نعمتهاي الهي در سوره الرحمن -14 بايگاني سالانه - 1383



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

سوره‌ي الرحمن را داشتيم تفسير مي‌كرديم رسيديم به اين آيه «مرج البحرين يلتقيان» «بينهما برزخ لا يبغيان» «فباي الاء ربكما تكذبان» «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان».
سوره‌ي الرحمن يعني سوره‌ي نعمت‌ها تقريباً شبيه سوره‌ي نحل است سوره‌ي نحل هم همه‌اش نعمت است حدود چهل نعمت را خدا توي سوره‌ي نحل مي‌شمارد منتهي اينجا هر يك نعمت يك فاكتور هم مي‌دهد يعني هر يك نعمت مي‌گويد «فباي الاء ربكما تكذبان» اين هم فاكتورش مثل اينكه آدم كلمه‌ي را مي‌گويد بعد مي‌گويد شنيدي مي‌گويد بله يك چيز ديگر مي‌گويد هر پيامي يك شنيدي هست.
جريان آب‌هاي شور و شيرين در درياها
يكي از نعمت‌ها اين است مي‌گويد «مرج البحرين يلتقيان» دو درياي شور و شيرين را بهم رساند مرج، يعني رها كردن دو تا دريا را. . . چون آب رودخانه معمولاً شيرين است درياها هم معمولا آبش شور است آب رودخانه هم توي آب. . . . به رودخانه بحر گفته مي‌شود فقط دريا نيست، هر جا آب آن زياد است مي‌گويند بحر چه رودخانه باشد چه دريا «مرج البحرين» آبها را روان ساخت گاهي هم اين آب شيرين همچين مي‌رود توي دريا همينطور صاف مي‌رود گاهي هواپيماها كه از روي دريا عبور مي‌كند آدم نگاه مي‌كند توي دريا قشنگ مثل. . . پيداست كه اين شيرين شكم دريا را. . . . مي‌فرمايد روان ساخت و بهم پيوست دو تا دريا دو درياي شور و شيرين كه بهم مي‌رسند اينهارا روان ساخت «بينهما برزخ» بعد برزخ، يعني يك حالتي عرض كنم به حضور جنابعالي كه. . . حد فاصل را مي‌گويند برزخ مي‌گويند برزخ يعني بين دنيا و آخرت «لا يبغيان» اينها تجاوز هم نمي‌كنند يعني اين شيرين آن شور عين. . . عرض كنم به حضور شما كه دو تا لوله به اينكه لوله توي آنها نيست بدون لوله اما اينها «لا يبغيان» بهم تجاوز نمي‌كنند اين شور است و آن هم شيرين بعد مي‌گويد «يخرج منهم اللؤلؤ و المرجان» اين دو تا دريا كه به هم تجاوز نمي‌كنند.
حضرت علي و حضرت فاطمه، دو درياي همراه
در حديثي از امام صادق(عليه السلام)مي فرمايد در تفسير «مرج البحرين» مي‌گويد كه اينها فاطمه(عليها السلام)و علي(عليه السلام) هستند(بحران عميقان) دو تا درياي عميق(لا يبغي احدهما علي صاحبه) نه زهرا(عليها السلام) زور مي‌گويد به علي نه اميرالمومنين(عليه السلام) زور مي‌گويد به زهرا(عليها السلام)، زن و شوهر نبايد به همديگر نبايد زور بگويند(بغي) با غين يعني تجاوز و ظلم اگر(لا يبغيان) عروس و داماد و زن و شوهر به هم زور نگفتند(يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» اولاد خوب از خانه‌اي در مي‌آيد كه زن و شوهر به هم زور نگويند اينجا يك نكته‌ي تفسيري دارد و آن اينكه در قرآن دو بار «مرج البحرين» آمده يك بار در سوره فرقان آيه‌ي 53 يك بار هم سوره‌ي الرحمن همين جا است كه آيه‌ي بيست است دو تاي آن مي‌گويد «مرج البحرين» منتهي آنجا يك جور مي‌گويد اينجا يك جور مي‌گويد آنجا مي‌گويد «و حجرا محجورا» دو تا درياي شور و شيرين از هم جدا هستند چون قبلش مي‌گويد شما با كفار قطع رابطه كنيد همينطور كه آب شور و شيرين با هم قطع رابطه دارند چون آنجا بحث برخورد ما با بيگانه است نسبت به بيگانه جذب بيگانه نشويم اگر چراغ سبزي هم نشان داد مدارا هم مي‌خواهيد بكنيد بكنيد اما گول نخوريد. با كفار خيلي مواضعتان قاطع باشد همين طور كه موضع آب شيرين با آب شور جداست اينجا لحن ديگر، و آنجا لحن ديگر بخاطر اينكه در اينجا آيات قبل بحثش «اقيموا الوزن» است مي‌گويد خداوند كهكشانها را آفريد آسمان را برافراشت و توازن در كرات برقرار كرد بعد هم مي‌گويد شما هم توي مغازه عطاري «ألا تطغوا في الميزان» در كهكشان ميزان است تو هم مغازه‌ي بقالي ميزان را رعايت كن. چون اينجا بحث عدل و ميزان است بعد گفته دو تا دريا هم با هم ميزان هستند كاري به هم ندارند «لا يبغيان» تجاوزي به هم نمي‌كنند تجاوز توي آسمانها نيست توي مغازه‌ي يقالي هم نبايد تجاوز باشد. توي دريا هم آب شور و شيرين به هم تجاوز نمي‌كنند چون آنجا بحث اين است كه آرام باشيد به هم زور نگوئيد چون خط سير اين است كه به هم تجاوز نكنيد عدالت باشد.
در سوره ‌ي الرحمن بحث ميزان است مي‌گويد اين دو تا دريا هم بهم زور نمي‌گويند ميزان هستند آنجا بحث قطع رابطه است «جهادا كبيرا» با آنها موضع قاطع و باصلابت برخورد بكن همينطور كه اين دو تا دريا جذب همديگر نمي‌شوند يعني آنجا از يك حيث گفته اينجا از يك حيث گفته.
سفارش اسلام در دوري از تجاوز به حقوق ديگران
حالا. . . من يك خورده راجع به «مرج البحرين» مي‌خواهم صحبت كنم بخصوص «لا يبغيان» آيا توي خانواده‌هاي مسلمانها مرد زور مي‌گويد گاهي زن زور مي‌گويد گاهي. . . من روي(بغي) توي اين جلسه مي‌خواهم صحبت كنم «لا يبغيان» يعني به يكديگر ظلم نمي‌كنند. مي‌گويند فلاني باغي است يعني زورگو است اگر مردم خودشان عدالت را رفتار كنند يك خورده قوه قضائيه سرش خلوت مي‌شود يك خورده هم نيروهاي انتظامي سرشان خلوت مي‌شود يك خورده راجع به اين صحبت كنيم.
دو سه تا حديثي كه ديشب ياد گرفتم برايتان بخوانم رسول خدا فرمود(لو بغي جبل علي جبل لجعل الله دكا) كوه به كوه زور بگويد خدا تكه تكه‌اش مي‌كند دكا «دكت الارض دكا دكا» تكه تكه مي‌شود(وسائل ج16- ص 41)(ان اعجل الشر عقوبه البغي) زور و ظلم خيلي زود مچ صاحبش را مي‌گيرد بعضي گناهان را ممكن است يك كسي يك خلافي بكند خدا كاري به او نداشته باشد بگذارد براي قيامت اما اگر كسي ظلم كند خدا توي همين دنيا حالش را مي‌گيرد در جلسه‌ي قبل حديثي خوانديم(من غش غش) يعني كسي كه كلك بزند يك كسي را خدا وادار مي‌كند كه به او كلك بزند. اگر اين كلك در مال كسي زد كلاهبرداري كرد خدا يك كسي را مامور مي‌كند كلاه سر اين بگذارد بعد اگر كلاه سرش نگذارد از جهت مالي كلاه سر ناموسش مي‌گذارد(غش في ماله) اگر مال نشد(غش في اهله) نسبت به ناموسش. . . سر ناموسش كلاه مي‌گذارد كلك مالي بزني ممكن است كلك مالي بخوري يا كلك ناموسي بخوري.
سفارش اسلام در دوري از تجاوز به حقوق ديگران
(اسرع الشر) سريعترين شرها كه زود حال گيري مي‌شود(البغي) امام صادق(عليه السلام) مي‌فرمايد ابليس به يارانش گفت شما دو تا كار بكنيد قصه حل مي‌شود(القوا) القاء كنيد بيندازيد بين مردم(الحسد و البغي) مردم نسبت به هم حسود باشند و به هم زور بگويند اينها كافي است(فانهما يعدلان عند الله الشرك) انگار اينها مشرك شده‌اند شما بجاي اينكه مردم را كافر كنيد برويد بين مردم حسادت و بغي را رواج بدهيد اگر بين مردم حسادت و زور شد انگار مشرك شده‌اند ديگر كارتان نباشد حديث داريم(الذنوب التي تغير النعم) شب جمعه دعاي كميل كه مي‌خوانيم يك جمله‌اش اين است(اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم) خدايا گناهي را كه نعمت‌ها را عوض مي‌كند ببخش آنوقت امام مي‌فرمايد مي‌دانيد چه گناهي نعمت را عوض مي‌كند(البغي) زور نعمت را عوض مي‌كند نعمتي خدا به شما داده زور مي‌گويي نعمت از شما گرفته مي‌شود يكي از گناهاني كه خدا توي همين دنيا زود سيلي مي‌زند حقوق والدين، كسي عاق والدين بشود خدا توي همين دنيا نكبت نصيبش مي‌كند(و كفر الاحسان) اگر كسي به تو خوبي كرد تو به او بدي كردي خدا توي همين دنيا حال تو را مي‌گيرد كسي قسم دروغ مي‌خورد خدا توي همين دنيا چوبش مي‌زند نمي‌گذارد براي جهنم توي همين دنيا. . . امام دعا مي‌كند مي‌گويد خدايا اگر در جبهه پيروز شديم(ان اظهرتنا علي عدونا) حضرت امير(عليه السلام) در جنگ صفين گفت گفت خدايا اگر ما در جنگ صفين پيروز شديم(فجنبنّي البغي) اگر پيروز شديم مواظبمان باش زور نگوئيم چون آدم وقتي پيروز شد كم كم زور هم مي‌گويد(من سلّ سيف البغي قتل به) كسي كه شمشير ظلم را كشيد با همان شمشير كشته مي‌شود(الأم اللؤم البغي عند القدره) داريم كه سرزنشها نثار كسي است كه به زور رسيده حالا دارد ظلم مي‌كند ذليل بود فقير بود حالا خدا به او پول داد پولدار شده دارد ظلم مي‌كند(الأم) از ملامت است(اللؤم) يعني بالاترين سرزنش بايد نثار كسي باشد كه(البغي عند القدره) به خواهرش مي‌زند پاشو لباسهاي من را اتو كن پاشو برو دكان نانوايي نان بگير دو تا شيشه مي‌شكند حالا مثلاً فرض كنيد كه فكر مي‌كند كه كه يا سنش بالاست يا سوادش بالاست يا مثلاً توي برادرها يك خورده پول بيشتر دارد دو تا كلمه بيشتر درس خوانده حالا مثلاً يك درجه‌اي سرگردي يا سرهنگي شده اين فكر مي‌كند كه حالا دو تا كتاب اگر بيشتر خوانده يا دو تا درجه يا چهارتا راي به او داده‌اند وكيل وزير يا چيزي شده فكر مي‌كند بايد زور بگويد سرزنش ترين سرزنشها نثار كسي است كه به جايي مي‌رسد زور مي‌گويد اين بمناسبت روايات‌هاي بغي. قرآن بخوانيم «مرج البحرين يلتقيان» خدا را ببينيد دو تا دريا را با هم در حال روان بهم رساند «بينهما برزخ» يكي شور است يكي شيرين اما اينها فاصله دارد قاطي نمي‌شود.
آبهاي شل كه بايد توي هم برود به هم ظلم نمي‌كنند يعني تو از آب شل هم بدتر هستي او با اينكه شل است و حقش اين است كه قاطي بشود قاطي نمي‌شود زور نگوئيد اين آيه را مصداقش درياست اما روايات ما گاهي يك مصداقش است يك مصداقش هم پشت اين مصداقهاست يعني مثل بيروني اندروني روي اين كار اين است كه مي‌بينيم درياست اما باطنش مصداق فاطمه(عليها السلام) و علي(عليه السلام) است(بحران عميقان) حديث داريم دو تا درياي عميق هستند كه فاطمه(عليها السلام) زور نگفت علي(عليه السلام) هم زور نگفت توي خانه‌هاي ما چطور است.
دوري از ظلم و تجاوز در روابط خانوادگي
من راجع به زور توي خانه كه زن و شوهر توي خانه به هم زور مي‌گويند بيست سي تا آيه نوشته‌ام نمي‌توانم در اين چند دقيقه همه‌اش را بگويم يك اشاره مي‌كنم.
قرآن مي‌فرمايد)كه «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور» بقره/ 233-. . . يك صلواتي بفرستيد صلوات ديگري هم بفرستيد پيدا نكردم آدرس را يا غلط نوشته‌ام يا الان نتوانستم پيدا كنم آيه درست است منتهي شماره‌اش تطبيق پيدا نكرد اگر زن و شوهر خواستند(فصال) فاصله‌اي داشته باشند منتهي من اين را نمي‌دانستم كه فصال از همديگر است يا فصال از وقتي كه بچه را از شير بازدارند خلاصه مي‌گويد اگر فاصله هم بحث مطرح بود اگر فاصله هم لازم شد «عن تراض منهما و تشاور» «تراض» يعني بايد روي رضايت هر دو طرف باشد «و تشاور» و با مشورت همديگر هم باشد جدا سازي هم بايد با قهر و غلبه و زور نبايد باشد جدا، فاصله مي‌خواهيد پيدا كنيد با رضايت با مشورت. بچه را شيرش مي‌دهد مي‌گويد اگر مادر بچه را شير داد «فإن أرضعن لكم فآتوهن أجورهن» اجر خانم را بدهيد(گفتگوهايتان با معروف باشد «وأمروا بينكم بالمعروف» به هم زور نگوئيد «فإمساك بمعروف أو تسريح بإحسان» همسرداري اگر مي‌خواهي خانمت را نگه داري خوب نگهش دار «امساك» يعني نگه داشتن خانمت را نگه مي‌داري خوب نگه دار «او تسريح باحسان» اگر به هيچ وجه هم سازگار نيستيد مي‌خواهيد از هم جدا شويد با احسان جدا شويد نه اينكه آبروي هم را ببريد. و حق هم را پايمال كنيد از هم شكايت «ولا تمسكوهن ضرارا» قرآن مي‌گويد زن داري شما براساس ضرر نباشد مي‌گو يد نه، من تو را نگه مي‌دارم كه تو را بسوزانم «لا تمسكوهن» خانمهايتان را نگه نداريد «ضرارا» خانمتان را بخاطر ضرر نگه نداريد بگوئيد نه، من نه طلاقت مي‌دهم نه خرجي‌ات را مي‌دهم مي‌خواهم تو را بسوزانم اگر زن و شوهر اين رقمي شدند بچه‌شان ديگر «يخرج منه اللؤلؤ و المرجان» نمي‌شود اگر اولاد خوب مي‌خواهيد بايد خودتان تجاوز به حريم آبروي همديگر نكنيد «لا تخرجوهن من بيوتهن» حتي خانم را در يك شرايطي كه مجبور شديد طلاق بدهيد و به هيچ عنوان نمي‌توانيد با هم سازگار باشيد حق نداري خانمت را توي ايام عده از خانه بيرون كني نمي‌گويد(بيوتكم) از خانه‌ي خودت، مي‌گويد از خانه‌ي خودش يعني خانه‌ي شوهر حتي بعد از طلاق خانه‌ي خانم است خانم را از خانه‌ي خودش بيرونش نكن حتي بعد از طلاق ايام عده بايد حريم نگه داريم بخصوص زن حامله حريم بيشتري دارد زن حامله در يك شرايطي مي‌گويد تا حامله است حريم برايش قائل. . . «أجلهن أن يضعن حملهن» زن حامله حريم ويژه دارد تا زايمان بايد برايش حريم قائل شد «أسكنوهن من حيث سكنتم» اتاق خانمت بايد مثل اتاق خودت باشد نه اتاق خودت قالي بيندازي اتاق خانمت كاهگل.
رعايت عدالت در تقسيم مكان‌هاي عمومي
ما در بعضي مساجد مي‌بينيم هر چه قالي خوب است سمت مردها است قالي‌هاي آشغال را مي‌فرستند سمت. . . توي مسجدي كه محل عدالت است آنجا عدالت نيست در بعضي از مسجدهاي جمهوري اسلامي ديده شده بعضي هايش همه نه، كه مسجد را عين ارث پدر تقسيم مي‌كنند يعني سهم مردها دو برابر سهم زنها دو برابر دو به يك و حال آنكه تعداد آمار زن گاهي بيشتر است و گاهي شركت كنندگان زن هم از مرد بيشتر است اينجا براساس تعداد بايد مسجد تقسيم بشود ولي پرده‌اي هم توي مسجدها مي‌كشند اين رقمي مي‌كشند.
(مردها كه نسبتاً جان دارند همه پائين هستند زنها كه خيلي از آنها درد پا دارند مي‌روند طبقه‌ي بالا بالكن زن با درد پا را مي‌اندازد بالا مردي كه پائين‌تر است. . . اينها همه‌اش زور است ما توي مسجدهايمان كه محل دين است زور مي‌گوئيم توي مسجدها زور مي‌گوئيم البته بعضي از ما بعضي مسجدها خيلي كارمان باقي دارد تا به پيغمبر برسيم ما از شرق و غرب جدا شديم داريم بسمت اسلام حركت مي‌كنيم ولي تا آن اسلام علوي خيلي فاصله داريم الان چاي كه مي‌آورند از روي سر همه عبور مي‌كنند از آن بالا شروع مي‌كنند آقا از همان دم بده چرا اينقدر پا برمي داري تا برسي به آنجا) توي اداره هايمان اتاقها عادلانه تقسيم نمي‌شود يك اتاقي كه روزي هفتاد نفر مراجعه مي‌كنند يك اتاقي كه روزي پنج نفر مراجعه مي‌كنند هشتاد متر است چه خبره؟ آقا رئيسه، هر كه رئيستر است اتاقش درازتر است اين اصلاً اسلامي نيست اتاق بزرگ مال آن جايي است كه مراجعه بيشتر مي‌شود اين كجايش عدالت است بگذاريد قرآن بخوانم چكار دارم به اين كارها «مرج البحرين يلتقيان» زنده باد خدا دو تا دريا را با هم به راه انداخته «بينهما برزخ لا ييغيان» اين آبهاي شل به هم زور نمي‌كنند آبهاي بي سواد به هم زور نمي‌گويند شما با سوادها به هم زور مي‌گوئيد آبهاي بي زبان به هم زور نمي‌گويند شما كه زبان داريد به. . . آبهايي كه دانشكده‌ي حقوق نرفته‌اند به حق هم تجاوز نمي‌كنند شما ليسانس و فوق ليسانس حقوق داري به هم ظلم مي‌كنيد زور است ظلم است.
گاهي وقتها خودمان به خودمان ظلم مي‌كنيم ظلم‌هاي نااگاهانه «أسكنوهن من حيث سكنتم» مسكن خانم بايد مثل مسكن خودتان باشد بگو خيلي خوب من براي اينكه زنم را توي دخمه‌اش كنم خودم هم مي‌روم يك خانه‌ي تنگ اجاره مي‌كنم خودم مي‌گويم من اينجا نشسته‌ام تو هم بيا اينجا بنشين مي‌گويد ببين «و لا تضاروهن» خوش انصاف تو براي سوزاندن زنت رفته‌اي اين خانه را اجاره كرده‌اي تو براي اينكه زنت نان خالي بخورد خودت هم نان خالي مي‌خوري مي‌گويي من پياده مي‌روم تا آن هم پياده بيايد مي‌گويد نه هر جوري خودت عمل مي‌كني خانمت هم همان جور عمل كند بشرطي كه تو هدفت ضرر رساني نباشد «لينفق ذو سعه من سعته» كسي كه وضعش خوب است خرج كند «ومن قدر عليه رزقه» هر كه زندگي‌اش كم رنگ است كم خرج كند تو كه پر رنگ است چرا اينطور خرج مي‌كني «وآتوا النساء صدقاتهن نحله» مهريه‌ي خانم‌تان را بعنوان يك هديه بدهيد به خانمتان نگوئيد مهر را ببخشد.
بعد مي‌گويد «فإن طبن لكم عن شيء» اگر خود خانم خواست چيزي را به تو ببخشد آنجا مي‌گويد «فكلوه هنيئا مريئا» اين طوري نيست اما شما به خانمت نگو كه مهرش را به تو ببخشد.
طلاق و جدايي، نه تهمت و بي آبرويي
مي‌فرمايد «وإن أردتم استبدال زوج مكان زوج» شرائطي شد از هم جدا شدند(مرد يا زن بچه دار نمي‌شوند و بچه مي‌خواهند خوب مي‌توانند جدا شوند يك همسر ديگري بگيرند كه بچه دار شوند هر دو يا به هر دليلي مرض صعب العلاجي مرد گرفت يا مرض صعب العلاجي زن گرفت باز مي‌فرمايد كه «لا يبغيان» به هم زور نگويند «لا يبغيان» چطور؟ مي‌گويد اگر باندازه‌ي يك «قنطار» پوست گاو را پر طلاش كني، معيارهاي قرآن هميشه زنده است مثلاً نگفته گوني چون ممكن است در يك زمان نفهمند گوني. . . جوال ممكن است الان. . . در تهران الان به مردم بگو جوال مي‌گويند نمي‌دانم خيلي كلمات ممكن است عوض شود مثلاً مجري، خوب مجري يعني صندوق قديمي‌هاي كاشان و اصفهان مي‌دانستند اما الان به بچه مدرسه ايها بگو مجري مي‌گويد نمي‌دانم چه مي‌گويي ممكن است در آينده بگويند گيوه نفهمند در آينده گيوه يعني چه كلماتي كه قرآن گفته هيچوقت. . . مثلاً گفته پوست گاو را پر طلا كني در طول تاريخ هميشه گاو هست و همه‌ي گاوها پوست دارند ديگر جوال و مجري و گوني و اينها كيسه شكري و نمي‌دانم آخر يكوقت مي‌گويند گوني برنج گونيها يكوقت ده كيلويي مي‌شود يكبار بيست كيلويي مي‌شود يكبار پنج كيلويي مي‌شود من يكبار من تبريز است يكبار من شاه است يكي از امتيازات اسلام اين است كه هميشه يك چيزهايي گفته كه هيچوقت زمين و زمان كهنه‌اش نمي‌كند كي روزه بگيريم نگاه به ماه كن اگر ماه را ديدي فردا عيد فطر است اگر ماه را ديدي فردا. . . كي نماز بخوانيم؟ تا وقتي كه طلوع نكرده نگفته ساعت شش و بيست و پنج دقيقه حالا يكبار ساعت جلو مي‌رود يكبار ساعت عقب مي‌رود يكبار ساعت بالا و پائين مي‌شود مي‌گويد خورشيد غروب طلوع. چقدر صورتم را بشورم؟ نگفته چند سانت در چند سانت گفته بين انگشت شصت و انگشت. . . هر كسي انگشتش. . . آب كُر سه وجب و نيم در سه وجب و نيم هر كسي وجبش با خودش است زراع از آرنج تا نوك انگشت معيارهايي كه اسلام تعيين كرده هيچوقت تاريخ مصرفش. . .) مي‌گويد اگر از خانم اول جدا شدي خواستي ازدواج دومي انجام بدهي هر چي پول به خانم اولت قول داده‌اي بده «وآتيتم إحداهن قنطارا» اگر پوست گاوي را طلا و نقره كردي قولش دادي مي‌دهم بايد بدهي «فلا تأخذوا منه شيئا» يك قرانش را پس نگير «أتأخذونه بهتانا وإثما مبينا» تو به زنت تهمت مي‌زني بخاطر اينكه او در فشار آبرو قرار بگيرد مهرش را به تو ببخشد خيلي نامرد هستي «واللاتي تخافون نشوزهن» اگر از ناشزه، نشزه زميني كه بلند است مي‌گويند زمين ناشزه يعني چون بلند است آب به آن نمي‌رسد زن گردن كلفت يا مرد گردن كلفت هر دو نشوز داريم و لذا داريم «وإن امرأة خافت من بعلها نشوزا» اگر زن از مرد ترسيد كه مرد گردن كلفتي كند يا مرد ترسيد كه زن گردن كلفت باشد هر دو توي قرآن هست «نشوزهن» داريم «نشوزا» هم داريم چه خانم گردن كلفتي كند چه آقا هر دو برايش نشوز آمده. اشاره مي‌كنند وقت تمام شد چي دارم مي‌گويم حقوق زن و شوهر هم ماند نتوانستم بگويم رد شويم سوره‌ي الرحمن كه اولش «الرحمن» است يعني تمام سوره بحث بحث رحمت است هي نعمت‌هاي خدا را مي‌شمارد پشت سر هر كدام از آيات مي‌گويد «فباي الاء ربكما تكذبان»‌اي جن و انس كدامها را قبول نداري كدامها را مي‌خواهي حاشا كني نعمت به اين روشني و شفافي مگر مي‌شود حاشا كني يكي از نعمت‌ها الطاف خدا اينست كه درياهاي شور. . . درياهاي شور و رودخانه‌هاي شيرين را به هم متصل مي‌كند و اين دو تا دريا به هم تجاوز نمي‌كنند اگر تجاوز نكرد «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» اگر توي يك كشوري خطوط سياسي «لا يبغيان» به هم زور نگفتند از دهانشان «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» اگر اين خط سياسي خواست اين را نابود كند آن خواست اين را نابود كند ديگر از مقاله‌ها و تيتر روزنامه‌ها و بولتن‌هاي محرمانه ديگر «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» نيست هر كجا خواستيد لؤلؤ و مرجان صادر بكند بايد دلها با هم مهربان باشد دل مهربان شد صفا و صميميت هست فروشنده و مشتري اگر «لا يبغيان» اگر نمي‌خواهد زور بگويد كلاه سر مشتري بگذارد مشتري نمي‌خواهد كلاه سر فروشنده. . . اگر اينها زور به هم نگفتند «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» اما اگر هدف كلك بود حديث داريم دو تا خريدار و فروشنده كه مي‌خواهند به هم كلك بزنند خدا بركت را از زندگي‌شان بر مي‌دارد گاهي مي‌گوئيم چرا مالها بي بركت شده براي اينكه خط‌هاي سياسي سيستم‌هاي اقتصادي زن و شوهرهاي توي خانه خوبها متوسط‌ها غير خوبها هيچكدام همه به هم نيت(بغي) نيت ظلم داريم در دلمان نبايد كينه‌ي احدي داشته باشيم مومن يكي از دعاهايش اين است آيه‌ي قران است كه مي‌خوانم «ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خدايا در دل من كينه‌ي كسي را قرار نده شما اگر من يك ليوان آوردم سوسك و پشه توي آن بود آبش نمي‌كني اگر استخري سگ و گربه توي آن بود شما آب توي آن نمي‌كني همينطور كه شما شير توي ليوان سوسكي نمي‌ريزي آب توي استخر سگ مرده دار نمي‌ريزي توي دلي هم كه كينه هست خدا لطف قرار نمي‌دهد.
خدايا آنچه از ما بغي و ظلم صادر شده نسبت به بچه‌مان همسرمان شريكمان همكارمان رئيس‌مان مرئوسمان اگر از ما بغي صادر شده توفيق جبران و توبه مرحمت بفرما(الهي آمين).
ايماني به ما بده كه در جامعه‌ي ما و در خانه‌هاي ما هيچ بغي و تجاوزي وجود نداشته باشد(الهي امين).
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته