تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۶۳ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱ جلسه تفسیر آیه صد و شست و سه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (۱۶۳) إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۶۳ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صد و شست و سه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (۱۶۳) إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۱۶۴)
و خداى شما خداى یگانه است، جز او خدایى نیست، رحمتش بى اندازه و مهربانىاش همیشگى است. (۱۶۳) بى تردید در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز و کشتى هایى که در دریاها [با جابجا کردن مسافر و کالا] به سود مردم روانند و بارانى که خدا از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگىاش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبندهاى پراکنده کرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر میان آسمان و زمین، نشانههایى است [از توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] براى گروهى که مى اندیشند. (۱۶۴)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۶۳
آیه ۱۶۳ | یگانگى ، توحید و مهربانى خدا
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (۱۶۳) إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۱۶۴)
و خداى شما خداى یگانه است، جز او خدایى نیست، رحمتش بىاندازه و مهربانىاش همیشگى است. (۱۶۳) بىتردید در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز و کشتىهایى که در دریاها [با جابجا کردن مسافر و کالا] به سود مردم روانند و بارانى که خدا از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگىاش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبندهاى پراکنده کرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر میان آسمان و زمین، نشانههایى است [از توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] براى گروهى که مىاندیشند. (۱۶۴)
وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ۱
در آیه «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» خود این سیاق کلام که «إِلهٌ واحِدٌ» را بر «إِلهُکُمْ» مقدم کرده نشان دهنده حصر و منحصر کردن الهه و الوهیت در وجود الله است، این کلمه واحد در اینجا توصیف فرموده که معنای وصفی دارد و با احد تفاوتهایی دارد .
برای مثال در یک عبارتی دارید «ما جائنی احد»، یا «ما جاءنی واحد» اگر جمله اول را گفتید یعنی هیچ کس نزد شما نیامده و نفی میکند ، به عبارت دیگر یک موجود یا کسی نزد شما نیامد اما اگر جمله دوم را گفتید یعنی بیش از یک نفر نزد شما آمده و واحدی که متصف به یک نفر باشد، او نیامده اما احتمالا بیش از آن بیایند .
قبلا توضیحاتی درباره احد و واحد گفتیم و بحث وحدت را بیان کردیم که مرحوم طیب اصفهانی آن را بیان فرمودند که بحث وحدت نوعی و عددی گذشت اما مرحوم علامه طباطبایی یک بیان سادهتری در اینجا دارند.
از نظر علامه طباطبایی وحدت چند قسم میباشد: یکی وحدت عددی که در مقابل اعداد دو، سه، چهار یا پنج قرار میگیرد یکی است و همانی که گفت لعنت خدا بر کسی که بگوید خدا یک است، خدا یکی میباشد! مراد آن بوده و آن را وحدت عددی مینامند.
یک وحدت، وحدت نوعی بوده انسان ایرانی یا عراقی، زمینی، سماوی در واقع نوع انسان را بیان کرده که آن نوع انسان واحد خواهد بود، نوع انسان واحد میشود لذا وحدت نوعی دارند ، وحدت جنسی مانند آن که بگوییم انسان و حیوان از یک جنس هستند یعنی جنس انسان و حیوان یکی میباشد اما انسان نسبت به سایر حیوانات فصل دارد.
قرآن کریم درباره معبود میفرماید که او واحد است و واحد در نظر او به معنای همان قسم اول میباشد یعنی خداوند در مقابل خود چیزی ندارد و بیشبیه، بینظیر و بی مانند است لذا بحث «لا إِلهَ إِلَّا الله» در اینجا مراد نفی جنس بوده و آنچه که ابتدا به ذهن متبادر میشود این است که «الاالله» استثنا میباشد درحالیکه اینجا نقش استثنا ندارد چرا که کلمه «الا» الای استثنائیه نیست.
اگر استثنا بود باید باید از کلمه «ایاه» استفاده میکرد و می فرمود :«لا اله الا ایاه » اما اینجا «لا إِلهَ إِلَّا الله» فرمود یعنی نفی جنس الوهیت در غیر خدا میکند یعنی الوهیت را در ذات مقدس حق تعالی منحصر مینماید ، الوهیت منحصر به ذات اقدس الله است «لا إِلهَ إِلَّا الله یا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» ۲ یا هر تعبیر دیگری که آورده باشند.
مسلما در اینجا یعنی اله و الوهیت فقط منحصر به الله میشود و غیر خدا هیچ کس الوهیت ندارد در اینجا «لا اله» میگوییم یعنی هیچ معبودی موجود نیست و نه اینکه الا استثنا نیست و معنی مگر ندارد یعنی غیر خدا الهه نیست و هیچ موجود دیگری قابلیت اینکه الوهیت داشته باشد، ندارد.
اگر کلمه الله را به معنای جامد فرض کنیم به همین معنا میباشد که تنها کسی که الوهیت دارد، فقط خدا است و غیر الله هیچ کسی مقام الوهیت ندارد و نمیتواند داشته باشد ، لذا «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» همه آنها منحصر باشد هم «لا إِلهَ» و هم «إِلَّا هُوَ» در بحث الوهیت را در ذات اقدس خدا حصر دارند.
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید بهترین معنا برای «لا إِلهَ إِلَّا الله» که لام نفی جنس دارد و مسلم لام نفی جنس هم اسم و هم خبر لازم دارد چرا که از نواسخ است، «لا اله» اسم آن میباشد اما خبر آن چیست؟ اگر خبر را «موجودُ» در نظر بگیریم، این معنا کامل نشده و آنچه ما میخواهیم حاصل نمیشود.
مرحوم علامه میفرماید این «لا اله موجودُ» نیست یعنی «لا اله حقُ» یعنی هیچ اله ای غیر از خدا حق و متحقق ندارد سوی الله فقط خدا الوهیت دارد کسی که الوهیت در وجود او متحقق بوده و حقیقت دارد، فقط الله میباشد غیر الله هیچ موجود دیگری نیست چون هر موجودی به واسطه واجب الوجود خلق شده است و واجب الوجود فقط الله میباشد چرا که غیر از او نمیتواند واجب الوجود باشند.
هر چیزی که در این عالم وجود دارد، مخلوق است چون خودشان مخلوق هستند الوهیت ندارند چون الوهیت مربوط به آن ذات مقدسی میباشد که همه عقول در وجود او حیران و سرگردان هستند و نمیدانند که او چه چیزی و چه کسی است در ذات او هیچ کسی راه پیدا نمیکند لذا الوهیت که در همه عالم متحیر العقول است فقط الله میباشد.
مرحوم علامه میفرماید بهتر است به جای اینکه خبر را لفظ موجودُ بگیریم یا به معنای موجودُ، کلمه حق بگوییم لا اله حق یعنی هیچ الهه، اله و الله ای غیر از خدا محقق ندارد غیر از الله، معنای استثنایی نداشته و به معنای وصف میباشد ، بر این معنا، معنای حقانیت و حقیقت دلالت میکند و معنا کامل و زیباتر میگردد.
این نکتهای در جمله «لا اله» و در معنای عدم استثنا بودن «الا هو» که این یعنی غیر الله به معنای وصف بوده و «الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» یعنی الله ای که الرحمن میباشد که الرحمن صفات الله است و هیچ کسی به این صفت توصیف نمیشود گرچه شمول این وصف بر همه موجودات میباشد، اسم خاص وصف عام دارد یعنی اسم خاص خدا الرحمن است و شمول آن نیز بر همه موجودات و همه مخلوقات عالم میباشد و خدا نسبت به همه آنها رحمانیت دارد.
صفت «الرحیم» صفات عام خدا است و خدا رحیم میباشد و به رحمت متصف خواهد بود اما در این باب کسانی که مطیع هستند را شامل میشود، خدا رحیم به مومنان خواهد بود ، اینکه معمولا در تعبیرات الرحمن و الرحیم به کار میبرند، الرحمن برای همه موجودات بوده و الرحیم خاص مومنین به کار میرود از اینجا نشات و معنا گرفته است.
بنابراین جمله «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» ۲ یعنی خدایی که بیشبیه، بینظیر، بیمانند و بیبدیل میباشد و به اینکه حق و حقیقتا غیر از او الله و اله ای نیست الا هو توصیف میشود غیر از اله ای الرحمن و الرحیم است. مرحوم علامه طباطبایی همان روایتی که از شیخ صدوق پیرامون اعرابی و بحثی که حضرت فرمودند در تکمیل این مطلب آوردند.
این بحث «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» ۳ که البته مطالب بیشتری پیرامون آن میتوانیم بحث کنیم چرا که یک بحث کلامی عقلانی است و میتوانیم آن را بسط بدهیم ولی آنچه که در ذیل این بحث میتوانیم داشته باشیم و جلسه ما اقتضای آن را دارد به همین قسمت بسنده میکنیم که فرمود :«لا اله بالحقیقه و الحق بموجود الا اللّه»۴ که از این آیه مستفاد میشود.
توصیف مطالب بعدی آن پیرامون این قسمت :«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» ۵ که این مطلب از مطلب قبلی تباین پیدا میکند اما ارتباط دارد.
ارتباط توصیفاتی که درباره حضرت حق وجود دارد در اینجا نیز آورده شده منتهی آنچه را بیانگر وجود ذات احدیت میباشد را در این آیه بیان کرده و آنچه که در ماهیتی در ذات احدیت نسبت به خلق و خالقیتش که همه آنها نشاندهنده آیات و چیزهایی میباشد که اگر کسی تعقل کند، میفهمد لذا ذیل آیه میفرماید :«لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
نکته جالب آن است که بحثهای کلامی وقتی در برخی اوقات توسط قرآن بیان میشوند، بحث «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» و امثال آن در آیات ذکر میشود ، بحثهای کلامی و اعتقادی به این شکل بیان میگردند به طوری که مردم همه کسانی که همه شنونده و خواننده این آیات هستند و در این آیات و معانی کلمات قرآن غور میکنند برای آن میباشد که تعقل کنند.
تعقل پیرامون آیات و به دنبال آن فهم انسان به حقیقت و آنچه که حقیقت و حقانیت در آن وجود دارد، پی میبرد و به آن تحقیقیه میگویند که همان عرف مردم میباشد گرچه اکثر مردم و اکثر ما در بحثهای اعتقادی حتی تصور نداریم چه رسد به تفکر! شاید ما هنوز پیرو صحبتهای مادربزرگ خود باشیم که در کودکی به ما گفت که اصول دین، ۵ مورد است.
ما در باب اعتقادیات تفکر و تعقل نکردیم و دلیل آنکه ما با اندک مورد لغزش میکنیم همین موضوع میباشد لذا انسانها، مومنین و مومنان به معنی اصطلاحی و عرفی آن و نه به معنای حقیقی چون اگر کسی مومن واقعی باشد، اعتقاد قلبی دارد لذا جزء قومی هستند که تعقل میکنند.
اگر در آنچه برای ما ضروری است ، تفکر و تعقل کنیم به راحتی و آسانی تسلیم نمیشویم لذا وجود ما به آن معتقداتمان گره میخورد و به راحتی از آنها جدا نخواهیم شد ، کسی که راحت جدا شده اعتقاد محکمی ندارد ؛ یک روزی به خاطر حجاب عملا یا مستورا اسیدپاشی میکردند اما الان میگویند چادر لازم نیست و آزادی وجود دارد چون اعتقادی وجود نداشت.
روزی تندروی داشتند و امروز تفریط میکنند افراط منجر به تفریط میشود. همیشه همینگونه بوده چون تعقلی نبوده و در آن جهل وجود دارد ، فرمود «الاَ تَرَى اَلْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» ۶ جاهل یا افراط میکند و یا تفریط دارد کسی که تعقل کند همه چیز را میفهمد و زمانی که حقیقت را بفهمد، تندروی نمیکند.
برخی از افراد در این نظام جمهوری اسلامی میبینیم که نسبت به یک شخصی افراط دارند که خود فرد میگوید نه و دیگری دلیل آن را جویا میشود ، برخی اوقات ما افراد تا حدی بت میکنیم و او را درجه میدهیم که کار به اینجا میکشد! کار به جایی میکشد که اگر لغزشی از آن فرد دیده شد و برای مثال دین را قبول ندارد یا وجود خدا را رد میکند.
هیچ ارتباطی بین اینکه شما اینگونه اعتقادات تند دارید و از آن فرد به یکباره متنفر شوید، چون تعقل و تفکر نکردید و حقیقت برای تو واضح نشد از همین جهت متوجه نشدید که خدا کیست ، برخی اوقات جهل فرد کار را به جایی میرساند که این فرد، فرشته خواهد بود درحالیکه درباره پیامبر هم میفرماید :«أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ» ۷
پیامبر مانند بشر می باشد و همان مسائل حیوانی ما را دارا هستند منتهی آنها «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» ۸ بوده و ما باید به آنها تاسی کنیم پس ما در مسائل اعتقادی تفکر و تعقل نداریم لذا به راحتی به هر موضوعی تن میدهیم و از آنچه که در دین مبین اسلام مسلمات میباشد، تبعیت نداریم و آن را رد میکنیم.
خصوصا اگر فرد جاهل منصب دار بشود، اگر او در اجتماعی ادعایی پیدا کرده و برای خود جایگاهی رقم زد، شیطان از یک طرف و افراد متملق نیز از طرف دیگر چنان فرد جاهل را بر زمین میزنند که چیزی از او باقی نمیماند اما اگر کسی تفکر و تعقل بند، مسئله را خواهد فهمید لذا «لا اله هو» یعنی لا اله حق و حقیقتا غیر از خداوند تبارک و تعالی، خدایی وجود ندارد.
۱_سوره بقره آیه ۱۶۳
۲_سوره بقره آیه ۱۶۳
۳_سوره بقره آیه ۱۶۳
۴_تفسیرالمیزان جلد یک بخش ۵۰
۵_سوره بقره آیه ۱۶۴
۶_ نهجالبلاغه حکمت ۷۰
۷_سوره کهف آیه ۱۱۰
۸_ سوره نجم آیه ۳
بازدیدها: 36
فهرست مطالب
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.