1384/6/3 وظايف مرد و زن در خانواده بايگاني سالانه - 1384



«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

جلساتي راجع به ازدواج ما صحبت کرديم و حالا اينها براي ازدواج نکرده‌ها، اينهايي که ازدواج کرده‌اند همسرداري هم مسئوليت دارد روشي دارد، خيلي‌ها همسر دارند ولي زندگيشان شيرين نيست يا کم شيرين است يا تلخ است. يک مقداري پاي سفره قرآن و حديث بنشينيم ببينيم دين ما به ما چه مي‌گويد.
حقوق خانواده: عنوانمان معاشرت آيين همسرداري بسم الله الرحمن الرحيم بعد از ازدواج همسرداري: قرآن ميفرمايد که(قوا)، (قوا) يعني حفظ کنيد(ربنا اتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه) بعد ميگوييم(قنا)،ق همين(قوا) است،ق، (قوا)، (قنا)،نا يعني ما، حفظ کن ما را،ق يعني حفظ کن، به خدا ميگوييم(قنا عذاب النار)، يعني تو ما را حفظ کن، اينکه ميگويند تقوا، تقوا از همينقوا است يعني حفظ کن. تقوا داشته باش يعني خودت را حفظ کن.قنا يعني خدايا ما را حفظ کن. (قوا) يعني خودتان، خودتان را حفظ کنيد. (قوا انفسکم) خودتان را حفظ کنيد(واهليکم) خانواده‌تان را هم حفظ کنيد. (واهليکم). انسان بايد مواظب خودش و بچه هايش باشد. مواظبش باشد معنايش اين نيست که در را روي خانه ببندد، مثل آن مرد نا اهلي که خانمش از طبقه بالا رفته بود پايين مادرش را ببيند، گفت راضي نيستم، در را روي زنش قفل مي‌کرد.
1- حفظ خود و خانواده از آتش دوزخ
حفظ کن يعني چه؟ گاهي حفظ کردن به اين است که آدم، مرد خودش را آرايش کند. به امام صادق گفتند چرا به خودت ميرسي، چرا خودت را تميز ميکني، فرمود بعضي از زنهاي بني اسراييل دليلي که فاسد شدند اين بود که مرد خودش را درست نميکرد، اگر مردي به خودش نرسد زنش فاسد ميشود. يکي از راههايي که حفظ کنيد اين است که. . . زن هم همينطور است، اگر زن هم خودش را آرايش نکند مردش فاسد ميشود. زن بايد خودش را براي مردش آرايش کند، مرد هم بايد خود. . . نياز‌هاي طبيعي را بايد در نظر گرفت. يک روز کسي آمد خدمت امام صادق عليه السلام ديد امام يک پيراهني پوشيده، صورتي ما ميگوييم، يعني سرخ کم رنگ، مثلا مثل اين رنگ اين گل، گفت آقا اين پيراهن يکخورده، سرخ تند هم نيست، يعني صورتي است، شما امام صادقي، فرمود زنم دوست دارد. البته به شرطي که حلال باشد وگرنه به بعضيها ميگوييم آقا صورت شما اين رقمي که اصلاح کرده‌ايد حرام است، ميگويد خانم اجازه نميدهد. آنجايي که حلال است من ميگويم. کار به حرامهايش. . . . آنجايي که حلال است زن و مرد ميخواهند با هم باشند، با هم باشند. گاهي وقتها حفظ به اين است که خانم رانندگي ياد بگيرد، چون اگر خانم رانندگي ياد نگيرد مجبور است هي سوار ماشين نامحرم بشود و مشکلاتي دارد. به شرطي که از کلمه من سوء استفاده نشود، ديدي من را بفرست رانندگي، يک ماشين هم برايم بخر. آخر من گيرم در تلويزيون، هر چه حرف ميزنم. . يک حرف ميزنم به نفع خانم است، خانم به شوهرش ميگويد ببين چه ميگويد. يک حرفي ميزنم به نفع مرد است ميگويد ببين چه ميگويد. حضرت عباسي به نفع کسي حرف نمي‌زنم، من هر چه دين است ان شاء الله خواهم گفت. (اين که زن بتواند رانندگي کند، به شرطي که باز، نکند رانندگي کند که برود در بيابانهاي مناطق. . . که قاچاقچيها هستند. در حدي که نيازهاي خودش را تامين کند و نيازش به نا محرم نباشد. باز اين. . ببين آخر هر کلمه‌اي بگويي سوء استفاده ميشود. يک کسي گوسفند ميخريد و خانه‌اش ميکشت، گفتيم آقا چه خبر است، بهش گفتم، گفت والله ديدم خانمم برود دکان قصابي، دستش را نامحرم ميبيند، گفتيم حالا هفته‌اي يک گوسفند در خانه بکشيم. يعني هر کس هر غلطي ميخواهد بکند، به اسم خانواده، به اسم تقوا ميتواند آن غلط را. . . بگوييد، بکند.
