۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 01 تا 05
  • شناسه : 72
  • ۰۹ فروردین ۱۴۰۰ - ۵:۵۲
  • 932 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه  ۹
تفسیر سوره مبارکه بقره | اهل تقوا

آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه ۹

معنای کلمه‌ی باء  در کلمه‌ی «بِالْغَیْبِ»

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۹

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏


الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲)  الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵)


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‏] ایمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مى‏آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – جلسه ۹

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».


نکاتی در تفسیر
اطیب البیان

  • بحث ما سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آیه‌ی دوم و سوم بود. در کلمه‌ی «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱] بحث می‌کنیم، نکاتی را خدمت شما از تفسیر اطیب البیان عرض می‌کنیم این تفسیر هم در بحث لغات و معناهای واژه‌ای قرآن بحث کرده است و هم روایات زیبا و مناسبی را در ذیل آیات آورده است.


معنای کلمه‌ی
باء  در کلمه‌ی «بِالْغَیْبِ»

  • حالا در تفسیر کلمه‌ی غیب اوّل این باء «بِالْغَیْبِ» را برای شما عرض می‌کنیم. اوّلین بحث در رابطه‌ی با باء است که این باء به سه معنا است: اوّلین نظر و استعمال این است که این باء باء تعدیه باشد که «بِالْغَیْبِ» متعلّق به «یُؤْمِنُونَ» می‌شود. «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» متعلّق ظرف لغو خود «یُؤْمِنُونَ» می‌شود. به این معنا است همیشه آن متّقین به اموری ایمان دارند که نامشهود است، به اموری که در شهود و حضور آن‌ها نیست.

معنای باء  مصاحبه در «بِالْغَیْبِ»

  • برخی هم گفتند باء بای مصاحبه است. یعنی «یُؤْمِنُونَ مَعَ الغَیب». یعنی ایمان در حال حضور آنان مقرون و مصاحب با ایمان است، آن هم ایمان به حال غیب و نهان است. می‌خواهد بگوید که آن‌ها مثل منافقین نیستند، ظاهر و باطن منافقین دو گونه است. ولی چرا؟ قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا»[۲]
    وقتی آن‌ها با مؤمنین ملاقات می‌کنند، می‌گویند ما با شما هستیم، ما مؤمن هستیم، ایمان آوردیم «وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ» ولی وقتی با سران شیاطین خلوت می‌کنند می‌گویند نه، ما با شما هستیم.

معنای استعانت کلمه‌ی «بِالْغَیْبِ»

  • حالا آنچه که در این‌جا مسلّم است، در این معنا این است که یعنی ما به غیب ایمان داریم، همراه غیب حالا غیب را هم معنا می‌کنیم. برخی هم گفتند به معنای استعانت است، به معنای عالیت می‌دهد. یعنی ایمان آن‌ها به قلب است که آن قلب شیئی است که غیب است، نهانی نیست. حالا برعکس منافقین که آن‌ها به زبان یک چیزی را می‌گویند، امّا به دل آن را قبول ندارند.

متظاهر بودن معنای اوّل بر سه معنای دیگر «بِالْغَیْبِ»

  • سوره‌ی مبارکه‌ی فتح می‌فرماید: «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِمْ»[۳]، «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ» آن‌ها حرفی را به زبان می‌آورند که «ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِمْ» امّا در دل‌های آن‌ها آن نیست. ظاهر در این سه معنا همان معنای اوّل است و راحت‌تر همان است. آن معنای اوّل که عرض کردیم به معنای تعدیه باشد، متعلّق به کلمه‌ی «یُؤْمِنُونَ»[۴] یا همان ایمان از «یُؤْمِنُونَ» بگیریم، ظرف لغو است و آن متظاهرتر است.

ائمّه‌ی اطهار بارزترین مصداق ایمان به غیب

  • حالا معنای غیب ضد شهود است که این را عرض کردیم. آن اموری که غیبی است برای ما و عصر ما همه‌ی آنچه که ایمان داریم غیب است. یک زمانی حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند و به توحید دعوت می‌فرمودند. این حس بود، مردم پیغمبر را می‌دیدند، زمان ائمّه آن‌ها را می‌دیدند، ولی الآن همه‌ی آن‌ها از ما همه‌‌ی آن‌ها از ما غایب هستند، لذا همه‌ی آن‌ها مصداق ایمان به غیب می‌شوند.

ایمان به جمیع عقاید حقّه با ایمان به غیب

  • پس آنچه که برای ما شیعه در تفسیر این کلمه‌ی غیب خیلی مورد اهمّیّت است این‌که در این‌جا مراد بیشتر خود صاحب الزّمان است یعنی غایب بودن صاحب الزّمان. ایمان به غیب یعنی ایمان به جمیع عقاید حقّه. حالا یک سری اخباری را در این‌جا نقل فرموده‌اند که عالی است و فکر می‌کنم بیان آن روشن‌گری بهتری در کلمه‌ی غیب می‌کند و اصلا ًما را بر این می‌دارد که اصلاً غیب را صاحب الزّمان بدانیم. یعنی ایمان به غیب ایمان به صاحب الزّمان باشد.

اعتقاد مؤمنان به قیام حضرت قائم (علیه السّلام)

  • «مَن آمَنَ بِقیامِ القَائِم (علیه السلام) أنَّهُ حَق»[۵]
    این در تفسیر برهان، نقل می‌کند. مراد از «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» یعنی آن کسانی که اعتقاد دارند به این‌که قیام حضرت قائم حق و درست است. ابن بابویه از صادق آل محمّد (صلوات الله أجمعین) روایت فرموده است «وَ الْغَیْبُ فَهُوَ الْحُجَّهُ الْغَائِبُ» غیب حجّت غائب است. «وَ شَاهِدُ ذَلِکَ» و شاهد این مطلب «قُولُهُ تَعالی» قول خداوند تبارک و تعالی است که در سوره‌ی مبارکه‌ی یونس، آیه‌ی ۲۰ می‌فرماید: «وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» و آن‌ها «وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ» اگر آیه‌ای بر آن‌ها نازل نشده بود «فَقُلْ» پس در برابر آن‌ها بگو، این «قُل» خطاب به خود پیامبر و کسی است که قرآن مُنزل بر او است.

منتظر بودن امام قائم (علیه السّلام)

  • «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» بگو غیب لله است.«فَانْتَظِرُوا» پس انتظار او  را بکشید «إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» من هم جزء منتظرین هستم. در ادیان دیگر هم پیامبران به خبر آمدن مصلح آخر الزّمان خبر داده‌اند. حالا ما إن‌شاء‌الله نزدیک هستیم، طبق این آیه هم ما ، این انتظار کشیدن نه این است که شما یک گوشه‌ای بنشیند و دست روی دست بگذارید، نه؛ انتظار یعنی شما دید خود را عمیق و کاربردی کنید. یعنی همه‌ی زندگی خود را در راستای رسیدن به صاحب الزّمان و ظهور حضرت قرار بدهید، این انتظار می‌شود.

معنای انتظار

  • انتظار به معنای واقعی این است کلمه‌ی نظر در زبان عربی به معنای نگاه کردن عمیق است، نگاه با مطالعه است، مثل همان جا که فرمود: «قَبض بَصَر» کنید یعنی نظرها را کوتاه کنید. پس نظر کردن به اجنبیّه یا از طرف اجنبیّه به اجنبی این حرام است یعنی نگاه با مطالعه است. خود کلمه‌ی نظر نگاه با مطالعه است، در این آیه هم که «فَانْتَظِرُوا» می‌فرماید یعنی راجع به صاحب الزّمان نگاه با مطالعه داشته باشید.

انتظار واقعی چیست؟

  • بعد وقتی که انتظار در باب افتعال قرار گرفت معنای مطالعه یعنی همه‌ی آنچه که شما در این دنیا هستید برای رسیدن به حضرت و ظهور حضرت قرار بدهید. همّ و غم خود را، خواب خود را، استراحت خود را برای حضرت قرار بدهید، این انتظار واقعی است، نه این‌که انتظار این باشد که ما دست به دست هم بگذاریم و فقط دعا کنیم، نه این‌طور نیست.

معنای کلمه‌ی داعی

  • حالا اگر آن کسانی که همیشه گفتند دعا کنید، اگر در روایات آن‌ها که به عنوان حجّت و به عنوان دلیل برای خود قرار دادند، اگر کلمه‌ی دعا باشد، دعا یعنی داعی شوید یعنی دعوت کنید. دعوت کنیم یعنی همه‌ی وجود خود را برای پذیرایی از آن‌ها قرار بدهیم، این انتظار است، این دعا است. آن کسانی همه که گفتند دعا کنید تا حضرت بیاید، دعا کنیم نه این‌که سؤال کنیم.

تفاوت بین کلمه‌ی دعا و سؤال در زبان عربی

  •  کلمه‌ی دعا و سؤال در زبان عربی خیلی فرق می‌کند. سؤال الهی است «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»[۶]
    سائل گدایی است، دست دراز می‌کند که به او کمکی شود. هر کجا در خانه‌ی اهل بیت برود و گدایی کند به او می‌دهند، حالا چه سنّی باشد و چه شیعه باشد، می‌خواهد یهودی باشد یا غیر یهودی باشد، فرقی نمی‌کند. چون آن‌ها «رحمهً للعالمین» است، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ‏»[۷].

خواهان خدا شدن با دعا

  • امّا آن‌که دعا معنا می‌شود، دعا یعنی داعی الله شدن. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ»[۸] اگر «دَعو» دعا در زبان عربی به معنای دعوت کردن است. یعنی خدا را بخواهید، خواهان خدا باشید. کسی که خواستگار یک معشوقی می‌شود یا معشوقه‌ای می‌شود، همه‌ی وجود خود را برای او صرف می‌کند، نفس هم که می‌کشد به عشق او است، این داعی می‌شود.

دعوت دائمی به سوی خدا

  • اگر کسی خواست دعا کند که در قرآن هم در آن آیه فرمود: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۹]،
    «ادْعُونی» یعنی خواهان خدا شوید، داعی خدا شوید، دعوت کننده به سوی خدا شوید. یا در سوره‌ی مبارکه‌ی کهف فرمود: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ»[۱۰] دائم دعوت می‌کند. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ»، در این‌جا قرینه‌ی «بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ» هم تأکید کرده است. یعنی دائماً «یَدْعُونَ» دعوت می‌کنند. نه، «یَسْئَلُونَکَ»[۱۱].
    این فرق می‌کند.

انتظار معنای دیگر دعا

  • تازه در خود سؤال هم ما دعوت داریم «اللَّهمَ» یعنی «أدعُ» یعنی خدا را دعوت کن. «داع الله» یعنی اوّل خدا را می‌خواهیم بعد می‌گوییم: «انّى‏ أَسْئَلُکَ» حالا خدا را می‌خواهیم، برمی‌گردند  پس دعا در زبان عربی اگر آن ادلّه‌ای که آن‌ها گفته‌اند دعا کنید تا حضرت بیاید، این دعا همان انتظار است، معنای دیگر انتظار است. انتظار هم یعنی همه‌ی وجود خود برای صاحب الزّمان بگذارید.

ایمان داشتن به تمام قرآن

  • این‌که در آیات بعد می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[۱۲] این کلمه‌ی «مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ» را دقّت کنید یعنی همیشه به همه‌ی آنچه که بر تو نازل شده است ایمان دارند، نه این‌که «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ»[۱۳]
    یک مقداری را ایمان داشته باشیم و یک مقدار دیگر را ایمان نداشته باشیم. «مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ»[۱۴]
    یعنی همه‌ی «ما أُنزِل» را، همه‌ی قرآن را ما باید قبول داشته باشیم، به همه‌ی قرآن باید ایمان داشته باشیم. اطمینان و وثاقتی که برای مردم ایجاد می‌کنیم باید برای همه‌ی قرآن باشد.

عدم قبولی دستورات خدای متعال از سوی برخی

  • حالا شخص می‌گوید من حج می‌روم، نماز شب خود را می‌خوانم، نماز اوّل وقت خود را هم می‌خوانم، امّا خمس خود را دست آخوند نمی‌دهم، دست آخوند ندهید، خدا می‌گوید دست حاکم شهر یا دست مرجع تقلید خود بده. نمی‌دهم یعنی این‌که من او را قبول ندارم، چون مالک… در اصفهان هم جدیداً بین مردم متدیّن متأسّفانه مرسوم شده است خود را بیشتر قبول دارند. بعضی از آن‌ها که مراجعه می‌کنند من می‌گویم شما این حرف را که می‌زنید مسئولیت خود را سنگین می‌کنید، دوم این‌که شما نمی‌دانید کجا خرج کنید. شما به سلیقه‌ی خود خرج می‌کنید، باید آن کسی که مصلحت‌شناس است خرج کند، شما که مصلحت‌شناس نیستید، شما که نمی‌دانید این خمس باید کجا خرج شود.

اهمّیّت انجام  حج

  • یا یک شخصی می‌گوید من حج نمی‌روم، پول‌ها را به این عرب‌های فلان فلان شده بدهم، هیچ وقت این کار را نمی‌کنم. چه کسی این حرف را زده است؟! خدا می‌گوید اگر یک زمانی مستطیع برای انجام مناسک حج و عمره نبود، دولت اسلامی موظّف است مردم را اجیر کند تا زمانی که مطاف خالی نماند، یعنی مطاف همیشه طواف کننده داشته باشد تا این حد حج مهم است. قوام اسلام است، مقوّم دین است، مقدّم دین اسلام است. حالا می‌گویند ما پول‌ها را به عرب‌ها نمی‌دهیم، حالا یک مقداری از آن را برخی عرب‌ها استفاده می‌کنند، حالا خدا خواسته است.
  • – نه، آن هم نمی‌شود اگر عمداً حج را عقب بیندازد نمی‌شود.
  • – حالا مستطیع شدن امروزه عمیق‌تر است. مردم متوسّط از نظر مالی مستطیع هستند، منتها از نظر بدنی بعضی مستطیع نیستند یا از نظر راه و نوبت و این‌ها مستطیع نیستند، چون استطاعت سه بخش است. یک بخش مسائل مادی است.

معنای طوبی

  • حدیثی از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر شده است که فرموده‌اند: ائمّه‌ی هدی «إثنی عشر» دوازده نفر هستند تا آخرین آن‌ها که حضرت مهدی (صلوات الله علیهم أجمعین) باشد. بعد می‌فرماید: «طُوبَى لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ»[۱۵]
    طوبی یکی از درجات عالی بهشت است، حالا در فارسی می‌گویند خوشا به حال آن صابرینی که در غیبت امام زمان هستند. «طُوبَى لِلْمُقِیمِینَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ» خوشا به حال آن کسانی که بر محبّت او اقامه کننده هستند، اقامه‌ی آن‌ها در دل او است.

توصیفات صابرین در قرآن کریم

  • «أُولَئِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ … الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» می‌فرماید: آن‌ها  کسانی هستند که خداوند در قرآن به کلمه‌ی «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» وصف فرموده است، توصیف فرموده است.
    (این تفسیر القرآن، جلد ۱، صفحه‌ی ۱۲۵ است، حالا آدرس‌های دیگر هم دارد، همین کافی است).
  • امام زمان آن‌ها پیغمبر بوده است، زمان امیر المؤمنین بعد از پیغمبر امام زمان امیر المؤمنین بوده است. ولی الآن دوازده امامی که در این روایت فرمودند و ایشان از مردم در یک مدّت زمانی غایب است، در توصیف صابرین در غیبت است که بر آن‌ها است، آن کسانی که صبر کننده هستند و به دنبال حضرت هستند، آن کسانی که به دنبال این هستند که محبّت او را اقامه کنند، برای آن‌ها درجاتی قائل شدند. توصیفاتی کردند که حالا باز هم روایاتی راجع به آن است.

صاحب الزّمان مصداقی برای «بِالْغَیْبِ»  

  • مصداق غیب را این‌جا فرمودند که فقط صاحب الزّمان است، روایت هم فرمود. «طُوبَى لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ طُوبَى لِلْمُقِیمِینَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ» بعد می‌فرماید: «أُولَئِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ قَالَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»، «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» آن‌ها همین‌ها هستند. «بِالْغَیْبِ» متعلّق به صاحب الزّمان می‌شود.

متعلّق بودن اسم جنس غیب به دیگر آیات خدا

  • از لحاظ این‌که این مصداق را بگویم بله، ولی از لحاظ این‌که خود کلمه‌ی غیب یک اسم جنسی است که نمی‌شود فقط بگوییم تعلّق به صاحب الزّمان است، به چیزهای دیگر هم است. خود خدا از حس ما خارج است، آن آیات کبرای الهی آن‌ها… شما راجع به پیغمبرهای دیگر هم قرآن بیان کرده است و هم پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) بیان فرموده‌اند؛ آن کسانی که می‌گویند در حس ما نیست، در شهود ما نیست، در حضور ما نیست، ولی به آن‌ها ایمان داریم.

نکاتی راجع به توصیف مؤمنان

  • می‌فرماید: نکاتی را در این‌جا بیان کرده‌اند. ۱- مؤمنین در توصیف عین عبارت مرحوم آقای طیّب (رحمه الله علیه) است که تفسیر خیلی زیبایی است، گرچه مردم اهمّیّت نمی‌دهند. ولی گاهی اوقات آدم باید دقّت کند تفسیر او تفسیر خیلی زیبا است یعنی واژه‌های قرآن را خیلی زیبا آورده است و از آن استفاده کرده است و عمدتاً روایات را در تفسیر بیان فرموده است.

ایمان به غیب داشتن مؤمنان

  • حالا تمام ایمان مؤمنین در دوره‌ی غیبت ایمان به غیب است. چون:
  • ۱) درک زمان پیغمبر و ائمّه‌ی اطهار را ننموده‌اند و امام آن‌ها در پرده‌ی غیبت و نامشهود است.
  • ۲)  چون غیبت آن حضرت و طول عمر و بودن ایشان در میان مردم و عدم مشاهده‌ی ایشان همه بر خلاف عادت است، ایمان به او اقوی مراتب ایمان است.

حکایتی از حج رفتن

  • یک قصّه‌ای را برای شما عرض کنم دو نفر نشسته بودند، آن زمان‌ها از کربلا می‌گفتند که به سختی برای زیارت می‌رفتند. یک کسی گفته بود من ۱۷ مرتبه به کربلا رفتم، یک کسی هم اشک در چشمان او جمع می‌شود، می‌گوید: من که حسرت زیارت را دارم. (شخصی که بارها مشرّف شده بود) می‌گوید: گریه که ندارد، پول بده تا یک کربلا از آن ۱۷ تا را بفروشم، (شخصی که به زیارت نرفته بود) می‌گوید: باشد. چقدر بدهم؟ از او می‌خرد. بضاعتی هم نداشته است، آن مرد کربلا و زیارت او را می‌خرد.
  • در عالم خواب شب آقای فروشنده خواب می‌بیند قیامت شده است و حضرت أبا عبدالله (علیه السّلام) وارد شدند و زائرهای حضرت را خواستند. خلاصه به هر کسی که زائر ایشان بود اشاره می‌کردند و به دنبال ایشان به بهشت می‌رفتند به این مرد که رسید حضرت روی خود را برگرداند. دوید و گفت: یا ابا عبدالله من ۱۷ مرتبه آمدم. حضرت فرمود: تو یک بار آمده بودی آن هم فروختی. از خواب پرید و نصف شب دوید و به در خانه‌ی آن آقا رفت. گفت: دو برابر آن پولی که من دادی را به تو می‌دهم، این زیارت را برگردان. گفت: نه، نمی‌شود. نکته این است گفته بود تو رفتی و دیدی و فروختی، من ندیده خریدم.

تخصیص به ذکر برای مؤمنان

  • این نکته خیلی نکته‌ی ظریفی است که می‌فرماید: اقوی مراتب- اقوی هم فرموده است یعنی قوّت دارد- ایمان آن‌ها خیلی قوی است. این کلمه‌ی اقوی را مرحوم آیت الله طیّب استفاده کرده است. بعد می‌فرماید: چون
    اعتقاد به حضرت مهدی و غیبت او جزء اخیر عقاید حقّه است یعنی کسانی که معترف او باشند به جمیع عقاید حقّه معترف و مؤمن هستند، لذا تخصیص به ذکر داده‌اند و ممکن است لحاظ دیگری هم داشته باشند. این نکته‌ی خیلی مهمی است.

ایمان مؤمنین به تاریکی در نورانیّت

  • باز در بیان اخباری در نزد مؤمنین در دوره‌ی غیبت حضرت بقیّه الله وارد شده است و آن بسیار است. از جمله‌ی آن‌ها خبری است که در بحار، از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است فرمودند: «أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ یَقِیناً»[۱۶] با عظمت‌ترین مردم… این توصیفاتی که با بعضی مواد در الفاظ می‌شود این‌ها نکات زیادی دارد، آن‌ وقت افعل تفصیل هم می‌آورد. «أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ»، «أَنَّ» را هم برای تأکید می‌آورد، «أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ» آن هم یقیناً، از جهت باور «قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّهُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ فِی بَیَاضٍ» این‌ها به یک تاریکی در نورانیّت ایمان آوردند. این خیلی مهم است.
  • بعضی حتّی تعبیر می‌کنند، حالا من نمی‌دانم این دو چیست، ولی بعضی از اهل دل گفتند نورانیّت زیاد حالت شدّت تاریکی را نشان می‌دهد، حالا نمی‌دانم منظور آن‌ها چیست. امّا شاید در این تعبیر این آیه «فَآمَنُوا بِسَوَادٍ فِی بَیَاضٍ» بیان فرموده است که این هم بحار الأنوار، جلد ۵۲، صفحه‌ی ۱۲۵، حدیث ۱۲ نقل فرموده‌اند.

ثابت قدم بودن شهدا در جنگیدن کنار اهل بیت (علیهم السّلام)

  • همچنین در بحار از حضرت سجّاد (علیه الصّلاه و السّلام) روایت شده است. «مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَایَتِنَا فِی غَیْبَهِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[۱۷]
    خیلی مهم است، ایمان شهدای بدر و احد بسیار زیاد بود که در رکاب پیغمبر قرار گرفتند، هم در بدر که اوّلین جنگ بود، هم در احد که در سخت‌ترین جنگ بود.


اعطای
هزار شهید برای شهدا از سوی خدای متعال

  • – نه، حالا شهداء را می‌فرماید. کسی که بر ولایت ما، در زمان غیبت قائم ما ثابت قدم شود «أَعْطَاهُ اللَّهُ» خداوند تبارک و تعالی اجر هزار شهید عطا می‌فرماید. حالا این هزار گاهی اوقات در روایات به معنای تکثیر است، کثرت است یعنی هزاران معنا می‌کنند، آن هم مَثَل شهدای بدر و احد است.

رسیدن به مقام معطی علیه

  • کلمه‌ی «أَعْطَاهُ اللَّهُ» فرمود، در بحث اعطا چون مقام معطی درباره‌ی الله است، این مقام عالی‌ترین مقام است، بالاترین مقام است. آنچه هم که اعطا می‌فرماید که ثواب هزار شهید آن هم شهدای بدر و احد را دارد، از درجه‌ و عظمت معطی و معطی به (آنچه که اعطا می‌شود) به مقام معطی علیه پی می‌بریم، آنچه که اعطا شده است که آن هم از این مقام پیدا می‌کند. چون خدا به آن‌ها اعطا می‌کند. بعد هم نمی‌گوید به آن‌ها عطا می‌شود، می‌فرماید: «أَعْطَاهُ اللَّهُ» خدا به آن‌ها اعطا می‌کند. این نکته‌ی خیلی مهمی است.


قرار گرفتن در
خیمه‌ی صاحب الزّمان (علیه السّلام)

  • باز روایتی در بحار از حضرت صادق آل محمّد روایت شده است که فرمود: «مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ»[۱۸] اگر کسی از شما بر این امر بمیرد، «الْأَمْرِ» الف و لام دارد، یعنی امر صاحب الزّمان بر آن‌ها، آن هم «مُنْتَظِراً لَهُ» یعنی همه‌ی وجود خود را در نگاه به او و در وجود او ثبت کرده است «کَانَ کَمَنْ کَانَ فِی فُسْطَاطِ الْقَائِمِ» مثل این‌که در خیمه‌ی صاحب الزّمان نشسته است، مثل این‌که کنار صاحب الزّمان قرار دارد. چقدر عظمت دارد.
  • من به یاد دارم زمان جنگ وقتی یک موقعیّتی می‌شد که ما در مقرّ فرماندهی کنار فرماندهان جنگ قرار می‌گرفتیم. یک باد به غبغبه خود می‌انداختیم، برای ما خیلی ارزش داشت، مباهات می‌کردیم، افتخار می‌کردیم. حالا کسی بتواند در خیمه‌ی صاحب الزّمان کنار ایشان باشد، خیلی مهم است. لذا اگر کسی از شما بر این امر منتظراً بمیرد، مثل این‌که در خیمه‌ی صاحب الزّمان کنار او نشسته است و از دنیا رفته است. آدرس این هم بحار الأنوار، جلد ۵۲، صفحه‌ی ۱۲۵، حدیث ۱۵ است.


خرج کردن با تمام وجود برای
انتظار حضرت

  • باز در بحار از حضرت ابی الحسن الرّضا (علیه الصّلاه و السّلام) از پدران خود نقل می‌کند که آن‌ها از پیامبر روایت فرموده‌اند «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[۱۹] اعمال انتظار است، انتظار این نیست که شما یک جا بنشیند و هیچ کاری انجام ندهید، به ثبوت نفس که انتظار نمی‌گویند. انتظار یعنی خود را در منصه‌ی نظر و نگاه و نگرش قرار بدهید، همه‌ی آنچه که دارید بنا بر اطلاق این کلمه برای امام زمان خرج کنید. همه‌ی آنچه که در وجود خود دارید برای صاحب الزّمان قرار بدهید. این انتظار الفرج می‌شود. این هم عیون اخبار الرّضا، جلد ۲، صفحه‌ی ۳۹، حدیث ۸۷ است. یا بحار الأنوار، جلد ۵۲، صفحه‌ی ۱۲۲، حدیث ۲ است.


[۱]
– سوره‌ی بقره، آیه ۲٫

[۲]– همان، آیه ۱۴٫

[۳]– سوره‌ی فتح، آیه ۱۱٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۳٫

[۵]– البرهان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۱۲۴، ح ۴٫

[۶]– سوره‌ی ضحی، آیه ۱۰٫

[۷]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۸]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ‏۲، ص ۴۹۳٫

[۹]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۱۰]–  سوره‌ی کهف، آیه ۲۸٫

[۱۱] – سوره‌ی بقره، آیه ۱۸۹٫

[۱۲]– همان، آیه ۴٫

[۱۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۵۰٫

[۱۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۴٫

[۱۵]– البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۱۲۴٫

[۱۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۵۲، ص ۱۲۵٫

[۱۷]– همان.

[۱۸]– همان.

[۱۹]– عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏۲، ص ۳۶؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۵۲، ص ۱۲۲٫

 

 

 

بازدیدها: 3

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1