1383/7/27 قرآن و امام علي (ع) -2 بايگاني سالانه - 1383



بسم الله الرحّمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد و آل محمد.
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

بحث ما در اين ايام دوست داريم كه راجع به شناخت بيشتري راجع به اهل بيت داشته باشيم. بحمدالله كتابهاي زيادي نوشته شده است كه توي يكي از نوشته‌ها ديروز من ديدم ششصد تا كتاب شماره بندي شده است حالا من هم چندتايي از آنها را دارم توانسته‌ام كه مطالعه كنم ديدم ماشاءالله بحث زياد است آشنايي با اميرالمومنين و اهل بيت(عليهم السلام) حالا بدون مقدمه وارد شويم.
عرض كنم كه. . . پس، موضوع بحث را بنويسم: شناخت اهل بيت از قرآن، حالا مقداري هم از روايات و اينها مي‌گوئيم.
1- حضرت عـلي(ع)، امير مؤمنان است
پيغمبر اسلام فرمود كه(ما انزل الله آيـ? فيها يا ايها الذين آمنوا الاّ و علي رأسها اميرها) هر چه(يا ايها الذين آمنوا) توي قرآن هست رهبرش و در رأس آن حضرت امير است پس هر كجا كه از مومنين تجليل شده است فرد اول آن حضرت علي است. ديگر حالا چقدر(يا ايها الذين آمنوا) توي قرآن است اين را مي‌شود شماره كرد هم از كامپيوتر و هم از معجم.
مواردي هست كه از حضرت امير صحنه پيش آمده براي آن صحنه آيه نازل شده است كه اين صحنه‌ها را مي‌گويند‌شان نزول، ‌شان نزول يعني يك حادثه‌اي رخ مي‌دهد مثلا يك جايي زلزله مي‌شود بعد مجلس تصويب مي‌كند كه وزارت مسكن بايد جلوي خانه‌هاي ضد زلزله را بگيرد و هر خانه‌اي را كه خواستند بسازند بايد مهندسين آن فكر زمين لرزه را هم بكنند، يعني يك زلزله باعث مي‌شود كه عرض كنم به حضور جنابعالي. . . . مثلا زلزلـة بم پيش مي‌آيد بعد مسئولين مي‌نشينند مي‌گويند مديريت بحران، مديريت بحران يعني اگر تهران زلزله شد چه بايد كرد؟ بعد مي‌گويند هر استاني بيايد يك گوشـه تهران را حمايت كند. جنگ پيش مي‌آيد بمباران مي‌شود مسئله سنگر سازي پيش مي‌آيد اينرا مي‌گويند‌شان نزول، يعني حادثه‌اي رخ مي‌دهد ظرفي پيدا مي‌شود كه توي آن ظرف قانون مي‌ريزند.
2- صبر در آزمايش‌هاي الهي
حضرت علي چند تا برادر داشت يكي از برادرهايش جعفر طيار بود. در جنگ موته دو تا دستش قطع شد خبر شهادت را به اميرالمومنين دادند حضرت فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» البقرة/156 آنوقت در مقابل اين، آيه نازل شد «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ» البقرة/155 قطعاً همـة شما را امتحان مي‌كنيم، ما بشر را امتحان مي‌كنيم گاهي از طريق ترس امتحان مي‌كنيم گاهي از طريق گرسنگي و قحطي او را امتحان مي‌كنيم، گاهي از طريق اينكه اموالش ناقص مي‌شود ورشكستگي امتحانش مي‌كنيم، گاهي با مرگ و مير بستگان آزمايشش مي‌كنيم «وَالثَّمَرَاتِ» اين مي‌شود اولاد باشد و هم مي‌شود ثمرات مادي باشد، خلاصه ما بشر را با تلخي‌هاي مختلف امتحان مي‌كنيم، بعد مي‌گويد بشارت بده به آنهايي كه توي جبهه مقاومت مي‌كنند، دين فروشي نمي‌كنند، هويت و شخصيت خودشان را از دست نمي‌دهند، بعد مي‌گويد صابرين كساني هستند كه «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» البقرة/156 صابر كسي است كه وقتي به سختي رسيد بگويد خيلي خوب حالا خدا داده و خدا مي‌گيرد. وقتي آدم ديد كه مال خودش است داده و گرفته ديگر سخت نيست شما وقتي مي‌روي از بانك پول بگيري آن كسي كه پول مي‌دهد ديگر زجر نمي‌كشد چون مي‌گويد خودت داده‌اي و خودت مي‌گيري، اين غير از اين است كه من پول شما را از جيبت بيرون بكشم اگر بخواهم پول شما را از جيبت بيرون بكشم مقاومت مي‌كني كتك كاري مي‌كني، درگير مي‌شويم، مي‌گويي مال من است، چرا مي‌خواهي آن را بگيري؟ اگر گفتم مال تو است بده، نمي‌دهي، اما اگر گفتم مالم را بده خوب اين را مي‌دهي مال خودش است.
انسان اگر بخواهد كمالات را پيدا كند بايد عقايد داشته باشد. نمي‌شود ما بگوئيم انسان بايد مهذب و شريف و متدين و مكارم اخلاق و محاسن اخلاق، انسان بايد انسان خوبي باشد ولي عقايد او پوك باشد، چون ريشـة اخلاق عقيده است من اگر گفتم «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا» يونس/65 اگر عقيده‌ام اين بود كه تمام عزت‌ها مال خداست ديگر هر ساعتي مثل لنگ دور پاي كسي تاب نمي‌خورم، اين لنگ حمام كه قديم بود هر ساعتي دور پاي كسي بود آدمي كه عزت را از خدا بداند آدم متملق نيست تملق نمي‌كند كه اينرا بزرگ كند كه بگويد خوب اين بزرگ باشد من هم در سايـة او به يك ناني برسم. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا» البقرة/165 قدرت از خداست، ديگر نمي‌خواهد به آمريكا و شوروي وابسته بشوي، ديديد كه صدام قدرتش را از آمريكا و شوروي گرفت به چه روزي نشست؟ شاه را ديديد كه قدرتش را از ابرقدرتها گرفت به چه روزگاري نشست؟ ديديد كه امام حسين(عليه السلام) هيچي نداشت لباس نداشت، خيمه‌اش را آتش زدند، به او آب هم ندادند، يعني نه خوراك داشت آب، نه لباس داشت جبه، و نه مسكن داشت خيمه، خوراك، پوشاك, مسكن, هيچكدام از اينها را امام حسين(عليه السلام) نداشت اما عزيز بود، عزت به داشتن نيست. اگر ما معتقد به اين دو تا آيه بشويم ديگر طوري نيست.
يك دعا بكنم: خدايا به آبروي كساني كه مؤمن واقعي بودند، به ما ايماني بده كه عزت و قدرت و همه چيز را از تو بدانيم و اگر از تو بدانيم اينقدر متملق و خودباختگي و دلهره هايمان به خاطر آن رقم ايمان برطرف بفرما(الهي آمين).
3- صلوات و درود خداوند بر صابران
وقتي خبر شهادت را به اميرالمؤمنين دادند گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» البقرة/156 بعد مي‌فرمايد «أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» البقرة/157 آخر آيه مي‌گويد بشارت بده به افرادي كه صبر مي‌كنند اين صابرين از طرف رب. . . يعني خدا بر اينها صلوات مي‌فرستد خداوند به اميرالمومنين صلوات مي‌فرستد چرا؟ براي اينكه صبر كرد. خدا مي‌گويد كساني كه اين رقمي در مقابل حوادث خودشان را نگه مي‌دارند بر اينها باد صلوات از طرف خودش. حالا اينجا من مي‌خواهم لطيفه بگويم شما زيادي گوش بدهيد لطيف است، دو تا صلوات توي قرآن داريم يكي مي‌گويد(من ربهم) صلوات از طرف خداست، يكجا مي‌گويد پيغمبر(صلِّ عليهم) به مردم صلوات بفرست، صلوات از طرف پيغمبر است، سوال: چه كساني را خدا به آنها صلوات مي‌فرستد و چه كساني را پيغمبر به آنها صلوات مي‌فرستد؟ آخر يك نفر را رئيس جمهور به استقبالش مي‌رود توي فرودگاه، يك نفر در آن حد نيست كه رئيس جمهور برود معاون اول مي‌رود يك نفر را معاون اول نمي‌رود يك وزير مي‌رود، استاندار مي‌رود يك نفر را نه، معاونش مي‌رود. يعني هر چه طرف مهم‌تر باشد آن كسي كه استقبال مي‌كند مهم‌تر است. يك پدر و پسر وارد خانـة امام علي(عليه السلام) شدند مهماني، آقا دست پدر را خودش شست بعد ظرف را داد به امام حسن(عليه السلام) گفت تو هم دست پسر را بشور، يعني وقتي پدر و پسر با هم نشستند آدم بايد احترام پدر را. . . بعد حضرت فرمود اگر پسر تنها خودش مهمان من بود خودم دست پسر را مي‌شستم اما چون پدر و پسر با هم آمدند اگر من دست هر دو را بشورم احترام اينها از بين مي‌رود پدر دست پدر را بشورد پسر دست پسر را بشورد، اين درجه هايش مهم است.
آنهايي كه خوف و جوع و توي سختي‌ها خوب هستند، چون قبل از(بشر الصابرين) گفت كه خدا امتحان مي‌كند به خوف و جوع در دعاي ماه رمضان مي‌خوانيم كه(اللهم اشبع كل جائع) جائع، يعني گرسنه، (و نقص من الاموال) يعني اموالشان ناقص شد مالشان كم شد(والانفس) جانشان كم شد(و الثمرات) همه‌اش تلخي است،
4- صلوات و درود پيامبر بر اهل زكات
اگر توي تلخي‌ها صبر كني صلوات از خود خداست، اما اينكه مي‌گويد(صل عليهم) به پولدارهايي مي‌گويد كه وضع مالي‌شان خوب شده است مي‌آيند به پيغمبر زكات بدهند خدا مي‌گويد «خُذْ» مي‌توانيد خودتان معنا كنيد؟ يعني بگير «مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» زكات مردم را بگير، «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» التوبة/103 تو به آنها صلوات بفرست، يعني آنكه توي رفاه خوب است پيغمبر به او صلوات مي‌فرستد، آنكه توي تلخي‌ها خوب است خدا به آنها صلوات مي‌فرستد، اين خيلي فرق مي‌كند. اگر يك كسي با نداشتن كامپيوتر، با نداشتن استاد قوي، با داشتن پدر و مادر بي سواد، اگر توي روستايي كه برق نيست و پدر و مادرش هم مثلا سوادي ندارند اگر اين شاگرد اول شد اين فرق مي‌كند با شاگرد اول كسي كه پدرش پولدار است، دانشمند است، مادرش كمكش مي‌كند، كامپيوتر دارد، آزمايشگاه دارد، او اگر خوب شد مهم نيست. تند رفتن توي سرازيري ارزش ندارد تند رفتن توي سرابالايي مهم است.
مشابه اين را توي آيـة قرآن داريم مثلا يك جاي قرآن مي‌فرمايد «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ» الإنسان/21 يعني خدا اينها را آب مي‌دهد، يك آيـة ديگر مي‌گويد «يُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا» الإنسان/17 يعني به اينها آب داده مي‌شود، يعني خدا به اينها آب نمي‌دهد، يك گروهي ديگر به اينها آب مي‌دهد، گاهي سقا خود خداست، اينها خيلي فرق مي‌كند.
5- بشارت خداوند و بشارت پيامبر
افرادي كه وقتي حق را شنيدند، مثل خيلي از بسيجي‌هاي شماها حق را كه شنيدند دل را به دريا مي‌زدند. مي‌فرمايد «لَهُمْ الْبُشْرَى» يونس/64 كساني كه دل را به دريا مي‌زنند خود خدا به اينها بشارت مي‌دهد. اما كساني كه جگر ندارند دل به دريا بزنند. مثلا مثل حسين فهميده را مي‌گويد خدا به او بشارت مي‌دهد براي حسين فهميده‌ها بشارت از طرف خداست، اما اينهايي كه نه، وقتي يك كاري مي‌گويي فكر مي‌كند حالا من بررسي كنم، جمع بندي كنم، ارزيابي كنم، به كميتـة تحقيق بدهم، كار پژوهشي روي آن انجام بشود، هي سبك و سنگين مي‌كند، يك مرده را هم كه به او مي‌دهي مي‌گويي بشور سبك و سنگين مي‌كند كه اگر چاق است كيلويي بشورد، اگر بلند است متري بشورد، اگر كوچولو است عددي بشورد، آنهايي كه خيلي محاسبه مي‌كنند روي كارشان مي‌گويد «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» الزمر/18 همـة حرفها را گوش مي‌دهند تا ببينند كدام بهتر است كه قبول كنند آنها هم آدمهاي خوبي هستند اما اينقدر نه كه خدا «فَبَشِّرْ عِبَادِي» الزمر/17 پيغمبر تو به آنها بشارت بده، تو بشارت بده به اين بندگان من كه «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» گاهي وقتها مي‌گويي بيا برويم جبهه، مي‌گويد خوب اگر برويم جبهه، با هواپيما است يا با ماشين؟ غرب است يا جنوب؟ هوا گرم است يا سرد؟ اضافه كار نمي‌دهند يا مي‌دهند؟ حق مأموريت مي‌دهند يا نه؟ جزو سربازي ما حساب مي‌شود يا نه؟ سهميـة كنكور مي‌دهند يا نه؟ برويم شهيد بشويم خانواده شهدا حقوق دارند يا نه؟ بالاخره اگر يك انگشت‌مان پريد سي درصد است يا چهل درصد؟ سرگرد هستيم يا سرهنگ؟ اين كتاب را ضمن خدمت بخوانيم به ما گواهينامه مي‌دهند يا نه همينطور الكي بخوانيم؟ آنهايي كه وقتي مي‌خواهي يك كاري بكني خيلي مته روي خشخاش مي‌گذارند و مواظب خودشان هستند. . . حتي به يك بچه گفتند قرآن حفظ كن رفت سوره الرّحمن را حفظ كرد گفت براي اينكه سوره الرّحمن سي و دو بار «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»، دو صفحه‌اش را همينطور حفظ هستيم ديگر نياز به حفظ جدي ندارد، تكراري است. اگر كساني خيلي برانداز كردند، عقل‌شان را جلو كشيدند، خيلي به محاسبات علمي دقيق و عقلي جلو رفتند، مي‌گويد اينها آدمهاي خوبي هستند اما در حدي نيستند كه خدا به آنها بشارت بدهد تو به آنها بشارت بده، اما آنهايي كه وقتي فهميدند حق است با دل و جگر رفتند جلو كار نداشتند حقوقش چقدر است، كم مي‌شود زياد مي‌شود، اصلاً دل به دريا مي‌زدند، كساني كه حق را فهميدند دل به دريا زدند، خدا به آنها بشارت مي‌دهد. كساني كه خيلي سنجيده حركت كردند پيغمبر به آنها بشارت مي‌دهد. گاهي مي‌گويند(قد قامت الصلواه) طرف مي‌دود اگر طرف دويد. . . حالا فرش نيست اشكال ندارد، حالا روي موكت، روي مقوا، روي نايلون، روي خاك، الله اكبر، ديگر منتظر نمي‌ماند كه. . . گاهي وقتها كه مي‌گوئيم اذان بده مي‌گويد يك آمپلي فاير بده، مي‌گوئيم آقا مطالعه كن مي‌گويد كامپوتر بده، مي‌گوئيم درس بخوان مي‌گويد يك اتاق خصوصي بده يك ميز و صندلي هم برايم بخر.
6- رعايت سلسله مراتب در برخوردها
به جگر دارها خدا بشارت مي‌دهد محاسبه گران را پيغمبر، اين پيداست كه سلسله مراتب حفظ مي‌شود. گاهي وقتها خداوند اسم افراد را پهلوي هم نمي‌برد مثلا ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) پدر و پسر بودند دو تايي بنايي مي‌كردند خانـة خدا را مي‌ساختند اما خدا نمي‌گويد كه ابراهيم و اسماعيل خانه مي‌سازند مي‌گويد ابراهيم خانه مي‌سازد بعد مي‌گويد و اسماعيل، بين ابراهيم و اسماعيل فاصله مي‌اندازد مي‌گويد «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ» بعد مي‌گويد «وَإِسْمَاعِيلُ» البقرة/127 وگرنه مي‌گفت(يرفعهما) هر دو با هم مي‌سازند. يكوقت مي‌گويم از جمع واردين تشكر مي‌كنم يكوقت مي‌گويم فلاني و هيئت همراه، وقتي مي‌گويند هيئت همراه، يعني حساب فلاني را با هيئت همراه جدا مي‌كند. اينها معلوم مي‌شود كه بايد سلسله مراتب بايد حفظ بشود. حالا اينجا يك چيزي بگويم، احترام به برادر بزرگ و خواهر بزرگ مثل احترام به پدر و مادر مي‌ماند، يك حديث بخوانم احترام خاله مثل احترام به مادر مي‌ماند، يك حديث بخوانم هر كسي از انسانها سه تا پدر دارد: پدر خودش پدرش است، پدر زنش هم پدرش است، معلمش هم پدرش است، (ولدك) آن كسي كه باعث تولد تو شد، (زوجك) آن كسي كه دخترش را به تو داد، (علمك) آن كسي كه به تو تعليم داد. حساب افراد را بايد بكنيم آقا چه فرقي مي‌كند تو يكي من هم يكي، پيغمبر يك استثناهايي داشت اما يك تكليف‌هاي خاصي هم داشت، مثلا نماز شب بر مردم مستحب است اما نماز شب بر پيغمبر واجب بود در مقابل پيغمبر امتيازاتي هم داشت.
خوب چي دارم مي‌گويم؟ درجات خلوص با هم فرق مي‌كند. در جامعه بايد آداب و سلسله مراتب حقيقي، نه سلسله مراتب الكي، امتيازات ما بايد امتيازات اكتسابي باشد وگرنه بيايند بگويند آقا هر كس خوشگل است به او پول بدهيد خوب اين خوشگل مادر زادي است ما چه خاكي به سرمان كنيم؟ آقا هر كه صوتش خوب است جايزه‌اش بدهيد، من نمي‌دانم. . . بعضي جاها مي‌گويند چون صوتش خوب است جايزه بدهيد، بابا حالا خدا به اين داده به آن نداده اين كه اين كار را نكرده، بگوئيم آقا كساني كه روز سه شنبه متولد شده‌اند جايزه بگيرند اِه! حالا اين مادرش چهارشنبه زائيده اينكه كاري از خودش نكرده، (فلذا فرق ما و مسيحي‌ها اين است كه تاريخ ما هجري است، هجري كاري است كه مسلمانها كرده‌اند، تاريخ مسيحي‌ها ميلادي است، ميلاد وقتي بوده كه حضرت مريم زائيده مي‌تواند امروز بزاد مي‌تواند فردا بزاد ميلاد ارزش نيست، اما هجرت ارزش است تاريخ هجري مهم‌تر از تاريخ ميلادي است. چون هجرت يك كاري است كه انتخاب است) فقر هم همينطور است فقر انتخابي ارزش است فقر تحميلي ذلت است اگر داريم كه من افتخار مي‌كنم كه فقير هستم يعني مي‌توانم پول پيدا كنم افتخار مي‌كنم كه دنبال پول نرفتم تا به كمال ديگري برسم وقتم را كه مي‌خواستم صرف پول كنم صرف چيز ديگري كردم فقر تحميلي نرفته چيزي ياد بگيرد يك آدم بي تخصص و بي خاصيتي است كه هيچ هنري ندارد.
به خانمي گفتند چه هنري داري؟ گفت تخم مرغ درست مي‌كنم گفت پس من هم چاي دم مي‌كنم! خانم من نبود آنها با هم صحبت مي‌كردند! گفت آقا شغل تو چيه؟ گفت من پيش نماز هستم، گفت پس من هم پس نماز هستم، پيش نمازي و پس نمازي يك متر آنطرفتر و يك متر اينطرفتر نه، اينكه مي‌گويند پيش نماز چون درس خوانده است، چون درس مي‌دهد، چون مطالعه مي‌كند، وگرنه صرف اينكه يك متر جلو و گرنه من هم يك متر عقب اگر يك متر جلو شغل است پس يك متر عقب هم شغل است.
(ما كمالات عيسي را قبول داريم منتهي كمالات عيسي(عليه السلام) كه بخاطر زحمت هايش به دست آورده، جوايزي كه مي‌دهند بر اساس اينكه فلاني صوتش خوب است جايزه مي‌گيرد، كساني كه همچين روزي متولد شده‌اند بيايند جايزه بگيرند، كساني كه اسمشان اين است بيايند جايزه بگيرند، خوب حالا من اسمم اين نيست وقتي توي قنداق بودم بابا و ننه‌ام اسمم را نگذاشتند چرا به من جايزه نمي‌دهيد؟ خوب اين جوايز معلوم است كه يك مقدار پول توي دستشان باد كرده مي‌خواهند خرج كنند نمي‌دانند چه كنند ما بايد جوايز را براساس هنر بدهيم خودش چه كرده؟ فلذا كسي كه قدش بلند است، هر كس خشگل است، هر كس خوش صدا است، هر كه اسمش چيه؟ اين جوايز مبنا ندارد بايد ببينيم خود شما چه كرده‌ايد؟)
7- تفاوت گناهان در آثار دنيوي و كيفر اخروي
هر گناهي يك جوري است مثلا گناه لواط قرآن مي‌گويد بقدري خطرناك است كه «جعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا»هود/82 شهر لوط زير و رو شد بخاطر گناه لواط. گناه غيبت تمام گناهان را از بين مي‌برد، آقا من اين همه عبادت كردم بخاطر يك غيبت پوچ؟ باسمه تعالي بله، چرا؟ چون آن آقايي هم كه غيبت كرده بود سي سال زحمت كشيده بود تا آبرو درست كرده بود تو با يك كلمه سي سال آبرو را هوا كردي خدا هم سي سال عبادت تو را بگوئيد. . . هوا مي‌كند. يك خورده جلسه نشاط ندارد همينطوري نصفش را من مي‌گويم نصفش را شما بگوئيد كسي كه چهل سال آبروي كسي را هوا مي‌كند خدا هم با همين غيبت عبادت چهل ساله‌اش را هوا مي‌كند خلاص. آقا يك سوزن بزنيم توي توپ بازي لغو شد؟ بله، يك سوزن به يك گوشه؟ بله، يك سوزن به يك گوشه زدي اما كل فوتبال. . . گاهي انسان يك كلمه مي‌گويد اما همين يك كلمه. . . گناه ربا زناي با مادر است، با كمال متاسف خيلي راحت مي‌پرسند چند سودش است؟ ربا با كمال تأسف حرمتش در بعضي جاها برداشته شده مي‌گويد آقا اينقدر دادم سودش چقدر است؟ مضاربه درست است به بانكها كه پول مي‌دهيد بايد به رئيس بانك بگوئيد چقدر به شما مي‌دهم كه با آن تجارت كنيد اين پنج ميليون را مي‌گذارم شما با آن تجارت كن هر چه گيرت آمد يك خورده‌اش را تو بردار يك خورده‌اش را من حالا علي الحساب يك چيزي هم بده مي‌شود كه قانوني درست كرد كه. . . بانكها اين كار را مي‌كنند اما صاف بگوئيد پول مي‌دهم اينقدر مي‌گيرم تو مي‌خواهي برو بگذار توي خانه مي‌خواهي تجارت كن، من كاري ندارم من پول مي‌دهم اينقدر مي‌گيرم خوب اين رباست.
اما گناه كتمان، گناهي است كه كساني كه حق را بفهمند و كتمان كنند از همـة گناهان بدتر است تنها گناهي است كه توي قرآن اينطور گفته «يَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ البقرة/159 يعني خدا فرشته‌ها جن و انس و ملك، همه‌شان در طول تاريخ لعنت مي‌كنند به كسي كه حق را مي‌فهمد و نمي‌گويد گناه كتمان.
امام صادق(عليه السلام) فرمود مصداق بارز آن كساني هستند كه علي را شناختند اما حقايق و فضائل علي را كتمان كردند. گناه كتمان بدترين و خطرناك ترين گناه است در هيچ گناهي خدا نگفته كه خدا و تمام جن و انس و فرشته در طول تاريخ لعنت مي‌كنند فقط به يك گناه لعنت مي‌كنند به كسي كه حق را مي‌فهمد كتمان مي‌كند. كتمان نكنيد، مرض را كه تشخيص نمي‌دهيد راحت بگو كه مريض عزيز بلد نيستم، استاد سر كلاس بگويد راستش را بخواهيد بلد نيستم، طلبه توي مسجد بگويد راستش را بخواهيد بلد نيستم، جهل‌مان را كتمان نكنيم بگوئيم كه بلد نيستم اگر هم بلد هستيد بايد اعلام كنيد كه آقا اينجا ظلم مي‌شود، نگو به ما چه حرف بزنيم روزي‌مان را قطع مي‌كنند ما بگوئيم اينجا اسراف شد اينجا ولخرجي شد از كارخانه و اداره بيرونمان مي‌كنند. گناه كتمان گناه خطرناكي است و بالاترين كتمان، كتمان فضائل اهل بيت و در رأس آن اميرالمومنين بود. تا اينجا اين جلسه بس است.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز ايمان و معرفت ما را نسبت به خودت پيغمبر و اولياء، بيشتر بفرما(الهي آمين)
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته