الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
در کلمهی «بِالْغَیْبِ»[۱] بودیم. در مورد (باء) سه احتمال برای آن دادند. یکی به معنای تعدیّه باشد که ظاهر امر همین است. و مرحوم همین را قبول دارند و احتمال اینکه به معنای مصاحبه باشد هم وجود دارد، به معنای استعانت و آلت هم گرفتند. منتها ظهور آن بیشتر در تعدیّه است.
معنای کلمهی غیب
فرمودند: کلمهی غیب، چیزی است که دیده نمیشود، از حواسّ پنهان است و ما به وسیلهی براهین عقلیّه یا مطالب علمی برای آن وجودی قائل میشویم و به آن ایمان و باور داریم.
صاحب الزّمان، بهترین معنای غیب
در نهایت بهترین معنا و مصداق غیب خود صاحب الزّمان و غیبت حضرت حجّه بن الحسن است که پیرامون آن هم روایات زیادی را خصوصاً در تفسیر برهان نقل کردهاند.
یک روایت دیگر مرحوم طیّب (رحمه الله علیه) در اطیّب البیان آورده است و یک تحقیقی هم در مورد کلمهی غیب در لسان العرب داریم
روایت را بحار الأنوار از أبی حمزه، او هم از أبی خالد کابلی، او از علی ّ بن الحسین (علیه الصّلاه و السّلام) نقل کرده است.
ویژگی منتظران عصر غیبت
حضرت میفرماید: «إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ»[۲] به درستی که اهل زمان غیبت -یعنی غیبت صاحب الزّمان، ضمیر به صاحب الزّمان برمیگردد- «الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ» کسانی هستند که قائل به امامت حضرت حجّه بن الحسن هستند.
معنای واقعی انتظار
«الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ» که من بحث انتظار را مفصّل عرض کردم که منتظر بودن بر این است که همّ و غم وجود خود را برای صاحب الزّمان قرار بدهید، همه چیز را برای صاحب الزّمان قرار بدهید. نفس و همه چیز شما برای صاحب الزّمان باشد. این انتظار واقعی است.
اگر یک مهمان عزیزی بخواهد برای شما برسد و شما منتظر آمدن او باشید، همهی آنچه که در این دنیا دارید به انتظار است. خانهی خود را مرتّب کردید و منتظر هستید. همه چیز را آماده کردید و منتظر مهمان هستید. همه چیز آماده است که از مهمان خود بهترین پذیرایی را بکنید، به این انتظار میگویند. من منتظر شما باشم و هیچ کاری نکنم و بعد هم که شما آمدید بگویم: من فکر کردم شما نمیآیید، این انتظار نیست.
اگر کسی انتظار صاحب الزّمان را داشته باشد و منتظر باشد، همهی آنچه که در این عالم دارد، همهی وجود خود را، زندگی خود را برای امام زمان صرف میکند، این انتظار میشود.
فضیلت منتظران ظهور بر دیگران
لذا میفرماید: «الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ» آنها برای ظهور حضرت انتظار کشیده هستند. «أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ» میفرماید: اینها با فضیلتترین همهی اهل زمانها هستند. این خیلی مهم است. اگر ما منتظر واقعی بشویم (برترین مردم در همهی زمانها میشویم).
تفاوت اصحاب امام حسین و منتظران واقعی ظهور
اتّفاقاً من داشتم فکر میکردم. این روایات که راجع به اصحاب حضرت ابا عبدالله است که واقعاً کسی در طول تاریخ چنین اصحابی را نداشته است. امّا من یک حرف دارم. آنها امام حسین را میشناختند، حبیب بن مظاهر میدانست امام حسین چه کسی است، با امام حسین بزرگ شده است، واقعاً عقل سلیم اجازه میدهد کسی در رکاب امام حسین نباشد؟!
فضیلت اصحاب امام حسین در کلام ایشان
کسانی که الآن در این راه مخلص هستند که امام خود را هم نمیبینند، به حسب ظاهر نمیتوانند رؤیت بکنند. فقط به صرف اینکه از قرآن و روایات گفته شده است و علما فرمودهاند و برای یک شخص ذکر و ورد اهل بیت و قرآن و امام زمان عجین شده است، در این راه قرار میگیرد، معلوم است که فضیلت بیشتری دارد.
نمیخواهیم تشکیک بکنیم که بعضی وقتها اصحاب منتظر حضرت، افضل از اصحاب امام حسین هستند. چون اینجا نص داریم که حضرت فرمودند: اصحابی مثل اصحاب من نیامده است و نخواهد آمد. چون آنجا دیگر همه مرگ را در پیش رو میدیدند.
اعطای عقل و فهم الهی به منتظران امام زمان
آنچه که در این روایت میفرماید این است که اهل زمان غیبت که قائل به امامت حضرت هستند و منتظر ظهور ایشان هستند، «أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ» اینها با فضیلتترین در هر زمانی هستند. «لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ» خدا عقلها و فهمهایی به اینها داده است، «وَ الْمَعْرِفَهِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَهُ» و معرفتی که آنها عرفان پیدا میکنند و به واسطهی عقل و فهمی که خدا به آنها داده است آن معرفتی را که خدا به آنها داده است میفهمند، غیبت را.
آن وقت میفرماید: «مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَهُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَهِ الْمُشَاهَدَهِ» همان قصهای که روز گذشته گفتیم. طرف (زیارت) کربلا را فروخت، خواب دید دیگر زائر نیست. گفت: چرا؟ فرمودند: یک زیارت قبول داشتی، آن را هم فروختی، برگشت زیارت خود را پس بگیرد. شخص خریدار به او گفت: تو رفتی و دیدی و فروختی، من ندید، خریدم. دیگر برگشت ندارد.
لزوم مراقبت بر خود در هنگام ورود در راه اهل بیت و قرآن
مواظب باشیم راهی که ما در آن هستیم، راه خطیری است. راه بسیار پر درجهای است، پر مقامی است، این راه دشمن زیادی دارد. حتّی اطرافیان نسبت به کسی که مقام بالایی دارد، حسادت دارند، دقّت داشته باشید وارد در این راه که شدید، یک وقت خود را در اختیار غیر قرآن و اهل بیت قرار ندهید، فقط در حیطهی همانها قرار بدهید که آنها صراط مستقیم هستند.
تشبیه منتظران امام زمان به اصحاب مجاهد پیامبر
«وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَهِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» میفرماید: آنها در این زمان قرار گرفتهاند، «جَعَلَهُمْ بِالسَّیْفِ» خدا آنها را در این زمان قرار داده است به منزلهی جهاد کنندگانی که جلوی حضرت، با شمشیر برای اسلام میجنگیدند، دشمنان اسلام را قلع و قمع میکردند، اینها (منتظران امام زمان) اینطور هستند.
اهمّیّت اخلاص
«أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً» اینها «مُخلصون» هستند. در زمان جنگ -که ما حضور داشتیم- سراسر وجود بچّههای جنگ، خصوصاً شهدا اخلاص بود. یکی از چیزهایی که من اطمینان دارم و دل من آرام است از اینکه انقلاب بالاخره به سر منزل مقصود و به نهایت آنچه که مجاهدین آن میخواستند، خواهد رسید که إنشاءالله به دست صاحب الزّمان باشد، اخلاص رزمندگان بود. یعنی واقعاً رزمندگان جنگ مخلصانه و جان بر کف جان دادند.
معنای کلمهی اخلاص
یک وقت یک کسی خوب شمشیر میزند امّا برای این کار وجهی را دریافت میکند. یعنی اگر کسی پول بیشتری دارد این شمشیر را برای او میزند. امّا یک کسی با همهی وجود جانفشانی میکند، کسی که با همهی وجود جانفشانی بکند، مصداق این است: «أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً» واقعاً اینها مخلص بودند. یعنی خود را از هر غیر خدایی پاک کرده بودند. هیچ مقصدی غیر خدا نداشتند، چون برای آنها باور شده بود که…
ضایع شدن عمل غیر الهی
فرمود: «ضَاعَ مَنْ کَانَ لَهُ مَقْصَدٌ غَیْرُ اللَّهِ»[۳] ضایع است کسی که مقصدی غیر از خدا داشته باشد و در جبهه و انقلاب این واضح بود (اخلاص وجود داشت). اگر کسی میخواست غیر خدا را در کار خود لحاظ بکند، به هیچ چیزی دست پیدا نمیکرد. «ضَاعَ مَنْ کَانَ لَهُ مَقْصَدٌ غَیْرُ اللَّهِ» این کلام امیر المؤمنین است.
تصدیق بر شیعه بودن منتظران واقعی
بعد میفرماید: «أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً»[۴] اینها واقعاً شیعهی ما هستند. آنها را تصدیق میکند. «وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً» اینها هم در پنهان، هم در آشکار داعی الله هستند. یعنی در پنهان هم که میروند، آن کار دیگر نمیکنند. ظاهر و باطن آنها یکی است. این هم روایتی بود که بسیار متن عالی در توصیف دارد. بحار الأنوار، جلد ۵۲، صفحهی ۱۲۲، حدیث ۴٫ احتجاج، جلد ۲، صفحهی ۱۵۴٫
تأییدات قرآنی بر انطباق معنای غیب بر امام زمان
در مورد کلمهی غیب و اینکه در اینجا صاحب الزّمان مدّنظر است، تأییدات قرآنی زیادی داریم که منظور از غیب وجه الله است. بالاتّفاق مفسّرین شیعه هم وجه الله را صاحب الزّمان میدانند. در این روایت هم که فرمود: «وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً» این بیانی است بر همان آیهای که روز گذشته از سورهی مبارکهی کهف، آیه ۲۸ تلاوت کردیم: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ» که در اینجا هم کلمهی دعا، هم کلمهی اراده و مراد با فعل مضارع استعمال شده است، یعنی همیشه آنها در دعوت خدا و داعی الله هستند، همیشه هم مراد آنها صاحب الزّمان است. «یُریدُونَ وَجْهَهُ» یعنی همیشه مراد آنها صاحب الزّمان هستند. وجه الله است، وجه الله هم صاحب الزّمان است که به جای خود تفسیر آن را بحث خواهیم کرد.
امّا یک تحقیقی هم در مورد کلمهی غیب در لسان العرب داشته باشیم.
معنای کلمهی غیب در لسان العرب
در لسان العرب، جلد ۱۰، صفحهی ۱۵۱، در مورد کلمهی غیب میفرماید: «الغَیْبُ: … وَ جَمعُهُ غِیابٌ و غُیُوبٌ»[۵]؛ بعد میفرماید: «کُلُّ مَا غاب عنک» هر چیزی که از تو پنهان است، غایب است. ابو اسحاق در آیهای که خدا فرموده، میگوید: «یُؤمنونَ بَما غابَ عَنهم، مِمَّا أَخبرهُم بهِ النَّبیُّ، (صلّى اللّه علیه و سلم) از آنچه پیغمبر آنها را به آن خبر داده است این است: «مِن أَمرِ البَعْثِ» یعنی غیب یکی بعث است، یکی جنّت است، یکی نار است. «وَ کلُّ مَا غابَ عَنهُم مِمَّا أَنبأَهُم بهِ» و هر آنچه که غایب از ایشان است از آنچه که آنها را به وسیلهی آن خبر میدهد. «فَهو غَیْبٌ» همهی اینها غیب است.
«وَ الغَیْبُ أَیضاً مَا غابَ عَنِ العُیونِ» چیزی که غیب است آن چیزی است که از چشمها پنهان است. «وَ إِن کانَ مُحَصَّلًا فِی القُلوب» و اگر چه ما به آنها از دل ایمان داشته باشیم امّا آنها از چشمها پنهان هستند. «وَ یُقال: سَمعتُ صُوتاً مِن وَراء الغَیْب» کسی که میگوید: یک صدایی را از غیب شنیدم. غیب یعنی از کجا شنیدید؟ میفرماید: «مِن مُوضعِ لا أَراه» از موضعی که دیده نمیشود. به چیزی که ما نمیبینیم، حس نمیشود غیب میگویند. بازی قایم موشک هم که بازی میکنند یعنی همین. یعنی خود را پنهان میکنند که هم بازی او را نبیند، خود را از دید هم زبانی پنهان میکند.
«وَ قَد تَکرَّرَ فِی الحَدیث ذِکرُ الغَیب، وَ هُوَ کُلُ مَا غابَ عَنِ العُیون» در حدیث کلمهی غیب تکرار شده است و آن هر آنچه است که از چشمها پنهان است. «سِواءٌ کانَ مُحَصَّلًا فِی القُلوب» چه آنها در دلها حاصل باشند. «أَو غَیرِ مُحصِّلٍ» یا نه اصلاً آنها به دل هم نرسیده باشد تحصیل نشده باشد، وجود نداشته باشد.
اشتقاقات کلمهی غیب
«وَ غابَ عَنِّی الأَمْرُ غَیْباً» میفرماید: از من غایب است آن چیزی که غیب است، «غِیاباً»، «غَیْبَهً»، «غَیْبُوبهً»، «غُیُوباً»، «مَغاباً»، «مَغِیباً»، «تَغَیَّب» همهی این اشتقاقاتی است که از غیب وجود دارد و همهی آنها را هم شامل میشود.
رابطهی عدم درک و غیب
باز دوباره میفرماید: «کلُّ مکان لا یُدْرَى ما فِیهِ، فَهو غَیْبٌ» هر چیزی که درک نشود و از آن معلوم نباشد برای انسان، به آن غیب میگویند. «وَ کَذلک المُوضعُ الَّذی لا یُدْرَى مَا وراءه» وقتی شما ندانید که پشت این ستون چه چیزی قرار دارد، این هم از شما غایب است. ندانیم پشت این دیوار چیست، غایب است. «جَمعُهُ: غُیُوبٌ» جمع آن هم غیوب است.
رابطهی معکوس مُغایبه و مخاطبه
«وَ المُغَایَبهُ: خلافُ المُخاطَبه» میفرماید در مقابل مغایبه مخاطبه است. در صرف میر و شرح امثله و امثله هم خواندیم که افعال نسبت به فاعل خود یا مغایب هستند یا مخاطب هستند یا متکلّم هستند. در برابر مغایب، مخاطب است.
منظور از غیاب شمس
«وَ غابَتِ الشمسُ وَ غیرُها مِن النُّجوم»، «غابت الشّمس» یعنی خورشید از دید ما پنهان میشود، پایین میرود خورشید از جایی که ما قرار داریم، به جایی میرود که ما دیگر خورشید را نمیبینیم، در دید ما قرار نمیگیرد. اگر پشت ابرها قرار بگیرد، باز هم نور خورشید وجود دارد، به آن غایب نمیگویند. امّا غروب که میکند، همان غایب شدن از ما است. لذا شب میشود، ظلمت دوباره همه جا را فرامی گیرد. ستارهها هم همینطور هستند، بعضی وقتها غروب میکنند، یعنی ما دیگر آنها را نمیبینیم. حتّی بعضی وقتها در شدّت نور ماه و همچنین نور خورشید، به مفهوم اولویت آن وقتی خورشید میآید، دیگر هیچ ستارهای پیدا نیست. چون شدّت نور دارد، «غاب».
مقام بزرگان تحت الشّعاع امام زمان در هنگام ظهور حضرت
حالا جالب این است که وجود صاحب الزّمان که آمد دیگر خیلی از بزرگان هم «غابَ» آنها دیگر دیده نمیشوند. بعضی وقتها در بعضی جاها مثل حرم أبا عبدالله الحسین یا حرم ائمّهی دیگر حتّی حرم پیغمبر وقتی شما میروید میبینید بعضی از بزرگان آنجا دفن هستند.
مقام بزرگان مدفون در قم تحت الشّعاع مقام حضرت معصومه
حرم حضرت معصومه در قم را ببینید، میبینید میرزای قمی در آنجا دفن است. میرزا خیلی آدم بزرگی بوده است. اصحاب حضرت صادق و حضرت کاظم و حضرت رضا تا حضرت هادی (در آنجا دفن هستند) مثل زکریا بن آدم زکریا بن ادریس و اشعری اینها بزرگان هستند، اصحاب حضرت هستند. اگر اینها یک جایی بودند که حضرت معصومه (سلام الله علیها) نبود، برای خود نورانیّت داشتند، کراماتی داشتند.
واسطه بودن بزرگان مدفون در جوار حضرت معصومه
البتّه با وجود حضرت معصومه آنها ارواح مرشحه حساب میشوند، یعنی به آنجا برویم یک حمدی برای آنها بخوانیم، آنها یک وساطتی بکنند، چون در نزد حضرت معصومه آبرو دارند، حضرت معصومه ما را بپذیرد و الّا خود آنها در ظلّ وجود حضرت معصومه کاری نمیتوانند بکنند. مثل خورشید که میدرخشد، دیگر ستارهها نوری ندارند. در خود حرم حضرت معصومه بزرگانی دفن هستند. خیلی از اینها از اولیاء خدا هستند که اگر در یک جای دیگری بودند که حرم حضرت معصومه و قم نبود، برای خود صاحب کرامات بودند امّا آنها با وجود حضرت معصومه، «غابَ» پنهان میشوند. کسی که به حرم حضرت معصومه در قم میرود، فقط حضرت معصومه برای او میدرخشد و میبیند بقیه «غابَ» این هم نکتهای است.
بعد میفرماید: «فَاشْتَدَّ السَّیلُ فحَفَر أُصولَ الشَّجر حتّى ظَهَرَتْ عُروقُه، وَ مَا تَغَیَّبَ منه»[۶] سیل -یعنی آب زیادی که از اثر باران و اینها ایجاد میشود- به نحوی میشود که ریشههای درختان را میکند. دور درختان را حفر میکند و ریشههای آنها را میکند. بعد میفرماید: «حتّى ظَهَرَتْ عُروقُه» تا همهی ریشهها و رگههای درخت، همهی چیزهایی که پنهان بوده است، پیدا میشود. «وَ مَا تَغَیَّبَ منه» یعنی هر آنچه که از دید غایب بوده است، همه آشکار میشود. این در کلماتی است که استعمال کردند.
آنچه که در کلمهی غیب وجود دارد این است که ما بیشتر توجّه به این نکته داشته باشیم. معنای لغوی و استعمالات عرب و اینکه حالا کلمهی غیب را در آنچه که از دید ما پنهان است و اینها معنی بکنیم، اینها مسلّم است.
رابطهی اصلاح امّت و ظهور امام زمان
صاحب الزّمان هم از ما غایب است، در وجود ما مانع وجود دارد و الّا غایب نبود. غیبت امام زمان به این دلیل است که در وجود امت مانع وجود دارد، از این است که حضرت به آنها برسد. این از مسلّمات اعتقادات است که اگر مردم خود را اصلاح میکردند، اگر مردم واقعاً خود را منتظر حضرت قرار میدادند، علّت دیگری (برای غیبت باقی) نمیماند، مقتضی برای اینکه ظهور بشود میشد. ولی متأُسّفانه همان کسانی که ادّعا دارند صاحب الزّمانی هستند، هم آلوده هستند. حالا هر کسی به حسب حال خود. این آلودگیها مانع از این است که ما بتوانیم امام زمان را ببینیم.
پاک کردن وجود از گناه
آن زمان گذشت که خدا طوری تقدیر کرده بود که کفّار و مشرکین را آورده بود، امام زمان خود را میدیدند و میآمدند ایمان میآوردند. الآن باید به جایی برسیم که آلودگی را از خود بزداییم که «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[۷] میشود. اینجا دیگر ما باید پاک بشویم، آلودگی را از خود خارج بکنیم، از گناه دور بشویم.
ضرورت اصلاح از خود
اصلاح امّت که حضرت ابا عبدالله در آن سخنان خود فرمودند: خروج و قیام من به خاطر اصلاح بین امّت است، اوّل از خود شروع کرد. این نکته مهم است. خود ایشان شروع به اصلاح کردن کرد، در جایی که جان و مال و عرض و ناموس و همه چیز خود را ایثار کرد. این باعث شد که اینقدر مقام پیدا کرد. اگر ما خواستیم جامعه اصلاح بشود، باید از خود شروع بکنیم.
سفارش آقای بهجت به اصلاح خود
مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) همیشه یک جملهای داشتند، فرمودند: اگر مردم اصلاح را از خود شروع بکنند و هر کسی خود را اصلاح بکند، کمکم جامعه و جهان اصلاح میشود. اصلاح را از خود شروع بکنیم.
تناسب اعمال با وجود انسان
اصلاح یعنی کاری بکنیم که کارهای ما با وجود ما سازش داشته باشد. به عبارت دیگر اعمال انسان متناسب با وجود انسان باشد. هیچ چیزی بهتر از اینکه ما منتظر حضرت باشیم بین ما و وجود واقعی ما تناسب ایجاد نمیکند.
انتظار فرج افضل اعمال
بهترین تناسبی که میخواهیم بین خود و آنچه که خدا وجود ما را برای آن خلق کرده است که انسان باشیم ایجاد بکنیم، انتظار است. لذا فرمود: َ«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[۸] انتظار فرج صاحب الزّمان است.
توصیه به مداومت بر یاد امام زمان
من یک توصیهای در ذیل این بحث برای همهی داشته باشیم. هر روز یاد و توجّهی به مقام صاحب الزّمان داشته باشید. بدون شک و شبهه هر که طلبه شده است، ارباب او صاحب الزّمان است. هر نوکری حداقل باید روزی بک بار در برابر ارباب خود عرض ارادت بکند.
دو عمل در رابطه با یاد امام زمان
لذا من پیشنهاد میکنم دو تا عمل را انجام بدهید.
۱- هر روز صبح دعای عهد را بخوانید، خود را موظّف بدانید که دعای عهد را هر روز بخوانید، ما به آثار آن کاری نداریم. خود این یاد صاحب الزّمان و اظهار ارادت است و إنشاءالله بتوانیم در زمان ظهور -اگر فوت کرده باشیم- رجعت بکنیم و در رکاب حضرت باشیم واین فضیلت را درک بکنیم. بهترین وقت بعد از نماز صبح است. این دعای عهد را بخوانید.
۲- شما هر نماز فریضهای را انجام بدهید، یک دعای مستجاب دارید. این را به صاحب الزّمان اختصاص بدهید. بلافاصله بعد از اینکه سلام نماز را دادید. برای سلامتی صاحب الزّمان دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ» را بخوانید. بعد هم تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بگویید که از هزار رکعت نماز بیشتر ارزش دارد، بعد هم سجدهی شکر را انجام بدهید.
زمان انجام سجدهی شکر
آنچه که من به یاد دارم در بحث فقه در سجدهی شکر این است که سجدهی شکر بلافاصله بعد از نماز نیست، بعد از تعقیبات نماز وارد شده است. میبینم آقایان در بعضی از مساجد توصیه میکنند که بلافاصله سلام که میدهند، به سجدهی شکر میروند. این گونه نیست، سجدهی شکر بعد از تعقیبات نماز است، کأنّه وجود صلاه با تعقیبات آن کامل یک عمل حساب میشود.
دعا برای سلامتی امام زمان بعد از هر نماز واجب
- بلافاصله بعد از نماز یک دعا مستجاب است. من به دوستان توصیه میکنم که بلافاصله بعد از نماز دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ» و بعد تسبیحات حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) را بگویید و بعد سجدهی شکر را به جا بیاورید و این باعث میشود که این یاد در ذهن شما ملکه بشود که صبح و شب، همیشه به یاد صاحب الزّمان هستید. چون هم صبح دعای عهد خواندید و پنج وقت که نماز خواندید، برای سلامتی حضرت دعا کردید. این اگر به صورت عادت هم دربیاید، مشکلی ندارد.