1384/5/27 امام علي(ع)، كمالات ويژه بايگاني سالانه - 1384



بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته.

عزيزان بحث را زماني مي‌بينند که شب سيزده رجب است شب تولد آقا اميرالمومنين(ع) کمي درباره آقا صحبت کنيم شايد هم رسيديم به بحث ازدواج آقا با حضرت زهرا سلام الله عليهما که به اين مناسبت بحث هم داشته‌ايم حالا چند جمله‌اي صحبت کنيم ببينيم به اون بحث مي‌رسيم يا نه اميرالمومنين حدود 70 کمال دارد که روي کره زمين احدي ندارد يکيش را مي‌گم از اين هفتاد تا تنها معصومي است که خانمش هم معصوم است و هر چي رو خدا به هر کي داده بهترينش را به اميرالمومنين داده بهترين جاي کره زمين کعبه است علي در کعبه متولد مي‌شود.
1- سخن گفتن عالم مصري در مورد حضرت علي(عليه السلام)
عالم مصري حدود 60، 70 سالش بود مرحوم شهيد دکتر بهشتي، مرحوم شهيد دکتر مفتح، آخرهاي زمان شاه بود اين عالم مصري را دعوت کردند به نام عبدالفتاح عبدالمقصود آمد ايران علماي تهران جلسه‌اي داشتند، علماي قم هم جلسه‌اي داشتند از اين عالم سني مهماني کردند جلسه خيلي خوبي بود در قم البته من قصه را شنيدم عبد الفتاح عبد المقصود کتابهاي زيادي را نوشته گفتم از دانشمندان درجه يک مصر هست به دعوت بهشتي و مفتح آمدند اينجا و در جلسه قم علماي قم هم بودند يک سوال اين عالم سني از علماي شيعه کرد گفت شما تحليلتون چيه، چه تفسيري داريد که علي عليه السلام در کعبه متولد شد گفتند شما قبول نداريد گفت چرا من قبول دارم مي‌خواهم بدونم دليلش چيه علما داشتند فکر مي‌کردند که چي جواب بدهند اين عالم سني يک چيزي گفت که علماي شيعه موندن توش گفت چون همه مردم دنيا موظف هستند رو به کعبه نماز بخوانند، همه مردم دنيا بايد روبه کعبه نماز بخوانند، خدا علي را گذاشت تو کعبه متولد شود شب سيزده رجب که هر که توجه به کعبه مي‌کند توجه به علي هم بشود مثل اينکه شما از خونه مي‌خواهيد برويد بيرون مي‌خواهيد ياداشت بگذاريد بهتر که ياداشت را کجا بگذاريد که شوهرت ببيند يا خانمت ببيند مي‌گي هر که بياد لامپ را که مي‌بيند اين را روي کاغذ مي‌نويسي اين را به لامپ آويزان مي‌کني که ديگه هر کس وارد خانه بشود لامپ را مي‌بيند لامپ آويزان است وسط اتاق لامپ را که مي‌بينه نگاهش به اين نوشته‌ام، اين نوشته هستي است اين کلمة الله است اين اميرالمومنين خدا به کعبه آويزان کرد که هر روز که ما 5 بار توجه به کعبه مي‌کنيم توجه به علي هم انجام بشود خيلي حرف قشنگي است البته خوب اين بحث شد که يک عالم سني بياد تو حوزه علميه قم براي اميرالمومنين يک چيزي بگويد که علماي شيعه مثلاً بشوند يک بر هيچ فوتباليستها يک، هيچ مي‌گن هان خدا رحمت کند آيت الله حائري را پسر آيت الله عظمي حائري تو موسسه حوزه علميه.
2- خطبه‌هاي حضرت علي(عليه السلام) پس از رحلت پيامبر است
آيت الله حائري تو جلسه بود اون آبروي ما رو خريد اونم يک چيزي گفت شد يک يک گفت شما که هشتاد سال تحقيق کردي راجع به اميرالمومنين شما هيچ توجه داشته‌اي که تمام سخنراني‌هاي اميرالمومنين بعد از فوت پيغمبر است گفت نه، گفت بله تا پيغمبر زنده بود اميرالمومنين خطبه و سخنراني نمي‌کرد مي‌خواست بگويد تا استادت زنده است حريم استادت را نگه دار اينم گفت نه من خيلي راجع به اميرالمومنين تحقيق کرده‌ام اما به اين نکته نرسيده‌ام هفتاد کمال دارد که روي کره زمين احدي ندارد هيچ کس در کعبه متولد نشده آنوقت در کعبه متولد شدن شما مي‌دونيد کعبه چيه، کعبه جاي هست که اگر کسي وارد کعبه بشود هر چي از خدا بخواد بهش مي‌دهند هر چي از خدا بخواد بهش مي‌دهند اين يک کمال بهترين جاي تولد اگه يکي چيزي رو بگيد که بهترين باشد و اميرالمومنين نداشته ياشد در مردها بهترينش شهادت است حضرت علي دارد مکان شهادت بهترين مکانش مسجد است حضرت علي دارد تو مسجد کوفه در زمانها بهترين زمان رمضان است در رمضان بهترين زمان شب قدر در حالات بهترين حال نماز است در نماز بهترين حال سجده است در تربيت بچه چهار تا بچه تربيت کرد امام حسن، امام حسين، زينب کبري من زينب کبري را من نمي‌دونم اخيراً تو دانشگاه‌ها يک رشته‌اي اومدند.
3- حضرت زينب(سلام الله عليها) تربيت يافته حضرت علي(عليه السلام)
بعضي از اين دکتراي مديريت مي‌گفتند به نام مديريت بحران مديريت بحران يعني مدير خوب کسي است که در شرايط بحراني بتواند مديريت کند بهترين نمونه مديريت بحران را در جمهوري اسلامي زلزله بم گفتند که وقتي زلزله مي‌شود تمام مسئولين کشور همه بهم مي‌ريزد بساطشون آنوقت اينجا کيه که بتواند مديريت بحران را، بنده يک چيزي گفتم به يکي از آقاياني که استاد دانشگاه بود دکتراي مديريت تدريس بود، دکتراي مديريت دارد و تدريس مي‌کند براي فوق ليسانس‌ها گفتم شما در موقعيت بحران چي مي‌گوييد گفت نمونه‌اش زلزله بم گفتم که مديريت بحران عصر عاشوراست زينب کبري چطور توانست مديريت کند که دو تا بچه هاش بودند برادراش بودند امام حسين بوده تشنگي بوده آتش زدن خيمه بوده اسارت بوده سخنراني بوده يک زن غريب تشنه، گرسنه، داغ ديده غروب عاشورا خيمه سوخته چطور اين زن بتواند قافله را کاروان را. . . . . که با سخنرانيش نارنجک هوا کند و بعد به يزيد بگويد اني بدرستي که من لاستصغرک تو پهلوي من خيلي صغيري يعني خيلي کمي خيلي پستي خيلي کوچکي فکر نکن کشتي بردي يه چيزي شدي بسيار سبکي دختر ما پفک نمکيش اصلاً حلقه طلاش گم بشه تو امتحانات رد ميشه …. بنده در فاتحه دختري رفتم که از پدرش پرسيدم دختر چي شد گفت بهش گفتم کنکور قبول شدي جيغ کشيد مُرد دختر هم داريم که وقتي مي‌گويند کنکور رد شدي ديگه خواب از سرش مي‌پره ما دختر تربيت مي‌کنيم با يه خرما گرمش مي‌شه با يه قاشق ماست سردش مي‌شه اميرالمومنين دختر تربيت کرده که مديريت بحرانش يعني بايد مديريت زينب کبري بايد کلاس درسي بشه براي دکتراي مديريت بشرطي که تمام ابعادش بررسي بشه اميرالمومنين اين خيلي مهمه بنده طلبه هستم وارد مسجد مي‌شوم يک عده پا مي‌شوند يک عده هم پا نمي‌شوند بعد از نماز وقتي که سلام عليک مي‌کنم به اوني که پا شده گرم مي‌گيرم به اوني که جلوي پاي من پا نشد سنگينم استاد دانشگاه معلم دبير وارد کلاس مي‌شه، برپا چهار تا جوون پا مي‌شوند يه جوون هم مي‌شينه آخر سال بالاخره يک جايي حالگيري مي‌کنه آنوقت اميرالمومنين نگاهش به ابن ملجم مي‌خورد که شمشيرش زده مغز شکافته مي‌فرمايد اين شيري که براي من آورديد نصفش را بدهيد به ابن ملجم اين يعني تصور مي‌شه اصلاً کيه ايشون خيلي مهم چقدر وقف کرده کنار مدينه يه جايي که حاجيها مي‌روند يه فرسخي مدينه است تقريباً لباساشون مي‌کنند دو تا لنگ مي‌بندند لنگ سفيد به کمر لنگ سفيد به دوش مسجد شجره محرم مي‌شوند لباس احرام مي‌پوشند اسم اون منطقه آبار علي، آبار علي اسم يه روستاست اسمش هم آبار يعني بئر، بئر با همزه يعني چاه آبار علي يعني اونجا چاه‌هايي که ...
4- ايمان به پيامبر در ده سالگي
حضرت امير با دست خود ش تو فيلم امام علي هم بود كه اون خاك مي‌ريخت بيرون چاه‌هايي كه امير المومنين در راه مكه خودش با دست خودش حفر كرده و وقف كرده و اومدند گفتند يا علي شانس داري فرمود چي شانس فرمود اين چاهي كه تو زدي آب مثل گردن شتر جوشيد فرمود به مردم بشارت بده من براي مردم چاه كندم ما گاهي وقتها مي‌گيم مردم غرضمون خودمونيم اميرالمومنين مي‌فرمايد مردم غرضش مردمند كسي نيومده.
5- تشبيه حضرت علي(عليه السلام) به سوره توحيد
يك كسي مي‌گفت شما مي‌گيد اول كسي كه ايمان آورد كيه گفتيم علي بن ابيطالب گفت خوب علي بن ابيطالب چند سالش بود كه ايمان آورد گفتيم ده ساله ايمان بچه ده ساله چه ارزشي داره گفتيم خوب بش گفته شد گفت گفته شد كه شما قرآن كه قبول داريد بله قرآن را قبول داريم گفت قرآن مي‌گه بگو ببينم پيروي از پيغمبر مهمتر يا خود پيغمبر گفت خوب خود پيغمبر مهمتر از پيروش گفت خداوند مي‌فرمايد جعلني نبيا يعني حضرت عيسي تو گهواره به زبان در آمد فرمود خدا من را پيغمبر قرار داده چطور نبوت عيسي تو گهواره قبول مي‌شود آنوقت پيروي از نبوت در ده سالگي قبول نمي‌شه. شما كه قرآن را قبول داريد قرآن مي‌فرمايد عيسي ع در گهواره حرف زد گفت من نبيم چطور نبوت در گهواره قبول مي‌شه آنوقت پيروي از نبوت در ده سالگي قبول نمي‌شه.
6- نحس بودن عدد سيزده، خرافه‌اي بيش نيست
هر كه سه بار قل هو الله بخواند انگار يه ختم قرآن خوانده يعني يه بار خواندن قل هو الله ثواب يك سوم قرآن را دارد دو بارش ثواب دو سوم قرآن را دارد سه بارش ثواب. . . . بخصوص وقت خواب يه بار پيغمبر فرمود يا علي مثل تو مثل قل هو الله است هر كه تو را با قلب دوست داشته باشد يه سوم دين دارد هر كس هم قلبش هم زبانش تو رو دوست داشته باشه دو سوم ايمانش كامل هر كس هم با قلبش هم با زبانش هم در عملش پيرو تو باشه اون ايمان كامل دارد علي بن ابيطالب.
7- هزار ركعت نماز در يك شبانه روز
ضمناً اين حرفي هم كه بعضي خرافات، خرافاتِ شخصي مثل يکي که يک چيز خرافه تو ذهنشه. بعضي خرافات، خرافات منطقه‌اي اگر به من بگويند يه خرافه بين المللي بگو مي‌گم خرافه بين الملي اين که مي‌گن که سيزده نحس تمام کشورهاي دنيا سيزده رو نحس مي‌دونند بليط هواپيما از شماره 12 مي‌رود شماره 14 اصلاً صندلي به نام صندلي سيزده تو هواپيما تو دنيا سيزده رو نحس مي‌دونند علي بن ابيطالب شب سيزده رجب به دنيا آمد و تولدش به ما مي‌تونه بفهمون که سيزده نحس نيست در بهترين کارها که اعتکاف و بهترين زمان اعتکاف يا از بهترين زمانهاي اعتکاف ماه رجب آغازش سيزده رجب که سه روز مردم مي‌روند تو مسجد و از کارهاي خوبي هم بوده که در زمان شاه فقط را بعضي از شهرها، نادر شهري مثل قم داشتيم يا مشهد که معتکف مي‌شدند الان اعتکاف يک چيزي بورسي شده که مسجدها جا ديگه نيست و آغاز اعتکاف در سيزده رجب.
من يه چيزي بهتون بگم حضرت امير خيلي صفات داشت ايشون شبانه روز هزار رکعت نماز مي‌خواند حالا لااقل بايد بگيم بعضي از ايام يا هر ايام حالا نمي‌دونم ولي هزار رکعتش هست در اين که هزار يعني چه در هزار تو قرآن چند تا هزار داريم بعضي از هزار‌ها يعني زياد مراد اين يعني 999 بعلاوه يک هزار يعني زياد مثل ايني که بگوييم «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» البقرة/96 بعضي از اين يهوديها دوست دارند هزار سال عمر کنند نه يعني هزار سال مي‌خوام بگم دوست دارند خيلي عمر کنند حالا اگر 2000 سال هم بهش دادي مي‌گه چه بهتر اين که قرآن مي‌گه(يود) يعني مودت دارد علاقه دارد «يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» دوست داره هزار سال عمر کند اين هزار هزار چيزي اين هزار. . . . براي چيز براي كثرت است بعضي از يهوديها دارند هزار سال عمر کنند سوال دوست ندارند 2000 سال عمر کند هان چرا پس اين هزار. . . . ما يه هزار داريم هزار زيادي حضرت امير هزار رکعت نماز مي‌خواند اين زياد بود معنيش اين نه هزار يعني هزار مثل(ليلة القدر خير من الف شهر)اون هزار اين هزار عددي مي‌شه بله من از آيت الله مرواريد شنيدم از علماي مشهد که ايشون از علامه اميني مي‌گفت مي‌گفت علامه اميني صاحب الغدير يک ماه رمضان مشهد بود 30 شب ماه رمضان از اول غروب تا آفتاب هر شبي هزار رکعت نماز خواند و گفت من سي شب سي هزار رکعت نماز خواندم تا ثابت کنم مي‌شود يک شب هزار. . . . آقا سوال خسته نمي‌شد نه چه جوري چون ماهي از شنا خسته نمي‌شه حالا ما يه شب اميرالمومنين مي‌گيريم از يک شبش هم يک هزارمش مي‌گيريم يک رکعت نمازشو کل عمر شما يک رکعت نماز خوانديد که حواستان پرت نشود يعني تمام 80 سال ما يک هزارم يک شب علي بن ابيطالب در يکي از کمالات نيست بگذار من اين را يک خورده خط خطيش کنم بسم الله الرحمن الرحيم هر شب هزار رکعت شد تازه اين يک هفتادم، يک هفتادم اگر حضرت امير هزار کمال دارد هفتاد کمال دارد که هيچ کس ندارد يکي از اين کمالات عبادتش است عبادتش يکي از عبادتهاش نمازش است نماز يک هزارمش يک رکعتش است آنوقت کل هفتاد سال ما يک هزارم يکي از اين کمالات يکي از اين هفتادتا چي آنوقت شمشير زدنش ببينيد اخلاصش و ببينيد(نهي النفس عن الهوي و ببينيد اين شب را تبريک مي‌گيم يک شعري است که من به مناسبت تولد سالهاي قبل هم خوندم گرچه شعر بلد نيستم ولي به مناسبت اميرالمومنين اين شعرها از قديم تو ذهنم مونده از زمان طاغوت شاعر مي‌گويد که کعبه کجاست مي‌گويد کعبه معمار اصليش خداست بعدش هم جبرئيل هم دست اندرکار بوده بعدش هم حضرت آدم آمده است و بنيانش را گذاشته است ابراهيم هم آمده پايه هايش را بالا برده است و اسماعيل هم کارگري کرده است و خلاصه خدا و جبرئيل و آدم و ابراهيم و اسماعيل و اين پيغمبر‌هاي اولولعزم و اولوالامر اين اولولعزم‌ها و اولوالامرها يکي پس از ديگري در طول تاريخ کعبه را نگه داشتند چه خبره خدا مهمان دارد علي بناست در کعبه متولد شود اين و به شعر درآورده شعرش اين است:
اين خانه را بايد خدا در اصل معماري کند آدم بنايش بر نهد جبرئيل هم ياري کند
آيد اولوالعزمي ديگر يک سنگ حجاري کند آنرا اوالامري ديگر منقوش گچ کاري کند
اينسان خدا از خانه‌اش چندين نگهداري کند تا ساعتي از دوستي يک مهمانداري کند
ما نگاه کنيم خدا از صندوق کعبه علي بن ابيطالب را آورد بيرون تو انتخابات ما بايد از صندوقها کي رو بايد بکشيم بيرون از صندوق انتخابات خدا از صندوق کعبه کي رو. . . . نگاه به کعبه عبادته نگاه به علي بن ابيطالب هم عبادته من وقتي مي‌روم مکه مي‌گم خدايا تو علي را گذاشتي تو کعبه بعد گفتي دور اين کعبه تاب بخوريد، دور کعبه تاب بخوريد علي را گذاشتي، تو، مثل يک بچه را مي‌گذارند تو گهواره بعد مي‌گويند دور گهواره تاب بخوريد به. . . اگر بچه رو گذاشتند تو گهواره و بعد گفتند دور گهواره تاب بخور يعني دور بچه تاب بخور ما بچه را انداختيم بيرون دور ديوار تاب مي‌خوريم يعني علي را حذف کرديم يا علي را کنار زديم.
سيزده رجب ماه رجب مقدمه‌اي براي ماه شعبان مقدمه‌اي براي ماه رمضان اين ماه رجب و شعبان قله عبادت روزهاست قله شبهاست به هر حال حالا بحثمون بحث ازدواجه، ازدواج اميرالمومنين را براتون بگم فاطمه زهرا خواستگارهايي داشت ولي مگر آدم دخترش را به هر کسي مي‌دهد امانت اين امانت را مي‌خواهي به کي بدي دخترت را به اين فروختي به اين که خونه داره ماشين داره تلفن داره بابا خب اين داماد نماز نمي‌خونه حديث داريم اگر کسي مسجد هم نمي‌ياد دختر بهش نديد اگر به همين حديث عمل کنند مسجدها پر از جوون مي‌شود يعني جوانها بدانند اگر مسجد نيايند کسي دختر بهشون نمي‌ده عجب قلابهايي دارد اسلام ما از اين قلابها استفاده نکرديم مسئله نماز مسئله مهميه چون اگر پدر نماز نخواند خا. . . . . دختر شما ممکن نخواند بعد آنوقت نسل آينده هم نماز نخوان مي‌شود اينا که نماز مي‌خوانند بعضي‌ها بچشون نماز نمي‌خواند حالا اوني که از اول نماز نخواند که ديگه هيچي بعد هم واقعيتش ما براي چي غصه مي‌خوريم فقط براي بچه دل مي‌سوزونيم بچه‌ها خدا دارند اگر بچه. . . . بنده صالح است خدا بنده صالح را که رها نمي‌کند اگر هم بنده خدا نيست براي چي من جون بکنم که اون کيف کنه اين مقدار نبايد اسم بچه هاتون را فاطمه بگذاريد علي بگذاريد هي نگوييد خواهرم فاطمه دارد برادرم هم فاطمه دارد خوب خواهرت يخچال هم دارد پس ديگه ما يخچال نمي‌خواهيم چون همشيره هم يخچال دارد ما تلويزيون نمي‌خواهيم اخوي تلويزيون دارد اِ چطور تو تلويزيون يخچال و تلفن و خونه ماشين نمي‌گي اون دارد منم...
8- نقش حضرت علي(عليه السلام) در زمان خلفا
آنوقت زهرا که مي‌آيد زياد مي‌شود تو همه خونه‌ها زهرا باشد تو همه خونه‌ها فاطمه باشد مظلوميت علي بن ابيطالب نمونه است هر کس دو تا شاهد داشته باشد تو دادگستري حقشو مي‌گيرد و علي بن ابيطالب حدود صدهزار شاهد در غدير خم داشت نتونست حقشو بگيرد روح بزرگش با اين که حقش حکومت بود در اين حال وقتي حکومت را بهش ندادند مسئولين و خلفا از او مشورت مي‌کردند بهشون مشاوره مي‌داد نه مي‌گفت من با شما ديگه قهرم حالا که پست من و بهم نداديد اصلاً ديگه با شما حرف نمي‌زنم نه اين حرفها نيست هم محروم شد ولي هم خدمت کرد حتي گاهي وقتها يک وقت خليفه دوم مي‌خواست برود جبهه فرمود تو نرو جبهه براي اينکه تو خليفه هستي اگر بروي جبهه مي‌گويند مسلمانها هر چي داشتند اومدند پس همه سر و تهشون همينه تو باش که بگويند خليفه هنوز در مرکز باز اگر بخواهد نيروها را بسيج مي‌کند يعني از نظر عزت اسلام تو بايد در مرکز باشي مشاوره مي‌داد نمازش، اشکش، علمش، اخلاصش.
9- ازدواج ساده حضرت علي(عليه السلام) با حضرت زهرا(عليها السلام)
ازدواجش را بگم مي‌خواست داماد شود بالاخره آمد پهلو حضرت رسول گفت يا علي چي داري مي‌خواهي داماد شوي من مثلاً اين لباس و زره دارم و اسبي دارم شمشيري دارم و فرمود خب اين چيز و مي‌خواي اين چيز را مي‌خواي اين نداشته باشي طوري هم نيست نداشته باشي هم طوري هم نيست.
ما خيلي وقتها پولهامون را سر يک سري چيزها مي‌دهيم که مثلاً گاهي وقتها يک خانم پا مي‌شه تاب مي‌خوره يا يک آقا تاب مي‌خوره تو دکانهاي شکستني بشقاب نداري که گلش مثل اين باشه حالا شش تا بشقاب داشته يکيش شکسته مي‌خواهد يکي ديگه جايگزين کنه مي‌خواهد اوني که مي‌خرد گلش به اين پنج تا(مردم) اصلاً تا حالا مهموني ديديد سر سفره دوربين را بردارد بشقاب‌ها فيلمبرداري کند. بعد بگذار تو کامپيوتر بگه ببين گل اين 2 سانت گل اين 2 سانت. . . . . اينقدر ما پول مي‌دهيم که هماهنگ باشيم يک کسي يک سرمايه گذاري کرده بود ببين چه آدمهاي چه مخهاي پيدا مي‌شود خدايا شکر که اين مخهارا ما نداريم الحمدلله رب العالمين که اين عقل و به ما ندادي مخي را من سراغ دارم که بودجه‌اي گذاشته ش. . . . . که شماره شناسنامه‌اش را شماره تلفنش و شماره ماشينش و شماره پلاک خونه‌اش به هم بخوره چندين ميليون گذاشته براي اينکه اين چهار تا بهم بخوره بابا اين همه فقر اين همه. . . بلا اين همه مصيبت چهار تا دختر هم تو خونه يک چادر دارند اونم مثلاً بيست ميليون خرج مي‌دهد براي اينکه چهار تا شماره هاش مثلاً حالا بخوره چي مي‌شود نخورد چي مي‌شود مردم خل بعضي هاشون واقعاً‌ها بعضي هاشون خل خلند گاهي وقتها آدم مي‌ترسد به مردم بگويد به بعضي از فکران مردم که مي‌گم بعضي از اين فکرهاي که آتش مي‌زنند بر عمر و پول و استعدادشان سر چي هيچي سر هيچي اميرالمومنين رسيد به بچه‌اي ديد غم زده است گفت علي يتيم بود همينطور نگاهش کرد هر چي خواست اين يتيم و بخنداند اين يتيم يتيمي درش شکسته بودش اصلاً روح اين بچه شکسته شده بود بعد اميرالمومنين با زانوهاش دستاش رفت و صداي بزغاله بع مع تا بع و مع کرد اون يتيم خنديد يکي گفت آقا زشت به قيافتون نمي‌خوره که رئيس جمهور باشيد مثلاً فرض کنيد اين کار و بکنيد به قياقتون نمي‌خوره مثلاً امام جمعه باشيد مثلاً سوار اين پيکان بشيد نمي‌دونم. . . پيغمبر روز فتح مکه سوار الاغ بي پالان شد گفتند بيا پائين گفت چي گفت بابا روز فتح مکه است گفت الاغش چاغ تو هم بيا پشت من بشين ما همينطور براي خودمون يک چيزهاي درست کرديم‌شان ما و نمي‌دونم فرض کنيد که نمي‌شه چرا نمي‌شه مسئولين مملکتي از يک در خاصّي مي‌روند تو هواپيما سوار مي‌شوند از سالن عمومي نمي‌روند از سالن خصوصي مي‌روند خب اون براي حفاظت طوري نيست دور سالن تا پا پله هواپيما صد متر دويست متر کمتر بيشتر هر چي در اون صد متر ماشين بيست ميليوني سي ميليوني چهل ميليوني مثلاً صد متر ماشين بيست ميليوني مي‌خواهد بعدم مي‌گيم پيکان بگذار مي‌گه نه داريم که اگر پيکان باشد به شخصيت من اين شخصيتها که سر پيکان و بنز پايين و بالا مي‌رود بگذار اين شخصيت‌ها از بين برود ما دنبال چي چي هستيم اميرالمومنين آمد داماد شود گفت چي داري گفت مثلاً اسب داره شمشير گفت خب اين لازم اين لازم اين يکيه لازم نيست برو بفروش.
افرادي بودند حضرت فرمود شما برويد جنس بفروشيد رفتند فروختند و گفت خب برويد جهازيه بخريد از پول مهريه از پول داماد جهازيه خريدند اين داماد مگر نمي‌خواهد صد تا سکه بگه خواهش مي کنيم 100 تا سکه 90 تايش را بعداً بده ده تا سکه‌ها را بده ببينيم از همون ده تا سکه جهازيه را راه بندازيم داماد 500 تا سکه مهر مي‌کند گفت که نونش ندارد اشکنه، بادش دماغ مي‌شکنه يعني 500 تا سکه مهر مي‌کند آنوقت يک پتو ندارد زيرش بخوابد ادا در مي‌آورد اداي بزرگ‌ها اداي مثلاً تجملات اداي چي اداي چي مثلاً همين گل کاغذي که اينجاست گل نماست همه هم مي‌دونيم‌ها هم من مي‌دونم هم شما مي‌دونيد ولي اين مثلاً رسمش فکر کن اگر ما سخنراني کنيم اين گله نباشه کن فيکون مي‌شود هممون تقريباً بخيالي از خيالهاو اميرالمومنين زره ش رو فروخت عده‌اي رفتند بازار به امر حضرت جهازيه حضرت زهرا را خريدند چي بود يک ظرف ساده منتها يک جهازيه حضرت زهرا سلام الله عليها تو تاريخ آمده تو روايات آمده آمدند گفتند مبارک باشد عقد تمام شد زهرا را که مي‌خواستند ببرند حضرت فرمود خانمها يک رجزي هم بخونيد جلسه عروسي، تکبير هم بگيد هم تکبير گفتند هم رجز خواندند هم شادي کردند شادي درست است به شرطي که انسان غافل نشود بعضي‌ها هم به حدي حزب الهي مي‌شوند جلسه عروسيشون هم مثل جلسه روضه است طلبه داماد شد آمد پهلو عروس گفت توحيد يعني گفت من گفت، نبوت يعني چه گفت، معاد يعني چه گفت نفهميديم شب اول عروسي يا شب اول قبر ماست حضرت فرمود شما هم رجز بخوانيد هم تکبير بگوييد و با يک مراسمي زهرا را بردند آنوقت زهرا ضمن اينکه مي‌رفت خانه داماد فقير مي‌بيند به خانمها مي‌گه دور من جمع شويد پيراهن عروسيش را مي‌دهد به فقير اين را مي‌گن مردم اين که مهر زهرا مونده بعد از 1400 سال براش مي‌سوزند آدم مادرش از دنيا برود بعد از يک سال دوسال ديگه گريه‌اش نمي‌گيرد بعد از 1400 سال آدم براي زهرا مي‌سوزد براي علي بن ابيطالب مي‌سوزد بخاطر که تو راه عروسي مواظب بود آيت الله سيد آسيد ابوالحسن اصفهاني پسرش را کشتند تو تشييع جنازه پسرش يک مرتبه همچين کرد گفتند چي گفت به او بگو بيا آمدند و گفت ايشان چند وقت قبل به من گفت من يه مشکلي دارم الان نگاهش کردم ديدم مشکلش مي‌توانم حل کنم يه خورده‌اي پول بهش داد گفت برو مشکلت را حل کن يعني شهادت پسرش او را از فکر فقرا باز نداشت نقل مي‌کنند که صاحب جواهر پشت مرده شورخانه‌اي که داشتند پسرش را مي‌شستند داشت کتاب مي‌نوشت يعني مردان خدا آنقدر ظرفيتشون بزرگ که هيچ حادثه‌اي آنها را از خدا باز نمي‌دارد خدايا ما را علي شناس زهرا شناس پيغمبر شناس قرآن شناس دين شناس مومن شناس تقوا شناس قرار بده روز به روز بر عشق ما به قرآن و اهل بيت بيفزا اگر ما اينها رو بشناسيم ديگه عاشق ديگران مي‌شويم
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته