تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
پیرامون آیهی یازدهم، سورهی مبارکهی بقره «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۱] بودیم، از کلمهی «قیلَ» که مادهی قول در آن است، به دست آوردیم که امر به معروف و نهی از منکر باعث میشود قائلین به منافقین از باب نهی از منکر «لا تُفْسِدُوا» بگویند.
در باب امر به معروف و نهی از منکر تعریف و واژهی امر به معروف و نهی از منکر را عرض کردیم، شرایط لازمهی بر امر به معروف و نهی از منکر را همراه با حکم شرعی و ادلّهی از ادلّهی اربعهی بر آن را هم نقل کردیم. به مراتبی رسیدیم که برای امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است.
مرتبهی اوّل این بود آن کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است باید قلباً به منکر انکار داشته باشد و همچنین دربارهی معصیت چه در ترک معروف، چه در ارتکاب منکر، بغض و تأثّر از معصیت داشته باشد. یعنی اگر که از طرف دیگران برای او معصیتی شد، خشم برای او ایجاد شود، چه برسد به خود.
عرض کردیم دومین مرتبه باید تذکّر و تعریف و تنبیه و تنبّه نسبت به امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد.
سومین مرتبّه با اهل معصیت باید اظهار کراهت و اعراض و دوری و ترک معاشرت و رفاقت داشته باشد. یعنی واقعاً کسی که اهل معصیت است، آن کسی که میخواهد ناهی از منکر و آمر به معروف باشد، باید از همنشینی با آنها بر حذر باشد، نه اینکه بخواهد در مجالس آنها حضور داشته باشد، دیگر آمریت او اثر ندارد.
برخی میگویند ما در مجالس مثلاً مشروبخواری و تریاک کشی هستیم، امّا ما اهل آن نیستیم، ولی مینشینند و به قول خودشان کباب آنها را میخورند. این تأیید بر آنها میشود، کسی که میخواهد آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، باید از اهل معصیت دوری کند و اعراض کند. نکتهای که در این اظهار کراهت و اعراض وجود دارد اینکه باید به طرف مقابل خود برساند که او از این کار بیزار است و الّا آن امر به معروف و نهی از منکر او فایدهای ندارد.
چهارمین مرتبه اینکه اهل معصیت را موعظه و نصیحت کند منتها با کمال رفق و مدارا، نه با خشنونت و تندی و عصبانیّت. با رفق و مدارا یعنی با آنها حالت دوستی داشته باشد که بتواند آنها را موعظه کند، امّا با آنها همنشین نباشد.
پنجمین مرتبه تخفیف و ترساندن و زجر اهل معصیت است. یعنی کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است، باید از معصیت ایجاد خوف کند برای آن کسی که به دنبال منکر است یا در ترک واجب به سر میبرد که کلاً به آن معصیت میگوییم. کسی که معصیت از او سر میزند، باید او را به یک نحوی ترساند، این همان مقام انذار است که نسبت به رسول اکرم فرمودند: او منذر است. یعنی کسی که ترساننده است، برای اهل معصیت ایجاد خوف کند که از معصیت دست بردارند.
در مقابل آن هم برای انجام معروف آنها را به طمع بیندازد، تطمیع کند. همانطور که قرآن انسانها را به بهشت، جنّات تطمیع میکند، آن چیزهایی که خدا به عنوان پاداش به اهل طاعت میدهد، خداوند آنها را تبشیر میکند، پیامبر هم مبشّر است، ما هم باید بشیر باشیم. یعنی نسبت به اطاعتی که آنها میکنند بشارت بدهیم.
آثار مثبت نماز، آثار مثبت روزه و آثار مثبت هر کدام از طاعات و عبادات را برای انسانها بگوییم. شما میخواهید بگویید خمس بدهید، زکات بدهید، از چیزی بگویید که وقتی کسی میخواهد واجبات خود را انفاق کند در او مؤثّر واقع میشود، بگویید مال شما با برکت میشود، مال شما باعث خیر و مبرّات بچّههای شما است، خیر آن را میبینید، مال شما امن و امنیّت پیدا میکند. اینها مهم است.
گفتند سالهای خیلی قدیم یک زمانی غرب اصفهان سیل آمد، یکی از آشناهای پدر ما او اهل خمس و زکات بود، گلهدار بود، همهی گوسفندهای آن محل را سیل برده بود، امّا گوسفندهای این بنده خدا را سیل نبرده بود، این خیرها را بگوییم یعنی همانطور که باید تخفیف کنیم یعنی بترسانیم آن کسانی که دنبال منکر هستند، همانطور تبشیر کنیم آن کسانی که میخواهیم در بحث اطاعات و واجبات و خیرات و مبرّات و مستحبات اطاعت کنند که کلاً به همهی اینها معروف میگویند.
یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر در بیان تغلیظ و درشتی در گویش است. یعنی اگر میخواهید کسی را امر به معروف کنید، گاهی اوقات لازم است که یک مقداری با قاطعیّت حرف بزنید. من بچّه بودم پدرم به من گفت: بلند شو نماز خود را بخوان، اذان شده بود، حالا پنج دقیقه از اذان گذشته بود، گفتم: الآن. گفت: الآن یعنی چه؟ گفتم: یعنی یک مقدار صبر کن تا بعد نماز را میخوانم. ایشان قاطعانه با من برخورد کرد که من همان موقع بلند شوم نماز بخوانم. الآن همین الآن است، وقت دیگری نیست. بعنی همان لحظهای که در آن هستیم.
امر به معروف حتّی نیاز به تغلیظ دارد، یعنی باید در گفتن قاطع باشید و گاهی اوقات خصوصاً در نهی از منکر به برخی درشتی کنید. البتّه باید مواظب بود با درشتی به برخی زدگی ایجاد نکند.
یک روز یک خانمی میگفت: فلان آقا (همهی آقایان او را میشناسند که از اهل علم است) با دختر من خیلی بد صحبت کرد که ایشان از آخوند و از دین و همه چیز زده شد. گفتم: چه گفت؟ گفت: با آقا همسایه بودیم، در کوچه بودیم که به ایشان رسیدیم، بچّهی من هفت سال داشت، یک مقداری موهای او پیدا بود، تا به ما رسید، بدون اینکه جواب سلام ما را بدهد، گفت: دختر خانم! میدانی این گیسوان تو را در جهنّم چطوری میسوزانند؟! بچّهی من خیلی ناراحت شد. نباید اینطور بگوییم، درست است تغلیظ و درشتی لازم است، امّا به جای خود، نه هر جایی.
اگر اینجا یک مقدار با التفات و محبّت با یک دختر بچّه صحبت میشد، او بهتر به حجاب روی میآورد تا اینکه اینگونه با او برخورد کند. این مرتبه بیشتر به انکار منکر میخورد، اینکه منع به قهر باشد.
- تغلیظ باید زمانی باشد که تمرّدی هم باشد.
– حالا تمرّدی هم باشد، ممکن است آن فرد دختر خود شما است، یک وقت با درشتی به او بگویید و تغلیظ در کلام هم داشته باشید ناراحت نمیشود، نوهی شما است، دختر شما است، دختر برادر شما است، امّا یک غریبهی روحانی بخواهد با غلظت و درشتی صحبت کند، این جایی ندارد. موارد فرق میکند «کل شیء بحسبه».
منع به قهر در انکار منکر بیشتر متصوّر است. یعنی اگر شما خواستید الآن انکار منکر کنید، مثلاً در خانهی خود شما فرزندانتان پاسور بازی میکنند، پاسورهای او را بگیرید و پاره کنید که مسلّم این کار به نفع است. امّا یک وقت تعصّبی است، روی یک سری چیزها که حلال است، آنها نمیشود، ولی چیزهایی که واقعاً حرمت آن مسلّم است مثل پاسور. اینجا میگویند منع آن کسی که در حال انجام منکر است باید در مقابل او قهر و زور باشد، باید قوهی قهریّه به کار برد و جای آن هم باید مناسب باشد.
یا به عنوان مثال یک جایی، یک کسی آلات و وسایلی را برای گناه فراهم کرده است، هنوز هم گناه نکرده است، مثلاً میخواهد ماهواره استفاده کند، شما آنها را از بین ببرید که او یک وقت دنبال ماهواره نباشد. این برای یک مؤسّسهای مثل مؤسّسهی امر به معروف و نهی از منکر راحتتر متصوّر است. یا به عنوان مثال بچّه یک وقت مال مردم را برداشته است، او نمیداند یا نه حتّی دیدید یک نفر در مغازهای دزدی کرد، مچ او را بگیرید و مال مردم را به دست صاحب خود بدهید و لازمهی آن قوهی قهریّه است، به این منع به قهر میگویند و اینها انکار به منکر است، در آنها مصداق امر به معروف و نهی از منکر نیست «علی ما حقّقناه».
آنچه که ما در آن تحقیق کردیم و به نتیجه رسیدیم همهی اینها در مرحلهی انکار منکر است، نه اینکه در مرحلهی نهی از منکر باشد. نهی از منکر لسانی است، حالا در لسان میشود درشتی و تغلیظ و نرمی و رفق و مدارا را آورد، امّا در انکار منکر است که میشود قوهی قهریّه به کار ببرید و بتوانید مؤثّر واقع باشید. مثل گرفتن مال غصبی و دادن آن به صاحب خود.
البتّه در ایران ما الآن متأسّفانه قوهی قضائیّه خیلی ضعیف عمل میکند، خود ما دزد را در خانه به کمک مردم دستگیر کردیم، ۱۱۰ هم آمد او را گرفت و به کلانتری برد، سه روز هم آگاهی و کلانتری و پروندهسازی تشکیل دادیم، مأمور اجناس مسروقه را هم در کلانتری از او گرفته، تحویل داده است سه روز بعد با یک فیش حقوقی آن آقا را آزاد میکنند. از اینجا معلوم میشود که قوهی قضائیّهی ما خیلی ضعیف عمل میکند.
– نخیر، حکومت امام زمان، امام زمان میخواهد. آقا فرمودند: حکومت ما را با حکومت صاحب الزّمان مقایسه نکنید، با حکومت امیر المؤمنین حساب کنید که آن زمان حکومت امیر المؤمنین چه استاندارها بودند که نالایق بودند و مشکل داشتند، بله، الآن هم همینطور است. إنشاءالله همهی ما در راستای رسیدن به حکومت صاحب الزّمان بتوانیم قدم برداریم و اصلاً کلام ما و هدف ما در همین راه باشد.
– همین الآن هم قوانین موجود خوب است، ولی اجرای آن بد است.
– به قول آقا میفرمایند: اکثریّت قوانین موجود قوانین خوبی هستند، ولی به آنها عمل نمیشود.
– بین ۲۵۰ کشور در دنیا که خود اعلام کردند ایران صد و چهلمین کشور فاسد دنیا، در ادارههای خود است، خودشان اعلام کردند.
– همهی اینها باعث میشود که وظیفهی من و شما سنگینتر شود که همه در راستای اصلاح قوانین، در راستای اصلاح مدیریتهای اجتماعی مسئول هستیم و باید کوشش کنیم و سعی کنیم که اصلاح شود.
هشتمین مرتبه تهدید ضرب و جرح و سایر اموری که شرعاً جایز است. مثلاً بگوییم آقا از شما شکایت میکنم، زنگ میزنم ۱۱۰ بیاید و امثال اینها، تا او را از منکر باز بداریم. این نهی از منکر نیست، این انکار منکر است. یا مثلاً ضرب به دست و پا و چوب و عصا، نه با اسلحه، با این چیزها فرد را تهدید کنید و به مرحلهای برسید که دست از منکر بردارد، این مصداق باز برای انکار منکر است یعنی باز داشتن آن کسی که دارد منکر را از انجام کار خود نهی میکند.
البتّه در این باب شاید آنچه که لازم است فرمودند: جرح و زخمی کردن در باب منکر اشکالی نداشته باشد، البتّه اینها همه باید به اذن امام و حاکم شرع باشد نه اینکه هر کسی هر چه گفت. چون هر کسی هر چه گفت کار خراب میشود، اختلال نظام ایجاد میشود.
اینها مراتبی است که برای امر به معروف و نهی از منکر بیان کردهاند که همهی اینها حد و حدود خود را دارد. «جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ حَدّاً وَ لِمَنْ جَاوَزَ الْحَدَّ حَدّاً»[۲] خدا برای هر چیزی حد قرار داده است و برای هر حدی هم حد قرار داده است. برای همه چیز حد و مرز مشخّص شده است.
در آیهی «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۳] چند نکته وجود دارد. یکی اینکه ادات شرطی که در این آیه آمده «إِذا» است، «إذَا» امّ الباب ادات شرطیّهی حتمیّه است. یعنی آن شرایطی که برای مشروط واجب است. آنچه که مسلّم است این «وَ إِذا قیلَ» از جهت کلمهی مادهی قول امر به معروف و نهی از منکر را در آوردیم که امر به معروف و نهی از منکر از باب وجوب و حتمیّت برای مکلّفین است، لذا «إِذَا» آورده است و الّا اگر غیر از این بود باید «إن» میآورد. اگر شرط اختیاری بود باید «إن» میآورد. یا اگر امتناعی بود باید «لا» میآورد.
پس اینکه «إِذَا» آورده، داعی بر این است که اینجا وجوب مشروط را به واسطهی آمدن شرط میگویند که همان امر به معروف و نهی از منکر استنساخ میکنیم و حتمیّت آن را هم از ظاهر کلام برمیآید که چه موقع آنها «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» میگویند؟ وقتی که به آنها گفته میشود «لا تُفْسِدُوا»، بدون شک و شبهه آنها میگویند «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ». امّا گفتن آنها کجا و واقعیّت کجا.
بعد کلمهی «لا تُفْسِدُوا» است که بر باب افعال آمده است یعنی میگوید شما در جامعه فساد ایجاد نکنید. «لا تُفْسِدُوا»، «افسد»، «یفسدوا» یعنی کسی که فاسد درست میکند، نه اینکه بگوید دنبال فساد نباش. نمیگوید دنبال فساد نباش، آن چیزی نیست. در این مقام این مهم است که علاوه بر اینکه اینها فاسد هستند، مفسد هم هستند. هر مفسدی فاسد هم است، امّا هر فاسدی مفسد نیست.
لذا وقتی «لا تُفْسِدُوا» میفرماید یعنی میگویند افساد نکنید، کای نکنید که فساد در جامعه ایجاد شود. لذا اینجا هم بحث اصلاح، مصلح را میآورند، این هم باب افعال است، «أَصلَحَ»، «یُصلِحُ»، «مُصلِحُون» هم باب افعال است، تازه با «إِنَّمَا» میآورند که «إِنَّمَا» هم در معانی بیان دلالت بر حصر دارد. «قالُوا إِنَّما» در حالی که همه میگویند، نگفته است «قالُوا بعضهم» نه، همهی آنها بالاتّفاق میگویند «إِنَّما» فقط و فقط ما اصلاحگر هستیم، در حالی که افساد میکنند، افساد خود را اصلاح جامعه میدانند.
مثل برخی که الآن میگویند ما میخواهیم جامعه را اصلاح کنیم، میگویند اصلاح جامعه به این باشد که حجاب اختیاری باشد، هر کسی هر چه خواست بپوشد؛ البتّه به تبعات این حرفها یک سری آثار هم در جامعه میبینیم. چند روز پیش مادرم همراه برادرم به اطراف رودخانه رفته بودند، میگفت: مگر در جامعه دیگر مردی نیست؟! گفتم: چطور؟ گفت: این زنها همه بیحجاب و بد حجاب هستند، مگر اینها مرد ندارند. گفتم: چرا. گفت: پسر مردهای آنها غیرت ندارند.
متأسّفانه الآن جامعهی ما به بلیّهی بزرگی گرفتار شده است و متأسّفانه آنچه که مسئولیّت مدیریتهای ما را در جامعه لازم میکند و اقتضا میکند به آن عمل نمیکنیم. لذا میگویند میخواهیم جامعه را اصلاح کنیم در حالی که به فساد میکشانند. اگر ما توانستیم در جامعهی خود زنهای بدحجاب را با حجاب کنیم و آنها را به سمت و سوی اصلاح بکشانیم آن موقع میتوانیم بگوییم ما مصلح هستیم، نه اینکه اینگونه عمل کنیم. گاهی اوقات هم یک سری حرفهایی زده میشود که اصلاً با ضروریات سازگاری ندارد، ولی همهی ما وظیفه داریم، نباید از زیر بار آن فرار کنید، همه باید برویم و آنها را به ثمر برسانیم، این وظیفهی ما است، فکر نکنید جامعه هر گونه عمل کرد ما هم باید مثل آن شویم.
«کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ»[۴] فرقی هم نمیکند که یک کشاورز و رعیت و کارگر به حسب حال خود در اصلاح جامعه مسئولیّت دارد، رهبر بزرگ انقلاب هم وظیفه دارد. آن وظیفه در مرتبهی کلان است، این وظیفه در مرتبهی ضعیف است، همه وظیفه داریم، همه به قوهی خود باید در مقام اصلاح جامعه قدم برداریم و اینطور که جامعهی ما پیش میرود، من این آگاهی را به شما بدهم که خود هم میدانید اگر این روش تا پنج سال دیگر ادامه داشته باشد، مینی ژوبهای زمان طاغوت و شاه در جامعه ظاهر میشوند. الآن داخل ماشین روسریها را برمیدارند، مکشّفه میشوند کم کم پایین ماشین هم این کار را خواهند کرد.
اگر نگویید، اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید کم کم اینها مستولی پیدا میکنند و بر جامعه استیلا پیدا میکنند و اگر جامعه را فساد گرفت و جوانها را فاسد کردند، آن وقت در مقام مقاومت و در مقام ایستادن در برابر دشمن ضعیف میشویم. اگر جوانهای ما فاسد شدند کار خراب میشود، اصلاً دأب منافقین همین است.
من به یاد دارم اوایل انقلاب تعریف میکردند که سازمان مجاهدین یا همان منافقین اوّلین کاری که انجام میدهند هر کسی عضو آنها میشد، آنها را به فساد میکشاندند. یعنی او را به خانههای تیمی میبرند و مشغول کارهای زشت و فساد میکنند به گونهای که دیگر نتوانند وارد جامعه شوند و سر بلند کنند، برای آنها نقطه ضعف ایجاد میکنند. اگر جامعهی ما اینگونه پیش رفت ما چه جوابی داریم بدهیم؟!
به یاد دارم منزل یک روحانی رفته بودم، با او کار داشتم، دیدم یک پسر دارد که گلوبند طلا و یک انگشت طلا به دست دارد، دیدم پدر او حرص میخورد، گفتم: حاج آقا چه حرصی میخورید؟ گفت: رفته با یک دختر رپی-همین نیمه مکشّفهها- دوست شده و میگوید من او را میخواهم. هر چه میگویم در شأنیّت ما نیست، ما روحانی هستیم، ولی قبول نمیکند. عملکرد پدر خراب بود که او را درست تربیت نکرده است، اگر عملکرد منِ پدر درست باشد بچّهی من به این سمت نمیرود. باید مواظب باشیم که حداقل خانوادههای خود را حفظ کنیم.
ما بر سر قبور بعضی از بزرگان اهل علم میرویم فامیل و بستگان و نوادگان او را مشاهده میکنیم، میبینیم بدحجاب میآیند. وقتی که اینگونه باشد از آن کسانی که روحانی در فامیل خود ندارند و اصلاً کسی که آنها را هدایت کند و از جهت دینی آنها را آگاهی ببخشد، از آنها چه توقّعی داریم؟ باید نسبت به این مسائل مواظب باشیم.
«قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۵] حرف آنها جملگی یک کلمه است و اینکه ما مصلح هستیم، «إِنَّما» حصر است، راجع به عملکرد خود میگویند ما اصلاحگر هستیم، ولی این اصلاحگری آنها اصلاحگری نیست، این افساد در جامعه است و افساد در جامعه منجر به نابودی جامعهی اسلامی خواهد شد.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
[۲]– هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه علیهم السلام، ج ۸، ص ۴۴۷٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
[۴]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۱۹٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
بازدیدها: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.