صبح امروز مراسم مشترک دانشآموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، لباس ارتش را لباسی مبارک و افتخارآفرین نامیدند و با اشاره به سیاستهای شرارتبار استکبار برای ایجاد ناامنی و بیثباتی در منطقه تأکید کردند:
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ و ۵ جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای متّقین
—————-—————-
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
—————————————–
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صلی الله عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٌ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ و اللَعْنَهُ الدائمه عَلَی أَعْدائِهِمْ من الان الی قیام یوم الدین
در بحث حروف مقطّعهی قرآن ذیل آیهی اوّل سورهی مبارکهی بقره «الم * ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۱] نکاتی در المیزان است که من فیش برداری کردم و عرض میکنم.
یکی اینکه بنا بر آن قول اوّل که گفتیم یازده قول در آن بیان شد که بحث آن در احکام متشابه قرآن است. در تشابه و متشابه بودن که از صفات بعضی از آیات قرآن است، میفرماید بر آنها دلالت لفظیّه و آن چیزی که است بر مدالیل آن است، یعنی دلالت لفظیّه بر مدلولات آنها است. تأویل از قبل مدالیل لفظیّه نیست. تأویل چیست؟ عبارت است از حقایق واقعیّه که ما آنها را در ذیل آن آیه میفهمیم و مبیّن قرآن آنها را بیان میکند. البتّه به دنبال مضامین بیانات قرآنی میآید، چه در محکمات و چه در متشابهات. تأویلاتی که میفرمایند حتّی در ذیل محکمات هم تأویل آورده میشود. تأویل یعنی بیان حقایق، یعنی آن حقایقی که در کنار قرآن است. حالا چه در محکمات و چه در متشابهات؛ اعم از محکمات و متشابهات است.
حالا حروف مقطّعه چه چیزی هستند؟ آن چیزی که مسلّم است محکم نیستند، متشابه هم نیستند. یعنی نه اینکه برای معانی از آنها دلالات لفظی نیست، بلکه تمهیداتی هم برای آنها آورده نشده است که ما آنها را به عنوان متشابه در نظر بگیریم. امّا اقوال دهگانه که بعد از قول اوّل آمد صرفاً یک سری تصویراتی است. تصویرات صرفی است که بیشتر از احتمال نیست. یعنی صرف اینکه احتمال بدهیم که چنین چیزی باشد. گرچه در اینجا برای قول چهارم و هفتم و هشتم و دهم یک سری روایاتی است که البتّه از نظر سند آنها عالی السّند نیستند، امّا روایاتی بر تأیید این چهار قول بیان شده است.
آن چیزی که مسلّم است این است که ۲۹ سوره از سورههای قرآن، بعد از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» این حروف واقع شده است. این حروف در بعضی از سورهها یک حرف است. یعنی مانند سورهی ق «ق»[۲] یا مثل «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»[۳] بعضی از آنها یک حرف است. آن یک حرفها مانند ص «ص»[۴]، «ق»[۵] ، «ن».[۶]
بعضی دو حرف است «یس»[۷]، «طه»[۸]، «حم».[۹] بعضیها سه حرف است مانند «الم»[۱۰] که در چند سوره آمده است و مانند «المر»[۱۱] و مانند «طسم».[۱۲] امّا بعضیها چهار حرف است مانند «المص»[۱۳] «المر»[۱۴] و بعضی پنج حرف هستند، یعنی حروف مقطّعه در اوّلین آیه پنج حرف است مانند «کهیعص»[۱۵] و مثل «حم * عسق[۱۶] که پنج تا از این حروف مقطعه را دارد.
نکاتی در اینجا است که بعضی از این حروف در کلّ این سورههایی که در این حروف مقطّعه است یک بار فقط آمده است، مانند «ق»، مانند «ن» یعنی تکرار ندارد. بعضی در سورههای مختلف تکرار شده است. در بعضی از این حروف که معمولاً آنها برای عظمت و برای تأکید بر خود قرآن آمده است، مانند سورهی مبارکهی بقره که میفرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ»[۱۷]یعنی به دنبال استحکام بخشیدن به وجود قرآن و بیان قرآن است. ظاهراً بیشترین این سورههایی که حروف مقطعه است این را دارد.
حالا چطور در این آیه عظمت است؟ ببینید سه صفت را در اینجا ما میبینیم که خداوند در این آیه، بعد از حروف مقطّعه بیان فرموده است. «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» این سه صفت را برای قرآن بیان کرده است که هر سه صفت بیان عظمت قرآن است، خصوصاً در صفت اوّلی که آن «ذلِکَ الْکِتابُ» است که این را دو سه جلسهی قبل عرض کردیم که مشارٌ إلیه بحث «ذلِکَ» دور است، عظمت قرآن و آنچه که در قرآن «و ما أنزل» متصوّر است که عند الانبیاء است، عند رسول الله است، عند الله است، در عالم ذر و آنجایی که خدا قرآن را خلق کرد اشاره به آن است. نکتهی دوم اینکه آن چیزی که توصیف کردیم همین است «الْکِتابُ».
نکتهی دومی که در همین کلمهی «الْکِتابُ» بیان کردیم بحث کتابت داشتن قرآن است. اینکه قرآن که برای پیامبر خاتم محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است مکتوب است. یعنی بر یک کاغذی، بر یک لوحی، بر یک صفحهای نگاشته شده است. این کتابت بودن قرآن از خود همان نزول آن است، از زمان خلق آن است. یعنی همان وقتی که خداوند قرآن را خلق کرده است آن را مکتوب خلق کرده است. این نکته بسیار مهم است. البتّه این توصیف بر کتب آسمانی دیگر هم وجود دارد. یعنی کتب دیگر آسمانی هم کتاب هستند. چه تورات، چه انجیل، چه زبور، چه صحف. اینها هم کتاب هستند. یعنی روی هم نوشته شده بودند و برای انبیاء فرستاده شدند. حالا در اینجا تأکید بر کتابت آن است.
- به همین نظمی که مکتوب شده است؟
- بله.
– پس چرا منافات دارد با آن قرآن
- نه منافات ندارد. آن بیانی که… ببینید «ذلِکَ الْکِتابُ» یعنی آن چیزی که آنجا نزد خدا است و یک دفعه بر پیغمبر نازل شد همین است. «الْکِتابُ» همین کتاب است. یعنی در این نباید شک کنید.
- نه، نظم و ترتیب آن هم، آن چیزی که اعتقاد داریم همین است. از لحاظ ترتیب سورهها همین است. ببینید اگر «ذلِکَ» گفتیم، این «ذلِکَ» این همانی است. این همانی یعنی همین ترتیب، همین آیات، همین سورهها، همین کلمات. این همانی یا همانی این است.
- محتوای این است.
– ببینید این همانی یعنی هر آنچه دست ما است. «ما بین الدّفتین» این قرآنی که در بین این دو جلد قرار گرفته شده است و نوشته شده است و در دست ما است که مشتمل بر شش هزار و ششصد و چند آیه است، مشتمل بر ۱۱۴ سوره است، مشتمل بر ۳۰ جزء است، به همین ترتیبی که نوشته شده است این همان است.
– ببینید بالاخره آن چیزی که مسلّم است، این قرآن هم زیر دست… این بحثهایی که میکنیم نمیشود تصوّر کرد. این بحثها… اوّلاً آن قرآنی که نزد حضرت صاحب الزّمان است، تفسیر قرآن است. بیان شدهی قرآن است. یعنی خود آیات قرآن و چیزی که مُنزل است همین است. لذا «ذلِکَ الْکِتابُ»، خود این قرآن دارد این را میگوید. کلام خود قرآن است. این همانی است، اینکه ترتیب آن فرق میکند یا نه نداریم. یعنی هر چه آنجا بوده است عند الله و مخلوق خدا به عنوان قرآن بوده است و منظور خداوند برای پیامبر بوده است که به آن مُنزل میگوییم همین است. همین کتابی است که دست ما است.
- مگر سورهی علق، اوّلین سوره نیست! الآن سورهی ۹۶ است.
- نه آن چیزی که شما میگویید ترتیب نزول است. ترتیب کتاب «الکِتاب» همان ترتیبی که در این مکتوب است، همانی است که عند الله است.
قرآن یک تنزیل دارد و یک نزول دارد. نزول یک دفعه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»[۱۸] و یکی هم فرمود ما قرآن را نازل کردیم، امّا نازل ما به صورت تنزیلی، یعنی تدریجی است. خداوند متدرّجاً، به شئونات و وقایع مختلف آیاتی را بر پیغمبر به واسطهی جبرائیل نازل میکرد. «ذلِکَ الْکِتابُ»[۱۹] این یک نکته است.
دوم «لا رَیْبَ فِیهِ» که «فِیهِ» متعلّق آن به «لا رَیْبَ» است، یعنی در این کتاب، در این قرآن هیچ شک و شبههای نیست، لا نفی جنس است. یعنی هیچ چیزی از ریب و شبهه و تردید که شک برانگیز باشد در این قرآن وجود ندارد. «لا رَیْبَ فِیهِ» بر اینکه این کتاب همان است یا «لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» که این هم صفت سوم است که آن «هُدىً» چیزی که هدایتگری دارد را اسم فاعل میگویند، یعنی هادی. اگر مصدر را به معنای اسم فاعل استعمال کنند شدّت در آن است. یعنی هدایت گری مطلق در قرآن است، خود قرآن «هُدىً» توصیف شده است. «ذلِکَ الْکِتابُ» که «لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» است. آن (قرآن) هدایتگر است، آن هم هدایتگر مطلق. «لِلْمُتَّقِینَ» که «ل» نفی است. «لِلْمُتَّقِینَ» یعنی هدایتگری او به نفع متّقین و پرهیزکاران است. حالا خود تقوا و اینها یکی یکی میرسیم و معنا میکنیم. کلمهی ریب را بررسی میکنیم.
امّا آنچه که در این بحث و در ذیل حروف مقطّعه لازم است بگوییم همان «ذلِکَ الْکِتابُ» است که در این سوره آمده است که هم تأکید کرده است آنچه که مُنزَل بوده است و آنچه که مخلوق خداوند به عنوان قرآن بوده است همین چیزی است که در دست ما است و بحث کتاب بودن قرآن است. کتابت یعنی حتماً نگاشته و نوشته شده است. اگر نوشته نشده بود که به آن کتاب نمیگفتند. لذا «ذلِکَ الْکِتابُ» بیان این عظمت است.
حالا وقتی ذیل حروف مقطّعه قرآن بیانات مختلفی از ورای قرآن در عظمت آن بیان شده است ما پی میبریم این حروف مقطّعه رموزی است که فقط خدا ازآن اطّلاع دارد و پیامبر و آن کسی که به آن نازل شده است. آن کسی که به او نازل شده است پیغمبر بوده است و آن کسی که نازل کرده است خدا بوده است. لذا این رموزی است که آنها فقط میدانند.
– حالا آن را به جای خود عرض میکنیم. عرض کردیم غالب به حروف مقطّعه برای تأکید و عظمت قرآن آمده است و خود این کاشفیّت از این دارد که بگوییم این حروف رموز است. رمز هم یعنی چیزی که پنهان از بقیّه است، وگرنه رمز نیست. رمز اگر رمز باشد یعنی کسی اطّلاع ندارد، غیر از آن کسی که نازل میکند و قرآن را خلق میکند و غیر از آن کسی که وحی بر او نازل میشود و او کسی نیست مگر پیغمبر. لذا این نکته است و نتیجه این میشود.
پس مستفاد از این مطالب این میشود که این حروف رموزی هستند «بین الله سبحانه و رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» که نتیجه این میشود که از همهی ما مخفی است، یعنی خفا دارد.
ببینید اگر اینها رمز نبودند حتماً پیغمبر آنها را بیان میکرد. چون در جاهای مختلفی از پیامبر و از اهل بیت سؤال شده است که این معنای «الم»[۲۰]چیست؟ گرچه آنها نکاتی را در روایات فرمودند. البتّه خیلی از آنها را مرحوم علّامه با توضیحات عالی در بحث اوّل سورهی مبارکهی شوری آورده است و اشاره به آنها کرده است. روایاتی که بوده است و سؤالاتی که شده است از جاهای مختلف حروف مقطّعه بیان کردند. امّا هیچ کدام اینها اعتماد ما را نمیتواند جلب کند که حتماً بگویید این است. بله، ممکن است اینها در آن باشد، امّا این از احتمالات است. آن وقت آن چیزی که مسلّم میشود این است که رمز بودن اینها متعیّن است. رمز بودن اینها بین خداوند و پیغمبر جزء مسلّمات آن قرار میگیرد.
- اینها جزء مسلّمات است، امّا اینها چیزی را حل نمیکند. این بنا بر این است که عربها میآمدند میگفتند ما این قرآن را قبول نداریم، بعد آن اعجاز و آن نفوذ و فصاحت و بلاغتی که در قرآن بود را میخواستند نشان بدهند میگفتند ببینید همین حرفهایی که شما با این حروف میزنید قرآن آورده است، پس معلوم است که کسی که آنها را نازل کرده است فوق بشر است.
البتّه اینجا میفرماید شاید این معنا که اهل سنّت از امیر المؤمنین روایت کردند که در مجمع آمده است و آن این است که برای هر کتابی یک سبویه است، یعنی یک چیزی که آن را میدرخشاند و آن صفتی که در آن است را برانگیخته میکند و آن را نشان میدهد. این سبویه قرآن هم حروف مقطّعهی قرآن است که در هیچ کتابی از کتابهای آسمانی حروف مقطّعه وجود ندارد. به هر حال محملهایی که ما آنها را حمل کنیم و احتمال بدهیم که آن حروف است خیلی بیان شده است، امّا اگر صد درصد بگوییم، نه، هیچ کدام -به قول خود مرحوم علّآمه طباطبایی که میفرماید- اعتماد ما را درست نمیکند که حتماً این است. اطمینان برانگیز نیست که ما مطمئن شویم که مقصد و منظور خداوند از این «الم»، «المر»[۲۱]، «المص»[۲۲] این نکته است. نه اینها صددرصد نیست، بلکه یک تصویرات و تصوّراتی که در حدّ احتمال است و وقتی در چیزی احتمال باشد و احتمال دیگری هم در آن باشد نمیشود استدلال به آنها کرد. «إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»[۲۳] اینها نکاتی است که در این بحث داریم و در المها در حروف مقطّعهی قرآن لازم است بیشتر برویم.
منتها آن چیزی که خود من مطالعه کردم، ثمرهی عملی آن چنانی را به ما نمیدهد. الّا اینکه این حروف مقطّعه اوّل سورههای که آمده است بعد از آن غالباً عظمت قرآن و تأکید بر قرآن و عظمت آن را درست کرده است. لذا در همین اندازه که ما بفهمیم رموزی است کافی است. بخواهیم بیشتر از این توضیح بدهیم اطالهی سخن میشود و نتیجهی خاصّی هم شامل ما نمیشود. کما اینکه در همهی تفاسیری که نگاه میکنیم که آن را طول دادند و اطاله کردند، همهی آن چیزی که گفته شده است را ذیل حروف مقطّعه آوردهاند، امّا در نهایت باز هم گفتند ما چیزی نمیدانیم. یعنی رأی ندادند که این حروف مقطّعه دارد یا ندارد. رمز است این رمز چه رمزی است؟ اگر قائل به رمز شویم دیگر رمز بیان ندارد! چون بیان رمز برای خود خدا و پیغمبر ایشان است. چون بین آنها بوده است، ما نمیتوانیم اینها را بیان کنیم. اگر هم بگوییم دارای معانی است که احتمالات است. چون یک احتمال به این حروف میدهند و یک احتمال به آن دیگری میدهند.
امّا آن چیزی که مسلّم است این است که این حروف برگزیده در قرآن است و از مشخّصات قرآن است. یعنی چیزهایی است که قرآن را از بین کتب آسمانی دیگر تعالی داده است و آن را تشخّص داده است. علّامیّت بالاتر داده است و آن مختص به قرآن است، در کتابهای آسمانی دیگر نیست. آن چیزی که در ذیل آن آیات یعنی بعد از آیات الم یعنی آنهایی که حروف مقطّعه دارند غالباً بیان عظمت قرآن و ماهیّت قرآن و صفات عالیّه قرآن است. مانند همین سورهی مبارکهی بقره که «ذلِکَ الْکِتابُ»[۲۴] است.
روی این بحث دقّت کنید که وقتی خداوند میخواهد برای ما اعتماد سازی کند میگوید همین قرآن که دست شما است همان است، همان که به پیغمبر نازل شده است، همان که خدا در عالم ذر خلق کرده است. این همان است. این همانی را از همان «ذلِکَ الْکِتابُ» میفهمیم. «الْکِتابُ» هم فرموده است، یعنی نفرموده است «هذا الکتاب»، نفرموده است «ذلِکَ الْکِتابُ» را «ذلک القرآن» نفرموده است.
بحث کتابت را آورده است. در خود بحث کتابت بودن قرآن این آیه فهمیده میشود که حتّی مُنزَل هم کتابت بوده است، یعنی آنچه که بر سینهی مبارک پیغمبر نازل شد به صورت مکتوب هم نازل شد. هم به صورت مکتوب نازل شد و هم به صورت وحی، یک دفعهای و هم متدرّجاً بر سینهی پیغمبر نازل شد. یعنی به شئونات مختلف، شأن نزولهای مختلف قرآن برای پیغمبر نازل شده است و این از آیهی دوم سورهی بقره از این کلمهی «ذلِکَ الْکِتابُ» میفهمیم.
این از مدالیل مسلّمه «ذلِکَ» و «الْکِتابُ» هم از لحاظ لفظ است و هم از لحاظ مقام و بحثهای معانی بیانی که خود اینکه اینجا اسم اشاره آورده است و اسم اشاره را اسم اشارهی به دور آورده است و این که کتاب را آورده است که خود مادّهی «کَتَبَ» در آن است و کتاب به معنای مکتوب در اینجا است، دارای الف و لام عهد حضور است، تمام اینها در بردارندهی این است که خداوند عظمت قرآن را برای ما تأکید کند و اینکه ما اطمینان پیدا کنیم که این قرآنی که در دست ما است همان قرآنی است که خداوند تبارک و تعالی خلق فرمودند و بر پیامبر خود به واسطهی جبرائیل نازل فرمودهاند.
لذا ما دیگر شک و شبهه در آن نداشته باشیم که بگوییم نکند این قرآن نباشد، نکند این قرآنی که پیش حضرت علی بوده است و حالا دست امام زمان است یک چیزی دیگری است؟! نه، این را دارد میگوید. لذا بعد هم میفرماید: «لا رَیْبَ فیه» میخواهد ذهن ما را از همهی شک و شبههای که در مورد قرآن داریم پاک کند، میخواهد ما هیچ شبهه و تردید و شکّی نسبت به این قرآن که همان قرآنی است که خدا بر پیغمبر نازل کرده است نداشته باشیم.
بعد صفت دوم اینکه ما دنبال هادی میگردیم، دنبال چیزی میگردیم که ما را به سر منزل مقصود واقعی برساند «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» این را هم به دنبال آن آورده است که إنشاءالله بحث مفصّل را در بحث هدایت میگوییم. کلمهی هدایت را قبلاً در سورهی مبارکهی حمد گفتیم، امّا در توصیف قرآن به اینکه قرآن هادی است و آن هم به کلمهی «هُدىً» که مصدر است آورده است، إنشاءالله جلسه بعد توضیح میدهیم.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
[۱] – سورهی بقره، آیات ۱ و ۲٫
[۲]– سورهی ق، آیه ۱٫
[۳]– سورهی قلم، آیه ۱٫
[۴]– سورهی ص، آیه ۱٫
[۵]– سورهی ق، آیه ۱٫
[۶]– سورهی قلم، آیه ۱٫
[۷]– سورهی یاسین، آیه ۱٫
[۸]– سورهی طه، آیه ۱٫
[۹]– سورهی غافر، آیه ۱٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۱؛ سورهی آل عمران، آیه ۱؛ سورهی عنکبوت، آیه ۱؛ سورهی لقمان، آیه ۱؛ سورهی روم، آیه ۱٫ سورهی سجده، آیه ۱٫
[۱۱]– سورهی رعد، آیه ۱٫
[۱۲]– سورهی شعراء، آیه ۱؛ سورهی قصص، آیه ۱٫
[۱۳]– سورهی اعراف، آیه ۱٫
[۱۴]– سورهی رعد، آیه ۱٫
[۱۵]– سورهی مریم، آیه ۱٫
[۱۶]– سورهی شوری، آیات ۱ و ۲٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۱۸]– سورهی قدر، آیه ۱٫
[۱۹]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۲۰]– سورهی بقره، آیه ۱؛ سورهی آل عمران، آیه ۱؛ سورهی عنکبوت، آیه ۱؛ سورهی لقمان، آیه ۱؛ سورهی روم، آیه ۱٫ سورهی سجده، آیه ۱٫
[۲۱]– سورهی رعد، آیه ۱٫
[۲۲]– سورهی اعراف، آیه ۱٫
[۲۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۲، ص ۷۸٫
[۲۴]– سورهی بقره، آیه ۲٫
بازدیدها: 193
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.