1381/8/28 سيره امام علي(ع) -2 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
رمضان امسال راجع به سيره پيغمبر اسلام و اهل بيت صحبت ميکنيم چند روزي راجع به پيغمبر اسلام گوشه هايي از سيرهاش را گفتيم و داريم زندگي و سيره و روش زندگي و روش حکومت و روش برخورد آقا اميرالمؤمنين را ميگوييم جلسه قبل مطالبي گفتم و اين جلسه هم دنبالههاي مطالب را عرض ميکنم.
خدمات امام علي (ع) در دوران حکومت
مردم راجع به آقا اميرالمؤمنين اقرار داشتند که اين چند سالي که تو حکومت کردي به چه کمالاتي رسيديم داريم که يک روز قبل از شهادت مردم جمع شدند خانه اميرامؤمنين و همه اقرار کردند که در زماني که تو حکومت داشتي همين چند سال به چيزهاي که رسيديم «واغفر فلعيهم» در آمد ما بالا رفت «دل فان دنياهم» سختيهايي از ما برداشته شد «لم يرتشب في احکامهم» در احکام رشوهاي گرفته نشد «لم ينالب من بيتالمال المسلمين لا سيالب اتالا» به اندازه يک بند افسار هم از بيت المال چيزي برنداشتي «ولم ياکل سنني الا من بلقد» از ملک شخصي خودت هم که از بيت المال هيچي نگرفتي از ملک شخصيات هم درحد بسيار کمي قانع شدي «وشهد و جميعاً» همه شهادت دادند که «ان ابعد بمنزله عقربهم» دورترين مردم کشور نزد تو با نزديکترين افراد يک جور بودند اين گواهي مردم به عدالت اميرالمؤمنين خوب بيتالمال بايد يک جور تقسيم بشود اميرالمؤمنين ميفرمايد: «فان لان اقصي مثل الذي للادني» او کسي که در اقصي نقاط ايران يعني در دورترين نقاط ايران است بايد سهمش مثل همان باشد که در پايتخت است اين طور نباشد که مثلاً کپن روغن و شکر تهراني فرق کند با کپن روغن و شکر کسي که در مرز زندگي ميکند. «فان للأقصي مثل الذي الذني» اين وضع حکومتي که اين کد برنامه ريزيهاي ديگر هم همين طور بايد باشد اين نفتي که زير زمين است مال نسل ما هم هست اگر خواسته باشيم هر چي هست استخراج کنيم بفروشيم زندگي امروز تأمين کنيم خوب بچههاي ما چي؟ نفت که فقط براي ما نيست که، بيت المال هم براي نسلها است عصرها هست هم مال دورهاست هم مال نزديک هاست همه بايد يک جور باشند حالا اين طرح اين فرمان اميرالمؤمنين هم برخورد و شيوه زندگي خودش مقايسه کنيم خط کشمان اين ما خودمان را عين آينه که ميرويم ببينيم چقدر زشتيم چقدر زيبا بايد در آينه اميرالمؤمنين توي خودمان و جامعه مان را ببينيم البته تقاضا و توقع نبايد داشته باشيم که ما هم حکومتمان حکومت علوي باشد نميتوانيم مثل علي باشيم
سخن معاويه درباره امام علي (عليه السلام)
معاويه گفت يک جملهاي دارد معاويه حرف معاويه را برايتان بخوانم گفتم که «هيهات اقمة نساء ان يلدن مثل» اصلاً زنها عقيماند نازا هستند يعني زني در تاريخ ديگر مثل علي متولد نميکند «اقتمرالنساء» يعني زنها عقيماند که مثل علي ديگر بزايند يا مثلاً عرض کنم بحضور جنابعالي که باز از سخنان معاويه است ميگويد که: «لقد بسق من کان سبقة» علي کاري کرد که از همه قبليها سبقت گرفت يعني حتي انبياء و اولياء قبلي هم به گرد او نميرسند «و اعجز من يالتي بعد» کاري کرد اميرالمؤمنين که بعديها هم عاجزاند از اين که مثلش بروند از قبليها جلو زد بعديها هم به او نميرسند رحمها هم عقيم است که مثل او بزايند بنابراين ما توقعمان نيست که خودمان يا مسؤلينمان مثل اميرالمؤمنين... خودش هم فرمود، فرمود شما مثل من نميتوانيد باشيد ولي يک جوري باشيد که شبيه ما باشيد به هر حال حالا نماز ما که نماز علي نيست ولي هر حال رکوعش سجودش دولا و راستمان شباهت به رکوع و سجود خوب به قول اميرالمؤمنين توي دعاي کميل ميگويد که «بلسان اهل توحيدک» يعني زبان همان زبان است حالا توي دل چيه فاصله چقدر است فرق ميکند گفت يک خانه کوچک 6 دنگ است يک مزرعه بزرگ هم 6 دنگ است منتهي آن دنگ کجا و اين دنگ کجا ولي به هر حال 6 دنگ است ما يک جوري باشيم که يک مقدار شباهت کارمان داشته باشد خوب دو تا زن آمدند خدمت اميرالمؤمنين حقشان را بگيرند داريم سيره علوي را ميگوييم يکي از اينها عرب بود عربها خودشان را برتر از ديگران ميدانستند يکي هم يک کنيزي امام به هر دو يک جور، آن زن عرب فرمود: «لااجدللنبي اسماعيل في هذا البيت افضل علي بني اسحاق» براي من هيچ فرقي نميکند هيچ فرقي نميکند يک زماني ايرانيان را که گرفتند اسير گفتند خيلي خوب اينها را حضرت علي حکومت دستش نبود گفتند اينها را ببريد حمالي در مکه پيرمردهايي که ميخواهند دور خانه خدا طواف کنند و حال ندارند بگذاريد روي دوش ايرانيان ايرانيان اينها را طواف بدهند حضرت علي حضرت علي جلوگيري کرد فرمود ايرانيان عزيز هستند (چرا نه که حمالي کار بدي است حمالي هم يک شغلي است خدمت به مسلمان هاست منتهي نبايد بگوييم که چون ايراني است بايد حتماً اين شغل را بکند و) از جاهايي که علي بن ابيطالب خيلي براي ايرانيها عزت قائل شده بود اين حکم را برخورد کرد باهاش اميرالمؤمنين بود يک خاطره ديگر يک صلوات بفرستيد (صلوات حضار) اعتقاد ما اين است که اميرالمؤمنين در غدير خم نصب شدند اعتقادات ما اين است کتابهاي اهل سنت کم پر است از اين حرفها، سال چند تاست 365 اين را جايش را عوض کن 356 در الغدير 356 نفر از بزرگان اهل سنت که دونه، دونه اسمشان هم آمده، اين کتاب الغدير مال علامه اميني رحمةالله عليه، ما اعتقادمان اين است که نياز انسان به امام مثل نياز انسان به پيامبر است به چه دليل ما پيامبر ميخواهيم به همان دليل امام ميخواهيم و لذا امام را هم بايد خدا تعيين کند، با کف و صوت و صلوات امام و با زنده باد، مرده باد تعيين نميشود بلکه عين پيامبر خدا بايد تعيين کند. بوعلي سينا ميگويد: چون پيامبر و امام (عليهما السلام) بايد معصوم باشد، عصمت را جز خدا نميداند چه کسي دارد و لذا خود خدا بايد تعيين کند. اين عقيده ما، منتهي خوب عدهاي از مسلمانها با انتخابات و رأي و با شورا و اينها علي بن ابيطالب را کنار زدند و کسي ديگر را آوردهاند، کار نداريم. خليفه اول آمد و رفت و خليفه دوم در آستانه رفتنش بود گفت بعد از من 6 نفر يک شوراي 6 نفر تعيين کرد که تو آن علي بن ابيطالب و عثمان و عبدالرحمن و کي بود چند تا بودند. گفت: اين شوراي 6 نفره يک نفر راتعيين کنند، شوراي 6 نفر نباشد بحث کنند علي بن ابيطالب آمد خودش صحبت کرد که من اينم اينم اينم.
عدالت امام علي (عليه السلام) در حکومت
در شوراي 6 نفري گفتند: «قد عرفنا فضله» فضل علي را ميدانيم انصافاً علي (عليه السلام) کمالاتش از همه مردم کره زمين بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) بيشتر است «قد عرفنا فضله و علمنا انه احق الناس» علم داريم که علي سزاوارترين مردم است به حکومت: «لکنة» يک عيب دارد که چيست؟«لايفضل احداً علي احد» به هيچ کس باج نميدهد اين اگر حکومت پيدا کند عرب و عجم و سياه و کوتاه و زن و مرد، يکجورند و ما ميخواهيم سبيل يک عده چرب بشود ما اگر خواستيم علي حکومت کند مو را از ماست ميکشيم، سخت ميگيرد «لايفضل احداً علي احدااً»، «فان وليتموها» اگر ما رأي دهيم شوراي 6 نفره به علي بن ابيطالب و حکومت را به او بدهيم «جعلکم و جميع الناس فيها شرعاً سواي» همه مردم را به يک چشم ميبيند. گفتند: خوب اگر اينه معلوم ميشودکه ما بايد نونمان قطع شود نان يک عدهاي آجر ميشود. هيچي رأي دادند به عثمان، گناه علي بن ابيطالب عدالتش بود.
يک خاطره ديگر، گفتند: يا علي شما يک آدم داانه درشت است يک حق اضافه بده بالاخره اينها مسئولند، مديرند رئيس قبيله و به هر حال اينها آدم عادي نيستند، به هر اسمي به هر حال به اينها يه چيز اضافه بده. پيشنهاد اضافه. فرمود: «اتأمروني ان اطلب النصر بالجور» يعني با بي عدالتي و باج دادن پايههاي حکومت کنم؟ يعني با بي عدالتي و باج دادن پايههاي حکومت خودم را تقويت کنم. «والله افعل» به خدا قسم اين کار را نمي کنم «ما طلعت شمس و مالا خفي في المساءتجم» تا خورشيد و ستارهاي باشد من اين کار را نميکنم. يعني تا ابد اين کار را نميکنم «والله لوکان مالهم لي لواسيت بيتهم» مال آنها اگر مالي شخصي هم باشد به مساوات تقسيم ميکنم «فکيف و انماهي اموالهم» تا چه رسد که بيتالمال است. هر چي پيشنهاد کردند که بابا ميخواهي حکومتت سفت شود حالا اون را، اون را کاري نداشته باش، من با کسي رو در بايستي ندارم، يه جا فرمود: دخترم هم خلاف کند انگشتش را قطع ميکنم، اگر دخترم فاطمه هم، پيامبر فرمود: دزدي کند دستش را قطع ميکنم. اين تحمل نميکنند. الان هم که امام زمان (عليه السلام) ظهور نميکند براي اينکه ما هنوز آمادگي عدالت نداريم، سفرهها دوتاست، يک رئيس با آبدارچي حاضر نيست غذا بخورد.
(رنگ بنزها ميگويند فلاني بنز مشکي دارد فلاني سرمهاي، گاهي در عقدها ميگويند که، آخه عقد عروس و داماد يکي وکيل عروس و يکي وکيل داماد ميشود. آنکه وکيل عروس است يه خورده مقام و عنوانش بالاتر است ميرويم دعوت ميگويد به شرطي ميآيم که من وکيل عروس باشم بابا حالا وکيل عروس ميگويد: «انکحت» وکيل داماد ميگويد: «قبلت» کيفش مال آن عروس و داماد، به تو که چيزي نميرسد، حالا يا وکيل عروس باش يا وکيل داماد يا بايد بگويي: «انکحت» و يا «قبلت» سر اين هم چونه ميزنند که من نماينده عروسم يا داماد، ما کجا ما هنوز، ظرف ملامين که قدرت ندارد روي گاز بگذارند که.) هنوز تحمل حکومت علوي را نداريم. خوب يکبار ديگر فرمود: «فانما لايسعنا ان نغطي امراً من القيء اکثر من حقه» من کسي را بيش از حقش چيزي نميدهم گفتند: آقا اين رقم اخلاقي که تو داري هيچ کس دورت جمع نميشود ببين معاويه، ببين فلان تشکيلات چطور بريز و بپاش ميکند، ميدهند، ميريزند، فلان، فلان، اين رقمي که تو برخورد ميکني کسي دورت جمع نميشود فرمود: جمع نشوند، مگر من ميخواهم دورم جمع شوند «کم من فئة قليله غلبت قئة کثيرة» اگر خدا خواسته باشد گروه کم ميمانند و گروه زياد ميروند.
علي بن ابيطالب با همان محکمي اش ماند و معاويه رفت، نوه علي بن ابيطالب رقيه در شام گنبد و بارگاه دارد. رفتم سر قبر معاويه اول که قبرش متروکه بود ما با يک واسطههايي تقاضا کرديم ما ميخواهيم قبر معاويه را ببينيم، رفتيم ديديم يه گربه روي قبر معاويه خوابيده است، معاويه با همه اهميتش گربه روي قبرش، و نوه علي بن ابيطالب را گفت گنبدش را ميخواهند طلا کنند. ما نبايد نگاه کنيم به زندگي امروز حق ميماند و باطل ميپرد قرآن بخوانم چرا از خودم حرف ميزنم. بسم الله الرحمن الرحيم: «والعاقبة للمتقين» عاقبت مال افراد باتقواست نگاه نکن زدند، بردند، خوردند، خوشا به حالشان «والعاقبة المتقين» آيه ديگه بخوانم؛ «والعاقبة لاهل التقوي» ممکن است امروز فلاني با يک دروغ پارتي بازي کرد چنين و چنان شد؛ «مال الحرام لاينمو» مال حرام نمو نميکند. «و انما لم يبارک» و اگر نمو کند برکت ندارد. «ان يريد الله ان يولينا هذا الامر يذال لنا صعبه» با پول مريد جمع نميکنم، اگر خدا اراده کرده باشد که من رئيس حکومت بشوم خودش همه درها را براي من رام ميکند «ويسهل لنا حزنه» سختيهايش را برايم آسان ميکند.
آقا چرا راه دور برويم (شاه به 98 کشور باج و يا وام و يا به او گاز او نفت و نميدونم نيرو جاسوس ميداد و براي او ژاندارم بود 98 کشور را داشت ايران هم جاويد شاهگو خيلي داشتند و نيروهاي مسلح را هم داشتند. امام خميني (ره) هم مدرسه فيضيه بود يک قبا داشت و هيچي) با چشممان ديديم امام تنهايي شاه را گريه کنان از کشور بيرون کرد. منتهي امام بود امروز هم هر کس در خط امام باشد محبوب است اگر مردم گاهي نق ميزنند ميگويند اين چرا اينطوري شده در خط امام نيست، هر کس هم هر چه ميگويد مردم حق را دوست دارند، اصولاً حق دوست داشتني است. دزدها هم که ميروند يه جايي دزدي ميکنند اموال دزدي را که جمع ميکند ميگويد ببينيد اينها را دزدي کردهايم بيائيد عادلانه تقسيم کنيم، دزدها هم از عدالت، وجودش ظلم است، سرتا پا ظلم است، اما ته دلش عدالت را دوست دارد و ميگويد بيا عادلانه تقسيم کنيم. آدمهاي هرزه هم، جوانهايي که خودشان به هر دختري نگاه ميکنند چشم چرانند، راحت اما وقتي ميخواهد داماد شود به مادرش ميگويد: برو يک دختر پاک براي من پيدا کن، چشمهايش ناپاک است ولي دنبال پاک ميگردد، پاکي را دوست دارند، تقوا را دوست دارند، امام حسين (عليه السلام) بدنش سوراخ، سوراخ شد، زير سم اسب رفت اما عزتش سوراخ نشد، حق ميماند گرچه موجها هر چه ميخواهد بشود، کف ممکن است بالانشين باشد، اما چند لحظهاي که شد کف ميرود کنار، دو مرتبه آب پيدا ميشود، قرآن ميگويد: «و اما الباطل فيذهب جفاءاً» باطل مثل کف است صدر نشين و هارت و هورتي است، خودنماست اما دير يا زود ميرود کنار، حقيقتش روشن ميشود.
ارتباط دائمي علي (عليه السلام) با پيامبر (ص)
- خوب رابطه علي بن ابيطالب (عليه السلام) با رسول خدا (صلّي الله عليه و آله وسلم) چه جور بود، ميگويد که: «ادخل علي رسول الله ليلاً و نهاراً» شب و روز ميآمدم خدمت پيامبر «اذا سألته اجابني» سؤال ميکردم جواب ميداد «و اذا اسکتت ابتدائي» ساکت ميشدم او حرف ميزد «ودعي الله» پيامبر در حق من دعا کرد. «ان لاانسي شيئاً علميني اياه» گفت: خدايا هر چه ياد علي دادم يادش نرود «اذن واعيه» هر چه هست خوب حفظ کند، رابطه من با پيامبر شبانه روزي بود، سؤال ميکردم جواب ميداد، سؤال نميکردم او خودش صحبت ميکرد و دعا کرد که حفظ، از ذهنم بيرون نرود، وقت خصوصي داشت، هر روز و شب خصوصي خدمت پيامبر ميرسيد و اصحاب هم ميدانستند که اين ملاقات خصوصي است يعني غير از علي و پيامبر (عليه السلام) کسي ديگري نيست، اينجا خصوصي، نگوئيد پس اينجا تبعيض است.
تبعيض يا تفاوت؟
بد نيست من اينجا يه مقدار صحبت کنم تبعيض باطل و تفاوت حق است، فرق اين دو چيست؟ بالاخره جوانها هم ميگويند چرا فلاني دارد من ندارم. اون يه کار فني و تخصصي دارد و روزي 10 نفر را از مرگ نجات ميدهد، تبعيض باطل و تفاوت حق است. انگشتهاي ما با هم تفاوت دارد اما حق است، نبايد بگويد چرا من کوتاهتر، چرا بلند، همين تفاوتها حق است اگر اين انگشت هم بلند «بسم الله» نميشد دگمه يقه را بست شما با اين چهارتا نميتواني دگمه يقه را ببندي، يعني گاهي اگر همه لاستيک باشد. ديگه ماشين نميشود. بايد يکي پيچ و مهره يکي لاستيک. سلول چشم با پا تفاوت دارد. روده، معده جگر، کليه، اينها همه ساختمان هايش فرق ميکند، تفاوت حق و تبعيض باطل است. فرق اين دو چيه؟ تبعيض اين است که در يک شرايط عادي به يکي ميدهد و به ديگري نميدهد، اين تبعيض، تفاوت نه، معلم ميآيد سر کلاس همه بچهها پيشش يکجورند درس هم يه جور ميدهد همه گوشها هم يکجور ميشنوند. بعد يه شاگرد درس استاد را خوب زحمت ميکشد، اين شاگرد، استاد نظرش به اين بيشتر ميشود، عدالت هم هست. آنوقت چطور اين را بيشتر دوستش داري، براي اينکه بيشتر درس ميخواند، روز اول همه شاگردها يک جورند، روز اول اگر استاد با يکي گرم و يکي سرد تبعيض است اما برخورد ماه سوم ديگه تبعيض نيست چون اين خودش را نشان داده زحمت کشيده، کشاورز روز اول همه درختها را توي باغچه بايد بنشاند ميتواند هم يکجور آب بدهد بعد يک درخت سبز ميشود هي آب و کودش ميدهد، يه درخت خشک ميشود اره ميکند، نبايد درخت بگويد آقا ببينم، تو چطور اون را اره نکردي بابا من روز اول همتون را نشوندم، همه را يکجور آب دادم منتهي تو خشک شدي من هم اره گذاشتم پاي تو. تبعيض مال روز اول و باطل است، تفاوت مال اين است که طرف از خود استعداد نشان دهد حق است. گاهي ميپرسند خدا اين لطفي که اولياء کرده، به امامان ما کرده نميشد ما هم امام صادق بشويم؟ خدايي که امام صادق را قبلاً يک امتحاني داده، دعاي کميل، دعاي ندبه، را که خواندهايد ميگويد: «وشرطت عليهم الزهد» بگذاريد بنويسم موضوع بحث سيره علوي است، عدالت حضرت، بحث ما اين است که تبعيض باطل و تفاوت حق است.
