1383/6/19 دادگاه خانواده در اسلام بايگاني سالانه - 1383



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

سوره‌ي الرحمن را تفسير مي‌كرديم به اين آيه رسيديم كه «مرج البحرين يلتقيان» نكاتي از آن را گفتيم نكاتي از آن ماند در سوره‌ي الرحمن دارد نعمت‌هاي خداوند را يكي يكي مي‌گويد يكي از نعمت‌ها اين است كه دو تا آب شور و شيرين را به هم مي‌رساند آب درياها شور است آب رودخانه‌ها معمولاً شيرين است گاهي در سفرهاي هوايي آدم مي‌بيند كه قشنگ اين رودخانه وسط دريا را مي‌شكافد و مي‌رود و اينها قاطي هم نمي‌شود دارد نعمت‌هاي خدا را مي‌شمرد آب شور يك خاصيتي دارد آب شيرين يك خاصيتي دارد هر كدامش در جاي خودش مثل اشك شور چشم و آب دهان كه هر كدام در جاي خودش نمره ش بيست است من يكوقت يك مثل زدم مثل را شنيده‌ايد گفتند چرا خدا همچين چيزي آفريده گفتم هر چيزي را مي‌خواهي بگويي چرا خدا آفريده در جاي خودش بايد ديد چرا زهر مار در بدن مار نمره‌اش بيست است اگر توي بدن من آمد مضر است آب دهان در دهان هر كسي نمره‌اش بيست است اگر به ديگري پرتاب شد جسارت مي‌شود آب شور در جاي خودش عالي آب شيرين در جاي خودش عالي.
مرد و زن، هر كدام در جاي خود كامل هستند
زن در جاي خودش نمره‌اش بيست است اصلاً يك آيه برايتان بخوانم راحت راحت شويد خداوند در هستي نمره‌ي نوزده و نيم خلق نكرده آيه‌اش هم اين است «الذي احسن كل شئ خلق» يعني هر چيزي را كه خلق كرده احسن است ممكن است به نظر ما شصت كوتاه باشد اين چها تا بلند باشد اما كوتاهي براي اين بيست است اگر اين كوتاهي نباشد نمي‌تواني بيل دستت بگيري، پيچ گوشتي، قلم، جراحي، نخ، آمپول، يعني همه‌ي فن و حرفه توي همين كوتاه است گاهي زن عاطفي است عاطفه براي زن بيست است مرد يك خورده خشن است خشونت براي مرد بيست است لاستيك كاميون براي كاميون بيست است لاستيك پيكان براي پيكان بيست است و لذا هيچكس به هيچكس نمي‌تواند بگويد تو ناقصي، (زبان كاشاني براي كاشاني بيست است زبان يزدي براي يزد بيست است هر شكلي هر مادري براي بچه‌ي خودش بيست هر بچه‌اي براي مادر خودش بيست است هر چيزي را خواستيم نمره بدهيم بايد در جاي خودش نمره بدهيم پوستين براي يخبندان بيست است كولر گازي براي هواي بندعباس. . . در جاي خودش بايد نمره داد بله كولر را ببري قطب شمال پوستين را ببري بندر عباس اشكال ما اين است كه گاهي وقتها يك چيزي را ما خراب مي‌كنيم به خدا مي‌گوئيم تو چرا همچين كردي، روي حوض نرده نمي‌گذاريم بچه مي‌افتد غرق مي‌شود مي‌گوئيم‌اي خدا. . . چيه؟ آب همين جايي كه هست نمره‌اش بيست است بچه‌ي تو هم نمره‌اش بيست است تو روي حوض نرده نكشيده‌اي. . . هوا نمره‌اش بيست است ريه هم نمره‌اش بيست است تو بجاي هواي سالم دود خوردي سيگار كشيدي تنگ سينه گرفتي مشكل از تو است.)
حديثي داريم كه مغز اين آيه دو تا دريا فاطمه(عليها السلام) و علي(عليه السلام) هستند درياي عميق هستند بقول حضرت حديث. . . حديث كه اين دو تا درياي عميق به هم متصل مي‌شوند به هم زور نمي‌گويند چون زن و شوهر به هم زور نمي‌گويند «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» يعني اگر زن و شوهر عروس و داماد به هم زور نگفتند نسل آنها نسل خوبي مي‌شود ما رفتيم روي مسئله‌ي خانواده حالا در اين جلسه هم يك خورده راجع به اين مي‌خواهم صحبت كنم چون مسائل خانواده خيلي مسائل مهمي است روي نسل اثر مي‌گذارد روي مسائل نفس و روح اثر مي‌گذارد روي اقتصاد اثر مي‌گذارد روي تحصيل بچه‌ها اثر مي‌گذارد يعني يك دعواي خانوادگي اعصاب زن و شوهر را به هم مي‌ريزد توي توليدشان توي قلبشان توي سكته‌شان توي نسلشان توي آبرو‌شان اينطور نيست كه حالا يك چيزي من گفتم يك چيزي او گفت گاهي دو تا كلمه. . .
طرح اسلام براي رفع اختلافات خانوادگي
حالا، روي اين زمينه ما راجع به «لا يبغيان» حرفهايي را در جلسه‌ي قبل گفتيم اين هفته اين جلسه مي‌خواهم چي بگويم يك آيه داريم. . . صلواتي بفرستيد من از روي آن بنويسم «وإن خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من أهله وحكما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إن الله كان عليما خبيرا» اين آيه دادگاه خانواده، ‌اي كاش ما مي‌توانستيم ترجمه‌ي اين آيه را به دنيا صادر كنيم اسلام براي اختلافات زن و شوهري چه طرحي دارد اين طرح قرآن است براي اصلاحات، خفِ، يعني خوف ترس، شقاق يعني شقه‌ي گوشت شنيده‌ايد يعني گوشت دو نيم مي‌شود شقاق يعني بين زن و شوهر جدايي مي‌شود حكم، مي‌گويند فلاني حكم است يعني داور است اصلاح، يعني آشتي الله را هم كه مي‌شناسيد عليم و خبير را هم مي‌دانيد يعني چه يعني اين آيه را چند تا از كلماتش را با آن آشنا هستيد آن كلماتي را كه با آن اشنا هستيد من معنا كنم «ان» يعني اگر، اگر ترسيديد كه عروس و داماد زن و شوهر بين عروس و داماد شقاقي اختلافي پيدا بشود به دادگاه مراجعه نكنيد چه كنيم؟ كدخدا منشي فوري «بعث» برانگيزيد يك داور از فاميل مرد يك داور از فاميل يك آدم پخته از فاميل زن يك آدم پخته از فاميل زن اگر اين دو تا داور «ان يريدا اصلاحا» اگر اراده اصلاح داشته باشند تصميم جدي داشته باشند كه اصلاح كنند «يوفق الله بينهما» خدا بين اينها جوش مي‌دهد خداوند عليم و خبير است اين آيه مي‌گويد به دادگاه مراجعه نكنيد.
(لطيفه‌هاي اين آيه را مي‌خواهم بگويم من يك روز در دانشگاه تهران گفتم بشماريد اساتيدي كه توي جلسه‌ي نماز هستند آمدند گفتند خيلي هستند بيش از چهل تا استاد دانشگاه هستند غير از اينكه چند صد نفر هم دانشجو بعد ديدم هر استاد دانشگاهي هم توي يك رشته تخصص دارد گفتم من تقاضا مي‌كنم الان هم توي تلويزيون تقاضا مي‌كنم هر استاد دانشگاهي و هر هنرمندي و هرآيت الله‌اي هر كس در هر رتبه‌ي علمي نشسته اگر توانست يك سطر بنويسد كه هر كلمه‌اش يك نكته داشته باشد ما يك جايزه‌ي مكه به او مي‌دهيم خود بنده هم توي تلويزيون اينجا اعلام مي‌كنم يك عمره به او مي‌دهيم كسي بتواند يك سطر بنويسد كه هر حرف آن يك نكته داشته باشد)
اختلاف نظر ميان زن و شوهر، امري طبيعي است
اين آيه هر حرفش يك نكته دارد ببينيد «ان» يعني اگر، ما سه تا اگر داريم توي اگر گاهي مي‌گوئيم «اذا» «اذا الشمس كورت» يعني زماني كه اگر يكبار مي‌گوئيم «لو» هر دو يعني اگر جاهايي كه حتماً مي‌شود مي‌گوئيم «اذا» مثل اينكه مي‌گويم كه اگر تابستان گرم شود يعني حتماً گرم مي‌شود آنجايي كه حتما مي‌شود مي‌گويند اذا آنجايي كه نمي‌شود مثل اينكه مي‌گويم اگر عمه‌ي من مرد بود عمو بود حالا كدام عمه مرد شده؟ «لو كان فيهما الهه» اگر خدا دو تا بود آنجايي كه نمي‌شود اگر جواني برگردد اگر فلاني فلان پست را گرفت معلوم مي‌شود كه حالا حالاها نمي‌گيرد پس اگر حتماً شد مي‌گوئيم(اذا) اگر حتماً نشد مي‌گويند(لو) اگر پنجاه پنجاه بود مي‌گويند «ان» نگفته(اذا خفتم) يعني حتما درگيري توي خانه‌ها هست نگفته(لو خفتم) يعني هيچوقت درگيري توي خانه‌ها نيست مي‌گويد «ان» يعني بالاخره توي هر خانواده اين مسائل پيش مي‌آيد. پس اين «ان» نشانه‌ي اين است كه اختلافات بطور طبيعي قابل پيش بيني است از اين اختلافات نترسيد هر كسي بي پول مي‌شود هر كسي پولدار مي‌شود هر كسي پائيزي دارد هر كسي بهاري دارد اين كلمه‌ي اول يعني از اختلافات نترسيد. «خف» يعني خوف يعني نگذاريد عروس و داماد حالا كه با هم درگير شدند حالا قيام كنيد علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد اين دو«خف» يعني اگر خوف داريد نمي‌گويد(فان وقع) اگر شقاق واقع شد ديگر كاريش نمي‌شود كرد نمي‌گويد اگر تصادف كرد مي‌گويد اگر نگران تصادف هستيد كلمه «خف» يك اصل مديريتي است كه مي‌گويد علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد مي‌گويد «ان خفتم» نمي‌گويد(ان خفتم والدين)(ان خاف حاكم)،(تم) يعني جامعه اينكه مي‌گويد اگر جامعه ترسيديد يعني جامعه مسئول خانواده‌ها است از كجا مي‌گويد از كلمه‌ي «تم» و گرنه مي‌گفت(ان خاف الوالدين) اگر والدين نگران شدند يا اگر خاف حاكم اگر خاف قاضي(تم) يعني امت اينكه به امت مي‌گويد اگر ترسيديد يعني مردم نمي‌توانند نسبت به عروس و دامادها بي تفاوت باشند.
مرد و زن، يك روح در دو پيكرند
«شقاق» نگفته(و ان خفتم اختلاف بينهما) فرق اين دو تا چيه؟ اختلاف بين دو چيز است شقاق بين يك چيز است اينكه مي‌گويند شقه‌ي گوشت چون يكي بوده دو تا شده «اقتربت الساعه و انشق القمر» مي‌گويد ماه دو تا شد يكي بود و دو تا شد اگر يكي بود و دو تا شد مي‌گويند شقاق اما اگر از اول دو تا بود مي‌گويند اختلاف «شقاق» يعني عروس و داماد يك روح در دو پيكرند.
«بينهما» نگفته بين قبيله، يعني نگذاريد قصه از خانواده به قبيله و محله كشيده بشود «بينهما» يعني نگذاريد فتنه به ديگران برسد از كجا در مي‌آيد؟ از «بينهما».
«فابعثوا» فاء يعني سريع، نگفته(ثم ابعثوا) حالا اگر ترسيديد بعداً اقدام كنيد «فالله خير حافظا» يعني فوري خدا حفاظت مي‌كند. شش: اقدام خير خواهانه‌ي شما سريع باشد.
«بعث» در لغت يعني برانگيختن جاهايي آدم مي‌گويد برانگيز كه طرف آمادگي ندارد گاهي وقتها مي‌گوئيم عروس و داماد. . . مي‌گويد برو بابا آنها كيف هايشان را با هم كرده‌اند حالا هم كتك كاريشان با ما. . . به ما چه! اينكه مي‌گويد بعث يعني برويد ايجاد انگيزه كنيد برويد تحريك كنيد يعني نگذاريد. . . بي تفاوت نباشيد مي‌گويند بعثت پيغمبر يعني جهش.
خدا لعنت كند صدام را خدا لعنت كند شاه را، آنجا مي‌گفتند حزب بعث يعني جهش، شاه هم يك حزب درست كرده بود حزب رستاخيز، رستاخيز هم يعني جهش، رستاخيز، يك حلقوم بود دو تا مامور داشت براي پيگيري، به يكي گفتند ايشان كي است گفت قائم مقام من است گفتند ايشان كي است گفت ايشان جانشين من است طرف فكر كرد گفت فرق بين قائم مقام و جانشين چيه؟ گفت قائم مقام عربي است. جانشين فارسي است حالا فرق بين بعث و رستاخيز چيه؟ بعث عربي است رستاخيز فارسي است. «بعث» يعني جهش يعني اگر افرادي حال ندارند در اينها ايجاد انگيزه كنيد در بي تفاوتها انگيزه ايجاد كنيد.
تساوي حقوق زن و مرد در انتخاب داور
«حكماً» گاهي زن و شوهر حقوقشان فرق مي‌كند اما گاهي حقوقشان مساوي است از جاهايي كه حقوقشان مساوي است اختلافات خانوادگي است اينجا نگفته از فاميل مرد دو تا داور از فاميل زن يكي «حكماً حكماً» يعني يكي از اين يكي از آن هشت: زن و مرد حقوق مساوي دارند البته در اين مسئله. خوب ديگر تخته سياه پر شد باقيش را بايد از رو بگويم، گفته «من اهله» دادگاه خانواده كه زن و شوهر و عروس و دامادها مراجعه مي‌كنند با دادگاه خانواده‌اي كه اسلام طراحي كرده، دادگاه خانواده‌ي اسلام پنچ تا امتياز دارد چون مي‌گويد «من اهله» «من اهلها» يكي از اين فاميل يكي از آن فاميل اين فاميل فاميل كه شد پنج تا امتياز دارد اول اينكه فاميل دلش بحال آدم مي‌سوزد بيگانه دلش نمي‌سوزد دوم فاميل سريع جلسه را تشكيل مي‌دهد من و خانمم اگر اختلافي داشتيم تلفن كنيم بيايند توي ترافيك گير كنند بعد از دو ساعت حاضر مي‌شوند اما وقتي قاضي بيرجندي زن و شوهر مراغه‌اي را. . . مي‌گويد برو سه ماه ديگر بيا سه فاميل خصلت‌هاي عروس و داماد را مي‌داند مثلاً مي‌داند اين عقده‌اي است اين وسواسي است اين حسود است اين مثلاً چرا اينطور شده يعني روانكاوي فاميل بيش از يك قاضي بي خبر است. عروس و داماد دعوا مي‌كنند مي‌روند پيش قاضي قاضي نمي‌داند كه اصلاً اينها چي چي بوده اما گاهي وقتها فاميل حساسيت‌ها را هم مي‌شناسد مي‌گويد ببين ايشان روي اين كلمه حساس است پس آگاهي به روان هم دارد دوم خرج هم ندارد دو نفر از فاميل جمع مي‌شوند فوقش يك كيلو ميوه خرجي ندارد سوم آبروريزي هم ندارد پس پنج امتياز شد. اين را از «من اهله، من اهلها» در آورديم.
اقدام براي اصلاح، نه دامن زدن به اختلاف
«ان يريد اصلاحا» داور. . . گاهي فاميل مرد مي‌آيد به نفع مرد بكشد فاميل زن هم مي‌آيد به نفع زن بكشد مثل الان كه توي دادگاها اينطوري است توي دادگاها كه الان من وكيل مي‌گيرم مي‌گويم اين پول را از من بگير برو توي سوراخ و سمبه ‌ها يك تبصره و قانوني پيدا كن بنفع من قلاب كن بياور او هم يك وكيل مي‌گيرد آن مي‌كشيد و من مي‌كشيدم است مي‌گويد اينطور نباشد كه. . . «يريدا اصلاحا» يعني دو تا داوري كه از فاميل عروس و داماد مي‌آيند هر دو هدفشان اصلاح باشد چون او مي‌كشيد و من مي‌كشيدم اختلافات زيادتر مي‌شود بدتر مي‌شود. كلمه‌ي اراده در لغت عرب يعني تصميم جدي، نمي‌گويد اگر(يطلب) طلب اصلاح كنند يا اگر ميل به اصلاح داشتند اراده مال آنجايي است كه آدم تصميمش جدي جدي است شما مشتري مي‌آيد در خانه مي‌گويي ببين ما مخلص شما اراده‌ي خريد داري يا نه؟ اراده‌ي خريد يعني قصدت جدي است يا نه، يكوقت بنگاه معاملاتي نشسته اين هم رد شود مي‌بيند توي سماورش چاي است مي‌گويد مي‌رويم مي‌نشينيم دو تا هم چاي مي‌خوريم اين نه مي‌خواهد بخرد نه مي‌خواهد بفروشد كلمه‌ي(يريد) يعني قصد جدي داشته باشد.
توفيق الهي در گرو اراده و اقدام خالصانه است
خيلي از من مي‌پرسند چه كنيم آقاي قرائتي خدا به ما توفيق بدهد، توفيقات من كم شده، اين سوال را خيلي از جوانها از من كرده‌اند كليد اين توي اين آيه هست مي‌گويد «ان يريدا اصلاحا يوفق الله» اگر مي‌خواهي خدا به تو توفيق بدهد قلب خودت را پاك كن اگر هدفت جدي قصد خوب داشته باشي اگر نيتت خوب باشد خدا جوش مي‌دهد.
اينكه مي‌گويد «يوفق الله» يعني اگر عروس و داماد را آشتي دادي نگو مخ من است بصيرت من است نفوذ كلام من است عزت من است من من نگو «يوفق الله» خدا جوش داد خيلي از تو باسوادتر و زبان بازتر هستند ممكن است جوش نخورند «يوفق الله» يعني اگر دو نفر را آشتي دادي پز ندهي منت نگذاري كار كار خداست به هم جوش داد بعد هم مي‌گويد «والله خبير عليم».
كي مي‌تواند يك سطر قرآن بگويد كه هر كلمه‌اش يك نكته دارد امتحان كنيد آقايان دبيرها آقايان اساتيد دانشگاه همين امشب در رشته‌ي خودت مثلاً بنده الان سي سال است كه مبلغ هستم يا سي سال است كه توي قرآن بوده‌ام امشب محسن قرائتي خواسته باشد يك سطر بنويسد كه هر حرفش يك نكته داشته باشد ما كه مي‌گوئيم قرآن معجزه است مراد همين است ما كه مي‌گوئيم قرآن شفاست يعني مشكلات خانوادگي كه از بيماريهاي اجتماعي است خدا اين رقمي نسخه مي‌دهد اين نسخه‌ي قرآن است براي اختلافات زن و شوهر، دادگاه نمي‌خواهد قاضي هم نمي‌خواهد سرايدار هم نمي‌خواهد آب و برق و تلفن و بايگاني هم نمي‌خواهد، مراجعه‌ي يك شهري كه سه هزار پرونده دارد دو هزارو پانصد تا مال مسائل خانوادگي است دو هزار تا را مي‌توانند كدخدا منشي حل كنند، دادگستري خلوت مي‌شود زندان خلوت مي‌شود زندان خلوت بشود خرج خلوت مي‌شود ديگر لازم نيست كه ما اينقدر به دولت ماليات بدهيم چون يك زنداني كلي خرج دارد وقتي هم يك نفر زندان رفت باقي عيب‌ها را هم از باقي زنداني‌ها ياد مي‌گيرد بعد فاميلي دو نفر مي‌شود دو قبيله و دو شهر و دو ايل گاهي، قرآن شفاست معنايش اينست. قرآن معجزه است معنايش اين است البته اين يكي از معجزه‌ها است.
زينت و زيبايي طبيعي، همراه با زينت معنوي
دو تا درياي روان را خدا بهم رساند، دو تا دريا «لا يبغيان» به هم زور نمي‌گويند اگر عروس و داماد و زن و شوهر به هم زور نگفتند «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حالا لؤلؤ و مرجان خيلي آمده هم توي قرآن آمده توي بهشت هم توي دنيا از اين معلوم مي‌شود اسلام با زيبايي‌هاي طبيعي موافق است زيبايي‌هاي طبيعي هر چه كه دل مي‌خواهد اسلام گفته قبول است يعني هر چه كه ميل مي‌خواهد نه هر چه دل مي‌خواهد انسان زيبايي را دوست دارد مي‌گويد لؤلؤ و مرجان همين كه لؤلؤ و مرجان را گفته بعدش مي‌گويد «فباي الاء ربكما تكذبان» به كدام يك از نعمت‌ها را تكذيب مي‌كنيد پيداست خلقت زينت روي چيزي است.
توي قرآن خيلي اسم زينت برده شده منتهي دو تا زينت داريم زينت ظاهري «و زين» اين زمين خودش را براي شما آرايش مي‌كند گل و بلبل‌ها لؤلؤ و مرجان زينت ظاهري است يك زينت باطني هم داريم كه مي‌گويد «حبب اليكم الايمان و زينه في قلوبكم» «خذوا زينتكم عند كل مسجد» قرآن مي‌گويد مسجد مي‌رويد زينت ببريد اين دو تا معنا دارد يك زينت يعني خودت را آرايش كن بهترين لباس و عطر را با خودت ببر مسجد اين يك معنايش است يك معنايش هم اين است كه بچه‌ات را بردار و برو چون «المال و البنون زينه الحياه الدنيا» مال و بچه زينت است قرآن يك آيه مي‌گويد مال و فرزند زينت است يك آيه مي‌گويد مسجد مي‌روي زينت ببر يعني مسجد مي‌روي دست بچه‌ات را بگير يك خورده هم پول بگذار جيبت كه توي مسجد كنار نماز گرسنه‌اي سير بشود بچه‌ات هم نماز را ياد گيرد(پدران ما كه ما را نمازخوان كردند ما را با خودشان مي‌بردند حتي گاهي وقتها مي‌خواهيم چرخ بخريم منتهي اين بايد دولت هم موافقت كند يعني نمايشگاه كتاب توي مسير نماز جمعه باشد كه بگويند برويم آنجا هم نماز بخوانيم هم كتاب ارزان بخريم يك سري قرعه كشي‌ها يك سري مدالها آن سرگردي كه مي‌خواهد سرهنگ بشود توي نماز جمعه بشود عيد غدير بشود عيد مبعث بشود به ما گفته‌اند پول كه مي‌خواهي بدهي به فقير مستقيم نده به فقير بده به پسرت بگو تو بده به فقير دخترت بگو تو بده به فقير يعني اين كمك به فقير را به نسل بعد هم منتقل كن خوشم آمد از يك تاجري يك تاجر وقتي سهم امام مي‌داد بچه هايش را مي‌برد خانه‌ي مرجع تقليد مي‌گفت بچه‌ها من كاسبي كردم مثلاً ده ميليون امسال داشته‌ام دو ميليون خمس مي‌شود ببينيد دو ميليون من مي‌دهم به آقا شد، وصيت مي‌كنم كه اگر مردم شما هم تقليد از كسي مي‌كنيد به آن. . . خمسش را روبروي بچه هايش مي‌داد البته يكي هم مي‌گفت هيچوقت نگذار خمست را زن و بچه‌ات بفهمد فحشت مي‌دهند مي‌گويند من گفتم طلا بخر نخريد حالا رفته خمسش را مي‌دهد به آقا ظرفيت براي چي است گاهي وقتها ظرفيت جوري است كه اين. . .) گاهي پول مي‌دهي به بچه‌ات كه بدهد به فقير مي‌گويد چرا به فقير بدهيم خودمان بستني بخوريم بايد نسل خانواده‌مان را جوري تربيت كنيم كه نترسيم آقا من خمس دادم البته معناي خمس هم اين نيست كه كم زن و بچه‌مان را بگذاريم زندگي متعارف.
من چند روز پيش يك جايي بودم يك كسي گفت من كه تا سال مي‌شود هر چه مي‌خواهم مي‌خرم كه به خمس نرسد پولم مثل. . . تاجري بود كفش كه وارد مي‌كرد مثلاً خارج مي‌رفت كفش مي‌خريد ده هزار جفت يكي يك لنگه كفش را از اين مرز مي‌آورد يك لنگه‌اش را از آن مرز گمرك نمي‌داد چون گمرك داريم هر جفت كفشي اين قدر ماليات مي‌گفت شما اگر يك جفت كفش پيدا كردي كه به هم بخورد اينها همه‌اش لنگه كفش است مي‌گفت چون اينها هيچكدامش به هم نمي‌خورد من از اين گمرك ماليات نمي‌دهم از آن گمرك هم ماليات نمي‌دهم بعد مي‌آيم اينها را خودم با هم جفت مي‌كنم خوب اينها با كي زرنگي مي‌كنيد حالا شما ماليات بدهيد به دولت دولت چه مي‌كند يا درمانگاه مي‌سازد يا پشت خانه‌ات را آسفالت مي‌كند يا پليس مي‌گذارد يا آتش نشاني مي‌گذارد يا پارك درست مي‌كند تيز بازي براي دولتي كه از خودمان است كه چي؟ حالا نمي‌خواهم بگويم همه‌ي كارهاي دولت درست است اما بالاخره همين دولتي‌ها همه از خودمان هستند رندي براي اين كار درست نيست بخصوص براي خمس حالا شما. . . اول اينكه هر كس بيش از اندازه خرج كند بايد خمس بدهد اين طور نيست كه آقا من يك خورده پول اضافه داشتم رفتم فوري يك تلويزيون خريدم يك لوستر خريدم و ماشينم را عوض كردم باسمه تعالي ماشين شما چقدر بايد پولش باشد حق شما اين ماشين است اين ماشيني كه خريده‌اي بيش از حق تو است چون بيش از حق تو است بايد خمس بدهي‌شان شما. . . ‌شان چيه؟ كلمه‌ي‌شان را معنا كنم كه مي‌گويند هر كس بيش از شأنش خرج كند بايد خمس بدهد‌شان اين است كه مردم سوت بكشند بنده اگر انگشترم تا پنج هزار تومان بود شما سوت نمي‌كشيد تا ده تومان هم بود ممكن است سوت نكشيد ماشين پيكان و پژو را براي بنده سوت نمي‌كشيد اما اگر گفتند اين انگشتر پنجاه هزار تومان است هو! تا سوت كشيديد پيداست كه ده هزار تومان آن خمس ندارد چهل هزار تومان آن خمس دارد اينطور نيست كه من اگر خواستم خمس ندهم بيايم يك انگشتر قيمتش را. . . اين اتاق من لامپ مي‌خواهد اين لوستر بيخود است لوستر در اين حد تلويزيون شما بايد اين مقدار باشد يخچال شما بايد اين باشد فرش شما بايد اين باشد اگر كسي براي فرار از خمس زندگي‌اش را فتيله‌اش را بالا كشيد كه مردم سوت كشيدند بمقدار سوت بايد خمس مالش را بدهد نمي‌تواند بگويد آقا ما درآمد نداريم پس انداز نداريم همين زندگي است بله همين زندگي است ولي شما كسي نگفته همه‌ي اتاقهايت قالي ابريشم باشد كسي نگفت توي اتاقت يك تلويزيون باشد كسي نگفته وضع تو اينطور باشد يك موبايل براي خودت يك موبايل براي خانمت يك موبايل هم براي دخترت يكي هم براي پسرت هشت نفريد هفت تلفن همراه داريد زيادي است يعني هر جوري زندگي كنيم كه مردم زندگي را سوت بكشند سوت مردم دليل بر اين است كه آن مقدار از‌شان ما بالا است از‌شان ما بالا است بايد خمس بدهيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته