1381/12/8 تفسير سوره قصص بخش بيست و يکم بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ادامه سوره قصص را تفسيرش را داشتيم به اين آيه رسيديم که خدا به پيامبرش ميگويد: که نبودي ما به پيامبران قبل در کوه طور و از جانب غرب و از شاهدين و از جانب غربي نبودي، خلاصه وصل به تاريخ باش. که خبرهايي در تاريخ بوده که تو نبودي ما اينها را از علم غيب به تو گفتيم. اگر انسان از غيب از اطلاعات آسماني جدا بشود خودش همين اطلاعات دورش را ميبيند. خوراک، پول، مسکن. يک عربي حرف قشنگي ميزد ميگفت: ما قبل از اينکه پيامبر بيايد همهاش نگاهمان به زمين بود، شر و شراب و عيش و غارت و قتل. يه مرتبه پيامبر آمد گفت: «فلا اُقسم بمواقع النجوم» به مدار ستارگان قسم خورد ما را از پائين برد رو به بالا، قبل از آمدن انبياء مردم در مقابل سنگ و چوب سجده ميکردند، از جماد رفت به خالق، نبودي که ما چطور تو را بند کرديم به گذشته و آينده و تاريخ. بعد ميفرمايد: اينها همه رحمت بود. آيه 47 سوره قصص که يک بخش از آن را گفتم ميگويد که: «و لو لا ان تصيبهم مصيبة بما قدمت ايديهم فيقولون» وقتي گير ميکنند ميگويند تقصير تو است اگر يک پيامبري ميفرستادي ما را هدايت ميکردي ما دچار بدبختي نميشديم. براي اينکه مردم يک حرفي نزنند ما پيامبر فرستاديم. آخه اگر شما از يک خيابان بروي و پليس جريمه ات کند شما ميگويي تقصير شماست. تابلو ورود ممنوع نبود. براي اينکه گير ندهيد که بدبختيهاي ما به خاطر اين است که تو اعلام نکردي پيامبر فرستاديم که کسي نگويد من نميدانستم. تا اين آيه را در جلسات قبل آمده بوديم؛ بحث ما ادامه تفسير سوره قصص آيه 47؛ «و لو لا ان تصيبهم مصيبة بما قدمت ايديهم فيقولوا لو لا ارسلت الينا رسولا فنتّبع آياتک و نکون من المؤمنين»: براي اينکه وقتي مصيبت به مردم ميرسد به خاطر عملکردشان، مردم گرفتار ميشوند به خاطر کج رويشان غلطي ميکنند چوب خوره و خلافي ميکنند جريمه ميشوند. دروغ ميگويد بي اعتبار شده. و سيگار ميکشد تنگ سينه پيدا ميکند دور حوضش نرده نميگذارد بچهاش غرق ميشود. درست رانندگي نکرده تصادف ميکنه و مراعات بهداشت را نميکند مريض ميشود. همينطور که اين کارها ملموس و پيداست يکسري چوبهايي که ما ميخوريم علّتش پيدا نيست. بايد پيامبر بگويد که چون همچين کردي آبروي فلاني را ريختي آبرويت را ريختند. براي اينکه مصيبتهايي به مردم اصابت ميکند و گرفتاري به مردم ميرسيد به خاطر «بما قدمت ايديهم» آنوقت بعد ميگويد بعد زباندرازي ميکنند که: «لو لا ارسلت الينا رسولا» خدايا چرا رسول نفرستادي رسول فرستادي اگر رسول ميفرستادي ما دچار اين بدبختي نميشديم. ميگويد براي اينکه مردم يک حرفي نزنند ما پيامبر فرستاديم: خلاصه اينکه در جلسه قبل، آيه قبل فرمود نبوّت رحمت است.
هدف بعثت پيامبران، اتمام حجت بر مردم
اين جلسه ميخواهد بگويد نبوّت اتمام حجت است. ما پيامبر فرستاديم تا اتمام حجت کنيم. سؤال: آيا واقعاً عقل کافي نيست؟ آيا علم کافي نيست؟ آيا تربيت خانوادگي کافي نيست؟ آيا وجدان کافي نيست؟ پاسخ: دليلش اين است که همه جنايتها را عاقلها ميکنند، ديوانهها خطري ندارند، يک سنگ به شيشه مياندازند تمام طراحي هايي که دنيا را به آتش ميکشد چه کسي دنيا را تهديد ميکند؟ آمريکا، آمريکا مگر ديوانه است. چه کسي تهديد ميکند امنيّتها را، امروز افغانستان و عراق، فردا جاي ديگر، مگر آمريکايي ديوانه است، مگر بي سوادند مگر جامعه شناس و روانشناس ندارند، اوه آنقدر دکتراي علوم تربيتي آنجاست، آنقدر دکتراي حقوق در آمريکاست و حقوق ملتها از بين ميرود. خود ما، ميتوانيم آمار بدهيم که افرادي از ما که باسوادتر هستند، يعني اينکه 30 تا کتاب خوانده است فسادش کمتر از 29 تا و اين از 28 کتاب کمتر، يعني بگوئيد هر کس يک کتاب بيشتر بخواند خوبتر ميشود نه، باسوادتر ميشود ولي خوبتري معلوم نيست. هيچ دليلي نداريم که آنها که علم و درست بيشتري دارند خلاف، گاهي همان عقل و علم را وسيله قرار ميدهد که خلافش پررنگتر باشد. مثلاً يک گيوه دوز چقدر ميتواند دزدي کند يا خلافکار باشد، ميگوئيم کفش بدوز بايد ککها را ريز بزند ميدزدند درشت ميزنند، يعني دزدي گيوه دوز در کک است يک ميوه فروش خلافش در يک صندوق پرتقال، فاسدها را زير و بزرگها را رو ميگذارد، خلافش در چهار تا پرتقال است و در چهار تا کک اما اگر يک آدم عاقل، دانشمند و تحصيل کرده در سطح بالا تربيت انبياء نباشد به چهار تا کيک و پرتقال نيست خيلي خطرناک است. ميگويد: ما رسول فرستاديم تا مردم نگويند: «لو لا ارسلت الينا رسولا» چرا براي ما رسول نفرستادي؟ «فنتّبع» پيروي و تبعيت کنيم آيات تو را، و از مؤمنين باشيم. ما پيامبر فرستاديم تا مردم نگويند چرا راهنما نفرستادي؟
سؤال: دليل و فلسفه نبوّت چيست؟ پاسخ: اتمام حجت، تا کسي حرفي براي زدن نداشته باشد. خوب برويم آيه بعد: «فلّما جاءهم الحق»، اول ميگويند خدايا يک پيامبر بيايد اما حالا اين را هم بگويم که مشکلات اين چيه؟ مشکلات عقل و علم چند چيز است که اشاره ميکنم.
علم و عقل، لازم است، کافي نيست
1-محدوديّت: عقل محدوديّت دارد و يک سري چيزها را نميفهمد، علم محدوديت دارد مگر ما چند کتاب خواندهايم. علم و عقل محدوديّت دارد از همه گذشته محکوميت؛ آفات علم و عقل را ميگويم:
سؤال: آيا علم و عقل آفت دارد؟
جواب: بله آفت علم و عقل
1-محدوديت، علم کم است.
2-محکوميت است؛ علم دارد و ميفهمد ولي فشار خارجي پيش ميآيد و دست از علم خودش برميدارد.
3-اختلافات: اگر عقل و علم و مردم را به تربيت و وجدان رها کنيم و نبوت را بگذاريم کنار هرکس طبق سليقه خودش هرکسي يک جوري کار ميکند. ميگويد عقل من اينطور ميپسندد به نظر و سليقه من اينطوري است. سليقهاي ميشود. الان فرم دارد نماز اسکلت بندي دارد. اولش «اللّه اکبر» و آخر «السلام عليکم و رحمة اللّه». سر و ته آن معلوم است. ولي آقا که ميرود منبر نميفهميم چقدر، ده دقيقه يک ساعت است و نميدانيم چه خواهد گفت. ولي نماز را هرکس ميفهمد «بسم اللّه»، «ولاالضالين»، «قل هو اللّه» رکوع. ما اگر نماز را از ما بگيرند و بگويند هر کس خودش عبادت کند عبادت يک ثانيهاي داريم تا 14 ساعتي به هم ميريزد همه چيز، عقل لازم است، کافي نيست علم لازم است و تربيت، کافي نيست و وجدان اينها کافي نيست ما منکر اينها نيستيم من خودم هم عاقل و هم باسوادم يه خورده ولي کافي نيست خيلي از جاها ميفهمد چه کار کند. چقدر علما و عقلاي دنيا توي اطاقهاي دربسته نشستهاند ولي بدون دسترسي به نتيجهاي جلسه شان تمام شده، دور دوم مذاکرات، دور دهم، همه با سوادهاي دنيا نشستهاند جلسات سنگين و ساعتهاي طولاني آخرش هم به نتيجه مطلوب نرسيدهاند، ديوانه خانه که نبود اينها عاقل و باسواد بوده و کارشناسي شده، در عين حال به نتيجه نميرسند به خاطر اختلافات سليقهاي، هرکس به سمتي ميکشد و به نتيجه نميرسد. «نبوت»: انسان بايد دستش را بگذارد در دست خدا، انسان اگر خودش باشد و عقل و وجدان کافي نيست. خوب برويم سراغ آيه بعد يک صلوات ختم کنيد (صلوات حضّار) آيه 48؛ «فلمّا جاءهم الحق من عندنا قالوا لو لا اوتي مثل ما اوتي موسي» همينکه پيامبر و حق سراغشان آمد گفتند: بهانه گرفتند، ما ميخواهيم معجزات پيامبر هم مثل معجزات موسي باشد. معجزه هر زمان بايد سنخيّت داشته باشد با همان زمان يک مثال ساده؛ اگر کسي خواست براي خياطها هنرنمايي کند، در نقاشي نميتواند، بايد در خياطي باشد، يعني بايد ديد افکار عمومي چيست بر وزن آن آدم شيرينکاري کند که بگويند اوه عجب اين غير از کار ماست. زمان موسي (عليه السلام) سحر و جادو زياد بود پيامبر هم عصا انداخت اژدها شد. ميگفتند چرا مثلاً همچين کاري نميکني به ميگويد حالا خوب بهانه شما چيه؟ ميگويند: معجزه بايد مثل او باشد ميفرمايد: «او لم يکفروا مثل ما اوتي موسي» شما وقتي موسي معجزه آورد کفر نورزيديد؟
بهانهگيري و لجاجت، شيوه مخالفان راه حقّ
بهانه گير هستيد، افرادي که ميخواهند بهانه بگيرند به مختصر چيزي ميگويند اين چرا اين نيست؟ مثلاً ميگويد: «عليها تسعة عشر» 19 مأمور دارد، هرکس ميخواند 19 تا چرا 20 تا اگر ميگفتيم 20 تا ميگفت چرا 2 نه نماز مغرب 3 رکعت است، چرا چهار رکعت نيست؟ اگر 4 رکعت چرا 5 رکعت نيست، طواف دور کعبه 7 تا اگر 8 تا بود ميگفتند چرا 8 تا، 11 تا ميبود همين را ميگفتند ما يک دست غيبي را ميبينيم، ببين آقا اگر تمام متخصصين انرژي اتمي، تمام متخصصين جامعه و روان شناس، پزشکها، تمام، تمام مغزهاي زمين جمع شوند و به مردم بگويند دور اين طواف کنيد حضرت عباسي نميگيرد. اما حضرت ابراهيم (عليه السلام) چند هزار سال قبل از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلم) يک کعبه ساخت گفت دورش طواف کنيد، شبانه روز دارند طواف ميکنند. ما ميخواهيم بگوئيم چه دستي در کار است که تمام مغزهاي متفکر اگر يک جايي را بسازند و حتّي به دانشجوهاي خودشان مثلاً رئيس دانشگاه بگويد دانشجويان عزيز مگر من استاد و رئيس دبيرستان شما و آية اللّه محل شما نيست مزد من اينکه دور اين بگرديد مردم گوش نميدهند. چه دستي است و چه رمز و نخ و حرکتي است که يک ناله سر زده شده چند هزار سال ماند. اين بايد پيگيري شود که قصّه چيست؟ غير از، يعني پشت اين حرفها يک حرف ديگري هم هست خيلي حرف ميزنند چطور اين ماند؟ شما پدرت از دنيا ميرود، خدا پدرتان را به سلامت بدارد. اگر کسي پدرش از دنيا برود يک هفته اول ده تا قطره اشک هفته دوم 8 تا و بعد 4 و 3 و کم کم دو، سه سال که ميگذرد حتي، ديگه فراموش ميکند، کم کم عکس او را هم از جلو چشم برميدارد. يعني انسان نسبت به پدر و مادرش بعد از چندي فراموش ميکند. ولي اين حسين (عليه السلام) کيست که سال به سال عاشورايش پر رنگتر ميشود چه دستي در کار است آدم فوت پدرش را فراموش ميکند، چطور امام حسين (عليه السلام) 1400 سال است فراموش نشده. 43 تا راديو به امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي دري وري ميگفت و از صدام تجليل ميکرد چطور يک مدتي که گذشت مرده امام از زنده صدام عزّتش بيشتر است کسي رئيس جمهور يک مملکتي باشد و ادعاي سردار قادسيه را داشته باشد. توي لانهها و خانه هايش را بيايند بازرسي کنند ذليلترين رئيس جمهور در تاريخ صدّام شده و حال آنکه از همه رؤساي جمهور گردن کلفتتر بود، شد چي، به خاطر اينکه خدا قول داده، «والعاقبة لاهل التقوي»، «والعاقبة للمتقين» عاقبت مال متقين و اهل تقواست. «انّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا» ما انبياء خودمان را، بينندهها وقتي بحث را گوش ميدهيد. حاجيها مکه هستند، يکي، دو ميليون جمعيّت سالها پول جمع ميکنند. حالا بعضي کشورها بچه که به دنيا ميآيد حساب بانکي برايش ميگذارد براي اينکه بعد که بزرگ ميشود روي حساب قرعه و.. البته نميدانم حالا برنامهاش چيست؟ که اينها اتوماتيک ميروند مکه، حتي، حديث داريم که: يک قوطي و به قول امروزيها يک قلّک (حساب بانکي) بگذار يک پولي درميآوري که صد در صد حلال است بگو «هذا للحجّ» براي مکه، يه ذره، ذرّه جمع شود که يک دفعه بهت فشار نيايد. حتي حديث داريم که: مردها زندگي خانوادهشان را سخت بگيرند يعني حتي نان و نمک به زنشان بدهند و نان و سرکه بدهند و از گوشت چيزهاي گران دوري کنند عوضش پولشان را جمع کرده و خانمشان را ببرند مکه. اين چيه که از اول تولد بعضي کشورها، مثلاً امام حسن (عليه السلام) 25 مرتبه پياده ميرود مکه و هرچه هم ميروند سير نميشوند. آخه شما 33 پل اصفهان را که ديدي ميگويي بيا برويم يک بار ديگر. باب صبح ديدم ولم کن تو را به حضرت عباس يعني الان ديگه شوفرهاي تاکسي در اصفهان از ديدن 33 پل لذت نميبرند. و آنهايي که چند بار اصفهان رفتهاند از ديدن عالي قاپو و سي و سه پل لذت نميبرند چطور شد افرادي هر چه ميروند مکه تشنهتر ميشوند؟ يک رمزي دارد. حالا قرآن ميفرمايد که: شما بهانه گير هستيد، ميگوئيد که: «لو لا ارسلت» چرا پيامبر نيامد. پيامبر هم بيايد گوش نميدهيد. مگر تورات نيامد، مگر سابقه خرابي نداريد؟ شما همانهايي هستيد که «او لم يکفروا بما اوتي موسي» قبلاً مگر قبلاً موسي موسي آمد کفر نورزيديد؟ «و قالوا سحران تظاهرا» و گفتيد هم قرآن و هم تورات سحر است. «انّا بکل کافرون» ما همه چيز را قبول نداريم هر چي بگوئيد قبول نداريم، شما از اول موضع گرفتيد. افرادي موضع گرفته ميگويد فلاني آدم خوبيه بعد ميگويد: آقاي قرائتي نظر شما راجع به فلاني چيه؟ نظر من اين است که اشتباه دارد. ولش کن اين آخوند هم به درد نميخورد. بابا از اول موضع گرفتهاي و مريد او شدهاي ديگه بعد هم هرچه؛ مثل آدمي که ميخواهد خودش را به خواب بزند. خو، خو، لگد به او هم بزني، اين بنا دارد بخوابد، با لگد هم خور خور ميکند. اما اگر طبيعي خوابش برده باشد دو مرتبه با حسن آقا و حسين جون پا ميشود. پس اگر طبيعي باشد با تذکر بيدار ميشود اما اگر لجوج و از اول موضع گرفته، هر چي هم بيايد: «انا بکلّ کافرون» هرچي هم بگويي گوش نميدهد. يک سيگاري تند تند سيگار ميکشيد گفتند: پدرجون نکش يه خورده نگاه کرد گفت نميفهمي يکي ديگه گفت، گفت: تو هم نميفهمي، گفت اگر پول سيگار را جمع کني ميتواني براي بچه ات يک چيزي ذخيره کني، گفت: همه تان نفهميد. اين موضع گرفته و ميخواهد بکشد. ابر و باد و مه و خورشد ميگويد همه تان نميفهميد. من بايد سيگار بکشم. قرآن ميفرمايد: «انّا بکلّ کافرون» هرچي بگوئيد، موسي و عيسي و... همه دروغ ميگوئيد چون موضع گرفته است «قل فأتوا بکتاب من عندالله هو اهدي منهما» پيامبر موضع ندارد ميگويد اگر يک کتاب بهتر آورديد «اهدي منهما اتبعه» چه دين قشنگي است. قرآن ميگويد که، آيه 49 «قل» به مردم بگو «فأتوا» اين کتاب من بود، شما يک کتاب بياوريد «بکتاب من عندالله اهدي منهما» يک کتابي از جانب خدا بياوريد «اتّبعه» من پيروي ميکنم «ان کنتم صادقين».
معيار پذيرش سخن، هدايت است
به مردم بگو يک کتابي از طرف خدا بياوريد هدايت گرتر باشد از تورات و انجيل من لجبازي ندارم پيروي ميکنم. افراد رنگ وارنگ برخورد ميکند. مثلاً اين چرا همچين، چرا، چرا، بگو مثلاً شما يک رهبري بهتر از امام خميني (ره) بياور ما ميگوئيم زنده باد او، خدا ميداند بعضيها که ميگويند ما طرفدار، اگر بگوئي ببخشيد، لطفاً 4 کمال از آقاي که قربانش ميروي بنويس نميتواند بنويسه، لجاجت نکنيم، البته عيبهايي که هست بپذيريم. من يک جملهاي هست خيلي نقل ميکنم از يکي از دوستان خداي رحمتش کند، ميگفت:
- توجيه حماقت است؛ ما اگر بخواهيم همه چيز را توجيه کنيم که همه آدم خوب است و هيچ عيبي نيست اين خيلي آدم احمقي بايد باشد که از دم بگويد خوب هستند.
تضعيف جنايت است؛ براي اينکه ميداني چقدر شهيد شد تا جمهوري اسلامي درست شد حالا به همين راحتي و سادگي جمهوري اسلامي را زير سؤال ميبري؟
- تکميل رسالت است؛ خيلي جمله قشنگي است الان رسالت ما اين که تکميل کنيم. تا اينجا آمده عيب دارد آن را برطرف کنيم نه ميخواهيم توجيه کنيم که همه آدمها خوب هستند. اگر بخواهيم بگوييم همه کارها خوب و همه انسانها درست، خيلي بايد آدم احمقي باشد. اگر خواسته باشيم بگوئيم حالا که اين کار بد است، اين شهردار، وکيل، وزير، مدير، کاسب، تاجر، حالا که ما چهار تا بد ديديم ديگه نيستيم تضعيف کنيم اين هم جنايت است. ما ديگه 22 بهمن راهپيمايي کاري نداريم ما ديگه نماز جمعه، چرا تضعيف ميکني؟
نه توجيه، نه تضعيف، بلکه تکميل
پس چه کنيم؟ هيچي رسالت ما تکميل است. ببينيم کجا گير است گيرش را حل کنيم، آقا نميشود ممکن است من نتوانستهام، دو نفري بشويم. دو نفري نميشود، طومار، نميشود، راهپيمايي، نميشود، توي روزنامهها، داد گريه ميکنيم توي مسجد بالاخره بايد حل بشود. شما بچه ات مريض است در خانه احمد آقا را ميزني ميگويند خواب است شما بگويي پس بچه را دور بياندازيم. يه خانه ديگر، دومي، سومي، ميگويي درب را باز کن بيشتر ميدهم. گاهي وقتها، يادم نميرود يه جايي ميخواستم بروم خيابان خاکي و چاله چوله ولي کار لازمي داشتم گفتم به تاکسي مرا ببر هرچه بخواهي بهت ميدهم کار دارم گفت سوار شو، سوار شد اين بنده خدا هي افتاد توي چالهها، جاده خاکي آخرش که پياده شد ديدم هيچي پول جيبم نيست (خنده حضار) ديدم خيلي بد شد آبرو ريزي گفتم حاج آقا، خدا ميداند، نميدانستم پول جيبم هست يا نه، حالا يک کار کن دو مرتبه مرا سوار کن ببرم توي شهر مغازهاي آشنا هست پول بگيريم دو مرتبه مرا برگردان همين جا، گفت آشيخ ميشود مرا رها کني (خنده حضار) ميترسم توي اين چاله چولهها ببرم اون مغازه بسته باشد. درب را باز کن، ما شرمنده شديم. گفت: فهميدم که تو راست ميگويي. ما چيزش را گرفتيم که يه وقت خدا براي کسي بد نياورد. يه بار ديگر هم زمان شاه طلبه بوديم لباسهاي نو پوشيدم سوار اتوبوس شدم بيام تهران، تا سوار شديم شاگرد شوفر آمد گفت آقايان کرايهها را حاضر کنند ديدم من لباس نو پوشيدم پولها را نگذاشتهام توش، خيلي بد شد حالا چه کنم به راننده گفتم مرا پياده کن، چرا؟ گفتم لباس نو پوشيدهام پول نگذاشتهام و کرايه ندارم، گفت: بنشين مهمان من، گفتم من تهران هم پياده شوم حالا اول بدبختي است يا همينجا مرا پياده کن يا خرجي تهران را هم به من بده (خنده حضار) يه خورده پول از اين راننده گرفتيم، خرجي تهران را گرفته، البته آدرس گرفتم بهش دادم، تا حالا به لطف خدا مال کسي را نخوردهايم، گاهي ميشود اينطوري توجيه حماقت است، تضعيف جنايت، تکميل رسالت است. برو بابا اين مسجديهاي اين مسجدي بد است باشد، تو هم برو مسجد هم عيب او را نداشته باش. اين دانشجو، يک دانشجو عيب دارد، تو برو دانشگاه اول عيب را نداشته باش، تو برو توي بازار کلاه برداري که او ميکند تو نکن. «احدي من» اين کلمه، را من يک خورده درباره آن صحبت کنم، يعني هرکس هدايتش بيشتر است. ما افتخار داريم که هيچ تعصّبي روي هيچ چيز نداريم. اين قرآن و از قول پيامبر «اهدي منهما» ميگويد که اگر کتابي آورديد که هدايتش بيشتر بود تسليم ميشويم خلاص، قرآن چند بار گفته، اگر يک کتاب بياوريد مثل قرآن ما ديگه خداحافظي ميکنيم، ديگر جنگ و اينترنت و ماهواره و سم پاشي و شايعه اصلاً همه را ول کنيد. «فأتوا بکتاب مثله» يک کتابي بياوريد مثل قرآن ما دکانمان را جمع ميکنيم ممکن است بگويي مثل قرآن نميتوانيم بياوريم. «فأتوا بعشر سُوَر» ده تا سوره مثل قرآن بياوريد ما بساطمان را جمع ميکنيم، باز ميگويد تخفيف ميدهم «فأتوا بسورة» يک سوره مثل قرآن بياوريد باز هم تخفيف ميدهم «علي ان يأتوا بحديث» يک خاطره مثل قرآن بياوريد من بساطم را جمع ميکنم.
تحدّي قرآن، همراه با تخفيف و تحريک مخالفان
چقدر تخفيف ميدهد اول يک کتاب صد و چهارده سوره، بعد يکجا صد و چهارده سوره را تخفيف ميدهد ميگويد ده سوره، بعد 9 تا را تخفيف ميدهد ميگويد يک سوره بعد يک سوره را هم ميگويد يک خاطره تازه اين چهار دفعه تخفيف ميدهد چهار دفعه هم تخفيف ميدهد تحريک ميکند ميگويد: «ان کنتم صادقين» اگر راست ميگويي، يعني نميتواني، طومار درست کنيد، کنگره بين المللي «و لو کان بعضکم لبعض ظهيراً» ميخواهي فلاني را هم از آن طرف دنيا با هواپيما دو سره بياورش «و ادعوا من استطعتم» دعوت کن هرکس را استطاعت داري. يعني هر کس را ميخواهي، بعد گفته تو که هچ ننه و بابا هم نميتوانند، «لن تستطيعوا»، «اللّه اکبر» چهار مرتبه تحريک کرده، پشت به پشت همديگر بدهيد نميتوانيد، از هر کجاي کره زمين بيائيد نميتوانيد، هرگز نميتوانيد. چهار مرتبه نيش زده که تو نميتواني چهار مرتبه هم تخفيف داده، اين چه ديني است؟ حالا ما فارسي هستيم و عربي بلد نيستيم. ما چقدر کمونيست عرب داريم ميليونها کمونيست عرب داريم که دانشمند هم هستند. هم باسود و هم زبان مادري عربي و هم ضد خدا، اين پيام هست چهار تخفيف و چهار تحريک. اگر من گفتم آقا اين قرآن را از دست من بگير، اگر گرفتي من سند خانهام را به اسمت ميکنم، اگر مردي بگير، اگر زور داري بگير، با دوستانت با هم بيائيد بگيريد، تلگراف کن هر پهلواني بيايد بگيرد از دست من بعد گفتم حالا نميخواهي قرآن را بگيري يک جلدش را بگير، يک ذرهاش را بگير، بعد، اگر هي تخفيف دادم تحريک کردم و شما هي به من تيراندازي کردي ولي يکي نميآيد اين قرآن را بگيرد از اين چه ميفهميم؟ اين همه دشمنان اسلام، الان تمام حمله آمريکا براي محو اسلام است. اصلاً اجلاسهايي را که گرفتهاند گفتهاند ما سه چيز را در آن گير کردهايم قطعنامه اجلاسهايي که در تلاويو و جاي ديگر بوده گفتهاند: اينها يک مسئله دارند، امام حسين (عليه السلام) اين عاشورا، هرچه باشد دوباره مردم را بسيج ميکند، هرچه در روزنامهها و خطهاي سياسي انتقاد، فلان، ظهر عاشورا همه ميگويند، حسين، حسين، هيچ کس نميگويد توي چه خطي هستي. اين عاشورا زور دارد فقير و غني، بچه و بزرگ همه را بسيج ميکند اين حسين را چه بهش کنيم؟ بعد ميگويد: اينها زير بار ما نميروند ميگويند کلّتان کشکيد ما منتظر مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستيم ميآيد يک حکومت جهاني، ول کن بابا آمريکا آروغ ميزند، اصلاً هر کشوري اف 14 و 16 نشان ميدهد ميگويد بابا کلشان کشکند حکومت حق، تک محوري و حق محوري مال امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) است، يک مهدي دارند. اخيراً هم يک ولايت فقيهي درست کردهاند (!؟) اين هم زور دارد ميتواند مردم را بسيج کند، امام خميني (ره) بود که راه انداخت اين بساط را، گفتند: ما حريف امام حسين نميشويم چون خيلي داغ است، امام زمان هم نميشود حريفش شد داغ است بياييد يک کاري کنيم روي اين ولايت فقيه البته باز نميخواهم بگويم، توجيه حماقت است ممکن است بنده که نماينده امام باشم يکجا دسته گل آب بدهم، اينجا ماشين و خانه و زن و بچهام من ضامن رفتار تک تک آدمها نيستم. ولي به نبايد به خاطر اينکه اين درخت چهار تا ميوهاش است درخت را ارّه کني، نبايد يه جايي اگر دو تا لک از سقف ميآيد ساختمان را منفجر کني. اگر مشکل دارد بايد تکميل کنيم که رسالت است. پس 4 تخفيف و 4 تحريک، تحريک «انْ کنْتم صادقين» ظهير يعني چه؟ ظهر يعني پشت ط ظ «ظهيراً» يعني پشت به پشت هم بدهيد «وادعوا» يعني چه؟ دعوت کنيد «من استطعتم» هر کس را از هر کجاي کره زمين از هر نژادي و زباني و زماني، مکاني و شخصيّتي، «مَنْ» يعني هر کس نه سنش چقدر و سوادش چقدر، هر کسي را از هرکجا، در هر زماني، بعد هم ميگويد: هرگز، چهار تحريک، چهار تخفيف، اين همه دشمنان بناست ما را بشکنند ولي اين مثل قرآن نميآورد چيست قصه، ما ميگوئيم «اهدي منهما» اگر مثل قرآن کسي آورد «بسم اللّه» يک آيه قرآن را بگوئيد من بهترش را دارم، من يک قانون دارم بهتر از اين هنوز اسلام شناخته نشده است. الان که بحث را گوش ميدهيد حاجيها مکه هستند يک چيزي برايتان بگويم اسلام ميگويد؛ اگر همه حاجيها دوشنبه رسيدند مکه و يک حاجي يک ساعت زودتر آمد، يکشنبه يک روز زودتر آمد اين حاجي که يکشنبه آمد ديگه حرفش توي دادگستري از اعتبار ميافتد، از عدالت ساقط است چرا؟ من زود آمدهام گناهم چيه؟ ميگويد: گناهت اين است که اسبت را در راه دواندهاي، اول روزها که با اسب و شتر ميرفتند مکه، کسي که حمايت حيوان نکند، حتي در راه مکه اسبش را بدواند معلوم ميشود سنگدل است، قساوت قلب دارد و کسي که رحم به حيوان نکند ولو انسان حاجي باشد از اعتبار ميافتد چه ديني را سراغ داريد که در رحم به حيوان يک انساني را براي هميشه (!؟) سرنگون ميکند. حالا شما بياوريد حمايت حيوان شما اين حديثي را که براي حمايت حيوان خواندم برويد بگوئيد تمام قوانين که براي حمايت حيوان است بررسي کنيد اگر چنين جمله در آن بود. اگر حاجي حتي در راه مکه بي رحمي کند و اسبش را بدواند از اعتبار ساقط ميشود خيلي جمله قشنگي است. چيزي بهتر از قرآن بياوريد ما تسليم هستيم.
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد مزه فهم دين، عمل به آن، تبليغ دين به ما بچشان. (آمين)
خدايا! آنچه به مادهاي دين، معرفت، حکومت، امنيت، سلامت، علم، آبرو، خدايا هرچه به ما دادهاي تو شناخت و شکرش را به ما مرحمت بفرما.(آمين)
خدايا! در بهمن طاغوت ايران سرنگون شد تمام طاغوتهاي جهان را سرنگون کن.(آمين)
خدايا! در جمهوري اسلامي سه گروهند، گروهي که اخلاص کار ميکنند خدايا اينها را به سلامت بدار. گروهي که ناشياند ولي حلالزادهاند، آدمهاي خوبياند ولي بلد نيستند، خراب ميکنند، آنها را هم عقل و تدبير مرحمت بفرما، گروهي با برنامه ريزي کيف ميکنند که اسلامي و ايران بشکند، لذت ميبرند از شکستن ما، و برنامه ريزي ميکنند براي شکستن ما، خدايا آنها را هم بشکن.(آمين)
«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»
|