تبعيض يعني اين است که انسان در شرايط مساوي به يکي ميدهيم و يکي نميدهيم، تفاوت اين است که در شرايط متفاوت به يکي ميدهيم و يکي نميدهيم، اصلاً بعضي جاها اگر مساوي باشد غلط است. مثلاً يک دکتر در بيمارستان بگويد من عادلم از دم يکي يک سرم بزن به همه، اين غلط است، يک معلم و دبير بگويد من عادلم از دم نمره 18 بدهد به بچهها اين هم غلط است بعضي جاها اگر بخواهيم همه را يکجور ظلم است پس همه جا مساوات عدالت نيست اينها را بايد قاطي نکنيم بعضي جاها عدالت اين است که مساوي باشيم و بعضي جاها مساوات ظلم است همه را از دم يکي سرم و يکي يک قرص، همه را يک شربت، تفاوت اين است که با شرايط متفاوت، برخورد متفاوت حق است، اما در شرايط مساوي باطل است. در دعاي کميل (ندبه) داريم: «وشرطت عليهم الزهد» مثلاً يک جوان را احترامش را ميگيرم يه جوان را نه، بايد ديد که او چه کرده که احترامش را نميگيرند، برو کليدش را پيدا کن، «وشرطت عليهم الزهد» شرط کردي بر اينها که زاهد باشند دنبال دنيا، «وشرطو اليک ذلک» آنها هم شرط را امضاء کردند «و شرطو اليک ذلک» شرط را امضاء کردند. باشد قبول است، حسين جون، تشنگي آوارگي، اسارت زن و بچهات، زير سم اسب، گلوي علي اصغر، فرق علي اکبر، بازوي ابالفضل، همه را قبول، شرط ميکنم که در دنيا به سخترين شرايط، شرط ميکند خدا و آنها هم شرط را امضاء ميکنند. «و علمت منهم الوفاءبه» و علم داري از اينها که وفا ميکنند به شرط. حالا چون اينطور است؛ «فتبلتهم و قربتهم و قدعت لهم الذکر العلي» (حالا ده بده معجزه و علم غيب و دعاي مستجاب ميدهد. اينطور نيست که کسي از خواب بيدار و امام صادق بشود کسي از خواب بشود. خوب امام خميني (ره) در ميان مراجع از همه برجستهتر شد چرا براي اينکه از همه بيشتر سوخت غصه خورد و به فکر انقلابيها بود يکي از علماي تهران 12 سال زندان بود يکي از سال آخر ديگه خسته شد داشت فکر ميکرد که چکار کند امام خميني (ره) در نجف تبعيد بود. امام پيغام داد به يک نفر که برو زندان ديدنش ميدانم که خسته شدهاي ولي من هر شب که ميروم حرم اميرالمؤمنين ياد تو هستم و يا به نيابت تو زيارت ميکنم، تو اگر اونجا هستي من هر شب براي تو دعا ميکنم. با همين کلمه که امام يادش هست مقاومتش اضافه شد، اين مسئلهاي که کسي دلش به حال کسي بسوزد، شور، خلوص.
- برخوردهاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اسراء
اميرالمؤمنين هميشه اشاره ميکرد: «والله کان يقول»«کان يقول» يعني مرتب اين را ميگفت: «والله ليخضبن حفده» اشاره ميکرد به ريشش «هذه من هذه» به خدا قسم ريشم خضاب ميشود از خون سرم. يعني همهاش قول ميداد که در ماه رمضان مرا شهيد ميکنند «ويضع يده علي رأسه ولحيقه» ميگذاشت به ريش و شرش، به خدا قسم خضاب ميشود ريشم از خون سرم. علم غيب داشت حالا علم غيب اميرامؤمنين را باز خواهيم گفت.
- قضاوتهاي حضرت امير(عليه السلام)
دو نفر يقه همديگر را توي کوچه گرفته و هر کدام به ديگري ميگفت تو برده من هستي، برده هم که اينجا شاخ ندارد که اين برده است مثل باقي آدمها، خلاصه هر کدام به ديگري ميگفت تو نوکر من هستي، آمدند پهلوي حضرت علي گفت راستش را بگوئيد دوباره همان ادعا را ميکردند. حضرت دو سوراخ در ديوار دستور داد کردند مثل لوله بخاري که ميکنند توي ديوار، گفت کله هايشان را توي ديوار کنيد، به قنبر گفت بزن کردن بنده را تا گفت آنکه برده بود کشيد بيرون، گفت تو بردهاي برو. (يعني آنقدر اميرالمؤمين (عليه السلام) قضاوتهايي داشت که من نميدانم حالا اين قضاوتها را قوه قضائيه چرا اين کار را نميکند، نميداند يا دليلش چيه نميدانم، قوه قضائيه حقش اين است که ستادي داشته باشد قضاوتهاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به فيلم در بياورد. يه جاهايي مچ ميگرفت که هيچ عقلي، ديگه همه عقلها عاجز ميشوند قضاوتهاي اميرالمومنين، فيلم سازيهاي ما، کتابي است به نام قضاوتهاي حضرت علي (عليه السلام) فيلم سازها بخوانند سوژههاي خوبي، سناريوهاي خوبيه، قضاوتهاي آن حضرت) منتهي در فيلم امام علي هم ما هر چه نگاه کرديم قضاوتها نبود، صدها قضاوت دارد که همهاش قابل فيلم است. که چطور مجرم را شناسايي ميکرد با چه فرمولهاي فني با اسراء... «کان علي عليه السلام اميل الي المالي و الطف بهم» حضرت با بردهها رفيقتر بود تا با آزادها. وقتي ميخواهد بنشيند گرايش روحياش با بردهها بيشتر بود به خلاف ما که گرايش مان به پولدارها بيشتر است ما يه رفيق داريم رفته بود محله پولدارها خانه ساخته بود. گفت ميداني چرا، البته شوخي ميکرد ولي شوخي کردن هم مخ ميخواهد، مخي داشت براي شوخي، گفت حديثي را شنيدهام که: (هر کس بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد دين ندارد.) و بعد هم حديث داريم که (تا چهل خانه همسايه است) من آمدم يه جايي خانه خريدم که مطمئن باشم از اطراف چهل خانه همه شکمشان سير است من براي اينکه بي دين نباشم آمدم محله اشراف، گفتم خوب است، هم درست کردي و هم خوب بافتي، چون يک دروغگو يک دروغ پرداز هم بايد بغلش باشد که هم ببافد و هم انجام دهد، به هر حال وضعت خوب است شکر کن خدا را ولي بافتن اين هم، چون بافتن هم يه چيزيه. يه دزدي آمد حرم حضرت معصومه (عليه السلام) با طناب آمد پائين، ضريح حضرت را با زور... پولها را توي گوني و يه خورده نان خشک هم توي گوني و کول گرفته رفت، توي خيابان قم او را گرفتند گفتند چرا؟ گفت ببين خواب ديدم امام رضا را که ميگويد: دور حرم من را دارند بنايي ميکنند پول خيلي ميخواهم حضرت معصومه هم پول زيادي دارد برو بياور براي تعميرات آنجا. يعني اونيکه مهمتر از دزدياش بود بافندگياش بود. کساني که ميبافتند اميرالمؤمنين (عليه السلام) خوب مچ اينها را در ميآورد. قضاوتها قابل طراحي و فيلم است.)
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد ما را با راه و روش قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) آشنا و توفيق پيروي مرحمت بفرما.
«والسلام عليکم و رحمة الله»
|