1384/7/25 تفسير سوره فلق -8 بايگاني سالانه - 1384



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

بحث ما درباره سوره‌هاي کوچک بود. سوره فلق را با هم بخوانيم:
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» الفلق/1-5
بگو پناه مي‌برم به پروردگار، پروردگار فلق(شکافتن)، عدم را با آفريدن مي‌شکافد، سياهي شب را با سپيدي صبح، دانه را در دل خاک، سنگ را مي‌شکافد از کنار سنگها و چشمه‌ها. . . . . فلق به معناي عام.
پناه مي‌برم به فلق «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» از شر آفريده‌ها. گفتيم درباره شرور؛ يک شرهايي از خودمان است يک شرهايي از ديگران است و يک شرهايي از طبيعت. «شَرِّ مَا خَلَقَ» توشرش مانديم. ضرب المثلي است مي‌گويند تو شرش مانديم. چند جلسه تو شر ما خلق هستيم.
خطرات خود، چند جلسه صحبت کرديم: نفس است، علم بي خاصيت است، نداشتن قناعت است، تا جلسه قبل رسيديم به سوء مديريت.
1- خطر بي ديني در هنگام مرگ
يکي از خطرات اين است: امام کاظم فرمود: (اللهم اني أعوذ بک من العديله عند الموت) يکي از شرور که مربوط به خودمان هم هست اين است که انسان يک مرتبه بر گردد، لحظه مرگ چپه شود. پناه مي‌برم از چپه شدن دم مرگ. خيلي مسئله مهمي است.
خطر انحراف در لحظه آخر
راجع به آخرت خيلي اسلام دعاها و روايات دارد. ازقرآن بخوانم. قرآن مي‌گويد حضرت يوسف جزء دعاهايش اين بود، مي‌گفت «تَوَفَّنِي مُسْلِمًا» يوسف/101 مسلمان بميرم. بعضي انبيا به بچه هايشان مي‌گفتند سعي کنيد با ايمان بميريد «لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» البقرة/132 جز در راه تسليم خدا جور ديگري جان ندهيد. در خط باشيد. چون ممکن است انسان يک عمر درست برود، لحظه آخر يک عملي بکند همه چيز هوا رود. بگذاريد قرآن بخوانم. تو قرآن آياتي داريم ميگويد «آمَنُوا» بعد ميگويد «ثُمَّ كَفَرُوا» النساء/137 مومن بود کافر شد. قرآن بخوانم؛ «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ» البقرة/64 توخط بود منحرف شد. قرآن بخوانم؛ «ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ» البقرة/51 اين آيات مال بد عاقبتي است. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» آيه بد عاقبتي است. «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ» آيه بد عاقبتي است «ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ» آيه بد عاقبتي است.
خب، حالا آقاي قرائتي ببخشيد چه جوري آدم بد عاقبت ميشه؟ قرآن گفته. ميداني چرا آدم بد عاقبت مي‌شود؟ گناه‌ها که جمع شد. . . چه طور آدم ور شکست مي‌شود؟ بدهکاري‌ها که زياد شد آدم فراري مي‌شه. بدهکارها همين طورکه بدهکاريشان روهم زياد شد فرار مي‌کنند. مي‌گويند فلاني ور شکست شد. در ميرود.
قرآن بخوانم «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا» الروم/10 عاقبت کساني که هي رو هم روهم گناه ميکنند يک مرتبه تکذيب مي‌کنند. «ثُمَّ كَانَ» الروم/10 بنابراين بايد سعي کنيم اگر گناه کرديم فوري يک عبادتي بکنيم. مثل لباس که تا کثيف شد مي‌شويند، اگر اين لباس را تا لک برداشت نشستيم، هي کثيف شد کثيف شد بعد ديگر هيچ تايد و هيچ چيزي پاکش نمي‌کند. . . . همين مواد شوينده ديگر پاک نميکند يعني به خوردش رفته است. ديگر پاک نميشود. مرض را اگر سريع بهش نرسي، دندان را ميگويند هر چند ماه يک بار نشان دندانپزشک بدهيد نگذاريد يک وقت بگويد کار از کار گذشته. بچه را اگر رهايش کنيد هر کاري ميخواهد مي‌کند جوان اگر هر کاري بخواهد بکند خوب اين آزادي تبديل ميشود به اين که ميگويد من اصلا زن نميخواهم. چرا ازدواج کنم؟ من آزادم هر وقت خواستم راههاي ديگرهم هست، ديگر وقتي ول شد ديگر بر نميگردد. تمکين نميکند براي ازدواج.
2- جبران بدي‌ها با نيكي‌ها
سريع برگرديم قرآن بخوانم. ميگويد نماز بخوانيد اگر اين نمازي را خواندي «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» هود/114 نماز که خواندي خلافهاي قبل ازنماز پاک مي‌شود. به همين خاطر کسي که روزي پنج بار نماز بخواند تشبيه شده به کسي که روزي پنج بار خودش را بشويد. کسي يک روز پنج بار خودش را بشويد ديگر اين تو بدنش آلوده نيست. تا خلاف کرديم عذر خواهي کنيم. امام کاظم ميفرمايد: وقتي مي‌خواهيد بخوابيد حساب کنيد امروز صبح تا حالا چه کرده‌ايد؟ اين جا اين کلمه را گفتم بد کردم، خدايا بد کردم، (استغفر الله ربي و اتوب اليه). اينجا هم اين حرف را نبايد ميزدم. (استغفر الله ربي و اتوب اليه). اينجا يک کلمه خوبي گفتم. توفيقي پيدا کردم يک کار خوبي انجام دادم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». شب به شب(حاسبوا قبل ان تحاسبوا) معنايش اين است. يعني قبل از اين که به قيامت بکشد خودتان از خودتان حساب بکشيد. داريم اگر کسي خودش از خودش حساب بکشد خدا مي‌گويد اين ديگر حساب ندارد چون اين در دنيا خودش از خودش حساب کشيد چون خودش از خودش حساب کشيدمن ديگر از او حساب نمي‌کشم. و روايتي داريم اگر غافل شويد از خودتان، خطراتي که انسان از خودش غافل شود.
3- خطر غفلت از استعدادهاي خود
غفلت از خود خيلي مهم است. تو قرآن يک کلمه خيلي تندي هست خيلي کلمه تندي است. مي‌گويد «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» الأعراف/179 اينها مثل گاو و الاغند بلکه بدترند بعد مي‌گويد «أُوْلَئِكَ هُمْ الْغَافِلُونَ» غافل است. غفلت از چي؟ غفلت از استعدادها. من چه قدر توان دارم؟ بارها من اين را در تلويزيون گفته‌ام مکرر گفتم که ما فکر ميکنيم دو کيلو متر ميتوانيم بدويم يک گرگ دنبالمان بکند سي کيلومتر ميدويم. يعني 28 کيلومتر ديگر توان در بدنمان داريم. ما بيش از ديپلم و ليسانس و فوق ليسانسيم. ما علاوه بر اين مدارک دانشگاهي و علاوه بر درسهاي حوزوي مي‌توانيم مطالعات اضافه داشته باشيم. فقط بايد عنايت داشته باشيم. دقت کنيم که چه مي‌کنيم. خودمان غافل از خودمان شويم. يک کسي را بگويم که غافل نيست. مال همين مشهد است. آية الله مرواريد که از علماي بزرگ مشهد بود خدا رحمتش کند. ايشان به من ميگفت با حاج شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح، بوديم. يک تاجري اطراف مشهد، وکيل آباد و طرقبه و عنبرون، ميگفت يک تاجري در عنبرون دعوت کرديک روزحالا جمعه‌اي تابستاني هر وقت، تاجري دعوت کرد که به ما يک ناهاري بدهد. آية الله مرواريد ميگفت خدمت حاج شيخ عباس قمي رفتيم تا نشستيم حاج شيخ عباس دستمالش را درآورد و کتابش را باز کرد و شروع کرد به نوشتن. تاجر گفت آقا ببين امروز روز مطالعه نيست. امروز آمده‌ايم استراحت کنيم. حاج شيخ عباس گفت که من سهم امام بخورم براي امام زمان کار نکنم؟ گفت آقا سهم امام نيست من سهم امام را داده‌ام. اين ملک شخصي است من مي‌خواهم امروز يک پذيرايي از شما بکنم. گفت از خدا بگيرم براي خدا کار نکنم؟ شما هر وقت کار داشتي من کتاب را مي‌گذارم، زمين اگر سوالي داشتيد جواب ميدهم، حرفي خواستيد گوش مي‌دهم. من بد اخلاق که نيستم خوش وبش دارم اما وقتي جلسه ساکته بگذاريد من يک حديث بنويسم. هيچي. . . آية الله مرواريد مي‌گفت حتي روز تفريح دست از قلم بر نداشت. يعني چي؟ اين آدمي است که غافل نيست. يعني لحظات عمرش را. . . . بارها اين را شايد از من شنيده باشيد که آرايشگاهي، سلماني، چه مي‌گويند؟ پيرايش. . آرايشگاهي آمد صورت آقا را درست کند لبها تکان مي‌خورد. گفت آقا لبت را نگه دار موي روي لب را قيچي کنم. حضرت فرمود من اگر لبم را نگه دارم يک سبحان الله عقب مي‌افتم. يعني از ثانيه‌هاي عمرم بايد استفاده کنم. خيلي آدم از عمرش غافله، از استعدادش غافل است از فقرا غافل است، از دشمن غافل است. گاهي وقت‌ها خودمان سرمان به هم بند است، نميدانيم دشمن براي ما چه. . گاهي بعضي خانه‌ها گربه زياددارد اين صاحب خانه گربه‌ها را تو گوني ميکند ببرد بيندازد تو بيابان. اين گربه‌ها تو گوني هي به هم چنگ ميزنند، نميفهمند که اين که تو گوني‌شان کرده کجا ميبرد. يعني گربه‌ها غافلند که طرح براي اينها چيه؟ طرح اينه که شما را ببرند تو بيابان ولي اين‌ها خودشان سرگرمند به هم چنگ ميزنند. ما گاهي وقت‌ها غافليم از اين که دشمن چه خطراتي را براي بعضي‌ها پيش بيني کرده، غافل. .
از گناهانمان غافليم توبه نميکنيم، از فقرا غافليم، از دشمن غافليم، از استعدادها غافليم. خيلي توان داريم. اين مسئله مهمه که انسان از عاقبتش نبايد غافل باشد.
4- دعاي بزرگان در مورد عاقبت نيك
خدا رحمت کند دوست عزيزي داشتيم تو سازمان تبليغات بود به نام آقاي محمد خاني، رئيس سازمان تبليغات تهران بود، يک خاطره قشنگي گفت، گفت تو حرم امام رضا سه تا آيت الله ديدم دوتا‌شان مرحوم شدند يکي آيت الله ميرزا جواد آقا کنار حرم است آيت الله مرواريد هم يک گوشه حرم است آيت الله فلسفي هم که از علماي بزرگ مشهداست ديدم او هم يک گوشه ديگر است آقاي محمد خاني ميگفت، به فکرم افتاد بروم به اينها بگويم شما اگر امام رضا بگويد يک دعاي مستجاب داريد چه مي‌گوييد؟ گفت از تو جمعيت رفتم پهلوي آيت الله تهراني گفتم آقا اگر خدا به شما بگويد يک دعاي مستجاب داري چه مي‌گوييد؟ گفت من دعا ميکنم با دين بميرم، عاقبتم به خير شود. ميگفت جمعيت را شکافتيم و رفتيم آن طرف حرم گفتم آقا اگر خدا به شما بگويد يک دعاي مستجاب داري چه مي‌گوييد گفت عاقبتم به خير شود. رفتيم آن طرف حرم ديدم سه تا آيت الله سه گوشه حرم سه تاشون يک کلمه گفتند. اين کلمه تو ذهن من بود. خود من هم به دوتا عالم رسيدم يکي آيت الله معصومي بود آخوند ملا علي همداني از بزرگان و هم دوره‌هاي امام بود ما خدمتش رسيديم همدان، گفتيم اگر يک دعاي مستجاب داشته باشي چه ميگويي؟ گفت دعا ميکنم خدا عاقبتم را به خير کند. خدمت آيت الله العظمي گلپايگاني هم رسيدم خانه‌شان، گفتم اگريک دعاي مستجاب داشته باشي چه ميگويي؟ گفت دعا مي‌کنم خدا عاقبتم را به خير کند. اين چي چيه قصه. چون انسان هيچ به خودش اطمينان ندارد که در يک دقيقه ديگر چه مي‌شود. انسان عوض مي‌شود زير و رو مي‌شود. « قل أعوذ برب الفلق من شر ما خلق» يکي از شرور که انسان بايد پناه ببرد اين است که. . . .
5- خطر تكبر و استكبار
يک روايتي برايتان بخوانم. روايت اين است: (من يري انّ له فضلاً فهو من المستکبرين) هرکسي که خودش را بهتر بداند مستکبر است، ببينيد حديث چه قدر تند است. (من) يعني کسي که(يري) يعني خودش را ببيند(من يري انّ له فضلاً) کسي که ببيند که براي او فضيلتي است، کسي که بگويد من بهترم(فهو من المستکبرين)(فهو) پس او(من المستکبرين) اين آدم مستکبري است. امام صادق که اين حديث را فرمود طرف جا خورد، گفت يعني چه؟ خيلي‌ها خودشان را بهتر ميدانند. الان يک زن چادري خودش را بهتر از بي حجاب نميداند؟ يا آية الله بهتر از طلبه يا اميروسردار خودش را بهتر از يک سرباز نمي‌داند؟ تاجر خودش را بهتر از فقير نميداند؟ بالاخره آدم. . . يک ليسانسه خودش را بهتر از يک بچه مدرسه‌اي ميداند که کلاس ابتدايي است. اين چه حديثي است که شما ميفرماييدکه هر که خودش را بهتر بداند مستکبر است؟ آن وقت امام صادق يک خاطره گفت. خاطره، خاطره قرآني است. گفت: فرعون وقتي معجزه موسي را ديد که عصا انداخت و اژدها شد دستور داد همه ساحرهاي متخصص را از همه مناطق جمع آوري کردندو آوردند و ساحرها گفتند «أَئِنَّ لَنَا» «إِنَّ لَنَا» عربي‌هايي که ميخوانم قرآني است الشعراء/41 «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ» الشعراء/41 اگرما با سحرو جادو موسي را از ميدان بيرون کرديم مزدي، سکه‌اي، دلاري، چيزي مي‌آيد؟ «أ» يعني آيا «أَئِنَّ» آيا «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا» آيا براي ما اجري مي‌دهي؟ «إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ» اگرما غالب شديم اجري به ما مي‌دهي؟ «قَالَ نَعَمْ» فرعون گفت بله. پول چيه؟ «وَإِنَّكُمْ إِذًا لَمِنْ الْمُقَرَّبِينَ» الشعراء/42شما اصلا از مقربين. . . اصلا کارت سبز بهتان ميدهم صاف بياييد تو کاخ. پول چيه؟ اينها را کي گفتند؟ مثلا ساحرها ساعت 8 که مي‌خواستند سحر و جادو کنند وموسي را از را ببرند به نظر خودشان، ساعت 8 چشم داشتند به يک سکه گفتند «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا» يک مزد مي‌خواهند «قَالَ نَعَمْ» فرعون گفت بله. مزدتون ميدهم اصلا کارت سبزهم بهتان ميدهم. اين ساعت 8 بود. کارها شروع شد اينها عصا و طنابي که داشتند را انداختندو حالا باجيوه و چي چي مخلوط شده بود و با سحر و جادو حرکات خودشان را انجام دادند وحضرت موسي عصا را انداخت و پاشد همه طناب‌ها و عصاها را قورت داد. تا قورت داد قرآن مي‌گويد «فَأُلْقِيَ»، «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ» الشعراء/46 يعني ساحرها سجده کردند.
