1384/5/13 ازدواج-12 بايگاني سالانه - 1384



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

موضوع بحثي كه دنبال مي‌كرديم بحث ازدواج بود و گفتيم كه ازدواج خيلي مسئله مهمي است يعني يك مسئله... اينطور نيست كه فقط مسئله شهوت باشد پيرها نيازشان به همسر كمتر از جوانها نيست آدمهاي جوان همسر را براي يك كار مي‌خواهد آدم پير همسر را براي چند تا كار مي‌خواهد يعني انسان انس مي‌خواهد انسان دوست دارد كه عشق‌اش را به كسي بريزد با يك كسي مانوس بشود همدم مي‌خواهد انسان بدون انس نمي‌شود.
1- نياز طبيعي انسان به انيس و همدم
در يكي از اين كشورها يك كسي سگي داشت گفتم چرا با اين سگ زندگي مي‌كني؟ گفت سگ وفادار است بچه هايم همه ول كرده‌اند و رفته‌اند من هستم و اين سگ. آن كسي كه آدم گيرش نمي‌آيد سراغ سگ مي‌رود مثل اينكه بچه‌اي كه شير مادرش را نخورد سر شيشه‌اي مي‌مكد چون اين مي‌خواهد بمكد شير مادر گيرش نيايد سر شيشه‌اي مي‌مكد. اگر بچه غذاي سالم نخورد غذاي آلوده مي‌خورد اگر رفيق خوب گيرش نيايد مي‌رود سراغ رفيق بد اين ظرف خالي بايد پر بشود انسان نياز به همسر دارد حالا بحث‌مان اين بود كه اين نياز را كي بايد حل كند گفتيم دولت به تنهايي نمي‌تواند اصولاً كارهاي دولتي هر چه بيشتر دولتي بشود توفيقات آن كمتر است.
من يكوقت تصميم گرفتم تجربه‌هاي تبليغي خودم را منتقل كنم به طلبه‌ها فرض كنيد ساعت پنج بعداز ظهر تصميم گرفتم گفته‌ها و نوشته‌هاي خودم را ديدم سر فصل هايش را نوشتم زنگ زدم به راديو كه بيايند ضبط كنند نوار كاست گفتند تعطيل است گفتم به دو تا از اين كارمندها بگوئيد كه دو ساعت اضافه بايستد پولي به آنها بدهيد اضافه كار ساعت نه شب كه صدا و سيما تعطيل بود رفتيم تا حدود يازده شب رفتم توي استوديو تنهايي پر كردم آمدم بيرون زنگ زدم به دو سه نفر باني پيدا كرديم نوار گرفتيم زنگ زديم به كارخانه نوار به اندازه يك كاميون نوار خريديم سريع داديم تكثير كرديم داديم به ائمه جمعه و طلبه‌ها و دفتر تبليغات و سازمان تبليغات حدود صد هزار تا اين نوار را پخش كردند از وقتي تصميم گرفتم تا وقتي پخش كردم چند ساعتي بيشتر طول نكشيد حالا همين را بدهي دست يك وزارتخانه اول مي‌گويند طرح بدهيد بعد مي‌گويند برود توي كميسيون بعد مي‌گويند ارزيابي بعد مي‌گويند نظارت بعد مي‌گويند جمع بندي بعد مي‌گويند هماهنگي بعد مي‌گويند تأمين اعتبار بعد مي‌گويند مناقصه و مزايده بعد مي‌گويد مسئول خريد بعد مي‌گويند ورود به انبار بعد مي‌گويند كارت خروج كاري كه بنده پنج ساعت يا ده ساعت يا كمتر يا بيشتر كردم به هر وزارتخانه‌اي بدهي شش ماه طول مي‌كشد خيلي از كارهاي دولتي فشل است يك كسي گفت پشه كه گرفتي بكشي يك سنجاق از لب كت‌ات بيرون مي‌كشي از فاصله بيست سانتي هفت بار سنجاق را به چشم راست پشه مي‌زني وقتي چشم راست او از بين رفت روي چشم چپ آن اثر مي‌گذارد وقتي چشم چپ او هم از بين رفت ديگر نمي‌تواند پرواز كند و وقتي كه پرواز نكرد ديگر نمي‌تواند تامين غذايي كند به مرور ايام مي‌ميرد گفت بابا ولم كن پشه را همچين‌اش كني مي‌ميرد. گاهي اينقدر كارها را لفت مي‌دهد...
كاشان ما يك كسي سوار الاغ شد الاغ راه نمي‌رفت اينقدر به اين الاغ زد كه هه هه هه هه كرد آخرش گفت اينقدر پايم را از اينطرف آوردم از آنطرف آورده بودم الان رسيده بودم. اگر مي‌خواهيد كار بشود گير آداب و رسومي كه توي خانه هاست و توي اداره هاست نباشيد اين قيدها را برداريم درست مي‌شود يك آدم جوهر دار به اندازه يك گردان آدم به درد مي‌خورد و يك گردان آدم بي جوهر به درد يك آدم جوهر دار نمي‌خورد بايد آدم عاشق باشد كاردان باشد انگيزه داشته عشق داشته باشد بعد اگر اخلاص داشته چي مي‌شود... چون قرآن گفته است كه اگر اخلاص داشته باشي ما مددهاي غيبي هم مي‌فرستيم الهام مي‌كنيم كمك مي‌كنيم.
2- لزوم تشكيل ستاد ملي ازدواج
يك ستادي مي‌خواهد و اين ستاد ديگر حقوق بگير نباشند يعني مثل ظهر عاشورا كسي حقوق نمي‌گيرد هر كسي سر كار حقوق‌اش است كارش كه تمام شد مي‌رود خانه اين ستاد ديگر نبايد يك مديركل و يك روابط عمومي و يك چي و يك چي... همه... ستاد اقامه نماز ده دوازده تا اتاق بيشتر ندارد ديدم زده‌اند اتاق رئيس اتاق قائم مقام دفتر آبدارخانه گفتم اينجا چند تا اتاق بيشتر ندارد يك نگاه كه مي‌كني مي‌فهمي اين كجاست. يك كسي يازده تا كتاب داشت گذاشته بود توي تاقچه اسامي آنها را نوشته بود و زده بود آنطرف اتاق بعد هر كتابي مي‌خواست مي‌رفت از روي ليست نگاه مي‌كرد مي‌خواند مثلاً شماره هفت گفتم بابا يازده كتاب كه اينقدر بازي ندارد نگاهش كن بردار. خدا مي‌داند اينقدر اداري شده‌ايم كه اگر از اين اتاق به اتاق بغلي بخواهند بگويند اينرا مي‌نويسند تايپ مي‌كنند شماره مي‌زنند ابلاغ مي‌كنند كه شما فردا در جلسه تشريف داشته باشيد من ديدم يك زني از شوهرش توي روزنامه تشكر كرده بود خوب شما كه توي خانه هستي از شوهرت تشكر كن مرد مي‌خواهد از زنش تشكر كند خوب توي خانه از زنت تشكر كن مثل اينكه نيت كرده‌ايم عمر خودمان را آتش بزنيم پول خودمان را و پول دولت را هم آتش بزنيم گاهي وقتها جوري پول خرج مي‌كنند كه اگر به ما گفته بودند تو را خدا پولها را آتش بزن از اين بهتر نمي‌شد آتش زد.
براي ازدواج چه كنيم: غير دولتي، افراد با انگيزه، مجاني، آبرومند، كاردان و باتجربه، حالا اين ستاد چه كند؟ فتاواي مراجع و قوانين يك فتواهايي از مراجع بگيريند فتواها و قوانيني كه كار را آسان كند چون ما گاهي وقتها گير قانون داريم و گاهي وقتها گير فتوا داريم اين گيرهايش را باز كنند.
