۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار » تفسیر آیات 01 تا 05
  • شناسه : 56
  • ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ - ۶:۱۳
  • 788 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه  ۱۶
تفسیر سوره مبارکه بقره | اهل تقوا

آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه ۱۶

اقامه کردن نماز، یکی از صفات متّقین / اطلاق شرعی صلاة بر ارکان نماز / معنای صلاة در لغت

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۱۶

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین

—————-http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png—————-

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲)  الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‏] ایمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مى‏آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه سوم و چهارم

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

—————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

مقدمه

در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آیه «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[۱] در «یُقیمُونَ الصَّلاهَ»، کلمه‌ی «یُقیمُونَ» را تا یک حدّی از نظر ماده و صیغه‌های مستعمله‌ی مختلفه‌ی در قرآن و روایات دنبال کردیم، توانستیم ثمرات و فوایدی را از آن بگوییم.

اقامه کردن نماز، یکی از صفات متّقین

خلّص مطلب و چکیده‌ی آنچه که در بحث «یُقیمُونَ» گفته شده است، این است که کلمه‌ی اقامه از طرف متّقین متصوّر است که در معنای اقامه کردن صلاه و «یُقیمُونَ» روشن است. یعنی به پا داشتن، زنده کردن، اقامه کردن صلاه. یکی از صفات متّقین شمرده شده است که آن‌ها نماز را به پا می‌دارند، نماز را اقامه می‌کنند که با همه‌ی آنچه که پیرامون کلمه‌ی «قَومَ» و قیام و صیغ مختلف آن بررسی کردیم، قوام بخشی، حیات بخشی و به پا داشتن و استوار کردن نماز برای متّقین توصیف شده است.

اطلاق شرعی صلاه بر ارکان نماز

کلمه‌ی «الصَّلاهَ» متعلّق به اقامه و قیام و «یُقیمُونَ» است. آنچه که از کلمه‌ی صلاه در اذهان عموم شما وجود دارد، این است که مربوط به ارکان محسوسه است. ارکان محسوسه‌ای که از طرف خداوند تبارک و تعالی برای همه‌ی مسلمین فرض و واجب شده است و خداوند نمازهای یومیّه، نوافل یومیّه و نمازهای مختلفی را بالفرض یا بالندب برای ما تشریع فرموده است که آن‌ها را انجام بدهیم که آنچه در مورد آن به ذهن‌ها تبادر می‌کند، همین ارکان محسوسه است در ذهن همه‌ی ما هم وجود دارد که این اصطلاح متشرّعه و شرعی صلاه است.

معنای صلاه در لغت

صلاه در لغت به معنای دعا است. از کلمات لسان العرب در این رابطه نکات جالبی را عرض می‌کنم تا از استعمالات کلمات صلوات و صلاه در آیات بیشتر استفاده بکنیم.

ترتیب ارکان مخصوصه‌ی نماز

ارکان مخصوصه همان ارکان نماز را می‌گوییم. آنچه که در ذهن ما از کلمه‌ی صلاه متبادر می‌شود، ارکان مخصوصه است. ارکان محسوسه یعنی: تکبیره الاحرام گفتن، قبل از تکبیر، اذان و اقامه گفتن، نیّت داشتن، بعد از تکبیره الاحرام حمد را خواندن، سوره‌ی بعد از حمد را خواندن، رکوع کردن، سجده کردن و در نهایت سلام دادن. به همه‌ی این‌ها ارکان مخصوصه می‌گویند.

فضیلت اقامه‌ی نماز در مسجد برای مجاور مسجد

  • در این‌جا (لسان العرب) می‌فرماید: «الصَّلاهُ: الرُّکوعُ و السُّجودُ»[۲]، «الرُّکوعُ و السُّجودُ» وقتی رکوع و سجود با همدیگر باشند، بقیه‌ی آن را نماز می‌گویند. «فأَمَّا قُولُه، (صلّى الله علیه و سلم): «لا صَلاهَ لجارِ المَسْجِد» فأَمَّا أَرادَ لَا صَلاهَ فاضِلَهٌ» یعنی نماز فضیلتی ندارد برتر از نمازی که برای مجاور مسجد است الّا این‌که آن را در مسجد اقامه بکند. (یعنی نمازها بر هم فضیلتی ندارند، الّا این‌که آن نماز در مسجد اقامه شود).

تفاوت بین مسئلت از خدا و دعا

  • بعد می‌فرماید: جمع صلاه، صلوات است. ایشان صلاه را یک معنا کردند: «و الصلاهُ: الدُّعاءُ و الاستغفارُ» وقتی کلمه‌ی دعا گفته می‌شود در ذهن همه‌ی ما چیز خواستن از خدا می‌آید. مسئلت را با دعا اشتباه نگیریم.

دعا به معنای دعوت

  • دعا به معنای داعی و دعوت است. یعنی به کسی که داعی الله است، می‌گویند: دارد دعا می‌کند. دعوت معنای دیگر دعا است. یعنی خواستن، خواهان بودن. این معنای دعا است.

دعا به معنای خداخواهی

  • در بحث‌های قبلی این کلمه را اشاره کرده بودیم که در آیه‌ی «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۳] یعنی مرا دعوت بکنید، داعی من بشوید، من را دعوت بکنید، خواهان من بشوید. لذا در این‌جا منظور از کلمه‌ی دعا، مسئلت نیست، سؤال نیست، خدا خواهی. خواهان خدا شدن.

نتیجه‌ متفاوت استفاده‌ی از کلمه‌ی مسئلت و دعا

  • به دنباله‌ی دعا اجابت است امّا به دنبال سؤال اعطاء است. ما از خدا یک چیزی را می‌خواهیم، خدا به ما اعطاء می‌کند. در عربی خواستن از خدا را با کلمه‌ی سؤال می‌آورند امّا وقتی کلمه‌ی دعا را به کار می‌گیرند، در برابر آن اجابت است. یعنی شما خدا را می‌خواهید، خدا بله می‌گوید، اجابت می‌کند. البتّه  لبیک نمی‌گوییم، لبیک یک بحث دیگری دارد که إن‌شاءالله در بحث خود به آن اشاره خواهیم کرد.

معنای دعا در داعی به سمت خدا بودن

  • آنچه که در کلمه‌ی دعا وجود دارد، همان کلمه‌ای است که در زیارت آل یس داریم که می‌گوید: «یا داعی کتاب الله و ترجمانه»، «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ … یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ»[۴] یا همان آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی کهف که فرمود: «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ»[۵] دائماً در دعوت الهی هستند. دائماً در سؤال هستند معنا ندارد. این دعایی که این‌جا وجود دارد، منظور خداخواهی است، خواهان خدا شدن است. همه چیز انسان متوجّه (خدا می‌شود).

تقدّم خدا خواهی بر سؤال کردن در دعا

  • انسان در دعا به عشق می‌رسد. اگر به دعای جوشن کبیر دقّت بکنید، هزار نام و صفت خدا را می‌خوانید. خدا را می‌خوانید. «اللَّهُمَّ انّى‏ أَسْئَلُکَ» را هم داریم امّا داریم «یَا غَفَّارُ یَا فَتَّاحُ» خداخواهی است. حتّی در مسئلت‌های ادعیه مثل دعای کمیل و امثال این‌ها می‌گوییم: «اللَّهُمَّ» یعنی اوّل خدا خواهی را می‌گوییم «یا الله» را می‌گوییم، «یا الله» یعنی «ادعُ الله». «یا الله» یعنی خدا را می‌خواهیم، بعد: «انّى‏ أَسْئَلُکَ» بعد می‌گوییم: ما این را می‌خواهیم. مسئلت می‌کنیم. لذا خداخواهی مهم است، مراتب فاضله‌ی برای انسان در همین دعا وجود دارد. یعنی کسی که ذاکر خدا می‌شود، کسی که به مراتبی از مراتب فضیلت برای انسان دست پیدا می‌کند، مثلاً مثل عشق، عشق خدا را پیدا بکند یا محبّ خدا بشود، این‌ها در کلمه‌ی دعا نهفته است.

رابطه‌ی عشق به خدا و داعی الله بودن

  • کسی می‌تواند داعی الله بشود که عاشق خدا بشود. کسی که عاشق خدا باشد، خدا را می‌خواهد. امّا کسی که به غیر از خدا را بخواهد، آن غیر را انتخاب می‌کند. این نکته مهم است.

پاکی لازمه‌ی ایجاد معرفت

  • یک وقت شما خدمت علیّ بن موسی الرّضا می‌روید، کنار ایشان که قرار می‌گیرید، حضرت را زیارت می‌کنید یا از این‌جا که می‌خواهید بروید به دنبال کیسه پر کردن (به دست آوردن خواسته‌های خود) هستید؟! این فرق می‌کند. یک وقت به آن‌جا می‌روید و حضرت را زیارت می‌کنید که اگر واقعاً کسی از گناه آلودگی به دور باشد، وقتی به حرم حضرت علیّ بن موسی الرّضا در مشهد رفت، آن‌جا آقا را می‌بیند، چون حیّ و میّت آن‌ها یکی است. معرفت می‌خواهد، معرفت هم پاکی می‌خواهد. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[۶]برای همین اطلاق خواهد شد.

عشق الهی و داعی به سمت او بودن

  • بنابراین در دعا آدم به مرحله‌ای می‌رسد که عشق پیدا می‌کند، عاشق داعی است. لذا اگر کسی عاشق خدا بشود، آن وقت داعی الله است. حالا باید مراتب عشق را طی بکند.

عشق در لغت عرب

  • چرا عرب‌ها به عشق، عشق می‌گویند؟ یک گیاهی است که ما اصفهانی به آن پیچک می‌گوییم. این‌ها دور مثلاً درخت انگور می‌پیچد و بعضی وقت‌ها کلّ آن را می‌گیرد. اگر شما بخواهید این را از درخت جدا بکنید، کافی است پیچ‌های آن را باز بکنید. اگر پیچ‌های آن را باز کردید، خشک می‌شود، یعنی وجود این علف به این است که آن معشوق را در خود داشته باشد. لذا به آن عشق می‌گویند. عرب‌ها به این علف عشق می‌گویند. کسی عاشق واقعی – حداقل به معنای لغوی آن- است که وجود او به معشوقی که دارد وابسته باشد. یعنی انسانی عاشق است که جان خود را برای معشوق بدهد. اگر کسی عاشق خدا باشد، همه چیز او برای خدا است. جان دادن او هم برای خدا است، خدا هم به او طراوت می‌دهد.

ویژگی عشق واقعی

  • تناسب معنای لغوی که در عرب‌ها برای این لغت و لفظ و معنا وضع شده است، به همین است که به عشق، عشق می‌گویند. آن وقت عشق واقعی آن است که معرفت داشته باشد. بدون معرفت کسی عاشق نمی‌شود، این دیگر عشق نیست. معرفت و شناخت هم برای خدا حاصل نمی‌شود الّا به تناسب بین ما و خدا.

نحوه‌ی ایجاد تناسب بین بنده و خدا

  • ما چه وقت می‌توانیم متناسب با خدا بشویم، چه وقت می‌توانیم از جهتی یک نوعی تناسب بین خود و حضرت حق پیدا بکنیم؟ آن‌جایی که ما رضایت او را داشته باشیم، رضایت او، اطاعت او است و اطاعت او هم، پاکی است، یعنی این‌که گناه نکنیم، آلودگی نداشته باشیم.
  • خدا فرمود: ما شما را به دعا امر کردیم و به نفع شما هم است که ما شما را اجابت بکنیم. «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ».[۷]

دعا به معنای اعطای رحمت

  • در این‌جا فرمودند کلمه‌ی صلاه به معنای دعا و استغفار است. اگر کلمه‌ی دعا در اصطلاح عرب‌ها این دعا باشد، به معنای اعطای رحمت است. یعنی رحمت را بر او فرستادند، نه این‌که به معنای سؤال باشد.

معنای کلمه‌ی غفران

  • باز در این‌جا می‌فرماید: «الصَّلاهُ: الدُّعاء وَ الاستغفار»[۸]. استغفار و کلمه‌ی غفران به این معنا است که وقتی می‌گوییم: خداوند غفور است، یعنی خداوند هم گناه‌های ما را می‌بخشد، هم به حسنه تبدیل می‌کند.

تفاوت معنایی کلمات عفو و صفح و غفران

  • ما یک عفو داریم به معنای این است که پرونده را می‌بندد. یک صفح داریم، یعنی علاوه بر این‌که پرونده را می‌بندند، آن را نادیده می‌گیرند. یک وقت غفران است، غفران یعنی هم عفو را دارد هم صفح را دارد و هم تبدیل به حسنه شدن را دارد. یعنی خدا آن عملی را که شما انجام دادید -گرچه آن عمل خلاف و گناه بوده است- تبدیل به حسنه می‌کند، این غفران می‌شود.
  • لذا می‌فرماید: استغفار یعنی اگر شما به کسی صلوات فرستادید برای او طلب غفران می‌کنید یا اعطای رحمت می‌کنید.

معنای صلوات الهی بر پیامبر

  • «وَ صلاهُ الله عَلَى رَسُولهِ» و صلاه خداوند بر رسول او، (این صلاه) اعمال محسوسه نیست، خدا نمی‌خواهد نماز بخواند. می‌فرماید: «رَحمتهُ لَه وَ حُسنُ ثَنائهِ عَلَیهِ» رحمت خدا بر پیغمبر است و حسن ثناء و مدح و ستایش پیغمبر است.

صلوات و طلب رحمت برای دیگران

  • «فِی حَدیثٍ» که (در این‌جا آمده است) دارد، حضرت رسول اکرم به کسی فرمود: برای او (دیگران این‌طور صلوات بفرستید) صلوات بفرستید، این‌طور فرمود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ أبِی أوفِى» ازهری می‌فرماید: «الصَّلاهُ عِندِی الرَّحمَه» صلاه در این‌جا به معنای رحمت است.

معنای کلمه‌ی رحمت

  • کلمه‌ی رحمت: یعنی آن چیزی که انسان و وجود ما از او خوش دارد، چیزی که از آن هیچ اشمئزازی وجود ندارد، هیچ‌‌گونه اکراه و کراهتی در او وجود ندارد، این را رحمت می‌گویند.

تفاوت نعم و رحمت الهی برای انسان

  • رحمت الهی برای انسان پایدار است. نِعم فرق می‌کند. خدا نِعم را می‌دهد و می‌گیرد. امّا رحمت اگر آمد، دیگر گرفتنی نیست. یعنی از انسان برگشت ندارد و سلب نمی‌شود، رحمت الهی پایدار است. امّا خدا نعم الهی را موقّت می‌دهد. لذا خدا بعضی از نعمت‌ها را می‌دهد و بعضی وقت‌ها آن‌ها را از شما می‌گیرد.
  • -‌ این‌که کسی می‌گوید: التماس دعا به چه معنا است؟
  • -‌‌ این التماس دعا، یعنی این‌که از خدا بخواهید مثلاً مشکل من را حل بکند، همان سؤال است. این دعایی که عرف فارسی زبان‌ها می‌گویند، یعنی ما مشکلات داریم، از خدا بخواهید حل بشود، این‌ها مسئلت است.
  • کلمه‌ی آمین بعضی‌ها گفتند در ذیل سوره‌ی حمد بگویید و سنی‌ها مستحب می‌دانند و حکم آن را هم عرض کردیم. ماده‌ی آن هم کلمه‌ی امن است که در کلمه‌ی «یُؤْمِنُونَ»  کامل بررسی کردیم.

دعا یکی از مصادیق رحمت

  • بعد آیه‌ی شریفه را داریم: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً الصَّلاهُ من الملائکه دُعاءٌ و اسْتِغْفارٌ»[۹] آن دعا و استغفار است. «وَ مِنَ الله رحمهٌ، وَ بهِ سُمِّیَت الصَّلاهُ لِما فیها مِنَ الدُّعاءِ و الاسْتِغْفارِ» چون در خود رحمت برای آن کسی که از طرف خدا فرستاده می‌شود هم دعا و استغفار نهفته است. لذا «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» که خدا و ملائکه صلوات را می‌فرستند، این صلوات در این‌جا به معنای دعا و استغفار است. به معنای رحمت هم که باشد، دعا و استغفار در آن نهفته است. چون در رحمت دعا هم وجود دارد، یکی از مصادیق رحمت دعا باشد، استغفار و غفران باشد.
  • «وَ بَهَ سُمِّیَت» و به همین صلاه را نامیدند.

صلوات به معنای ترحّم کردن

  • «لِما فیها من الدُّعاءِ و الاسْتِغْفارِ وَ فِی الحَدیث: التحیَّاتُ لله و الصَّلَوَات» در روایاتی داریم -که آدرس آن را متأُسّفانه نیاوردم چون در خود لسان العرب این را نیاورده است (من لا یحضره الفقیه، جلد ‏۱،  صفحه ۳۱۹)- که «التحیَّاتُ لله و الصَّلَوَات … الصَّلَوَاتُ معناها التَّرَحُّم» این‌جا منظور ترحّم است، یعنی رحمت‌جویی برای انسان‌ها از طرف خداوند. «وَ قُولهُ تَعالى: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِ‏»، یُصَلُّونَ أَی یُتَرَحَّمُون» یعنی خداوند آن‌ها را مورد رحمت خود قرار می‌دهد. «یُتَرَحَّمُون» که دارد، یعنی آن‌ها همیشه در رحمت‌های الهی قرار گرفته‌اند.
  • «وَ قُولهُ: اللهم صَلِّ على آلِ أَبی أَوْفى» که حضرت فرمودند، یعنی «أَی تَرَحَّم علیهم» یعنی خدایا بر آن‌ها رحم بکن، یعنی رحمت‌های خود را بر آن‌ها بفرست.

برداشته شدن عذاب الهی به واسطه‌ی رحمت الهی

  • اگر رحمت‌های الهی بیاید، عذاب‌ها برداشته می‌شود، مشکلات گرفتاری‌ها رفع می‌شود و موانع خوشی و عافیت برای انسان زدوده خواهد شد.
  • «و تکونُ الصَّلاهُ بمعنى الدعاء. وَ فی الحَدیث ‏قولُهُ، (صلّى الله علیه و سلّم): إذا دُعیَ أَحدُکُم إلى طَعامٍ فلیُجِبْ» اگر شما به طعامی دعوت شدید، «فَلیُجِبْ» یعنی باید اجابت بکنید، منتها این‌جا معنای استحباب دارد. اگر در زبان عربی قرینه‌ای برای (فعل) امر در کار نباشد، الزام به فعل است، اگر نباشد ترجیح و رجحان بر انجام آن (فعل) است. «فلیُجِبْ» یعنی مستحب است که شما اجابت بکنید.
  • می‌فرماید: اگر شما روزه بودید. «فإن کان مُفْطِراً» اگر این اجابت باعث می‌شود که افطار بکنید. می‌فرماید: «فلیَطْعَمْ، و إن کَانَ صَائُماً فَلیُصَلّ قُولهُ: فلْیُصَلّ» شاهد مثال ما در این‌جا این است: «فَلْیُصَلّ یَعْنی فلْیَدْعُ لأَرْبابِ الطَّعامِ بِالبرکهِ وَ الخَیرِ» می‌گوید: برای آن کسی که شما را طعام می‌دهد، صلوات بفرست. یعنی رحمت‌های الهی و برکت و خیر را برای او بخواه.

فضیلت اطعام روزه‌دار

  • «و الصَّائمُ إذا أُکِلَ عندهُ الطَّعامُ صَلَّت علیه الملائکهُ» می‌فرماید: وقتی صائم و روزه‌دار نزد آن دعوت کننده طعام را نوش جان کرد، ملائکه بر او صلوات می‌فرستند.

فضیلت صلوات بر پیامبر

  • «قوله، (صلّى الله علیه و سلّم): من صَلَّى عَلَیَّ صَلاهً صَلَّت علیه الملائکهُ عَشْراً» پیامبر می‌فرماید: اگر یک صلوات برای من بفرستید، ملائکه ده صلوات برای شما می‌فرستند. «و کلُّ داعٍ فهو مُصَلّ» و هر کسی داعی الله باشد، او «مُصَلّ»، یعنی آن صلوات فرستنده است.

صلاه به معنای دعا

  • آنچه که در روایات -در ذیل این آیه‌ای که معروف است آمده است- این است که صلاه در این‌جا به معنای دعا است. دعا هم اگر بخواهد برای غیر باشد، یعنی خواستن آنچه که برای او از لحاظ ترحّم و رحمت وجود دارد و از طرف خدا رحمت مطلق است و از طرف دیگران استغفار هم دارد.

[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۳٫

[۲]– لسان العرب، ج ‏۱۴، ص ۴۶۴٫

[۳]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۴]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏ ۲، ص ۴۹۳٫

[۵]– سوره‌ی کهف، آیه ۲۸٫

[۶]– سوره‌ی واقعه، آیه ۷۹٫

[۷]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۸]– لسان العرب، ج ‏۱۴، ص ۴۶۴٫

[۹]– لسان العرب، ج‏ ۱۴، ص ۴۶۵.

TafsirRezvan_02_1_5_016.mp3

بازدیدها: 8

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1