تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
در توصیف منافقین در ذیل آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره به بحث نمّام رسیدیم که یکی از خصوصیّات آدم منافق این است که سخنچین است، سخن چینی میکند. یعنی حرفها را این طرف و آن طرف میبرد. حرفهای راست را میگوید، حرفهایی که اتّفاق میافتد برای خود شیرینی و برای اینکه خود را پیش شما به نمایش بگذارد و بتواند بهره ببرد از من برای شما و از شما برای من میآورد. این چهرهی منافقانهی منافق است که اینگونه عمل میکند، این را نمّامی، سخنچینی میگویند که آیات و روایات آن را روز گذشته بررسی کردیم.
آخرین فرمایش روز گذشته از فرمایشات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که فرمودند: «شَرُّ النَّاس مَن اتقاهُ النَّاس لِشرِّه»[۱] بدترین و شرورترین مردم کسی است که مردم بخواهند خود را از شرّ او در حذر قرار بدهند، دقّت بکنند یک وقت مبتلای به او نشوند.
وظیفهی آدم مؤمن در برابر سخنچین چیست، چه کار باید بکند؟ من یک نصیحت به خود و شما میکنم که آدم باید چنان ابهّتی برای خود داشته باشد که هر کسی نتواند بیاید انسان را دست بیندازد و هر چه دوست داشته باشد، بگوید. یعنی آدم در هر مقام و منزلتی و در هر شغلی است، باید نسبت به آن کسانی که میخواهند بیایند و بروند، یک مقدار ابهّت داشته باشد، یک مقدار جاذبهی آنچنانی داشته باشد که نتواند هر چیزی را بگوید. آدمهایی که فشل هستند، معمولاً هر کسی میآید هر چیزی میگوید. ولی آدمهایی که یک مقدار قاطع هستند، کسانی که میآیند دقّت دارند که حرف یاوه نزنند. آدم باید زیرک باشد و اجازهی شماتت، غیبت کردن و سخنچینی را به کسی ندهد. این کلّی آن است که من عرض کردم.
وظایف مؤمن در برابر شخص سخنچین
منتها آنچه که از روایات و آیات به دست میآید که بتوانیم آنها را بررسی بکنیم، میفرمایند: وظایف انسان مؤمن در برابر سخنچین شش امر است. اوّل این است که اگر سخنچین حرفی زد، حرف او را قبول نکنید. یعنی اگر مجالی شد و صحبتی کرد، به سرعت آن حرف او را تصدیق نکنید، قبول نکنید. بر حرف او ترتیب اثر ندهید.
- مردم تا صحبتی را میشنوند، بلافاصله باور میکنند.
- «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۲].این آیه بسیار آیهی معروفی است. شأن نزول آن هم این است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کسی را به سمت طائف فرستاد، برای اینکه وجوه شرعی و زکوات را جمع بکند و برگردد. این شخص رفت، خبر به آن اهل آبادی رسید که یک کسی از طرف پیغمبر، سفیر پیغمبر دارد برای جمعآوری خراج و زکوات میآید. اینها همه آمدند جمع شدند و با طمطراق بالا خواستند از این سفیر پیغمبر استقبال بکنند. این شخص نزدیک آبادی رسید، دید عجب جمعیّتی است، از ترس فکر کرد اینها آمدند او را بکشند. نزدیک آنها که شد، دید جمعیت خیلی زیاد است و فرار کرد و خدمت رسول اکرم آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من رفتم، جمع شده بودند خواستند من را بکشند. حسب ظاهر امر در این آیه این است که حضرت یک مقدار شاید برانگیخته شد که چرا این کار را کردند ولی آیه آمد: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» حضرت سفیران دیگر را فرستاد رفتند، خبر آوردند که اینها گاو و گوسفند آورده بودند که جلوی او بکشند و از او استقبال بکنند و همهی زکوات را هم آماده کرده بودند که تحویل بدهند، این ترسید.
یک کسی میآید یک حرفی میزند، شما به سرعت نباید ترتیب اثر بدهید، باید مواظب باشید این کسی که اینگونه سخنچینی میکند، خود این فسق دارد، لذا مصداق فاسق حساب میشود.
- شما فرمودید که حرف راست را این طرف و آن طرف میبرد، چرا تصدیق نکنیم؟ حالا درست است که باید او را از سخنچینی نهی بکنیم ولی شما فرمودید حرف راست را بازگو میکند.
– سخنچینی یعنی حرف را این طرف و آن طرف میبرد ولو راست باشد، غیبت راست است، دروغ نیست.
- میتوانیم بگوییم حرفهای او را قبول نداریم.
– شما نباید حرفهایی را که میبرد و میآورد تصدیق بکنید، نباید قبول بکنید. چون ممکن است یک حرفی زده است و ایشان ظاهر حرف خود را به نحو دیگر دارد بیان میکند، دارد تحریف میکند.
– پس راست نمیگوید.
– اگر هم راست بگوید، ممکن است حرفهایی را بزند که برداشت درستی نکرده است یا اصلاً حرفهایی است که طرف مقابل اکراه دارد برای او گفته بشود، نباید گفته بشود. اینها شامل همه میشود. سخنچینی سخن بردن و سخن آوردن است.
میفرماید: اوّلین این است که قول او را قبول نکند. دوم این است که او را نهی بکنید. یعنی خود این یک منکر است. بردن حرف از این طرف به آن طرف منکر است، لذا آن را نهی بکنید.
نهی هم که از باب اینکه «الْمُؤْمِنُونَ … بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۳] میتوانیم نهی بکنیم میتوانیم دستور بدهیم، ما بر همدیگر ولایت داریم. آیا هر کدام از ما میتوانیم به همدیگر امر بکنیم؟ امر از عالی به دانی است، یعنی باید یک ولایتی باشد، اینجا ولایت وجود دارد. «الْمُؤْمِنُونَ … بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» ممکن است من ندانم منکر چیست، شما بدانید چیست. شما اینجا ولایت دارید، به جهت اینکه نسبت به منکر علم و آگاهی دارید، لذا من را از آن نهی میکنید یا شما معروف را میدانید، من نمیدانم به من امر میکنید، یعنی دستور میدهید. دستور به فعل میدهید یا دستور به ترک میدهید.
سومین مورد آن است که اگر کسی نسبت به برادر دینی سخنچینی کرد، ما نسبت به آن شخص بد گمان نشویم. بگویید: تا من از خود او نشنوم، این حرف را قبول نمیکنم.
اگر یک کسی آمد، یک چیزی گفت، آیا لازم است ما جستجو بکنیم ببینیم چه میگوید؟ نه، تجسّس نکنید. «وَ لا تَجَسَّسُوا فی امور الملسمین» چیزی که مربوط به من نیست (تجسّس نکنیم) یک کسی آمده است دارد سخنچینی میکند، حرف میزند، شما بلند نشوید مدام تجسّس بکنید.
آیات شریفهای بر آنها است. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۴] در درجهی اوّل برای قبول نکردن سخنچینی است. در مورد نهی آن: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[۵] و گمان بد در حقّ برادر دینی خود نبردن: «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ»[۶] از بیشتری از ظنهایی که پیدا میکنید، مظنّههایی که میبرید، گمانهایی که میبرید، اجتناب بکنید که «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» یا در سورهی مبارکهی حجرات، نسبت به وظیفهی چهارم که عدم تجسّس بود میفرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا» فرمودند: در امور مسلمین تجسّس نکنید.
پنجمین مورد این است که کلام نمّام را نقل نکنید. حرفی که سخنچین گفته است شما نروید یک جای دیگر بزنید. چون دو اثر بد دارد. یکی این است که غیبت خود نمّام میشود، یکی غیبت آن کسی که این نمّام را کرده است میشود و خود آن نمّامی هم است، یعنی گناه مضاعف میشود.
ششمین مورد این است که اگر کسی سخنچینی کرد، اگر شد شما آن را انکار بکنید. اگر نشد، باید آن را تکذیب بکنید که بپذیرد. از حضرت کاظم آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) روایت داریم: «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِی یَبْلُغُنِی عَنْهُ الشَّیْءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَتِنْکِرُ ذَلِکَ»[۷].
میفرماید: مردی از برادران میآید و چیزی را به من میرساند که آن حرف را خوش ندارم. «وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ» و از آن برادر دینی من خبرهایی به من رسیده است، از قومی که آنها آدمهای معتمدی هستند. ثقات یعنی آدمهای سنگین وزن، آدمهایی که با وقار هستند آدمهایی که وزین هستند. «فَقَالَ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ» اینجا گوش و چشم خود را به حرفهایی که این سخنچین زده است نده، بگو: اینها دروغ است. «فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَهً» اگر پنجاه نفر آمدند و نزد تو بر این حرف گواهی دادند و قسم خوردند «أنَّهُ قال لک قُولاً» که آن حرف را زده است. «وَ قَالَ لَم اقلهُ» امّا آن بندهی خدا گفت: نه، من یک چنین حرفی نزدم. «فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ» آن فردی که علیه او سخنچینی شده است را تصدیق بکن و آن کسانی که آمدند سخنچینی میکنند و حرف سخنچین را تصدیق میکنند، را تکذیب بکن. «فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ» سخنچین را تکذیب بکن. «لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ»و فاش نکن علیه آن چیزی که باعث ننگ او بشود. چیزی که باعث بشود برای او زشت باشد. شین یعنی چیزی که ننگ است. زشت است و همچنین مردانگی او را منهدم میکند.
یک وقتی یک چیزهایی گفته میشود، طرف بر گناه جسور میشود. یکی از چیزهایی که خیلی واقعاً مهم است -که قبلاً هم گفتیم، در سخنچینی هم وجود دارد- بهتان زدن به افراد است. به خانم یک اتّهام میزنند، دیگر کار به جایی میرسد، میگوید: ما دیگر آبرو نداریم، بگذار حالا هر کاری که است انجام بدهیم. مرد هم همینطور است. در تربیت جوانها همهی ما وظیفه داریم که حالا اگر یک جوانی، یک اشکالی، یک مشکلی را ایجاد کرد، او را به نحوی نصیحت بکنیم که او را خجالت زده نکنیم، حیای او را از او نگیریم. این «تَهدُم» یعنی شما منهدم میکنید «مُرُوءَتَهُ» مروّت و مردانگی او را از بین میبرید. میگوید: حالا که اینطور شد، بگذار ما هر کار که خواستیم بکنیم. «فَتکونُ مِن الَّذینَ قَال اللّه فِى کِتابهِ».
اگر کسی عیب و زشتی کسی را ضایع و فاش بکند، مروته و مردانی او را به هم بزند، مصداق این آیه است: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ»[۸] یعنی اینها کسانی هستند که فحشا را شیوع میدهند. اگر به روی کسی آوردید که تو یک چنین کاری را کردید، این دیگر راحت میشود، چون تا حال خجالت میکشید که شما این را بدانید. حالا که به روی او آوردید، دیگر کار تمام میشود و حیای او میریزد. این از روایتی که از حضرت کاظم (علیه السّلام) بیان شده است.
در ذیل این بحث میفرمایند: بدترین سخنچینیها سعایت است. به قول معروف ما اصفهانیها مایه زدن است که ما روحانیون باید مواظب باشیم برای بعضی از آدمها مایه نزنیم (سعایت نکنیم) که این کار را میکنیم.
شیطان خیلیها را فریب میدهد، برای دیگران سعایت میکنند. برای آنها هم ثمری ندارد امّا سعایت میکنند. یک کسی دارد در یک ادارهای کار میکند امّا کار او به نحوی است که نسبت به این آقا که سخنچین است، برتری دارد. توانایی مقابله با او را ندارد، پیش مدیر و مسئول میرود، سعایت میکند. سعایت میکند یعنی مایه میزند. زیر آب او را میزند، ممکن است او را از کار بیکار هم بکند و کار به جایی برسد که روزی او را هم قطع بکند. میفرمایند: بدترین و سختترین انواع نمّامی سعایت است که همان بهتان زدن و بد نام کردن و غماضی و بد کرن شخص نزد مدیر و حاکم و آن کسی که مافوق آن گروه یا کشور یا هر چیزی است
مطلب بعدی و نکتهای که در توصیف منافقین بیان فرمودهاند، سوء ظن است. آدم مؤمن همیشه نسبت به حرف حسن ظن داد امّا آدم منافق آدمی که نفاق در وجود او است، سوء ظن دارد.
حتّی به خالق سوء ظن هم دارد. یعنی هم به خدا سوء ظن دارد، هم به مخلوقات خدا سوء ظن دارد. این خصوصیاتی است که یک منافق دارد. منافق همهی خصوصیّات بد زبان و فکر را دربردارد. یعنی جامع همهی این پلیدیها است.
ما باید مواظب باشیم که در دام سوء ظن قرار نگیریم. به سرعت قضاوت نکنیم. یکی چیزی را دیدید، به سرعت حاکم نشوید و حکم بدهید و قضاوت بکنید. صبر بکنید، یک طرف قضیه را دیدید، آن طرف قضیه را هم ببین. اگر یک کسی به شما مراجعه کرد نسبت به همسر خود، شریک خود، برادر خود، خواهر خود، یک سوء ظنّی یک مطلب بدی را مطرح کرد، شما به سرعت قاضی نشوید، بگذارید آن طرف هم بیاید حرف خود را بزند، آن وقت خوب متوجّه میشوید که کدام یک از آنها راست میگوید، کدام یک از آنها دروغ میگوید. بعد میتوانید بین آنها اصلاح بدهید. امّا به محض اینکه یک کسی یک چیزی گفت، به سرعت شما…
بعضیها تازه بدتر عمل میکنند، نه تنها حرف سخنچین را قبول میکنند، نه تنها به سرعت سوء ظن پیدا میکنند، اصلاً بلافاصله ترتیب اثر میدهند نسبت به آن طرفی که برای او سعایت شده است، برای آن طرفی که به او سوءء ظن است.
در قرآن کریم سورهی حجرات میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[۹] میفرماید: از بسیاری از گمانها دوری بکنید، اجتناب بکنید. گمانهای بدی که یک وقت پیدا میکنید را «کَثیراً» از بسیاری از آنها دوری بکنید، چون که بعضی از اینها گناه است و ممکن است شما مرتکب گناه بشوید.
در سورهی مبارکهی فتح میفرماید: «وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً»[۱۰] گمان بد بردید، مواظب باشید این گمان بد منجرّ به هلاکت و نابودی شما میشود. «وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً» یعنی شما گروهی هلاک شونده هستید. قدیمیها میگفتند: بوری بالا میآورد، بوری بالا میآورد یعنی نابود میشود. این را مواظب باشید.
از امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام) در کافی و جامع السّعادات نقل شده است: «ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَهٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا»[۱۱] میفرماید: کار برادر دینی خود را بر نحو احسن حمل بکن، یعنی حسن ظن داشته باش. موارد اینها خیلی زیاد است که طرف میآید یک کاری میکند، یک حرکتی میکند، شما حسب ظاهر فکر میکنید بد است ولی اینها محمل دارد، این را باید دقّت داشته باشید این را حسن ظن بدان. «حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ» تا آن چیزی که بر تو غالب میشود، به دست تو نیاید. «وَ لَا تَظُنَّنَّ» یعنی مظنّهی بد برندار. «بِکَلِمَهٍ» به کلمهای که «خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً» تو را خارج میکند از برادر تو به بدی. یعنی او را به سمت و سوی بدی بکشاند. «وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا» در حالی که تو میتوانی یک محمل خوبی برای او درست بکنید. چرا آن را حمل بر بدی بکنی؟
مثلاً یک روز دیدی نماز صبح برادر دینی تو قضا شد، بر این بگذار این شب گذشته زحمت خیلی کشیده است، خیلی کار کرده است و الآن به خواب رفته است. نگویید: این آدم بینمازی است. به سرعت آنطور قضاوت نکنید، اینطور محمل درست بکن. نگویید: نماز او قضا شد، نگویید: این آدمی است که به صلاه اهمّیّت نمیدهد. اگر با فرزند خود در خانه اینگونه عمل کردید، نماز خوان تربیت میشود امّا اگر آن را با تندی و تشر و بدی و بد (مخاطب قرار دادید) و مدام به او گفتید که… خیلیها میگویند، من حتّی آقایان را دیدم که نسبت به فرزندان خود تندی میکنند، نسبت به اینکه برای نماز خود سست هستند. به نحوی عمل میکنند که طرف دیگر میگوید: حالا که اینطور است، رها میکنیم. امّا اگر یک محمل خوب برای او درست کردید و حمل بر حسن کردید، هم برای خود و هم برای او نتیجهی عالی درست میکنید. خود نداشتن سوء ظن یک قضاوت برای آن کسانی که در برابر او قرار میگیرند، میشود.
مرحوم طیّب اصفهانی یک نکتهای اینجا دارد که من عین جملهی آن را برای شما میخوانم. میفرماید: سوء ظن منشأ بسیاری از مفاسد میشود. ۱- غیبت، ۲- سستی در اکرام. (تا سوء ظن پیدا میکنید، دیگر به طرف احترام نمیگذارید) و همچنین سستی در احترام نسبت به طرف، کوتاهی در ادای حقوق. (وقتی سوء ظن پیدا کردید، دیگر حق او را هم نمیدهید) و همچنین به نظر تحقیر و کوچکی به او نگاه میکنید. (نه اینکه او را اکرام و احترام نمیکنید، نه اینکه حقوق او را نمیدهید، تازه با چشم تحقیرآمیز به او نگاه میکنید. و همچنین خود را بهتر از او میدانید میگوید: من بهتر از او هستم این موجب عجب میشود. اگر سوء ظن اینگونه پیدا کردید) میفرماید: علاوه بر اینکه کاشف از خبث سریرت و باطن است. زیرا اغلب کسانی که مرتکب کبائر و اعمال زشت میشوند و دارای اخلاق رذیله هستند، گمان میکنند دیگران نیز چنین میباشند. کار به جایی میرسد که (همه را به کیش خود پندارد).
گفت: یک روز یک نابینایی با یک بینایی باهم رفتند شریکی انگور آوردند بخورند. وقتی شروع به خوردن کردند، این فرد نابینا فکر کرد، دوست او که بینایی دارد، دارد تند میخورد. شروع به تند خوردن کرد. بعد فکر کرد دارد باز هم تندتر میخورد، باز هم تندتر خورد، هیچ کسی چیزی به او نگفت. شروع به خوشه خوشه خوردن کرد، دید باز هم دوست او چیزی نمیگوید، دیگر با دو دست دو تا خوشه را برمیداشت و میخورد. دوست او گفت: چه کار میکنی، داری خود را خفه میکنی؟ چرا این چنین میکنی؟ گفت: من دیدم هر کاری میکنم تو چیزی نمیگویی، من فکر کردم… این در واقع سوء ظن است. حالا مواظب باشیم که کافر همه را به کیش خود پندارد.
اگر در آدم سوء ظن ایجاد شد، کم کم کار به جایی میرسد که فکر میکند این گناهانی که میخواهد انجام بدهد، عموم دارند انجام میدهند. این نکتهای است که باید مراعات بکنیم و مواظب باشیم.
(مرحوم طیّب میفرماید:) پس سزاوار است اگر سوء ظنّی نسبت به برادرت پیدا نمودی، بر آن ترتیب اثر ندهی و در دل نگیری. بلکه بر خلاف آن با وی رفتار نمایی تا از این صفت نکوهیده برکنار شوی. اهل ایمان هم نباید کاری بکنند که مورد سوء ظن…
آیا ما در مقابل میتوانیم هر کار دوست داشته باشیم بکنیم و بگوییم: شما سوء ظن نداشته باشید؟ نه نمیتوانیم. روایت مختلف در این باب وجود دارد. از جمله در جامع السّعادات میفرماید: «اتَّقوا مَواقعَ التُّهَم»[۱۲] از مواضع و جاهایی که مورد اتّهام قرار میگیرید، پرهیز بکنید. مواظب باشید.
از امیر المؤمنین هم در کافی و جامع السّعادات روایت است که فرمود: «مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَهِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ»[۱۳] کسی که خود را در برابر تهمت قرار میدهد، «عَرَّضَ» این معنای شدّت و کثرت را میرساند که در باب تفعیل آورده است. میفرماید اگر کسی خود را در معرض تهمت قرار میدهد، پس ملامت نکند مگر خود را. «فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» هیچ وقت کسی که به او سوء ظن پیدا کرده است را ملامت نکند، باید خود را ملامت بکند.
[۱]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۸۷٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۶٫
[۳]– سورهی توبه، آیه ۷۱٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۶٫
[۵]– سورهی لقمان، آیه ۱۷٫
[۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۷]– أطیب البیان فی تفسیر القرآن ج ۹، ص ۵۰۷٫
[۸]– سورهی نور، آیه ۱۹٫
[۹]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۱۰]– سورهی فتح، آیه ۱۲٫
[۱۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۶۲، ح ۳ و جامع السّعادات، ج ۱، ص ۳۱۶٫
[۱۲]– جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۱۸٫
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۱۵۲، ح ۱۳۷ و جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۱۸٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.