2- سوء استفاده از مقدسات
سوء استفاده نکنيد. چون بالاخره کعبه را هم که ابراهيم ساخت ازش سوء استفاده کردند، سالها بت بردند و داخلش گذاشتند. براي يک مسجد يک گنبد هم که ميسازي کلاغ سوء اسثفاده ميکند، ميرود رويش مينشيند. سوء استفاده را من کار ندارم. از هر چيزي ممکن است سوء استفاده کنند. مگر اين قرآن مقدس نيست، شاه براي اينکه بگويد من آدم خوبي هستم آخر عمرش قرآن چاپ کرد. مگر قرآن مقدس نيست، معاويه در جنگ صفين قرآنها را. . بگوييد، سر نيزه کرد. پس ميشود از هر مقدسي سوء استفاده کرد. من حساب سوء استفاده را نمي‌دهم. ما وقتي ميگوييم محرم و صفر دو ماه لازم نيست مراسم تعطيل باشد، ميگويد آقا شما اجازه ميدهيد در عاشورا تمبک بزنند، من کي گفتم در عاشورا تمبک بزنند. گفتم دو ماه لازم نيست عروسيها تعطيل بشود. عشورا تعطيل بشود، شهادت امام حسن هم تعطيل بشود. دو ماه لازم نيست، اما نه معنايش اين باشد که شما روز عاشورا تمبک بزنيد. من يک چيزي ميگويم، برميدارند يک چيز ديگر بهش بند ميکنند، آنوقت يک علم شنگه راه مي‌اندازند. ميگويند ببين اين هم شيخمان قرائتي است، ببينيد اگر دين درست معرفي بشود.
امام رضا عليه السلام فرمود: بگذار حديث را بنويسم، ممکن است. . . . خوش حافظه در ايران خيلي داريم، حديث هم چهارتا کلمه است حفظ ميکنند، (انّ النّاس)،انّ يعني چه،ناس يعني چه، معرفت هم ميدانيد يعني چه، ميگويند فلاني معرفت دارد يعني شناخت دارد. (انّ النّاس لو)، يعني اگر(لو عرفوا)،عرفوا يعني معرفت داشته باشد(انّ الناس لو عرفوا محاسن)، يعني خوبي‌ها، محاسن، کلام هم يعني کلام،لاتبعونا، (ان الناس لو عرفوا محاسن کلامنا لاتبعونا)، امام رضا فرمود: بدرستي که مردم اگر بدانند چقدر قشنگ ما حرف ميزنيم همه مريد ما ميشوند. هر جايي ديديد کسي از اسلام فرار کرد دو تا گير دارد يا اسلام معرفي نشده يا آن کسي که اسلام را معرفي کرده خودش به آنچه که گفته عمل نکرده.
3- اسلام ناب، اسلام بدون پيرايه و خرافه
آنوقت امام هم ميفرمود: اسلام ناب، امام رضوان الله تعالي عليه آخر عمرش به هر دليلي ميگفت اسلام ناب. ما ميخواهيم ببينيم ناب چيست، ناب يعني اسلام بي پيرايه، يعني بند و بستش. . . . . .(يک چيزي اضافه نکنيم. از بس که من حرف ميزنم و سخنراني زياد دارم و اين است که نميدانم چه چيزي را کجا گفتم. يک نانوايي که، چند تا نانوايي که در يک شهر است، وقتي چند تا نانوايي‌ها را بستند آن نانوايي که باز است سرش. . . . . . اين نانوايي‌هاي قبلي بستند. مرحوم فلسفي، مرحوم علامه جعفري، مرحوم ابوترابي، مرحوم نميدانم کي، بسياري از بزرگان ما، اساتيد ما، همدوره‌هاي ما، هم استادان ما، هم همدوره‌هاي ما، هم بعضي‌ها که سنشان کمتر از ما بوده، خيليها يا شهيد شدند يا از دنيا رفتند، آنوقت اين نانواها که بازند سرشان شلوغ است. من سرم شلوغ است خيلي حرف ميزنم، الان يک چيز خيلي خوبي در ذهنم است نميدانم گفته‌ام يا نگفتم، اين قاضي شلاق را برد در خانه دکان پدرش زد، گفته‌ام، نه آن آقا ميداند گفته‌ام، خوب پس گفته‌ام هيچي، خوب پس نميگويم. حالا دوبار ميگويم، اشکالي دارد، مگر شما گل را دوبار بو نميکنيد،) يک استاد دانشگاهي بود، حدود ده سال اسير بود در يزد، بعد که آزاد شد در يک جلسه‌اي ما ديديمش، گفت آقاي قرائتي يک خاطره ميخواهم برايت بگويم، گفتم بگو، حالا استاد دانشگاه حدود ده سال هم هست حالا ده سال نه زير ده سال بود اسير بود، گفتم خاطره‌ات چيست، گفت من يک دوستي دارم اين استاد دانشگاه ميگفت، اين خيلي ضد آخوند بود، از آخوند متنفر بود، رفتم در خانه‌اش تا تو آمدي در تلويزيون خاموش کرد، گفت من با اين آخوندها خوب نيستم، گفتم خوب اين شيخ چه گناهي کرده اين که نه وکيل است، نه وزير است، نه پول دارد، نه زور دارد، گفت نه پول داريم دزد ببرد، نه زور داريم شيطان ببرد، اين را، خلاصه‌اش گفتم ميشود بگويي، گفت‌ها بعد معلوم شد آن آقايي که از آخوند ناراحت شده دليلش اين بوده که يکي از بستگانش يا دوستانش جرمي کرده ميخواستند شلاقش بزنند اين شلاق را که ميخواستند به او بزنند بردند در دکان پدرش زدند که غير اين که شلاق خورده آبروي پدرش هم بگوييد. . . . . رفته اين ميگويد گيرم مجرم بود چرا آبروي پدرش را برديد بعد هم شلاق را که به او ميزده کيف ميکرده وقتي آدم شلاق ميزند به خلافکار بايد غصه بخورد نبايد لذت ببرد، من از اينکه قاضي يک همچنين دستوري داد و اين. . . . . عمل کرد من ديگر با اين آخوندها خوب نيستم، مسجد هم نميروم، جمعه جماعت نميروم ول کن بابا. ميگفت اين آقاي استاد دانشگاه که چند سال اسير بود ميگفت رفيقم اين ناله‌ها را کرد. گفتم خيلي خوب اشکال شما وارد، حالا ببين اين قرائتي نيم ساعت بيشتر حرف نميزند، الان بيست دقيقه‌اش گذشته، اين پنج دقيقه آخر را روشن کن ببينيم چيست. گفت حالا چون تو مهمان ما هستي با زور تو چشم. ميگفت روشن کرديم، تا روشن کرديم ميگفت تو اين کلمه را گفتي، ميخواهم حرف امام رضا را بگويم که اگر مردم را اسلام را درست بگوييم مردم عاشق ميشوند. ميگفت اتفاقا حرف تو رسيد به اينجا که اگر يک قاضي ميخواهد دستور بدهد يک کسي را شلاق بزنند خوب بزنيد اما چرا در دکان پدرش، چرا وقتي شلاق را ميزني تابش ميدهي، چرا وقتي ميزني کيف ميکني، چرا ميگويي هون، هونش ديگر کجاي اسلام است. تاب دادن شلاق در اسلام نيست، خنده‌اش در اسلام نيست، هون گفتنش در اسلام نيست، در دکان پدرش. . . بگوييد در اسلام نيست، پس ببينيد اين اسلام ناب نيست. اصل شلاق درست است اما تو اين شلاق را يکجوري ميزني که فتنه بپا ميکني، آبروي پدر را هم ميريزي. ميگفت تا اين را گفتي اين آقا گفت من هم همين را ميخواهم بگويم.(هر کجا يک کسي بدش آمده از اسلام، از اسلام تا حالا ما نديديم کسي بدش بيايد، يا اسلام درست معرفي نشده، مثلا ميگوييم ازدواج موقت، يک مشت افراد سوء استفاده ميکنند زنشان را رها ميکنند، ازدواج موقت مال چه کسي است، چه شرايطي است، در چه شرايطي است، اگر آمار زن بيشتر شد، آمار مرد کمتر شد، اگر زن. . . مرد دانشجو است نميتواند تشکيل زندگي بدهد، پول ندارد، خانه ندارد، خرجي ندارد، اگر اگر اگر يک مشت اگر است که اين فسادي پيش مي‌آيد. وقتي در تهران ما حدود يک ميليون زن بيوه هست و زن بيوه‌ها هفتصدو پنجاه هزار نفرش را مثلا فرض کنيد جوانند، از اين جوانها چهار صد هزارتا را بگوييد اينقدر تقوا دارند که تا آخر عمر دسته گلي به آب نميدهند. خوب سيصد و پنجاه هزار زن جوان که همسر ندارد تقوايش هم مثل حضرت فاطمه نيست خوب اين بالاخره نياز دارد و پسر هم نمي‌آيد اين را بگيرد بعد مردهايي هم هستند زنشان يا مريضند يا چه هستند يا مسافرند يا دور از آواره هستند، يا و يا و يا هزار تا. هزار تا مشکل زنها دارند و هزار تا مشکل مردها اسلام گفته اين مشکل را با يک عقد موقت حل کنيد. حالا افرادي مي‌آيند زن خودشان را رها ميکنند سوء استفاده ميکنند آن اسلام از نابيش ميرود بيرون اسلام که از نابيش رفت بيرون ازدواج موقت يک چيز بدي ميشود. اسلام گفته وقتي وضو ميگيريد بيني‌ات را هم بشوي مسواک هم بکن، خوب به چه قيمتي، به قيمت ولو جمعيت در صف هستند حالا شما مي‌خواهي مستحب انجام دهي، اين آقا مي‌خواهد وضو بگيرد اين دارد مستحب انجام ميدهد. آدم حرصش ميگيرد. اين آقا غسل واجب دارد، آن آقا دوش را معطل کرده، آين آقا مي‌خواهد روضه برود دوبله پارک کرده، اين آقا مي‌خواهد روضه بخواند بلند گويش مردم آزاري ميکند. آن آقا ميخواهد اتاقش را جارو کند خاکروبه‌ها را ميريزد پاي درخت درختهاي شهرداري هم خشک ميشود. يعني ما بد عمل ميکنيم.)
امام رضا فرمود اگر اسلام را درست عمل کنيد و درست بگوييد و گوينده صادق باشد همه مردم شيعه ميشوند. حالا. . . (قواانفسکم) اينکه ميگوييم همسرتان را نگه داريد به چه قيمتي، نيازهاي طبيعي من.
4- سفارش قرآن به رعايت معروف، در خانواده
در قرآن بيست و هشت تا معروف داريم اينطور که در ذهنم است چهارده تا معروف مال خانمهاست. يعني مال همسرداري است. معروف، معروف يعني عرفي(عاشروهن بالمعروف) با خانمهايتان عرفي، عرفي يعني معقولي، بطور معمولي زندگي کنيد. اگر معمول اين است که مثلا فرض کنيد انسان با خانمش يک همچنين عروسي برود، اگر معمول اين است، معمول متدينين، يعني يک جوري نکنيد که زن شما بگويد که کاش پايم مي‌شکست زن اين آقا نمي‌شدم. اين آقا خيلي نمي‌دانم، مي‌خواهد خيلي مثلا خشک بودن زندگي بد جوري عمل کردن اين باعث ميشود که. . . من بايد جوري زندگي کنم که اگر يک خواستگار آمد سراغ دختر من خانواده‌ام بگويد داماد چکاره است بگويم داماد طلبه است بگويد طوري نيست. اگر شرايط دامادي را دارد بهش ميدهيم. نگويد بابا من بر پدر و مادرم لعنت که زن آخوند شدم، ديگر دخترانمان را به آخوند نميدهم. اين پيداست آخوند بدي است. که ديگر هر آخوندي که زنش حاضر نشود دخترش را به يک طلبه بدهد اين زندگي آخوندي يک جايي گير. . . . يکخورده خشک گرفته. يعني سخت گيري کرده که اين، مثل فنر، فنر را وقتي دستت را گذاشتي فشارش دادي تا دستت را برداشتي مي‌پرد بالا.
5- توجه به نيازهاي طبيعي در زندگي زناشويي
جوري بايد زندگي کنيم که زن عقده‌اي نشود، مرد عقده‌اي نشود، بالاخره مرد نيازهايي دارد، به خانمش مي‌گويد آرايش کن، ميخواهي مثل اين زنهاي. . . آنوقت يک حرف زشتي هم ميزند، تو خيابان باشم، خوب زنهاي تو خيابان تو خيابانش بد است آرايشش که خوب است. اصل آرايش که خوب است حالا اين آرايش کرده براي غير شوهرش آن بد است و الا من که اصل آرايش نياز انسان است. آمد پهلوي پيغمبر گفت يا رسول الله شما گفتيد خانمها خودشان را آرايش کنند خوب من شوهرم کور است فرمود کور است دماغ که دارد، عطر بزن، به هر حال اگر نابيناست از بوي عطر تو استفاده کند. حضرت وقتي ميخواست از خانه بيايد بيرون عمامه‌اش را قشنگ مي‌بست گاهي هم که آيينه نبود در آب خودش را درست ميکرد(و گاهي هم که عطر نداشت يک روز به خانمش گفت شما روسريتان بوي عطر نميدهد، گفت چرا روسري من بوي عطر مي‌دهد، روسري خانمش را گرفت‌تر کرد، روسري عطري وقتي‌تر شود عطرش چيز ميشود آنوقت روسري‌تري که معطر بود به سر و گردنش ماليد.) و پولي که پيغمبر براي عطر ميداد بيش از پولي است که براي خورد و خوراک ميداد. و چقدر بوي خوش فکر را باز مي‌کند، بخصوص اگر عطرها عطرهاي طبيعي باشد نه عطرهاي گازوييلي. الان اگر به ما بگويند به يک عکاسهاي ما به هنرمندان ما بگويند که عکس يک خادم مسجد بکش به نظر شما چه قيافه‌اي ميکشد ميگه همون عمو عباس کور مشد عباس کر به هر هنرمندي بگويند عکس يک خادم را بکش به نظر شما چي چي ميکشد خادم مسجد بخوانم قرآن ميگويد خادم مسجد چهار نفر داريم چهار تا خادم مسجد اسمشان در قرآن است حضرت ابراهيم حضرت اسماعيل حضرت مريم حضرت زکريا، زنش حضرت مريم بوده اون سه تاش هم پيغمبر بودن پيغمبر خادم مسجد بوده الان خادم مسجد يک مشت آدم پيرمرد مريض تنگ سينه نمي‌دانم به جاي اينکه يک جوان هم بعضي هاشان اينطوري هستند وقتي يک بچه ميرود در مسجد ميگه مگه اينجا عروسي عمه‌ات است با قرتي بازي آمده‌اي برو يعني اگر کسي شيک هم بياد در مسجد خادم مسجد اين را از مسجد ميپراند.
6- خنده و گريه، شادي و غم در کنار يکديگر
بايد زندگي زندگي قرآني باشد اگر ما دين را بگيريم همه چيزي توش هست دين براي ما تفريح گفته دين خنده را قبل از گريه گفته است(وانّه هو اضحک و ابکي) هم ميخنداند و هم ميگرياند. بنده اگر بتوانم يک سايت خنده داشته باشم و مردم ايران را بخندانم نه خنده‌هاي دلقکي مثل بعضي کارهاي هرزه که تو تلويزيون نشان ميدهد خنده‌هاي حکيمانه يعني هم بخندند هم يک چيزي ياد بگيرند من اگر بتوانم قرائتي سايت خنده داشته باشد خنده‌هاي حکيمانه چند مليون جوان مال من است اگر خودم بي عرضه بودم تقصير کسي نيست به چه دليل من مردم را بگريونم ولي نخندانم مگر مسلمان نيستي قرآن ميگويد خداوند(اضحک و ابکي) هم ميخنداند و هم ميگرياند زندگي بايد معروف باشد هر چيزي که نياز طبيعي است طبيعت اولاد ميخواهد طبيعت زيباي ميخواهد طبيعت طبيعت طبيعت حالا اميرالمومنين فرمود حضرت ببخشيد روايتي داريم(الرجل مسئول عن اهله و المرئة راعية علي ولدها) همه مسئول هستيم تامين رفاه.
7- خدمت حضرت موسي به همسرش در بيابان طور
مرد بايد زندگي خانمش را تامين کند حضرت موسي(ع) با خانمش داشت ميرفت خانمش ظاهرا حامله بود و شب سردي بود به خانمش گفت بمان بروم، آتش بياورم گرم شويم رفت آتش بياورد آنجا گفت(انّي آنست نارا) قرآن ميگويد من آنجا يک آتشي از دور ميبينم به خانمش گفت اينجا مکث کن و بمان(حتي آتيک) يعني بروم آتش بياورم گرم شويم تا رفت آتش بياورد خطاب رسيد نه تو بايد پيغمبر بشوي ولي به هر حال از اين معلوم ميشود پيغمبر اولوالعزم هم بايد دنبال رفاه زندگي خانمش باشد(لعلّي اتيک منها. . . او اجد علي النار هدي)
يکي از هنرهايي که زنها قديم داشتند و کم کم اين هنر دارد ور مي‌افتد اين است يکي از چيزهايي که زندگي را شيرين ميکند اين است که مرد، خانم بار زندگي مهماني را کم کند دوتا مهمان آمد پهلوي حضرت ابراهيم، حضرت ابراهيم مي‌فرمايد تا اين مهمانها را ديد حالا اين هم مهماني ميگويد که(فراغ الي اهله) حضرت ابراهيم رفت سراغ خانواده‌اش(فجاء) پس آورد(بعجل سمين) يک آيه ديگر دارد حضرت ابراهيم(ع) دوتا مهمان آمد تا مهمانها نشستند حضرت ابراهيمف اينفا يعني فوري هرجافا ميبينيد يعني فوري، فوري پا شد اينطور نيست که مثل بنده باشند متاسفانه من يک بار مهمان آمد خانه‌ام چند ساعت نشست و رفت وقتي رفت تو کوچه يادم افتاد که برايش چاي نياوردم مهمان تا نشستف،ف يعني فوري پذيرايي کنيد(راغ) يعني جيم شويد، جيم شويد جيم شو آخه گاهي وقتها ميگم که پاشم بروم يک چيزي بياورم ميگه نه خانم بنشين خواهش ميکنم بنشين نه بفرما اگر ميخواهي چيزي براي مهمان بياوري به مهمان نگو ميروم بياورم تا بگويد نه خواهش ميکنم بنشين(راغ) يعني جيم شو(الي اهله) يعني از چلو کبابي غذا نياورد حاج خانم پخت، پخت خانم، پخت خانم مرد هم بعد هم چي چي آورد(عجل) فا يعني فوري اين فا يعني فوري هرچي فا است يعني فوريف فوريجاء آورد چي چي آورد يک گوساله آورد يک آيه ميگويد گوساله چاق بودسمين، يک آيه ميگويد گوساله کبابي بود يعني آبگوشت نبود(حالا اين چه خانمي داشت حضرت ابراهيم که توانست فوري يک گوساله چاق را کباب کنه حالا اين آشپزخانه‌اش چقدر بود تابه‌اش چقدر بود مايتابه، مايتابه‌اش چقدر بود چطور اين را به سيخ کشيد آخر اين پذيرايي از مهمان خوب من نوکر تو نيستم که پاشو خودت برو مهمان آوردي از چلو کبابي غذا بياور من نميتوانم زندگي گرم نميشود وقتي انسان يکي از چيزهايي که زندگي را شيرين ميکند اين که مرد حساب کند که اگر از بيرون غذا مي‌آورد چقدر خرجش ميشد اگر خانم ميپخت چقدر خرجش خانم ميگويدمرد ميگويد اين خانم خودش را به زحمت انداخت براي اينکه بار زندگي را از روي من کم کند به شرط اينکه مرد هم بگويد خوب ما به التفاوت پول را يک پولي بدهد به خانم اون را به عنوان کلفت حسابش نکند بالاخره شما بيرون چقدر ميخواستي پول بدهي من اين پذيرايي را به بهترين وجه انجام دادم بهداشتي‌تر و تميز‌تر خصوصي‌تر ولي من بخاطر مهماني انقدر از زندگي تو کم کردم شما هم در مقابل اون تفاوتي که ميخواستي بدهي بيرون کمک من کن زندگي را ميشود شيرين کرد).
8- سفارش خانواده به نماز و تکاليف ديني
مسائل معنوي(فکان يأمراهله بالصلاه)(وأمر اهلک بالصلاه)، (قل لنسائک) اين که آدم به دين بچه‌اش برسد پاشو نمازت را بخوان امر به نمازش کند داريم وقتي ميرويد مسجد دوتا چيز را هم ببريد مسجد که ميرويد دوتا چيز با خودتان ببريد چيه(خذوا زينتکم)،خذو يعني با خودتان ببريد چي چيزينتکم، زينتتان را با خودتان ببريد(عند کل مسجد)، مسجد ميرويد زينت ببريد آنوقت زينت چي هست يک آيه ديگر ميفرمايد که(المال والبنون زينة الحياة الدنيا) ميگويد مسجد ميروي زينت بردار برو زينت چيست مال و بچه زينت است يعني مسجد ميروي يک خورده پول جيبت بگذار که فقير ديدي تو مسجد بهش بده مسجد ميروي دست بچه‌ات را هم بگير و ببر مسجد ميروي دخترت را هم ببر، مسجد ميروي دخترت را هم ببر.
(مکه که ميبينند هم ديگر را ميگويند شما کي آمديد مدينه، مدينه جلو هستيد يا مدينه عقبي مدينه رفتي نرفتي با چه کارواني آمدي با چه پروازي آمدي پروازت مدينه نشست جده نشست اونجا از هم ميپرسند کاروانها تو بهشت هم کاروانها از هم ميپرسند ببخشيد شما کي وارد بهشت شديد)
در قيامت داريم که بهشتيها از هم ميپرسند چطور شد آمدي بهشت يکي از دلايل اين که(و کنا في اهلنا مشفقين) ما نسبت به بچه هامان دلهره داشتيم حالا نماز خواند خواند نخواند نخواند من اجبارش نميکنم خواست بخواند نخواست نخواند خوب بچه‌ات خانم اين دختره بي چادر مي‌آيد بي روسري مي‌آيد خوب آقا هنوز تکليف نشده است خوب تکليف نشده اگر تکليف شد سر تکليف شما ميتواني اين را يک مرتبه عوضش کني مثل اينکه آدم به يک کسي ترياک بدهد بگويد اين هنوز پانزده سالش نشده است حالا پانزده سالش رسيد حالا که بچه است ترياک برايش طوري نيست بگذار بکشد سر پانزده سال ميگويم بسمه تعالي نکش واقعا اگر يک کسي معتاد شد به يک کاري با يک نکش ميتواند خودش را نگه دارد اگر بچه شما از کوچکي عادت کرد به بي حجابي اونوقت سر نه سالگي شما ميتواني بگويي حجاب منتها بايد يک حجابي هم باشد که اين حجاب تحميلي نباشد به اينکه که آدم هي عرض کنم حضور شما که يک جوري باشد که طراحي حجاب طرحي باشد که دختر از دين فرار نکند.
(ما من به طلبه‌ها گفتم که اتفاقا ديروز جلسه داشتيم براي طلبه‌ها گفتم که هيچ وقت بيش از اسلام ببينيد پيغمبرزيادي گوش بده حرف نو ميخواهم بزنم زيادي گوش بده حرف نو نو است پيغمبر فرمود(قولوا لا اله الا الله تفلحوا) چي بگوييد(لا اله الا الله) رستگار ميشويد پيغمبر آمد و رفت اميرالمومنين آمد امام حسن امام حسين امام سجاد امام باقر امام صادق امام کاظم امام رضا بعد از صد سال صد و چند سال امام رضا فرمود(لا اله الا الله) بگويد منتها به شروطها امام رضا فرمود(لا اله الاالله) شروطي هم دارد(و انا من شروطها) من هم جزء لااله الا الله هستم يعني نميشود(لا اله الا الله) بگويي و امام معصوم را قبول نداشته باشي بين لا اله اله الله خالي و شروطش صد و چند سال، اگر پيغمبر روز اول ميگفت بگويد لا اله الا الله و بگوييد که بعد از اميرالمومنين و بگيد اگر اگر او اگر ميخواست همه خاندانش را روز اول بگويد ممکن بود قبول نکنند.)
شما اگر ميخواهيد نماز شب خوان درست کنيد بگوييد آقا نماز شب يازده رکعت است قل هوالله هم ميتواني نخواني يعني يازده سوره حمد نشسته هم ميتواني بخواني هم بدون قل هوالله ميتواني بخواني نماز مستحب را نماز شب را و هم نشسته اگر اينطور گفتيم نماز شب خوان زياد ميشود بعد از يک مدتي که نماز شب خواند بگو ببين(قل هوالله) که بخواني چنيين است و چنان است باز يک خورده که خواند بگو به چهل تا مومن که دعا کني سيصد تا العفو که بگويي يعني هي بعدا بنده بودنش را اضافه کن از ساعت اول اضافه نکن يعني بايد شيوه شيوه آرامي باشد بچه هامان را حديث بخوانم.
