۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

  • شناسه : 328
  • ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ - ۶:۱۸
  • 449 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه  ۱۷
تفسیر سوره مبارکه بقره | اهل تقوا

آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه ۱۷

بررسی و تحقیق پیرامون کلمه‌ی ایمان / روایت اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین (علیه السّلام)  / بیان حقیقت ایمان و حقیقت اسلام

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۱۷

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین

—————-http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png—————-

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲)  الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‏] ایمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مى‏آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه سوم و چهارم

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

—————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بررسی و تحقیق پیرامون کلمه‌ی ایمان
  • در آیه‌ی سوم سوره‌ی مبارکه‌ی بقره در توصیف متّقین فرمودند: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱] در کلمه‌ی ایمان بودیم، سزاوار بررسی و تحقیق مفصّل است؛ چون کلمه‌ی ایمان در قرآن صدها مرتبه به صیغه‌های مختلف استعمال شده است، لذا باید خیلی دقّت داشته باشیم که حق مطلب در تحقیق و تتبّع بالا است. لذا حالا اگر بحث راجع به ایمان یک مقداری طول می‌کشد، باید توجّه داشته باشید که فقط کلمه‌ی «یُؤْمِنُونَ» در این آیه نیامده است. همان‌طور که در آیات دیگر هم عرض کردیم، مثلاً سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون باز «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۲] را داشتیم، همه‌ی این بحث‌ها ذیل این آیات گفته می‌شود، لذا هر چه از تفسیر را جلوتر می‌رویم بعضی از مطالب سریع‌تر پیش می‌رود.

تفاوت تفسیر مرحوم علّامه‌ی طباطبایی

  • اوایل تفسیر همیشه مسلّم است که یک مقدار طول می‌کشد، البتّه مرحوم علّامه‌ی طباطبایی این را توزیع کرده است. یعنی مثلاً بحث حروف مقطعه‌ی قرآن را غیر آیه‌ی اوّل سوره‌ی مبارکه‌ی بقره بیان نکرده است، سوره‌ی شوری آورده است. حالا یا ترتیب تفسیر ایشان در بیان آن مطلوب است که اوّل سوره‌ی شوری را گفته است بعد سوره‌ی بقره را در سوره‌هایی که حروف مقطعه داشته، گفته است. به هر حال این‌ مواردی است که ایشان دارد که بعضی از مطالب آن توزیع شده است، ولی بالاخره همان اوایل قرآن بحث‌های تفسیری مفصّل است. هر چه جلوتر می‌رویم یک مقداری تفسیرها کمتر می‌شود، به خاطر این‌که بعضی از مطالب قبلاً بیان شده است و دیگر تکرار نمی‌شود.

شمارگان مطالب پیرامون حقیقت ایمان

  • حالا در بحث صفات مؤمن و صفات اهل ایمان بودیم که روایاتی را عرض کردیم. مطلب بعدی و مقام بعدی بحث راجع به حقیقت ایمان است، این‌که خود حقیقت ایمان چیست؟ آن هم از این روایت امیر المؤمنین استفاده می‌کنیم و بیان می‌کنیم، إن‌شاء‌ الله که بتوانیم حق مطلب را از آنچه که در این روایت بیان شده است، بفهمیم. نکات بسیار جالبی را در این‌جا بیان فرموده است که حدود ۷۱ مطلب راجع به حقیقت ایمان بیان فرموده است. طبق تقسیم‌بندی که من کردم ۷۱ مطلب را بیان کرده است و حالا ما این‌ها را به صورت اجمال و خلاصه بررسی می‌کنیم. یعنی اگر بخواهیم هر کدام را مفصّل بحث کنیم خودش یک جلسه‌ی خاص می‌خواهد.

روایت اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین (علیه السّلام) 

  • این روایتی که در این بحث می‌خواهیم عرض کنیم مرحوم کلینی از سندیّت خود نقل می‌کند و آن را از حضرت باقر آل محمّد (صلوات الله أجمعین) بیان می‌کنند، به اسانیدی که سندهای مختلف دارد، روایت کرده تا به اسبق بن نباته می‌رسد. امیر مؤمنان در خطبه‌ای که در منزل خود آن را انشاء فرمودند، در حالی که اسبق می‌فرماید: ما دور ایشان نشسته بودیم و مستمع بودیم، حضرت این خطبه را فرمودند و دستور دادند که آن را بنویسید و بر مردم بخوانید. البتّه از غیر اسبق هم سند از امیر المؤمنین روایت شده است که در روایات موجود است.
  • حضرت می‌فرماید: «أَمَّا بَعْدُ»[۳] امّا بعد از این‌که خطبه خواندند یا هر چیز دیگری که در متن این روایت بیان فرمودند، دیگر آن را نیاوردند. «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» پس به درستی که خدای تبارک و تعالی «شَرَعَ الْإِسْلَامَ» اسلام را تشریع فرمود. (کافی، جلد ۲، کتاب ایمان و کفر، باب بعد از باب خصال مؤمن، صفحه‌ی ۴۹، حدیث ۱).

بیان حقیقت ایمان و حقیقت اسلام

از زبان امیر المؤمنین (علیه السّلام)

  • «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شَرَعَ الْإِسْلَامَ» خدا دین اسلام را تشریع فرمود: «وَ سَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ» حالا یکی یکی می‌خواهد حقیقت خود ایمان و حقیقت اسلام را بیان کند. می‌فرماید: این دینی که ما داریم که همان ایمان برای مؤمن است، خداوند تبارک و تعالی آن را به عنوان شرع قرار داد و آسان فرمود؛ «شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ» می‌فرماید: برای کسی که بر او وارد می‌شود، احکام او را آسان گرداند.

عقل و غرایز منشأ همه‌ی احکام‌

  • منظور از «شَرَائِعَهُ» احکام را می‌فرماید. حالا چه احکام در اصول، چه احکام در فروع، چه احکام نسبت به اخلاقیّات که منشأ آن‌ها عقل و اعضا و جوارح و غرایز آدم است.

ابعاد مختلف وجود انسان

  • می‌دانید وجود انسان یک وقت وجود به عقل است، آن عقل متکفّل درک و تحقیق و مطلب اصول عقاید است، اصول دین است که آن‌ها در آیات وروایات است. یک وقت بحث افعال بشر است یعنی آنچه که از اعضا و جوارح بدن سر می‌زند، متکفّل آن فروع دین است که همان احکام ظاهریّه است، احکام فروع است، در فقه آن را عرض می‌کنیم. آیاتی از قرآن هم متکفّل آن است. یک بخشی از بحث وجود انسان مربوط به غرایز انسان است. غرایز انسان را هم آیات قرآن در باب اخلاقیّات بیان می‌کند.

تقسیم‌بندی آیات قرآن به سه بخش

  • به عبارت دیگر آیات قرآن سه بخش است: یک بخش آن مربوط به اصول دین، یک بخش آن مربوط به فروع دین و یک بخش هم مربوط به اخلاقیّات است. منشأ این تقسیم هم عقل و افعال و غرایز انسان است. چه انسان در بعضی از آن‌ها نسبت به سایر موجودات مشترک است، مثل غرایز. غرایزی که انسان دارد، بعضی از آن‌ها را حیوانات هم دارند.

تشابهات غرایز انسان‌ها و حیوانات

  • غریزه‌ی این‌که جنس مخالف، جنس مخالف خود را دوست دارد، انسان این‌طور است، حیوان هم همین‌طور است، این‌ غریزه‌ها در وجود انسان باعث می‌شود تولّد و تناسل ایجاد شود، حالا این غرایز باید کنترل شود.

تعریف علم اخلاق در اسلام از غرایز انسانی

  • در اسلام علم اخلاق است که آن را تعریف می‌کند و کنترل می‌کند که بحث علم اخلاق را در برمی‌گیرد، آیاتی که پیرامون اخلاق و غرایز است. یک بخشی هم مربوط به اصول و اعتقادات که منشأ درک آن عقل است و یک بخشی هم اعمال و افعال ظواهری است که آن را هم باید ما متفرّع بر افعال بشری بکنیم مثل نماز و روزه و جهاد، امر به معروف و نهی از منکر.

جوارح انسانی ریشه

و بنای همه‌ی کارهای اخلاقی

  • البتّه همه‌ی آنچه که در دسته‌ی اوّل است زیر بنای دسته‌ی دوم و سوم است. یعنی آنچه که بنای اصولی است و آن عصر‌های واقعی که ریشه و پایه‌ی دینداری بشر به شرع مقدّس اسلام می‌باشد، در واقع ریشه و پایه و بنه برای آن کارهایی است که از جوارح انسان سر می‌زند که فروع دین متکفّل بیان چگونگی آن‌ها است و بحث اخلاقیّات و مطالب اخلاقی که پیرامون غرایز و کنترل غرایز است، بحث می‌کند. بخش اوّل تحقیقی است یعنی انسان باید آن را تحقیق کند، اصول دین را تحقیق کند، به قطع و یقین برسد. باید پیرامون بحث توحید، بحث نبوّت، بحث معاد، بحث امامت، بحث صفات خداوند تبارک و تعالی تحقیق کند تا به یک نتیجه‌ی صد درصد برسد.

ریشه‌ی معنای لغوی اعتقاد

  • اصلاً اعتقاد از عقد گرفته شده است، عقد یعنی گره زدن. عقد همیشه دو طرفی است. در بحث مکاسب هم اگر به خاطر داشته باشید می‌گفتیم یک سری عقود و یک سری ایقاعات داریم. عقود همان‌هایی است که دو طرف دارد، امّا ایقاع یک طرف دارد. آن‌هایی که دو طرف دارد عقد است یعنی باید دو تا به همدیگر گره بخورد، تا دو تا نباشد گره نمی‌خورد. آن وقت خود عقل هم یعنی چیزی که کنترل کننده است، خود عقل، عقال هم که از سر عطف می‌گویند یعنی آن‌که نمی‌گذارد اصل از آن محدوده‌ای که برای او مجاز شمرده می‌شود فراتر برود، این معنای لغوی و تناسب از معنای لغوی با این مطلب است.

فطرت ریشه‌ی تمام احکام و شرایع

  • به هر حال می‌فرماید: این مجموعه‌ی احکام و شرایعی که در اسلام به واسطه‌ی خداوند تبارک و تعالی تصویب شده است، این‌ها برای کسانی که وارد به این دین شوند آسان است، سخت نیست. چون ریشه‌ی همه‌ی این‌ها فطرت است و مبنای خلق انسان هم بر فطرت است. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»[۴] برای انسان آسان است، یعنی چیزی نیست که بر انسان جدیّت داشته باشد، اشمئزاز داشته باشد؛ نه، برای انسان خوش است، لذا «سَهَّلَ»[۵] باب تفعیل هم استعمال کرده است که این‌جا ظاهراً بحث کثرت و شدّت را می‌فرماید، یعنی خیلی آسان‌تر است.

باورهای غلط و رایج بین مردم

  • البتّه گاهی اوقات ما آخوندها یک سری مسائل را حالا یا مصلحت بر انذار می‌دانیم که یک مقدار شخص را در مسیر مستقیم قرار بدهیم یا مصلحت‌های دیگر را یک مقدار شدّت و پررنگ جلوه می‌دهیم و الّا این‌طور نیست. گاهی اوقات آن‌قدر از جهنّم حرف می‌زنیم که وقتی اسم خدا می‌آید لرزه بر اندام شخص می‌افتد که می‌خواهد به جهنّم برود، این‌طور نیست. یا مثلاً در ذهن‌های مردم راجع به صاحب الزّمان مسائل غلطی وجود دارد که این پیشانی شما و گردن شما برای شمشیر صاحب الزّمان است.

رحمه للعالمین بودن اهل بیت (علیهم السّلام)

  • «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۶] پیغمبر و اهل بیت رحمتی برای عالمین هستند، عالمین جمع عالم است، هر اکوسیستم زیستی در عالم را عالم می‌گویند. حالا انسان‌ها باشند، خود انسان‌ها عوالمی دارند از نظر السنه با اختلاف زبان‌هایی که دارند خودشان عوالمی دارند، در خود وجود یک بشر چقدر عالم است، عالم تولید خون، تولید استخوان، تولید انرژی، انتقال آن به سایر بدن، شریان خون، پمپاژ خون، همه‌ی این‌ها برای خود عالمی دارد، حالا پیغمبر و اهل بیت برای همه‌ی ما رحمت هستند.

معنای رحمت

  • رحمت یعنی آن چیزی که هیچ ناپسندی و کراهتی در او برای انسان نیست و آن در واقع رحمت می‌شود «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» که نفی «الّا» در این‌جا افاده‌ی اصل می‌کند یعنی اهل بیت و پیغمبر فقط برای رحمت آمدند آن هم برای عالمین، وجود آن‌ها گسترده است.
  • – رحمت را یک بار دیگر معنا کنید.
  • – رحمت یعنی چیزی که اشمئزاز در آن نیست، کراهت در آن نیست. خوشی است، مدام خوبی است.

عزّت داشتن با پذیرفتن

سرپرستی اسلام و شرع مقدّس

  •  بعد فرمود: «وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ لِمَنْ حَارَبَهُ»[۷] خداوند ارکان او را (ستون‌ها) قوی و با قدرت قرار داد برای کسی که بخواهد در مقابله‌ او محاربه کند، پس نمی‌تواند کاری کند باید مواظب باشد. «وَ جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ» هر کسی که به او قیام کند و سرپرستی اسلام و این شرع مقدّس را بر خود بپذیرد، عزّت به او می‌گذارد، باعث عزّت او می‌شود.

عزیز بودن پیروان انبیاء در طول تاریخ

  • همیشه همین‌طور بوده است، در طول تاریخ وقتی بحث موحدین و پیروان انبیاء را کاملاً بررسی کنید همه عزیز شدند، هیچ وقت ذلیل نشدند. حتّی جاهایی که به حسب ظاهر شکست خوردند، امّا آن‌ها عزیز شدند.

قرار دادن عزّت بر خاندان اهل بیت

در همه‌ی عرصه‌ها از سوی خدای متعال

  • در واقعه‌ای که بعد از واقعه‌ی عاشورا اسرا را به کوفه بردند، ابن زیاد آن‌جا نسبت به اهل بیت هتّاکی کرد، آن آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران که «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[۸] را خواند بعد گفت: ببینید خدا با برادر شما چه کار کرد؟ حضرت زینب فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً»[۹] ما غیر زیبایی چیزی ندیدیم. منصه‌ی ظهور کامل این اتّفاق در مجلس شام واقع شد که وقتی حضرت سجّاد خطبه خواندند، چهره‌ی واقعی آن‌ها برملا شد و ذلیل شدند و خداوند عزّت را بر مؤمنین و خاندان پیامبر قرار داد، هیچ کسی هم نتوانست به خانواده‌ی پیغمبر تعدّی کند، گرچه به امام سجّاد خیلی سخت گذشت که از حضرت پرسیدند بدترین جا، سخت‌ترین جا برای شما در واقعه‌ی عاشورا کجا بود؟  فرمود: امان از شام.

حفظ شدن عزّت اهل بیت در بین دشمنان

  • من آنچه که دقّت کردم و مهم بود این است که وقتی وارد مجلس یزید می‌شدند اطرافیان یزید و وزرا و آن کسانی که در کنار او قدرت داشتند همه به نوامیس اهل بیت طمع می‌کردند، آن‌جا خیلی بر اهل بیت بد گذشت. این واقعاً برای ما دردآور بود، امّا عزّت اهل بیت حفظ شد، یعنی هیچ کسی نتوانست کوچک‌ترین تعدّی را نسبت به آل الله داشته باشند.

پذیرش ولایت لزوم رسیدن به عزّت

  • به هر حال «وَ جَعَلَهُ»[۱۰] و او را (شرع مقدّس) قرار داد «عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ»، «عِزّاً» این‌جا مصدر، یعنی مطلق عزّت، یعنی هر چه عزّت می‌خواهی همین‌جا است. «لِمَنْ تَوَلَّاهُ» برای کسی که ولایت او را بپذیرید. «وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ» و آن را سلامتی محض قرار داد برای کسی که داخل آن شرع مقدّس شود. «وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ» و کسی که به او اقتدا کند، او باعث هدایتش می‌شود.

چگونگی برخورد با دین اسلام

  • این هدایت یعنی همان هدایت خاصّه است، همان هدایتی که در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏»[۱۱] عرض کردیم، همان که «هُدىً لِلْمُتَّقینَ‏»[۱۲] بود، همان که «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»[۱۳] بود، این منظور آن هدایت است، هدایت خاص است. «وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ زِینَهً لِمَنْ تَجَلَّلَهُ»[۱۴] می‌فرماید: و او را زینت قرار دادیم برای کسی که آن را بزرگ بشمارد. برخی نسبت به دین اسلام سهل انگارانه رفتار می‌کنند و این خیلی ناپسند است، امّا اگر دین اسلام را خیلی با عظمت یاد کند، با عظمت به آن دقّت کند و روی آن حرف بزند و برخورد کند، اگر این‌گونه باشد باعث زینت او می‌شود.
  • دنیا هم همین‌طور است، الآن در عصر خود ما وقتی گورباچوف به ایران آمد، رئیس یک کشور، ابرقدرت آن زمان که نسبت
  • – گورباچف نیامد، معاون او آمد.
  • – معاون او آمد، یا همین پوتین آمد، (حالا در مثال مناقشه نفرمایید) پوتین چند سال پیش به ایران آمد و مستقیم خدمت مقام معظّم رهبری رسید، من دیدم با عزّت و جلالت با آقا حرف می‌زند، یا امام آن‌گونه برخورد می‌کند. آقای جوادی را به مسکو فرستادند با آن کلمات و آن نامه‌ای که ایشان نوشتند تمام مارکسیسم را به زباله‌دان تاریخ فرستادند، زمانی که اوج قدرت بود، زمانی که قدرت بسیار بالایی داشت، این عزّت ما را، عزّت آن مسلم را، عزّت آن کسی که اسلام را برای خود قرار داده است را نشان می‌دهد.

مزیّن شدن اسلام با جلال و بزرگی

  • لذا می‌فرمایند: «وَ جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ زِینَهً لِمَنْ تَجَلَّلَهُ» کسی که با جلالت و بزرگی با اسلام برخورد کند، زینت او می‌شود «وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ» می‌فرماید: و حجّت می‌شود برای آن کسی که یک وقت در مشکلات قرار می‌گیرد. ‏«وَ عُرْوَهً لِمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ» می‌فرماید: دستاویز می‌شود که به آن چنگ بزنیم. «عُروه» یعنی چیزی می‌شود که نمی‌گذارد شما دیگر در مشکلات و مسائل غرق شوید، آن چیزی که به آن دست می‌زنید، چنگ‌آویز است، به آن چنگ می‌زنید، دستاویز شما است.

تمسّک کردن به قرآن و اهل بیت

  • بعد می‌فرماید: «وَ حَبْلًا لِمَنِ اسْتَمْسَکَ بِهِ» کسی که به او تمسّک بکند، عبارت بیان درباره‌ی تمسّک این است: تمام آنچه که برای انسان است را منتسب و مستند به قرآن و اهل بیت کنیم.
  • «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا»[۱۵] هم می‌خواهد این را بگوید. یا آن آیه‌ای که می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[۱۶] به حبل الله اعتصام کنید، حالا حبل الله این‌جا منظور آن چیزی است که ما را به خدا می‌رساند و حبل المتین که امیر المؤمنین است. ریسمان است منتها این ریسمانی است که پاره شدنی نیست.

رسیدن به قرب الهی با تمسّک جستن به حبل الله المتین

  • وقتی ما از یک چاهی، از یک پستی بخواهیم خود را به بلندی و قلّه صعود بدهیم نیاز به یک طناب داریم، نیاز به یک ریسمان داریم کأنّه این عالم دنیا آن چاهی است که ما می‌خواهیم خود را از آن نجات دهیم و به قلّه‌ی عزّت و اقتدار بشری برسیم که تقرّب عند الله است، «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ»[۱۷] است، آن وقت ریسمان محکم می‌خواهیم. حبل الله المتین یعنی این و آن نیست مگر در امیر المؤمنین. این‌ها حقیقت ایمان است، حقیقت آنچه که شما نسبت به اسلام باید داشته باشید. 

قاطعانه سخن گفتن

  • «وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ»[۱۸] می‌فرماید: برهان می‌شود برای کسی که… برهان یعنی قاطعانه سخن گفتن، با قطع آن هم مستند و دلیل داشتن انسان بتواند قاطعانه حرف خود را بزند، کسی قاطعانه حرف بزند خیلی مهم است. فَشَل (سست) صحبت کردن خوب نیست، آدم باید قاطع باشد. جایی در روایت حتّی می‌گوید کفّار را ببینید که چگونه نسبت به اعتقادات خود قاطع هستند، قاطع حرف می‌زنند، حتّی در کفر خود قاطع هستند.

برهان بودن دین اسلام برای مسلمین

  • ما مسلمان‌ها و مؤمنین باید مواظب باشیم همیشه دین اسلام برای ما برهان است، امّا این را باید بفهمیم. برهانیّت قرآن با برهانیّت اهل بیت مسلّم است، شما حقیقت همان‌ها را معرّفی می‌کنید، من و شما باید متلبس به آن یا متلبّس به آن ایمان شویم، اگر متلبس شدیم آن وقع قاطعانه حرف می‌زنیم، دیگر تشر حرف نمی‌زنیم، ضعیف حرف نمی‌زنیم، دو پهلو حرف نمی‌زنیم.

عقب نشینی دشمن در برابر قاطعانه برخورد کردن

  • بعضی از آقایان در مقام و مسئولیّتی که دارند چون بحث دین را نفهمیدند، در برابر دشمنان مسامحه می‌کنند، در صورتی که اگر برهان بر زبان آن‌ها باشد که علم و دانش و اعتقاد قاطع در این‌جا می‌خواهد، آن وقت آن‌ها قاطعانه حرف می‌زنند. دشمن هم اگر دید قاطع بودید عقب‌نشینی می‌کند.

درّندگیِ دشمنان اسلام

  • من به یاد دارم به ما می‌گفت اگر در بیابان به یک حیوان درّنده‌ای رسیدید، مواظب باشید که نترسید، چون حیوان به شما نگاه می‌کند، ترس را از چهره‌ی شما تشخیص می‌دهد، اگر ترسیده باشید می‌فهمد و بعد به شما حمله می‌کند، امّا اگر نترسیدید او از دست شما فرار می‌کند، نزدیک شما نمی‌آید. دشمنان اسلام حالت سبوعیّت دارند، حالت درّندگی دارند. اگر شما در برابر آن‌ها بترسید، شما را می‌درّند، به شما رحم نمی‌کنند.

ترسیدن و ذلیل شدن در برابر بیگانه

  • این‌که الآن سلاطین کشورهایی هستند که در برابر آمریکا و صهیونیسم این‌قدر ذلیل هستند و بدبخت هستند برای این‌که از آن‌ها می‌ترسند. الآن همین عرب‌های سوری و آل سعود این‌گونه هستند، این‌ها فکر می‌کنند اگر آمریکا پشت این‌ها نباشد ایران آن‌ها را نابود می‌کند، در حالی که ایران با آن‌ها کاری ندارد، اگر درست عمل کنند ایران پشتیبان آن‌ها است کما این‌که الآن عراق را می‌بینیم.
  • الآن ایران، از زمانی که عراق از زمانی که سمت و سوی حق آمده است، با همه‌ی قوا پشت او است با این‌که ده‌ها هزار نفر از ما در جنگ با عراق کشته شدند و شهید شدند، ولی ببینید چطور ایستادیم.

ایستادگی محکم در برابر دشمن

روش حق این است، ولی این آل سعود بدبخت فکر می‌کنند هر چه آمریکا و صهیونیست گفت، آن‌ها سرسپردگی نکنند چند روز دیگر بن سلمان را کنار می‌گذارند، نباید ترسید. اگر محکم بایستید دشمن از شما فرار می‌کند، امّا اگر فَشَل (سست) شدید و مسامحه کردید آن وقت آن‌ها نوامیس را به تاراج می‌برند، قانون‌هایی را برای شما می‌گذارند که اگر نوامیس شما را برای سگ‌های خود هم ببرند کسی نمی‌تواند آن‌ها را محاکمه کند. این‌ها نکات خیلی مهمی است.

برهان دین اهل ایمان در برابر مخالفان‌شان

لذا «وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ» هر کسی بخواهد با آن‌ها حرف بزند، (اهل ایمان) در برابر آن‌ها برهان دارند که برهان آن‌ها همان دین است. «وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ» هر کسی که به دنبال نور باشد، آن برای آن‌ها نور است، هر کسی که استضاء می‌کند، یعنی به دنبال نور طلبی است، می‌خواهد نورانیّت داشته باشد. نور یعنی چیزی که ظلمت را از بین می‌برد، راه را از چاه تشخیص می‌دهد، صراط مستقیم را برای ما مسلّم می‌کند. آن‌ها نور را به این معنا می‌دانند.

استغاثه‌ی به دین و کمک خواستن از باری تعالی

«وَ عَوْناً لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ» -عون به معنای کمک است- کمک کننده است برای کسی که استغاثه‌ی به او بگیرد. «اسْتَغَاثَ بِهِ» -غوث به معنای پناه و به معنای چیزی که به انسان پناه می‌دهد- ابو الغوث، استغاثه صاحب الزّمان است. لذا می‌گویند اگر جایی گرفتار شدید ده بار صدا بزنید «یَا ابو الغَوث». «غیاثَ المُستَغیثین» هم یعنی همین. «وَ عَوْناً لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ» هر کسی استغاثه‌ی به دین و به ایمان واقعی بجوید، او کمک کننده‌ی مطلق است. «عَوْناً» عون هم مصدر استعمال شده است، به معنای مطلق کمک کننده است.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ…».

منابع و مآخذ

  • [۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۳٫
  • [۲]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۱٫
  • [۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹٫
  • [۴]– سوره‌ی الروم، آیه ۳۰٫
  • [۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹٫
  • [۶]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۱۰۷٫
  • [۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹٫
  • [۸]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۶٫
  • [۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۴۵، ص ۱۱۶٫
  • [۱۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹٫

[۱۱]– سوره‌ی فاتحه، آیه ۱٫

[۱۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۲٫

[۱۳]– همان، آیه ۵٫

  • [۱۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹٫

[۱۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۱۵٫

[۱۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۰۳٫

[۱۷]– سوره‌ی قمر، آیه ۵۵٫

[۱۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۱۵٫

بازدیدها: 1

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1