تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۲۸ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۲۸
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه مُتَّقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
——————————————————-
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
در ذیل آیهی شریفهی بیست و یکم سورهی مبارکهی بقره، مطالبی را از کلمات امیر المؤمنین در نهج البلاغه، خطبهی همّام عرض کردیم.
در ذیل این آیه، امیر المؤمنین چگونگی تقواگری (تقوا داشتن) و چگونگی انجام وظایف یک متّقی را بیان فرموده بودند، ما آنها را تا یک حدّی عرض کردیم. یک سری از صفات و توصیفات و علائمی که متّقین برای حضرت فرمودهاند باقی مانده است که من اینها را به صورت خلاصه میگویم.
فرمودند: «فَمِنْ عَلَامَهِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ»[۲] یکی از علائمی که جناب متّقین در راه تقواگری (داشتن تقوا) دارند، این است که شما آنها را میبینید در دینداری خود خیلی قوی هستند، قوّت زیادی در دینداری دارند. «وَ حَزْماً فِی لِینٍ»، همچنین در مدارا کردن، آدمهای دوراندیش هستند. «حَزماً» به معنای دوراندیشی، عاقبتنگری است. «وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ»، ظرف ایمان آنها در باور آنها است. اگر ایمان همراه با ایقان باشد خیلی ارزش پیدا میکند.
همانطور که در توصیف متّقین در آیات اوّل سورهی مبارکهی بقره هم فرمود: «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ»[۳] در حالی که آنها را به ایمان توصیف کرده بود. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۴]، «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[۵]، اینجا باز فرمود: «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون». ایمان آنها در ایقان آنها است. یعنی در باور آنها است.
اگر ایمان در ایقان قرار بگیرد، دیگر نمیتوانند ایمان را از شما بگیرند. ولی اگر ایمان، ایمانی باشد که همراه با یقین و باور نباشد، ممکن است یک مقدّمات دیگری به وجود بیاید؛ قطع نسبت به آنچه ایمان داری از دست بدهی، یک مقدّمات جدیدی برای شما قطع جدیدی را حاصل کند. لذا ایمان شما برگردد (به چیز دیگری ایمان بیاورید). اینها خیلی مهم است. اگر خواستید ایمان پابرجا شود ایقان میخواهد.
ایمانی که اینجا میگوییم معنای اعتقادی آن را عرض میکنیم، نه آن چیزی که در حقیقت ایمان بود که یک مورد اعتقاد بود. البتّه همهی ایمان، اعتقاد است، گفتیم اقرار نشانهی آن (ایمان) است، آنچه عمل میکنند هم ثمرات ایمان است. و الّا خود ایمان همان است که عرض کردیم، اعتقاد قلبی است. ولی به هر حال اعتقاد قلبی که ایقان داشته باشد پابرجا میماند، با حوادث متغیّر نخواهد شد.
«وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ»[۶]، آدم متّقی نسبت به علم و دانش حریص است. یعنی ولع دارد، حرص دارد بر اینکه برود یک چیزی را یاد بگیرد. همین که بفهمد آقایی، عالمی، درسی، بحثی در جایی شروع شد اگر فرصت داشته باشد آن را از دست نمیدهد. اگر فرصت نداشته باشد با امکاناتی مثل اینترنت، سایتها و کانالهای صوتی و تصویری، بالاخره آن را به دست میآورد و کسب میکند. «وَ حِرْصاً» یعنی «حریصاً». «فِی عِلْمٍ» در علم حریص هستند. «وَ عِلْماً فِی حِلْم»، آنها در عین بردباری دانش دارند.
حلیم را خدمت شما عرض کردم، از لوازم آخوندی و طلبگی که جزء ضروریات است حلم است. یکی از موارد حلم این است در کوچه و بازار که میرویم، خصوصاً در زمان حال، خیلی به ما هجمه میشود، حتّی از جانب دوستان (هجمه صورت میگیرد). ناخودآگاه بعضی اوقات برجک ما را میزنند (به ما انتقاد میکنند). اگر کسی در آخوندی خود واقعاً حلم داشته باشد هر چه بگویند (صبر میکند). اگر ناسزا بگویند، کنایه بزنند، همه را تحمّل میکند. یعنی حلیم است، بردبار است، از این اتّفاقات زود رنجیده نمیشود. (حلم) یکی از لوازم متّقین است، من فکر میکنم برای طلبهها جزء ضروریات طلبگی آنها است. جدای از تقوا، (بردباری) جزء ضروریات طلبگی است. موقعیّت طلبگی اقتضاء میکند بر اینکه طلبه، حلم داشته باشد، حلیم باشد که از صفات بارز پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.
«وَ قَصْداً فِی غِنًى»، میفرماید: در جایی که از نظر مالی ثروت داشته باشد مقتصد است، میانهرو است، زیادهروی نمیکند. اگر پول زیادی داشت طوری نیست که بخواهد ریخت و پاش کند (بیش از حد خرج کند)، اسراف کند، تبذیر کند. اسراف یعنی زیاد مصرف کردن، تبذیر یعنی از بین بردن. مالی را نابود کردن، از بین بردن. اسراف این است که شما سر سفره زیاد بخورید، تبذیر این است که نانها را طوری نگهداری کنید که خراب شود، کپک بزند، غذای شما از بین برود، این تبذیر میشود. لذا «وَ قَصْداً فِی غِنًى»، انسان متّقی مقتصد است، معتدل است، در حالی که غنا دارد، ثروت دارد، بینیازی دارد.
«وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهٍ»، وقتی عبادت میکند عبادت او متکبّرانه نیست، خاشعانه است. همانطور که در توصیف مؤمنون فرمودند: «فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[۷]، اینجا میفرماید: کلّاً عبادت آنها با خشوع است. روزهی آنها هم همینطور است، حجّ آنها هم همینطور است، امر به معروف و نهی از منکر آنها هم با خشوع است. کلّ اعمالی که انسان باید به عنوان عبادت انجام بدهد همه همراه با خشوع است. خشوع یعنی در برابر خدا متزلزل هستند و از این خوف دارند که یک وقت کاری انجام ندهند لایق حضرت حق نباشد. این را قبلاً عرض کردیم آنها اعمال خود را «عَلَی وَجَلٍ» انجام میدهند، برای اینکه ترسان هستند از اینکه نکند حقّ مطلب ادا نشود. به عبارت دیگر، به آنچه که انجام میدهند سوء ظن دارند. به خود سوء ظن دارند. سوء ظن دارند که حقّ مطلب را ادا نکنند.
لذا «وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهٍ وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ» این نکته خیلی مهم است، من به خود و شما خیلی این را توصیه میکنم. دو توصیف در روایات برای آدم مؤمن داریم؛ یکی اینکه «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ»[۸] یعنی به صورت و ظاهر او که نگاه میکنید همیشه شاد است، بانشاط است. «وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه». اینجا هم میفرماید: «تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ» وقتی تنگدست است و مشکل مالی دارد، به ظاهر او که نگاه میکنید میبینید ظاهر او خیلی خوب است. با لباس آراسته، با ظاهری تمیز (زندگی میکند). یکی از اشکالاتی که در اذهان عموم مؤمنین وجود دارد این است کسی که خیلی انسان خوبی است باید ظاهر نامرتّبی داشته باشد و لباس او مندرس و کهنه باشد. این اشتباه است.
انسان متّقی اینطور است که ظاهر او متجمّل است، یعنی ظاهر او را که میبینید آراسته است. ظاهر خود را طوری نشان میدهد که کسی فکر نکند او فقیر و تنگدست است. چه برای مردها چه برای زنها فرقی نمیکند، خانم را نگاه میکنید خیلی ظاهر آراستهای دارد (ولی در درون) ناراحت است، غم و اندوه زیادی در زندگی خود دارد، بچّههای خود را آراسته میکند در حالی که محتاج نان شب هستند (وضع مالی خیلی بدی دارند). چرا؟ چون نمیخواهند کسی از روی ترحّم و دلسوزی به آنها نگاه کند، اینها مهم است. لذا ما طلبهها باید این را خیلی در خود ایجاد کنیم، یعنی طوری رفتار نکنیم که کسی فکر کند ما تنگدست هستیم، فکر نکند ما در خانهی خود گوشت و مرغ نداریم، پول نداریم. (باید طوری باشیم) هر کس ما را ببیند ظاهر ما را تحسین کند، این مهم است.
ظاهر طلبه باید آراسته باشد، مثل آقای فولادی، از اوّل طلبگی که مجرّد بود و ما او را میشناختیم وقتی میآمد تو دل برو (مرتّب) بود. (مؤمنین) باید اینطور باشند. نه اینکه لباس کهنه و پاره و کثیف بپوشند! اینها (آشفتگی ظاهر) نقطهی ضعف برای یک مؤمن و متّقی است. من و شما که طلبه هستیم تکلیف ما دو چندان است، باید ظاهر خود را خیلی آراسته نگه داریم. بیرون که میخواهید بیایید، در بین عوام و مردم ظاهر شوید، طوری بیایید که کسی فکر نکند شما تنگدست هستید، فقیر هستید، این خیلی مهم است.
«وَ صَبْراً فِی شِدَّه». اینها را به شکل مصدر آورده بر اینکه شدّت و تأکید در آن را بیاورد. یعنی در سختیها خیلی صبر دارند، وقتی انسان (مؤمن) در سختیها قرار میگیرد بسیار صبور است. به یاد دارم در اوایل طلبگی از نظر قوت و غذا، تنها چیزی که در مدرسهی ما بود، یک پیرمردی بود ـ خدا او را رحمت کند ـ نذر کرده بود نان خالی هر روز صبح میآورد در ایوان مدرسه میگذاشت. هر کس هر تعدادی میخواست میبرد. ما با همین (مقدار نان) دو ماه، چهل روز، از مدرسه بیرون نمیرفتیم.
بعضی اوقات تعطیل میشد (نان) نمیآوردند، در ایّام تعطیل نان نمیآوردند. باید سراغ کارتنی میرفتیم که نان خشکها را در آن میگذاشتند. آنها (نان خشکها) را بالاخره مصرف میکردیم یک طوری جان به درمیبردیم! تا به حال نان و آب خوردهاید؟ نان و نوشابه که خوب است، ما نان و آب هم خوردهایم، نان را داخل آب میزدیم و میخوردیم. چیز دیگری نبود که بخوریم. آن هم چه نانی! نان خشکیدهای که در کارتنها بود، یک پیرمردی بود ـ خدا او را رحمت کند ـ خادم مدرسه بود. او هر هفته میآمد نان خشکها را جمع میکرد میفروخت. وقتی میآمد کارتن نان خشک را میدید که خالی است میگفت: کوفت بخورید! نان خشکها را هم خوردید؟!
در سختیها هم باید صبر داشته باشیم. من هر وقت اسم صبر آوردهام معنای آن را هم گفتهام. تعبیری که علّامه طباطبایی (رحمه الله علیه) در ذیل آیهی بیست و هشتم سورهی مبارکهی کهف در «المیزان» دارند این است، میفرمایند: «مُضَایِقَهُ النَّفس»، یعنی نفس را در تنگنا قرار دادن، به این صبر میگویند. نفس را در تنگنا قرار بدهید. تعبیر سادهتر این است مثل استخوان در گلو است، نه میشود آن را خورد و نه میشود آن را خارج کرد. این خیلی مهم است. لذا «صَبْراً فِی شِدَّهٍ». در مورد همه چیز همینطور است، فقط در مسائل مالی نیست. در مسائل سیاسی هم هست، یک وقت انسان را از لحاظ سیاسی در تنگنای دشوار قرار میدهند، باید مواظب باشید از اعتقادات خود دست نکشید. خلاف آنچه که معتقد هستی و اعتقاد داری عمل نکنی، خلاف آن صحبت نکنی.
این صفاتی که گفتیم در طول هم است، یعنی ترتیبی که حضرت فرموده در طول هم است. یعنی «صَبْراً فِی شِدَّهٍ» بعد از این است که بگوییم «وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ»، ایمان او در یقین باشد، باور داشته باشد. و الّا در سختیها و مشکلات، بعضی از آقایان هستند در جناحهای سیاسی من دقّت کردهام. چون خود من جناحی نیستم و خود را هیچ وقت داخل در مسائل جناحی نکردهام، از بالا میبینم. کسانی که در جناحهای سیاسی هستند به هر جناحی که بر وفق مراد آنها است و میتوانند در انتخابات رأی بیاورند (وارد میشوند)، (وقتی رأی آوردند) به شدّت شاد میشوند. امّا اگر رأی نیاوردند، به همهی افراد از بالا تا پایین ناسزا میگویند! همه را تخریب میکنند! اینطور هستند.
چرا؟ چون آنچه بر آن هستند ایمان و اعتقاد واقعی نیست، میخواهند خودشان باشند (به نفع آنها باشد). اینطور نمیشود. لذا اگر چیزی بر وفق مراد آنها باشد دنبال آن میروند. به قول امام حسین که میفرماید: «عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون»،[۹] زمان دینداری که فرا میرسد همه فرار میکنند. اینطور نمیشود (متّقی بود).
لذا « ٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّهٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ»[۱۰]. طالب بودن آنها خیلی زیاد است، امّا در چه چیزی طلب دارند؟ مطالبهی آنها در حلال است، هیچ وقت مطالبهی غیر حلال ندارند. اگر هم باشد دنبال آن نیستند. یک بندهی خدایی بود ما یک زمانی در دانشگاه کار داشتیم، او مسئول کارپردازی بود، پولها در دست او بود، چکها در دست او بود، خرجها در دست او بود. من یک روز متوجّه شدم خود او پول نداشت، صبح تا شب هم دنبال کار بود، با اینکه میلیونی پول در دست بود به خود اجازه نداده بود یک مقدار خیلی کم، حتّی یک غذای خیلی ارزان برای خود بخرد.
به او گفتم: مگر پول نداشتی؟ گفت:نه. گفتم: تلفن میکردی و اجازه میگرفتی پول را استفاده کنی. گفت: نه، خجالت کشیدم. این خیلی مهم است در این مواقع انسان حلال را رها نکند. امّا دعای ما همیشه این باشد: «اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ»[۱۱]، یعنی از خدا بخواهیم در همه چیز ما را به وسیله حلال از حرام بینیاز کند، هیچ وقت دنبال حرام نباشیم. چه در مطالبهی مال، چه در مطالبهی غیر مال و چیزهای دیگر (دنبال حلال باشیم).
«وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً»[۱۲] این خیلی مهم است. در راستای هدایت و سمت و سوی الهی که قرار میگیرند، همیشه نشاط دارند. یکی از دوستان است، خدا او را حفظ کند، حاج آقای کشکولی، در اوج مشکلات مدرسه و گرفتاریهای مالی میگوییم: آقا، حال شما چطور است؟ میگوید: غرق نور و نعمت الهی هستم. خیلی مهم است، من اسم ایشان را آوردم تا شما ایشان را بشناسید. بعضی دوستان هستند در اوج زحمات، مشکلات، گرفتاریهای کاری، گرفتاریهای شغلی، گرفتاریهای خانوادگی، گرفتاریهای مالی، امّا میگویند: غرق نور و نعمت الهی هستیم. واقعیّت همین است، یعنی اگر این حرف را به دقّت بسنجیم، آنچه از نعمتهای الهی برخوردار هستیم «لا تُعَدّ وَ لا تُحصَی». اصلاً نمیشود آنها را به عدد آورد، نمیشود آنها را مرزبندی کرد که چقدر هستند، نهایتی ندارند.
نعمتهای الهی که ما در آنها هستیم خیلی زیاد هستند، نعمتهایی که از آنها محروم هستیم را میتوانیم بشماریم. میتوانیم متوجّه شویم که در قسمتهایی کمبود داریم، امّا چقدر نعمت داریم؟ همین نفس کشیدن که در دنیا دارید را حساب کنید، چقدر نعم الهی در حیطهی زندگی شما وجود دارد و شما در آن غوطهور هستید؟ میتوانید نفس بکشید. نعمتهای الهی خیلی زیادی برای ما وجود دارد، لذا باید مواظب باشیم در این راه، در راه هدایت، نشاط داشته باشیم.
به مدرسه میآییم و میرویم، در دوران طلبگی هستیم، بد است که ما همیشه غمگین باشیم و گلایه کنیم. یک دوستی در بین طلّاب داریم که خیلی اهل علم است، امّا هر وقت از او چیزی میپرسیم ما را ناراحت میکند. میگوید: ما مجبور هستیم، چارهای نداریم به جز اینکه طلبه باشیم و… اینها خیلی حرفهای بدی است. در این راه، انسان باید نشاط داشته باشد، یعنی طوری نشان دهد که رویش دارد، نشاط به همین معنا است. یعنی شادابی در وجود او تلألو میکند. لذا «نَشَاطاً فِی هُدًى».
به این دقّت داشته باشیم اگر در وجود و زندگی خود نشاط آوری کنیم، خیلی از مشکلات خود را میتوانیم حل کنیم. شاید ایجاد نشاط و نشان دادن چهره به صورت شاداب که «بشرا فی وجهه» که فرمود، یا «تَجَمُّلًا فِی فَاقَهِ» فرمود، اگر اینها را در وجود خود ایجاد کنیم، خدا هم به ما رو میکند. وقتی میبیند ما ظاهر خود را اینطور نشان میدهیم خدا هم برای ما از طرف دیگر «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[۱۳] میرساند. از نظر مالی، ظاهری، واقعی و باطنی، کم کم از هر نظری تأمین میکند، به طوری که خود ما هم نتوانیم فکر آن را بکنیم. اگر ما تقوای الهی را برای خود ایجاد کردیم نصّ قرآن است که «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» خدا به ما رزق و روزی میدهد.
تعبیر «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»، (در مورد هر مسئلهای است که) فکر آن را نمیکنید، حساب و کتاب آن از دست شما خارج است، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» شامل همهی اینها میشود. پس مواظب باشیم اینکه «وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ (بشرا فی وجهه)»، این صفات را در خود ایجاد کنیم. یکی دیگر از تعبیراتی که دارد این است: «نَشَاطاً فِی هُدًى». در راه هدایت که قرار گرفتیم نشاط داشته باشیم.
اینکه ما فکر کنیم همیشه باید برای امام حسین گریه کنیم اینطور نیست، خیلی جاها هم باید در برابر اهل بیت شاداب باشیم. این ایّام ایّامِ سوگواری است محزون هستیم، چون آنها محزون هستند. امّا هر جا برویم که نمیشود (محزون بود). بعضی اوقات آقایان طلّاب و وعّاظ و مدّاحها در مولودیها هم روضه میخوانند. جالب این است روضهی وداع هم میخوانند! این درست نیست، باید دقّت داشته باشیم، حواس ما جمع باشد چه کاری انجام میدهیم. لذا ایجاد نشاط (مهم است).
– «کُلُّ یَومِ عاشورا».
– نه، اینطور نیست که… چرا فرمودهاند: «یُفَرَّحُونَ فِی فَرَحنَا»؟ اینها مهم است. «یُفَرَّحُونَ» یعنی دائماً فرح دارند «فِی فَرَحنَا». (اگر حزن همیشگی بود) این را نمیآوردند، میگفتند همیشه عاشورا است، همیشه محزون باشید. اینکه درست نیست. اصلاً اینطور نیست. ما به علمای سلف که دقّت کنیم، به خیلی از علمایی که الآن هستند، با مشکلات و گرفتاریهای بیشماری که دارند، وقتی با آنها صحبت میکنید به زندگی امید پیدا میکنید.
– این مسائل جای خود را دارد. این تعبیراتی که ما از اهل بیت داریم هر کدام در جای خود است. اصلاً عدالت یعنی همین، عدالت یعنی هر چیزی را در جای خود (رعایت کنیم). عادل یعنی کسی که «یَضَعَ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ مَوْضِعَه»[۱۴]. یعنی هر چیزی را در جای خود قرار بدهد. حضرت فرموده: «لاندبنکم»، ما که نمیتوانیم، ما همان وقت که میآیند احساسات را برانگیخته میکنند شاید کمی هم نتوانیم گریه کنیم. چون لقمههای مشتبه وجود دارد دیگر دل را به آن سمت و سو نمیکشد.
ولی بحث این است که در بحث هدایتگری (هدایت کردن) قرار میگیریم، (وقتی میخواهیم) مردم را هدایت کنیم، باید چگونه باشیم؟ باید بانشاط باشیم. باید از خود نشاط نشان بدهید. اگر پیش نماز مسجد است باید طوری باشد مردم به سمت دین نشاط پیدا کنند، به سمت دین بدوند (با سرعت و اشتیاق به سمت دین بیایند)، به رسیدن به ایمان و دین و انجام عبادات الهی حریص شوند. نه اینکه ما را میبینند غم وجود آنها را بگیرد. طوری خود را نشان بدهیم که… فکر میکنیم خیلی کار ما درست است! خود را طوری نشان بدهیم که هر کس ما را ببیند میخواهد گریه کند! نباید اینطور باشیم. ما نباید طوری در راه هدایتگری (هدایت کردن) قرار بگیریم که باعث شویم دیگران اصلاً سرخورده شوند. خصوصاً در بین جوانها، ما باید به گونهای در راه هدایت کردن عمل کنیم جوانها با نشاط به سمت و سوی دین بیایند، به سمت و سوی عبادات بیایند. مثل زمان جنگ، کسانی که بودند و جبهه و جنگ را به یاد دارند، نیمه شب، یکی دو ساعت قبل از اذان، رزمندهها بیدار میشدند با نشاط نماز میخواندند، با نشاط راز و نیاز میکردند. اینها مهم است.
امّا اگر یک نحوهای ظاهر شویم که به عنوان اسوه ـبه عنوان کسی که سرمشق دینداری مردم استـ هر کس ما را میبیند میخواهد گریه کند! مصیبت سر تا پای او را بگیرد، اندوه او را بگیرد! نه، انسان مؤمن متّقی… خصوصاً این بحث که نشاط در راه هدایت (است)، برای من و شما که طلبه هستیم خیلی مصداق دارد. یکی از عیبهای ما طلبهها این است در زمان حال کاری انجام دادهایم که مردم از طلبگی فراری هستند! خواستید برای یک طلبه همسر انتخاب کنید به هر جا که میروید مخالفت میکنند! خود آنها (خانوادهی دختر) هم نماز شب میخوانند، امّا مخالفت میکنند! اصلاً پدر (دختر) آخوند است ولی مخالفت میکند، چرا؟ چون به گونهای عمل نکرده که در راستای طلبگی باعث این شود مردم را جذب کند. زندگی و نحوهی زیست خود را به گونهای قرار داده که همه از دین و آخوندی فراری میشوند! باید مواظب باشیم، اینها خیلی مهم است.
(اگر میخواهیم) در راستای طلبگی و آنچه که برای هدایت مردم لازم است عمل کنیم، باید ایجاد نشاط کنیم. باید اوّل نشاط را در خود داشته باشیم. اگر در خود نشاط داشته باشیم، از نظر ظاهری تجمّل داشته باشیم در حالی که «فَاقَهٍ» داریم، «تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ وَ صَبْراً (بشرا فی وجهه)». ظاهر خود را از لحاظ شادابی طوری قرار بدهیم که مردم از ما اندوهگین نشوند. «وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه»، در دل و باطن ناراحت هستند. اگر اینطور شد ما میتوانیم در راه هدایت قدم برداریم. لذا این «نَشَاطاً فِی هُدًى» هم به جهت اینکه خود ما آن را داشته باشیم، هم از جهت اینکه دیگران را هدایت کنیم، به سمت دین ببریم. اینها نکات بسیار مهمّی است.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۲۱٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۴٫
[۴]– همان، آیه ۳٫
[۵]– همان، آیه ۴٫
[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫
[۷]– سورهی مؤمنون، آیه ۲٫
[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۳۳٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۵، ص ۱۱۷٫
[۱۰]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫
[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۳۸۸٫
[۱۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫
[۱۳]– سورهی طلاق، آیه ۳٫
[۱۴]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج ۲، ص ۱۴۹٫
Views: 3
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.