9- تربيت ديني فرزند از دوران کودکي
حديث داريم که بچه را سه سالگي اين کلمه را يادش بده سه سالگي اين کلمه را يادش بده(لا اله الا الله)، سه سال و هفت ماه و بيست روزش که شد حالا ممکن است اين هفت ماه و بيست روز در آينده کشف بشود که اين هفت ماه و بيست روز چه انقلابي در روح بچه پيدا ميشود سه سال و هفت ماه و بيست روز اين کلمه را يادش بده(محمد رسول الله) يک مدتي که شد وقتي نماز ميخواني اين بچه را بياور بقلت بنشيند يک مدتي که شدحالا مدتش را من حفظ نيستم چون حديثش را من خيلي سال هست که ديدم صورتش را بشور بگو حالا وضو بگيرد نه وضو درست همين را بگو درست بس است همينطور ذره ذره يک جوري کنيم که اين هفت سالگي هشت سالگي اين کم کم با نماز آشنا بشود از سه سالگي شروع کنيم حديث داريم بچه‌ها را تا سه سال چيزي بهشان تحميل نکنيد بله يک وقت يک بچه تيزهوشي است نابغه‌اي طوري نيست حالا قبل از تکليف قرآن حفظ کند اما اگر بچه‌ها بچه معمولي هستند اينکه به بچه معمولي بگويم چند جزء قرآن حفظ کن نه آيه داريم و نه حديث بنده هنوز به عنوان يک آخوندي که شصت سالم هست چيزي نديده‌ام که بچه را قبل از تکليف بگيم چيزي حفظ کن حديث آن است که بچه را هفت سال آزادش بگذار،دع،دع با دال و عين،دع يعني رها کن(دع ولدک سبع سنين) بچه‌ات را هفت سال آزادش بگذار از هفت سالگي به بعد قبل از تکليف کار دين بايد يک جوري باشد دين بايد روان باشد بين دونماز بارها گفتيم کسي مسئله نگويد سخنراني نکند دوتا نماز جماعت را بخوانيم هر کس ماند ميخواهد يک حديث گوش بدهد گروگان نگيريم تو مسجدها بگوييم اگر ما مسئله نگوييم در ميروند خوب در بروند شما يک چيزي بگو در نروند خوب وقت تمام شد حرفهام تمام نشد خلاصه ما از قرار معلوم اگر سر سفره قرآن بنشينيم دين ناب را بدون پيرايه‌ها بدون سليقه‌هاي شخصي بدون آداب و رسوم خود دين دين دين يعني بدون پيرايه‌ها بگيم خود دين را امام رضا فرمود همه عاشقش ميشوند اگر ديديد عاشق نشدن مثل شيري است که بچه ميخواهد برود تو سينه مادرش شير بخورد اگر ديديد بچه رفت تو سينه مادرش بعد پس زد معلوم ميشود مادر به سينه‌اش فلفل ماليده است اگر مادر به سينه‌اش فلفل ماليد اين بچه مردم آب ميخواهند اگر آب دادي به طرف پس داد معلوم ميشود که توي آب مگس افتاده است يا معلوم ميشود اين آقاي که آب مياورد آدم کثيفي است اگر آب توش
مگس نباشد دست آدم کثيفي هم نباشد معلوم ميشود همه معده‌ها آب ميخواهد و همه بچه‌ها ميروند رو به سينه مادرهايشان اگر ديديد کسي از اسلام فرار کرده بايد ديد قصه چي هست اسلام ناب زندگي جوريست که کسي نمي‌گويد خوشا به حال اينهايي که دين ندارند مومنين ميتوانند چنان زندگي کنند که تمام آنهايي که ايمانشان ضعيف است بگويند اگر ميخواهيم زندگيمان شيرين بشود برويم مثل مسلمانها زندگي کنيم مثل مومنين مثل حزب الهي‌ها زندگي کنيم بله ميشود يک جوري زندگي کرد که عرض کنم حضور جناب عالي که آدم بگويد که من پشيمانم که زن اين آقا شدم هم ديگر دخترش را به مشابه شوهرش ندهد
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته