1384/2/15 ازدواج -4 بايگاني سالانه - 1384



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

سه جلسه قبل راجع به ازدواج آسان صحبت كرديم ديشب از مجلس خبردار شديم كه مجلس هم بحمدالله براي ازدواج آسان، يعني براي تسهيل امر ازدواج پانزده منبع قرار داده است كه كمك كند به نسل نو براي كمك به ازدواج مثلاً كسي كه مي‌خواهد حج مستحبي برود يا عمره مستحبي برود يك مبلغي اضافه بدهد براي ازدواج جوانهاي ايران يا مثلاً بعضي منابع ديگر صندوق ارزي، وام بدون سود، وام دراز مدت، يك منابعي هست، الان كه من اينجا صحبت مي‌كنم ادامه مذاكرات توي مجلس است يعني الان كه من دارم صحبت مي‌كنم ممكن است زمان پخش‌اش فرق مي‌كند الان كه دارم درس مي‌دهم حالا من كاري به مجلس ندارم كار به دولت هم ندارم من بعنوان يك طلبه ديدگاههاي اسلام را مي‌خواهم برايتان بگويم ولي هر كسي هر كاري بكند از اسلام عقب است يعني اگر همه ما جمع شويم تصميم بگيريم كه به همه احكام اسلام عمل كنيم باز هم از اسلام عقب هستيم يعني هميشه اسلام از ما جلوتر است.
1- عمّوميت زوجيّت در طبيعت
يك خورده راجع به ازدواج صحبت كنم، اصولاً ازدواج مسئله عمومي است روايتي داريم در كتاب تهذيب(لكل قوم نكاح)، ازدواج در طبيعت، ازدواج در تمام اقوام، ازدواج در اسلام، بركات و اهميت، اما در ازدواج در طبيعت، قرآن مي‌فرمايد باران مي‌فرستيم «فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى» طه/53 مسئله نر و مادگي، مسئله زوجيت مخصوص انسان نيست در حيوانات هست در گياهان هم هست.
ازدواج در اقوام روايت داريم(لكل قوم نكاح) يعني نمي‌شود به يك كسي كه مسلمان نيست بگوئيم تو حرامزاده هستي نسبت زنا نمي‌شود داد حتي به كسي كه مسلمان نيست براي اينكه او هم در دين خودش يك نكاح دارد يك خاطره بگويم: يكي از مريدهاي امام باقر(عليه السلام) فحش ناموسي داد به مادر نوكرش مثلاً گفت مادرت زناكار است امام يك خورده نگاه كرد و گفت چرا فحش دادي؟ گفت آقا مادر ايشان مسلمان نيست وقتي مسلمان نيست من مي‌توانم فحش بدهم فرمود نه، حتي اگر كسي مسلمان هم نباشد اين نسبت ناروا است چون هر قومي نكاحي دارد.
كلمه زوج هشتاد بار در قرآن آمده است زوج و مشتقات آن كلمه نكاح بيست و سه بار آمده است مي‌شود صد و سه بار كلماتي كه مربوط به خانواده است توي قرآن عبارتند از كلمه عده، طلاق، زهار، ايلاء، مرئه، نساء، ذكر، انثي، احسان، صداق، تحريم، مس، يعني غير از كلمه زوج و نكاح كه در قرآن آمده است كلماتي هم در حول و حوش مسائل خانوادگي است مي‌خواهم بگويم قرآن حالا هر كدام از اينها چند بار. . . شايد مي‌شود گفت دويست بار در اين كتاب آسماني به مسئله ازدواج و خانواده اشاره شده است يعني قرآن قصه را جدي گرفته است.
2- نه افراط، نه تفريط، بلكه اعتدال در زندگي
با غريزه سه رقم مي‌شود برخورد كرد يكي برخورد آزاد است وقتي انسان ميلي دارد هر جوري مي‌تواند خودش را ارضاء كند يك برخورد سركوب است مثل آنچه در بزرگان مسيحيت است مي‌گويند پاپ و كشيش‌ها دانه درشت هايشان حق ازدواج ندارند محروم بشوند يكي مسئله اعتدال است، اگر آزاد باشد اين افراط است اگر سركوب باشد اين تفريط است و اسلامي كه در نمازش هر روز ما مي‌گوئيم(اهدنا الصراط المستقيم) راه مستقيم نه سركوب مطلق و نه آزادي مطلق(در حيوانات هم آزادي مطلق را قبول ندارند اگر حيوان ماده‌اي هست يك نري برود سراغ آن آن نر هي دلش به جوش مي‌آيد در حيوانات هم اينطور نيست كه هر حيوان ماده‌اي با هر حيوان نر بتواند. . .) سركوب در اسلام نيست «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ» الأعراف/32 قرآن مي‌فرمايد چرا آنچه خدا به شما حلال كرده است حرام مي‌كنيد؟ اصلاً چيزي كه خدا در تو قرار داده است بيرون بايد پاسخگو باشد اگر در تو شما تشنه‌ات مي‌شود بيرون بايد آب باشد امام نامه‌اي نوشتند به گورباچف در آن زمان كه هر چه در درون هست پاسخ آن بايد بيرون باشد اگر در درون ريه هست در بيرون بايد هوا باشد در درون گرسنه مي‌شوي بيرون بايد غذا باشد اگر در دهان دندان هست بيرون بايد جويدني باشد هر چه در تو هست پاسخ آن بايد در بيرون باشد از جمله چيزهايي كه در درون است اين است كه انسان بي نهايت طلب است يعني اينطور نيست كه مثلا. . . حالا آمريكا مي‌خواهد حرف اول را توي دنيا بزند بعد مي‌خواهد حرف اول را توي كره مريخ هم بزند يعني در انسان غريزه بي نهايت طلبي است يعني اينطور نيست كه بگويد بس است كلمه بس در انسان نيست انسان دنبال بي نهايت مي‌گردد بعد امام نامه‌اي به گورباچف نوشت حالا كه انسان بي نهايت طلب است پس بايد بي نهايتي هم وجود داشته باشد تمام چيزهايي كه در بيرون هستند محدود هستند زمين محدود است نور محدود است همه چيزها محدود است پس چون انسان بي نهايت طلب است بايد يك بي نهايتي باشد كه آن خداست و بي نهايت هم باشد اين جزو استدلالهايي است كه جزو نامه امام به گورباچف بود شما وارد اتاقي شديد ديديد يك ليوان آب است مي‌گوئيد كسي مي‌خواهد آب بخورد متكا است مي‌خوابد اما اگر ديديد يك كتاب است بايد بگوئيد كه حتماً مطالعه كرده است چون توي اتاق كسي كه اهل مطالعه نيست كتابخانه مي‌خواهد چه كند اگر ديديد توي اتاق كسي چراغ پخت و پز دارد خوابگاه دانشجويي يا حجره طلبه‌ها همينطور است اينطور نيست كه مهمانخانه‌اش يك جا باشد و كتابخانه‌اش يك جاي ديگر باشد يك اتاق هم يخچال است هم كمد است هم كتاب است هم ساك لباس است اگر اين اهل مطالعه نبود اين كتابها اينجا چه مي‌كند حكمتي كه اين كتابها را گذاشته است از چيزهايي كه در تو هست مي‌فهميم كه در بيرون هست توي اين خوابگاه كتابخانه است پس پيداست اينهايي كه اينجا هستند گاهي هم مطالعه مي‌كنند.
3- دوري از رهبانيت و رياضت
(لا رهبانيه في الاسلام) ما راهبه نداريم كه انسان تارك دنيا باشد، خام خواري نداريم كه انسان گوشت نخورد بله گوشت زياد خوردن ممنوع است ولي اصلاً انسان از حيوانات استفاده نكند اين هم نيست اين مال نگاه به قرآن، منتهي حالا اگر كسي خواسته باشد رساله‌اي بنويسد درباره ازدواج در اسلام بايد همه آيات را ببينيد تفسير آيات را ببيند ما مي‌خواهيم اگر يك آدم بي سواد هم پاي تلويزيون باشد همين مقدار بداند حدود دويست مرتبه اسم ازدواج توي قرآن آمده است نكاح و مسائل حول اينها، مسئله زوجيت مخصوص انسانها نيست در نباتات هم هست سركوب غريزه ممنوع است اعتدال منطقي است اين مقدار كافي است.
در روايات، يك روايت داريم هر كسي ازدواج كند نصف دين‌اش را حفظ مي‌كند يك روايت داريم هر كس ازدواج كند دو سوم دين‌اش را حفظ مي‌كند كدامها درست است؟ حديث اين است اين حديث را من تا هفته قبل بلد نبودم هفته قبل ياد گرفتم(من تزوج فقد احرز نصف دينه) اين يك حديث است داريم(من تزوج في. . . حالا من جمله عربي‌اش را يادم رفت، شبابه فقد احرز ثلثا دينه) هر كس در نوجواني ازدواج كند دو سوم دين‌اش را حفظ كرده است هر كس از سي و پنج سالگي به بعد ازدواج كند نصف دين‌اش را حفظ كرده است پيداست كه اسلام عنايت دارد دين و فكر و اعتقادات متزلزل است بخصوص در نوجواني.
بزرگترين نعمت بعد از اسلام ازدواج است حديث داريم در كافي، سنت پيغمبر ازدواج است، خير دنيا و آخرت در ازدواج است، زيادي رزق در ازدواج است، باز يك چيزي كه من امروز صبح توي ذهنم آمده بود يعني از يك جايي ديده بودم همين صبح الان كه مي‌خواستم بيايم پشت دوربين يك نگاهي هم به معجم كردم ديدم درست است.
4- اراده خداوند برتر از اراده ماست
ما هر كاري كه مي‌خواهيم بكنيم بايد انشاء الله بگوئيم چون نمي‌دانيم كه مي‌شود يا نمي‌شود بايد همه برنامه‌ها را بريزيم. . . مثل اينكه خوب برق كشي مي‌كنيم ولي از اداره برق قطع است از مركز برق است به اراده ما نيست روايت داريم(عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم) من خدا را شناختم به اينكه هر كاري مي‌خواستم بكنم ديدم نمي‌شود اين پيداست كه قدرتي فوق قدرت ما هست كه ما خوب كه برنامه ريختيم او از كارخانه برق را قطع مي‌كند ما وظيفه‌مان اين است كه به مقدمات عمل كنيم گاهي وقتها من يك طنزي هم مي‌گويم كسي هم نمي‌خندد خنداندن دست من نيست گاهي يك كسي الكي مي‌خندد گاهي يك كسي بهترين حرفها را هم مي‌زني نگاه مي‌كند ولذا قرآن مي‌فرمايد «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى» النجم/43 من خودم يك حديثي را جايي خواندم زدند به گريه گفتم عجب حديث اثر گذاشت اين حديث را جايي ديگر خواندم ديدم مردم مي‌خندند گفتم اِه! لب همان لب آدم همان آدم عبارت همان عبارت ديدم خدا مي‌خواهد بگويد تو اصلاً كاره‌اي نيستي تو يك وظيفه‌اي داري به وظيفه‌ات عمل كن اما حالا اين موفق مي‌شود يا موفق نمي‌شود ممكن است شما مدرك ليسانس و فوق و ليسانس را هم بگيري عالي ترين درجات را هم بگيري دقت كامل هم بكني اما انواع سختي‌ها و بدبختي‌ها هم به شما هجوم بياورد و آدمي باشد يك دهم شما زحمت نكشد همه درها هم به روي او باز باشد مهم نيست كه شما ماشين‌ات ژيان قراضه است يا بنز درجه يك است يكوقت مي‌بيني لامپ قرمز است با ماشين بنز نمي‌تواني بروي و آن ژيان قراضه هر جا مي‌رسد چراغهايش. . . يعني ما همه كاره نيستيم ولذا مي‌گوئيم(اياك نعبد) ما بنده تو هستيم بعد مي‌گوئيم نه نه(و اياك نستعين) ما عبادت مي‌كنيم منتهي با استعانت تو عبادت مي‌كنيم بلند مي‌شوم اما(بحول الله و قوته) درست است كه مي‌گويم(اقوم و اقعد) يعني من بلند مي‌شوم اما(بحول الله و قوته) من چراغ مي‌زنم سالن روشن مي‌شود اما با توجه به اينكه برق از كارخانه بيايد. (لا جبر و لا تفويض).
آنچه كه مي‌خواستم بگويم اين است، نياز به يك پيش فرض داشت، نياز به مقدمه دارد اين داخل پرانتز است.
5- وعده خداوند در مورد تامين رزق بندگان
اول مكه دست بت پرستها بود كم كم آمار مسلمانها زياد شد هم بت پرستها مي‌آمدند دور بت‌شان تاب مي‌خوردند هم مسلمانها ذكر خدا مي‌گفتند بعد مشركين عملي انجام دادند كه لخت مادر زاد طواف كنند آيه نازل شد «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا» التوبة/28 مشركين نجس هستند و بعد از امسال ديگر حق ورود به مسجد الحرام را ندارند مردم مكه دلشان تو ريخت چون بالاخره پنجاه درصد مشتري مسلمان داشتند پنجاه درصد هم مشتري غير مسلمان مثل اينكه بگويند آقا معامله با زنها يا مردها ممنوع خوب اگر معامله با يكي از اينها ممنوع باشد يعني نصف مشتري را از دست داده است چون مشتري‌اش هم زن است و هم مرد اينها يك خورده ترسيدند آيه نازل شد چرا مي‌ترسيد شما مكه را دربست براي اسلام بگذاريد اينهايي كه اين رقم هرزگي مي‌كنند به آنها راه ندهيد بعد حالا از بازار مي‌ترسيد قرآن مي‌فرمايد «وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» التوبة/28 اگر مي‌ترسيد كه بازارتان شكست بخورد در آينده خدا از فضل‌اش شما را سير مي‌كند بعد مي‌گويد اگر بخواهد.
اما به عروس و دامادهاي فقير مي‌گويد عروس و داماد غصه فقر نخوريد نگو كه پول ندارم «إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» النور/32 اگر فقير هستند خدا آنها را از فضل‌اش بي نياز مي‌گرداند اين ديگر انشاء الله ندارد به مردم مكه مي‌گويد اگر بخواهم به شما مي‌دهم اما عروس و داماد را كلمه انشاء الله خدا نگفته است يعني خداوند به دو گروه گفته است كه وضع‌ات را خوب مي‌كنم يكي به مردم مكه است يكي به عروس و داماد فقير به مردم مكه گفته است انشاء الله به عروس و داماد انشاءالله نگفته است يعني قول قطعي داده است تازه به مردم مكه گفته است(سوف) يعني در آينده شايد خيلي هم طول بكشد اما به عروس و داماد گفته است(يغنهم الله) يعني خيلي هم طول نمي‌كشد لطيف است يعني خداوند قول داده است شما يك مصاحبه كن توي خيابان يا توي فاميل نگاه كن يك نفر را پيدا كنيد واقعاً به من بگوئيد كه بگويد من زماني كه مجرد بودم وضع‌ام خوب بود بعد از خانواده و ازدواج و بچه وضع‌ام خراب شد. تمام كساني كه ازدواج مي‌كنند بعد از ازدواج وضع‌شان خوب مي‌شود اصلاً وقتي عروسي مي‌كنند عروس و داماد جايشان عوض مي‌شود عروس خانه باباش است مي‌رود خانه شوهرش روزي‌اش كه قطع نمي‌شود و از همه گذشته كي گفت بيايد خانه شوهرش مي‌شود عقد بشود. . .
6- لزوم حساسيّت والدين در مورد ازدواج فرزندان
يكي از راههاي حل مشكل ازدواج است براي حفظ دختر و پسر. . . مردم حساس هستند گير ما اين است آن هفته هم گفتم گفتم تحصيل بچه‌ها يك كمال است اينرا گفته‌ام مي‌خواهم تكرار كنم تحصيل بچه يك كمال است ازدواج ضرروت پدر و مادرها روي تحصيل بچه‌ها حساس هستند خانه مي‌گيرند حتي مي‌آيند پشت آن دري كه بچه‌شان امتحان بدهد تسبيح‌هايي دست مي‌گيرند نيم متر اللهم صل علي محمد و آل محمد حالا من نمي‌دانم وقت‌هاي ديگر چقدر صلوات مي‌فرستند چنان مقدس مي‌شوند سبوح قدوس تمام امامزاده‌ها را نذر مي‌كنند آن حساسيتي كه مادر و پدر براي ليسانس بچه‌اش دارد آن حساسيت را براي ازدواج بچه‌اش ندارد حالا بگذار بزرگ شود حالا جوان است حالا نمي‌شود حساس نيستيم و ازدواج ضرورت است حساس نيستيم ولي تحصيل يك كمال است حساس هستيم اگر همان مقداري كه. . . اگر خانه‌مان رنگ نداشته باشد مثلا ً يك خورده رنگ نداشته باشد مهماني نمي‌كنيم بابا اين چند سال است كه خانه را رنگ نكرده‌ايم. يك كسي يك حرف بزند داغ مي‌شويم حساسيت نيست غصه نمي‌خوريم كه نكند چنين باشد نكند چنين باشد اينهايي كه دانشجو دارند سرباز دارند دختري را انتخاب كنند با دقت، وقتي دقت كردند عقد كنند منتهي به دختر بگويند كه فعلاً بچه ما سرباز است بچه ما دانشجو است دختر خانه شما باشد اينها تلفني گاهي با هم حرف بزنند گاهي هم بروند بيرون با هم باشند اما وقتي با تلفن يا بيرون هستند وقتي مي‌خواهند عروسي كنند و بچه دار بشوند بعد از آن باشد كه اينها وارد زندگي شده‌اند شغلي و پولي ولي حالا اگر من مسكن ندارم يا درآمد ندارم معنايش اين نيست كه نياز هم ندارد شما اگر آب مي‌خوري ولي ليوان نداري نمي‌گويي چون ليوان نداريم تشنه باشيم كدام آدم عاقل وقتي مي‌بيند نياز به آب دارد ولي چون ليوان ندارد تشنه مي‌نشيند حالا چون قاشق و چنگال نيست باشد يك هفته ديگر غذا مي‌خوريم قاشق و چنگال وسيله است اگر نبود آدم با دست‌اش غذا مي‌خورد(اگر جوي آب بود عرض كنم به حضور شما كه. . . يكوقت من توي نهضت سواد آموزي مي‌خواستم حكم بدهم يك نفر را قائم مقام كنم جلسه‌مان چون طولاني بود انداختيم كرج رفتيم كنار رودخانه كرج نشستيم و بحث كرديم كه شرايط نهضت سواد آموزي چي است و چي است خلاصه قبول كرد ما هم نوشتيم باسمه تعالي با توجه با سوابقي كه جنابعالي داري شما بعنوان قائم مقام من منسوب مي‌شوي حكم را نوشتيم و كنار رودخانه به او داديم گفتيم اين آب رودخانه تميز است حاضري يك قورت بخوري؟ گفت طوري نيست ظرف بياور، گفتم نه همينطور بخور ايشان هم دولا شد گفتم نمي‌خواهم بخوري فقط مي‌خواستم بگويم حكم فلاني را دم كوزه گذاشتند آب از آن خوردند شما بگو حكم آقاي قرائتي را دم رودخانه گذاشتند آب از آن خورند.
حالا به هر حال اگر ليوان باشد چه بهتر قاشق و چنگال باشد چه بهتر البته قاشق و چنگال را من نمي‌گويم چه بهتر با دست خوردن بهتر از قاشق و چنگال است سيد جمال الدين اسد آبادي شايد اينرا از من شنيده‌ايد سيد جمال الدين اسد آبادي رفت اروپا با دستهايش كه غذا خورد همه فيلم بردارها شروع كردن عكس گرفتن گفت چي شده؟ گفتند خيلي املي! با دست مي‌خوري، گفت اتفاقاً روشنفكر هستم چون من دستم را خودم فهميدم چه جوري شستم توي حلق كسي هم نرفته اما اين قاشق هر چند دقيقه توي حلق هر كس و ناكسي است و دست من مي‌دانم چه جوري شسته‌ام اما قاشق را نمي‌دانم چه جوري شسته‌ايد بنابراين من چون روشنفكر هستم با دست مي‌خورم تو امل هستي اينطور هم نيست كه هر كاري كه ما مي‌كنيم امل باشيم هر كاري كه آنها مي‌كنند اينطور نيست.
در يكي از فرودگاه كشورهاي اروپايي بودم يك كسي گفت آقاي قرائتي ديدي چقدر تميز است گفتم خيلي كثيف بود اين كشور. . . خيلي هم مشهور است توي دنيا اين كشور، اين كشور پنجاه ميليون جمعيت دارد چهل و پنج ميليون سگ و سگ هايشان هم جدا نيستند توي آسانسور و آشپزخانه با خودشان تاب مي‌خورند شما ادرار سگ را بدهيد به آزمايشگاه تمام زباله‌هاي تهران را هم بدهيد به آزمايشگاه ببينيد ميكرب كدامها بيشتر است ما با زباله هايمان از آنجا تميز‌تر هستيم اينطور نيست كه حالا يك خودباختگي است. . .
غصه مي‌خورم از آدمهايي كه مخ‌شان كار نمي‌كند حتي بعضي از اعضاي دولت اگر توي يك خانه بز و ميش باشد مي‌گويند آقا بهداشتي نيست بعد همان آقا توي خانه‌اش سگ است هيچ كاري نمي‌كند چطور ادرار بز بهداشتي نيست ادرار سگ بهداشتي است؟ يك رقم خودباختگي است اين خودباختگي است حتي توي بعضي از طلبه‌ها هم من يك خودباختگي ديدم خيلي توبيخ‌اش كردم به يك طلبه گفتم چي مي‌خواني گفت معادل ليسانس حسابي به او پريدم گفتم خجالت بكش مكاسب يك درس است خودش فقه يك ارزش است چرا خودت را باخته‌اي مثل اينكه بگوئيم خربزه كيلويي چند است بگويد معادل يك كيلو خيار خربزه خودش يك ميوه است اين خودباختگي همه جا آمده است توي زن و مرد توي خاص و عام توي دولتي و غير دولتي اگر بناست حيوان توي خانه نباشد سگ هم نبايد باشد روي يكي از تابلوها نوشته بود نماز گفتند آقا اين تابلو حواس آدم را پرت مي‌كند گفتم اين تابلو نوشته حسن آباد چطور حسن آباد حواس را پرت نمي‌كند اما نماز يك كلمه است بله تابلوهايي كه بيش از دو كلمه باشد توي جاده ممنوع است. الله اكبر اين كجا حواس را پرت مي‌كند قرآن مي‌گويد «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» البقرة/10 يعني بعضي‌ها مريض هستند.)
داماد پول ندارد عروس هم پول ندارد ولي هر دو نياز دارند ليوان ندارند ولي هر دو تشنه هستند بگويند آقا ما از ازدواج استفاده مي‌كنيم تشكيل زندگي باشد بعد از آنكه پولداري و اينها باشد.
7- دقّت و عنايت در انتخاب همسر
منتهي در شناخت عجله نكنيد يك خورده دقت كنيد ازدواج پاركي و ازدواج سينمايي ازدواج كنار خياباني اينها پفك نمكي است اين ازدواجهايي كه داغ مي‌شوند اما پخته نمي‌شوند هر داغي سرد مي‌شود ولي هيچ پخته‌اي خام نمي‌شود اينها قانون است ازدواج بايد پخته باشد داغ نباشد كاشان ما مي‌گفتند آدم لنگ را دنبال خريد اسب نفرستيد چون پايش لنگ است هر اسبي ببيند مي‌گويد اين خوب است فعلاً از اين لنگي كه بهتر است جوان را هم مي‌گويند دنبال ازدواج نفرستيد چون داغ است به هر كس رسيد مي‌گويد اين خوب است نه جوان را دنبال خواستگاري بفرستيد و نه لنگ را دنبال خريدن اسب اين بايدكار پخته باشد شايد هم مي‌گويند دختر باكره پدرش ولايت دارد اين بخاطر اينكه يك فيلتري گذاشته يك خورده چيز بشود. . . يك كسي به من گفت چرا دست به سگ مرده مي‌زني غسل مس ميت ندارد اما دست به انسان مرده مي‌زني غسل مس ميت دارد يعني انسان از سگ بدتر است گفتم نه آقا سگ مرده را كسي دست به آن نمي‌زند ولي انساني كه مرد مادر و پدر همه روي آن مي‌افتند كه ببوسند اسلام مي‌گويد هر كس ببوسد بايد غسل كند مي‌گويي نه برويم كنار اين فيلتر گذاشته براي اينكه مردم روي آن نيفتند سگ مرده را كسي روي آن نمي‌افتد خر مرده را كسي روي آن نمي‌افتد اما فاميل كه مرد همه مي‌خواهند با او خداحافظي كنند همه مي‌آيند ده ببوس آن هم مرده است و مسائل بهداشتي هم مطرح است گاهي وقتها قانونها سرعت گير است.
(قرآن مي‌گويد زن و شوهر وقتي مي‌خواهند طلاق بگيرند اين قدر سرعت گير گذاشته است كه. . . مثل اينكه آدم مي‌خواهد بخندد بگويي آقا شما سيزده دقيقه ديگر بخند خوب سيزده دقيقه ديگر آدم خنده‌اش يادش مي‌رود خنده آنوقتي كه آدم خنده‌اش گرفت بايد بخندد تا يك كسي مي‌خواهد بخندد آقا يك ربع ديگر بخنديد خوب هيچي يك كسي مي‌خواهد غيض كند ببخشيد آقا شما چهل و پنج دقيقه ديگر غيض كنيد اصلاً اسلام براي طلاق سرعت گيرگذاشته است گفته كسي كه مي‌خواهد طلاق بدهد بايد توي آن ماه به خانمش دست درازي نكرده باشد توي آن ماه يعني بعد از آن طهارتي كه زن و شوهر مي‌دادند دوم اينكه بايد زن حامله هم نباشد كه از خانه او را بيرون كنند سوم اينكه بايد دو تا شاهد عادل هم باشند آنوقت عادل طلاق غير از عادل پيش نمازي است عادل پيش نمازي عادل تعاوني است عادل طلاق بازار آزاد است يعني شما جواني كه گناهي از او نديده‌اي مي‌تواني به او اقتدا كني يا جوان يا پير اگر هم گناه كرده است من گناه نديده‌ام اما عادلي كه مي‌خواهي زنت را طلاق بدهي بايد از آن عادل عادل عادلها باشد توي هر شهري دو سه تا پيدا نمي‌شود صيغه عربي هم بايد عربي باشد عربي هم بايد صحيح باشد بعد از طلاق هم حق نداري زنت را از خانه بيرون كني زن هم حق دارد بعد از طلاق توي خانه خودش را آرايش كند و هي خودش را به شوهرش نشان بدهد بعد هم گفته‌اند اگر خواستي رجوع كني لازم نيست دو تا عادل پيدا كني چون مي‌گويند آقا دو تا عادل پيدا كن دو مرتبه با زنت رفيق شو تا برود دو تا عادل پيدا كند شهوتش گم شده است يا علاقه‌اش تمام شده است حتي يك شوخي بكني طلاق از بين مي‌رود مثلاً عوض شكر نمك توي چاي او بريزي دم حوض نشسته يك خورده آب به او بريزي اگر يك مشت آب بريزي. . . من هي حوض مي‌گويم مردم خواهند گفت مثل اينكه قرائتي توي تهران زندگي نمي‌كند حالا شير آب، ما يكوقت گفتيم پيچ تلويزيون را باز كنيد گفتند آقاي قرائتي مگر تلويزيون شما پيچي است مال زمان ناصر الدين شاه هستي تلويزيون پيچي چي است؟ حالا اصطلاحاتي كه مي‌گوئيم بايد مواظب افكار عمومي هم باشيم اگر شما يك مشت آب بريزي به خانمت. . . حتي يك نشگون از خانمت بگيري طلاق به هم مي‌خورد يعني براي طلاق مي‌گويند دو تا عادل پيدا كن از آن عادل عادل عادلها باشد در آن ماه آميزشي صورت نگرفته باشد چنين باشد چنين باشد يك شرطهايي گذاشته‌اند كه هر چه دير‌تر اين طلاق باشد هي راهبندان كرده‌اند اما براي وصل كردن خداوند همه قيدها را. . .
اگر بگويند بعد از طلاق هر كس مي‌خواهد به زنش مراجعه كند بايد بگويد بسم الله الرحمن الرحيم اينجانب شوهر جنابعالي غلط كردم كه شما را طلاق دادم غرور مرد اجازه نمي‌داد و طلاق همينطور مي‌ماند براي قيچي كردن عربي صحيح دو تا شاهد عادل براي وصل شدن با يك مشت آب با يك شوخي با يك چشمك اين زيبائي‌هاي اسلام است كه چقدر اسلام تمام كارهاي تفرقه انداز در اسلام حرام است اصلاً مي‌دانيد چرا قمار حرام است؟ چون دو نفر با هم شانزده درجه رفيق هستند مي‌نشينند قمار مي‌كنند بعد يكي برنده مي‌شوند بعد وقتي از سر سفره قمار بلند شدند مي‌بيند كه پول اين رفت توي جيب او اين شانزده درجه مي‌شود ده درجه اگر از شما نبرده باشم مي‌گويي خدا رحمتش كند اما اگر يك ميليون از شما ببرم فردا بگويند قرائتي مرد مي‌گويي به درك كه مرد ديروز پول ما را برد قرآن مي‌گويد «إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ» المائدة/91 شيطان مي‌خواهد بين شما كينه. . . يكي از مفاسد اين است هي نگويند آقا برد و باخت حلال است يا حرام اصلاً اگر حلال هم است وقتي من جيب شما را خراب كردم رفاقت شما با من. . . دليل اين باشد.)
8- ازدواج، اصل است، نه آداب و رسوم آن
راجع به ازدواج من پول ندارم تو هم پول نداري نه من مهماني مي‌دهم نه تو مهماني بده نه من پيراهن عروس مي‌خرم نه تو كت و شلوار. . . بيا فقط عقد شرعي بخوانيم فقط دقت كنيم بعد هم شما خانه بابات باش سر سفره بابات شما شوهر هم نداشته باشي سر سفره بابات هستي حالا يك صيغه خواندي بنده هم كه همسر ندارم خانه بابام هستم منتهي گاهي وقتي خدايي ناكرده به ما فشار آمد و نياز شديد شد ما از راه حلال ما همديگر را تامين كنيم منتهي بعد از تامين شما خانه بابات باش من هم خانه بابام هر وقت به خانه و مال رسيديم تشكيل زندگي مستقل مي‌دهيم اين چه اشكالي نداريم چرا ما تشنه لب آب مي‌نشينيم يا گناه مي‌كنيم يا از تو مي‌سوزيم بخاطر اينكه. . . ساعت اول بايد عقد و عروسي. . . خيلي قيود زيادي است حتماً بايد عروسي كه مي‌روند بايد بوق مي‌زنند زنگ مي‌زند به پسر خاله‌اش مي‌گويد ماشين بده تو چقدر مي‌خواهي گردن كج كني يا از بانك‌ها وام بگيري ماشين كرايه كني حالا بي بوق ببر مثلاً اينهايي كه بدون بوق خانم بردند باطل شد؟ يك كسي مي‌گفت آقا ما تعزيه خوانديم توي تعزيه اسب نداشتيم شمر سوار دوچرخه شد باطل است؟ گفتم نه درست است حالا اينكه چيزي نيست ما خودمان يك مقداري يك قيدهايي گذاشته‌ايم قيدهاي الكي نه عقل مي‌گويد اين قيد را بگذار نه. . . فقد رسم است ما اين رسم را مي‌شكنيم چرا ديگران براي ما رسم مي‌گذارند من رسمي مي‌گذارم كه ديگران به رسم من عمل كنند(امام نقل مي‌كرد كه من رفتم پيش. . . اين را من از امام يادم مانده است منتهي يادم نمي‌آيد راجع به خودش بود يا پدرش يا مرحوم مدرس يا ديگري عجب. . . مرده به بچه‌اش گفت هر كس آمد در خانه بگو جنابعالي كي باشي چكار داري؟ موضوع چيه؟ بنويس من مي‌آيم به من بگو آمد گفت كي آمد در خانه؟ گفت نمي‌دانم كسي آمد يا نيامد نمي‌دانم زن بود يا مرد بود نمي‌دانم كار به شما داشت يا كار به كسي ديگر داشت گفت برو دنبال كارت حالا ما هم نمي‌دانم نمي‌دانم شد به هر حال من اينرا از امام توي ذهنم هست كه آمدند گفتند آقا فلاني به ما زده، شما چقدر بي عرضه هستيد مي‌رويد شكايت بزنيد او برود شكايت چرا مي‌ايستي بخوري تو شكايت كني چرا يك سنت براي من درست كنند) ازدواج من كه يك سنت جدي است نياز جدي من را بخاطر آداب و رسوم پدران و نياكان و همسايگان غلط كردند هر كس آداب و رسومش غلط است غلط كرد چرا آداب و رسوم غلطي بگذارند جوانهاي ما بسوزند جوانهاي ما خط شكن باشند مثل توي جبهه، يكي از مسائل خط شكني خط شكني توي مسائل ازدواج است بسياري از قيدها را بايد شكست دولت بايد يك كاري بكند مجلس بايد يك كاري بكند پدر و مادر بايد يك كاري بكنند خود آنها هم بايد يك كاري بكنند اين طناب ازدواج را بايد پاره كرد ازدواج شده است غول، يا گناه مي‌كند يا از تو مي‌سوزند و هر دو غلط است از تو سوختن و نياز داشتن تشنه لب آب نشستن درست نيست خدا نگفته است گناه كردن را هم خدا نگفته است خودمان به پاي خودمان زنجيز بسته‌ايم.
بحث ازدواج ادامه دارد جلسه بعد هم انشاءالله راجع به ازدواج صحبت خواهم كرد فعلاً نيم ساعت‌مان تمام شد.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته