1384/9/17 تفسير سوره تکاثر -1 بايگاني سالانه - 1384



بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

در اين جلسه خدمت اساتيد و کارکنان و دانشجويان عزيز سوره تکاثر را مي خواهم انشاءالله تفسير کنم و از اينکه در اين دانشگاه ماه رمضان جلسات تفسير بوده از برنامه ريزان و مستمعين و اساتيد هم تشکر مي کنم. به اميد روزي که يک مقداري بيشتر قرآن وارد در روح ما بشود.
آيه اي است که تقريبا خيلي‌ها يا همه حفظند. « بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ، أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ، أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التكاثر/1-2 سرگرم کرده شما را تکاثر. مسئله تکاثر يعني فزون طلبي. دو تا ليسانس دارم، چهار تا درجه اجتهاد دارم، پنج هزار تا کتاب دارم، بيست هزار تا شعر حفظم، خانه‌ام چند است، سکه چي شد، دلار چي شد، چند تا سفر رفتم، چقدر آمار رأي آوردم، هرچيزي که باعث فخرفروشي و فزون طلبي باشد. اين فزون طلبي‌ها شما را سرگرم کرده. مطلق هم گفته است. يک جاي ديگر در قرآن داريم مي فرمايد: «تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ » الحديد/20 اينجا گفته که تکاثر در چي است ولي اينجا نگفته که تکاثر در چي، يعني مطلق است. تکاثر در پست ها، بيست جا عضو است. عضو فلان، عضو فلان، عضو فلان، عضو فلان، البته اگر برسد طوري نيست، گاهي هم عضوها وقت نمي خواهد فقط ماهي يک دو ساعت جلسه، اما گاهي وقتها واقعاً وقت مي خواهد و از همه کم مي گذارد. معروف است مي گويند همه کاره است و هيچ کاره.
1- تکاثر و فزون طلبي در عناوين و القاب
تکاثر در مدارک، آيت الله العظمي بروجردي به يک بنده خدا گفت شما نماينده من باش در مثلا تهران، به او بر خورد چون خودش هم يک آيت الله العظمي بود، گفت من نماينده شما باشم؟ من خودم يک وزنه اي هستم. سي و چهار تا اجازه اجتهاد داشت فرستاد براي آقاي بروجردي، گفت شما که آقاي بروجردي هستي شايد دو تا اجازه اجتهاد داشته باشي، من سي و چهار تا اجازه اجتهاد دارم، آقاي بروجردي گفت اگر توهين شده معذرت مي خواهم، بعد به آقاي خوانساري گفت، آيت الله خوانساري با اينکه خودش آيت الله العظمي بود، شد نماينده آقاي بروجردي در تهران. ايشان که نماينده شد خودش هم مرجع بود و مرجع‌تر شد، آن بنده خدا هم سي و چهار تا اجازه اجتهاد داشت تشييع جنازه‌اش کسي شرکت نکرد.
سرگرم اين که، ليسانس فلان، فوق ليسانس فلان، تکاثر در مال؛ تکاثر در همسر، مريض است هي تعدد زوجات. حالا يک وقت يک کسي بچه دار نمي شود خانمش ده سال، پانزده سال از خودش بزرگتر است، کسالتي، مرضي، يک دليلي است، خوب، بعضي‌ها نه، عياشند، هوسرانند.
تکاثر در القاب. گربه در عربي هفت، شش، اسم دارد يک قران نمي ارزد، هره، سنور، لقب‌ها خيلي گنده، ولي چيزي در آن نيست. ما را بردند در يک سالن جايزه بدهيم گفتيم به کي‌ها جايزه بدهيم، گفتند اينها يک کارهايي کردند کارهاي فرهنگي، ايدئولوژي، قرآني، پژوهشي، گفتم آقا اينقدر لقب‌ها را نگو، حضرت عباسي چه کردند؟ گفت آقا کارهاي فرهنگي، ايدئولوژي، آخرش معلوم شد اينها خل هستند. يعني در قرآن يک آيه داريم يازده تا «ق» دارد گفتند برويد «ق»‌ها را بشماريد، اين بيچاره از اول تابستان تا آخر تابستان رفتند «ق» شماري، حالا اينها برنده شدند من را هم دعوت کردند در جلسه خُل‌ها که به اينها جايزه بدهيم، حالا لابد من هم خُل بودم که دعوتم کردند. من مي گويم من خُل بودم، شما هم بگو خواهش مي کنم، اختيار داريد، يک چيزي بگو ديگر. چون اگر نگوييد به خودتان هم برمي خورد. خوب، ببينيد، لقب‌ها زياد است، لقب‌ها زياد است اما چيزي تويش نيست. بله؛ تکاثر در. . . . .