«قَالُوا آمَنَّا» الشعراء/47 همه گفتند ما ايمان داريم به موسي، به خداي موسي و هارون ايمان داريم. فرعون گفت: من شما را آوردم آبروي موسي را بريزيد خودتان به موسي، ايمان آورديد؟ تکه تکه‌تان مي‌کنم. گفتند «فَاقْضِ» طه/72 يعني قضاوت کن دستور بده ما را تکه تکه کنند «فَاقْضِ» يعني قضاوت کن «مَا أَنْتَ قَاضٍ»، «فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ» هرچي که تو قضاوت ميکني بگوقضاوت کنند اصلا بگو ما را تکه تکه کنند تو کسي نيستي تو چي داري فرعون؟ «إِنَّمَا»، «إِنَّمَا» يعني فقط «تَقْضِي» تو مي‌تواني قضاوت کني «هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» تو فقط تو اين دنيا بيشتر نمي‌تواني قضاوت کني. فقط دنيا دست توست. الله اکبر. . . . امام صادق فرمود کسي که ساعت 8 به يک سکه و اجر فرعون چشم داره ساعت 9 کره زمين پهلويش بي ارزش است، به فرعون ميگويد تو کسي نيستي تو فقط اين دنيا را داري و اين دنيا هم ارزش، چي؟ . . . ندارد، حالا. . . امام صادق فرمود آدمي که اين طور عاقبتش عوض مي‌شود ساعت 8 سکه پهلويش بزرگ است ساعت 9 کره زمين پهلويش کوچک است آدمي که اين طور ايديولوژيش، تغيير ايدئولوژي ميدهد، آدمي که اين طور عوض ميشود چه حقي داري خودت را بهتر بداني؟ ولذا صبح اينها ساحر بودند، چاشت ايمان آوردند و شب شهيد شدند. اين آيه قرآن است. کسي نبايد خودش را خوب بداند، من نمي‌دانم چه مي‌شود؟
قرآن بخوانيد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» يکي از شرور اين است که انسان بي دين بميرد. امام کاظم فرمود(أعوذ بک من العديلة عند الموت) در کتاب کافي بابي داريم به نام باب المعارين. معار يعني عاريه. عاريه يعني قرضي. معارين يعني کساني که دينشان قرضي است. ايمانشان قرضي است يعني لحظه مرگ بي دين مي‌ميرند.
6- دنياي خوب و بد در قرآن
خوب، حالا چه کنيم که بي دين نميريم؟ فقط بايد به خدا پناه برد. هيچ کس ضامن عاقبت خودش نيست. يکي بايد به خدا پناه برد، يکي هم بايد با دنيا و علاقه‌هاي مفرط. . . دنيا خوبست قرآن بخونم. قرآن به دنيا سه تا لقب داده. گفته دنيا خير است. «إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ» البقرة/180، (ان ترک مالا الوصية) اگرکسي خيري خواست وصيت کند منظور از خير مال است. به دنيا گفته خير. قرآن به مال دنيا گفته فضل. «فَإِذَا قُضِيَتْ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» الجمعة/10 فضل الله يعني برويد دنبال تجارت. «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ» الكهف/46 يعني در اين قرآن سه تا لقب دارد دنيا. دنيا خير است «إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ» دنيا فضل است. « وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» دنيا زينت است. «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» الكهف/46پس دنيا بد نيست؟ نه خير، دنيا خوب است. پس چرا شما مي‌گوييد دنيا بد است؟ «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ» العاديات/8 شدتش بد است. «تُحِبُّونَ الْمَالَ» الفجر/20 آدم مال را دوست دارد، اما «حُبًّا جَمًّا» حبا جماش بد است. «لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»ش بد است. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» الأعلى/16 مي‌گويد شما چرا دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهيد؟ ترجيح دنيا بر آخرت «حُبًّا جَمًّا»، «لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»، «تُؤْثِرُونَ»؛ آن که بد است اين است. اگر کسي علاقه مفرط به دنيا داشته باشد ممکن است بي دين بميرد. چرا؟ براي اينکه لحظه مردن ميبيند زن جداشد، بچه جداشد، اموال جداشد، تمام اموالي که. . . عرض کنم که. . . نهج البلاغه دارد که(اغمض في حلالها و حرامها) اغماض کرد يعني چشمش را بست که اين چي چيه؟ حلاله يا حرامه همه را گرفت جمع کرد. حالا نگاه ميکنه همه اموال را جمع کرده، عقوبتش مال اينه، کيفش مال وارث‌ها جوابش را بايد اين بدهد لذتش را وارث‌ها. آن وقت مي‌خواهد دنيا را بگيره. وقتي مي‌خواهند دنيا را از او بگيرند جز وز ميکند.
يک چيزي به شما بگويم لطيف است گوش دهيد. قرآن مي‌گويد «تُؤْتِي»، «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ» آل عمران/26 يعني ملک را به هر کس بخواهيم مي‌دهيم. در مقابل دادن بايد بگويد گرفتن. بده و بگير. بايد بگويد(تاخذ). بايد ميگويد(تاخذ الملک ممن تشاء) ميدهي به هر که بخواهي، ميگيري از هر که بخواهي. عوض اين که بگويد «تُؤْتِي»، (تاخذ) به جاي تاخذ، قرآن مي‌گويد «وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ» چرا عوض تاخذ گفته تنزع؟ پوستي که از گوسفند ميکنند را مي‌گويند نزع. چون گرفتنش سخت است دادنش آسان است. يک قاشق چاي خوري را به بچه ميدهي راحت ميگيرد. وقتي مي‌خواهي قاشق را ازش بگيري مقاومت مي‌کند. دستش را پيش ميگيرد. يعني با زور بايد ازش گرفت. "تؤتي" يعني دادن. خدا چيزي را به آدم مي‌دهد آدم مي‌گيرد وقتي. . لحظه مرگ خدا مي‌خواهد بگيرد اين مثل پوستي که مي‌خواهي از گوشت جدا کني جيز و ويز ميکند. گاهي کف دست شما مي‌برد گاهي پشت دست. يک چسب ميزني اينجا، يک چسب هم ميزني انجا روي بريدگي‌ها چسب ميزني. بعدا که اين جوش مي‌خوره پوست‌ها به هم مي‌چسبه وقتي مي‌خواهي بکني از کف دست راحت بر مي‌داري، چون کف دست مو ندارد، نچسبيده کنده ميشود. پشت دست اين موها به چسب جوش خورده، وقتي مي‌خواهي بکني جيز و ويز مي‌کند. آدمي که به دنيا بچسبد وقتي مي‌خواهد بميرد جيز و ويز ميکند. مي‌گويد خدايا چرا از من گرفتي؟ با بغض خدا از دنيا ميرود. آن وقت بد عاقبت مي‌شود.
دعا کنم؛ خدايا تو را به آبروي هر کس که خوش عاقبت مرده تو را به آبروي هر کس که دوستش داري همه ما را خوش عاقبت کن. در خوش عاقبتي دم افطار دعا کنيد.
7- توجه حضرت علي(ع) به سلامت ديني
حالا يک چيزي يادم آمد بگويم. حضرت امير گفته(أفي سلامة من ديني) چون وقتي عظمت ماه رمضان را پيغمبر ميفرمود که(قد اقبل اليکم) ماه رمضاني دارد مي‌آيد که نفس کشيدن ثواب سبحان الله داره، چي چي چي. . اين را هم به شما بگويم، يک چيزي هست به نام کيميا که ميگويند اين کيميا چيزي است که اگر به مس بزني. . . طلا ميشود. يکي از اين کيمياها اخلاص است. به هر چه بخورد ارزش دارد. يکي از کيمياها ماه رمضان است. ماه رمضان کيمياست. به آيه‌اي از قرآن مي‌خورد ميشود ختم قرآن، به نفس مي‌خورد نفس ميشود سبحان الله. اين کيمياست. اين کيميا را از دست ندهيم. خواب آن عبادت است. افطار دادن چه قدر مهمه. نماز در آن چيه. . . در ماه رمضان داشت پيغمبرسخنراني ميکرد. امير المومنين پاشد فرمود يارسول الله اين ماه رمضان که اين قدر خوب است بهترين کار چيه؟ فرمود: ورع و تقوي. بعد پيغمبر گريه کرد گفتند چرا گريه ميکني؟ ما يک سوالي کرديم ديديم ماه رمضان اين قدر خوبه گفتيم بهترين کار چيه؟ فرموديد تقوي. گريه نداشت. گفت چرا. توهمين ماه رمضان يا علي تو را شهيد ميکنند. حضرت نگفت کي کجا چرا؟ فرمود(أفي سلامة من ديني) آيا دينم سالمه؟ يعني اميرالمومنين هم سي سال قبل از شهادت که خبر شهادتش را شنيد، سي سال قبل گفت(أفي سلامة من ديني) يعني دينم سالمه وقتي مردم دين خواهم داشت يا نخواهم داشت.
ما اين را بلد بوديم از سال‌هاي قبل هم گفتيم. چيزي که تازه کشف کرديم اين است که(أفي سلامة من ديني) را سه بار اميرالمومنين پرسيده. يعني در دو جاي ديگر هم امير المومنين از پيغمبر پرسيده که يا رسول الله من وقتي بميرم دين خواهم داشت يا دين نخواهم داشت. يعني اميرالمومنين که امير مومنين است وبه حق اميرالمومنين است او هم از عاقبت خودش دغدغه دارد. يکي از خطرات اين است.
8- خطر همراهي و همكاري با ظالمان
يکي از خطرات ظلم کردن و زير بار ظلم رفتن است. (اللهم انّي أعوذ بک من ان اَظلم اواُظلم) چه ظلم کنم چه زير بار ظلم بروم. هر دوش غلط است. هم ظلم کردن. . . ولذا حديث داريم که ظالم و مظلوم هر دو مي‌روند جهنم. به ظالم مي‌گويند چرا ظلم کردي؟ به مظلوم مي‌گويند چرا زير بار ظلم رفتي؟
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» يکي از شرور اين است که امام سجاد مي‌فرمايد: (اللهم انّي اعوذ بک من انّ عضد ظالما) پناه ميبرم که ظالمي را کمک کنم.
شخصي بود به نام صفوان جمال، شترهايي داشت به هارون الرشيد اجاره داده بود. امام کاظم فرمود آدم خوبي هستي يک عيب داري آن هم اين است که شترت را به هارون اجاره ميدهي. گفت اجاره دادم براي سفر مکه. امام فرمود راضي هستي هارون زنده بماند کرايه شما را بدهد؟ گفت بله. گفت همين مقدار که راضي هستي يک ستمگر زنده بماند همين گناه است. حديث داريم اگر ظالمي دست کرد تو جيبش پول بدهد به شما، اگر همين مقدار دوست داري که اين پول را بدهد بعد بميرد، همين يک ثانيه دو ثانيه ده ثانيه که پول را در ميآورد بدهد به شما همين دو سه ثانيه‌اي که راضي باشي ظالم زنده بماند همين دوسه ثانيه گناه است. اگر قلم ظالمي را تيز کنيد دوات ظالمي را. . . . . ولذا حديث داريم(لعن الله غارسها) خدا لعنت کند آن کشاورزي را که انگور مي‌کارد براي اين که به شراب فروش بفروشد. (لعن الله غارسها، بايعها، مشتري‌ها، ساقي‌ها. . . . نميدونم چي چي. .) ده گروه را پيغمبر لعنت کرد که اين ده گروه در شراب نقش دارند. کسي که انگور مي‌کارد کسي که شراب ميسازد کسي که حمل و نقل ميکند کسي که بطري‌ها را مي‌شويد کسي که مي‌ريزد کسي که ميدهد کسي که ميفروشد کسي که دلال است.
کمک به ظلم، کمک به ظلم. ما اگر خواسته باشيم خوش عاقبت باشيم بايد تا. . . ببينيد تا يادتان هست مي‌توانيد خوشبخت شويد. من يک خاطره از خوش عاقبتي برايتان بگويم دو سه دقيقه طول مي‌کشد.
من يک بار زمان طاغوت آمدم مشهد زيارت، طلبه نويي بودم آية الله العظمي ميلاني مسجد گوهرشاد درسي ميداد من هم درس خارج نمي‌خواندم طلبه نويي بودم منتها خوب چون زوار بودم رفتم تماشاي درس ايشان. ديدم آية الله عظمي ميلاني که مرجع مهمي بود آية الله علامه طباطبايي در اين که چه کسي اعلم است مي‌گفت آيت الله ميلاني اعلم است خدا همشان را رحمت کند. ايشان گفت حديث شريف، ماهم خوب حديث را فهميديم منتها او استفاده‌هايي کردو ما رفتيم حديث را پيدا کرديم. حديث اين است:
9- ضمانت بهشت، براي توبه كننده واقعي
درزمان امام صادق يک شيعه بود در دربار کار ميکرد در دربار بني عباس، يک دلالي گفت تو که شيعه هستي يک بار هم برويم خانه امام صادق. گفت رويم نميشود، آخر من کارمند طاغوتم حالا بيايم خدمت امام صادق، اصلا امام صادق را هم نميدهد گفت من وقت مي‌گيرم خلاصه وقت گرفت و اين دلالي کرد و اين آقا را که در دربار بود برد خانه امام صادق و امام صادق يک نگاهي به اين کرد و اين نگاه نگاه ولايتي بود. در عمق دل ايشان اثر کرد گفت آقا راستش را بخواهي من عمري است در دربار بودم پولهاي حسابي جمع کرده‌ام ولي شيعه شما هستم ميشود توبه کنم فرمود توبه‌ات سخت است گفت چيه؟ گفت تمام اموالت که از راه گناه است همه را بايد پس بدهي به صاحبش. اين ساعت را کي داده اين قالي را کي داده اين مزرعه را کي داده همه را هرکدام را که صاحبش را ميشناسي بايد بهش بدهي هر کدام را هم که نميشناسي من امام صادق به تو اجازه ميدهم بدهي به فقرا. گفت آقا حتي لباسهايم، فرمود توبه تو سخته، گفت اگر يک همچين توبه‌اي بکنم چي؟ گفت من امام صادقم ضامنم براي تو بهشت را. اين امام صادق و اين جلسه مبارک باعث شد اين آقا رفت و ازشغلش استعفا داد و اجناس را دادو اموال را دادو حتي لباسهايش را داد و يک لنگ بست و اصلا رفت در خانه نشست. دلال ديد عجب کودتايي شد درون اين، رفت به رفيقهايش گفت اين آمده اين طرف، آن طرفي بوده اين طرفي شده، حالا ما برويم خانه‌اش. خلاصه و نميدانم چه قدر طول کشيد. . . تا بالاخره اين دلال سر ميزد به اين آقايي که توبه کرده. يک روز آمد ديد دارد مي‌ميرد. گفت حالت چه طور است گفت دقيقه‌هاي آخر عمرم است. ‌اي دلالي که من را بردي خانه امام صادق خداجزاي خيرت دهد. خداجزاي خيرت دهد من را نجات دادي اين را دعا کرد و لحظه آخر گفت آقا آقا اين امام صادق است به وعده خودش وفا کرد، گفت اگر تو توبه کني من امام صادق ضامن ميشوم براي تو بهشت را. امام صادق بهشت را ضمانت کرد، گفت و نفس آخر را کشيد. دلال گفت دويديم شيعيان را دعوت کرديم، گفتيم بابا اين اين طرفي است حالا اگر در دربار مرده بود چه قدر دنگ و فنگ داشت يک تشييع جنازه‌اي و مراسمي و باشکوه مراسم کفن و دفن و مراسم را انجان داديم و بعد از مدتي من رفتم خدمت امام صادق، تادر را زدم قبل از اين که امام صادق بگويد کيه، گفت آقايي که مثلا از کوفه آمدي، ما فلان ساعت فلان دقيقه به وعده خودمان وفا کرديم. آن دقيقه‌اي بود که او بالاي سرش بوده. آية الله العظمي ميلاني اين حديث را مي‌خواند حالا استفاده‌هايي مي‌کرد براي رد مظالم، براي علم غيب امام، که امام علم غيب داره، براي ارتباطات معنوي، استفاده‌هاي زيادي از اين حديث ميکرد ازاين چي ميفهميم؟
گاهي اگر آدم خواسته باشد خوش عاقبت باشد بايد لقمه‌هاي حرام زندگيش را تا يادش هست دربياورد. يک تحولي بايد. . . قرآن هر جا مي‌گويد «تَابُوا» کنارش يک چيزي مي‌گويد همين طور توبه خالي نيست که من دو ليتر گريه کنم «تَابُوا وَأَصْلَحُوا» البقرة/160 بايد اصلاح کني کارت را يک جا مي‌گويد «تَابُوا»، «وَبَيَّنُوا» البقرة/160 اگر يک چيزي را کتمان کردي حالا بيان کن. توبه با عمل صالح توبه با اصلاح توبه با بيان آنجا که بايد بيان کني کتمان کردي و بيان نکردي.
خدايا تو را به مقام محمد و ال محمد به همه ما حسن عاقبت مرحمت بفرما. اراده و ايماني بده که هر ضعفي داريم تا هستيم و هوشياريم اين عيب‌ها را اصلاح بکنيم. تمام برکاتي که در ماه رمضان به خوب‌ها مي‌دهي وچيزهايي که براي اوليا مقدر ميکني همه آنها را براي ما مقدر بفرما.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته