تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۴
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
پیرامون آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره در توصیف منافقین و چگونگی صفات منافقین بحثهایی را داشتیم تا رسیدیم به آنجایی که یکی از صفات منافقین این است که اعانهی به مؤمنین و مسلمین ندارند، برعکس آن اگر بتوانند به آنها ضربه هم میزند.
در باب کسی که اهتمام به امور مسلمین داشته باشد و حاجت مؤمن یا مسلم یا خلق را برآورده بکند، سه تعبیر در روایات بود.
۱) یک وقت اعانهی به خلق خدا است،
۲) یک وقت اعانهی به مسلمین است،
۳) یک وقت اعانهی به مؤمن است.
در روایاتی که خدمت شما عرض کردیم اعانهی به مؤمن بالاترین ارزش را داشت
یک روایت دیگر در کافی و جامع السّعادات مرحوم نراقی از حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) نقل شده است. «مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً»[۱]، «من طاف بالبیت طوافاً واحدا»[۲] اگر کسی یک بار خانهی خدا را طواف بکند، «کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سِتَّهَ آلَافِ حَسَنَهٍ» خداوند شش هزار حسنه بر او مینویسد. «وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّهَ آلَافِ سَیِّئَهٍ» شش هزار سیئّه هم از او محو میکند. «وَ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ سِتَّهَ آلَافِ دَرَجَهٍ» شش هزار درجه هم به او ارتفاع میدهد. «و فی روایه اخری» و در روایت دیگری فرمود: «وَ قَضَى لَهُ سِتَّهَ آلَافِ حَاجَهٍ»[۳] و شش هزار حاجت هم برای او برآورده میکند. «حَتَّى إِذَا کَانَ عِنْدَ الْمُلْتَزَمِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَهَ أَبْوَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ» و وقتی که روبروی درب خانه میرسد، چون جلوی خانه را ملتزم میگویند، به خاطر اینکه آنجا جایی است که وقتی طواف میکنند، خود را به درب خانه بچسبانند و ملتزم به درب خانه بشوند و بتوانند حاجات خود را بگیرند.
میفرماید: وقتی روبروی درب خانه که به آن ملتزم میگویند، برسند، خداوند برای او هفت درب بهشت باز میکند. «فَتَحَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَهَ أَبْوَابٍ» یعنی هفت درب را باز میکند. «الْجَنَّهِ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ».
میگوید: سؤال کردم قربان شما بشوم «هَذَا الْفَضْلُ کُلُّهُ فِی الطَّوَافِ» همهی اینها در طواف است؟ «قَالَ نَعَمْ» فرمود: بله. «وَ أُخْبِرُکَ بِأَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ» و شما را به بافضیلتتر از این آگاه میکنم که آن «قَضَاءُ حَاجَهِ الْمُسْلِمِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ» تا ده بار میگوید. میفرماید: قضا یعنی برآورده کردن نیاز یک مسلم -اینجا مسلم میگوید- کسی که قائل به شهادتین است، حالا چه مؤمن باشد چه نباشد، کلمهی مسلم را گفته است. فضیلت این از ده طواف بیشتر است. چون طواف را تا ده بار میگویند. روایت دارد: «حَتَّى بَلَغَ عَشْراً» طواف را ده بار تکرار میکنند.
قضا و برآورده کردن حاجت یک مسلمان اینقدر ارزش دارد. منافق برعکس است. حاجت برآورده نمیکند، بتواند یک ضربه هم خواهد زد.
روایت دیگری از حضرت صادق آل محمّد نقل شده است که در کافی و جامع السّعادت بیان شده است. میفرماید: «تَنَافَسُوا فِی الْمَعْرُوفِ لِإِخْوَانِکُمْ»[۴] به دنبال باشید «تَنَافَسُوا» رغبت بکنید. یعنی خود را به سمت و سوی معروف برای برادران خود رغبت بدهید. «وَ کُونُوا مِنْ أَهْلِهِ» و از اهل احسان به آنها بشوید.
«فَإِنَّ لِلْجَنَّهِ بَابا» میفرماید: برای بهشت دربی است که «یُقَالُ لَهُ» که به آن باب گفته میشود: «الْمَعْرُوفُ» به آن باب، باب المعروف میگویند. «لَا یَدْخُلُهُ إِلَّا مَنِ اصْطَنَعَ الْمَعْرُوفَ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» میفرماید: واقعاً برای بهشت دربی است که به آن معروف میگویند و در آن وارد نشود، مگر کسی که در دنیا احسان و نیکی به دیگران بکند.
خصوصاً ما طلبهها این را باید بلد باشیم در برابر خلق خدا احسان داشته باشیم، حتّی نسبت به غیر انسانها (باید اینطور باشیم) چه برسد که این را نسبت به مسلمین و مؤمنین و دوستان و همدرسیها و هم حجرهای و هم لباسیها و هم کیشها داشته باشیم. خیلی ارزش دارد.
لذا میفرماید: از آن درب به بهشت داخل نمیشود الّا کسی که در دنیا احسان و نیکی به جا آورد. «فَإِنَّ الْعَبْدَ لَیَمْشِی فِی حَاجَهِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ» به درستی آن بندهی خدا هر آینه در حاجت برادر مؤمن خود قدم برمیدارد. «فَیُوَکِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَکَیْنِ» پس خدا دو ملک را بر او میگذارد. «وَاحِداً عَنْ یَمِینِهِ وَ آخَرَ عَنْ شِمَالِهِ» یکی از سمت راست او، یکی از سمت چپ او «یَسْتَغْفِرَانِ لَهُ رَبَّهُ» که آنها دائم طلب برای او از پروردگار خود غفران میکنند. «وَ یَدْعُوَانِ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ» و دعا میکنند بر اینکه خداوند حاجت او را برآورده بکند.
«ثُمَّ قَالَ» سپس فرمود: «وَ اللَّهِ لَرَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) أَسَرُّ بِقَضَاءِ حَاجَهِ الْمُؤْمِنِ إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْهِ مِنْ صَاحِبِ الْحَاجَهِ» میفرمایند: -این قسمت مهم است- قسم به خدا وقتی شما حاجت یک مؤمن را شما برآورده میکنید، رسول خدا از آن کسی که حاجت او برآورده شده است مسرورتر میشود. «اسرّ» یعنی رسول اکرم شادتر میشود، مسرورتر میشود.
حضرت رسول اکرم خیلی به امّت خود اهتمام دارد. شأن نزول «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى»[۵] این بود که خواست حضرت را قبض روح بکند، باید حضرت اجازه میداد. تنها کسی که در دنیا باید با اجازهی خود قبض روح میشد حضرت رسول اکرم بود. حضرت فرمود: من اجازه نمیدهم تا زمانی که یک تأمینی برای امّت خود بگیرم. چون بدن اینها در برابر آتش جهنّم خیلی ضعیف است. جبرائیل (علیه السّلام) آمد و سلام خدا را خدمت رسول اکرم ابلاغ کرد و فرمود: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى» روز قیامت اینقدر مقام تو را از نظر شفاعت بالا میبریم که هر چه میخواهی شفاعت بکن تا راضی بشوی. رسول الله خیلی به امّت خود مهربان بوده است. لذا اگر شما حاجت یک مسلمی را، یک بندهی خدایی را برآورده بکنید، پیغمبر شادتر میشود، مسرورتر میشود از آن کسی که حاجت او برآورده شده است.
روایت دیگری از حضرت صادق آل محمّد در کافی و جامع السّعادات نقل شده است که حضرت فرمود: «مَا قَضَى مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حَاجَهً إِلَّا نَادَاهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى»[۶] میفرماید: مسلمانی حاجت مسلمانی را برآورده نمیکند مگر «نَادَاهُ اللَّهُ» خداوند ندا سر میدهد: «عَلَیَّ ثَوَابُکَ وَ لَا أَرْضَى لَکَ بِدُونِ الْجَنَّهِ» خدای متعال میفرماید: بر من واجب شد ثواب آن را به او بدهم و من جز با بهشت برای او رضایت نمیدهم.
جنّت هم توصیفات زیادی در قرآن دارد. ما به ازای اشتراء حضرت حق را «جنّه» فرمودند. در قرآن دو تعریف برای جنّه وجود دارد. یکی سورهی مبارکهی آل عمران که فرمود: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»[۷] کلمهی عرض در اینجا مساحت است – پهنا هم نگوییم- میفرماید: مساحت آن (بهشت) «عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» است. «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ». یا در سورهی مبارکه حدید فرمود «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۸] تمثیل میکند.
یعنی عرض او (بهشت) چه عرض به عنوان عرض و طول حساب بکنیم یا عنوان همان مساحت حساب بکنیم. این بهشت به اندازهی آسمانها و زمین است. تا به حال در دنیا کسی نتوانسته است حدّ و حدود آسمانها و زمین را بفهمد که چقدر است، نتوانستند احصاء بکنند که حدّ و مرز آسمانها و زمین چقدر است. خدا چنین چیزی را ما به ازای اینکه شما حاجت یک مسلمی را برآورده بکنید (قرار داده است) خدا بدون آن راضی نمیشود. رضایت خدا منحصر میشود به اینکه بهشت را بدهد، بدون بهشت نیست.
در روایت دیگری در کافی حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودهاند: «لَأَنْ أَمْشِیَ فِی حَاجَهِ أَخٍ لِی مُسْلِمٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ أَلْفَ نَسَمَهٍ»[۹] میفرماید: در پی حاجت برادر مسلم و مسلمان رفتن، نزد من محبوبتر است از اینکه هزار بنده را آزاد بکنید. «وَ أَحْمِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَلَى أَلْفِ فَرَسٍ مُسْرَجَهٍ مُلْجَمَهٍ» و این که هزار مجاهد را بر هزار اسب زین کرده و لجام زده سوار بکنید. ثواب اینکه حاجت یک مسلمان را برآورده بکنید، اینقدر ارزش دارد.
همهی ما در باب این روایات مسئول هستیم. اگر ما بخواهیم در برابر خدا رو راست باشیم و دو چهره نباشیم، همیشه باید در پی برآورده کردن حاجات مسلمین باشیم ولو نتوانیم آن را انجام بدهیم. در روایات روز گذشته داشتیم که حتّی اگر کسی نتوانست آن را انجام بدهد امّا دنبال آن رفت، مصداق این روایات قرار میگیرد و این ثوابها و بشارتها مشمول آن خواهد شد.
شاید در ذهن بعضیها بیاید که بگویند: ما حاجت داریم، بیاید حاجتهای ما را برآورده بکنید. نه، هر کسی باید بر این باشد که حاجت دیگران را برآورده بکند. هر کسی به حسب حال خود است. نگویید: به ما ارتباط ندارد، به من چه ربطی دارد، (سری که درد نمیکند به آن دستمال نمیبندند) یا یک کسی گرفتار شده است، از نظر مالی از نظر قدمی، از هر نظری مشکل دارد. بگوییم که به ما ارتباطی ندارد و به دنبال کار خود برویم مصداق آن روایت بود که حضرت صادق به آن خراسانی فرمود که من از شما خیلی ناراحت هستم. چون آن شخص در جحفه مانده بود و هر چه صدا میکرد که من گرفتار شدم، من را ببرید، من را سوار بکنید، تو سر خود را هم بالا نیاوردی. «وَیحَک» فرمود: وای بر تو.
مواظب باشید که به من چه ارتباطی دارد در کار نیست. همهی ما نسبت به همدیگر مسئول هستیم و باید ما چهرهی مسلمان واقعی را در خود داشته باشیم. اگر غیر از این باشد، منافق میشویم. یعنی اگر در پی حاجت مسلم برنیاییم و نسبت به مسلمانها بگوییم: به ما چه ارتباطی دارد، ربطی به ما ندارد، این همان توصیف بر ما نفاق میشود ولی اگر ما چهرهی واقعی مسلمانی و مؤمنی را در وجود خود داشته باشیم، باید همیشه در پی برآورده کردن حاجات مسلمانها باشیم.
یا روایت دیگری در کافی و جامع السّعادات است که حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) نقل فرموده است: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ»[۱۰] هر کسی دنبال برآورده کردن حاجت برادر مسلم خود باشد. «طَلَبَ وَجْهِ اللَّهِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَهٍ» میفرماید: او رضایت خدا را طلب کرده است و دنبال کرده است و خداوند بر او هزاران هزار حسنه را مکتوب میکند. این «الف الف» اینجا معنای کثرت را میدهد، به عنوان تکثّر است. یعنی بینهایت برای او حسنه مکتوب میشود. «یَغْفِرُ فِیهَا لِأَقَارِبِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِخْوَانِه وَ مَعَارِفِهِ» و غفران الهی بر خود او در این سعیای که کرده است، در این کاری که برای نزدیکان خود، همسایگان خود، برادران و آن کسانی که مورد شناخت او هستند، انجام داده است، خواهد بود.
«وَ مَنْ صَنَعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیَا» و کسی که معروفی را در دنیا انجام بدهد، «فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ قِیلَ لَهُ» وقتی روز قیامت بر او میشود، به او گفته میشود: «ادْخُلِ النَّارَ فَمَنْ وَجَدْتَهُ فِیهَا صَنَعَ إِلَیْکَ مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیَا» کسی که یافته او را در دنیا که «صَنَعَ إِلَیْکَ مَعْرُوفاً» در دنیا یک معروفی را انجام داده است. «فَأَخْرِجْهُ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» او را از آتش بیرون میکنند. «إِلَّا أَنْ یَکُونَ نَاصِباً» الّا اینکه معاند و دشمن اهل بیت باشد. این هم یک روایت است.
روایت آخر در این باب از حضرت کاظم آل محمّد (صلوات الله أجمعین) نقل شده است که میفرماید: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَه»[۱۱] میفرماید: برای خدا بندگانی در زمین است که در انجام دادن حوائج مردم هستند. «یَسْعَوْنَ» یعنی همیشه به دنبال برآورده کردن حوائج مردم هستند. کلمهی ناس را هم میگوید. یعنی چه مسلمان باشد، چه غیر مسلمان باشد. «هُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» میفرماید: اینها مؤمنهایی هستند که در روز قیامت در امان هستند. «الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» یعنی امنیت یافته هستند، در روز قیامت ایمن هستند. «وَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ سُرُوراً» و کسی که بر یک مؤمنی سروری را داخل بکند «فَرَّحَ اللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» خدا دل او را روز قیامت شاد میکند. «فَرَّحَ اللَّهُ» اینجا باب کثرت را در باب تعفیل آورده است. «فَرَّحَ اللَّهُ» یعنی خدا در روز قیامت او را بسیار شاد میکند.
این نسبت به اعانهی به مردم، به مسلمین، به مؤمنین است امّا یک اعانهی خاص داریم که منافقین هیچ وقت آن را انجام نمیدهند وآن اعانهی به ذریّهی رسول الله است که آنها هیچ موقع کمک به ذریّهی رسول الله نمیکنند و برعکس اگر بتوانند به ذریّهی رسول الله ضربه میزنند.
یکی دو روایت مختصر در باب اعانهی به ذریّهی رسول خدا است که یکی از آنها این است. در جامع الاخبار و جامع السّعادات بیان فرموده است. از قول رسول اکرم است: «حَقَّتْ شَفَاعَتِی لِمَنْ أَعَانَ ذُرِّیَّتِی بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ مَالِهِ»[۱۲] میفرماید: شفاعت من مستحق و سزاوار کسی است که ذریّهی من را چه کمک دستی بکند و با آنها همراهی بکند، زبانی به آنها کمک بکند و همچنین مالی کمک بکند.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۴، ح ۸٫
[۲]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۳۸٫
[۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۴، ح ۶ و جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۳۸٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۵، ح ۱۰ و جامع السعادات، ج ۲، ۲۳۸٫
[۵]– سورهی ضحی، آیه ۵٫
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۴ و ۱۰ و جامع السعادات، ج ۲، ۲۳۸٫
[۷]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۳٫
[۸] – سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۷، ح ۴٫
[۱۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۷، ح ۶ و جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۳۹٫
[۱۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۷، ح ۲٫
[۱۲]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۴۰، ح ۱۰۹۵ و جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۲۴٫
بازدیدها: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.