تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۲۸ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۲۸
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
مطالبی را در کلمهی انفاق عرض کردیم و عرض کردیم که کلمهی انفاق: یعنی کسی که مال خود را برای دیگران خرج بکند یا علم خود را انفاق بکند یا فنّ و آن چیزی که دارد را به دیگران اعطاء بکند. این انفاق است.
آنچه هم که در سیاق کلام «یُنفقون» است، به تراز آن در «یُقیمُونَ» و «یُؤْمِنُونَ» هم به کار رفته است که فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد و همچنین در باب إفعال که به معنای تعدیّه (است) و همهی آنها حتّی ایمان از طرف مؤمن برای دیگران صادر میشود.
نکاتی را از تفسیر مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی عرض میکنم و بحث کلمهی صلاه را که عرض کردیم بُعدی ندارد که به وضع استعمال در ارکان مخصوصه باشد، ایشان هم این مطلب را مفصّلاً بیان کردند و شاهد آن را هم آیات قرآن دربارهی بقیهی انبیاء و استعمال کلمهی صلاه در امم سابق به همین معنای ارکان مخصوصه آوردهاند.
منتها ارکان مخصوصه در هر زمانی به حسب خود حساب میشود. حتّی در «زماننا هذا» باز به حسب حال مکلّف صلاه با ارکان مخصوصهی خود است، تا آنجایی که حتّی نماز غرقی و نماز میّت را هم به عنوان صلاه بیان کردند که ارکان خاص خود را دارد.
بعد از اینکه ایشان آیاتی را در مورد استعمال کلمهی صلاه آورده است (این مطلب را بیان فرمودند) سورهی ابراهیم: «رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاهِ»[۱]. سورهی ابراهیم: «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ»[۲]. سورهی مبارکهی مریم: «وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا»[۳]. سورهی لقمان: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»[۴]. سورهی هود: «قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ»[۵]. سورهی انفال، آیه ۳ (آیه ۳۵ است): «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً»[۶].
«إلى غِیرِ ذلک. ضَرورهَ شَهادَتُها عَلى سَبقِ هذهِ المَائدَهِ السَّماویَّه وَ المَعجونِ المَلکوتی عَلى الإسلام قَطعاً، وَ کَانت لَفظهُ الصَّلاهِ تُطلَقُ عَلیها أیضاً قَبلَ الإسلام، فَهذهِ اللَّفظهُ کَسائرِ الألفاظ وَضعاً، فَکما أنَّ الأصلَ کُونُ المُوضوعُ لَه- فِی جمیعِ الألفَاظ- مَعنى عامّاً شامِلاً لِجمیعِ الأفراد، کَذلک لَفظهُ الصَّلاه»[۷].
این عبارت واضحی است که ایشان بیان فرموده است که لفظ صلاه هم بر این معجون ملکوتی و مائدهی سماوی -که همان ارکان مخصوصه باشد- قبل از اسلام اطلاق میشود و مثل سایر الفاظ دیگر اصل بر این است که بر معناهای عامّی وضع بشود که شامل مصادیق آن میشود. اینجا هم لفظ صلاه را اینگونه بیان فرمودند.
بعد میفرماید: «فَما اُشتهِرَ بَینَ جَمعِ مِنَ الاصولیّین: بِأنَّ الصَّلاه مُوضوعهٌ لِلفردِ الکَاملِ التَّامِّ الأجزاءِ وَ الشَّرائط» میفرماید: آن چیزی که بین جمع مشهوری از اصولیّین است، این است که صلاه برای فرد کامل تامّ الاجزاء والشّرایط وضع شده است که اگر به یاد داشته باشید همان بحث اطلاق عبادات بر صحیح بود
– نه، اطلاق صلاه را که عرض کردم: «مُوضوعهٌ لِلفردِ الکَاملِ التَّامّ الأجزاءِ وَ الشَّرائط» بعد میفرماید: «کَما عَنِ الشَّیخِ الأنصاریّ (قدّس سرّه) فِی تَقریراتِ جدّی العَلّامهِ الکلانتر (رحمه اللّه تعالى) که اینطور فرموده است: «هُوَ الصَّحیحُ المُسقطُ للأمر» آن میشود چیزی که نسبت به ارکان مخصوصه اطلاق بر صلاه میشود.
این را به عنوان یک مؤیّد عرض کردم که کلمهی صلاه برای ارکان مخصوصه قبل از اسلام وضع شده بوده است و حتّی میتوانیم آن را تا حضرت آدم تعمیم بدهیم که حضرت آدم -که یکی از انبیاء و اوّلین پیغمبر خدا بوده است- هم باید نماز میخوانده است ولی ارکان نماز او ارکان خاصّ خود را داشته است ولی به هر حال به معنای د عا نبوده است.
اگر بخواهیم آن را به عنوان معنای دعا هم بگوییم، اگر دعا به معنای لغوی باشد، باز برگشت آن به صلاه است و اگر به معنای نیایش و درخواست و مسئلت و سؤال باشد که اصلاً از موضوع خارج میشود.
در بحث انفاق باز داریم بحث میکنیم. میفرماید: «أقولُ: الکَلامُ هُنا فِی مُفادِ «الإنفاق» مَادّهً وَ هِیئهً أمّا بِحسبِ المَادّه: فَهوُ إفناءُ المال» انفاء باب افعال است یعنی فانی کردن، یعنی از بین بردن مال، خرج کردن مال، از بین بردن یعنی از پیش خود بردن. نه اینکه آن را نابود بکنید، اینطور نیست. یعنی آن را برای دیگران خرج بکنید.
«وَ إنفادهُ فِی مَحلِّ یَنبغی»[۸] افدای مال یعنی اینکه به دیگران فایده بدهید. «وَ إنفادهُ فِی مَحلِّ یَنبغی» در محلّی که سزاوار است «وَ یَلیق» و لایق و شایسته است. «وَ فِی مُوردِ یُستحسَنُ عُرفاً» و در موردی که از جهت عرفی نیکو داشته شده است. «وَ لَیسَ مُساوقاً لِقولهِ: ضَیّعهُ وَ بَذّرهُ تَبذیرا» نه اینکه بگوییم: انفاق به معنای تبذیر باشد، انفاق به معنای ضایع کردن مال باشد. به معنای اینکه شما بر کسی، بر محلّی، بر جایی که سزاوار و لایق آن است و مورد استحسان عرفی است، فایده بدهید. این را انفاق میگویند.
«فَما فِی کُتبِ اللُّغهِ خِلافُ مَا هُوَ المُتبادرُ مِنهُ جَدّاً» میفرماید: پس آنچه که در کتب لغت است، خلاف آن چیزی است که متبادر از انفاق است. «فَلا یُقالُ لِمن ألقى مَالهُ فِی البَحرِ» به کسی که مال خود را در دریا انداخته است، نمیگویند: انفاق کرده است، گرچه اهل لغت میگویند او انفاق کرده است ولی انفاق نیست.
«أنَّهُ أنفقَهُ مَعَ صِدقِ قُولهِم: … وَ أِفناهُ، وَ لا یُلزَم أن یَکونَ المُورد مِمّا یُستحسَنهُ الشَّرع» میفرماید: اینکه شرط این چنین است که او با صدق قول آنها و خرج کردن آنها انفاق میکند و لازم نمیآید که آن انفاق اصلاً مورد استحسان شرعی باشد، جایی که آنگونه باشد، آن استحسان شرعی هم ندارد، چون استحسان عرفی ندارد. وقتی استحسان عرفی ندارد، استحسان شرعی آن به مفهوم اولویت است.
پس اینجایی که آنها «رِئاءَ النَّاسِ» گفتند، مال خود را با فایده به دیگران رساندند، انفاد کردهاند امّا «رِئاءَ النَّاسِ» بوده است، یعنی میخواسته است خودنمایی بکند.
میفرماید: «وَ أمّا بِحسبِ الهَیئه فَما یُتراءى مِن کَلماتِهِم» آنچه که از کلمات آنها دیده میشود، «أنَّها بَینَ اللَّازمِ وَ المُتعدّی بِالهَمزه» اینکه اگر انفاق با باب افعال باشد، معنای متعدّی دارد. اگر بدون همزه باشد، نفقه باشد، معنای لازم دارد.
میفرماید: «وَ لَا یُتعدّى بِغَیرها» به غیر همزه هم نفق تعدیّه پیدا نمیکند. «وَ لَا یَصحُّ قُولُنا: یُنفِقُ مِن مالِهِ فَلا یَصحّ» اگر غیر از این باشد، صحیح نیست قول خود را بگوییم. ««مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» حَسبُ اللُّغه وَ مَا یُستظهرُ مِنها، فَراجِع وَ تَدبَّر» که در اینجا به حسب لغت کلمهی «یُنْفِقُونَ» معنای تعدیّه دارد، کلمهی نفق فقط در باب افعال است، یعنی فقط به همزهی باب افعال متعدّی میشود.
«وَ لو کَان الإنفاق مِن نَفق بِمعنى خَرجَ وَ منهُ قُولهُم: نَفقُ البَیع؛ أی خَرجَ مِن یَدِ البَائع وَ دَخلَ فِی یدِ المُشتری، فَهُوَ أیضاً مُتعدٍّ بِالهمزَه وَ لا یَکُونُ الإنفاق لازماً حَتّى یُتعدّى بِمن فی المَقام»[۹] میگوید: به فرض محال «لو» که میآورد (به معنی محال بودن است).
وقتی ادات شرط استعمال میشود یا برای وجوب است یعنی شرط واجب برای مشروط است؛ مثل: «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ»[۱۰] یک وقت معنای اختیار است، مثل: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۱۱] اینجا اختیاری است. یک وقت هم است امتناعی است، یعنی اصلاً ممنوع است شرط حاصل بشود و هیچ وقت مشروط وجود پیدا نمیکند، چون شرط آن ممنوع است؛ مثل: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[۱۲].
حالا اینجا هم مرحوم حاج آقا مصطفی میفرماید: «وَ لو کَان «الإنفاق» مِن «نَفق» بِمعنى خَرجَ»[۱۳] ، «لو» را میآورد، «لو» یعنی ممنوع است که چنین باشد. در اینجا «نَفقَ البَیع» کاری به انفاق ندارد. معنای «نفق» که در آنجا میگوید، به این معنا است: این مال در دست بایع به منصهی بیع و معامله قرار گرفت، بازار آن رایج شد، این کاری به آن انفاق ندارد.
«نَعم هُنا کلامٌ وَ هُوَ: أنَّ کَلمهُ مِن لَیست لِلتعدیَّه، بَل هی للتَّبعیض» میفرماید: در کلام «ممّا رَزقناهُم» این کلمهی «مِن»، «لَیست لِلتعدیَّه» برای تعدیّه نیست. بلکه «هی للتَّبعیض» میخواهد بگوید «ممّا رَزقناهُم» یعنی بعضی از آنچه که ما به آنها رزق دادیم را انفاق میکنند. «یُنْفِقُونَ» امّا «ممّا رَزقناهُم» یعنی بعضی از آنها را. کسی ادّعا نکند این «یُنْفِقُونَ» با «مِن» تعدیّه شده است، این «مِن» تعدیّه نیست، «مِن» تبعیض است.
«فَإذا قیلَ: أنفَقَ من مالَهُ، فَمعناه أنفقَ بعضَ ذلک» یعنی بعضی از مال. «وَ غیرُ خَفیٍّ أنَّ مَفهومً المَال لیسَ داخلاً فِی حقیقهِ اللُّغَه» اینجا معلوم است وقتی شما کلمهی مال را اینجا آوردید، مفهوم مال لازم نیست که در معنای حقیقی آن باشد. «حَتّى یَکونَ مَجازاً» تا اینکه بخواهید معنای مجازی از آن استعمال بکنید. «إذا قَیلَ: أنفَقَ مِمّا عَلّمناه شَیئاً» آن وقت بخواهید معنای مجازی برای آن بیاورید.
بحث انفاق هم شامل اموال میشود، هم شامل غیر اموال میشود. چون «ممّا رَزقنا» خود رزق هم شامل مادیّات میشود که خدا به ما رزق و روزی داده است، هم آنچه که خدا در معنویّات به ما عنایت فرموده است. لذا ما بعضی از همهی آنها را به عنوان انفاق و به عنوان اینکه بر دیگران خرج بکنیم، استفاده میکنیم.
- جان هم میشود انفاق بشود؟
– بله جان را هم میشود انفاق کرد. منتها اینجا دیگر جان را نگفته است. «یُنْفِقُونَ» در این باب که استعمال شده است، یعنی دائم انفاق میکنیم، آنجا دیگر جان را نمیگوید. (در رابطه با جان) فرمودند: با جان و مال مجاهده میکنند.
«وَ قَد صَرّحَ بَعضُ أربابِ اللِّغَه: بَأنَّ ذِکرُ هذهِ الأمور عِندَ تَفسیرِ اللُّغه لِإبانَهِ المَعنى وَ إفهَامِهِ، وَ لا یُتقَیَّد بِهِ مَفهومُ اللُّغَه وَ معنَاها، فَلا تَغفُل وَ لا تَخلِط» بعضی از ارباب لغت تصریح فرمودهاند به اینکه ذکر این امور در تفسیر لغت، به این خاطر است که ما معنا و افهام آن معنا را جدا بکنیم.
اینکه کلمهی رزق را معنا کردیم که اعم از مال، خورد و خوراک، پوشاک همان چه که مادیات حساب میشود و هم شامل غیر آنها از معنویّات میشود، مثل علم، مثل معارف، همهی آنها را شامل میشود، آن (معنا) متصوّر است. لذا اینکه دائماً آنها را (مادیات و معنویّات) انفاق میکنند، هم نسبت به بعضی از آنها است، نه نسبت به آن که بگوییم: همهی آنها را انفاق میکند. «مِمَّا» آمده است. لذا این «مِن» در اینجا برای تعدیّه «یُنْفِقُونَ» نیامده است. خود «یُنْفِقُونَ» متعدّی است، چون در آن باب افعال استعمال شده است.
بعد میفرماید: «فَیکونُ المَعنى: الَّذینَ یُؤمنون وَ هُم الغَائبونَ فِی عَصرِ الآیَه»[۱۴]، اینجا میفرماید: «یؤمنون» را جمع مذکّر غایب آوردند. «وَ هُم الغَائبونَ فِی عَصرِ الآیَه» آنها در عصر این آیه، یعنی زمانی که نازل شده بوده است، غایب بودند. «وَ یَأتونَ بَعدَ ذَلک» بعد از آن (نزول آیه) آمدند. «فَیؤمنونَ بِاللّه وَ رَسولِه وَ أولیائِه» پس آنها به خدا و به رسول او و به اولیای ایشان ایمان آوردند. «وَ لا یَرونَ الرَّسول الشَّاهدَ عَلیهِ تَعالى وَ لَا أهلِ بیتهِ الدَّالّینِ عَلیهما، أو هُم یُؤمنونَ بِظهرِ الغَیب، بِخلافِ المُنافقین (و ظهر بخلاف المنافقین)، فَإنّهُم إذا خَلوا إلى شَیاطینهِم قالوا: إنّا مُعکُم» ایمان مؤمنین در حال غیب و در حال حضور بین مردم فرقی نمیکند. مثل ایمان بقیهی اهل بیت (است).
بر خلاف آن کسانی که نفاق دارند. یعنی بعد از اینکه «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱۵] را گفت، در آیات بعدی منافقین را بیان میکند. منافقین کسانی هستند که وقتی با مؤمنین ملاقات میکنند میگویند: ما ایمان آوردیم «وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ»[۱۶].
«ثُمَّ إنَّ ما فِی قُولهِ تَعالى: وَ مِمَّا موصولَه، و احتمالُ کُونها مُوصوفَه أو مَصدریّهَ، لَا یِصحّ»[۱۷] و اینکه کلمهی «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» موصوفه باشد یا مصدریّه باشد، «لَا یِصحّ» به حسب آنچه که متفاهم از کلام خداوند تبارک و تعالی است و آن منحصر به این میشود که «مَا رَزَقْناهُمْ» مای موصوله است. یعنی مای موصولهای است که افادهی عموم هم میکند. یعنی همهی آنچه که خداوند به ما رزق داده است و روزی کرده است.
در این آیه «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱۸] را اوّل آورده است. «وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ» را بعد آورده است. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» را مرحلهی سوم آورده است. چه سرّ و مطلبی در این است که اینها را مترتّب آورده است و اقامهی صلاه را قبل از انفاق و ایمان را قبل از هر دو آورده است، إنشاءالله برای فردا باشد.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
[۱]– سورهی ابراهیم، آیه ۴۰٫
[۲]– همان، آیه ۳۷٫
[۳]– سورهی مریم، آیه ۳۱٫
[۴]– سورهی لقمان، آیه ۱۷٫
[۵]– سورهی هود، آیه ۸۷٫
[۶]– سورهی انفال، آیه ۳۵٫
[۷]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۰۹٫
[۸]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۱۳٫
[۹]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۱۴٫
[۱۰]– سورهی مائده، آیه ۶٫
[۱۱]– سورهی آل عمران، آیه ۳۱٫
[۱۲]– سورهی انبیاء، آیه ۲۲٫
[۱۳]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۱۴٫
[۱۴]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۲۳٫
[۱۵]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۱۶]– همان، آیه ۱۴٫
[۱۷]– تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۲۳٫
[۱۸]– سورهی بقره،آیه ۳٫
بازدیدها: 10
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.