توجّه به خدا است. کسی که همه‌ی مراحل قبل را طی کرده باشد، امّا توجّه به خدا نداشته باشد، نمی‌تواند تمام عبادات قبلی را هم به منصه‌ی عمل برساند. امّا اگر کسی پنجمین قسم یا مرتبه را (به انجام برساند بقیّه را هم به انجام رسانده است).

بهتر است این اقسام را در قالب مراتب بیان کنیم، گرچه آقایان مفسّرین این‌گونه نفرموده‌اند، ولی اگر ما به اقسام عبادات دقّت کنیم، در واقع این‌ها رتبه‌های عبادت است. وقتی خواستیم در کمال عبادات قرار بگیریم، باید پنجمین قسم را که فرموده‌اند در خود ایجاد کنیم و آن توجّه تام و ذُکر در وجود ما نسبت به معبود است. این اقسام یا مراتب عبادت در این بخش بود.

کلمه‌ی عبد، شامل همه‌ی مراتب عبادات

آن عبادتی که در کلمات قرآن بیان شده است، مثل «وَ اعْبُدُوا»،[۳] شامل همه‌ی این اقسام عبادت می‌شود. یا بگوییم شامل همه‌ی عباداتی می‌شود که دارای این مراتب است. اگر قائل به بیان مراتب برای این‌ها باشیم. فرقی ندارد، ثمره‌ی خاصّی در این‌که ما آن‌ها را به عنوان مراتب بگوییم یا به عنوان اقسام بگوییم حاصل نمی‌شود. شاید یک بحث لفظی باشد. لذا آنچه که مسلّم است «وَ اعْبُدُوا» شامل همه‌ی این عبادت‌ها می‌شود. هم عبادت قولی، هم عبادت فعلی، هم عبادت علمی، هم عبادت عملی هم عبادت قلبی را شامل می‌شود که مورد پنجم است. «وَ اعْبُدُوا» شامل همه‌ی این‌ها می‌شود.

انبیا و ائمّه دارندگان تمام مراتب عبادت

اهل بیت و ائمّه‌ی اطهار و انبیای ۱۲۴ هزار نفر، تمام مراتب عبادت را در خود داشته‌اند. یعنی متلبّس به عابدیّت و عبودیّتی که در وجود خود داشتند بودند، همه‌ی اقسام را رعایت می‌کردند و در وجود خود تحصیل کرده‌ بودند.

شاید سؤال شود و اشکال شود که این «اعْبُدُوا» چون امر حاضر است فقط شامل واجبات می‌شود. عرض می‌کنیم نه، اوامر خداوند نسبت به عباد خود، هم شامل واجبات می‌شود هم شامل مستحبّات می‌شود. یعنی مستحبّات هم عبادت است، آن‌ها هم قصد قربت می‌خواهد.

لزوم قصد قربت برای مستحبّات

از کجا نتیجه حاصل می‌شود؟ آن‌جا که کسی به یک مستحبّی قسم بخورد یا متعهّد شود یا نذر کند که آن را انجام بدهد. آن وقت بدون قصد قربت برای او حاصل نمی‌شود. یعنی اگر کسی خواست مستحب هم انجام بدهد، باید حتماً آن را به قصد قربت انجام بدهد. در توسّلیات، کمال آن‌ها و این‌که انسان بتواند به رحمت‌های واسعه‌ی الهی در بندگی مستفیض شود این است که باید توسّل را هم با قصد قربت انجام بدهد. دست خود را می‌شوید برای این‌که تطهیر کند، این کار را به قصد قربت انجام بدهد. می‌خواهد لباس خود را بشوید همین کار را انجام بدهد. می‌خواهد یک حرکتی انجام بدهد، هر کاری در زندگی خود دارد، حتّی کارهای حیوانی خود را هم که می‌خواهد انجام بدهد به قصد قربت انجام بدهد.

این‌ها نکاتی است که در بحث عبادت و عبودیّت باید بیان می‌کردیم.

توصیه‌هایی برای تبلیغ دین

یک نکته عرض کنم و آن این‌که در ایّامی که باید به تبلیغ بروید، هر جا که هستید. یک وقت کسی در مسجد فعّالیّت ندارد، مسافرت تبلیغی هم نمی‌رود، شاید ماه رمضان برای منبر و نماز دعوت نشود. ولی خود شما که هستید، اطرافیان شما، قوم و خویش شما، اقرباء، خانواده، فامیل، محلّه، بالاخره یک برنامه‌ی تبلیغی برای خود داشته باشید. به «إِذا رَجَعُوا»[۴] عمل کنید. این نکته‌ی اوّل بود.

نکته‌ی دوم، هر جا بحث تبلیغی دارید یک نکته را رعایت کنید، از آنچه برای شما معلوم است برای مردم بگویید. یعنی معلومات خود را برای مردم بگویید، نه این‌که مجهولات خود را بگویید. معلومات را بگویید، در آنچه که برای شما مشتبه است توقّف کنید. تا کاملاً به آن علم پیدا نکرده‌اید برای مردم نگویید. آنچه که بلد نیستید بگویید بلد نیستم.

پاسخ ندادن به ندانسته‌ها

این‌که «لَا أدری نِصفُ العلم»، «لَا أَعْلَمُ نِصْفُ الْعِلْمِ»[۵] همین است. بدانید و بگویید. فکر نکنید اگر گفتید بلد نیستم از آقا بودن می‌افتید (مرتبه‌ی علمی شما کم می‌شود). نترسید، بگویید بلد نیستم فردا جواب شما را می‌دهم. خود شما این‌جا وادار می‌شوید که بروید آن مطلب را یاد بگیرید.

یا به کتب مراجعه کنید، یا از آن‌هایی که اهل هستند سؤال کنید و مطلب را یاد بگیرید. خود شما یاد می‌گیرید، بعد هم برای مردم می‌گویید و مسئول هم نیستید. امّا اگر یک مطلبی را اشتباه گفتید مسئول هستید. شاید پیش خدا ضامن باشید. یک وقت (آن‌هایی که از شما سؤال کرده‌اند) اشتباه انجام می‌دهند، راه اشتباه را می‌روند، خصوصاً در بعضی حقوق این اتّفاق می‌افتد. اگر مطلبی را بلد نیستید نگویید. بگویید بلد نیستم. این‌که انسان بگوید یک «نه»، یک «بلد نیستم»، یک «نمی‌دانم» باعث کوچک شدن من می‌شود، شخصیّت من کوچک می‌شود، اشتباه است. نه، هیچ وقت انسان کوچک نمی‌شود. «العَاقِلُ یَعلَم وَ یَسأل» (منبع یافت نشد) آدم عاقل هم می‌داند و هم می‌پرسد.

قطع یقین داشتن به دانسته‌ها

شامل این می‌شود که ما حتّی یک چیزی را می‌دانیم، امّا قطع یقینی نداریم. قطع داریم، امّا قطع ما خیلی محکم نیست. باید دوباره برویم بپرسیم، اشکالی ندارد، دوباره بپرسید. یا دوباره مراجعه کنید، اشکالی ندارد. این‌که یک مسئله‌ای را از انسان می‌پرسند و او بلد نیست، سؤال کننده را در دست انداز بیندازد (بی‌جهت جواب بدهد)، مثلاً بگوید این مسئله اختلافی است، یا یک پاسخ غلط از پیش خود بسازد و بگوید، این‌ها خوب نیست. لبّافی خوب نیست. کم کم به کذّابی می‌رسد، آن وقت دروغ می‌گویید. ماه رمضان هم هست، یک وقت چیزی می‌گویید دروغ به خدا و پیغمبر است، آن وقت مُفطِر صوم شما می‌شود.

پس از معلومات بگویید، در مورد مجهولات بگویید بلد نیستیم، مراجعه کنید و تبدیل به معلومات کنید. در مشکوکات هم متوقّف باشید تا به معلومات برسید. این نکته‌ای است که در امر تبلیغ حتماً باید رعایت کنید.

قرآن، فضیلت ماه رمضان

نکته‌ی بعدی، قرآن می‌فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ».[۶] فضیلت و کمال ماه رمضان، «الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ». نه «الذّی کتب فیه الصّیام». فرمود: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»،[۷] امّا نگفت جزء فضایل ماه رمضان است، فرموده روزه جزء امتیازات ماه رمضان است. فضل ماه رمضان این است که «الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ». به این قرآن در ماه مبارک رمضان بیش از پیش ـ من می‌گو‌یم صدها برابر ـ بیشتر توجّه داشته باشید. هر کسی می‌خواهد در جایی سخنرانی کند، منبر برود یا مسجدی در اختیار او است، حتماً جلسه‌ی قرآن را با تفسیر توأم کند.

مقابله با مهجور شدن قرآن

ما که علّامه نمی‌شویم، امّا خود ما که می‌توانیم در حدّ خود بگوییم. به اندازه‌ی توان و بضاعت علمی خود، از قرآن می‌توانیم برداشت کنیم. فرمود: قرآن «بَیانٌ لِلنَّاسِ»،[۸] قرآن را برای مردم بیان کنید. اگر قرآن را برای مردم بیان نکنید مهجور می‌شود و باعث این می‌شود که قرآن روز قیامت از ما شِکوه کند. إن‌شاء‌الله اهل بیت، خصوصاً فضائل و مناقب امیر المؤمنین را در ماه مبارک رمضان فراموش نفرمایید.

منابع و مآخذ


[۱]– سوره‌ی بقره،  آیه ۲۱٫

[۲] – سوره‌ی مؤمنون، آیه ۲٫

[۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۳۶، سوره‌ی حج، آیه ۷۷، سوره‌ی نجم، آیه ۶۲٫

[۴]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲۲٫

[۵]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۹۹٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۸۵٫

[۷]– همان، آیه ۱۸۳٫

[۸]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۸٫

TafsirRezvan-02-21-0001-3

Visits: 4

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1