3- نذر براي ازدواج جوانان نيازمند
يك گروه مي‌خواهد جذب كمك‌هاي مردمي كمك‌هاي مردمي خيلي زياد است اصلاً هر دختر و پسري پدر و مادرش نذر كند كه اگر اين دختر من به سلامتي رفت خانه بخت اگر انشاءالله پسر من يك همسر خوب گيرش آمد به شكرانه اين من يك پسر و دختر فقير را خرج داماديش يا جهازيه‌اش را مي‌دهم به شكرانه اينكه من رفتم مكه و برگشتم يك نفر را مشهد امام رضا(عليه السلام) مي‌فرستم نذر كنيم اين كار بيايد توي نذرها شما كه سه تا بچه‌ات رفتند فرض كن بچه چهارمي‌ات است اگر چهار تا بچه داشتي چه مي‌كردي فرض كن چهار تا بچه داري اين افرادي كه متمكن هستند مي‌توانند هر دو سالي سه سالي بعضي‌ها به قدري وضع مالي‌شان خوب است كه مي‌توانند ماهي يك نفر را خانه بخت بفرستند بسيار آدم داريم ماهي يك جهازيه دادن مثل يك دانه سيگار مي‌ماند معاملات سنگين مي‌كند درآمدهاي خوبي دارد. فكر نكنيد ثوابش هم كم است.
اوايل انقلاب بعضي از مدارس دستشويي نداشت بچه‌ها مي‌رفتند مدرسه... شايد الان همه داشته باشيم بچه ادرارش را نگه مي‌داشت كه ظهر برود خانه خوب نگه داشتن ادرار خيلي خطرناك است حديث داريم اگر رفتي مسجد ادرارت گرفت وضو هم داري اما اگر دو مرتبه بروي وضو بگيري دو مرتبه برگردي نماز جماعت تمام مي‌شود اسلام مي‌گويد بگذار نماز تمام بشود و شما برو وضو بگير دستشويي برو جماعت را از دست بده فرادي بخوان كه ادرارت را نگه نداري حتي اگر كسي در حال ادرار نماز بخواند نماز او قبول نيست. صحيح است ولي قبول نيست مثل اينكه شما آب مي‌آوري ولي من نمي‌خورم آب آوردن شما كار درستي است اما من نمي‌خورم خدا قبول نمي‌كند.
من از اول انقلاب معاون وزير بودم به وزير گفتم بعضي از مدارس ما دستشويي ندارد بسازيد گفت بودجه نداريم آن زمان بودجه نبود خيلي وضع خطرناك بود افرادي آمدند گفتند آقاي قرائتي بيا صبحت كن گفتم به شرطي مي‌آيم كه شما ده تا مستراح بسازي گفت شما بيا ما مي‌سازيم گفتم نه شما پولش را بده به من هم نده كه فردا بگويي قرائتي به اسم مستراح پول مي‌گيرد جيب خودش مي‌گذارد برو بده به انجمن اولياء و مربيان ما صدها هزار تومان هي دستشويي ساختيم و سخنراني كرديم يكي آمد گفت آقاي قرائتي معلوم مي‌شود كه پول ما قابليت ندارد گفتم اگر شك داري ثواب سخنراني من مال تو و ثواب دستشويي ساختن تو مال من اين كارها خيلي ثواب دارد.
من يك سال روحاني كاروان حج بودم البته از آن سال به بعد ديگر روحاني حج نشدم به قصدهاي ديگر رفتم ولي يك سال روحاني شدم چون روحاني بايد خيلي زبل باشد بايد حاجي‌ها را ببرد طواف بدهد من هم بلد نبودم يادم هست يازده نفر را بردم يكي يكي گم كردم آن سال خانم خودم هم بود خانم خودم را گم كردم بعد آمدم و كفش هايم را هم گم كردم ولي يك سال كه روحاني بودم در حج يك كاري هست كه حالا نمي‌دانم غلط است يا درست شايد درست باشد و شايد هم غلط اينست كه زن و مردها را از هم جدا مي‌كنند مثلاً مي‌گويند طبقه سوم مال زنها و طبقه چهارم مال مردها يك زن و شوهري بودند جوان بودند اينها را از هم جدا كرده بودند يك مرد گفت اين چه قانوني است كه ما را از هم جدا مي‌كنند؟ گفتم مي‌خواهيد با هم باشيد گفت بله گفتم خوب اين اتاق آخوند است آخوند يك اتاق خصوصي دارد چرا؟ بخاطر اينكه مثلاً يكي مي‌خواهد حمد و سوره درست كند خوب اين نمي‌تواند در جايي كه چهار نفر خوابيده‌اند بيايد حمد و سوره درست كند پزشك اتاق‌اش جداست گفتم اين اتاق مال من است من هم تا دو سه ساعت نيستم كليدش را بگير با خانم‌تان با هم باشيد برگشتم اينقدر به من دعا كرد كه گفتم شايد ثواب اين اتاق خالي كه من دادم به اين زن و شوهر از همه آخوندي من در عمرم بيشتر باشد شما فكر نكنيد كه نذر فقط مال نذر امام حسين(عليه السلام) است شما يك دختري را عروس كنيد يك پسري را داماد كنيد شايد ثواب آن از بسياري از كارهاي ديگر... گاهي ثواب مدرسه سازي از مسجد سازي بيشتر است گاهي مدرسه داريم مسجد سازي ثوابش از مدرسه سازي بيشتر است.
4- استفاده از خمس و زكات براي ازدواج نيازمندان
زكات، شما نمي‌دانيد درآمد زكات چقدر است؟ زكات ديمي بيشتر است چون پول موتور و چاه نمي‌دهد ما چند تن گندم داريم هر پانزده كيلو يك كيلو چقدر مي‌شود؟ بنده يك وقت حساب كردم دويست و پنجاه ميليارد تومان فقط زكات گندم است غير از جو و طلا و نقره و فلان واقعاً اگر زكات بدهيم... حديث داريم امام فرمود اگر مردم زكات بدهند روي زمين فقيري باقي نمي‌ماند. درآمد خمس، بيست درصد سرمايه مال خمس است بازار تهران چقدر خمس دارد بازار قم و كاشان... بيست درصد اين سرمايه‌ها خمس است چند درصد خمس مي‌دهند خمس را مي‌شود از مراجع اجازه گرفت حداقل بخشي از آنرا... زكات را مي‌شود نذر را مي‌شود وصيت را مي‌شود شما مثلاً مي‌خواهي براي هر بچه ده ميليون بگذاري به هر بچه نه ميليون بده اينكه فرقي نمي‌كند بچه‌هاي محله هم حق دارند فكر نكن كه از مخ‌ات پيدا كرده‌اي قارون مي‌گفت مال مخ من است مديريت اقتصاد خدا مي‌گويد جان ننه‌ات خيلي از تو باسواد‌تر و گردن كلفت‌تر بودند و به جايي نرسيدند كسي چيزي را از خودش نداند. «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي» القصص/78 يعني علمي توي كله من هست.
هر كسي ثلث مال‌اش را مي‌تواند بدهد، كفاره، انفاق، ما اگر پول يك روز نفت‌مان را بدهيم به مسجدهاي ايران تمام مسجدهاي ما سوپر دولوكس مي‌شوند خادم مشكل دارد آقا مشكل دارد فرشهايش را پنج هزار پنج هزار جمع مي‌كنند براي فرش شويي يعني واقعاً شهرداريها نمي‌توانند فرش مسجدها را سالي يكمرتبه بشورند؟ البته كارهاي خوبي كرده‌اند خدا پدرشان را بيامرزد ما بايد اينجا تشكر هم بكنيم از خيلي از آنها.
5- نقش شهرداري‌ها در ساخت سالن‌هاي چند منظوره
بعضي از استانها شهرداريهاي آنها مقداري پول داده است آموزش و پرورش هم گفته است هر چه شهرداري بدهد من هم مي‌دهم سالن بسازيم آنوقت سالن چند منظوره من اصفهان بودم شوراي شهرش گفت من اينقدر براي سالن مي‌دهم بعد آموزش و پرورش هم كمك كرد براي مدارسي كه سالن نمازخانه نداشتند سالن ساختند آنوقت اصفهان يك شهر توريستي است مردم مي‌خواهند بروند اصفهان را ببينيد پول هتل هم ندارند تابستان كه مي‌شود عيد كه مي‌شود مدرسه‌ها تعطيل است ما اگر صد تا سالن بسازيم ايامي كه بچه‌ها هستند نماز مي‌خوانند ايامي هم كه تعطيل است در سالن توي خيابان باز مي‌شود اين آقايي كه از سنندج آمده اصفهان را ببيند روزها تاب مي‌خورد توي اصفهان شب هم مي‌آيد تو سالن فردا هم بر مي‌گردد يك اصفهان را بازديد مي‌كند پول مسافرخانه را نمي‌دهد.
توي محله مي‌خواهند عقد يا عروسي‌اي باشد پول ندارند عقدشان را توي سالن دبيرستان مي‌گذارند هيچكدام از اين كارها محال نيست ما بايد تصميم بگيريم كه ازدواج را آسان كنيم امام صادق(عليه السلام) فرمود ازدواج را آسان كنيد پنجاه درصد مفاسد حل مي‌شود معتاد مي‌شود بعضي هايش بخاطر اين است كه همسر ندارد تنبل است توي خانه كار نمي‌كند بخاطر اين است كه زني ندارد بگويد بلند شو برو يك نان بگير بياور اگر زن به آدم بگويد برو نان بگير و بياور اين هم بالاخره مي‌رود بعضي زنها مردشان را بكار مي‌گيرند و به فعاليت وادار مي‌كنند. تشكيل هيئتي از علما، پول گرفتن هم هنر مي‌خواهد گاهي وقتها...
6- جمع آوري كمك‌هاي مردمي از طريق افراد سرشناس
ما آخوند داريم كه يك ساعته مي‌تواند ميلياردها پول بگيرد آخوند هم داريم كه هيچي نمي‌تواند بگيرد خود پول گرفتن هم هنر مي‌خواهد مقام معظم رهبري مي‌فرمود پدر من... پدر ايشان از علما بود پنج تا اجازه اجتهاد داشت از نجف، مي‌گفت زمان رضا شاه پاسدارهاي زمان شاه من را بغل كردند سوار جيب كردند كه تبعيد كنند آيت الله خامنه‌اي مي‌گفت بابام را كه سوار كردند ديدند كه به خانه خبر نداده‌اند هيچي پول جيب او نيست مي‌گفت مسافت هم جاده خاكي بود گفت خوب سفر كه طولاني است من براي شما قصه مي‌گويم يك خورده قصه گفت پاسدارها هم خنديدند بعد مسئله گفت بعد نماز گفت بعد حديث گفت تا قصه را به خمس كشيد گفت آيه و حديث‌اش اين است اگر كسي خمس ندهد چي است و... اگر كسي ندارد مي‌تواند دست گردان كند مثلاً شما هزار تومان خمس‌ات مي‌شود نداري بدهي صد تومان به من خمس بدهي من قبول مي‌كنم بعد به تو قرض مي‌دهم بعد اينرا كه گرفتي مالك شدي اينرا به نيت خمس به من بده مي‌شود دويست تومان مي‌گفت دست گردان كرديم و خلاصه‌اش آن صد تومان آخر را براي اينكه پول‌ات حلال بشود هر چه مي‌خواهد بده پاسداره گفت اين صد تومان آخر مال تو مي‌گفت پدر من اينقدر هنر داشت كه توي راه تبعيدي توي ماشين جيب توي جاده خاكي از پاسدار رضا شاه پول گرفت گذاشت توي جيب‌اش به اين مي‌گويند آخوند! مسئله اينكه در چه زماني...
ما يك رفيق داشتيم هر وقت زمان جنگ دويست سيصد تا شهيد راه مي‌افتاد آنوقت مي‌رفت توي مسجد مي‌گفت ديديد دويست جنازه شهيد را آنوقت براي بنياد شهيد يا عمليات جنگ‌ها پول مي‌گرفت پول ويژه مي‌گرفت منتهي آن روزي كه شهيد مي‌آوردند ما بايد حساب كنيم كه... بخصوص اگر پول دست خودشان خرج بشود يكوقت مي‌گويم پول را به من بده يكوقت مي‌گويم من راهنمايي مي‌كنم خودت خرج كن الان هفتصد تا مسجد توي جاده‌ها ساخته شده است اما يكي‌اش را من نساخته‌ام مي‌آيند مي‌گويند من يك نذري دارم مي‌گويم آقا نذر شما سه ميليوني است يا صد ميليوني اگر سه ميليوني اين كار را بكن اگر صد ميليوني است اين كار را بكن مي‌گويد تو براي من چكار مي‌كني؟ مي‌گويم من موانع را برطرف مي‌كنم يعني اگر وزارت راه گير قانوني داشت يا جنگل باني گاز برق به مسئولين مي‌گوئيم چون ايشان مسجد مي‌سازد و غرضي هم ندارد براي مسافرين مي‌خواهد بسازد يك كمكي از طرف مسئولين به او بشود مي‌شود از بعضي... گاهي وقتها يك هنرمند يك شاعر گاهي وقتها يك پدر شهيد گاهي وقتها يك استاد دانشگاه اين هم كدش معين است يعني يك جا ممكن است يك كشتي گير بتواند پول جمع كند يك جا ممكن است يك فوتباليست بتواند پول جمع كند بعضي از اينها اينقدر عزيز هستند كه توي يك جلسه مي‌توانند پول خوبي بگيرند.
7- فراهم كردن زمنيه‌هاي شادي در مجالس عروسي
خبررساني از پيشرفت ها، بسياري از كارهاي خوب توي كوچه‌ها و محله‌ها مي‌شود كه ديگران نمي‌دانند خبررساني مسئله مهمي است.
گرفتن تجربه ها، تهيه سرود مناسب بالاخره عروسي يك شادي مي‌خواهد حضرت زهرا(عليها السلام) را كه مي‌بردند خانه حضرت علي(عليه السلام) پيغمبر فرمود يك رجزي بخوانيد تكبير بگوئيد وقتي پيغمبر وارد مدينه شد با آهنگي رجز خواندند رجز و شعر و سرود داريم منتهي گران است من خودم دخترم مي‌خواست عروس بشود دختر آخرم شب تولد امام حسين(عليه السلام) هم بود تهران هر جا رفتيم ديديم اينهايي كه شعر قشنگ مي‌خوانند توي بورس هستند و از قبل اينها جايي قول دادند به دامادم گفتم خودم مي‌خوانم گفت صدا كه نداري گفتم مگر بنا نيست كه بخندانيم؟ هم حديث مي‌خوانيم هم بخندند و ختم پدرم را هم خودم منبر رفتم ديدم پول بدهم به كي كه منبر برود تازه آن آقايي كه منبر مي‌رود پدر من را كه نمي‌شناسد من كه پدرم را بهتر مي‌شناسم من هم توي ختم پدرم منبر رفتم و هم توي عروسي دخترم سخنراني كردم يك چيزي گفتيم هم قرآن بود و هم قشنگ حالا برايتان بگويم كه چي گفتم، گفتم ما سه تا رابطه توي قرآن داريم يكي اينكه رابطه پيامبر با مردم دوم رابطه مردم با پيامبر سوم رابطه عروس و داماد رابطه پيامبر با مردم رحمت است قرآن مي‌فرمايد «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» الأنبياء/107 تو رحمت هستي براي عالميان رابطه مردم با پيغمبر مودت است آيه داريم مزد پيغمبر اين باشد «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» الشورى/23 شما اهل بيت را دوست داشته باشد رابطه عروس و داماد، قرآن مي‌فرمايد هم رحمت است و هم مودت «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» الروم/21 رابطه پيغمبر با ما رحمت است، رابطه ما با پيغمبر مودت، رابطه عروس و داماد مودت و رحمت است.
بغل مدرسه فيضيه يك حمام بود حمامي پير بود و چاق بود و كور از همه پنج ريال مي‌گرفت آن زمان از طلبه‌ها سه ريال مي‌گرفت منتهي چون كور بود نمي‌فهميد كي آخوند است و كي كت و شلواري اينكه لنگ مي‌داد سر حمام مي‌گفت زكي يعني شيخ سه ريال بگير يكي از طلبه‌ها مي‌گفت ما آمديم پول بدهيم كسي نيست بگويد زكي خودم گفتم زكي يعني سه هزار گذاشتم خودم گفتم حالا ما خودمان مي‌توانيم خيلي مشكلات را خودمان حل كنيم.
توي عروسي‌ها كسي نيست كه يك خاطره شيرين داشته باشد نه اينكه حالا دست بيندازيم يه زبان كردي و لري و كاشاني و يزدي حرف بزنيم چرا ديگران را مسخره مي‌كنيم بلند شو يك خاطره بگو ما اصلاً بلد هم نيستيم بخنديم گاهي هم كه مي‌خواهيم بخنديم خنده‌مان با گناه و تحقير و دست انداختن با غيب و تهمت است يعني خنده‌مان لابلاي هزار تا گناه است ما بايد يك كلاس بگذاريم كه چطور بخنديم من يكوقت توي تلويزيون بلد نيستيم سبزي بخوريم يك سبزي كه مي‌خوريم سه بار پول گِل كشي مي‌دهيم يك بار كاميون سبزي را با گِل از خارج شهر مي‌آورد توي ميدان كه پول گل را از ما مي‌گيرد بعد وانت مي‌رود توي ميدان سبزي‌ها را با گل مي‌آورد توي بقالي باز آن بقال مي‌خرد بعد ما مي‌وريم دو كيلو مي‌گيريم نيم كيلوي آنرا مي‌خوريم باقي‌اش گل مي‌ريزيم توي سطل زباله شهرداري اين گل‌ها را برمي دارد مي‌برد توي بيابان. نيم كيلو سبزي كه مي‌خواهيم بخوريم چهار بار پول گل كشي مي‌دهيم.
سرودهايي درست كنيم پر محتوا وظيفه عروس وظيفه داماد چه چيزهايي زندگي را شيرين مي‌كند آنوقت اين سرودها باشد خيلي از هزينه‌ها را كم مي‌كند. بايد يك نهضتي راه بيفتد كه بي همسرها را همسردار كنيم قيدها را برداريم.
8- مهريّه واجب است ولي جهيزيّه، نه
دادن مهريه واجب است ولي دادن جهيزيه واجب نيست مهريه دين است كي داد كي گرفت يعني چه؟ بنويس پانصد تا سكه بابا تو تا آخر عمرت سرت را هم بكوبي به ديوار پانصد تا سكه گيرت نمي‌آيد چرا با هم شوخي مي‌كنيد بگوئيد من شغل‌ام اين است با هم راست حرف بزنيد در ثاني آن پانصد سكه را ده تا الان بده چهارصد و نود تا را بعداً بده يك خورده... ده تا را الان بده كه ما جهازيه دخترمان را جور كنيم شما اگر نيت‌ات اين بود كه ما مهر را مي‌گوئيم اما نمي‌دهيم اين انگار با خانم‌اش زنا مي‌كند اينطور نيست كه كي داد و كي گرفت اين دين است واجب است مهريه جدي است آدم وقتي قصد مي‌كند بايد جدي بگيرد.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما ياد بده كه چه جوري فكر كنيم(اهدنا الصراط المستقيم) در گفتن در عمل در تحصيل در قوانين در اصلاح قوانين در روابط در قطع روابط ما را به راه مستقيم هدايت بفرما.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته