تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۸ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۸
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵) [۱]
مرحوم آیت الله طیّب، در ذیل آیهی «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱] در کلمهی «هُدىً» چهار معنا را احتمال داده است.
اوّلین معنای «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»، «هُدىً» به معنای لطف و توفیق باشد که به واسطهی آن متّقی به صفات پسندیده و اعمال شایسته نائل بشود. مثلاً کسی که فاضل است، افضل میشود. شریف است، اشرف میشود.
دومین معنا به معنای ارشاد به ادلّهها و دلیلها است که به سبب آنها بر رسوخ عقاید حقّه و صفات فاضله و اعمال صالحه راهنمایی بشود، این معنای دوم است.
معنای سومی که میفرمایند، هدایت باطنیّهای که از جانب حق به متّقین افاضه شود. آن هم به واسطهی معتقد بودن به عقاید حقّه و آوردن اعمال صالح است، آن وقت به این هدایت واصل میشود، همان صفاتی که قبلاً فرمودند.
میفرمایند: چهارمین معنا در این کلمه، انعام و تفضّل و عطا نمودن خیرات دنیوی و مثوبات اخروی است که البتّه میفرماید: همهی اینهایی که گفتیم، به نحوی نیست که بگوییم اینها نمیتوانند با همدیگر جمع بشوند، مانعه الجمعی در کار نیست، همهی اینها را میشود برای «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» معنا کرد، هیچ اشکالی هم ندارد.
در معنای کلمهی فلاح که «مُفلحون» فرمودند، مطالبی را میفرمایند که خود کلمهی فلاح به معنای فوز و رسیدن به مطلوب و مقصود است. فائز شدن، رسیدن، به دست آوردن مطلوب و مقصود و نائل شدن به آرزو و امیدی است که انسان دارد.
در کتاب توحید صدوق، حدیث مفصّلی از حضرت موسی بن جعفر (علیه الصّلاه و السّلام) نقل شده است که ایشان از آباء طاهرین خود و او از امیر المؤمنین (علیهم صلوات الله أجمعین) آوردند -که البتّه در تفسیر جملات «حَیِّ عَلَی الصَّلاهِ» و کلمهی «حَیِّ عَلَی الفَلاح» است- که خود فلاح را در تفسیر کلمهی فلاح در «حَیِّ عَلَی الفَلاح» به کار بردند.
در این روایت میفرماید: معنای فلاح این است: «وأَقْبِلُوا إِلَى بَقَاءٍ لَا فَنَاءَ مَعَهُ»[۲] یعنی بپذیرید و بروید به سوی بقایی که فنا ندارد. یعنی میخواهند بگویند فلاح همان بقا است. همان «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»[۳].
«وَ نَجَاهٍ لَا هَلَاکَ مَعَهَا»[۴] و این نجاتی است که هلاکت همراه او نیست.
«وَ تَعَالَوْا إِلَى حَیَاهٍ لَا مَوْتَ مَعَهَا» میفرماید: به سمت حیاتی بروید که هیچ وقت مرگ همراه آن نیست. «وَ إِلَى نَعِیمٍ لَا نَفَادَ لَهُ» به سوی نعمتی و نعمتهایی بروید که هیچ وقت از بین نمیرود. «وَ إِلَى مُلْکٍ لَا زَوَالَ عَنْهُ» و دنبال مال و مِلک و مُلکی بروید که هیچ وقت زایل نمیشود. این لا، لای نفی جنس است.
«وَ إِلَى سُرُورٍ لَا حُزْنَ مَعَهُ» و به سوی شادی و مسروریّتی بروید که هیچ وقت اندوه در آن نیست، همراه با آن نیست. «وَ إِلَى أُنْسٍ لَا وَحْشَهَ مَعَهُ» مأنوس بشوید، به انسی واصل بشوید که هیچ وقت ترس در آن نیست، وحشت همراه آن نیست.
«وَ إِلَى نُورٍ لَا ظُلْمَهَ مَعَهُ» به سمت نوری نائل بشوید که هیچ وقت تاریکی همراه آن نیست. هر چه است، روشنایی است. «وَ إِلَى سَعَهٍ لَا ضِیقَ مَعَهَا» به جایی که سعه دارد، وسعت دارد، هیچ وقت هم مضیقهای در همراهی او نخواهد بود. «وَ إِلَى بَهْجَهٍ لَا انْقِطَاعَ لَهَا» و به سوی بهجتی بروید که هیچ وقت از شما قطع نمیشود، منقطع نمیشود.
«وَ إِلَى غِنًى لَا فَاقَهَ مَعَهُ» بینیازی و ثروتی که هیچ وقت حاجت و فقر در آن راه ندارد. «وَ إِلَى صِحَّهٍ لَا سُقْمَ مَعَهَا» به صحّت و سلامتی که هیچ مریضی همراه آن نیست. «وَ إِلَى عِزٍّ لَا ذُلَّ مَعَهُ» به سوی عزّتی که هیچ خواری در آن نیست. «وَ إِلَى قُوَّهٍ لَا ضَعْفَ مَعَهَا» و به سوی قوّت و توانایی که هیچ ضعفی همراه او نخواهد بود.
«وَ إِلَى کَرَامَهٍ یَا لَهَا مِنْ کَرَامَهٍ» میفرماید: به سوی کرامتی بروید که همراه او بزرگواری برای شما میشود. «وَ عَجِّلُوا إِلَى سُرُورِ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَى» بر رسیدن به سرور دنیا و عقبی تعجیل بکنید. «وَ نَجَاهِ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى» و چیزی که باعث نجات شما در دنیا و آخرت میشود.
«وَ فِی الْمَرَّهِ الثَّانِیَهِ» در «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» میفرماید: «فَإِنَّهُ یَقُولُ» حضرت همیشه اینطور میفرمودند: «سَابِقُوا إِلَى مَا دَعَوْتُکُمْ إِلَیْهِ» از همدیگر سبقت بگیرید به آنچه که ما شما را به آن دعوت میکنیم. آنها داعی الی الله بودند، دعوت به خدا میکردند. میگویند: از همدیگر سبقت بگیرید.
در سورهی مبارکهی حدید فرمود: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۵] از همدیگر سبقت بگیرید، یعنی مسابقه بگذارید، از همدیگر جلو بزنید در رسیدن به آنچه که ما دعوت کردیم شما را به آن.
«وَ إِلَى جَزِیلِ الْکَرَامَهِ وَ عَظِیمِ الْمِنَّهِ»[۶] کرامت خیلی مهم است. اگر کسی بتواند به بهترین کرامات دست پیدا بکند، نیست مگر اینکه فقط بخواهد در سمت و سویی که اهل بیت فرمودهاند حرکت بکند.
بزرگترین منّت «وَ سَنِیِّ النِّعْمَهِ وَ الْفَوْزِ الْعَظِیمِ وَ نَعِیمِ الْأَبَدِ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» همان که مقام سلام را میگوید. آن مقامی که عالیترین مقام برای انسان است که بعد از طی کردن ۹۹ مقام دیگر که از عالم لطف است و ماده شروع میشود، به این مقام میرسد که این مقام در جوار اهل بیت است و آن جایی که «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» است، قرب إلی الله است.
آدرس احادیثی هم که گفتیم: در توحید صدوق، صفحهی ۲۳۴، حدیث ۱ یا در معانی الاخبار، صفحهی ۳۸، حدیث ۱، در مستدرک الوسائل، جلد ۴، صفحهی ۶۸، باب ۳۷، حدیث ۱٫
کلام امیر المؤمنین در نهج البلاغه پیرامون همین مطالبی که راجع به فلاح است که مرحوم آیت الله طیّب در اطیب البیان آوردند. «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِی ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ»[۷] میفرماید: امّا بعد شما را به تقوای خدا سفارش میکنم. «الَّذِی ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ» خدایی که آفرینش شما را شروع کرد. «وَ إِلَیْهِ یَکُونُ مَعَادُکُمْ» و برگشت شما به سوی او است. روز قیامت، باید به سمت و سوی خدا برگردیم. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[۸] «وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِکُمْ» رسیدن به مقصود و نائل شدن به حاجات شما به واسطهی او است. «وَ إِلَیْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِکُمْ» و نائل شدن به حاجات شما به واسطهی او است. «وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ» غایت میل شما به سوی او است. «وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ» و مقصد شما به جانب او است. «وَ إِلَیْهِ مَرَامِی مَفْزَعِکُمْ» و پناهگاه شما به سوی او است. یعنی چیزی که باید به آن پناه ببرید، خدا است، همه چیز به سمت او است.
«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ» تقوای الهی دوای درد دلهای شما است. «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ» و بینایی کوری قلوب شما است. اگر دلها خواست بصیرت پیدا بکند، باید به او توجّه بکند. «وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ» میخواهید جسم و بدن شما هم از مریضی شفا پیدا بکند، باز به سمت او است. «وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ» و اصلاح شدن فساد و مشکلات سینههای شما، به سوی او است. «وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ» و (تقوا باعث) پاک شدن چرکی نفسهای شما است. «وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِکُم» و جلا دادن و روشن شدن آن غشایی است که نمیگذارد چشمها ببیند. «وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ» و ایمن شدن آن اضطراب درونی شما است که چیزهایی که ما نسبت به آخرت و مرگ داریم، اضطراب و استرس است.
وقتی که تقوا داشته باشیم، میتوانیم مطمئن بشویم. تقوا برای ما امنیّت بخش است، لذا دیگر در درون خود فزع و جزع نداریم. «وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ» و (علّت) روشن شدن سیاهی ها و تاریکیهای ما تقوا است.
همهی اینها را امیر المؤمنین فرمودند که ما باید به سمت و سوی تقوا برویم. لذا «أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى» اوّل تقوا را توصیف فرمودند. بعد «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ» خصوصیات تقوا را بیان فرمودند. در اینجا هشت خصوصیت برای تقوا و شش خصوصیت برای خود خداوند توصیف فرمودند.
از جملاتی که در فواید طاعت الهی برای ما خواهد رسید، این کلمات امیر المؤمنین در همین خطبه است که البتّه نهج البلاغه، خطبهی ۱۹۸ است: «فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا»[۹] این خیلی نکتهی مهمّی است کسی که تقوای الهی را پیشه بکند و تقوا را برای خود بگیرد، سختیها و مشکلات از او دور میشود، بعد از آن که (سختیها) در وجود او قرار گرفته بودند. «دُنُوِّهَا» یعنی نزدیک او بودند، در او بودند و بعد «عَزَبَتْ عَنْهُ» یعنی سختیها از او رخت برمیبندند.
«وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا» و کارها برای او شیرین میشود، بعد از اینکه تلخ بودند. خیلی از کارها است که برای انسان تلخ است. حتّی انسان میخواهد عبادات بکند، یک مقدار سخت است امّا بعد شیرین میشود. یکی از چیزهایی که در عبادات وجود دارد این است که آدم مؤمن حلاوت اطاعت و عبادت را میچشد، آن وقت اینها باید انجام بشود، باید طاعت باشد، طاعت مستمر باشد، تقوا باشد. تقوای مستمر باشد، آن وقت کم کم (طاعت) لذّت بخش میشود.
نماز که میخوانید، لذّت میبرید. روزه که میگیرید همینطور است. ماه رمضان که تمام میشود، شما غصّه میخورید. نماز که میخوانید، سر حال میشوید، قرآن را میشنوید، دل شما جلا پیدا میکند. «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[۱۰] اینها نکاتی است که برای کسی که تقوا را به دست بیاورد، حاصل میشود.
«وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا»[۱۱] سختیها برای او آسان میشود، بعد از اینکه با او بودند. امواج مشکلات و بلاها بر او متراکم شده بوده است، همهی اینها برای او آسان میشود، همه از هم پاچیده میشود.
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»[۱۲] بعد از هر سختی آسانی است. «أَسْهَلَتْ» همانها برای شما «أَسْهَلَتْ» است. آنجا که شما میفرماید، «مَعی» است، اینجا میگوید: همان برای شما آسان میشود. همان که متراکم سختی بود، «أَسْهَلَتْ» آسان میشود.
«وَ هَطَلَتْ عَلَیْهِ الْکَرَامَهُ بَعْدَ قُحُوطِهَا»
- برای چه میلرزد؟ «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[۱۳] اینطور نیست که از اضطراب بلرزد، از ذوق میلرزد. یک وقت انسان گریه میکند، گریهی حزن است، یک وقت گریه، گریهی شوق است. یک وقت شما صاحب الزّمان را میبینید، اشک شما جاری میشود، این اشک از ذوقی است که دارید. یک نعمت الهی به شما میرسد، ذوق میکنید، اشک شما جاری میشود. حالا «وَجِلَتْ» اگرچه هم بگوییم دل شما میلرزد، لرزش آن برای این نیست که در شما نگرانی ایجاد بشود. برای ذوقی است که در وجود ما است، نه برای حزنی باشد که در وجود شما پیدا میشود. بعضیها قرآن را گوش میدهند ولی هیچ تأثیری بر آنها ایجاد نمیشود. هیچ چیزی برای آنها حاصل نمیشود.
میفرمایند: بارانهای رحمت کرامی خدا پی در پی برای شما میآید، بعد از آن که هیچ چیزی نبوده است. «وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیْهِ الرَّحْمَهُ بَعْدَ نُفُورِهَا» میفرمایند: و رحمت الهی متوجّه شما میشود، بعد از آن که از او نفرت نموده بود. «وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا» و بحار نعمتها، باران نعمتها، دریای نعمتها برای انسان «تَفَجَّرَتْ»، یعنی برای شما فوران میکند، بعد از آن که فرو رفته بود، هیچ چیزی نبود. «وَ وَبَلَتْ عَلَیْهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا» و برکت بر او پیاپی فرو ریزد، بعد از آن که ضعف و ناچیز شده بود، هیچ چیز نبود.
این نکاتی که امیر المؤمنین در اینجا فرموده است را شما در قصّهی مثلاً حضرت ایوب (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) -فیلم آن را هم درست کرده بودند همینطور بود- دیدید. بعد از این همه مشکلات و مریضیها و اینها به یک باره جوان میشود همه چیز بر او فراوان میشود یا داستان حضرت یوسف، همهی اینها به واسطهی اخذ تقوا و طاعت الهی که به این مراتب رسیدند.
این نکاتی بود که دربارهی کلمهی «هُدیً» و «فلاح» بود و برای رسیدن به آنها تقوا لازم بود که تقوا را در سر مصدر آیات «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۱۴] بیان فرمودند. شش صفت کلّی در آیات بعد بیان فرمودند تا به آیهی «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱۵] رسیدیم که البتّه اینها هم توضیحات زیادتری لازم دارد ما به همین بسنده میکنیم.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۵٫
[۲]– التوحید (للصدوق)، ص ۲۴۰ و معانی الأخبار، ص ۴۰؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۴، ص ۶۸٫
[۳]– سورهی هود، آیه ۸۶٫
[۴]– التوحید (للصدوق)، ص ۲۴۰ و معانی الأخبار، ص ۴۰؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۴، ص ۶۸٫
[۵]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۶]– التوحید (للصدوق)، ص ۲۴۰ و معانی الأخبار، ص ۴۰ و مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۴، ص ۶۸٫
[۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۱۲٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۱۵۶٫
[۹]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۱۳٫
[۱۰]– سورهی انفال، آیه ۲ و سورهی حج، آیه ۳۵٫
[۱۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۱۳٫
[۱۲]– سورهی شرح، آیه ۶٫
[۱۳]– سورهی انفال، آیه ۲ و سورهی حج، آیه ۳۵٫
[۱۴]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۱۵]– همان، آیه ۵٫
بازدیدها: 163
فهرست مطالب
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.