ایجاد تعالی در شخص منفق گذشت از مال در انسان متّقی اهمّیّت بذل و بخشش
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۲۶
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
—————-—————-
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
در این آیه به «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» و کلمهی انفاق رسیدیم. قبل از ورود به مادهی «نفق»، نکتهی قابل توجّه کلمهی انفاق است که در این آیه سیاق کلمات «یُؤْمِنُونَ»، «یُقیمُونَ» و «یُنْفِقُونَ» یکی است، یعنی همهی اینها از لحاظ استعمال در باب افعال یک طور استفاده میشود. باب افعال انفاق میشود، آنجا («یُقیمُونَ») اقامه میشود و ایمان، همهی اینها در باب افعال (قرار میگیرد).
همهی آنچه که در این سه جمله است، بحث باب تعدیّه لحاظ میشود. لذا ایمان امنیتسازی و ایجاد ایمان برای دیگران است. در بحث اقامه به پا داشتن صلاه است، زنده کردن نماز است که اقامهی صلاه میگویند. اینجا هم بحث انفاق است که بحث انفاق در باب افعال به معنای تعدیّه، یعنی خرج کردن مال برای دیگران، به نفع دیگران. برای دیگران انفاق کردن، آن را به دیگران رساندن. لذا این نکتهی سیاق این سه جمله است که خداوند در این آیه فرموده است.
نکتهی دیگری که در این مقام داریم، این بحث است: «یُنْفِقُونَ» آخر آمده است، «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ» مقدّم داشته شده است که اینجا حصر را میرساند، یعنی انفاق انسان متّقی از «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ» است، اینطور نیست که انفاق از هر چیزی باشد. انفاق باید از مال حلال باشد، انفاق از دیگران نمیشود. لذا اگر کسی مال دیگری را انفاق بکند، مورد مدح قرار نمیگیرد، بلکه مذمّت میشود که تصرّف در مال دیگران کرده است.
مقام کلام و چیزی را که باید مؤخّر میافتاد، مقدّم داشته است از آمر که «یُنْفِقُونَ» بوده است.
این حصر را میرساند و منظور از این حصر، حصر انفاق است در آنچه که خداوند به انسان رزق و روزی داده است، یعنی آنچه که مربوط به خود انسان میشود. نه اینکه از مال دیگران انفاق بکند. چون اگر کسی خواست از مال دیگران انفاق بکند، خیلی آسان است. بذل و بخشش از کیسهی خلیفه (طرف دیگران) آسان میشود. اگر کسی از آنچه که مربوط به خود او است و دل بند او است انفاق بکند، ارزش دارد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۱] یعنی شما هیچ وقت به اهل بیت نمیرسید، الّا اینکه از آنچه که دوست دارید انفاق بکنید.
ایجاد تعالی در شخص منفق
انفاق هم اگر آسان باشد، خوب است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[۲] مشیء آدمهای خوب، عباد الرّحمن، متّقین آسانی است. اگر سخت بود، خصوصاً در انفاق سخت میگذرد. اگر مشیء کسی که انفاق میکند، آسان باشد، هر چه انفاق میکند، برای او تعالی پیدا میشود امّا اگر سخت باشد، گرفتن مال از او سخت است.
لذا قرآن هم میفرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ»[۳] آن وقت این کندن است، یعنی خدا از هر کسی مال نمیگیرد، از آنها که انفاق مال برای آنها سخت است، میگیرد. آسانی انسان در انفاق به این است که راحت بتواند از مال خود بگذرد.
یک وقت شما یک میخی را در دیوار میبینید، میخواهید آن را دربیاورید. یک وقت دیوار بتنی است، درآوردن میخ از این دیوار، منجر به این میشود که بخشی از اطراف آن میخ را تخریب بکنید تا آن را دربیاورید امّا اگر دیوار گلی باشد، آسان است. راحت درمیآید، جای آن هم تخریب نمیشود. آسانتر آن این است که انسان خاکی باشد، میخ را از خاک دربیاورید، به سرعت جای آن هم ترمیم میشود، هیچ صدمهای نمیخورد امّا اگر نسبت به انفاق مال سخت باشد «وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ» آن وقت مال را میکند، چون انسان دلبستهی مال میشود کندن این مال سخت میشود.
- انفاق هم فقط مالی نیست.
- بله، این را جلسهی قبل عرض کردیم. منتها آن چیزی که در درجهی اوّل متبادر به ذهن میشود، بحث مالی است.
انفاق و خرج کردن مال بر آنچه که خداوند فرموده است، اگر روی آسانی باشد، انسان صدمه هم نمیخورد امّا آن کسانی که انفاق کردن بر آنها سخت است، یک میگفتند بندهی خدایی خیلی به مال خود دلبسته بود دوست نداشت که خرج بکند.–شوخی میکردند امّا در مقام تمثیل بیان این خوب است- این بندهی خدا وقتی میخواهد غذا در مقابل فرزندان خود بگذارد، شیشهی عسل را وسط سفره میگذارد، به فرزندان خود میگوید: نان خود را به آن بمالید. یک روز این آقا به مسافرت میرود، شیشهی عسل را در گنجه میگذارد و میرود. وقتی میآید میبیند فرزندان او نان را به در گنجه میزنند میخورند. میگوید: یک روز من نبودم نمیتوانستید نان خالی بخورید!
بعضیها در این قضیه (مباحث مالی) خیلی دلبسته هستند. یعنی خود آنها هم نمیتوانند بخورند، این لئامتی بود که قبلاً معنا کردیم. یعنی اینقدر طرف لئیم است که میخواهد همهی آن را برای خود نگه بدارد، بعد هم نه خود آن را استفاده میکند، نه این را به دیگران میدهد که آنها استفاده بکنند.
- انسان هر چه بیشتر مال داشته باشد، خسیستر میشود.
– اینطور نیست. حریصتر میشود امّا کلّی نیست که مال هر که زیاد بشود خسیس بشود. اتّفاقاً کسانی که مال آنها زیاد میشود، معمولاً خسیس نیستند. مال آن کسانی که لئیم هستند، متوقّف میشود. چون اگر مال را به کار نیندازید، متوقّف میشود، لذا رشد نمیکند. یک کسی بود همهی پولهای خود را جمع میکرد و در بانک میگذاشت. یک روزی آمد به ما گفت: چه کار بکنم؟ گفتم: خمس اموال خود را بده، مکّه برو، گفت: سخت است، نمیشود. یک زمانی رسید، تورّم چنان شد که پولهای این آقا دیگر هیچ ارزشی نداشت. یعنی مثلاً ایشان صد میلیون پول داشت، قبل از تورّم میشد با آن چند خانه بخری ولی بعد از تورّم یک خانه هم نمیدادند. لذا پول او ماند و بعد هم یک واقعهی غیر منتظرهای پیش آمد، همه به باد رفت، از داغ پول از دنیا رفت. حالا نگوییم خودکشی کرد.
این هم به خاطر این است که انسان خود را نمیشناسد، ارزش خود را، اعتبار خود را به این مال میداند، منتها مال عزّت میدهد در صورتی که آن را خرج بکنیم، روایت داریم یا میخواهید خود را عزیز بکنید یا مال را عزیز بدارید. اگر که مال خرج کردید، خود شما عزیز میشوید. اگر مال را عزیز داشتید، خود شما ذلیل میشوید، پس مال را خرج بکن تا عزیز بشوید.
«الانسانُ عَبیدُ الاحسان» انسانها عبد احسان هستند. کسی که به آنها احسان بکند. اگر کسی به آنها احسان بکند، فرمانبردار میشود. در سیرهی اهل بیت هم همینطور بوده است، بذل و بخشش خیلی مهم است. «بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»[۴]؛ «بذل و استغنی» میفرماید: بذل و بخشش بکنید تا بینیاز بشوید. در بینیازی ثروت هم وجود دارد. فقط این نیست که بینیاز بدون ثروت باشند «وَ اسْتَغْنى» شامل این هم میشود که بینیازی از سر مال هم باشد. خدا اینقدر به شما میدهد تا مال زیادی داشته باشید. «بَذِّل» یعنی بذل بکن، بخشش بکن. خیلی وقتها فکر میکنیم خرج نکنیم پولدار میمانیم، در صورتی که اینطور نیست. ضرر میکنیم.
انفاق یکی از آن چیزهایی است که در توصیف متّقین وارد شده است منتها «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[۵] از آنچه که به آنها رزق دادیم، نه از آنچه که در دست داشته باشند. نمیتوانند از مردم انفاق بکنند.
اهل بیت اینقدر در مال و حقّ النّاس دقّت داشتند… مثل امیر المؤمنین آمدند با ایشان حرف خصوصی بزنند، چراغ را خاموش کرد امّا از آن طرف وقتی صحبت از بذل و بخشش شد، در حالی که رکوع کرده بود انگشتر را درآورد. آن زمان انگشتر یک عتیقهی مهمّی بوده است، قیمتی بوده است، آن را به سائل میدهد. چون در نماز نمیتواند چیز دیگری را انفاق بکند، آن چیزی که در دست داشت، انگشتر ایشان بود، انگشتر را به فقیر داد. این خیلی مهم است.
انفاق یکی از آن چیزهایی است که متّقین به آن توصیف میشوند. آنچه که در درجهی اوّل متبادر است، به مال است. امّا شامل غیر ابدان هم میشود. مثل آنچه که مربوط به معارف است آنها را هم شامل میشود. بعضیها هستند علم دارند امّا علم را برای خود نگه میدارند. رفته بودیم در یک جای نماز بخوانیم، آقا خیلی نماز را طول داد. نماز با حالی بود امّا اهل این نمازها را میخواست. پدر یکی از دوستان با ما بود، وقتی آمدیم گفت: آقا خیلی نماز را خوب خواند امّا برای خود ایشان خوب بود. علّت را جویا شدیم، گفت: برای من بسیار سخت بود و اذیّت شدم.
بعضی وقتها اینطور است، اگر یک کاری میکنیم فقط برای خود ما خوب است، این فایدهای ندارد. اگر انفاق باشد، شما علم دارید باید انفاق بکنید. اگر علم دارید، باید آن را به دیگران یاد بدهید.
نکتهی بسیار مهم در بحث تدریس و تعلیم علوم آل الله این است که رمز و راز درس را، چگونگی ورود و خروج بحث را یاد آن متعلّمین بدهید که بگیرند چطور… و الّا اینکه فقط آنها در جهل نگه بدارید، برای اینکه از نظر ظاهری مقام شما کم اهمّیّت نشود، این فایدهای ندارد.
بعضی از بزرگان مثل آیت الله بروجردی ببینید، منقول و معروف است که اکثر شاگردهای آقای بروجردی -حالا اگر نگویم همهی آنها- مجتهد شدند، چون راه و روش اجتهاد را به خوبی به طلبه یاد میداد. حالا اگر کسی ندارد که باید برود یاد بگیرد امّا اگر کسی راه و روش را بلد است، انفاق در اینجا به این است که راه و روش را به دیگران یاد بدهد تا دیگران هم یاد بگیرند و بفهمند. دیگران هم چگونگی استنباط از قرآن، استنباط از روایات اهل بیت را یاد بگیرند. منتها باید این علوم را به خوبی یاد آنها بدهند. علوم را به نحو احسن به متعلّمین تحویل بدهند، نه به صورت ناقص تحویل بدهد. در این صورت طلبه باید با سختی فراوان یک مطلبی را یاد بگیرد.
بعضی از اساتید هستند، خیلی میدانند امّا مطلب به طور کامل یاد نمیدهند. اگر مطلب را به طور کامل یاد بدهند، طلبه به خوبی این را میفهمد، رشد میکند امّا این را کامل یاد ندهند، حالا دانشی که دارد کامل هم باشد، طلبه چطور میخواهد این دانش او را یاد بگیرد؟! به سختی میتواند این کار را بکند.انفاق به این است که شما اخراج بکنید، علم را تحویل بدهید.
- اگر در جایی شما را دعوت کردند که پول نمیدادند شما بروید، این انفاق است. بعضیها هستند وقتی پول نباشد منبر نمیروند.
– این که واقعاً برای ما طلبهها مذمّت آور است که منبر خود را، نمازی که میخوانیم را منحصر به پول بکنیم و پول بیشتر را ملاک کار و تبلیغ خود قرار بدهیم اینکه دیگر «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ»[۶] میشود.
- اصلاً نباید قصد پول بکند.
– یک بار با یکی از دوستان بودیم، میگفت: من میخواهم بدانم اخلاص دارم یا نه؟ گفت: منبر که میروم انصافاً به این فکر نمیکنم که چقدر بدهند، اگر هم بگویند پول نمیدهیم، من منبر خود را میروم امّا این شب آخر وقتی پول را میدهند، در راه بازگشت مدام به این فکر میکنم که چقدر پول در این است. خود این یک نحو عدم اخلاص است که آدم اینطور باشد. یعنی همان چیزی که آقا میفرماید است، قصد است. قصد پول داشته باشد، قصد اینکه به او هدیه بدهند. اگر انسان قصد آن را داشته باشد خراب میشود.
«الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»[۷] نیّت همان قصد است. اگر شما قصد الهی داشته باشید… یکی از دوستان میگفت: من منبر میروم، یک وقت پاکتی که به من دادند، در جیب من میماند با لباسها شسته میشود. یعنی اینقدر بیتوجّه است، این معلوم است که اخلاص دارد یا میگفت: مثلاً همسر من پاکت پول را درمیآورد میگوید: پاکت پول در جیب شما بود، اصلاً از یاد برده بودم. اگر کسی اخلاص داشته باشد، اینگونه است. اگر اخلاص نداشته باشد، کار خراب است.
انفاقی که از روی اخلاص باشد -چه برای مادیّات چه برای معنویّات- ارزش دارد. چه نسبت به مال و اموال، چه نسبت به معارف و علومی که انسان میتواند آنها را در برابر افرادی که در تعلیم او هستند، (علوم خود را به افراد یاد بدهد).
- کتابهایی که نشر آنها محفوظ است چطور میشود؟
– آن بحث حقوق است. بالاخره کسی که یک کتابی را تألیف کرده است، یک حقّ تألیف دارد. آن حقّ تألیف خود را نوشته است، آن کاری به این حرف ندارد.
– آن کسی هم که منبر رفته است مطالعه کرده است، تحقیق کرده است. این دو چه فرقی با هم دارند؟
– آن چیزی که مربوط به بحث انفاق است یک وقت انفاق در واجبات است، هیچ وقت نباید نیّت این را داشته باشید که یک چیزی در قبال آن (انفاق در واجبات) بگیرید. شما مال دارید، باید این را به واجب النّفقهی خود بدهید، انفاق بکنید. یک وقت رفتید یک کاری را انجام دادید، برای شما حق مسلّم است. این کاری که ما برای منبر میرویم، حقّ آن را قبلاً گرفتیم. در حوزه چیزی از شما گرفتند، اینها (علوم) را به شما یاد دادند؟ یا بعضی وقتها چیز هم به ما دادند و به ما یاد دادند. آیت الله مظاهری دارد شهریه میدهد. این استادها گردن ما حق دارند، این چیز یاد گرفتن است. بالاخره یک امکاناتی هم در حدّ پایین گذاشتند، ما هم مسئولیّت را قبول کردیم که در برابر آنها بتوانیم مسئول باشیم. هم یاد بگیری، هم یاد بدهیم.
- کسی هم که کتاب نوشته است رفته است چیز یاد گرفته است.
- شما در یک حدّی برای خود این حکم را دارید. امّا آن که بیایید یک کتاب را تألیف بکنید… من اینجا میخواهم منبر بیایم، من را میآورند و میبرند و این دیگر… یک وقت اینطور است که باید یک ماشینی بگیریم تا بتوانم بیایم. باید پول تاکسی من را بدهند، من ندارم پول تاکسی را بدهم این را حقّ ایاب و ذهاب میگویند. آن بحث حقوق میشود.
شما یک کاری انجام دادید، حق پیدا کردید. باید حقوق شما محفوظ بماند. کتاب را تألیف کردید، ولو تفسیر نوشتید، این بحث حقوقی است. این بحثی که در ما نحن در تفسیر وجود دارد، در کلمهی توصیف متّقین به انفاق است که این انفاقی که عرض میکنیم بالاتر از این حرفها است. یعنی شما آنچه را که حقّ شما است و مسلّم میگیرید، آنها را میدهید، خرج میکنید.
إنشاءالله به کلمهی نفق و انفاق میرسیم که همان اخراج کردن است، بیرون کردن است، فنا کردن مال از خود است، به دیگران دادن است، دیگران را به مال رساندن است. همهی اینها انفاق میشود. اینها در توصیف متّقین است، این موضوع ربطی به آن موضوعی که من یک کتابی نوشتم، یک کاری را انجام دادم، برای من از نظر قانون و شرع یک حقوقی متصوّر است، آن برای او محفوظ است. این ربطی به ما نحن ندارد.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– سورهی آل عمران، آیه ۹۲٫
[۲]– سورهی فرقان، آیه ۶۳٫
[۳]– سورهی آل عمران، آیه ۲۶٫
[۴]– سورهی لیل، آیه ۸٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۶]– سورهی حج، آیه ۱۱٫
[۷]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۶۱۸٫
Views: 25
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.