1383/8/17 امام علي (ع) و عدالت در حكومت -1 بايگاني سالانه - 1383
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد و آل محمد
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ماه رمضان هشتاد و سه در استان كهكيلويه قرآن و اهل بيت را معنا ميكرديم آياتي كه فوق فهم طبيعي بشر است كه امامان ما دست ما را گرفتند به مرحلـة بالاتري گذاشتند اصلاً معناي امام هم اينست(رفتند توي حسينـة جماران گفتند جنگ جنگ تا پيروزي امام فرمود نه شما سبك ميگيريد جنگ جنگ تا رفع كل فتنه از جهان بعد اين حرف قرآن است امام نقل كرد امام فرمود «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» البقرة/193 يعني افراد عادي ميگويند جنگ جنگ تا پيروزي) افراد همينكه ديدشان بزرگتر شد پشت پرده را هم ميبينند انسان تا وقتي ازدواج نكرده همهاش ميگويد خودم خودم زلفم كيفم شلوارم پالتوم همين كه ازدواج كرد يك خورده خودم باز ميشود ميشود ميشود خودم و زنم و مادر زنم و بچهام يعني مدار. . . بعد وقتي معلم شد ميشود خودم شاگردهايم وقتي پدر بزرگ شد ميگويد خودم و ذريه و نسلم همينطور كه شعاع وجودي هي توسعه پيدا ميكند شعاع فكري هم هي توسعه پيدا ميكنند شب قدر افرادي كه دعا ميكنند چند قسم هستند بعضيها غير از نوك دماغشان و پشت پايشان همين مشكل امروز را ميبينند خدايا مريضمان امشب خوب شود بچهمان هم كنكور قبول شود پول بنايي هم بدهيم قسط وام هم بدهيم يعني هر چه دعا ميكنند به خودش و قسطش و كنكور بچهاش جهازيهاش و نوهاش از يك متري عقب نميآيد.
1- چشم انداز حكومتِ جهاني امام زمان(عليه السلام)
يكي را ميبيني دعا ميكند مثل امام سجاد ميگويد(اللهم اغن كل فقير) همـة فقيرها غني شوند(اللهم اشبع كل جائع)(اللهم رد كل غريب)(اللهم فك كل اسير) اين يك مخ است مخ امام سجاد(عليه السلام) است كه همه را ميبيند البته اين دعا وقتي مستجاب ميشود كه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد چون(كل فقير) تا حالا نبوده و از اين به بعد هم نخواهد شد كه بگوييم هيچ وقت روي كره زمين فقير. . . اين دعايي است كه چشم انداز اخيراً مسئولين مملكتي ما يك چيزي درست كردهاند بنام چشم انداز بيست ساله اينهايي كه طرفدار حكومت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند اينها چشم انداز چندين قرنه درست كردهاند گفتهاند(يملاء الارض) نه(يملاء) شهر ما، نه(يملاء) اداره و اتاق، (يملاء الارض قسطاً و عدلا) كرده زمين پر از عدل ميشود آنوقت كسي كه ميخواهد كره زمين را پر از عدل كند اتاق خودش را لااقل پر از عدل بكند اين پيشكش شما كه آروزيت اين است كه كر? زمين را پر از عدل كند كه يار امام زمان باشي اتاق خودت را از همين امشب از همين امروز. . . آقاي مدير كل آقاي وكيل وزير، اتاق خودت چه جوري است نمازخانه اداره چه جوري است؟ شما الان بين خودت و خدا چيزهاي خوب را بردهاي اتاق رئيس براي نماز خانه يك موكت پاره گذاشتهاي توي راه پلهها، يعني الان بين خودت و خدا خوبها را گذاشتهاي براي محل مذاكره با شما اتاق سوپر دلوكس براي محلـة مذاكره با خدا. . . صدها شهرك داريم همه چيزي دارد مسجد ندارد يعني به فكر همه چيزي بودند به فكر نماز نبودند محلههايي داريم كه خانهها همه چيزي ساخته شده ولي ميگوئيم آقا شما كه خانـة صد متري پانصد متري چهل متري هر خانهاي يكي يك متر هم پول براي مسجد بدهيد اگر نداريد چطور هفتاد متر براي زندگيات ساختي؟ اگر داري تو كه هفتاد متر ساختهاي فكر كن هفتاد و يك متر يكي يك متر مسجد را بسازيد ما بيائيم. . . ما همين الان توي محلـة خودمان توي خانـة خودمان گير هستيم يك كسي يك مرغ داد به نوكرش گفت من ميخواهم مرغ را با مغز گردو فسنجان كني اگر خوشمزه بود آزاد هستي اين هم به عشق اينكه آزاد ميشود اين هم خوراك خوشمزهاي درست كرد شب كه غذا را آورد اين مغز گردوها را خورد مرغ را نخورد گفت ببين اين مرغ را فردا با بادمجان و لپه درست بكن اگر خوب بود. . . دو مرتبه مرغ را برداشت از توي اين قابلمه گذاشت توي يك قابلمـة ديگر با لپه و باز لپه را خورد مرغ را نخورد گفت اينرا فردا با خورشت سبزي درست كن اگر خوشمزه بود آزادت ميكنم اين نوكر گفت آقا خواهش ميكنم نميخواهم من را آزاد كني اين مرغ را آزاد كن چند بار رفته توي قابلمه و بيرون آمده بيرون بس است من را نميخواهد.
2- ما كه آرزو داريم دنيا پر از عدل شود. . .
ما كه آرزو داريم دنيا پر از عدل بشود چطور شما اجازه ميدهي ناودان شما ديواري نباشد ناودان شما افقي باشد كه آب گل آن سر مردم بريزد يعني پشت بام شما آب نباشد اما آب گل سر مردم. . . اين عدالته؟ شما چطور اجازه ميدهي زبالهها را توي كيسـة نايلون نكني خانـة شما تميز باشد اما آن كارمند شهرداري به دردسر بيفتد. شما چطور اجازه ميدهي گاز بزني كه خودت زودتر برسي اين آب جوبها اين آب گلهاي خيابان به هر كس پاشيد، پاشيد، من برسم هر كس گلي شد گلي شد شما چطور اجازه ميدهي كه مقداري پول خرج نميكني آبگرم كن خانهات را درست كني دودههاي آبگرمكن خانـه شما لباس خانـة همسايه را پر از دوده ميكند چطور شما اجازه ميدهي براي اينكه شما از اين آهنگ خوشت ميآيد صداي آهنگ را بلند ميكني شيشه را پائين ميكشي حالا يك راديو قراضه خريدن كه پز ندارد اينكه هنر نيست صداي اينرا بلند كردهاي ميخواهي بگويي من روشنفكرم، ميخواهي بگويي ماشين من راديو دارد، اين مثلاً چي ميخواهي بگويي؟ انگيزه دلت چيه؟ بابا توي ماشين خودت ميخواهي راديو روشن كني روشن كن بگذار اين آقا هم توي خيابان گوشش آرام باشد. چطور اجازه ميدهي براي اينكه خودت عروس ميبري مردم از خواب بيدار شوند ساعت دوِ بعد از نصف شب بوق بوق ميكني شادي كردن غير از اينست كه مردم را اذيت كني چطور منِ آخوند براي اينكه حديث بخوانم بلندگوي مسجد من مردم آزاري ميكند؟ چطور من موز و خيار ميخورم پوستش را دور نيدازم هر كس افتاد به درك چطور من اجازه ميدهم كه برف خانه را بريزم توي كوچه يخ بكند هر كه افتاد به درك چطور من اجازه ميدهم كه كلاه ايمني سر نگيرم از موتور بيفتم زمين از مردم ماليات بگيريم خرج ضربه مغزي جواني بكنم كه روي هوس خواسته چرخ موتورش را بلند كند ما توي خودمان گير هستيم از زن داري شوهر داري بچه داري عروسي عزا فاتحه، اگر واقعاً خواسته باشيم بايد قدم به قدم عدالتهاي كوچك. . . از مسائل جزئي شروع كنيم يك خاطره بگويم.
3- عدالت حتي در ساده ترين قضاوت
دو تا بچه خط نوشتند دادند به امام حسن مجتبي(عليه السلام) كه خط كدامها بهتر است تا حضرت نگاه كرد به اين دو تا خط امام علي(عليه السلام) فرمود حسن جان! مواظب باش داري قاضي ميشوي، يك ذره فرق بگذاري از مرز عدالت بيرون ميآيي، يعني فكر نكن كه قضاوت در كلان است گاهي در تشخيص اينكه خط من بهتر است يا خط تو دقت كن.
يك خانمي دو تا بچه داشت سه تا هم خرما داشت گفتند مامان خرما، يك خرما را داد به اين بچه يك خرما را داد به آن بچه خرماي سومي را خيلي با دقت نصفه كرد خيلي دقت كرد حضرت امير(عليه السلام) دقت اين خانم را ديد گفت خانم تو بخاطر اين عدالتي كه داري اهل بهشت هستي، عدالت يكبار حكومتي است يكبار در يكدانه خرما است يكبار در يك نمرهاي است كه معلم ميدهد كه اين حقش هست يا حقش نيست.
هدف همـه انبياء عدالت بود، امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه بيايد يهودي خواهد بود مسيحي هم خواهد بود اما عدالت خواهد بود يك مسلماني دزدي كرده بود لو رفت تا ديد آبرويش رفته قاليچهاي را كه دزديده بود مثلاً، پرت كرد خانـه اين يهودي، رفتند يهودي را آوردند قاليچه را هم از خانهاش آوردند قاضي اسلامي فوري آيه نازل شد پيغمبر اين يهودي پاك است مسلمان دزدي كرده است آيه نازل شد كه اگر دستت را نگرفته بودم ممكن بود صحنه سازيهايي كه ميكردند تو را به قضاوت ناحق وادار كنند. كار خيلي ظريف و سخت است در حرفهايي كه ميزنيم حق كه نگوييم از عدالت بيرون آمدهايم شخصيتي از دنيا رفت بيت مرجع تقليد نامه نوشت فوت ناگهاني فلاني را به حضرت آيت الله العظمي فلاني اطلاع داديم ايشان به شدت نگران شد و تسليت گفت آوردند آقا امضاء كند گفت نه، به شدت ناراحت نشدم اين نامه را عوض كنيد نامه را دفتر آقا عوض كرد خبر فوت ناگهاني فلاني به حضرت آيت الله اطلاع داده شد ايشان ناراحت شد رفت امضاء كند گفت راستش را بخواهيد ناراحت هم نشدم پير بود وقت مردنش هم بود ما هم بايد بميريم مرگ براي همه هست حالا يا سه شنبه يا چهارشنبه گفتند آقا ميشود خودت بنويسي؟ گفت بنويسيد كه خبر فوت ايشان رسيد خداوند ايشان را رحمت كند و به بازماندگان صبر بدهد اين كلمات خيلي مهم است كه من براي چي. . . (تشكر مقام معظم رهبري از آن وزنه بردار عزيز نميگويد چون وزنه بلند كردي اگر آقا تشكر كند از بلند كردن وزنه فردا اين وزنه بردار به هر مرضي گرفتار بشود آقا هم در گناه او شريك است فرمود به خاطر اينكه ميليونها ايراني را خوشحال كردي خوشحال شدن شما چيز ثابتي است اما اين وزنه برداشتن امروز شاد است فردا ممكن است عوارضي هم داشته باشد خدا انشاء الله همه وزنه بردارها را سلامت بدارد ولي كارهاي سخت سختيهايي هم دارد. ببينيد ما بايد مواظب باشيم كلمهاي كه ميگوئيم براي چي. . . همه كارهايمان بايد ملاك داشته باشد.
پيرمردي بود مجتهد بود استاد امام بود اين وقتي ميخواست برود سجده كند يك مهر از كيسهاش در آورد ميگذاشت و سجده ميكرد گفتند يعني چه؟ اين مهر را قبول ندارد، مهر را نجس ميداند مهر را دزدي ميداند، خيلي گير دادند رفتند گفتند گفتند آقا چرا به مهر جيبت نماز ميخواني؟ گفت من حدود هشتاد سال دارم لاغر و پير زمستان است اين مهر يخ كرده تا ميگوييم(سبحان ربي الاعلي و بحمده) همـة سرم درد ميكشد سرم تير ميكشد اين مهر را در جيبم در ميآورم لااقل يخ نيست. يكي ديگر رفت مهر بخرد گفت من مهر چهارگوش ميخواهم گفتند نداريم وقت نداريم بخر برويم ولش كن، گفت آقا من دليل دارم گفتند چيه؟ گفت من مهرم گرد بود يكبار مهر به پيشانيام چسپيد سرم را كه برداشتم مهر افتاد تند و تند رفت من پيش نماز بي مهر شدم نميدانستم چه خاكي به سرم كنم تصميم گرفتم ديگر مهر گرد نگذارم. يكي ديگر وقتي ميرفت جوراب بخرد همه جورابهايش را يك رنگ ميخريد اين فكر گروه تواشيح دارد گفت براي گروه تواشيح ميخري؟ گفت نه، گفت بچه هايت همه يك قد هستند؟ گفت نه، گفت چيه كه اصرار داري همه يك رنگ باشند؟ گفت اگر همه جورابها يك رنگ باشند اگر جوراب سرمهاي كه پايم است يكياش نوك آن سوراخ بشود بايد يك جفت را دور بيندازم اما وقتي همه سرمهاي يكي كه سوراخ شد يكي را عوض ميكنم يك جفت را دور نمياندازم اينها يكسري مسائلي است كه. . . ما خبر نداريم. يكبار گفتند بيا پهلوي خلبانها بنشين آن جلوي خلبانها ما را بردند توي آن اتاق جلو ديديم چقدر دكمه است بعد ديديم يك غذا براي اين خلبان آوردند يك غذا براي آن خلبان دو خلبان داشت ما فكر كرديم چون اينها خلبان هستند كلاسشان بالاست غذاهاي. . . بعد فهميدم اين يكي از اصول مديريت شكم است قانون اين است كه هر دو حق ندارند يك نوع غذا بخورند اگر هر دو يك غذا بخورند غذا فاسد بشود يكمرتبه دو تا خلبان مسموم ميشوند هواپيما پائين ميافتد يكيشان بايد پنير بخورد يكيشان بايد گوشت بخورد هميشه بايد غذا رنگاورنگ باشد كه اگر يكي مسموم شد آن يكي سالم باشد عدالت از طريق جوراب تا فضا نوردي خلبان تا نصفه كردن خرما تا خط امام حسن(عليه السلام) براي بچهها اينها خيلي دقيق است يك چيزي)
4- پل صراط، براساس عدالت است
مي گويند كه پل صراط از مو باريكتر است از شمشير تيزتر است بعد آن پل صراط توي دنيا هم همينطور است تشخيص عدالت از مو باريكتر است از شمشير. . . يعني آدم خواسته باشد واقعاً. . . گاهي وقتها ميخواهد خمس بدهد الان توي ذهنم هست كه كدام تاجر ميشناسم رفته بود پهلوي يكي از مراجع تقليد گفته بود آقا ما حاضريم از شما تقليد كنيم به شرط آنكه سهم امام كه ميدهيم به خودمان اجازه بدهي هر طور كه خودمان تشخيص ميدهيم بدهيم آقا هم فرموده بود نميخواهم از من تقليد كني مال امام زمان نه مال تو است نه مال من هر جا امام زمان راضي است نه هر جور كه تو سليقهات ميگيرد كه هر كه را كه دوستش داري به او بدهي و هر كه را كه دوست نداري به او ندهي شما با مال امام زمان نميتواني رفيق بازي كني نميخواهم از من تقليد كني بلند شو برو بيرون يعني بعضيها حتي ميخواهند مرجع تقليد را. . . يعني پول دارد فكر ميكند عقل هم دارد دين هم دارد البته بعضيها هم بندگان خدا نميدانند شما سهم امام كه ميدهي بايد چشمت را ببندي بدهي به دست مرجع تقليدت اول انتخاب كن مرجعي باشد كه سوادش از همه بيشتر باشد تقوايش از همه بيشتر باشد هوي و هوس هم نداشته باشد ديگر وقتي اينها را فهميدي دو دستي پول را بده به آقا و بيا بيرون بله به آقا ميتواني بگويي من هم فقرايي را سراغ دارم خيلي وضعشان داغان است اگر خواستيد ميتوانيد بخشي از آنرا برگردانيد من بدهم اما ما تقليد ميكنيم اگر به ما اجازه دادي. . . عدالت مسئله مهمي است در همه چيزي و در. . .
گاهي ممكن است تفاوتهايي را ببينيد باز فلسفه دارد مثلا داريم وقتي مهمان دارد ميآيد ساك او را بگير و بياور تو اما وقتي ميرود ساكش را كمكش نكن آدم اينرا نميفهمد كه چرا اينجوري است وقتي سوال ميكنند ميگويد وقتي ميآيد ساكش را ميگيري يعني خوش آمدي اما وقتي ميرود ساكش را ميبري يعني خوش آمدي اين فرق ميكند خوش آمدي با خوش آمدي ساك را ميگيري ميآيي تو يك معنا دارد ساكش را همراهش ميبري يك معناي ديگر دارد اينها فرق ميكند اسراري هست منتهي لازم نيست همه اسرار را ما بدانيم.
5- بعثت پيامبران براي اقامه قسط و عدل در جامعه
همه انبياء آمدند براي عدالت قرآن ميفرمايد ما قرآن را نازل كرديم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» الحديد/25 براي اينكه خود مردم اهل قسط و عدالت بشوند امام علي(عليه السلام) حكومت را به دست گرفت فرمود خليفه سوم اموال بيت المال را به افرادي بخشيده يكي يكي بايد برگردانند ببينم اگر به ناحق بخشيده اموال را برگردانند حتي اگر آن اموال مصرف شده باشد حتي اگر مهريـة خانمها شده باشد حتي اگر، حتي اگر، حتي اگر، هي چي باشد من اموال را برمي گردانم اگر علي ميخواهد حكومت كند اينطور نيست كه حالا گذشتهها را رفو كن برود، به امام پيشنهاد كردند كه معاويه يكسري پول ميدهد افرادي را ميخرد شما هم بالاخره سبيل اينها را چرب كن دورت باشند فرمود ابدا، آقا يك خورده پول بده ايشان ساكت بشود فرمود من حق سكوت نميدهم، سمپاشي ميكنند؟ سمپاشي بكنند من باج نميدهم در مكه افرادي كه اهل مكه بودند فكر ميكردند بايد يك جور ديگري حركت كنند آيه نازل شد شما با ديگران فرقي نميكنيد «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» البقرة/199 همان راهي كه همه ميروند شما هم همان راه را برويد.
امام جواد(عليه السلام) را براي مراسم از يك در خصوصي ميآوردند امام رضا(عليه السلام) نامه نوشت به پسرش كه شنيدهام شما از در عمومي نميروي از در خصوصي ميروي البته اينجا فرق ميكند يكوقت از در عمومي و از در خصوصي دليلي دارد اگر دليل دارد دليل درست است اما اگر دليل ندارد، يكوقت در عمومي شلوغ است يكوقت جاي پارك ندارد يكوقت مسئله امنيت است پيغمبر ما اول زندگياش گرد مينشست اواخر زندگياش پليس هم داشت انشاءالله برويد مدينه چند تا ستون هست يكي ستون توبه است يكي را نوشته(استوانـ? حرث) يعني ستوني كه نگهبان آنجا بود يعني پيغمبر مشهوري كه شبانه دوست و دشمن يكمرتبه ميآيند، پيغمبري كه آن رقم شرايط دارد فرق ميكند با پيغمبري كه هنوز اول كارش است به هر حال شرايط فرق ميكند. امام رضا(عليه السلام) نامه نوشت به امام جواد(عليه السلام). هم به پيغمبر ما هم به پيغمبرهاي ديگر پيشنهاد ميدادند كه اين فقيرها را دور انداز ما دور تو جمع شويم فرمود «وَمَا أَنَا بِطَارِدِ» هود/29 اينكه ميگويم مشكل است ولي حالا بايد بگويم حالا ما نيستيم نيستيم بسم الله الرحمن الرحيم ما نيستيم ما نيستيم ما نيستيم اما حضرت علي(عليه السلام) بود.
6- سخت گيري امام علي(عليه السلام) در تقسيم بيت المال
بيت المال را آوردند حضرت امير(عيله السلام) تقسيم كند اول كه فقراي كوفه هفت قبيله بودند از هر قبيلهاي يك نماينده گفت شلوغ نكنيد دور بيت المال يك طناب بست يك ديوار طنابي فرمود هفت نفر بيشتر اينجا نيايند شلوغ ميشود آدم توي شلوغي نميتواند كاري بكند هفت نفر بيايند نماينده هفت تا قبيله بيت المال را تقسيم بر هفت كرد و جايش نماز خواند و جارو ميكرد مثلا گندمي چيزي كه بود وقتي ظرفهاي مثلاً اجناس را رفت بلند كند يك تكه نان افتاد پائين حضرت فرمود اين نان هم مال هفت قبيله است دو مرتبه ايستاد پيغام داد كه هفت تا نماينده بيايند اين نان را تقسيم بر هفت كرد نميدانم اين دستور العمل را خودش بايد عمل كند اين نسخه را ما كه نميتوانيم.
(من يكوقت رفتم خدمت امام(رضوان الله تعالي عليه) زمان جنگ بود گفتم آقا من توي سخنرانيها هيچكس پول به من نميدهد از همين تلويزيون هم كه بيست و پنج سال است كه هستيم يك مهمان عمره شدهام باقياش همهاش مجاني بود عوامل خوب هر كس كار ميكند پول ميگيرد بنده نه براي تحقيق پول ميگيرم نه براي سخنراني گفتيم ما كه سخنراني ميكنيم به ما پول نميدهند ولي خوب بالاخره يك جا كه ميرسيم تلفن ميكنيم دوش ميگيريم كاغذ فتوكپي نيازهايمان را تأمين ميكنيم ميرويم براي ارتش سخنراني ميكنيم آنجا بنزين ميزنيم بعد ميرويم براي سپاه سخنراني ميكنيم آنجا روغن عوض ميكنيم بعد ميرويم براي جهاد سازندگي آنجا غذا ميخوريم قاطي پاتي ميشود ولي من مجاني سخنراني ميكنم ولي خوب زندگيام توي همين اداره ميشود خودم و ماشينم و پاسدارم امام فرمود همه را بايد از هم جدا كني گفتيم اِه! ما تا حالا فكر ميكرديم ما مال مردم هستيم و مردم هم مال ما پول نميگيريم زندگيمان بايد تأمين بشود يك خورده كيلويي فكر ميكرديم آيت الله يك شهري به رئيس هيئت ابوالفضل گفت قاليهاي مسجد وقف مسجد است توي حسينه نبر چيزي كه وقف مسجد است توي حسينه نبر گفت برو شيخ! ابوالفضل دو تا دستهايش را براي خدا داد حالا خدا دو تا زيلوهايش را به ابوالفضل نميدهد؟ ! اينرا ميگويند قضاوتهاي كيلويي ما هم اين طور فكر ميكرديم كه هر جا سخنزاني ميكنيم بايد. . . ديدم خيلي سخت شد گفتم آقا پس اگر عدالت اين است من يكي نيستم گفتم چه كنم؟ گفت شما بنزين كه ميزني بنويس چند ليتر آن توي راه سپاه بود برگشتيم توي راه جهاد، توي راه. . . گفتم اگر اين زندگي است من بايد همهاش نگاهم به عقربك بنزين باشد من بايد توي ماشين فكر كنم كه چي سخنراني كنم، اگر اينقدر دقيق است من نيستم يعني نميتوانم براي من عسر و حرج است من ميروم نهضت سواد آموزي ماشين آنجا سخنراني آنجا خدمت آنجا از يك جا ميخورم براي يك جا هم كار ميكنم اينكه من خواسته باشم توي همـة ايران بگردم اين. . . امام فرمود اگر واقعاً اينطور است تو مهمان من باش من ولايت دارم به تو اجازه ميدهم تا مادامي كه با اين شرايط هستي كه سخنراني هايت مجاني است تو هم از امكانات نظام استفاده كن رسيدي اينجا هلال احمر است بگير بخواب رسيدي آنجا كلانتري است وضو بگير برو تلفن كن گفتم آقا ما در نهضت سوادآموزي شوراي مركزي پنج نفر هستيم شما ميشود به آن پنج نفر اجازه بدهي فرمود نه، به تو اجازه ميدهم تو حسابت با ديگران فرق ميكند تو ميخواهي تاب بخوري سالي صد تا سفر داري آنها كه اين سفرها را ندارند.)
7-خلافِ ديگران، مجوز خلاف ما نميشود
حالا شما ميگويي آقاي قرائتي چي داري پشت دوربين ميگويي بردند خوردند تو چي ميگويي نميفهمي يا فكر ميكني ما نميفهميم، بسم الله الرّحمن الرّحيم ميفهمم اما دو تا حرف دارم 1- اول اينهايي كه ميگويند بردند و خوردند بايد ثابت بشود دوم اگر تازه ثابت شد فلاني برد و خورد بردن و خوردن او دليلي براي بردن و خوردن من نميشود اگر كسي يك قالي برداشت برد نبايد گفتاي بابا شيخ ساده است نوشته كفشت عوض شد حلال است يا حرام بابا بردند، اگر يك كسي قالي دزديد آن دليل كفش دزدي من نيست علاوه بر اينكه آنكه ميگويد بردند و خوردند تا ثابت نشود من حق ندارم چيزي بگويم.
يك خاطره دارم نميدانم برايتان گفتهام يا نگفتهام، حالا چون نيم دقيقه است بگويم تكرارش هم طوري نيست چند وقت قبلها يك كسي آمد در خانه ما را زد چند تا مرغ آورد گفتيم چيه؟ گفت من يك مرغداري دارم توي جاده فلان جا همه ميگويند مال قرائتي است كه توي تلويزيون است سالها است سودش را ميخورم مردم منطقه فحش آنرا به تو ميدهند دلم برايت سوخت گفتم يكبار بروم برايش مرغ ببرم حالا ما چه خاكي به سرمان كنيم كه اين مرغداري مال ما نيست كارخانه مال ما نيست، هر چي برج و كارخانه و مزرعه و شركت و خانه و هر چي دارم توي تلويزيون اجازه ميدهم برويد منفجر كنيد جز خانهاي كه خودم نشستهام وسط تهران نزديك چهار راه حسن آباد همين طور زعفرانيه كامرانيه آن مزرعه آن برج همينطور ميگويند بردند حالا من نه وكيلم نه وزيرم نه سفيرم دو تا پست داريم يكي توي نهضت سواد آموزي رئيس بي سوادها هستم يكي هم توي ستاد نماز رئيس بي نمازها، يكوقت رئيس جمهور با ما شوخي كرد گفت آقاي قرائتي شما هنوز رئيس بي نمازها و بي سوادها هستي گفتم من ديدم اگر رئيس جمهور شوم بعد از هشت سال بايد بروم كنار گفتم يك پستي بگيرم كه حالا حالاها باشد يعني بي نماز و بي سواد حالا حالاها هست يعني بي نماز و بي سواد حالا حالاها هست!
برادران و خواهران خلاف ديگران مجوز خلاف شما نيست 1- خلاف ديگران را تا ثابت نشده باور نكنيد چون گاهي ميگويند بعد شب اول ماه آن استان پيدا ميشود يكبار شب عيد فطر گفتند ماه ثابت شده فردا عيد فطر است گفتند كي ثابت كرده؟ گفتند فلان استان، زنگ زدند به امام جمعه گفت بله اينجا مشهور است كه ماه را ديدهاند، گفتند ميشود دليل گفت فلان محله مشهور است رفتند فلان محله گفتند ماه را ديدهايد گفتند بله مردم مسجد ماه را ديدهاند رفتند توي مسجد گفتند ماه را ديدهايد گفتند مش عباس خادم ماه را ديده رفتند پيش مش عباس خادم ديدند اصلاً كور است اصلاً چشم ندارد هيچي ببيند تا چيزي را به يقين نرسيد قضاوت نكيند.
8- در مسير عدالت باشيم، گرچه عادل نيستيم
عدالت در گفتگوها «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» الأنعام/152 حرف كه ميزنيد توي حرفهايتان عدالت باشد در نگاه بايد عدالت باشد حضرت ميفرمايد(. . . . . بينهما في لحظـ? و نظره) نگاهي كه ميكنيد به هر دو يك جور نگاه كنيد. حديث داريم چقدر خوب است كه آدم عدالت را بگويد و چقدر سخت است كه عمل كند بنده كه چه جوري تعبير كن خودم را بايد بگويم خيطنّ يعني تاكيد ثقيله دارم يعني. . . يعني من نميتوانم من واقعش نميتوانم ولي دوست دارم به يكي از بزرگان گفتم راستش را بگو تو خودت را عادل ميداني يك خورده فكر كرد گفت خودم را عادل نميدانم اما دوست دارم عادل باشم آخر بعضيها. . . به يك كسي گفتند بي غيرت گفت ببخشيد غيرت چيه؟ گفتند هيچي خوشا بحالت، آخر بعضيها اصلا نميدانند عدالت چي هست، حالا ما بدانيم عدالت چيه علاقه هم داشته باشيم كه كارهايمان به سمت عدالت برود همين علاقهاش هم خوب است قرآن ميفرمايد «يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» التوبة/108 ميگويد در مسجدي نماز بخوانيد كه مردمش دوست دارند خوب باشند ما اگر دوست داشته باشيم كه عادل باشيم از همين امروز فرق نميگذاريم سلام هايمان را، به همه يك جور سلام ميكنيم يك كسي از مسجد بيرون آمد گفت من پشت سر آقا نماز نميخوانم گفتند چرا؟ گفت آقا عادل نيست گفتند چه كرده كه عادل نيست؟ گفت سه رقم سلام ميدهد به بچهها ميگويد عليك السلام به آدمهاي معمولي ميگويد سلام عليكم به پولدارها ميگويد سلام عليكم و رحمـ? الله ميگفت چون جواب سلام هايش فرق دارد. . . من گفتم آقا جان ببين اول اين معناي ضد عدالت نيست عدالتي كه پيش نماز دارد يعني گناه كبيره نكند حالا تبعيض در جواب سلام اينكه جزو گناهان كبيره نيست برو نماز بخوان بعد تنگ گوشش بگو آقا چرا جواب سلامها را فرق ميگذاري ممكن است پولدارها را اگر بخاطر پولش جواب سلام ميدهد حق با تو است ممكن است پولدارها پولداري است كه خدمت كرده بخاطر خدماتش. . . تو چرا سوء ظن ميبري اين پولدار ممكن است هر وقت اين پيش نماز به او نامه ميدهد كه اين مشكل را حل كن حل ميكند ممكن است اين پولدار بخاطر خدماتش مورد تفقد آقا قرار گرفته بله اگر اين پولدار هيچ هنري ندارد هيچ سخاوتي ندارد فقط اسكناس دارد اگر آقا بخاطر اسكناس جواب گرم را به او ميدهد اينرا به آقا تذكر بده ما هم آخونديم و نياز به تذكر داريم پس ببينيد نماز جماعت را برو چيزي هم از هيئت امنا مكبر آقا ديدي تنگ گوش او بگو ممكن است آقا توجه نداشته باشد(من يكمرتبه ديدم يك آقاي خيلي مهمي خيلي مهم، يك قرآني روي سجادهاش است تنگ گوشش گفتم آقا اين قرآن را ميداني كي چاپ كرده؟ اين قرآن فلاني است آنوقت روي ميز شما دوربين دارد نشان ميدهد گفت خوب توجه نداشتم برداريد يكوقت يكي كسي يك قرآن كذايي را كه چاپ فلاني است ميآورد ميگذارد و دوربين هم نشان ميدهد ميگويند برو بابا ببين خود آقا روي سجادهاش چه قرآني بود، امام حسين(عليه السلام) هم ظهر عاشورا نياز به تذكر داشت آمدند گفتند آقا ظهر شده فرمود(جعلك الله من المصلين) خدا تو را خير بدهد كه گفتي يعني نگوئيد چون آقاست ميداند به همه اقتدا كنيم به همه تذكر بدهيم) سوءظن به هيچكس نداشته باشيم خلافي را كه ديديم تذكر بدهيم دليلشان را هم قبول كنيم به ما چه راست ميگويد يا دروغ ميگويد آقا اين لباسها مال خودم است لازم نيست تجسس كنيم كه راست ميگويد يا دروغ.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز گرايش فكري و روحي و عملي را بسوي عدالت علوي بيشتر بفرما(الهي آمين).
آن كسي كه منحصر به فرد بود امام علي(عليه السلام) عدالت علي را هيچكس در تاريخ نخواهد توانست پياده كند، خدايا در آستانـة ضربت خوردن حضرت علي بينندهها بحث را ميشنوند به آبروي آن عادل هر چي شب قدر براي خوبها مقدر ميكني همـة آنها را براي همه ما مقدر بفرما(الهي آمين).
هر چي از ما بي انصافي و بي عدالتي سر زده خدايا به ما توفيق جبران و اصلاح بفرما(الهي آمين).
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته
|