تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۰ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۰
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
آنچه که معمولاً در الفاظ سورهی مبارکهی بقره آیهی «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[۱] لازم بود، بیان کردیم. به مناسبت تولّد حضرت بقیه الله الاعظم یک نکتهای پیرامون کلمهی «بِالْغَیْبِ» توضیح میدهم.
آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی در تفسیر خود این نکات را به خوبی بیان فرموده است، مطلب خود را هم علمی بیان فرموده است و آنچه که میخواهیم در رابطه با این کلمهی «بِالْغَیْبِ» بگوییم این است که منظور از این کلمه -بنابر روایاتی که در ذیل آن بیان شده است- صاحب الزّمان است.
یک بحثی داریم که همیشه در السنهی ادیان گذشته به آمدن مصلحی بشارت داده میشده است که از فرزندان خاتم الانبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. لذا ذهن مردم قبل از اسلام بر این مورد بوده است و کلمهی «الْغَیْبِ» که در این آیه بیان شده است، همان چیزی است که مردم در ذهن خود داشتند. لذا به این الف و لام، الف و لام تعریف میگویند، الف و لام جنس نمیگویند.
چون اگر اینطور باشد که صفتی که در اینجا برای متّقین بیان میکنیم، ایمان به غیبی باشد؛ آنچه که مسلّم است بشر خیلی از غیبها را قبول دارد. یعنی اگر فقط بخواهیم متّقین را به یک «غیبٌ مائی» توصیف بکنیم، این توصیف احترازی نیست و آنچه که در اینجا مسلّم است، این است که این وصف و نعتی که اینجا آورده میشود برای ما یک اثر مهمّی داشته باشد و الّا اگر بخواهیم متّقین را آنگونه توصیف بکنیم، بعضی از متّقین هستند که امام زمان را هم قبول دارند، بعضیها قبول ندارند. لذا این کلمهی «بِالْغَیْبِ»، این غیب منظور صاحب الزّمان است.
من یک مقدار توضیحات ایشان را عرض میکنم. در وجه چهارمی که در اصطلاحات قرآنی آن را آوردند که مسلّم این چند آیهای که عرض میکنیم، مراد صاحب الزّمان است، روایات آن را هم عرض میکنیم. «وَ استعمالُـهُ فِی الـمعنی الـلُّغوی أحیاناً، لَا یَضرُّ بِکونـهِ اصطلاحاً لـمعنیً خاصّ؛ حتّی یَرجعُ إلـیـهِ عندَ الـشکّ»[۲] اگر اینجا بخواهیم این صفت را به معنای عام حساب بکنیم، اصلی برای ما درست نمیکند. وقتی که شکّ و شبههای برای ما ایجاد بشود، آن وقت چه کار بکنید؟
بعد میفرماید: در آیاتی که داریم، آنچه که در آن اشعار دارد بر این است که منظور صاحب الزّمان است. یکی سورهی نساء، آیه ۳۴: «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ» این «حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ» این غیب خاصّی را میگوید، نه آن غیب عامی که بیاییم بگوییم: غیب در مقابل شهود است و شامل همهی آنچه که در اسلام است میشود و اصلاً کلّ بشر «غیبٌ مائی» را قبول دارد. آن وقت توصیف متّقین به وصف اینگونهای اثر آن چنانی و فایدهای را برای ما نخواهد داشت.
ولی در اینجا «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ» الف و لام «لِلْغَیْبِ» عهد ظهور است یا عهد ذکر است. میدانیم چه کسی را میخواهد بگوید، این صاحب الزّمان است.
سورهی مبارکهی یوسف، آیه ۵۲: «ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ» یا همان سوره، آیه ۸۱: «وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظینَ».
بعد ایشان (مرحوم آقا مصطفی خمینی) میفرماید: «وَ ألَّذی هُوَ الأقرَب إلیٰ اُفُق التَّحقیق بَعدَ هَذا الـبَسطِ الـبَسیط: أنَّ الآیَـهَ الـشَّریفَـه لـَیستَ إلاّ فِی مَقامِ أصلِ الإیمانِ بِالغیب وَ لَو کَانَ غیاباً، وَ لَا نَظَرَ لَـهَا إلـی مَصادیقِـهِ وَ مَراتِبِـهِ مِنَ الـغَیبِ الـمُضاف، وَ الـغَیبِ الـمُطلَق، وَ غَیبُ الـغُیوب، فَلَا وَجـهَ لِإدراجِ جَمیعِ الأقوال فِی مُفادِّها، فَإن ثَبتَ بِدلیلِ مُتقنٍ شَرعیّ أنَّ الـغَیبَ هُنا هُوَ الـمِصداقُ الـخاصِّ مِنـه فَهُوَ، وَ إلاّ فَلا مُعیّنَ لَـه حَسبُ الآداب وَ شؤونِ الـبَلاغـَه» اگر نعت و وصف آمد، باید یک ثمر خوبی آن هم در قرآن، در توصیف متّقین داشته باشد و الّا اگر غیر از این باشد و نخواهد وجه خاصّی را بگوید، ثمرهای برای ما ندارد.
«إن قُلت: قالَ أبو مسلم الأصفهانی: إنَّ الـمُراد مِن «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» هُوَ أنَّهُم حَالَ الـغَیب» اگر مراد و منظور از کلمهی «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» این باشد که حال غیب ایمان آنها به کسانی است که «یَکونونَ مُؤمنین، وَ متعلّقُ الإیمان مَحذوفٌ لأنَّ الـنَظرَ إلـی إثباتِ أصلِ الإیمان حَال الـغَیب فِی مقابلِ الـمُنافقین الَّـذین إذا لَقُوا الَّـذین آمنوا قالوا: آمنّا» یعنی آنچه که در باطن دارند با ظاهر آنها همخوانی ندارد. «وَ إذا خَلَوا إلـی شیاطینهم قالوا: إنّا مَعکُم، وَ نَظیرِهِ قُولـهُ تعالی: «ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ» ثُمَّ استُشهدَ لإثباتِ دَعواهُ: بِأنَّ الإیمانِ بِالغیب یُلازمُ الـعلمَ بِـه، وَ هُوَ مَنفیُّ عَنهُم «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ» وَ أنَّ الـغَیب یُطلقُ علی مَا یُصلَحُ لِـلحضور، فَلا یُطلقُ علیـهِ تعالی وَ أحکامُ الـمَبدأ وَ الـمعاد وَ أنَّ قُولـهِ تعالی: «أَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» هُوَ الإیمانُ بِالغیب، فَلو کانَ مُفادُّ الـثَّالثـهَ مَا ذهبَ إلـیـهِ جُمهورِ الـمُفسِّرین یُلزمُ الـتِّکرار» پس نتیجهای برای ما حاصل نمیشود.
«قُلتُ» خود مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی جواب میدهد: «بَناءً علی مَا أفادهُ لَا یُلزم کونِ الـجارِّ وَ الـمَجرور فِی مَقامِ الـجُملـهِ الـحَالیّـهَ» توصیف این توصیف حالی نیست. «وَ صِفـهٌ لِـلمؤمنین» و اینکه همینطور یک صفتی برای مؤمنین گفته باشد. «بَل یُتَعیَّنُ أن یُقال» متعیّن است که گفته بشود: «إنَّ مُقتضی الـظَّاهر هُوَ کونُ الـغَیب موردُ الإیمان، وَ أنَّـهُ لَـیسِ منَ الاُمورِ الـرَّاجعـهَ إلـی الـمَبدأ وَ الـمَعاد» این مورد از آن موردهایی نیست که برگشت آن فقط به مبدأ و معاد باشد.
«وَ لا یکونُ مِمّا اُنزلَ إلـیـهِ حینِ نُزولِ هذهِ الـسُّوره» و از آنچه که حین نزول این سوره نازل شده باشد، نمیبوده باشد. «وَ إن کَانَ نَزلََ إلـیـهِ بَعدها وَ هذا هُوَ الـموجودُ الَّـذی یَصحُّ فِی حقّـهِ الـحُضور وَ الـغِیاب، کَما أشَرنا إلـیـهِ فِی بُحوثِ الـلُغـه وَ الـصَّرف، وَ یکونُ حِین طُلوع الإسلام وَ بعدهُ غائباً، وَ یَصحٌّ عَلیـهِ الـحُضور فِی الـزَّمانِ الـمُتأخِّر، وَ هُوَ الـقَائمُ مِن آلِ محمّد (عجّل اللّه تعالی فرجهم)».
آنچه مسلّم است این است: اینجا کلمهی «الْغَیْب» یک معنای خاصّی را دارد و الّا لبّ مطلب این است اگر به معنای عمومات و معناها و اطالاقاتی که در بقیهی الفاظ آن را استعمال میکردیم باشد، ثمرهای در این توصیف و نعتی که برای متّقین آورده است، حاصل نمیشود. پس آنچه که وجود دارد این است که این مورد، مورد خاص است و روی این مورد خاص تأکید شده است که اوّلین صفت برای متّقین را هم ایمان «بِالْغَیْبِ» آورده است.
«وَ قَد وردَ فِی بَعضِ أحادیثنا مَا یُؤیّدُ ذلک»[۳] در تأیید این مطلب. سه روایت را اشاره میکنند که اینجا دو مورد آن را آوردند.
- ما دلیل ایشان را متوجّه نشدیم که به چه دلیلی ایشان میگوید این آیه فقط مخصوص است
– یک بحث در معانی بیان داریم که ما اگر نعت بیاوریم، یک وقت نعت را همینطور میآوریم بدون اینکه بخواهیم چیزی را دنبال بکنیم، این نعت حالیّه است. یک وقت نعت، نعت احترازیّه است. برای موصوف صفت میآوریم، برای اینکه آن را از بقیه متمایز بکنیم. لذا میگویند: این غیب، غیب احترازیّه است.
آنچه که مسلّم است این است که ما اینجا میخواهیم برای کلمهی متّقین، نعت و قید احترازیّه بیاوریم؛ اگر در وصف حال آنها بخواهیم بیاوریم، توصیفات آنگونهای بیاوریم، برای ما آن حاصل نمیشود امّا اگر وصف اینگونهای بخواهیم بیاوریم، پس معلوم است که این کلمهی «الْغَیْب» معنای خاصّی دارد، نه معنای اطلاقی و عمومی که آن وقت فقط قضیهی اوّلی را برای ما درست میکند. اگر بخواهیم قید و صفت احترازی درست بکنیم، باید یک مورد خاصّی را بیان کرده باشد.
- چون این ایمان به غیب را سنّیها هم دارند
– اصلاً نه سنّیها، کل بشر دارند.
اگر غیر این باشد و مورد خاص نباشد، اگر کلمهی غیب را به معنای عام آن بیاوریم که به معنای آن چیزی است که در مقابل شهود است و چیزی است که حس نمیشود این را بخواهید توصیف بکنید و بگوییم: این معنا را دارد، چیزی برای ما حاصل نمیشود. چون خیلی از غیر موحدّین هم ایمان به غیب دارند، یک چیزهایی را میگویند غایب است، قبول د ارند. مسلمان نیستند امّا خدا را قبول دارند. میگویند: خدا وجود دارد امّا پیغمبر را قبول نداریم امّا اسلام را قبول نداریم یعنی وجود مبدأ و معاد اینها را قبول دارند.
متّقینی را میگوییم که یک نوع خاصّی از مؤمنین به اسلام هستند و قرآن هدایتگر آنها است. «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۴] این متّقین یک آدمهای خاصّی هستند، هر کسی نیستند. چون «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» قرآن هادی مطلق آنها است، آن هم به معنایی که در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»[۵] مسئلت کردیم. به معنای توصیفی که در آیهی «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۶] در قرآن عرض شد و خداوند فرمودند: «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ». پس اینها انسانهای خاصّی هستند. اگر به معنای عام آنطور بگیریم، این برای ما حاصل نمیشود و وصفی که اینجا آورده است بیثمر میشود یعنی یک چیز لغو، بیاثر میشود.
امّا اگر در اینجا بر کلمهی غیب معنای خاصّی باشد… معنای خاصّ آن را هم اوّل بحث عرض کردم. در السنهی ادیان دیگر بوده است که بنا است زمانی یک مصلحی بیاید و او حکومت واقعی الهی را بر زمین پیاده خواهد کرد «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»[۷] را بر او تفسیر میکنند. اگر ما آن نحو را در نظر داشته باشیم، مرتکزات ذهنی برای مردم برای موحدّین در رابطه با مصلح و برای حضرت قائم آل محمّد بوده است، آن وقت معنای این کلمهی «الْغَیْب» صاحب الزّمان است.
لذا روایت هم در اینجا آمده است. در تفسیر فخر رازی، جلد ۱، صفحهی ۲۵۰ میفرماید: «فَعَن إکمال الـدِّین عن داود بن کثیر الـرقّی، عن الـصّادق (علیه السّلام) فی قولـه تعالی: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» مَن أقرَّ بِقیامِ القائمِ (علیه السّلام) أنَّهُ حقٌّ»[۸] (منبع یافت شده) ایمان به غیبی که اینجا دارد منظور کسی است که به قیام حضرت قائم آل محمّد (علیه الصّلاه و السّلام) اقرار دارد «أنَّهُ حقٌّ» این یک روایت است.
«وَ عنـهُ مُسنداً عن یحیی بن أبی الـقاسم، عن الـصّادق (علیه السّلام)» که فرمود: «وَ الغَیبُ هُوَ الحجّهُ الغَائب: «وَ یَقُولُونَ»» و آنها همیشه میگفتند. «لَوَلاَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّما الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّیْ مَعَکُمْ مِنَ الْمُنتَظِرِینَ»[۹].
- در تفاسیر بعضیها اشکال میکنند میگویند: یکی از مصادیق غیب در این آیه امام زمان میشود، اشتباه میکنند؟
- این که ما اطلاق کلمهی غیب را شامل همهی اینها میدانیم، این حرف درست است «الغیب ما یقابل الشّهود» چیزی که مقابل شهود است، غیب است، روی این حرفی نداریم.امّا اینکه ما بخواهیم کلمهی غیب را در این آیه بنابر اطلاقات و عمومات خود لغت غیب معنا بکنیم این غلط است. بلکه این کلمهی «الغیب» الف و لام دارد، الف و لام آن هم الف و لام تعریف است و مورد خاصّی را میگوید و مورد خاص آن وجود حضرت قائم آل محمّد (صلوات الله أجمعین) است.
آنچه که مفسّرین فرموده بودند را در طول بحثهای گذشته مفصّلاً عرض کردیم امّا این نکته، نکتهی بسیار مهمی است و مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی واقعاً مدقّقانه و با ادلّه عقلیّه، مضافاً به ادلّهی نقلیّه آنها را بیان فرموده است و اثبات فرموده است که در اینجا منظور و مراد از کلمهی «الْغَیْبِ» صاحب الزّمان است.
«الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱۰].این ایمانسازی و این ایمانی که در این کلمه در صیغهی باب افعال آمده است، به اینکه ما بگوییم غیب به معنای لغوی و آنچه که در برابر شهود است، باشد، ثمرهای برای ما حاصل نمیکند. بلکه آن چیزی که به متّقین تشخّص میدهد و وصفی که متّقین را از بقیه مبرّز میکند و آنها را جدا میکند، این است که این کلمهی «الْغَیْبِ» یک مورد خاصّی باشد.
«یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ»، در خود «یُقیمُونَ» هم باز بحث اقامه است و بحث اینکه آنها نماز را بپا دارند، یک بحث خاص است و الّا خیلیها نماز میخوانند. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» بحث دائمی بودن انفاق و منحصر بودن آن از مِمَّا رَزَقْناهُمْ» است اینها خیلی مهم است.
اینها همه سیاق یک گونه است بر اینکه موصوف را در آنچه که وجود دارد، بیشتر نشان بدهد، بیشتر مشخّص بکند و او حاصل نمیشود مگر اینکه اینجا این کلمهی «الْغَیْبِ» معنای خاصّی داشته باشد. معنای خاصّ آن هم در خود لفظ -خود الف و لام که در آن وجود دارد- که دارد است. این الف و لام، الف و لام جنس بخواهیم بگوییم و بعد اطلاق افراد را از این بگیریم، اینها در اینجا راهی ندارد. بلکه الف و لام، الف و لام عهد است، الف و لام عهد حتّی شاید ذکر و حضور برای ما باشد که اینجا کلمهی غیب به معنا و مراد خداوند تبارک و تعالی در این آیه، از حضرت قائم آل محمّد منحصر میشود.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
[۱]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۲]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۳۰٫
[۳]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۳۰٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۵]– سورهی فاتحه، آیه ۶٫
[۶]– سورهی بقره،آیه ۵٫
[۷]– سورهی اعراف، آیه ۱۲۸ و سورهی طه، آیه ۱۳۲ و سورهی قصص، آیه ۸۳٫
[۸]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۳۱٫
[۹]– آدرس این هم نور الثّقلین، ج ۱، ص ۳۱٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۳٫
بازدیدها: 16
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.