بعضي‌ها تمبر جمع مي کنند، قوطي کبريت جمع مي کنند، البته گاهي يک اهداف مقدسي مي شود در آن باشد، من همه را تخطئه نمي کنم اما اگر رسيد به «أَلْهَاكُمْ» خطرناک است، «أَلْهَاكُمْ» يعني شما را سرگرم کرده، يعني از بسياري از مسائل حساس باز داشته، گاهي وقت‌ها آدم مشغول يک چيزي مي شود از يک چيز ديگر باز مي ماند.
2- سرگرمي به دنيا، موجب غفلت از آخرت
«أَلْهَاكُمْ» سرگرم کرده شما را، يعني غافل شديد. در قرآن توبيخ زياد است، يکي از توبيخ هايش خيلي تند است، مي گويد «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ» الأعراف/179 مثل گاو است، حالا گاو هم طوري نيست شير مي دهد بعد مي گويد «بَلْ هُمْ أَضَلُّ » الأعراف/179 از الاغ بدتر است، مي گويد اه، ديگر از الاغ بدتر، گفت بله، آخه خر، يک خر به اندازه يک خر خر است، بعضي آدمها به اندازه چند تا خر، خر هستند. اين «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ» الأعراف/179 قرآن مي گويد «بَلْ هُمْ أَضَلُّ » الأعراف/179 مي گوييم چرا «أَضَلُّ» مي گويد «أُوْلَئِكَ هُمْ الْغَافِلُونَ» الأعراف/179 عجب، پس اگر کسي غافل شود از چهارپا بدتر است، «أَلْهَاكُمْ» اين «أَلْهَاكُمْ» يعني سرگرميد، شما غافليد، غفلت از چي؟ غفلت از خدا. «نَسُوا اللَّهَ » التوبة/67 غفلت از معاد «نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ» ص/26، غفلت از مکتب «أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا » طه/126 غفلت از فقرا «وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» الماعون/3 غفلت از استعدادها، غفلت از دشمن، غفلت از توطئه ها، غفلت خيلي مهم است که انسان سرگرم به يک چيزي شود و از مسائل اصلي غافل شود حتي سرگرم به قرائت شود، «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» التكوير/1، «كُوِّرَتْ»، «كُوِّرَتْ»، «كُوِّرَتْ»، حالا اين يعني چه؟ يک مشت دلار بهش مي دهيم مي آيد، حالا «إِذَا الشَّمْسُ» يا «كُوِّرَتْ» يا «كُوِّرَتْ»، بالاخره يعني چه؟ گاهي آدم با لفاظي پول از مردم مي گيريم کاشي کاري مي نويسيم با خط کوفي، احياء خط کوفي نه واجب است نه مستحب، به اسم ميراث فرهنگي، ولي غافل مي شويم که اين چي چي مي خواهد بگويد، خوب روان بنويس بفهمم. تواشيح عربي مي خوانيم که نه خواننده مي فهمد نه شنونده، سرگرم مي کنيم شما را با تواشيح، با تجويد، با پژوهش هاي غلط، پرده خانه کعبه را اولين پرده را يمن بافتند يا شام؟ حالا يا يمن بافتند يا شام. اين حديث از امام صادق است يا امام باقر؟ چه فرقي مي کند؟
ما يک هم اتاقي داشتيم به او گفتم هر وقت دروغ گفتم بزن در دهانم، يک بار گفتم آقاي مشرقي، اسمش مشرقي بود، خدا رحمتش کند، گفتم اين چاي خيلي شکرش زياد است، زد در دهان ما، گفتم: من گفتم هر وقت دروغ گفتم بزن، من که دروغ نگفتم، گفت چرا، گفتي چرا اينقدر شکرش کردي، من اين را خاک قندش کردم. حالا ببينيد، حالا يا شکر يا خاک قند، مسابقه مي گذارند که اين حديث از امام صادق است يا امام باقر؟ چه فرقي مي کند؟ از امام پرسيدند آقا ما يک حرفي را مي خواهيم نقل کنيم اصلا نمي دانيم کدامها بود، گفتند چه فرقي مي کند، حالا يا امام صادق يا امام باقر. خودِ روايت داريم که گير به اين کلمات گير ندهيد، ما گير مي دهيم، ما گير مي دهيم.
«أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1 خيلي سرگرميم، همه‌مان سرگرميم. يک وقت قم يک کسي به من رسيد گفت شما من را بيسواد مي داني؟ گقتم نه باسوادي، اما اين لقبي که به تو مي گويند، اين لقب زيادت است، گفت من سه هزار جلد کتاب مطالعه کردم، گفتم حالا فهميدم بيسوادي. چون(اذا قال الرجل انا عالم فهو جاهل) اگر کسي گفت من باسوادم پس او بيسواد است. خدا گفته است سواد شما کم است، صد تا کتاب خواندي مگر چه خبر است؟ دويست تا، مگر چه خبر است؟ «وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» الإسراء/85 علم شما جز قليلي بيش نيست. ما سوادي نداريم، صدتا، دويست تا، سيصد تا کتاب خوانده ايم، هزارتا دو هزارتا، سرگرم مي کنيم شما را، «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التكاثر/1-2
درباره سرگرمي دو سه تا نکته بگويم. قرآن مي فرمايد: «لَا تُلْهِكُمْ » المنافقون/9 به مناسبت «أَلْهَاكُمْ» فرمود شما سرگرم نشويد. گاهي وقت‌ها مثلا اين مي نشيند فوتبال بلژيک را مي بيند که توپ بلژيک رفت توي دروازه مکزيک، آنوقت يادش مي رفت نفت خودش کجا رفت. مي نشيند توپِ بلژيک را ببيند از نفت خودش، از استعداد خودش غافل مي شود. بسياري از کارها براي ايجاد سرگرمي است. آنوقتي که آيت الله سعيدي را در زندان کشتند يا آيت الله غفاري را کشتند، همان وقت دولت ايران يک بازي درمي آورد که مردم مشغول آن شوند از شهادت آيت الله غفاري و آيت الله سعيدي غافل شوند، گاهي وقت‌ها اصلا برنامه‌ها همين است.
يک زماني ورزش را روز عاشورا گذاشند که مثلا آن ورزش بين المللي، ولي خوب الحمد لله ورزشکاران ما در همان ميدان ورزش حسين حسين کردند بازي‌شان را هم کردند. يعني گاهي وقت‌ها براي تحت الشعاع قرار دادن است.
3- مردان خدا، با تجارت سرگرم نمي شوند
قرآن مي گويد بعضي‌ها هستند نه تجارت، نه بيع، اينها را از ذکر خدا غافل نمي کند. «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ » النور/37 حتي ممکن است درسهاي علمي آدم را غافل کند، گاهي ممکن است در نجف بنشينيم درس بخوانيم همان زماني که صدام و صداميان حزب بعث را درست مي کنند حوزه علميه نجف مشغول بحثهاي علمي باشد يک مرتبه چشمش را باز مي کند مي بيند عجب، اينها ملا شدند نجف هم، بغداد هم رفت زير خط حزب بعث. يعني بايد مواظب باشيم، گاهي درس خواندن ها، «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1.
وقتي آيه نازل شد «لَا تُلْهِكُمْ » يک دسته گوش دادند، «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ » النور/37 من يک چيزي مي خواهم بگويم تلخ است ولي بايد بگويم. شراب خيلي ضرر دارد، روي چشم و اعصاب و روي دستگاه هاي مختلف بدن شراب اثر دارد، اما قرآن که مي گويد شراب حرام است مي گويد «يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاةِ» المائدة/91 شراب که مي گويم حرام است براي اينکه شما را از نماز باز مي دارد حالا اگر استاد دانشگاه دارد درس مي دهد گفتند(قد قامت الصلوه) ايشان مشغول درسش است، اين درس هم که «يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاةِ» المائدة/91 اين درس هم مثل شراب مي ماند. نه از نظر فقهي حرام است، فقهي‌اش را نمي گويم، از نظر وضعي مي گويم. توي مغازه طلا فروش است، قالي فروش است، پارچه فروش است، در بازار، بازاري صداي(حي علي الصلوه) مي شنود مشغول کاسبي‌اش است، اين تجارت هم مثل شراب مي ماند. چون قرآن داريم راجع به شراب مي گويد شراب نخوريد براي اينکه «يَصُدَّكُمْ» باز مي دارد شما را «عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاةِ» المائدة/91 «وَعَنْ الصَّلَاةِ» شما را از نماز بازمي دارد. پس شراب که مي گويد نخور براي اينکه ما را از نماز باز مي دارد پس هرچيزي که ما را از نماز باز مي دارد، . . . . «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1، سرگرم کرده شما را حتي درس، حتي بحث، حتي تجارت. قرآن مي گويد، تعريف مي کند، مي گويد «رِجَالٌ» مرداني داريم که «لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ » النور/37 تجارت و بيع؛ فرق تجارت و بيع چي است؟ تجارت کار دائمي است، بيع کار موقت است؛ يعني نه تجارت دائمي نه تجارت موقت اينها را از ياد خدا غافل نمي کند. «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1، پيغمبر در تفسير سوره تکاثر فرمود: (يقول ابن آدم، مالي) مال من است، (مالي) اين مال مالِ من است، (و ما لَکَ مِن مَالِک) نيست چيزي مال تو(الّا ما أکَلت فافنيت) هر چه خوردي که فاني شده(لبثت فابليت) هر چه هم که پوشيدي که کهنه شده است، (فصدقت فابقيت) آنکه در راه خدا دادي، آن امضاء شده برايت مي ماند. خوردني ها، همه چيزي مي پرد، القاب هم مي پرد.
مي گفت خدمت وزير دربار رسيديم، علم مي گفت امروز به محضر هويدا شرف ياب شديم، هويدا مي گفت به محضر اعلي حضرت شرف ياب شديم، اعلي حضرت مي گفت به محضر کارتر شرف ياب شديم، هيچ کدام نيستد، «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التكاثر/1-2 پيغمبر فرمود: (ما اخشي عليکم الفقر و لکن اخشي عليکم التکاثر) من از فقر نمي ترسم، از تکاثر مي ترسم، از اينکه هي رقابت، دانشگاه ما چند متر است، توليدات ما، الان رئيس دبيرستان ما، پدر و مادرها و آموزش و پرورش، خيز گرفته‌اند که بچه‌ها وارد کنکور شوند، اما حالا اين بچه تارک الصلوه است، براي من مهم نيست نماز بخواند يا نخواند، من مي خواهم افتخار کنم که از دبيرستان ما مثلا هفتاد درصد وارد کنکور شدند حالا چه تارک الصلوه چه نمازخوان. حضرت فرمود من از فقر نمي ترسم از تکاثر مي ترسم. اميرالمؤمنين فرمود: (اهلک الناس اثنان، الفقر والفخر) فقر و افتخار، حالا.
4- تکاثر در علوم ظاهري و سحطي
علم چطور است؟ تکاثر در علم هم داريم. من ديشب فکر کردم چقدر علم داريم. حالا چون اينجا دانشگاه است انواع علمها را مي گويم، تخته سياه جا نيست، همينطور مي گويم. يک علم هايي است که ستايش نشده يک علم هايي ستايش شده؛ علم خيالي، به قول ما طلبه‌ها مي گويند جهل مرکب، خيال مي کند باسواد است(فراه حسنا)، «زَيَّنَ لَهُمْ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ » الأنفال/48، «زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ » فاطر/8، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ » الكهف/104، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ » المجادلة/18، خيال مي کند، علم خيالي. فکر مي کند يک کسي است. هِي راستِ آينه مي ايستد، چه جلالي! چه عظمتي! مي گفت از منبر پايين آمده بود، پاي منبرش شلوغ بود مي گفت چه جلالي، چه عزتي، چه شکوتي، چه قدرتي، هي داشت پهلوي خودش رجز مي خواند رسيد يک جايي ديد اينجا دو برابر سخنراني‌اش جمعيت است، رفت گفت آقا اينجا کي منبر است؟ گفتند اينجا ميمون مي رقصد. گفت يک مرتبه وا رفتم، تماشاي مردم مستت نکند. گاهي علم خيالي است.
گاهي علم سطحي است، راجع به علم سطحي قرآن مي گويد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنْ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» الروم/7، اين يک ظاهري است، يعني مغز ندارد. بعضي علم‌ها بي فايده است، حالا بدانيم چه مي شود؟ ندانيم چه مي شود؟ اسم مادر موسي چه است؟ حالا، خواهر ابوالفضل اسمش چه بود؟ اسم قديم سبزوار چه بوده؟ صندوق را در ادبيات فارسي قديم به صندوق چه مي گفتند؟ حال که چي؟ قرآن راجع به اين علمها مي گويد، توبيخ مي کند، مي گويد: «سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ » الكهف/22 اصحاب کهف سه تا بودند، چهارمي سگش بود، پنج تا بودند، ششمي سگش بود، هفت تا بودند هشتمي سگش بود، مي گويد چه کار داري به اصحاب کهف. هنر اصحاب کهف اين بود که يک اقليتي دينشان را حفظ کردند در اکثريت، يعني در جامعه فاسد هضم نشدند، اين پيام سوره کهف اين است، حالا چه کار داري که بوعلي سينا چند کيلو است؟ حالا. . . ، حسينيه جماران چند تا موزائيک دارد، حالا که چي؟ مسجدالحرام چند تا بلندگو دارد، مسجد النبي چند تا پايه دارد؟ اينها يک سري است.
علم هاي مضر، در قرآن داريم، نبايد يک لحظه از قرآن جدا شويم، «يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ » البقرة/102. چهارتا علم است که علمِ بد است، علم خيالي، «يَحْسَبُون»، علم سطحي «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنْ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» الروم/7، علم بي فايده «ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ » الكهف/22، علم مضر «يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ» الكهف/22 اين چهارتا علم در قرآن توبيخ شده. اما دو تا علم مفيد است، يکي علمي که رشد تويش باشد، علمي که ستايش شده، علمي که آدم در آن رشد پيدا کند. موسي به خضر گفت اجازه مي دهي در بيابان‌ها عقبت بدوم يک چيزي يادم بدهي که در آن رشد باشد؟ «هَلْ أَتَّبِعُكَ» الكهف/66 يعني آيا اجازه مي دهي تابع تو بشوم، «عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِي مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» الكهف/66 اجازه مي دهي در بيابان‌ها عقبت بيايم يک چيزي که در آن رشد باشد به من بدهي.
5- هر علمي مفيد نيست
دانشجوها و اساتيد عزيز، هرچه که مي خوانيد و هرچه که مي نويسيد با اين خط کش باشد، يا واجب باشد، يا مستحب باشد، يا براي فرد مفيد باشد، يا براي جامعه مفيد باشد. اگر نه براي فرد مفيد است نه براي جامعه مفيد است سراغ او نرويد و اينکه آدم بگويد آدم هرچه بداند دانستنش بهتر از ندانستنش است، نه قرآن ضد اين را مي گويد، «وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ » البقرة/102، هر دانستني ارزش ندارد، اصلاً قرآن مي گويد «إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» المائدة/101 بعضي چيزها اگر بداني برايت بد است، بهتر اين است که آدم نداند. خود خداوند يک چيزهايي را مخفي کرده، اولياء خودش را در مردم مخفي کرده، شب قدر را مخفي کرده. يکي هم علم يقين است که در آخر اين سوره آمده است، در آخر «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1.
در اسلام تکاثر بد است، کوثر خوب است. فرق بين کوثر و تکاثر چه است؟ کوثر و تکاثر هر دو از کثير است منتهي نگاه‌ها فرق مي کند. کوثر هديه خداست، تکاثر دست و پا زدن من است. پست را اگر دست و پا زدي بگيري بد است، اگر پست رو به تو آمد معلوم مي شود لطف خداست. يک وقت نشسته اي مي گويند آقا شما وظيفه شرعي داري که اين مسئوليت را قبول کني، فکرهايمان را کرديم به اينجا رسيديم که وظيفه شرعي تو است، اگر پست آمد سراغت کوثر است، اگر دست و پا زدي پست را گرفتي، تکاثر است. ولذا درباره کوثر مي گويد: «إِنَّا أَعْطَيْنَا» الكوثر/1، ما عطا کرديم، کوثر آدم را به نماز مي کشاند. «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ » الكوثر/1-2، تکاثر آدم را به قبرستان مي کشاند، «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التكاثر/1-2، حالا قصه مقابر چي است؟
6- خطر کثرت گرايي و کمّيت گرايي
در صدر اسلام، در زمان جاهليت، دو گروه گفتند کدامها بيشتريم؟ آمار و سرشماري کردند مثلا فاميل الف باخت. طبق يک نقلي فاميل ب که باخت گفتند آقا زنِ حامله را دو تا حساب کنيد. دو مرتبه حساب کردند باز هم باخت، گفت آقا خيلي‌ها مردند، برويم مرده‌ها را هم بشماريم. اينها رفتند قبرستان گورِ پدرشان را بشمرند. يک کسي از خانه آمد بيرون ديد پشت ديوار خانه‌اش اعلاميه مي چسبانند گفت ديوار تميز را من راضي نيستم که اعلاميه بچسبانيد، گفت آقا ديگران هم زدند، اعلاميه من که نيست، ديگران هم زدند، گفت ديگران به گور پدرشان خنديدند، گفت خوب من هم به گور پدرم مي خندم بگذار بزنم. حالا؛ اينها رفتند گور پدرشان را بشمرند آنوقت آيه نازل شد: «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ » التكاثر/1 سرگرم سرشماري هستيد «حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التكاثر/2.
اميرالمؤمنين اين آيه را مي خواند در نهج البلاغه ناله اي مي کند. ناله اميرالمؤمنين را برايتان بخوانم دو سه سطرش را. ابن ابي الحديد از علماي درجه يک اهل سنت است مي گويد بيش از هزار، بيش از هزار بار تا حالا در خطبه 221 مي گويد که در جلد يازده ابن ابي الحديد صفحه 153 در شرح اين خطبه مي گويد در طول پنجاه سال بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده ام. اين عالِم سني مي گويد هزار بار اين را خوانده ام. اين که الان مي خواهم بخوانم؛ و من عقيده‌ام اين است که تمام ادبا و خطباي عرب بايد جمع شوند اين خطبه را بخوانيم، همه به سجده بيفتند. و اگر گفتند چرا در مقابل خطبه سجده مي کنيد مي گوييم همينطور که بعضي آيات قرآن سجده دارد، بعضي خطبه‌ها و سخنراني‌ها هم سجده دارد و بايد براي اين سجده کرد. حالا خطبه مفصل است، دو سطرش را مي خوانم که حالا تلويزيون هم گوش مي دهند خسته نشوند.
7- سخن حضرت علي(ع) در مورد افتخار به نياکان
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، (أفابمصارع آباءهم يفخرون)، يعني آيا به مقبره پدرانشان افتخار مي کنند؟ فزون طلبي و سرشماري و دلخوشي به آمار و کثرت، تا اينجا رسيده که شما برويد استخوان پوسيده هاي پدرتان را بشماريد؟ (أم بعديد الهلکي يتکاثرون) به تعداد هلاک شده‌ها شما ناز مي کنيد؟ (أجساد خَوت) مردگاني است که جسدهاي بيشتر ندارند(حرکات سکنت) يک متحرک هايي بوده الان ديگر لاشه شده اند. چرا؟ (لان يکونوا عبرا، احق من ان يکونوا مفتخرا) شما وقتي مي رويد قبرستان بايد عبرت بگيريد نه اينکه افتخار کنيد، آقا فلاني مرد چه گلهايي برايش آوردند، حالا زير خاک که خبر ندارد، ما قبرستان هم که مي رويم انگار مي رويم سيزده به در، قبرستان عبرت نشده ديگر. مي فرمايد که: (لان يکونوا عبرا) بايد عبرت باشد برايتان استخوان پوسيده پدرها، (احق ان يکون مفتخرا) نه باعت افتخار برايتان شود. خطبه مفصل است همين مقدار براي تلويزيون بس است. بحث تلويزيون بايد بحث آب جوش باشد به همه معده‌ها بخورد، يک خورده چربي و ترشي باشد يک عده عطسه مي کنند.
«أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ » التكاثر/1 بعضي از زنها که مي خواهند جهازيه بخرند فيلم ويدئوي وسائل آشپزخانه را مي گيرند، مي آيند خانه مي بينند که اين دستگيره اي که مي خواهد ديگ را بردارد با چه رقم دوخته‌اند که اين دخترش از دختر فلاني کمتر نباشد. اصلاً مي روند زنها جهازيه باقي دخترها را مي بينند يک رقابتي در خريد جهازيه، يک رقابتي در خريد جهازيه، حالا. متأسفيم، رقابت در مهريه، تکاثر در مهريه.
تکاثر در آمارهايي که آدم مي دهد. من رفتم نجف و برگشتم گفتند چقدر وقت نجف بودي؟ گفتم چهارده ماه، گفت اگر مي خواهي زيادش کني روزش کن که خيلي شود، آخر يک کسي گفت هشتصد متر راه برويم، گفت اوه، گفت يک کيلومتر، گفت خوب برويم. يعني گاهي کلمات را پايين و بالا مي کنند ولي «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التكاثر/1-2 سرگرميد، من آنم که پدرم، من آنم که فلانم، من با فلاني بودم، من ديشب ناهار خانه کي بودم، با کي افطار بودم، امشب کي‌ها مي آيند خانه ما، اگر يک خورده ور برويم مي بينيم از مخ تا کف پايمان تکاثر است و لذا اگر به قباي من بگويد نخ، مي گويم آقا معذرت مي خواهم پشم است، يعني اگر به نخِ ما بگويند پشم، فشار خونمان بالا مي رود، به فوق ليسانس ما بگويند ليسانس، به آيت الله بگويند حجه الاسلام، اين تکاثر يعني قلاب شديم با القاب و «أَلْهَاكُمْ». آنوقت چند رکعت نماز باحال در عمرتان خوانده ايد؟ چند رکعت نماز باحال در عمرتان خوانده ايد؟ به اميرالمؤمنين گفتند خيلي عبادت مي کني، فرمود اگر بدانم دو رکعتش قبول شده اينقدر خودم را خسته نمي کنم، حتي شک دارم دو رکعت نماز من قبول شده يا نه؟ سخن براي اميرالمؤمنين است. گاهي مي گويند پدر شما شخصيت است، چند تا پاسدار دارد؟ دو تا، پدر من اسکورت هم دارد، اين بچه هاي کوچولوي شخصيت‌ها که مي نشينند روي اسکورت پدرشان، اين مثل استخوان پوسيده مرده هايشان، افتخار مي کنند. فلاني را بردند خانه‌اش دادند، موبايلش دادند، حقوق رسمي‌اش دادند، چه کردند، چه کردند، چه کردند، همه‌مان جز، يک جز مي گويم براي اينکه اولياي خدا هستند که گول نخورده اند، از دَم تا دُم گير کرده ايم. اگر به بنده بگويند آقاي قرائتي عوض تلويزيون بيا برو. . . من که نمي روم. تلويزيون براي من دکان است، آن هم براي او دکان است. گاهي چهار تا جوان مي گويند عکس برداريم، مي گويم بسم الله، چهارتا بچه کوچولو مي گويند آقا عکس برداريم مي گويم برويد بچه ها، حوصله‌ام نمي رسد، برويد، برويد، حوصله‌ام نمي رسد، برويد فردا بيائيد، اما اگر بگويند آقاي دکتر، مهندس، بله، بفرمائيد، بفرمائيد. ولذا گاهي وقتها براي يک واجب مثل حج، سر و دست مي شکنيم، يک واجب مثل زکات، احدي فکر زکات نيست، الا، يک الا مي گويم يک وقت مي بيني يکي در فکرش است. با اينکه در روايت ما حج و زکات و خمس با هم است، (بُنِيَ الاسلَام عَلي خَمس) حديث داريم بناي اسلام روي پنج تا پايه است، يکي‌اش حج است يکي هم زکات، منتهي يکي‌اش در بورس است، يکي‌اش مورد غفلت، همه شماها و ما که اينجا نشسته ايم گندم هايي که در شکمان است گندم هاي زکات نداده است، آنوقت دکتراي علوم تربيتي درست مي کنيم، اصلا در دانشگاه دختر و پسر را قاطي کرده‌اند بعد توي آن اتاق نشسته‌اند کميسيون اسلامي کردن دانشگاه. موز مي خورند و آروق مي زنند مي خواهند دانشگاه را اسلامي کنند، از آن طرف هم دختر و پسر قاطي است. اصلا بازي درآورديد، واقعا مسخره هستيم ها، ديگر من نمي دانم اساتيد دانشگاه چرا مسخره شدند؟ توي اتاق کميسيون اسلامي کردنِ چي؟ از آن طرف هم جوان دختر و پسر قاطي هستند وامِ ازدواج ندارد، استخر آب گرم هم مي سازيم براي رفاهي ها. آن تازه مي رود شيرجه مي رود حالا که مي آيد بيرون حالا. راجع به نماز، راجع به ازدواج کاري نمي شود، راجع به کارهاي ديگر کار مي شود. سرگرميم خلاصه، سرگرميم.
«أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التكاثر/1-2 يک خورده بهش فکر کنيم، ما که ريشمان سفيد شد، شما جوان‌ها که جوان هستيد حرام نکنيد خودتان را. ما پشممان را بافتيم خانه‌مان را هم ساختيم، اما شما زمين نساخته و پشم نبافته هستيد، روي عمرتان طراحي مهندسي خوب، مهندس خوب آن نيست که ساختمان را مهندسي کند، مهندس خوب آن است که عمرش را مهندسي کند. لحظه هاي عمرش را کجا خرج مي کند، روي عمر مهندسي کنيد که يک مرتبه نگوييد عجب، «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1. يک معناي «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» التكاثر/1 اين است که اينقدر سرگرميد تا خودتان مرديد، اين «زُرْتُمْ» دو تا معني دارد، يا رفتيد قبر پدرتان را بشماريد يا تا لحظه مرگ سرگرم بوديد، «حَتَّى زُرْتُمْ» يک معناي اينطوري هم دارد.
خدايا تو را به آبروي آنهايي که گول نخوردند قَسَمت مي دهيم ما را از اغفال نجات بده. (الهي آمين) ما را از غافلين و از «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ» هايي که مورد توبيخ تواند، ما را مخاطب توبيخ هاي خودت قرار نده. (الهي آمين) تا حالا هرچي سرگرم چيزهايي بوديم که ما را از اهداف اصلي بازداشته، سرگرم چيزهاي پوچ بوديم، گذشته هاي ما را ببخش و بيامرز. (الهي آمين) بعد از زيارت امام جواد يک دعايي است مي گويد خدايا حق را حق نشانم بده تا دنبالش بروم(الهي آمين) باطل را باطل نشانم بده که ازش دوري کنم(الهي آمين) در شناخت حق و باطل من را به خودم واگذار مکن(الهي آمين) تنها دعايي که پيغمبر، اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسين، تمام امامها، چهارده معصوم، دانه دانه اين دعا را مي کردند اين است، (الهي لا تکلني الي نفسي) اين تنها دعايي است که من پيدا کردم که تمام ائمه گفتند، تمام ائمه، خدايا ما را کمتر از آني هم ما را به خودمان واگذار مکن
والسلام عليکم و رحمه الله