الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
در سورهی مبارکهی بقره، در آیهی «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[۱]، در قسمت آخر این آیه «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» دو کلمهی آن را بررسی میکنیم. یکی کلمهی رزق و یکی کلمهی نفق است که مورد اهتمام در این آیه است.
تفسیر کلمهی «رزق» در لسان العرب
لذا کلمهی «رزق» را در لسان العرب میفرماید: «رزق: الرازقُ و الرَّزَّاقُ: فِی صِفَهِ الله تعالى لأَنَّهُ یَرزُق الخلق أَجمَعین وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ الأَرْزاق وَ أَعطَى الخَلائِقَ أَرزاقَهَا وَ أَوصَلهَا إلیهِم»[۲]میفرماید: رزق و رازق و رزّاق در صفت خدا استعمال شده است. بعد میفرماید: خداوند همهی خلق را رزق میدهد، ارزاق و خلق ارزاق هم به عهدهی خدا است و به خلائق ارزاق عطا میکند و به آنها میرساند. بعد خود رزّاق را میفرماید: «مِن أَبنیَهُ المُبالغه» این صیغهی مبالغه است.
اقسام «رزق»
بعد میفرماید: «وَ الرِّزْقُ مَعروفٌ» رزق یک چیزی است که شناخته شده است، وقتی میگویند همه متوجّه میشوند چیست، تعریف شده است. «وَ الأَرزاقُ نوعانِ» این رزق دو قسم میشود: «ظَاهرهٌ للأَبدان کَالأَقْوات وَ بَاطِنَهٌ لِلقلوبِ وَ النُّفوس کَالمَعارِفِ وَ العُلوم» رزق همانطور که حیث وجودی انسان، بُعد حیوانی و مادی دارد و بُعد روحانی دارد، اینجا هم رزق را تقسیم میکنند، میفرماید: رزق یک بخشی مربوط به مادیات است که ابدان باشد مثل غذاها. «وَ بَاطِنَه» برای قلوب و نفوس مثل معارف و علوم.
متعّهد بودن خدا بر رزق بندگان
– روایت دارد؟
– میفرماید: «قَالَ اللهُ تعالى» این هم میگوید، در لسان العرب روایات نبوی میآورد، امّا آیات را بعضی مواقع میآورد و آنها را بیان میکند. «قَالَ اللهُ تَعالی: «وَ مَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»» میفرماید: هیچ جنبندهای روی این زمین نیست الّا اینکه خدا رزق او را متعهّد شده است.
عطای رزق در برابر
پیشه کردن تقوا از سوی خدای متعال
روایتی هم من شنیدم و معروف است که خدا فرمود: از بندهها تعجّب میکنم که من رزق آنها را تضمین کردهام، امّا آنها عمر و همّ و غم خود را برای به دست آوردن رزق گذاشتند، امّا وظایف خود را در قبال من انجام نمیدهند. اگر کسی وظایف خود را انجام بدهد و تقوا پیشه کند، طبق آیات قرآن میفرمایند: «وَ یَرزُقهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۳]رزق آنها را میدهیم.
نوشته شدن ارزاق بنی آدم
«وَ أَرزاقُ بَنی آدم مَکتُوبَهٌ مُقدَّرهٌ لَهُم»[۴]میفرماید: ارزاق بنی آدم نوشته شده است، یعنی یک چیزی است که از نظر وجود آنها لازم الوجود شدهاند، آنها به واسطهی خداوند موجود شدهاند. «مُقدَّرهٌ لَهُم» و در آنها تقدیر شده است.
رساندن ارزاق به عباد
– نه اینکه تلاش نکنند.
– نه، تلاش نکنند، امّا در انجام وظیفه تلاش کنند. «وَ هِیَ واصلهٌ إِلیهِم» و آن ارزاق به عباد رسیده است. «قال الله تعالى: «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ»» میفرماید: آنچه که از آنها از جهت رزق اراده شده است، «وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ» و آنچه که اراده شده آنها را اطعام کنیم.
متکفّل بودن خدا در رساندن روزی به بندگان
«یَقُول بَل أَنَا رازِقُهُم مَا خَلَقتُهُم إِلّا لِیَعبُدون» میفرماید: من متکفّل رزق آنها هستم. «أَنَا رازِقُهُم» من رازق آنها هستم و خلق هم نکردم آنها را «إِلّا لِیَعبُدون». «إِلّا لِیَعبُدون» در آن آیهی معروف هم است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ»[۵]، آنجا «لِیَعرفون» داریم.
ادامهی تفسیر کلمهی رزق
«وَ قَالَ تَعالى: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ یُقَال»» گفته شده است «رَزَقَ الخلقَ رَزْقاً و رِزْقاً» خداوند میفرماید: «رَزَقَ الخلقَ» خلق را رزق داد «رَزْقاً و رِزْقاً» هم (راء) را به فتح خواندند و هم به کسر. تا حالا آنچه که گفتیم برای مکسور بود، بعد میفرماید: «فَالرَّزقُ بِفتحِ الرَّاء، هُوَ المَصدرُ الحَقیقی» رَزق که آن را مفتوح بخوانیم مصدر حقیقی رزق است. «و الرِّزْقُ الاسم» رزق اسم مصدر است «وَ یَجُوزُ أََن یُوضَعَ مُوضعَ المَصدر» ما میتوانیم رِزق را به جای رَزق به جای مصدر استعمال کنیم.
عدم مالکیّت رزق بر غیر عباد
«وَ رَزَقهُ اللهُ یَرزُقُه رِزقاً حسناً» خدا اینطور استعمال کرده است. «وَ الرَّزْقُ عَلَى لَفظِ المَصدر مَا رَزقَهُ إِیّاه» بنا بر آن استعمالی که در «مَا رَزقَهُ إِیّاه» گفت، آن را گفتند. «وَ الجمعُ أَرزاق وَ قُولُهُ تعالى: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً»» آنها غیر از خدا را میپرستند آن چیزی را که «لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً» مالکیّت هیچ رزقی را بر آنها ندارد، هیچ سودی را از جهت اینکه رزق به آنها بدهد، آنها از آسمانها و زمین مالک نیستند. در آخر هم «شَیْئاً» دارد که هیچ چیزی دست آنها نخواهد بود.
مصدر «رزق» به «شَیْئاً»
«قیلَ رِزْقاً هَاهُنَا مَصدرٌ» میفرماید: «رزق» در اینجا مصدر «فَقُولُهُ شَیْئاً عَلَى هَذا مَنصوبٌ برِزْقاً» است. میفرماید: «رِزقاً» در اینجا مصدر است، «شَیْئاً» هم منصوب به «رِزقاً» است. «وَ قیلَ: بَل هُوَ اسمٌ فَشَیْئاً عَلَى هَذَا بَدلٌ مِن قولِهِ رِزْقاً»، «شَیْئاً» بدل از «رِزقاً» باشد. یعنی هیچ چیزی را.
مبعوث کردن مَلَک از سوی خدا
«فِی حَدیث ابن مسعود: عَنِ النَّبی (صَلَّى اللهُ علیه وَ سَلم) أَنَّ الله تعالى یَبعثُ المَلَک إِلى کُلِ مَنِ اشتَمَلَت عَلیه رَحِم أُمِه فَیَقُولُ لَه: اُکتُب رِزْقَه» خدا مبعوث میکند ملکی را به هر کسی که در بردارندهی رحم مادر خود باشد. یعنی در رحم مادر خود قرار گرفته باشد. «فَیَقُولُ لَه» پس به او میفرماید: «اُکتُب رِزْقَه وَ أَجَلَه وَ عَملَه وَ شَقی أَو سَعید» فرمود: برای آنها معلوم کن، بنویس. «فیُختَمُ لَهُ عَلَى ذَلِک» پس آن را برای او مهر میکند.
معلوم شدن رزق هر آدم در بَدو تولّد
«وَ قُولُهُ تَعالى وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» میفرماید: خداوند فرمود «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» یعنی در بَدو خلق رزق او قرار گرفته شده و معلوم است. حالا میفرماید:
- گرسنگی هم نوشته میشود.
– گرسنگی نه، رزق نوشته میشود
– برای بعضی قحطی و گرسنگی میآید.
– آن امتحان است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ»[۶] آن در موارد بلیّه و ابتلای به امتحان است.
- لذا یکی از امتحانات خدا هم مال و ثروت است.
– بله، آن هم شکر میخواهد اگر کسی به شکر واقعی در رزق و در آنچه که خدا به او انعام میفرماید و اعطا میفرماید، عمل کند و هر چه که او فرموده است همانجا خرج کند، همانجا آن را به کار ببرد این دینداری و شکر میشود، این امتحان میشود.
عنب معنای دیگر رزق
بعد میفرماید: یک قولی هم رزق به معنای عنب است. بعضی مواقع در بعضی از محاورات دارند که رزق را به معنای انگور معنا کردند «وَ قُولُهُ تَعالى: «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» قیلَ: هُوَ عِنَبٌ فِی غَیرِ حینِه»[۷]در زمانی که انگور جایی یافت نمیشد، ظاهراً اگر اشتباه نکنم راجع به حضرت مریم بود که برای او میوه بهشتی فرستاده شد. از عنب اینجا رزق تعبیر کردند. عنب بوده در حالی که نبوده است یا همان رطب بوده که به قول شما آن زمان که درخت رطب اصلاً خشکیده بود، اصلاً فصل زمستان بود.
فراهم کردن رزق کریم از سوی باری تعالی
– «وَ قُولُهُ تَعالى: «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً»» خداوند فرمود: و ما فراهم کردیم برای او رزق کریمی، حالا همان خرمای تازه که عنب است. زجّاج گفته است «رُوی أََنَّهُ رِزقُ الجَنَّه قَالَ أَبو الحَسن وَ أَرى کَرامتُهُ بَقاءهُ وَ سَلامَتُهُ مِمَّا یَلحَق أَرزاقَ الدُّنیا» کرامت او را از جهت بقاء و سلامت میبینیم از آنچه که به او ارزاق دنیا ملحق میشود.
بر دو وجه بودن انتصاب رزق
«وَ قُولُهُ تَعالى؛ «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ رِزْقاً لِلْعِبادِ» انتصابُ رِزْقاً عَلى وَجهین» حالا اینجا میفرماید: در این وجه انتصاب رزق بر دو وجه است: «أَحَدَهُمَا عَلَى مَعنى رَزقْناهم رزقاً لأَنَّ إِنْباتَهُ هَذهِ الأَشیاء رِزقُ» همین که اینها رویش میدهند این رزق است. «وَ یَجوزُ أَن یَکونُ مَفعولًا لَه المَعنى فَأَنبَتنَا هَذهِ الأَشیاء ِللرِّزْق» اینجا مفعول له است.
استعمال کلمهی رزق به عنوان باران
بعضی جاها رزق به عنوان باران استعمال شده است. «جَعَلَ الرِّزْق مَطَراً لأَنَّ الرِّزْق عَنهُ یَکون» به خاطر اینکه هر چه شما میخواهید از آنچه که به آن رزق میگویند، ارتزاق کنید از باران است. «مَا یُنْتَفعُ به» آنچه که به وسیلهی آن انتفاع پیدا میکنند «وَ الجَمعُ الأرزاق» و جمع آن هم ارزاق است. «وَ الرَّزقُ العَطاء» مفتوح (ر) اگر با (الف) و (ل) خواندیم، میفرماید: معنای آن العطاء است، «وَ هُوَ مصدرُ قولِکَ رَزَقَهُ الله» این هم نکتهی قابل توجّهی بود که اینگونه تعبیر شده است.
تقسیم ارزاق در بُعد حیوانی و روحانی
- این روایت چیست که فرمودند: یک نوع رزق هم است
– نه، خود ارزاق را اینطور تعبیر کردند که ارزاق به حیث نیاز انسان در بُعد حیوانی و در بُعد روحانی است که دو قسم است: رزقی که مربوط به ابدان است، مربوط به مادیات ما است و رزقی که مربوط به بُعد روحانی است و راجع به معنویّات ما است که علوم و معارف باشد.
- روایت دارد؟
مطر و باران نامهای دیگر رزق
– حالا روایت را اینجا نداریم، ولی مسلّم روایت هم پیرامون آن میشود داشته باشیم. «وَ قَد یُسَمى المَطَرُ رزقاً» مطر را هم رزق نامیدهاند، «وَ ذَلِکَ قُولُهُ تَعالى: «وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»» آنچه که خداوند تبارک و تعالی از آسمان نازل فرموده است که عبارت بیان از رزق باشد، اینجا منظور رزق از آسمان این است که خداوند باران میفرستد. «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» که به واسطهی آن رزق که همان باران باشد زمین را بعد از مردن احیا میکند.
خرما رزق دیگر خدای متعال
«وَ قَالَ تَعالى: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»» این هم باز استعمال دیگر است. بعد میفرماید: «قَالَ مُجاهِدُ: هَوُ المَطَر وَ هَذَا اتسَاعُ فِی اللُّغَه کَمَا یُقَالُ التَّمرُ فِی قَعْر القَلِیب یعنی به سَقْیَ النَّخل» آنچه که از چوب خشکیده بار میآید که همان خرما باشد، رطب باشد «وَ أَرزاقُ الجُند أَطماعُهم وَ قَد ارْتَزقُوا وَ الرَّزقهُ بِالفَتحِ المَرَّهُ الوَاحِدَه» یعنی مفرد است «وَ الجَمعُ الرَّزَقاتُ وَ هِیَ أَطماعُ الجُند» یعنی غذاهای لشگر است.
اعطای دو رزق به عباد
«وَ ارْتزقَ الجُندُ أَخذوا أَرْزاقَهُم» به قول خداوند تبارک و تعالی فرمود: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ أَی شُکْرَ رزقَکُم»، کلمهی شکر در این عبارت «وَ تَجْعَلُونَ (شکر) رِزْقَکُمْ» محذوف است. «أَی شُکْرَ رزقَکُم مثلِ قُولِهِم مُطِرنا بنَوْءِ الثُّریا» که حالا در عبارت اینطور گفته است «وَ هُوَ کقَوله وَ سْئَلِ الْقَرْیَهَ یعنی أَهلها» حالا از جهت ادبی این را بیان فرموده است. «و رَزَقَ الأَمیرُ جُندَهُ فارْتَزقُوا ارْتِزاقاً وَ یُقالُ رُزِق الجندُ رَزْقهُ واحدهٌ لا غیر و رُزِقوا رَزْقتینِ أَی مَرَّتَینِ» دو بار که به آنها رزق داد، یعنی دو بار رزق داد، پیرامون این کلمه رزق است.
رزاقیّه نوع دیگری از رزق
به لباس و آنچه که پوشش انسان است به آن هم رزق گفتند. لذا میفرماید: «وَ الرَّازِقِیّهُ و الرّازِقِیُّ ثِیابٌ کتَّانٍ بَیض» لباسی که از کتان سفید است به آن رزاقی میگویند یا رزاقیّه میگویند. «وَ قیلَ» یک قولی هم گفته است «کُلُ ثَوبٌ رقیقِ رازِقیٌّ» که همان کتانی باشد. «وَ قیل: الرازِقیُّ الکتَّان نَفسه» رازقی که میگویند یعنی کتانی باشد.
معنای کلّی کلمهی رزق
حالا به هر حال آنچه که مسلّم است استعمال کلمهی رزق در معناهای مختلفی که ما بخواهیم کلّی آنها را به دست بیاوریم یعنی آنچه که به نفع ابدان ما است که خداوند آنها را خلق فرموده است و اعطا فرموده است و آنچه که مربوط به عقل و روح ما است که خداوند آنها را هم خلق فرموده است و اعطا هم فرموده است؛ خدا همه را هم تضمین بر خلق کرده است و هم تضمین به وصال رساندن آنها به عباد، به کل بنی آدم و به همهی موجودات کرده است.
عهدهدار بودن خدای متعال
در تأمین مادیات بشر
«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»[۸] رزق آنها بر عهدهی خدا است، این چیزی است که مسلّم است. پس رزق هم در مادیّات، چه در خوردنیها، چه در پوشیدنیها و حتّی آنچه که سبب انبات گیاهان و احیای زمین میشود که مطر و باران به آن میگویند، لذا تعبیرات در قرآن بر آن هم بود و آنها را هم در اینجا عرض کردیم.
اعطای رزق بشر از نظر مادی
و معنوی توسّط خداوند باری تعالی
در خود کلمهی رزق، رزاقیّه و رزّاقی هم به معنای آن لباسی است که از کتان به دست میآید، لباس کتانی است. حالا لباس کتانی سفید گفته است، اگر رزّاقی بگوییم یعنی لباس کتانی سفید. حالا این کلمهی (ر) و (ز) و (ق) در همهی این مستعملات مشخّص است که کلّی آن چیزی است که رزق در بین ما معروف است که خداوند رزق بشر را هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی داده است.
انفاق رزق
حالا آنچه را که خدا به ما رزق داده است، ما آن را انفاق میکنیم. یعنی در واقع چیزی برای ما نیست. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[۹]آنچه که ما به آنها هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی، هم برای ابدان و هم برای عقول و برای ارواح آنها و بُعد روحانی آنها رزق دادیم. ما همهی اینها را اعطا کردیم و به آنها رزق دادیم و آنها «یُنْفِقُون».
تفسیر کلمهی «یُنْفِقُون»
«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها یُنْفِقُون»، صیغهی «یُنْفِقُون» یعنی همیشه انفاق میکنم و در تعبیرات دیگر در قرآن داریم مثلاً «یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[۱۰] یعنی در آنجا هم که وضع آنها خیلی خوب است، آنها همیشه انفاق میکنند و در سختیها و تنگدستیها هم انفاق میکنند. «فِی السَّرَّاءِ» یعنی در آسانیها، پولداریها، خوب بودن وضع، «الضَّرَّاءِ» یعنی در سختیها، در تنگناها، در مشکلات آنجا هم ا نفاق میکنند.
استمرار کلمهی فعل مضارع انفاق
لذا آنجا در واقع راجع به انفاق توضیح است که همیشه انفاق میکنند، لذا صیغهی کلمه فعل مضارع دلالت بر استمرار انفاق دارد. «یُنْفِقُون»[۱۱] باب افعال انفاق است، باز باب افعال معنای تأدیه میدهد یعنی انفاق به دیگران میکند نه اینکه مدام خود بخورد.
انفاق رزق در برابر دیگران
نه اینکه اینگونه باشد که شخصی گفته بود چایی را میریزم و میخورم، اوّلی را من میخورم، دومین چایی برای تو باشد، دومی را ریخت و گفت: میخورم، سومی برای تو باشد، قوری چایی تمام شد. گفت: این قوری را حالا خوردم، یک قوری دیگر برای تو دم میکنم. آن وقت قوری دیگر دم کرد دوباره اوّلی را خورد، گفت: دومی را میدهم تو بخوری تا اینکه قوری چای تمام شد. اینطور نباشد، انفاق باید برای دیگران باشد، حالا چه بر آن کسانی که واجب النفقهی ما هستند و چه آن کسانی که واجب النفقه نیستند. فقرا و مساکین و بیچارهها و تهیدستها و موارد دیگر. خدا إنشاءالله توفیق دهد تا کلمهی نفق و انفاق را هم شنبه بررسی کنیم.