1381/12/8 تفسير سوره قصص بخش بيست و يکم بايگاني سالانه - 1381



«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

ادامه سوره قصص را تفسيرش را داشتيم به اين آيه رسيديم که خدا به پيامبرش مي‏گويد: که نبودي ما به پيامبران قبل در کوه طور و از جانب غرب و از شاهدين و از جانب غربي نبودي، خلاصه وصل به تاريخ باش. که خبرهايي در تاريخ بوده که تو نبودي ما اين‏ها را از علم غيب به تو گفتيم. اگر انسان از غيب از اطلاعات آسماني جدا بشود خودش همين اطلاعات دورش را مي‏بيند. خوراک، پول، مسکن. يک عربي حرف قشنگي مي‏زد مي‏گفت: ما قبل از اينکه پيامبر بيايد همه‏اش نگاهمان به زمين بود، شر و شراب و عيش و غارت و قتل. يه مرتبه پيامبر آمد گفت: «فلا اُقسم بمواقع النجوم» به مدار ستارگان قسم خورد ما را از پائين برد رو به بالا، قبل از آمدن انبياء مردم در مقابل سنگ و چوب سجده مي‏کردند، از جماد رفت به خالق، نبودي که ما چطور تو را بند کرديم به گذشته و آينده و تاريخ. بعد مي‏فرمايد: اين‏ها همه رحمت بود. آيه 47 سوره قصص که يک بخش از آن را گفتم مي‏گويد که: «و لو لا ان تصيبهم مصيبة بما قدمت ايديهم فيقولون» وقتي گير مي‏کنند مي‏گويند تقصير تو است اگر يک پيامبري مي‏فرستادي ما را هدايت مي‏کردي ما دچار بدبختي نمي‏شديم. براي اينکه مردم يک حرفي نزنند ما پيامبر فرستاديم. آخه اگر شما از يک خيابان بروي و پليس جريمه ات کند شما مي‏گويي تقصير شماست. تابلو ورود ممنوع نبود. براي اينکه گير ندهيد که بدبختي‏هاي ما به خاطر اين است که تو اعلام نکردي پيامبر فرستاديم که کسي نگويد من نمي‏دانستم. تا اين آيه را در جلسات قبل آمده بوديم؛ بحث ما ادامه تفسير سوره قصص آيه 47؛ «و لو لا ان تصيبهم مصيبة بما قدمت ايديهم فيقولوا لو لا ارسلت الينا رسولا فنتّبع آياتک و نکون من المؤمنين»: براي اينکه وقتي مصيبت به مردم مي‏رسد به خاطر عملکردشان، مردم گرفتار مي‏شوند به خاطر کج رويشان غلطي مي‏کنند چوب خوره و خلافي مي‏کنند جريمه مي‏شوند. دروغ مي‏گويد بي اعتبار شده. و سيگار مي‏کشد تنگ سينه پيدا مي‏کند دور حوضش نرده نمي‏گذارد بچه‏اش غرق مي‏شود. درست رانندگي نکرده تصادف مي‏کنه و مراعات بهداشت را نمي‏کند مريض مي‏شود. همينطور که اين کارها ملموس و پيداست يکسري چوبهايي که ما مي‏خوريم علّتش پيدا نيست. بايد پيامبر بگويد که چون همچين کردي آبروي فلاني را ريختي آبرويت را ريختند. براي اينکه مصيبتهايي به مردم اصابت مي‏کند و گرفتاري به مردم مي‏رسيد به خاطر «بما قدمت ايديهم» آنوقت بعد مي‏گويد بعد زباندرازي مي‏کنند که: «لو لا ارسلت الينا رسولا» خدايا چرا رسول نفرستادي رسول فرستادي اگر رسول مي‏فرستادي ما دچار اين بدبختي نمي‏شديم. مي‏گويد براي اينکه مردم يک حرفي نزنند ما پيامبر فرستاديم: خلاصه اينکه در جلسه قبل، آيه قبل فرمود نبوّت رحمت است.
هدف بعثت پيامبران، اتمام حجت بر مردم
اين جلسه مي‏خواهد بگويد نبوّت اتمام حجت است. ما پيامبر فرستاديم تا اتمام حجت کنيم. سؤال: آيا واقعاً عقل کافي نيست؟ آيا علم کافي نيست؟ آيا تربيت خانوادگي کافي نيست؟ آيا وجدان کافي نيست؟ پاسخ: دليلش اين است که همه جنايت‏ها را عاقل‏ها مي‏کنند، ديوانه‏ها خطري ندارند، يک سنگ به شيشه مي‏اندازند تمام طراحي هايي که دنيا را به آتش مي‏کشد چه کسي دنيا را تهديد مي‏کند؟ آمريکا، آمريکا مگر ديوانه است. چه کسي تهديد مي‏کند امنيّت‏ها را، امروز افغانستان و عراق، فردا جاي ديگر، مگر آمريکايي ديوانه است، مگر بي سوادند مگر جامعه شناس و روانشناس ندارند، اوه آنقدر دکتراي علوم تربيتي آنجاست، آنقدر دکتراي حقوق در آمريکاست و حقوق ملت‏ها از بين مي‏رود. خود ما، مي‏توانيم آمار بدهيم که افرادي از ما که باسوادتر هستند، يعني اينکه 30 تا کتاب خوانده است فسادش کمتر از 29 تا و اين از 28 کتاب کمتر، يعني بگوئيد هر کس يک کتاب بيشتر بخواند خوب‏تر مي‏شود نه، باسوادتر مي‏شود ولي خوبتري معلوم نيست. هيچ دليلي نداريم که آنها که علم و درست بيشتري دارند خلاف، گاهي همان عقل و علم را وسيله قرار مي‏دهد که خلافش پررنگتر باشد. مثلاً يک گيوه دوز چقدر مي‏تواند دزدي کند يا خلافکار باشد، مي‏گوئيم کفش بدوز بايد کک‏ها را ريز بزند مي‏دزدند درشت مي‏زنند، يعني دزدي گيوه دوز در کک است يک ميوه فروش خلافش در يک صندوق پرتقال، فاسدها را زير و بزرگ‏ها را رو مي‏گذارد، خلافش در چهار تا پرتقال است و در چهار تا کک اما اگر يک آدم عاقل، دانشمند و تحصيل کرده در سطح بالا تربيت انبياء نباشد به چهار تا کيک و پرتقال نيست خيلي خطرناک است. مي‏گويد: ما رسول فرستاديم تا مردم نگويند: «لو لا ارسلت الينا رسولا» چرا براي ما رسول نفرستادي؟ «فنتّبع» پيروي و تبعيت کنيم آيات تو را، و از مؤمنين باشيم. ما پيامبر فرستاديم تا مردم نگويند چرا راهنما نفرستادي؟
سؤال: دليل و فلسفه نبوّت چيست؟ پاسخ: اتمام حجت، تا کسي حرفي براي زدن نداشته باشد. خوب برويم آيه بعد: «فلّما جاءهم الحق»، اول مي‏گويند خدايا يک پيامبر بيايد اما حالا اين را هم بگويم که مشکلات اين چيه؟ مشکلات عقل و علم چند چيز است که اشاره مي‏کنم.
علم و عقل، لازم است، کافي نيست‏
1-محدوديّت: عقل محدوديّت دارد و يک سري چيزها را نمي‏فهمد، علم محدوديت دارد مگر ما چند کتاب خوانده‏ايم. علم و عقل محدوديّت دارد از همه گذشته محکوميت؛ آفات علم و عقل را مي‏گويم:
سؤال: آيا علم و عقل آفت دارد؟
جواب: بله آفت علم و عقل‏
1-محدوديت، علم کم است‏.
2-محکوميت است؛ علم دارد و مي‏فهمد ولي فشار خارجي پيش مي‏آيد و دست از علم خودش برمي‏دارد.
3-اختلافات: اگر عقل و علم و مردم را به تربيت و وجدان رها کنيم و نبوت را بگذاريم کنار هرکس طبق سليقه خودش هرکسي يک جوري کار مي‏کند. مي‏گويد عقل من اينطور مي‏پسندد به نظر و سليقه من اينطوري است. سليقه‏اي مي‏شود. الان فرم دارد نماز اسکلت بندي دارد. اولش «اللّه اکبر» و آخر «السلام عليکم و رحمة اللّه». سر و ته آن معلوم است. ولي آقا که مي‏رود منبر نمي‏فهميم چقدر، ده دقيقه يک ساعت است و نمي‏دانيم چه خواهد گفت. ولي نماز را هرکس مي‏فهمد «بسم اللّه»، «ولاالضالين»، «قل هو اللّه» رکوع. ما اگر نماز را از ما بگيرند و بگويند هر کس خودش عبادت کند عبادت يک ثانيه‏اي داريم تا 14 ساعتي به هم مي‏ريزد همه چيز، عقل لازم است، کافي نيست علم لازم است و تربيت، کافي نيست و وجدان اين‏ها کافي نيست ما منکر اين‏ها نيستيم من خودم هم عاقل و هم باسوادم يه خورده ولي کافي نيست خيلي از جاها مي‏فهمد چه کار کند. چقدر علما و عقلاي دنيا توي اطاقهاي دربسته نشسته‏اند ولي بدون دسترسي به نتيجه‏اي جلسه شان تمام شده، دور دوم مذاکرات، دور دهم، همه با سوادهاي دنيا نشسته‏اند جلسات سنگين و ساعت‏هاي طولاني آخرش هم به نتيجه مطلوب نرسيده‏اند، ديوانه خانه که نبود اين‏ها عاقل و باسواد بوده و کارشناسي شده، در عين حال به نتيجه نمي‏رسند به خاطر اختلافات سليقه‏اي، هرکس به سمتي مي‏کشد و به نتيجه نمي‏رسد. «نبوت»: انسان بايد دستش را بگذارد در دست خدا، انسان اگر خودش باشد و عقل و وجدان کافي نيست. خوب برويم سراغ آيه بعد يک صلوات ختم کنيد (صلوات حضّار) آيه 48؛ «فلمّا جاءهم الحق من عندنا قالوا لو لا اوتي مثل ما اوتي موسي» همينکه پيامبر و حق سراغشان آمد گفتند: بهانه گرفتند، ما مي‏خواهيم معجزات پيامبر هم مثل معجزات موسي باشد. معجزه هر زمان بايد سنخيّت داشته باشد با همان زمان يک مثال ساده؛ اگر کسي خواست براي خياطها هنرنمايي کند، در نقاشي نمي‏تواند، بايد در خياطي باشد، يعني بايد ديد افکار عمومي چيست بر وزن آن آدم شيرينکاري کند که بگويند اوه عجب اين غير از کار ماست. زمان موسي (عليه السلام) سحر و جادو زياد بود پيامبر هم عصا انداخت اژدها شد. مي‏گفتند چرا مثلاً همچين کاري نمي‏کني به مي‏گويد حالا خوب بهانه شما چيه؟ مي‏گويند: معجزه بايد مثل او باشد مي‏فرمايد: «او لم يکفروا مثل ما اوتي موسي» شما وقتي موسي معجزه آورد کفر نورزيديد؟
بهانه‏گيري و لجاجت، شيوه مخالفان راه حقّ‏
بهانه گير هستيد، افرادي که مي‏خواهند بهانه بگيرند به مختصر چيزي مي‏گويند اين چرا اين نيست؟ مثلاً مي‏گويد: «عليها تسعة عشر» 19 مأمور دارد، هرکس مي‏خواند 19 تا چرا 20 تا اگر مي‏گفتيم 20 تا مي‏گفت چرا 2 نه نماز مغرب 3 رکعت است، چرا چهار رکعت نيست؟ اگر 4 رکعت چرا 5 رکعت نيست، طواف دور کعبه 7 تا اگر 8 تا بود مي‏گفتند چرا 8 تا، 11 تا مي‏بود همين را مي‏گفتند ما يک دست غيبي را مي‏بينيم، ببين آقا اگر تمام متخصصين انرژي اتمي، تمام متخصصين جامعه و روان شناس، پزشک‏ها، تمام، تمام مغزهاي زمين جمع شوند و به مردم بگويند دور اين طواف کنيد حضرت عباسي نمي‏گيرد. اما حضرت ابراهيم (عليه السلام) چند هزار سال قبل از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلم) يک کعبه ساخت گفت دورش طواف کنيد، شبانه روز دارند طواف مي‏کنند. ما مي‏خواهيم بگوئيم چه دستي در کار است که تمام مغزهاي متفکر اگر يک جايي را بسازند و حتّي به دانشجوهاي خودشان مثلاً رئيس دانشگاه بگويد دانشجويان عزيز مگر من استاد و رئيس دبيرستان شما و آية اللّه محل شما نيست مزد من اينکه دور اين بگرديد مردم گوش نمي‏دهند. چه دستي است و چه رمز و نخ و حرکتي است که يک ناله سر زده شده چند هزار سال ماند. اين بايد پي‏گيري شود که قصّه چيست؟ غير از، يعني پشت اين حرف‏ها يک حرف ديگري هم هست خيلي حرف مي‏زنند چطور اين ماند؟ شما پدرت از دنيا مي‏رود، خدا پدرتان را به سلامت بدارد. اگر کسي پدرش از دنيا برود يک هفته اول ده تا قطره اشک هفته دوم 8 تا و بعد 4 و 3 و کم کم دو، سه سال که مي‏گذرد حتي، ديگه فراموش مي‏کند، کم کم عکس او را هم از جلو چشم برمي‏دارد. يعني انسان نسبت به پدر و مادرش بعد از چندي فراموش مي‏کند. ولي اين حسين (عليه السلام) کيست که سال به سال عاشورايش پر رنگ‏تر مي‏شود چه دستي در کار است آدم فوت پدرش را فراموش مي‏کند، چطور امام حسين (عليه السلام) 1400 سال است فراموش نشده. 43 تا راديو به امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي دري وري مي‏گفت و از صدام تجليل مي‏کرد چطور يک مدتي که گذشت مرده امام از زنده صدام عزّتش بيشتر است کسي رئيس جمهور يک مملکتي باشد و ادعاي سردار قادسيه را داشته باشد. توي لانه‏ها و خانه هايش را بيايند بازرسي کنند ذليل‏ترين رئيس جمهور در تاريخ صدّام شده و حال آنکه از همه رؤساي جمهور گردن کلفت‏تر بود، شد چي، به خاطر اينکه خدا قول داده، «والعاقبة لاهل التقوي»، «والعاقبة للمتقين» عاقبت مال متقين و اهل تقواست. «انّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا» ما انبياء خودمان را، بيننده‏ها وقتي بحث را گوش مي‏دهيد. حاجي‏ها مکه هستند، يکي، دو ميليون جمعيّت سال‏ها پول جمع مي‏کنند. حالا بعضي کشورها بچه که به دنيا مي‏آيد حساب بانکي برايش مي‏گذارد براي اينکه بعد که بزرگ مي‏شود روي حساب قرعه و.. البته نمي‏دانم حالا برنامه‏اش چيست؟ که اين‏ها اتوماتيک مي‏روند مکه، حتي، حديث داريم که: يک قوطي و به قول امروزي‏ها يک قلّک (حساب بانکي) بگذار يک پولي درمي‏آوري که صد در صد حلال است بگو «هذا للحجّ» براي مکه، يه ذره، ذرّه جمع شود که يک دفعه بهت فشار نيايد. حتي حديث داريم که: مردها زندگي خانواده‏شان را سخت بگيرند يعني حتي نان و نمک به زنشان بدهند و نان و سرکه بدهند و از گوشت چيزهاي گران دوري کنند عوضش پولشان را جمع کرده و خانمشان را ببرند مکه. اين چيه که از اول تولد بعضي کشورها، مثلاً امام حسن (عليه السلام) 25 مرتبه پياده مي‏رود مکه و هرچه هم مي‏روند سير نمي‏شوند. آخه شما 33 پل اصفهان را که ديدي مي‏گويي بيا برويم يک بار ديگر. باب صبح ديدم ولم کن تو را به حضرت عباس يعني الان ديگه شوفرهاي تاکسي در اصفهان از ديدن 33 پل لذت نمي‏برند. و آنهايي که چند بار اصفهان رفته‏اند از ديدن عالي قاپو و سي و سه پل لذت نمي‏برند چطور شد افرادي هر چه مي‏روند مکه تشنه‏تر مي‏شوند؟ يک رمزي دارد. حالا قرآن مي‏فرمايد که: شما بهانه گير هستيد، مي‏گوئيد که: «لو لا ارسلت» چرا پيامبر نيامد. پيامبر هم بيايد گوش نمي‏دهيد. مگر تورات نيامد، مگر سابقه‏ خرابي نداريد؟ شما همانهايي هستيد که «او لم يکفروا بما اوتي موسي» قبلاً مگر قبلاً موسي موسي آمد کفر نورزيديد؟ «و قالوا سحران تظاهرا» و گفتيد هم قرآن و هم تورات سحر است. «انّا بکل کافرون» ما همه چيز را قبول نداريم هر چي بگوئيد قبول نداريم، شما از اول موضع گرفتيد. افرادي موضع گرفته مي‏گويد فلاني آدم خوبيه بعد مي‏گويد: آقاي قرائتي نظر شما راجع به فلاني چيه؟ نظر من اين است که اشتباه دارد. ولش کن اين آخوند هم به درد نمي‏خورد. بابا از اول موضع گرفته‏اي و مريد او شده‏اي ديگه بعد هم هرچه؛ مثل آدمي که مي‏خواهد خودش را به خواب بزند. خو، خو، لگد به او هم بزني، اين بنا دارد بخوابد، با لگد هم خور خور مي‏کند. اما اگر طبيعي خوابش برده باشد دو مرتبه با حسن آقا و حسين جون پا مي‏شود. پس اگر طبيعي باشد با تذکر بيدار مي‏شود اما اگر لجوج و از اول موضع گرفته، هر چي هم بيايد: «انا بکلّ کافرون» هرچي هم بگويي گوش نمي‏دهد. يک سيگاري تند تند سيگار مي‏کشيد گفتند: پدرجون نکش يه خورده نگاه کرد گفت نمي‏فهمي يکي ديگه گفت، گفت: تو هم نمي‏فهمي، گفت اگر پول سيگار را جمع کني مي‏تواني براي بچه ات يک چيزي ذخيره کني، گفت: همه تان نفهميد. اين موضع گرفته و مي‏خواهد بکشد. ابر و باد و مه و خورشد مي‏گويد همه تان نمي‏فهميد. من بايد سيگار بکشم. قرآن مي‏فرمايد: «انّا بکلّ کافرون» هرچي بگوئيد، موسي و عيسي و... همه دروغ مي‏گوئيد چون موضع گرفته است «قل فأتوا بکتاب من عندالله هو اهدي منهما» پيامبر موضع ندارد مي‏گويد اگر يک کتاب بهتر آورديد «اهدي منهما اتبعه» چه دين قشنگي است. قرآن مي‏گويد که، آيه 49 «قل» به مردم بگو «فأتوا» اين کتاب من بود، شما يک کتاب بياوريد «بکتاب من عندالله اهدي منهما» يک کتابي از جانب خدا بياوريد «اتّبعه» من پيروي مي‏کنم «ان کنتم صادقين».
معيار پذيرش سخن، هدايت است‏
به مردم بگو يک کتابي از طرف خدا بياوريد هدايت گرتر باشد از تورات و انجيل من لجبازي ندارم پيروي مي‏کنم. افراد رنگ وارنگ برخورد مي‏کند. مثلاً اين چرا همچين، چرا، چرا، بگو مثلاً شما يک رهبري بهتر از امام خميني (ره) بياور ما مي‏گوئيم زنده باد او، خدا مي‏داند بعضي‏ها که مي‏گويند ما طرفدار، اگر بگوئي ببخشيد، لطفاً 4 کمال از آقاي که قربانش مي‏روي بنويس نمي‏تواند بنويسه، لجاجت نکنيم، البته عيب‏هايي که هست بپذيريم. من يک جمله‏اي هست خيلي نقل مي‏کنم از يکي از دوستان خداي رحمتش کند، مي‏گفت:
- توجيه حماقت است؛ ما اگر بخواهيم همه چيز را توجيه کنيم که همه آدم خوب است و هيچ عيبي نيست اين خيلي آدم احمقي بايد باشد که از دم بگويد خوب هستند.
تضعيف جنايت است؛ براي اينکه مي‏داني چقدر شهيد شد تا جمهوري اسلامي درست شد حالا به همين راحتي و سادگي جمهوري اسلامي را زير سؤال مي‏بري؟
- تکميل رسالت است؛ خيلي جمله قشنگي است الان رسالت ما اين که تکميل کنيم. تا اينجا آمده عيب دارد آن را برطرف کنيم نه مي‏خواهيم توجيه کنيم که همه آدم‏ها خوب هستند. اگر بخواهيم بگوييم همه کارها خوب و همه انسانها درست، خيلي بايد آدم احمقي باشد. اگر خواسته باشيم بگوئيم حالا که اين کار بد است، اين شهردار، وکيل، وزير، مدير، کاسب، تاجر، حالا که ما چهار تا بد ديديم ديگه نيستيم تضعيف کنيم اين هم جنايت است. ما ديگه 22 بهمن راهپيمايي کاري نداريم ما ديگه نماز جمعه، چرا تضعيف مي‏کني؟
نه توجيه، نه تضعيف، بلکه تکميل‏
پس چه کنيم؟ هيچي رسالت ما تکميل است. ببينيم کجا گير است گيرش را حل کنيم، آقا نمي‏شود ممکن است من نتوانسته‏ام، دو نفري بشويم. دو نفري نمي‏شود، طومار، نمي‏شود، راهپيمايي، نمي‏شود، توي روزنامه‏ها، داد گريه مي‏کنيم توي مسجد بالاخره بايد حل بشود. شما بچه ات مريض است در خانه احمد آقا را مي‏زني مي‏گويند خواب است شما بگويي پس بچه را دور بياندازيم. يه خانه ديگر، دومي، سومي، مي‏گويي درب را باز کن بيشتر مي‏دهم. گاهي وقتها، يادم نمي‏رود يه جايي مي‏خواستم بروم خيابان خاکي و چاله چوله ولي کار لازمي داشتم گفتم به تاکسي مرا ببر هرچه بخواهي بهت مي‏دهم کار دارم گفت سوار شو، سوار شد اين بنده خدا هي افتاد توي چاله‏ها، جاده خاکي آخرش که پياده شد ديدم هيچي پول جيبم نيست (خنده حضار) ديدم خيلي بد شد آبرو ريزي گفتم حاج آقا، خدا مي‏داند، نمي‏دانستم پول جيبم هست يا نه، حالا يک کار کن دو مرتبه مرا سوار کن ببرم توي شهر مغازه‏اي آشنا هست پول بگيريم دو مرتبه مرا برگردان همين جا، گفت آشيخ مي‏شود مرا رها کني (خنده حضار) مي‏ترسم توي اين چاله چوله‏ها ببرم اون مغازه بسته باشد. درب را باز کن، ما شرمنده شديم. گفت: فهميدم که تو راست مي‏گويي. ما چيزش را گرفتيم که يه وقت خدا براي کسي بد نياورد. يه بار ديگر هم زمان شاه طلبه بوديم لباس‏هاي نو پوشيدم سوار اتوبوس شدم بيام تهران، تا سوار شديم شاگرد شوفر آمد گفت آقايان کرايه‏ها را حاضر کنند ديدم من لباس نو پوشيدم پولها را نگذاشته‏ام توش، خيلي بد شد حالا چه کنم به راننده گفتم مرا پياده کن، چرا؟ گفتم لباس نو پوشيده‏ام پول نگذاشته‏ام و کرايه ندارم، گفت: بنشين مهمان من، گفتم من تهران هم پياده شوم حالا اول بدبختي است يا همينجا مرا پياده کن يا خرجي تهران را هم به من بده (خنده حضار) يه خورده پول از اين راننده گرفتيم، خرجي تهران را گرفته، البته آدرس گرفتم بهش دادم، تا حالا به لطف خدا مال کسي را نخورده‏ايم، گاهي مي‏شود اينطوري توجيه حماقت است، تضعيف جنايت، تکميل رسالت است. برو بابا اين مسجدي‏هاي اين مسجدي بد است باشد، تو هم برو مسجد هم عيب او را نداشته باش. اين دانشجو، يک دانشجو عيب دارد، تو برو دانشگاه اول عيب را نداشته باش، تو برو توي بازار کلاه برداري که او مي‏کند تو نکن. «احدي من» اين کلمه، را من يک خورده درباره آن صحبت کنم، يعني هرکس هدايتش بيشتر است. ما افتخار داريم که هيچ تعصّبي روي هيچ چيز نداريم. اين قرآن و از قول پيامبر «اهدي منهما» مي‏گويد که اگر کتابي آورديد که هدايتش بيشتر بود تسليم مي‏شويم خلاص، قرآن چند بار گفته، اگر يک کتاب بياوريد مثل قرآن ما ديگه خداحافظي مي‏کنيم، ديگر جنگ و اينترنت و ماهواره و سم پاشي و شايعه اصلاً همه را ول کنيد. «فأتوا بکتاب مثله» يک کتابي بياوريد مثل قرآن ما دکانمان را جمع مي‏کنيم ممکن است بگويي مثل قرآن نمي‏توانيم بياوريم. «فأتوا بعشر سُوَر» ده تا سوره مثل قرآن بياوريد ما بساطمان را جمع مي‏کنيم، باز مي‏گويد تخفيف مي‏دهم «فأتوا بسورة» يک سوره مثل قرآن بياوريد باز هم تخفيف مي‏دهم «علي ان يأتوا بحديث» يک خاطره مثل قرآن بياوريد من بساطم را جمع مي‏کنم.
تحدّي قرآن، همراه با تخفيف و تحريک مخالفان
چقدر تخفيف مي‏دهد اول يک کتاب صد و چهارده سوره، بعد يکجا صد و چهارده سوره را تخفيف مي‏دهد مي‏گويد ده سوره، بعد 9 تا را تخفيف مي‏دهد مي‏گويد يک سوره بعد يک سوره را هم مي‏گويد يک خاطره تازه اين چهار دفعه تخفيف مي‏دهد چهار دفعه هم تخفيف مي‏دهد تحريک مي‏کند مي‏گويد: «ان کنتم صادقين» اگر راست مي‏گويي، يعني نمي‏تواني، طومار درست کنيد، کنگره بين المللي «و لو کان بعضکم لبعض ظهيراً» مي‏خواهي فلاني را هم از آن طرف دنيا با هواپيما دو سره بياورش «و ادعوا من استطعتم» دعوت کن هرکس را استطاعت داري. يعني هر کس را مي‏خواهي، بعد گفته تو که هچ ننه و بابا هم نمي‏توانند، «لن تستطيعوا»، «اللّه اکبر» چهار مرتبه تحريک کرده، پشت به پشت همديگر بدهيد نمي‏توانيد، از هر کجاي کره زمين بيائيد نمي‏توانيد، هرگز نمي‏توانيد. چهار مرتبه نيش زده که تو نمي‏تواني چهار مرتبه هم تخفيف داده، اين چه ديني است؟ حالا ما فارسي هستيم و عربي بلد نيستيم. ما چقدر کمونيست عرب داريم ميليون‏ها کمونيست عرب داريم که دانشمند هم هستند. هم باسود و هم زبان مادري عربي و هم ضد خدا، اين پيام هست چهار تخفيف و چهار تحريک. اگر من گفتم آقا اين قرآن را از دست من بگير، اگر گرفتي من سند خانه‏ام را به اسمت مي‏کنم، اگر مردي بگير، اگر زور داري بگير، با دوستانت با هم بيائيد بگيريد، تلگراف کن هر پهلواني بيايد بگيرد از دست من بعد گفتم حالا نمي‏خواهي قرآن را بگيري يک جلدش را بگير، يک ذره‏اش را بگير، بعد، اگر هي تخفيف دادم تحريک کردم و شما هي به من تيراندازي کردي ولي يکي نمي‏آيد اين قرآن را بگيرد از اين چه مي‏فهميم؟ اين همه دشمنان اسلام، الان تمام حمله آمريکا براي محو اسلام است. اصلاً اجلاس‌هايي را که گرفته‏اند گفته‏اند ما سه چيز را در آن گير کرده‏ايم قطعنامه اجلاس‌هايي که در تلاويو و جاي ديگر بوده گفته‏اند: اين‏ها يک مسئله دارند، امام حسين (عليه السلام) اين عاشورا، هرچه باشد دوباره مردم را بسيج مي‏کند، هرچه در روزنامه‏ها و خطهاي سياسي انتقاد، فلان، ظهر عاشورا همه مي‏گويند، حسين، حسين، هيچ کس نمي‏گويد توي چه خطي هستي. اين عاشورا زور دارد فقير و غني، بچه و بزرگ همه را بسيج مي‏کند اين حسين را چه بهش کنيم؟ بعد مي‏گويد: اين‏ها زير بار ما نمي‏روند مي‏گويند کلّتان کشکيد ما منتظر مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستيم مي‏آيد يک حکومت جهاني، ول کن بابا آمريکا آروغ مي‏زند، اصلاً هر کشوري اف 14 و 16 نشان مي‏دهد مي‏گويد بابا کلشان کشکند حکومت حق، تک محوري و حق محوري مال امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) است، يک مهدي دارند. اخيراً هم يک ولايت فقيهي درست کرده‏اند (!؟) اين هم زور دارد مي‏تواند مردم را بسيج کند، امام خميني (ره) بود که راه انداخت اين بساط را، گفتند: ما حريف امام حسين نمي‏شويم چون خيلي داغ است، امام زمان هم نمي‏شود حريفش شد داغ است بياييد يک کاري کنيم روي اين ولايت فقيه البته باز نمي‏خواهم بگويم، توجيه حماقت است ممکن است بنده که نماينده امام باشم يکجا دسته گل آب بدهم، اينجا ماشين و خانه و زن و بچه‏ام من ضامن رفتار تک تک آدم‏ها نيستم. ولي به نبايد به خاطر اينکه اين درخت چهار تا ميوه‏اش است درخت را ارّه کني، نبايد يه جايي اگر دو تا لک از سقف مي‏آيد ساختمان را منفجر کني. اگر مشکل دارد بايد تکميل کنيم که رسالت است. پس 4 تخفيف و 4 تحريک، تحريک «انْ کنْتم صادقين» ظهير يعني چه؟ ظهر يعني پشت ط ظ «ظهيراً» يعني پشت به پشت هم بدهيد «وادعوا» يعني چه؟ دعوت کنيد «من استطعتم» هر کس را از هر کجاي کره زمين از هر نژادي و زباني و زماني، مکاني و شخصيّتي، «مَنْ» يعني هر کس نه سنش چقدر و سوادش چقدر، هر کسي را از هرکجا، در هر زماني، بعد هم مي‏گويد: هرگز، چهار تحريک، چهار تخفيف، اين همه دشمنان بناست ما را بشکنند ولي اين مثل قرآن نمي‏آورد چيست قصه، ما مي‏گوئيم «اهدي منهما» اگر مثل قرآن کسي آورد «بسم اللّه» يک آيه قرآن را بگوئيد من بهترش را دارم، من يک قانون دارم بهتر از اين هنوز اسلام شناخته نشده است. الان که بحث را گوش مي‏دهيد حاجي‏ها مکه هستند يک چيزي برايتان بگويم اسلام مي‏گويد؛ اگر همه حاجي‏ها دوشنبه رسيدند مکه و يک حاجي يک ساعت زودتر آمد، يکشنبه يک روز زودتر آمد اين حاجي که يکشنبه آمد ديگه حرفش توي دادگستري از اعتبار مي‏افتد، از عدالت ساقط است چرا؟ من زود آمده‏ام گناهم چيه؟ مي‏گويد: گناهت اين است که اسبت را در راه دوانده‏اي، اول روزها که با اسب و شتر مي‏رفتند مکه، کسي که حمايت حيوان نکند، حتي در راه مکه اسبش را بدواند معلوم مي‏شود سنگدل است، قساوت قلب دارد و کسي که رحم به حيوان نکند ولو انسان حاجي باشد از اعتبار مي‏افتد چه ديني را سراغ داريد که در رحم به حيوان يک انساني را براي هميشه (!؟) سرنگون مي‏کند. حالا شما بياوريد حمايت حيوان شما اين حديثي را که براي حمايت حيوان خواندم برويد بگوئيد تمام قوانين که براي حمايت حيوان است بررسي کنيد اگر چنين جمله در آن بود. اگر حاجي حتي در راه مکه بي رحمي کند و اسبش را بدواند از اعتبار ساقط مي‏شود خيلي جمله قشنگي است. چيزي بهتر از قرآن بياوريد ما تسليم هستيم.
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد مزه فهم دين، عمل به آن، تبليغ دين به ما بچشان. (آمين)
خدايا! آنچه به ماده‏اي دين، معرفت، حکومت، امنيت، سلامت، علم، آبرو، خدايا هرچه به ما داده‏اي تو شناخت و شکرش را به ما مرحمت بفرما.(آمين)
خدايا! در بهمن طاغوت ايران سرنگون شد تمام طاغوت‏هاي جهان را سرنگون کن.(آمين)
خدايا! در جمهوري اسلامي سه گروهند، گروهي که اخلاص کار مي‏کنند خدايا اين‏ها را به سلامت بدار. گروهي که ناشياند ولي حلال‏زاده‏اند، آدم‌هاي خوبياند ولي بلد نيستند، خراب مي‏کنند، آن‏ها را هم عقل و تدبير مرحمت بفرما، گروهي با برنامه ريزي کيف مي‏کنند که اسلامي و ايران بشکند، لذت مي‏برند از شکستن ما، و برنامه ريزي مي‏کنند براي شکستن ما، خدايا آنها را هم بشکن.(آمين)
«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»