1384/7/16 تفسير سوره توحيد -2 بايگاني سالانه - 1384



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

ماه قرآن سر سفره قرآن، اين هم قرآني كه همه ايرانيها حفظ هستند. سوره توحيد را داريم تفسير مي‌كنيم اين دومين جلسه است چه خوب است كه همه‌مان با هم اين سوره را بخوانيم تا من نكاتي را خدمتتان عرض كنم «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» بد هم نيست كه يك دقيقه‌اي را هم راجع به قرائت اين سوره صحبت كنيم. برادرها و خواهرها من چند سال پيش هم گفته‌ام البته همه، خيلي‌ها مي‌دانند ولي بعضي‌ها ممكن است ندانند. در قرآن(حاء) را از گلو بگوئيد. زمستان دستها يخ مي‌كند آدم مي‌گويد(حاء حاء حاء)(حاء) را هم به اين شكل بگوئيد(اهد) غلط است(احد) درست است. (حاء) را سفت بگوئيد يكي هم صاد(صمد) را شبيه سوت بگوئيد حالا اگر خسته نيستيد با توجه به اينكه ماه رمضان ماه قرآن است يكبار ديگر سوره توحيد را بخوانيم.
اينهايي هم كه پاي تلويزيون هستند اگر خدايي نكرده توي اين بيست و شش سال قديمي هايشان، آقازاده هايشان كه نو هستند، حالا كه بناست آشنا بشويم درست آشنا بشويم «بِِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ».
1- هر انساني، دين و آيين دارد
در جلسه قبل گفتيم اديان ديگر، مگر شرك هم دين است؟ بله، ما اصلاً آدم بي دين نداريم هر كس هر عقيده‌اي دارد دين او است قرآن مي‌فرمايد «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» الكافرون/6 يعني هر عقيده‌اي داري همين دين شماست ما آدم بي دين نداريم همان لائيك‌ها كه مي‌گويند ما بي دين هستيم بالاخره سرشان را چه جوري اصلاح مي‌كنند با كي رفيق مي‌شوند، با كي قهر مي‌كنند، چه تصميمي مي‌گيرند، همان تصميم و فكرشان دين آنهاست منتهي دين آنها براساس هوس خودشان يا هوس ديگران است ما دين‌مان براساس خالق حكيم است برنده ما هستيم.
انسان بي دين نيست، بالاخره يك مكتبي دارد يك ديدي دارد چون دين يعني ديد چه ديني داري يعني چه ديدي داري، جهان بيني يعني ديد، جهان بيني الهي يعني ديد الهي جهان بيني مادي يعني ديدي مادي يعني چه نگاهي به هستي مي‌كني اين هستي صاحب و حساب دارد يا اين هستي بي حساب و كتاب است اينرا مي‌گويند جهان بيني اين دين يا براساس سليقه و ميل خود است هر جوري دلم مي‌خواهد عمل مي‌كند يا براساس سليقه و ميل ديگران است يا براساس قانون و اراده خالق است مردم كره زمين از اين سه تا بيرون نيستند عده‌اي مي‌گويند آقا هر چه دوست دارم عمل مي‌كنم اين غلط است اين مردود است به چه دليل؟ به دليل پشيماني‌ها چند ميليارد جمعيت داريم هر آدمي چند بار پشيمان شده است به تعداد پشيماني‌ها دليل داريم كه همه سليقه‌هاي ما درست نيست اگر سليقه ما درست بود پشيمان نمي‌شديم اگر مثلاً پنج ميليارد جمعيت داريم هر آدمي هم صد بار در عمرش پشيمان مي‌شود پنج ميليارد صد تا دليل داريم كه سليقه ما همه جا درست نيست. اگر من هوسم كج مي‌رود هوس ديگران هم كج مي‌شود چون ديگران هم پشيمان مي‌شوند يك راهي است كه بايد برويم حالا ببينيم آن كسي كه ما را ساخته چي ساخته آن كسي كه من را آفريده مي‌گويد سعادت تو در اين است.
2- لزوم آمادگي براي پاسخ گويي به شبهات ديني
از آيه «لَكُمْ دِينُكُمْ» يعني ديني كه شما داريد راهي را كه شما مي‌رويد آمدند گفتند اين خدايي را كه مي‌گويي براي ما معرفي كن «قُل» از اين معلوم مي‌شود كه بايد به سوالات اعتقادي جواب داد يك چيزي بگويم براي حوزه‌هاي علميه، قرآن آيه داريم كه مي‌فرمايد قبل از آنكه آنها اشكال كنند شما جوابش را از پيش داشته باشد مثل قواي مسلح قبل از آنكه حمله كنند قواي مسلح بايد آمادگي داشته باشد قبل از اينكه جايي آتش بگيرد ماشين‌هاي آتش نشاني بايد پر از آب و مجهز باشد علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد اين يك اصل مديريت است زنها قبل از اينكه نوه دار بشوند سيسموني مي‌خرند اين عقل است.
«سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنْ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمْ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ البقرة/142 در آينده افرادي بي خبر به شما اشكالي خواهند كرد. . . اتفاقاً تا قرآن را باز كردم همان آيه آمد، (سيقول، قل) در آينده به شما اشكال خواهند كرد پس شما بايد آماده باش باشيد از اين آيه استفاده مي‌شود كه رسالت حوزه‌ها و دانشگاهها و مراكز علمي اين است كه طلاب و دانشجوها را به شبهات آينده هم آماده كند با كمال تأسف ما صبر مي‌كنيم يك چيزي از راديو و تلويزيون پخش مي‌شود بعد مي‌نشينيم كه چه بايد كرد بعد بعنوان دفاع داريم جواب تهيه مي‌كنيم از پيغمبر نقل مي‌كنند روايتي داريم مسيحي‌ها روايتي داريم يهوديها و شايد هم همه‌اش درست باشد يعني هم يهوديها يا مسيحي‌ها پرسيده‌اند آنوقت آيه آمد «قُل هُوَ الله أحَد» آن خدايي كه من مي‌گويم خداي يكتاست درباره خدا بايد چهار مسئله جواب داده بشود.
1- شرك و تعدد: وقتي گفتم او يكتاست يعني شريك ندارد شرك نيست متعدد هم نيست 2- احتياج و تغيير: خدا نه احتياج دارد و نه قابل تغيير است خدا يكتاست خدا بي نيازي است كه همه به او نياز دارند ولي او به هيچكس نيازي ندارد يك مثل بزنيم كه همه به او نياز دارند و او به هيچكدام نياز ندارد مثل خورشيد كه همه به او نياز دارند اما او به هيچكس نيازي ندارد. آيا خدا پديده است؟ زائيده شده پديده بوجود مي‌آورد ولي خدا پديده نيست «لم يكن له كفواً أحد» يعني مشابه و نظير، خدا شريك ندارد، او نياز ندارد، او حادث نيست، او مشابه و نظير ندارد اين سوره چهار مسئله را درباره خدا جواب مي‌دهد.
3- دلايل ساده و عميق يکتايي خداوند
دلايل يكتايي خداوند: اين توي كتابها هست ولي من هم يك اشاره‌اي مي‌كنم يك دليل ساده داريم يك دليل نيمه عميق دارم يك دليل عميق هم داريم دليل ساده براي اثبات خداوند اين است كه كه امام علي(عليه السلام) به بچه‌اش مي‌گويد كه(يا بني ان كان لربك شريك لاتتك رسله) اگر خدايي ديگري هم بود او هم بايد پيغمبر بفرستد هر پيغمبري آمده گفته من از طرف خداي واحد آمده‌ام اگر خداي ديگري بود او هم بايد پيغمبر مي‌فرستاد اين دليل ساده است كه يك بچه كوچولو مي‌پذيرد دليل نيمه عميق باز توي نهج البلاغه داريم(اتصال التدبير) يعني هماهنگي، تدبير خدا با هماهنگ است چشم با ديدنيها هماهنگ است امواج با گوش هماهنگ است ميوه‌ها با معده‌ها هماهنگ است كمبود طفل با مهر مادر هماهنگ است فضايي كه دور زمين است با سنگ‌هايي كه از كرات آسمان پرتاپ مي‌شود هماهنگ است يعني اگر فضا كم بود. . . اگر هماهنگي نباشد اين هماهنگي دليل بر اين است كه سازنده يكي است شما اگر عكس خروسي گرفتي مي‌داني كه هماهنگ است چون اگر سر خروس را يكي بكشد يكي ديگر شكم خروس و يكي ديگر پاي خروس اگر شما اينها را به هم بچسپاني آيا اين خروس خروس است؟ همه چيزش با هم فرق مي‌كند اين هماهنگ نيست اگر ديديد كه عكس خروسي هماهنگ است پيداست كه نقاش خروس يكي است.
آفريدگار زمين و آسمان آدم يك چيزهايي مي‌بيند كه الله اكبر پرنده توي هوا گرسنه‌اش مي‌شود حالا روزي اينرا توي هوا كي بدهد؟ نهنگ هم توي دريا چيزهايي را كه هست مي‌خورد آشغالها لاي دندان او مي‌ماند نهنگ توي دريا مسواك مي‌خواهد پرنده هم بالا گرسنه‌اش است اين حيوان مي‌آيد توي آب دهانش را باز مي‌كند آن پرنده مي‌آيد توي دهان اين مي‌نشيند منتهي چون دو تا شاخك دارد مثل كلنگ دو سره است اگر اين حيوان بخواهد پرنده را قورت بدهد شاخك‌ها به دهانش مي‌رود مجبور است دهانش را باز بگذار اين لاي دندانهاي اين آشغالها را مي‌خورد شكم او سير مي‌شود دندان او هم مسواك مي‌شود آخر نگاه مي‌كني رزق پرنده لاي دندان نهنگ اين تدبير نيست؟ بايد زمستان برف بيايد كوه‌ها جلوي آب شدن برفها را بگيرد برفها را بايگاني كند به مرور آب بشود تا ما تابستان آب داشته باشيم ما اكسيژن مي‌گيريم كربن مي‌دهيم برگها كربن مي‌گيرند اكسيژن پس مي‌دهند اين خود خاك آب زباله را مي‌گيرد چند متري آب زلال مي‌آيد بيرون زباله مي‌گيرد زلال مي‌دهد در اين هستي ساختمان استخوان پا جوري آفريده شده است كه وزن بدن را بكشد چشم ما كه از پي است با آب نمك قاطي است چون پي بايد با آب نمك قاطي باشد ما در آفرينش يك تدبير هماهنگي مي‌بينيم كه اين هماهنگي سر و شكم و پاي خروس اتصال دارد براي اين که سازنده‌اش يکي است.
4- دليل فطري بر يگانگي خداوند
مسئله سوم يک دليل فطري هم هست که حالا آن را نوشتم اين است که تمام مردم وقت مضطر شدن يعني فرض کنيم توي يک هواپيمايي چهارصد نفري از چهارصد فرقه، از چهارصد فصل، از چهارده نسل آدم سوار کنند بودايي، هندي، مسيحي، بي دين، با دين، نمي‌دانم چهارصد رقم آدم سوار هواپيما کنند يک مرتبه خلبان را بگويد: آقا به علت نقص فني هواپيما در آستانه سقوط است يک مرتبه چهارصد تا با اين حرفي که زدند دنبال يک قدرت مي‌گردند وقت اضطرار دنبال يک قدرت مي‌گردند همان آهي که تو دل همه هست دليل بر اين است که همه دلها وقت اضطرار به يک نقطه توجه مي‌کنند به جوري که اگر خلبان بعداً اعلام کند که آقا دفع خطر شد يا نقص فني برطرف شد توسط مهندسيني که توي خود هواپيماست همه شاد مي‌شوند. ولي بعد که همه شاد شدند با آنها مصاحبه کنيد که آقا آنوقتي که گفتند هواپيما در معرض سقوط است چه حالي به شما دست داد گفت هيچي فقط.
تمام مردم با همه سليقه‌ها و افکاري که دارند وقت اضطرار به يک نقطه متمرکز مي‌شوند اين هم يک دليل دروني و فطري. دليل عميقش هم اين است که اصولاً خدا نمي‌تواند دو تا باشد(شهد الله انه لا اله الا هو) يعني اصلاً خدا نمي‌شود دو تا باشد چرا؟ چون خدا يعني چيه خدا يعني بي نهايت. وجود بي نهايت نمي‌تواند دو تا باشد اگر ما به شما گفتيم يک خانه‌اي من دارم بي نهايت زمين توش هست اصلاً مي‌شه خانه دوم باشد خانه دوم را شما کجا ساختي چون هر جا خانه دوم مي‌خواهي بسازي زمينش توي زمين من است چون گفتم زمين من، زمين خانه من بي نهايت است اگر گفتم بي نهايت زمين توي خانه من است يعني ديگر جايي زميني وجود. . . اين که مي‌بيني خانه‌ها متعدد است چون هر خانه‌اي به نيستي بر مي‌خورد چون اين خانه تا اينجا است آن خانه تا آنجاست اين مزرعه تا آنجا اين که مي‌بيني لامپها متعدد است چون هر لامپي يک مقدار نور دارد مي‌رسيم به جايي که نورش ديگه به آنجا نمي‌رسد يک لامپ ديگه نياز است.
تعدد مال آنجا است که به نيستي بر بخورد لامپ نورش رسيديم به جايي که تاريک است خانه رسيديم به ديواري که پشت اين ديوار خانه ما نيست هر جا رسيديم به جايي که به نيستي بر بخوريم آنجا مي‌شود يکي ديگر هم درست کرد اگر گفتند بي نهايت فلاني علم دارد اگر گفتند بي نهايت علم دارد ديگه علمي براي کسي. آقا بي نهايت پول فلاني دارد پس نبايد کس ديگر پول داشته باشد چون مي‌گويند اگر يک تومان توي جيب من باشد چون شما حق نداري بگويي بي نهايت پول دارم اگر بي نهايت پول داري پس يک تومان من چي است پس پيداست پول شما مي‌رسد به جايي که ديگر مي‌رسد به نيستي يعني ديگر پول من جزء جيب شما نيست.
اگر گفتيم بي نهايت پول، پولي ديگه جايي نمي‌ماند بي نهايت زمين، بي نهايت نور، جايي که ديگه براي لامپ نمي‌ماند. اصولاً وجود بي نهايت قابل تعدد نيست اين حالا يک خورده فني است بماند قرآن بخوانيم. بِِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ».
5- رابطه توحيد با رسالت و امامت
توحيد هم بند به رسالت است هم بند به امامت اما بند به رسالته قرآن مي‌فرمايد که توحيد و رسالت، توحيد و امامت.
اما توحيد و رسالت يک آيه داريم توي قرآن مي‌گويد که: «و ما قدروالله حق قدره » اينها خدا را نشناختند چرا؟ « اذقالوا ما انزل الله» گفتند خدا پيغمبر نفرستاده است يعني اگر کسي بگويد خدا هست ولي پيغمبر نيست اين معلوم مي‌شود خدا را نشناخته است يعني خدا مردم را خلق کرد همينطور به حال خود رها کرد هيچ چوپاني گوسفندهايش را به حال خود رها نمي‌کند کسي که مي‌گويد خدا حکيم است اما مردم ول مردم ول اصلاً يک مدير مدرسه حاضر است بدون اين که جانشين بگذارد يک پادگان حاضر است براي اين که مثلاً آن مسئول پادگان سربازش را رها کند مدرسه را رها کند اصلاً يک مدير کارخانه‌اي که پنجاه تا کارگر دارد حاضر است کارخانه‌اش را رها کند اگر کسي بگويد مدير مدرسه را رها کرد پادگان را رها کرد مدير عامل کارخانه را رها کرد پيداست اين مدير عامل اينها چه آدم‌هاي خلي هستند که اينها را رها کردند.
خداوند ميلياردها بشر آفريد و رها کرد بدون پيغمبر قرآن مي‌گويد: «و ما قدروالله حق قدره » آنهايي که گفتند خداوند کسي را پيغمبر نفرستاده اينها خدا را نشناخته‌اند امامت هم همينطوره.
6- سخن امام رضا عليه السلام درباره توحيد
امام رضا(ع) وقتي مي‌آوردنش براي مرو حکومت به او بدهند در نيشابور فرمود « و انا من شروطها » من شرط توحيدم شرط از مشروط جدا نمي‌شود اگر گفتيم نماز شرطش وضو است يعني نماز بي وضو قبول نيست شرطش نماز وضو است. شرط توحيد امامت است بعد هم نگفت و امامها فرمود « و انا من شروطها » انا يعني مني که امام زنده هستم و(انا من شروطها) شرطش امامت است يک چيز بگويم والا من خدا را قبول دارم اما رهبري معصوم را قبول ندارم خوب اين خدا را هم قبول ندارد.
بگويد آقا من نماز را قبول دارم اما بي وضو مي‌خواهم بخوانم خوب نمازت قبول نيست نمازت قبول نيست شرط نماز وضو است شرط توحيد و امام رضا فرمود: (و أنا) نگفت(والامام من شروطها) اگر مي‌گفت امام يعني امام از دنيا رفته هم قبول مي‌شد يعني مني که زنده هستم من شرط توحيدم. همين طور که وضو شرط نماز است نماز بي وضو قبول نيست امام معصوم هم شرط است حالا کساني که مي‌گويند آقا ما اسلام را قبول داريم اما حالا ولايت فقيه را قبول نداريم. بالاخره اسلام توي قرآن اصلاً آن کساني که مي‌گويند دين از سياست جداست مي‌دانيد يعني چه؟ يعني قرآن را قبول داريم جز چهارصد آيه‌اش پانصد تا آيه‌اش. صدها آيه راجع آيات سياسي است.
کسي بگويد من قرآن را قبول دارم ولي کار به سياست ندارم يعني قرآن را قبول دارم کاري به چند صد تا آيه‌اش ندارم آنوقت قرآن مي‌گويد « نؤمن ببعض و نکفرُ ببعض» بعضي آيه‌ها را قبول دارد بعضي را قبول ندارد.
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) اگر ايمان به توحيد داريم هم رسالت شرطش هم. . .
7- معاني صمد در روايات
حالا صمد يعني چه؟ يک حديث داريم دو تا امام فرمود اگر آدمي پيدا مي‌کردم که مخش بکشه من تمام دين را از کلمه صمد در مي‌آوردم يعني صمد اينقدر توش ذخيره است. صمد خيلي معنا دارد.
معاني صمد: يکي از معناي صمد اين است که گفتم وجودي که همه به او نياز دارند ولي او به هيچ کس نياز ندارد. بي نيازي که همه به او نياز دارند. صمد يعني تو خالي نيست چون تمام ماده از اتم است اتم هم توي خالي است يعني اگر توي خاليهاي ماده را حذف کنند شايد کره زمين بشود قد يک هندوانه.
صمد را به معناي بالاترين عزت لغت معنا کرده کسي که گوش به حرفش مي‌دهند دائم غير قابل تغيير. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد صمد معنايش اين است که جسم نيست خدا اگر جسم داشته باشد چون جسم نياز به مکان دارد شما الان جسم داريد بدون مکان که نمي‌شود هر جسمي بايد توي يک مکاني باشد. اگر بگوييم خدا جسم دارد يعني خدا محتاج به مکان است و اگر خدا جسم داشته باشد پس بايد مکان قبل از جسم باشد چون هميشه اول ليوان است بعد آب. پس بايد اين مکان قبل از خدا باشد که خدا در آن مکان قرار بگيرد پس ديگر خدا نيست چون اگر کسي قبل از او باشد معلوم مي‌شود خدا پديده شده بعد توش قرار گرفته مثل نداره شبه نداره صورت نداره مکان و قيام و قعود و سکون و حرکت و نه اينجا نه آنجا لا هنا ولا ولا ولا.
اميرالمؤمنين در صمد مي‌گويد صمد معنايش اين است که خدا(ليس کمثله شيء) خدا را به هيچ چيز نمي‌شود تشبيه کرد خوب. يک روايتي داريم که صمد يعني آيه بعد، آيه بعد(الله الصمد) خدا بي نياز است يعني چه(لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفوا احد) يعني(لم يلد و لم يولد) تفسير صمد است خدا بي نياز است نه از کسي متولد شده و نه کسي از او متولد شده است.
نگفته «الله صمد» گفته(اللهُ الصمد)، صمد «ال» دارد يعني بي نياز مطلق اوست «ال» آن به قول ما طلبه‌ها براي حصر. (الله الصمد) نگفته «الله صمد» يعني بي نياز واقعي اوست. صمد ديدني نيست(قل هو الله احد) مي‌گويد(قل هو)، هو يعني او که براي ضمير غائب مي‌گويند هو يعني او قل بگو مي‌گويد او چرا مي‌گويد او؟ براي اين که او ديدني نيست با چشم ديدني نيست البته با چشم دل ديدني است.
امام حسين در دعاي عرفه مي‌گويد: کور باد چشمي که تو را نبيند يعني با چشم دل مي‌شود بعضي چيزها را ديد به اميرالمؤمنين گفتند: آيا خدا را ديدي گفت خداي نديده را برايش نماز نمي‌خوانند من عبادت نمي‌کنم که خدا را نبينم گفتند با چه چشمي؟ گفت نه با اين چشم، با چشم دل ديدم. گاهي انسان با چشم دل مي‌بيند چشم دل غير از اين درسهايي است که مي‌خوانيم.
(يک فيلسوفي پشت سر هم سيگار مي‌کشيد هي سيگار سيگار سيگار يک نابينايي بغلش نشسته بود نابينا بود نابيناي جدي گفت حضرت آقا گفت بله گفت چقدر شما سيگار مي‌کشي اين فيلسوف گفت که من از بس که دارم در نظام هستي فکر مي‌کنم در عالم لاهوت و ناسوت و جبروت و در پديده‌هاي هستي دارم فکر مي‌کنم سير و سلوک و عرفان دارم هي سيگار مي‌کشم کوره گفت پس اگر اين طوره حضرت علي بايد هروئين بکشد ببينيد چشم دل اين نابيناست اما با نابينايي با چشم دل مي‌بيند.)
8- آثار اعتقاد به توحيد در زندگي انسان
خدا يکتا است در عبادت فقط بايد بنده او باشيم(اياک نعبد) فقط بنده او نه بنده شرق نه بنده غرب(قل هو الله احد) خدا يکتا است وقتي مي‌گوييم خدا يکتاست يعني بله قربان گويي نه بله قربان به بشرق بگوييم نه بله قربان به غرب.
ما وقتي مي‌گوييم(قل هو الله احد) او خداي يکتاست يعني من دستم را گذاشته‌ام توي دست يکي.
وقتي آدم يکي باشد هم زود راضي مي‌شود آدم يک مهمان داشته باشد راحت مي‌تواند پذيرايي‌اش کند اما اگر هر کدام بيست رقم غذا بخواهند آشپز گيج مي‌شود قرآن مي‌گويد(ارباب متفرقون خير) يوسف به بت پرستها گفت آدم يک رب داشته باشد بهتر است يا چند تا رب. خداوند يکي است(قل هو الله احد) خالق همه چيز است(خالق کل شيء) زود هم راضي مشود يا(سريع الرضا) اگر خدا را بگذاريم کنار برويم سراغ غير خدا هم زياد هستند هم زود راضي نمي‌شوند ولذا قرآن مي‌فرمايد مي‌خواهي زود راحت شوي(قل الله ثم). . . خدا که انجام داد من به وظيفه‌ام عمل کردم حالا مردم اگر خوب شد يا بد شد کاري باهاشون ندارم. آقا پشت سرت بد گفتند بد بگويند من به وظيفه‌ام عمل کردم من خدا بايد از من راضي باشه در زيارت اميرالمؤمنين داريم ملامت و نيش‌ها در او اثر نکرد يعني همه مردم نيش بزنند اثر نمي‌کند اميرالمؤمنين مي‌فرمايد اگر توي دستت طلا است همه گفتند سفال آرام باش خودت که مي‌داني که دروغ مي‌گويند.
(قل هو الله احد) يعني اگر ما گفتيم او يکتا است نه بله قربان گو کسي هستيم نه دنبال قانون کس ديگر هستيم نه دنبال اين هستيم که اين راضي شد اين خوشش آمد اون خوشش نيامد پشت سر من چه گفتند چي شد همه دغدغه‌هايي که ما داريم بخاطر اين که چند تا خدا داريم هم مي‌خواهيم که او راضي بشود هم. . فهميد بهش برخورد اه پس چه کنيم بد شد فهميد اگر کسي دستش را گذاشت توي دست خدا راحت است.
(قل هو الله احد) خداي يکتا به آدم آرامش مي‌دهد خداي متفرق بيشتر اسباب دلهره مي‌شود. (اياک نعبد) قانونگذاري فقط حق خداست چون او که آفريده بايد او قانون بگذارد شما يک بخاري و چرخ گوشت و پلوپز و راديو تلويزيون و کامپيوتر مي‌گيريد دفترچه‌اش را مي‌گويي بايد سازنده‌اش بايد قانونش را بنويسد همين طور که هر کالا هر محصول بايد قانونش را سازنده‌اش بدهد خدا من را ساخته است بايد قانون را هم او بدهد. او يکتا است حق قانونگذاري فقط مال اوست حق امر ونهي فقط مال اوست، حق بندگي فقط مال اوست. (قل هو الله احد) بسيار خوب در مورد(لم يلد) هم از چيزي برخاسته نشده ببينيد ميوه از گل است درخت از هسته، آب از ابر، ديد از چشم است، آتش از چوب است، شير از سينه مادر است، نوشته از قلم است، سرما از برف است، بو از گل است، مزه از غذاست، فکر از عقل است. اينها همه از جايي است ولي وقتي مي‌گوييم(لم يلد) يعني خدا از جايي نيست(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ.)
(خدايا يک ايماني به ما بده ديگه حالا هر چقدر هم دنبال غير خدا رفتيم زنده باد مرده باد اين را راضي کنيم دنبال اين حزب دنبال اين خط سياسي، دنبال اين پولدار، دنبال اين زوردار، اين نامدار، هي خودمان را هر دوسه روزي مثل لنگ دور پاي کسي بوديم. لنگ را مي‌دانيد قديم که حمام‌ها لنگ داشت اين لنگها هر ساعتي دور پاي يک کسي بودند افرادي هستند مثل لنگ به اين مي‌گويد بله قربان سلام خدا سايه‌ات را از سر من کم نکنه فردا اون يکي را مي‌بيند بله قربان مخلصم مثل لنگ است هر ساعتي مي‌خواهد اين را راضي کند او را راضيش کند(قل هو الله احد) بگو خدا قل الله ثم ذرهم.) خدايا يک توحيد نابي نصيب ما کن که اينقدر ما تمام شرق چه گفته غرب چه گفته راديو بي بي سي چه گفته راديو آمريکا چه گفته نمي‌دانم مجله چي گفته، بولتنهاي محرمانه چه گفتند اينترنت چه گفته.) خدايا يک ايماني به ما بده که ما فقط بنده تو باشيم و جز رضاي تو رضاي هيچ کس را برايش حسابي باز نکنيم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته