تفسیر کلمهی «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» انفاق کردن از «وَ مِمَّا رَزَقْناهُم» انفاق از آن آدم متّقی
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۲۴
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
در سورهی مبارکهی بقره، آیهی شریفهی «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[۱] را داریم. مطالبی را راجع به کلمات «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» و «یُقیمُونَ الصَّلاهَ» مفصّل عرض کردیم و آنچه که لازم بود در تتبُّع و بررسی اقوال و احتمالات مختلف را بیان کردیم و به کلمهی «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» رسیدیم.
در اینجا یک کلمهی رزق و یک کلمهی نفق، انفاق داریم. کلمهی رزق به معنای آن چیزی است که جدا میشود و به دیگری میرسد. حالا مفصّل آن را ما بعداً عرض خواهیم کرد. کلمهی «یُنْفِقُونَ» هم از نفق گرفته شده است، یعنی آن چیزی را که باید از چیز دیگر جدا کنید. اینها معناهای لغوی است که البتّه جای خود بررسی میکنیم.
امّا آنچه که مصطلح بحث ما است یکی انفاق است و دیگری اینکه از کجا آن را انفاق کنیم، چه چیزی را انفاق کنیم «وَ مِمَّا رَزَقْنا» فرموده است. یعنی از آنچه که خداوند به عنوان حظّ و قسمت، به عنوان سهم هر کسی عنایت و اعطا فرموده است، از آن باید ما انفاق کنیم.
حالا بر خود انفاق احکام تکلیفی بار میشود، یعنی ما یک انفاق داریم که انفاق واجب است، یک انفاق داریم که انفاق مستحب است، یک انفاق هم شاید مباح و مکروه و حرام باشد. یعنی احکام خمسه بر انفاق بار میشود، منتها اینجا این انفاقی که وجود دارد، انفاقی است که یا واجب است یا مستحب است. لذا توصیف متّقین را به اینکه دائماً انفاق میکنند، این انفاق واجب و انفاق مستحب است.
- «مِمَّا» از کلمات حصر است؟
– بله، آنکه «تَقدیم مَا حقُّهُ التأخیر یُفیدُ الحَصر» است، لذا اینجا «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» چون مقدّم شده است افادهی حصر میکند. یعنی فقط باید از آن چیزهایی انفاق کنید که به شما رزق دادند. برای تبرّک مطلب و توجّه به کلمات اهل بیت یکی، دو روایت مختصر را مرحوم علّامهی طباطبایی آوردند که خدمت شما عرض میکنم.
یکی روایت از حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) در تفسیر عیاشی است «فِی قَوْلِهِ «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»»[۲] حضرت فرمود: «وَ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ یُنْبِئُونَ» آنچه که ما آنها را تعلیم کردیم و علم دادیم، آنها انتشار میدهند.
و در معانی از حضرت نقل شده است، در آیهی ««وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» و مِمَّا عَلَّمنَاهُم مِنَ القُرآنِ یَتلُون»[۳] این هم نکتهی مهمی است. یعنی میخواهد بگوید در این روایات که رزق و روزیهای مادی خیلی سهل است، آنچه که ما از قرآن به آنها تعلیم کردیم آنها را به دیگران یاد میدهند.
البتّه «وّ الرِّوایَتانِ مَبنیَتَانِ عَلَى حَملِ الإنفاقِ عَلَى الأعم»[۴] اینجا ما انفاق را اعم از مادی و معنوی بدانیم. لذا این روایات مبتنی بر این هستند که انفاق مال یکی از آن چیزهایی است که آدمهای متّقی انفاق میکنند و بالاتر از آنها علم است، قرآن است، آنچه که ما از قرآن به آنها یاد دادیم است، آنها را انفاق میکنند.
یک نکته و درسی از این روایت است که باید دقّت کنید و آن بحث انتشار و زکات علم است. علم به این نیست که ما آن را برای خود نگه داریم، منحصر به خود قرار بدهیم. علم وقتی ارزش پیدا میکند که شما آن را منتشر کنید، آن را به دیگران یاد بدهید. آن وقت علم واقعی آن فوت و فنّی که در هر جایی، در هر صنعتی خصوصاً در دین و در قرآن انسان آن را تعلّم کرده است و فهمیده است، آن را باید به دیگران یاد بدهد. این خیلی مهم است، در حالی که خیلی از افراد این کار را نمیکنند. حتّی در بعضی از علوم و فنون صنعتی هم آن فوت و فن کاسهگری را به قول خودشان یاد شاگرد نمیدهند، این فایدهای ندارد.
یکی از اشکالاتی که الآن در دروس حوزه است و متأسّفانه اکثر اساتید روی این قضیه غفلت میکنند، این است که فوت و فن ورود و خروج به درس و بحث را برای طلبهها روشن نمیکنند.
- ارائه نمیدهند.
– به قول شما ارائه نمیدهند که طلبه به چه نحوی وارد درس شود و به چه نحوی آن را ادامه دهد و چگونه خارج شود و خروج و ما حصل از این بحث چه میشود. این خیلی مهم است. یعنی راه صحیح درس خواندن و راه صحیح یاد گرفتن از قرآن و روایات و کاربرد علوم ۱۷ گانهای که در راستای به تفسیر قرآن داریم که باید یاد بگیریم، کاربرد آنها را باید به طلبهها نشان بدهیم، باید به آنها یاد بدهیم.
حالا اگر خود ما نمیدانیم که باید یاد بگیریم، امّا اگر میدانیم در حدی که میدانیم، در حد معلومات خود باید آنها را تعلیم کنیم.
تعلیم کردن به کسی که معلّم است باعث میشود روز به روز آگاهی او بالا برود. واقعاً هر چه انسان یک بحث و درسی را ارائه دهد و به دیگران بفهماند خود بیشتر مطلب را میفهمد به خصوص در قرآن، خصوصاً در روایات و حتّی در احکام. این نکته مهم است هر چه آدم آنها را بیشتر کنکاش کند و بیشتر دقّت کند مطلب بیشتری یاد میگیرد.
آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله) میفرمودند: با اینکه من ۶۰ سال است که قرآن کار میکنم و تفسیر نوشتم و کارهای قرآنی انجام میدهم، باز وارد قرآن میشوم و تفسیر را نگاه میکنم، مطلب جدیدی را میفهمم. این خیلی مهم است یعنی قرآن چنان عمیق است که انسان هر چقدر در آن وارد شود آخر به آن عمقی که خود انسان دوست دارد نمیتواند برسد، چه برسد به آنچه که حق قرآن است، چه اینکه حق روایات اهل بیت و علوم آل الله آن را اقتضا دارد.
حالا ما هر چقدر در بحث تعلیم وارد شویم و فنون چگونگی فراگیری را به متعلّمین خود یاد بدهیم این برای ما، هم خیلی ارزشمند است و هم مصداق «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[۵] میشویم. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» در مسائل مادی این رتبهی اوّل است، کمترین است. کمترین این است که شما رزق و روزی مادی که دارید را برای زن و بچّهی خود که واجب النفقه هستند، خرج کنید، برای کارهای خیرات و مبرّات و دستگیری به ایتام و مساکین و فقرا و امثال اینها آنها را خرج کنید.
این خیلی آسان است که انسان علوم خود را و آنچه که واقعاً از قرآن و اهل بیت نورانیّت گرفته است و چگونگی استفادهی از این علوم و قرآن و تفسیر را اگر انسان یاد گرفته است، بتواند تعلیم کند این خیلی ارزشمند است.
حالا در بحث انفاق ما بیشترین آیات را نسبت به بعضی از احکام و موضوعات دیگر داریم. مثلاً در باب صلاه ۹۰ و اندی آیه راجع به صلاه داریم، امّا راجع به زکات نزدیک به ۵۰۰ آیه داریم. این خیلی مهم است، متفرّعاتی که در بحث انفاق بیان شده است و آنچه که در بحث انفاق گفته شده است که هم شامل مادیّات و هم شامل معنویات شود، اهمّیّت این را میرساند که پنج برابر نماز آیه برای آن آمده است.
یکی از چیزهایی که حتّی در جهاد و مجاهدهی با اموال به انسان ارزش میدهد و حتّی معاملهای که خدا از انسانها خواسته است اموال را هم آورده است، انفس را هم آورده است، همهی اینها بحث انفاق است. انفاق آن هم باید با شرایطی باشد که حالا امروز به آن آیهی شریفه متبرّک کنیم، «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۶] علم را دوست دارید که برای شما خیلی ارزش دارد، مدام حواس شما جمع است که آن را بنویسید، ضبط کنید، همین را باید انفاق کنید.
اگر انفاق ما در مادیّات به آن چیزی باشد که به جانمان بسته باشد آن آثار دارد، ولی اگر در چیزی انفاق کنیم که اصلاً هیچ کارایی برای ما ندارد، مثلاً یک فقیری از شما مطالبه میکند، شما یک ۵۰۰ تومانی کهنه را به او میدهید این فایدهای ندارد، اثری ندارد و به قول معروف بَُرد ندارد. بُرد انفاق باید به آن چیزی که شما انفاق میکنید معلوم باشد. آن کسی که ندارد ممکن است همان چند تومانی که دارد برای او «مِمَّا تُحِبُّونَ» باشد و به یک فقیری میدهد، امّا عرض من این است به چیزی که ناچیز است، انفاق کردن آن برای انسان بُردی ندارد.
به عنوان مثال شما به پارک رفتید، یا در یک جایی که عموم مردم هستند، رفتید بهترین غذای خود را خوردید حالا ته ماندهی غذای خود را به یک کسی انفاق کنید، با خود میگویید حیف است اینها را دور بریزیم، این خیلی ناپسند است، باید گل غذای خود را انفاق کنید.
من قدیم به یاد دارم یک سنّت خیلی بدی بود که بهترین غذا را جلوی پدر میگذاشتند، بچّهها و زنها هم مابقی آن را میخوردند. حالا برعکس شده است. اگر همین پدر انفاق کند، مثلاً بیاید بهترین رزق و بهترین غذا را جلوی او گذاشتند، او همین را انفاق کند و به واجب النفقهی خود بدهد، به آن فقیر بدهد آن ارزش پیدا میکند.
لذا اگر ما بخواهیم به اهل بیت و به «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ» برسیم، این یعنی رسیدن به ابرار، به اهل بیت. اگر خواستیم به اهل بیت برسیم باید انفاق کنیم، امّا انفاق ما «مِمَّا تُحِبُّونَ» باشد. یک جا هم جهاد است باید بچّهی خود را فدا کنید، باید جان خود را بدهید و این خیلی مهم است، همهی اینها از مصادیق «مِمَّا تُحِبُّونَ» است. یعنی از آنچه که دوست دارید انفاق کنید. حب یعنی چیزی که جان شما به آن بسته است، اگر انفاق کردید انسان پیش خدا ارزش پیدا میکند.
بدترین صفت برای انسان این است که لئیم باشد. کسی که انفاق میکند نمیتواند لئیم باشد، لئامت یعنی (نه خود خوری، نه کسی دهی، گنده کنی به سگ دهی) این معنای لئامت است. یعنی نه خود میخورد و نه حاضر است بدهد کسی بخورد و میگذارد تا خراب شود «کُلُّ شَیْءٍ فَانٍ» همه چیز از بین میرود، وقتی از بین برود، این لئامت است. حالا یک وقت یک کسی بخیل است، همه را برای خود میخواهد، به قول قدیمیها آتش همه را به سمت خودش میکشد.
قدیم وقتی در مطبخها میرفتند، مردم دستهجمعی زندگی میکردند، منتها کنار هم، حالا هم دسته جمعی زندگی میکنند روی همدیگر. آنها کنار هم بودند، هر کسی یک اتاق و یک پستو داشت، یک مطبخ برای همه در یک اتاق بود، حالا به شکل آپارتمان شده و روی هم قرار گرفتند مثل قبرستان وادی السّلام خانهسازی میشود. وادی السّلام هم طبقهبندی است، یک کشویی درست میکنند مردهها را در آن قرار میدهند و روی آن گِل میکشند. حالا قدیمها بهتر بود، کنار هم بودند با امکانات ناچیز یک مطبح بود، در این مطبخ هر کسی غذای خود را زیر آتش میگذاشت که بپزد، بعضی میرفتند غذای دیگران را برمیداشتند که غذای خود را روی آتش میگذاشتند. آن زمان چنین اتّفاقاتی میافتاد. به اینها آدمهای بخیل میگویند.
یا مثلاً میخواستند خرمن را تقسیم کنند مدام بار را به سمت سهم خود میکشیدند به اینها بخیل میگویند. اگر سخی بودند، میآمدند آتشها را کنار نمیزدند و آن را تقسیم میکردند. یک وقت آتش کم بود، یک خرده درست میکردند و همهی قابلمهها را روی آتش میگذاشتند که غذای آنها بپزد، مثل الآن نبود که غذاها بسوزد. اینها حرفهای خوبی است که آدم میتواند از آن نکاتی را یاد بگیرد.
آدم کریمی کسی است که همیشه بزرگوارانه عمل میکند، اگر قابلمهی او را از روی آتش کنار کشیدند، به روی خود نمیآورد، به این کرامت میگویند. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»[۷] وقتی از کنار افراد عبور میکنند با کرامت میگذرند، بزرگوارانه میگذرند. میبینند که قابلمهی او را بردند و غذا را هم خوردند امّا به روی خود نمیآورد این مهم است، این ارزشمند است. به این کرامت میگویند.
حالا اگر کسی خواست انفاق کند نمیتواند لئیم و بخیل باشد. انفاق همیشه برای انسان یک صفت بسیار پسندیده است و مورد توجّه شرع و مورد توجّه خداوند است و به انسان ارزش میدهد. انسان هرچه که بیشتر انفاق کند، توجّه خداوند به او بیشتر میشود. شاید یکی از مصادیق «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»[۸] باشد، چون وقتی خدا به ما یک چیزی را میدهد، در قبال آن چیزی دریافت نمیکند.
خداوند به ما همه چیز اعطا میفرماید، آن وقت اگر کسی در راستای این امر انفاق کند، از خودش انفاق نکرده است، هر چیزی که بوده است از خدا بوده است «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[۹] ما به آنها (مردم) رزق و روزی دادیم. خدا میفرماید من ماشین، پول، خانه، دارایی را دادم. حتّی علم را خدا داده است. «مِمَّا عَلَّمَنی»[۱۰] آنچه که خود من تعلیم کردم. اینها متعلّق به خدا بوده است، حالا اینها را انفاق کنید، شما چیزی متعلّق به خود ندارید، اصلاً خود انسان کسی نیست، هر چیزی که هست منتسب به ذات اقدس احدیّت است. همه منتسب واجب الوجود است، ما چیزی از خود نداریم. لذا اگر هم انفاق گردیم منّتی سر خدا نداریم.
یکی از اشکالات متدّینین این است که اگر یک کاری خوب و مستحبی انجام بدهند، برای مثال نماز شب خوانده است، گوسفند برای امام حسین کشته است، در برابر خدا خود را طلبکار حساب میکنند، در صورتی که بدهکارتر شده است، باید بیشتر شکر کند. میگوید: خدایا من که گوسفند قربانی کردم، از این فقیر دستگیری کردم، من به این درمانده کمک کردم و… تمام اینها وظیفهی تو بوده است که انجام بدهی. الآن که توفیق پیدا کردی باید بیشتر شکر کنی.
اگر خود را مستحق و محق در برابر خدا بدانی یعنی طلبکار خدا میشوی، اگر از خدا طلبکار شوی، شیطان میشوی. شیطان هم همینطور شد، حتّی شیطان هم انتساب به خود حضرت حق میدهد، گفت: «خَلَقتَنی» تو مرا خلق کردی، «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»[۱۱] همهی انتساب این عمل و فعل را به خدا داده است، امّا این «ی» متکلّم را برای خود آورد. نباید این را میآورد.
باید میگفت هر چیزی که تو (خدا) میگویی؛ در آن صورت از ردیف ملائکه هم بالاتر میرفت –شیطان قبل از هبوط در ردیف ملائکه بود- امّا برای خود، خود (منیّت) قائل شد، اینجا خودپسندی بود، او را نخوت فرا گرفت، به همین دلیل «فَإِنَّکَ رَجیم»[۱۲] به او خطاب شد که برو بیرون.
شیطان قریب به شش هزار سال (به احتساب سالهای دنیا) عبادت خدا را کرد تا به آن مقام رسید و آن گونه از درگاه الهی رانده شد، ما که دیگر کاری انجام ندادهایم. یک جایی یک عمل کوچک و خوبی انجام دادهایم، مواظب باشیم که خود را محق ندانیم. اگر خود را مستحق ثواب و طلبکار دانستیم، آن وقت به بیراهه رفتهایم.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۲]– کتاب التفسیر، ج ۱، ص ۲۵٫
[۳]– البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۲۳٫
[۴]– همان، ص ۴۷٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۹۲٫
[۷]– سورهی فرقان، آیه ۷۲٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۱۵۲٫
[۹]– همان، آیه ۳٫
[۱۰]– سورهی یوسف، آیه ۳۷٫
[۱۱]– سورهی اعراف، آیه ۱۲؛ سورهی ص، آیه ۷۶٫
[۱۲]– سورهی حجر، آیه ۳۴؛ سورهی ص، آیه ۷۷٫
بازدیدها: 24
فهرست مطالب
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.