نگاهی بر تفسیر البیان مرحوم علّامهی طباطبایی گذری بر کتاب کنز الدقائق ریب و شک ، آفت اعتقاد
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۲۰
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
دربارهی آیات سورهی مبارکهی بقره نکات و مطالبی را پیرامون «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ»[۱] مفصّل بیان کردیم. حالا یک جمعبندی برای این مطالب داریم نسبت به آنچه که در کتاب البیان مرحوم علّامهی طباطبایی که قبل از تفسیر المیزان تا جزء ۱۵ این تفسیر را نوشتند که تفسیر آن مثل المیزان بحث آنچنانی ندارد و توسعه ندارد، ولی خیلی مطالبی که گفته شده مشابه همان مطالبی است که در بیان مطالب المیزان است و بعضی نکات آن قابل توجّه است که شاید در المیزان بعضی را نگفتند.
لذا من نکاتی را از البیان برای شما آوردم که قابل توجّه است و عرض میکنم، إنشاءالله یک نکاتی هم از کنز الدقائق خدمت شما بیان میکنم که بسیار مطالب زیبایی در آن آیه است و إنشاءالله بحث تجزیه و ترکیب این آیات را به دنبال آن بحث میکنیم و إنشاءالله بررسی میکنم تا اینکه به «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۲] برسیم. این قسمت خود یک مطلب جداگانهای است و مطلب بعدی آن راجع به کفّار است «ِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ»[۳]که آن بحث دیگری است، پروندهی این بحث بسته میشود و آن بحث دوباره شروع میشود. لذا من این بحث را دنبال میکنم.
کلمهی «قُولُهُ سُبحانَهُ یُؤْمِنُونَ»[۴] حالا اینجا «یُؤْمِنُونَ» را فرموده است هم «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» و هم «یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ». میفرماید: «الإیمان تَمَکُّنُ الاعتقادِ فی القَلب» تمکّن و جاگیری اعتقاد در دل است.
«مَأخوذً مُن الأمن کَأنَّ المُؤمِن یُعطی لمَا أَمَنَ بهِ الأمن مِنَ الرَّیبِ وَ الشَّک وَ هُوَ آفَهٌ الاعتقَاد» یعنی انسان مؤمن از درون از آفت و شک در آنچه که باید اعتقاد داشته باشد، امنیّت پیدا میکند. این ریب و شک آفت اعتقاد است.
بعد میفرماید: «وَ الإیمانُ کَمَا مَرَّ معنَى ذو مَراتِب» ایمان مراتب دارد، «إذ الإذعَان رُبَّمَا یَتَعَلَّقُ بِالشَّیءٍ نَفسِه فَیَتَرَتَّبُ علیهِ أَثَرَهُ فَقَط» یک وقت برای خود آن چیز است، «وَ رُبَّمَا یَشتَدُّ بَعضُ الاشتِداد فَیَتَعَلَّقُ بِبَعضَ لَوازِمِه» بعضی مواقع به بعضی از لوازم آن هم کشیده میشود «وَ رُبَّمَا یَتَعَلَّق بِجَمیعِ لَوازِمهِ» بعضی اوقات به همهی آنچه که جزء لوازم آن ایمان است (نه به خود ایمان تنها) همهی لوازم را هم در بر میگیرد.
«فَیَستَنتجُ مِنهُ أَنَّ لِلمُؤمنینَ طبقاتٌ عَلَى حَسبُ طبقاتُ الإیمان» که مسلّم ایمان دارای مراتب خود است، آن هم به حسب حال مکلّفین است، نه اینکه خود ایمان را بگوییم طبقات دارد، نه ایمان یک کلّی مشکک، ذو مراتبی است که برای افراد به حسب حال خود مرتبههای مختلف پیدا میکند. هر چه انسان در ممارست در بندگی خود پیش برود، آن وقت درجهی ایمان و پایههای اعتقادی او محکمتر و تعالی پیدا میکند. این نکتهی قابل توجّهی است که در این بحث باید دقّت داشته باشیم.
