تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ و ۵ جلسه ۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای متّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – جلسه ۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صلی الله عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٌ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ و اللَعْنَهُ الدائمه عَلَی أَعْدائِهِمْ من الان الی قیام یوم الدین
. نکاتی راجع به حروف مقطعهی قرآن
- مطالبی که پیرامون آیهی اوّل سورهی مبارکهی بقره است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * الم»[۱] نکاتی را عرض کردیم و چکیدهی مطالب بر این شد آنچه در این آیه نسبت به حروف مقطعهی قرآن است و مسلّم است، این است این حروف رمز و رموزی بین خداوند است که مُنزل قرآن است و بین آن کسی که قرآن بر او نازل شده است که حضرت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) است.
- البتّه احتمالات یازدهگانهای را در این باب عرض کردیم و نکتهی بسیار مهمی که قابل توجّه است، بحث اینکه بعد از حروف مقطعه معمولاً عظمت قرآن و واقعیّتهایی نسبت به قرآن و اهمّیّت قرآن را بیان میکنند که در این آیهی در آیهی دوم بیان فرمودهاند، فکر میکنم مشکل این مطلب است.
- «ذلِکَ الْکِتابُ»[۲] که عرض کردیم «ذلِکَ» اینهمانی را در این دو کلمه بیان میکند، هم استفاده میشود آنچه پیش خدا است و آنچه بر پیامبر مُنزل بود، همین است که در دست ما است. همین «ما بین الدّفّتین»، همین «الْکِتابُ» است.
. نازل شدن قرآن به صورت مکتوب بر پیامبر
- نکتهی دیگر از کلمهی «ک»، «ت»، «ب» که در این کلمهی «الْکِتابُ» است، استفاده کردیم که قرآن بود. وقتی قرآن بر پیامبر نازل شده است، به صورت مکتوب هم نازل شده است و الّا کتاب گفتن آنجا معنا پیدا نمیکرد.
- اینکه کلمهی کتابت در این کلمه نهفته است، نشان دهندهی این است همان که الآن در دست ما است که کتاب است و نوشته شده است، همین هم نازل شده است . و آن وقتی که خداوند قرآن را خلق کرد –قرآن هم مخلوق خداوند است- به صورت مکتوب خلق کرده است. لذا اینجا هم اینهمانی یعنی هر آنچه که در دست شما است، در همهی آنچه که این خصوصیّات در آن است، همان است که در عالم ذر و در عالم خلق خداوند خلق فرمود و با وحی به پیغمبر رساند.
در نازل شدن قرآن بر پیامبر
- این نکتهی اوّل است که در ذیل حروف مقطعه خدا اینگونه فرمود: «لا رَیْبَ فیهِ» بعضی از افراد شک و شبهه میکردند که آیا واقعاً خداوند این قرآن را بر پیغمبر نازل فرموده است؟ این سوره این را به ما نشان میدهد که شک و شبههای در این مطلب نکنیم و بدانیم آنچه بر پیامبر نازل شده بود همین است، عظمتی که قرآن را نشان میدهد.
- البتّه ما جاهای دیگر هم داریم، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[۳]، همهی مفسّرین «الذِّکْرَ» را اینجا بالاتّفاق فرمودند خود خدا است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» با تأکیدات مختلف، هم تأکید در جملهی اوّل دارد که «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» یعنی «ل» تأکید برای کلمهی «لَحافِظُونَ» هم تأکید دارد و تکرار کرده است.
. نبود شک و شبههای در قرآن
- پس شما نباید هیچ شک و شبههای را در قرآن داشته باشید. لذا «ل» نفی جنس در آن آمده است یعنی هیچ شک و شبههای در این قرآن که همان قرآن است، این کتاب که در دست ما است، این نوشتهی ما و این «ما بین الدّفّتین» که ما با آن سر و کار داریم این همان است، هیچ شک و شبههای در آن وجود ندارد.
- «لا رَیْبَ فیهِ»[۴] «ل» نفی جنس است. یعنی نفی میکند آنچه که بر آن حاصل میشود. یعنی هیچ ریبی، جنس ریب در آن نیست.
- «فیهِ» باز اینجا ضمیر به خود «الکِتَاب» برمیگردد که باز صفت دوم… البتّه ما داریم مضمون آیه را بیان میکنیم به جهت دفع اینکه عرض کردیم ذیل حروف مقطعه بیان عظمت قرآن و اهمّیّت و اهتمام قرآن را خداوند بیان فرموده است.
- از این جهت یک صفت دیگر هم دارد که «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» است، یک چیزی که خیلی در یک وصفی باشد، آن را با مصدر بیان میکند که اگر قرآن بخواهد معنای هادی بودن و هدایتگری را بدهد، با کلمهی «هُدیً» فرموده است. «هُدیً» یعنی مطلق هدایت، بدون قرآن هدایت مفهومی ندارد. حالا اگر دقّت کنید یعنی بدون قرآن هدایت جاری نمیشود، بدون قرآن کسی نمیتواند هدایت شود. آن کسی که هدایت مطلق است از قرآن است «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» است. این حالا بیان مضمون است.
. تفسیر کلمهی «لِلْمُتَّقینَ»
- کلمهی دوم که باز در این قسمت دارد متقین است. (ل) «لِلْمُتَّقینَ» به نظر میرسد لای نفعیّه است یعنی سود دهنده است، هدایت برای متّقین است. قرآن هدایتگری است که متّقین را هدایت میکند. اگر اقتصاد باشد آن وقت با «هُدىً لِلنَّاسِ»[۵]منافات پیدا میکند.
- – نه، «ل» تأکید که مکسور نیست. لام تأکید مفتوح است. «لِلْمُتَّقینَ» لام جارّه است، اینجا لام نفعیّه است، چون اگر لازم باشد فکر کنم جامع المقدّماتهای قدیمی، صفحهی ۱۶۸، عوامل جرجانی یا عوامل ملّا محسن است، میگوید «فَقَد تَکونُ لِلنَفس» میفرماید: گاهی لام مکسور برای نفع میآید، ؟.
«اتَّقِ اللَّهَ»، «یَتَّقِ اللَّهَ»
- حالا کلمهی متّقین از وقاعه گرفته شده است. تقوا از وقاعه گرفته شده است. وقایع به معنای نگه داشتن است. ۱۲۰ و اندی «اتَّقِ اللَّهَ»، «یَتَّقِ اللَّهَ» در قرآن داریم. ارتباط کلمهی الله با «اتَّقِ» با «یَتَّقِ» وقوعیّه است. یعنی چه چیزی را باید نگه داریم؟ این معنای لغوی است که تناسب معنای لغوی را با معنای اصطلاحی تقوا خوب بفهمید. همه مفعولٌ به است. یعنی همهی آنچه که در جملات، در آیات مختلف قرآن وارد شده است «اتَّقِ اللَّهَ»، «لْیَتَّقِ اللَّهَ» مفعولٌ به است. یعنی آنچه که باید نگه داشته شود خدا است.
. نگه داشتن در حریم خدای متعال
- حالا نگه داشتن یعنی چه؟ ما میتوانیم خدا را نگه داریم؟ نه، اینجا آنچه که مسلّم است یعنی ما خود را در حریم خدا نگه داریم. اگر بخواهیم مضمون را راحت معنا کنیم اینگونه میشود. گاهی اوقات میگوییم فلان مدیر، فلان استاد پدر است، او را برای خود نگه دار. او را برای خود نگه دار نه اینکه بُعد روانی را برای خود نگه دارد، میگوید یک کاری بکن که او از دست شما نرنجد، نارضایتی بین شما و او ایجاد نشود. دقیق همین است تقوا به معنای اصطلاحی یعنی کاری انجام دهید که رضایت حضرت حق را از دست ندهید. یعنی حرام خدا را حرام بدانید و نزدیک آن نشوید، واجب خدا را واجب بدانید و آن را حتماً انجام بده. پس اینها نکات مهمی است.
. رعایت تقوا و مواظبت بر آن
- میگوییم مواظب باشیم که اوجب واجبات حفظ نظام است، امّا مواظب باشیم که رهبری و ولایت را از دست ندهیم. چرا؟ چون میدانیم اگر خدایی نکرده رهبری و ولایت را از دست بدهیم دیگر جمهوری اسلامی فایدهای ندارد، جمهوریّت شما از دست میرود. حالا اگر واقعی بخواهیم در آنچه که خداوند فرموده است قرار بگیریم رعایت تقوا است.
- آثار تقوا را در این کلمات قرآن دقّت بفرمایید. مثلاً در سورهی مبارکهی مائده میفرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[۶] یک اثر عملی تقوا این است. تقوا یعنی اینکه همه جا برای شما گریزگاه است، یعنی هیچ جا برای شما غربت نمیشود، هیچ موقع گرفتار نمیشوید. «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» یعنی همه جا برای شما راه خروج است، گریزگاه است، بنبست نیست، گرفتار نمیشوید، به چه کنم چه کنم دچار نمیشوید، به بدبختی گرفتار نمیشوید.
. معانی مختلف «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
- «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۷] و رزق و روزی «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» را هم چند نوع معنا کردند. برخی معنا کردند یعنی اینکه بدون حساب و کتاب خدا به شما رزق و روزی میدهد، خدا از راه دیگران به شما رزق و روزی میدهد. اینها معانی مختلفی است که آراء مختلف آن را گفتند، میشود همهی آنها را در این آیه پیاده کرد. یعنی «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» هم شما نمیتوانید حساب و کتاب بکنید، هم از راه دیگران خدا برای شما رزق و روزی فرستاده است که اعم از رزق و روزی مادی و معنوی است.
بزرگترین رزق خدا به بندگان
- بزرگترین رزقی که خدا به بندگان شما که شیعه هستید، دارد محبّت اهل بیت است، ولایتی است که خدا به ما عنایت فرموده است که امیر المؤمنین و اولاد معصومین او است، اینها خیلی مهم است. اینها رزق و روزی است که هر کسی آن را قدر نمیداند الّا اینکه در حیطهی تقوای واقعی الهی قرار بگیرد.
. عدم انجام کاری بر خلاف تقوای الهی
- پس بنابراین «اتَّقِ اللَّهَ»، «یَتَّقِ اللَّهَ» یعنی شما کاری انجام دهید که خدا از شما نرنجد، نارضایتی نسبت به خداوند تبارک و تعالی برای شما ایجاد نشود. جالب هم این است ما دوازده جلسه راجع به کلمهی هدایت تتبّع کردیم و مطالب آن را گفتیم. اینجا هم فقط یک مطلب داشت و اینکه این صفت را برای قرآن با مصدر آوردند، برای اینکه تأکید بر اطلاق هدایت کند یعنی هر نوع هدایت مستقیمی را بخواهید قرآن است، «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۸] است، «ل» هم که عرض کردیم به نظر میرسد «ل» نفعیّه باشد، نه «ل» اختصاص باشد.
- – منظور شما این است که چه کسی لیاقت دارد؟
. آمادگی انسان برای به دست آوردن هدایت
- – آن را در کلمهی «مُهتَدی» گفتیم. «مَن یهتدی» یا «فَهُوَ الْمُهْتَدی»[۹] در آیات مختلف کلمهی «اهتدی» را آورده بودند، این را آنجا عرض کردیم که هر کسی پیش زمینهی هدایت را باید خود درست کند که «مُهتَدی» میشود. یعنی باید به دنبال هدایت باشد.
- یا کلمهی انتظار و خود نظر به معنای نگاه عمیق است. اینجا نظر از نگاه نامحرم دارد یعنی اینکه نظر خود را کوتاه کن، میگوید نظر خود را کوتاه کن. یعنی به نامحرم نگاه نکن. انتظار تازه یک چیزهای دیگر هم میخواهد. این معنا را برای مادهی لفظ انتظار گفتیم. صیغهی انتظار که است یعنی همهی وجود و مشی شما باید برای این باشد که به صاحب الزّمان توجّه داشته باشید که بیاید، نه اینکه یک گوشه بنشینید و منتظر باشید، اینگونه باشید، نه این اصلاً معنا ندارد.
. تفسیر معنای کلمهی «نَظَرَ»
- خود کلمهی «نَظَرَ» «ن»، «ظ»، «ر» دلالت بر این میکند که با تعمّق نگاه کنید و دقّت کنید. یعنی با همهی وجود به او بنگرید نه با چشم سر. چشم سر یک چیزهایی را میبیند، امّا دیگر به آن توجّه ندارد. امّا نظری که قرآن میفرماید اینجا است، این مادهی لفظ است، صیغهی لفظ آن هم در یک جا انتظار معنای متابعه به دنبال این نگاه باشید، به دنبال تعمّق در این نگاه باشید، باید همهی آنچه که هستید، وجود خود را در منظر حضرت حجّت ابن الحسن قرار بدهید.
- آن کلمهی «إهتدی» باز همین را میگوید، «مُهتَدی» کسی که خدا او را هدایت میکند، او مهتدی بوده است یعنی خود او به دنبال هدایت بوده است، خدا او را هدایت کرده است. ولی بدون اینکه خود او دنبال هدایت باشد هدایتی به وجود نمیآید.
. شرط رسیدن به هدایت خدای متعال
- اگر کسی خواست در «مَنْ یَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ»[۱۰] مصداق قرار بگیرد باید ما قبل از آن «إهتدی» را داشته باشیم. شرط اینکه هدایت خداوند، آن هدایت خاصّه بر کسی شامل شود آن «إهتدی» است، آن انتظار است. حالا در این کلمهی هدایت که در اینجا فرموده است، اوّلاً این را برای قرآن فرموده است، قرآن را به این کلمه توصیف کرده است و مطلق هدایت را… البتّه شما انحای مختلف هدایت را بخواهید در قرآن است. اینکه قرآن هادی است، برای متّقین هادی است.
. تقوا سرمصدری برای ایمان
- – اینجا ما واژههای قرآن رو بررسی میکنیم، ما باید روی خود هر واژه وقت بگذاریم. اینکه ببینیم آیا تقوا مقدّمه است یا ایمان؟ مسلّم بدانیم در توصیفاتی که خود این آیات بعد دارد، این است تقوا سر مصدر برای ایمان میشود. یعنی سرآمد ایمانها که ما داریم مثل ایمان به پیغمبر، ایمان به قرآن، ایمان به غیب که باید اینها را ببینیم «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[۱۱] همهی اینها ایمان است که شما مؤمن میفرمایید، شما باید این ایمانها را داشته باشید تا متّقی شوید. کلمهی متّقین را به ایمان توصیف کرده است.
. معنای عام و خاص ایمان در قرآن کریم
- حالا آن «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۲] که شما فرمودید، آن یک بحث دیگر است که مؤمنان خاص را میفرماید. آن مؤمنون معنای همان «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»[۱۳] است، ایمان در قرآن یک معنای عام دارد و یک معنای خاص دارد، امّا بحث تقوا مسلّم آنچه که است شما باید ایمانهای مختلف را داشته باشید تا متّقی شوید. اگر متّقی شدید «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۱۴] این هدایت هم فرمود. یعنی مرکب آنها هدایتی میشود که «مِنْ رَبِّهِمْ» از طرف خداوند تبارک و تعالی است «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». آنجا هم دارد «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۵].
. هدایتی از سوی خدای متعال بر مؤمنین
- اگر آیات و کلمات را به هم ارتباط دهیم معنا به خوبی جا میافتد. اینجا میفرماید: «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۱۶] در حالی که هدایت مطلق قرآن است، پس شما از طرف پروردگار بر هدایتی از قرآن هستید، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» که آنجا هم فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۷].
- حالا در تعبیرات بعضی از کلمات دیگر اینها یک سری نکات ظریفی دارد که هر کدام را به جای خود بیان میکنیم، ولی نه متّقین و مؤمنون با همدیگر مترادف نیستند. اینها یک ظرافتهایی در معناها دارند که اگر از خود قرآن استفاده کنید میتوانید آنها را بفهمید.
- در محسنین هم دارد، محسنین هم توصیف شده است. «قَدْ» تحقیقیه «قَدْ أَفْلَحَ»، «أَفلَحَ» فعل ماضی است، معنای تحقّق میدهد، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» اگر «قَد» سر فعل ماضی بیاید به معنای تحقّق آن مدخول«قَد» است. اگرچه «قَد» سر فعل مضارع بیاید به معنای تقلیل است یعنی گاهی مواقع اینطور میشود. لذا بعضی وقتها اقسام یک مطلبی را که میخواهند بگویند در مقسم ؟ با «قَد» و فعل مضارع میآورند «قَد یَکون»، در همهی علوم این احکام وجود دارد.
- امّا اینجا «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ». تازه «قَدْ أَفْلَحَ» باز «أَفلَحَ»، «یُفلِحُ» باب افعال است. خود باب افعال هم آن معنای بالاتری را به این کلمه میدهد. «فَلَح» که نگفته است، «أَفلَحَ» آورده است. یعنی از طرف خداوند آنها به فلاح رسیدند، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ». یا اینجا میفرماید: «مفلحون»؛ «أَفلَحَ»، «یُفلِحُ»، «مُفلِح» که اسم فاعل است.
- این «قَد» آنجا «قَدْ أَفْلَحَ» است، اینها با هم تناسب پیدا میکند. اینجا از باب افعال «مُفلح» آورده است، آنجا هم از باب افعال فرمود: «أَفلَحَ». «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» اینها یکدیگر را تفسیر میکنند و تناسب یکدیگر هستند.
- «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۱۸] چه کسانی؟ عموم مؤمنینی که این صفات را دارند که حالا در آیات بعدی «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[۱۹] پنج صفت را در این دو آیهی بعد بیان میکند، ایمان به غیب، اقامهی دائمی صلاه، انفاق همیشگی از آنچه که به آنها رزق میدهیم و صفت چهارم ایمان به قرآن، صفت پنجم ایمان به غیر قرآن، کتابهای دیگر آسمانی و صفت ششم ایقان به آخرت.
. توصیف اثری ایمان مؤمنین
- ایقان هم باز باب افعال است. معنای تأدیه در آن آمده است یعنی یقینی ذاتٌ در آها است، باوری دارند. خود آنها باور دارند یعنی باور را بر دیگران هم میرسانند. بعد این توصیف اثری است. «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۲۰] اثر این ایمانها، اثر این صفاتی که برای آنها است یا اثر آن تقوا که برای متّقین بود، این اثر را دارد که آنها اینطور ظاهر میشوند. «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». اینها آثار بعدی است، باید آن آثار را داشته باشند تا به این نتیجه برسند. اینها آثار تقوا برای آنها است.
. اهمّیّت قرآن با بیان حروف مقطعه
- آنچه که باز باید اشاره کنیم و غافل از این مطلب نشویم که بیشتر در آن دقّت داشتیم، این است حروف مقطعهی قرآن غالباً بعد از آن بحث اهمّیّت قرآن و عظمت قرآن را خداوند در سورههایی بیان فرموده است که این نکته قابل توجّه و قابل تدقیق است یعنی باید زیاد دقّت کرد.
. تفکّر و تدّبر در آیات قرآنی
- خواهش من این است که عزیزان و دوستان هم سعی کنید از این مطالب استفادهی علمی داشته باشید یعنی روی آن دقّت کنید و تدبّر کنید. تدبّر در قرآن داشته باشیم، تفکّر کنیم تا بتوانیم آنها را در خود ایجاد کنید و متلبّس به آنها شویم و هم برای کاربرد آنها در جامعهی خود که وظیفهی ما است و آن ترویج علوم آل الله است، در حد خود عمل کنیم.
. بازگو کردن مطالب قرآنی به مردم
و نجات آنها از ورطهی ضلالت
- البتّه عذرخواهی میکنم که اینطور تعبیر میکنم و الّا ما که نمیتوانیم مروّج قرآن باشیم، امّا از باب «کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً»[۲۱] از این باب ما بتوانیم یک نکاتی را از این آیه به دست بیاوریم و به مردم ارائهی طریق کنیم که همان انقاد ایتام آل محمّد (صلوات الله علیه و آله) است که وظیفهی نهایی همهی طلبهها است. تفقّه در دین، وظیفهی اوّلی که تعلّق علوم آل الله است و «إذا رَجَعُوا» وقتی برگشتید همین که ما بتوانیم این مطالب را از قرآن بفهمیم و به گونهای شود که جزء یقینیات ما شود، باور ما شود و با دلی که باور دارد به زبان بیاوریم و برای مردم بگوییم تا آنها هم نجات پیدا کنند، إنشاءالله بتوانیم آنها را از ورطهی ضلالت به سمت و سوی هدایت برسانیم.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ…».
TafsirRezvan_02_1_5_003.mp3
بازدیدها: 8