بعد میفرماید: «وَ قُولُهُ سُبحانَه بِالْغَیْبِ» این هم نکتهی مهمی برای ما خصوصاً در این ایّام مهدویت است. ایّام مهدویت برای ما قابل توجّه است. لذا این کلمهی «بِالْغَیْبِ» را میفرماید: «قَد عَرَفتَ مَعنَى الإیمانِ بِالغَیب عَلَى مَا یُستَفادُ مِنَ السِّیاق» از سیاق آن چیزی که فهمیده شد را گفتیم، شما هم شناختید.
میفرماید: «وَ فِی المَعانی» در کتاب معانی الأخبار «عَنِ الصَّادق (علیه السّلام) فِی قُولِهِ تَعالى: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» قَال» فرمودند: «مَن آمَنَ ِبقیامِ القَائِمِ أنَّهُ حَقٌّ» در این روایت تصریح شده است. (آدرس روایت: کمال الدین جلد ۱، حدیث ۱۷) «وَ فیهِ عَن یَحیى بنِ أبی القَاسِم قَالَ «سَألتَ الصَّادِق (علیه السّلام) عَن قُولِ اللّه عزَّ وَ جلَّ «الم * ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» فَقَالَ: المُتَّقُون شیعهُ عَلیٍّ (علیه السّلام)». البتّه این حرفهایی که ما میزنیم سنّیها قبول ندارند، چون آنها اهل بیت ما را قبول ندارند، ولی روایاتی که ما داریم خوب دقّت داشته باشید، اینها چیزهایی است که بحث را تکمیل میکند.
میفرماید: «المُتَّقُون» متّقونی که «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» میفرماید: اینها شیعهی علیّ بن ابیطالب هستند.
لذا میفرماید: «المُتَّقُون شیعهُ عَلیٍّ (علیه الصّلاه و السّلام) وَ الغَیب هُوَ الحُجَّهُ الغَائِب» آن هم حجّت غایبی است که از قبل از اسلام به آمدن آن بشارت دادند. «وَ شَاهِدُ ذَلِک قُولُهُ تَعالى» شاهد این امر هم همین آیهی سورهی مبارکهی یونس، آیهی ۲۰ است «وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» این آیه هم که مشخّص است.
«وَ الحَدیثَان مِن بَابِ الجَری وَ سَیَأتی الکَلام فِی تَمامِ مَعنى الغَیب فِی قُولِهِ «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ» که اینجا بحث کلمهی «الغَیب» را در آیهی «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ» سورهی مبارکهی انعام، آیهی ۵۹ احاله میکند.
بعد میفرماید: «وَ قُولُهُ سُبحانَه «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» قَد عَرَفتَ مَعنى الإنفَاق عَلى مَا یُستَفادُ مِنَ السِّیاق وَ أَنَّهُ لا یَختَصَّ بِالمال» که رزق اختصاص به مال ندارد. «وَ إطلاقُ الرِّزقِ عَلى غَیرِ المَال مِن سَائِرِ الکَرامات کَثیرٌ فِی القُرآن» و اینکه آن رزق را بر غیر مال اطلاق کرده باشیم، از سائر کراماتی که بوده است، در قرآن زیاد است.
«وَ فِی تَفسیرِ العیّاشی عَنِ الصَّادِق (علیه السّلام) فِی الآیَّه قَالَ: «وَ مِمَّا عَلَّمنَاهُم یَبُثُّون»» و در معانی الاخبار فرمودند: «عَنهُ (علیه السّلام) وَ مِمَّا عَلّمنَاهُم یَبُثُّون وَ مِمَّا عَلَّمنَاهُم مِنَ القُرآنِ یَتلُون» بعد میفرماید: ««وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» العُدول فِی خُصوصِ الإذعانِ بِالآخِرَه عَنِ الإیمانِ إلى الیَقین» که ما هنوز بحث ایقان را مطرح نکردیم، اینجا حالا اشاره میشود. «کَأنَّهُ للإیمانِ إلى أَنَّّ التَّقوى لا تَتِمُّ إلّا مَعَ الیَقینِ بِالآخِره» میفرماید: تقوا کامل نمیشود مگر به ایقان و یقین داشتن به آخرت.
«الَّذی لا یُجَامِعُ نِسیانُهَا دونَ الإیمانِ المجرَّد فَإنَّ الإنسانَ رُبَّمَا یُؤمِنُ بِشَیءٍ وَ یُذهَلُ عَن بَعضِ لوازمِهِ» انسان گاهی اوقات به یک چیزی ایمان دارد، بعضی از لوازم آن ذهول میکند. ذهول یعنی حواس او پرت میشود، توجّه را از او برمیدارد، غافل میشود. «فَیأتِی بِمَا یُنَافیه» پس یک چیزی که منافات با آن دارد شاید برای او پیش بیاید.
«لکنَّهُ إذَا کَانَ عَلى ذُکِرٍ من یَومِ یُحَاسَبُ فیهِ عَلى الخَطیرِ وَ الیَسیر مِن أعمالِهِ لا یُقتَحَمَّ مَعهُ المُوبِقَات وَ لا یَحُومُ حُولِ مَحارمِ اللّه البتّهٌ قَالَ سبُحانَه: «وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» فَبَیَّنَ أنَّ الضَّلالَ عَن سَبیلِ اللّه إِنَّمَا هُوَ بِنسیانِ یَومِ الحِسَاب» روز قیامت و ایقان به آخرت را اگر نداشته باشیم خلاصه ایمان کامل نیست و نسیان و فراموشی و ذهول، (ذهول یعنی بیتوجّهی کردن).
در فتاوی مراجع هم من به یاد دارم مرحوم آیت الله تبریزی در بحث خواندن سورهی بعد از حمد در نماز فریضه میفرمایند اگر کسی ذهولاً یک سورهای را شروع کند دیگر باید آن را تمام کند خصوصاً اگر سورهی مبارکهی توحید یا سورهی مبارکه جحد باشد، ذهولاً یعنی بدون اینکه توجّه کند «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بر چه سورهای میخواند و سوره را خواند این ذهولاً. ذهولاً یعنی بدون اینکه توجّه خاص داشته باشد و اعتقاد داشته باشد که ریشهی آن نسیان است. «فَذَکَرَهُ وَ الیَقین بِهِ یُنتَجُ التَّقوى» پس یاد و توجّه به روز قیامت و ایقان به روز قیامت تقوای کامل را نتیجه میدهد.
این نکاتی بود که در این بخش از این کتاب داشتیم، امّا در تکملهی همین بحث باز نکاتی را از کتاب کنز الدقائق راجع به «یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» خدمت شما عرض میکنم، اینجا هم نکات جالبی دارد، من عین عبارات را میگویم و عبور میکنم.
میفرماید: ««وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» مَجرورٌ معطوفٌ عَلَى مَا أُنزِلَ قَبلَه أی قَبلَ وُجودِکَ الجِسمانی الشَّهادی وَ المُرادَ بِهِ التُّوراهُ وَ الإنجیل وَ غیرهِمَا» کتابهای آسمانی که معلوم است «وَ الایمانُ بِهِ جُملهً فَرضٌ عَینٍ» واجب عینی است که ما به تمام کتابهای آسمانی غیر از قرآن ایمان داشته باشیم، قرآن هم که باید ایمان داشته باشیم.
بعد میفرماید: «وَ قَرأَ یَزیدُ بن قُطَیب، بِمَا أنزِلَ الیک وَ مَا أنزِلَ مِن قَبلِک، عَلى لَفظِ مَا سُمیَّ فَاعِلُهُ» یعنی لازم دارد که آن را معلوم بخوانیم، مجرور نخوانیم. «أقُول وَ مِن جُملهِ مَا أُنزِلَ إلى النَّبی وَ إلى الأنبیَاء قَبلَهُ (علیهم السّلام) بَلِ العُمدَهُ وَ الأصلُ خِلافَهُ عَلیِّ بن أبی طالب (علیه السّلام)» آنچه که در کتابهای قبل از قرآن و قبل از اسلام بیان شده است و مژده داده شده بود بر این بود خلافت بعد از پیغمبر خاتم است که به اصطلاح کل عالم، به دست مصلح خواهد رسید.
لذا میفرماید: آنچه که در آنجا بیان شده است خلافت علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) است «عَنه بِلا وساطهُ أحدُ غَیرُه» بدون اینکه هیچ واسطهای بعد از او به صورت پیغمبر باشد. «یَدُلُّ عَلَى ذَلک مَا رُوی فِی التَّفسیر المَنسوبِ الى الحَسنِ العسکری (علیه السّلام) أَنَّهُ قَد حَضَرَ رَجُلٌ عندَ عَلیِّ بن الحسین (علیهما السّلام)» (که منظور امام صادق (علیه السّلام) است) «فَقَالَ: مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یُؤمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَى مُحَمَّد وَ مَا أنزِلَ عَلَى مِن قَبل وَ یُؤمِنُ بِالاخره وَ یُصَلِّی وَ یُزَکِّی وَ یَصِلُ الرِّحِم وَ یَعمَلُ الصَّالحات لَکنَّهُ یَقُولُ مَعَ ذَلِک لا أدری الحَقِ لعَلیِّ أو لفُلانٍ؟ فَقَالَ لَهُ عَلیُّ بن الحسین (علیهما السّلام): ما تَقُول أنتَ فِی رَجُلٍ یَفعَلُ هَذِهِ الخَیرات کُلَّهَا الّا أَنَّهُ یَقُول لا أدری النَّبی مُحَمَّدٌ أو مُسَیلَمَه؟» این را پیغمبر گفته یا مسیلمه گفته است؟ «هَل یُنتَفَعُ بشیءٍ مِن هذهِ الافعال؟ فَقَالَ: لا» جواب داد: خیر.
«فَقَالَ: فَکَذلِکَ صَاحِبُکَ هَذَا کَیفَ یَکُونُ مُؤمِناً بِهذهِ الکُتُب وَ بِالاخره؟ و مُنتَفِعاً بِشَیءٍ لا یَدری أ مُحَمَّدٌ النَّبی أو مُسَیلَمَه» شما چطور میتوانید همهی اینها را انجام بدهید، ایمان داشته باشید، امّا ندانید که حضرت محمّد پیغمبر بوده است یا مسیلمه بوده است، آن هم مسیلمهی کذّاب.
«فَکَذلِکَ کَیفَ یَکُونُ مُؤمناً بِهذِهِ الکتاب وَ بِالاخرَه أو مُنتفعاً بِشَیءٍ مِن أفعالِه مَن لا یَدری أَعلَی المُحِق أَم فُلان؟ وَ فِی شَرحِ الآیاتِ البَاهِرَه مَنقولٌ عَنِ التَّفسیرِ المَذکُور قَالَ الامام (علیه السّلام) قَالَ الحَسنُ بنُ عَلی (علیهما السّلام) مَن دَفَعَ فَضلُ أمیر المؤمنین (صلوات اللّه علیه) فَقَد کَذَّبَ بِالتُّوراهِ وَ الإنجیلِ وَ الزَّبورِ وَ صُحُفِ ابراهیم» اگر کسی ولایت علیّ بن ابیطالب را قبول نکند، هم تورات و هم انجیل و هم صحف و زبور را تکذیب کرده است.
«وَ بِسَائِرِ کُتُبِ اللّهِ المُنزِلَه فَانِّهُ مَا نَزَلَ شَیءٌ مِنهَا» چون این جزء «ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» است. «الّا ما أهَمَّ مَا فیه بَعدَ الأمرِ بِتُوحیدِ اللّه وَ الإقرارِ بِالنُّبوَه الاعتِرافُ بِولایِهِ عَلیٍّ وَ الطَّیبینِ مِن آله» حالا این بحث جالبی برای خود ما است که از کلمهی «وَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» ما بفهمیم و دلالت آن را در بیاوریم بر اینکه باید به امیر المؤمنین و به ولایت و خلافت او و اوصیاء او تا حضرت خاتم الاوصیاء، مهدی منتظر ایمان داشته باشیم.
«بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» مای موصوله است، افادهی عموم میکند یعنی همهی آنچه که «أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»، اگر همه آنچه را بخواهیم ایمان داشته باشیم ولایت و خلافت امیر المؤمنین هم در آن است که در اینجا به روایاتی از حضرت سجّاد (علیه الصّلاه و السّلام) استدلال و بیان فرمودهاند.
[۱]– سورهی بقره، آیات ۳ و ۴٫
[۲]– همان، آیه ۵٫
[۳]– همان، آیه ۶٫
[۴]– تفسیر البیان فى الموافقه بین الحدیث و القرآن، ج ۱، ص ۷۵٫
TafsirRezvan_02_1_5_020.mp3
بازدیدها: 3
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.