1381/9/3 اداي حقوق پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) -1 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندگان عزيز بحث را شب نوزدهم ميبينند، شب ضربت خوردن حضرت علي (عليه السلام) که تا ضربت خورد فرمود: «فزت برب الکعبه»، در سالهاي قبل من اين کلمه را گفتم، که «فزت»، فوز يعني رستگاري، قرآن به هيجده کمال ميگويد: «فوز»، «ذلک الفوز»«اولئک هم الفائزون»، فوز و فائز به هيجده گروه ميگويند. «العابدون»، «الحامدون»، قرآن تعريف يک گروههايي را ميکند ميگويد اينها فائزند. «رضي اللّه عنه و رضوا عنه» خدا از اينها راضي است، و اينها از خدا راضيند، «ذلک الفوز»، به هيجده کمال خداوند توي قرآن فرموده رستگاري، و اميرالمؤمنين تا ضربت خورد، ميگويد: «فزت» يعني از تمام اين هيجده پله ترقي، چي؟ بالا رفتهام، يعني به آخرين درجه رسيدهام، منتظر بود اميرالمؤمنين (عليه السلام) دهها سال است منتظر شهادت است، موضوع بحثمان رابطه ما با امامت بود، حالا، حضرت علي (عليه السلام) را، رابطه ما توي امسال ماه رمضان که سيره را ميگفتيم، به اينجا رسيديم، سيره پيغمبر را گوشهاش را گفتيم: سيره حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) سيره اميرالمؤمنين (عليه السلام)، تا به اينجا رسيديم که رابطه ما با پيغمبر و اهل بيتش چي است؟
وظايف چهارگانه در برابر پيامبر و اهل بيت
گفتيم چهار رقم رابطه داريم، رابطه نظري و معرفتي، شناخت خودشان را، کمالات و فضائلشان را بشناسيم، اين رابطه شناخت است، رابطه حمايت است که بعد از اين که آدم شناخت حمايت کند وگرنه معاويه هم علي را ميشناخت ولي حمايت نکرد، حمايت کنيم، سه، رابطه عاطفي، همين لباسهاي مشکي، همين رفتن به مساجد، نام علي را روي بچهها گذاشتن، جشنها، سوگواريها، اشکها براي مظلوميت، اينها رابطه عاطفي است.
خمس، حقّ پيامبر و اهل بيت است
يک رابطه هم داريم، رابطه پولي، که بالاخره که ما پيغمبر را دوستش داريم حق پيغمبر را هم بدهم، قرآن ميفرمايد: «واعلموا انما غنمتم من شيء»، هر چيزي را که به عنوان غنيمت و سودي گيرت آمد، «فأنّ لِلَّهِ خُمُسَه و لرَّسولِ ولِذي القربي» بابا يک پنجمش مال خداست، مال پيغمبر است، مال لذي القربي است و امام رضا (عليه السلام) گله کرد از افرادي که وفادار نيستند، در اسم ميگويند ما عاشق اهل بيتيم اما حق اهل بيت را نميدهند، رو مسئله چند دقيقهاي صحبت کنم بعد هم راجع به حضرت امير (عليه السلام) چند دقيقهاي صحبت کنم، قرآن، روايت داريم، «لقد يسّر اللّه علي المؤمنين ارزاقهم بخمسة دراهم جعلوا لربهم و احدا، واکلوا اَربَع حلالاً» خداوند کار را آسان گرفته، گفته زندگيت که خمس ندارد، خانه و ماشين و تلفن و يخچال و زندگيت که خمس ندارد، از سودي که داري، نه از سرمايهاي که داري، از سود سرمايه، پنج تومان يک تومانش را بده براي خدا و پيغمبر و رسول، و اين آسان است. و اگر کسي ندهد خيلي مسئله حاد ميشود، عادي اش به اين صورت است که امام کاظم (عليه السلام)، خمس ندادن را کنار شرک و آدمکشي را از گناهان کبيره شمرده فرموده «اکبر الکبائر» بزرگترين گناه کبيره شرک به خداست و قتل و مال يتيم خوردن است بعد امام ميفرمايد خوردن مال يتيم يعني خوردن خمس و ندادن خمس به اهلش، بزرگترين گناهان کبيره آدم کشي است. خوردن مال يتيم است، بعد ميفرمايد که خوردن خمس هم مثل خوردن مال يتيم از گناهان کبيره است ما که اهل بيت را شناختيم بايد يک رابطه علمي، معنوي، مادي هم داشته باشيم، همه رابطه هايش نسبتاً توي جامعه ما پررنگ است، رابطه خمسش کم رنگ است، هستند، زياد افرادي هستند که آدمهاي خيلي خوبي اند، عاشق اميرالمؤمنيند، عاشق امام زمانند، ولي توي مسئله خمس چرخ ماشينشان توي جوب افتاده است، حديثي داريم «هلک الناس في بطونهم و فروجهم» مردم دارند هلاک ميشوند در غذاهايي که ميخورند و در ازدواجهايي که دارند، چرا، غذا و ازدواجشان مگر چهاش است؟ ميفرمايد: «لانّهم لم يُؤَدّوا اِلَينا حقنا» حق ما و خمس را نميدهند، «من استعمل منها شيئا» حديث داريم اگر خمسي را حلال بشمرد و بگويد، برو بابا، «فأنَّما يأکلُ يزّان» اون سهم ما که ميخورد انگار که آتش خورده، اين همان است که قرآن ميفرمايد که، خوردن مال يتيم مثل خوردن آتش است، حديث داريم «وَلْيؤدِّ حَقَّ اللّه» حق خدا را بدهيد، بهرحال اين سودي که پيدا کردي بخشي اش از خداست، اون کشاورزي که گندم کشت ميکند، بالاخره درست است که بذرش از اون است آبياري اش از اون است، ولي آب از خداست، باران از خداست، هوا از خداست، خورشيد از خداست، خورشيد و باران هم در اين گندم سهم داشتهاند، ميفرمايد حق خدا را بدهيد، اگر کسي حق خدا را ندهد «فإن لم يفعل» اگر کسي حق خدا را ندهد، «فاللّه و رسوله و نحن براءٌ منه»، خدا و پيغمبر و ما اهل بيت، از او بري هستيم، چرا يک کاري بکنيم آقا اميرالمؤمنيني که به عشقش ميسوزيم، امام حسيني که به عشقش ميسوزيم، حالا ميگويي اين خمس چي است؟ ميگويي به کي داده ميشود مگر وجدان نميگويد که، وجدان هر، ولو مسلمان نباشد، انسان حتي اگر مسلمان نباشد وجدانش نبايد اجازه بدهد که خودش شکمش سير باشد، همسايههايش و دوستانش فقير باشند، خوب صد تومان هشتاد تومانش مال خودت، بيست تومانش را براي اين مسائل بايد داد، چرا بايد مردم ما بلد نباشند قرآن بخوانند.
مصرف خمس در راه ترويج دين
خمس و سهم امام خرج تبليغ دين ميشود، قرآن ياد ميگيرند، حديث ياد ميگيرند اگر يک کسي به اسلام حمله کرد، اشکال کرد، پاسخ به سؤالات ميدهند، اگر ما قواي نظامي ميخواهيم نيروهاي مسلح ميخواهيم که مرز را حفظ کند، مرز فکري را هم بايد يک گروهي حفظ کنند، حفظ مرز فکري کمتر از حفظ مرز آب و خاکي نيست، چقدر بودجه ميگذاريم براي اين که مرز آب و خاک حفظ بشود؟ لب مرزها نيروهاي مسلح هستند همينطور که حفظ مرز خاکي مهم است، حفظ مرز ديني هم مهم است، اگر يک کسي يک اشکالي کرد، يک شبههاي کرد بايد يک گروهي باشند، مثل يک جايي که آتش گرفت بايد آتشنشاني باشد، مريض شدند بايد پزشک باشد، اگر يک وقت اشکالي شد بايد يک جمعي اسلام شناس بتوانند دفاع کنند و اين اسلام شناس و اين حوزهها از همين خمس تامين ميشود، «لا يُعذر عبدٌ اشتري من الخمس شيئا، ان يقول ربّه، اشتريته بمالي» اگر کسي با مال خمس نداده چيزي بخرد معذور نيست. اگر انسان قبل از پرداخت خمس کنيزي بخرد حق تصرف ندارد، تا مقدار خمس را با فقيه جامعالشرايط مصالحه نکند تصرف در مال خمس نداده جايز نيست. خود پيغمبر اسلام افرادي را نماينده ميکردند براي گرفتن خمس که اينها اسامي افراد و مناطق در کتابها آمده که اينجا حالا شب نوزدهم نميخواهم من شما را مطلع کنم، امامان ما در بلخ، بخارا، ري، قم، نيشابور، شيراز، همدان، خراسان،ساوه، قزوين، اهواز، عراق، يمن، موصل، بغداد، در همه اين جاها امامان ما نماينده داشتند، براي اين که خمس را جمع ميکردند و براي آقا ميفرستادند و آقا مکتب را، با همين حفظ کرد، امام رضا (عليه السلام) فرمود «الخمس عوننا علي ديننا» خمس پشتوانه اقتصادي مکتب ماست، منتهي يک وسوسه هايي هست که اين وسوسهها نميگذارد، يکي از اين وسوسهها ميگويد که، چون بهر حال شيطان وسوسه ميکند، چهار رقم هم وسوسه توي قرآن است، انبياء را از دور وسوسه ميکند، نميتواند، شيطان نميتواند برود پهلوي انبياء، ولي از دور سنگ را مياندازد، «فوسوس اليه الشيطان» «الي» يعني بسوي، شيطان، اولياء خدا را بسويشان پرتاب ميکند، مؤمنين را ميرود بغلشان، هلشان ميدهد، «مسَّهم طائفٌ»، «مسّ» يعني تماس ميگيرد، افرادي که گناهکار هم هستند گاهي شيطان ميرود توي روحشان، «يوسوس في»، «في» يعني در، ميرود از، يک عدهاي که خيلي بد شدهاند اصلاً «فهو له قرين»، اصلاً شيطان توي روحشان ميآيد ديگر بيرون نميآيد، يعني اصلاً فکرش شيطاني است، چشمش، زبانش، اصلاً وجودش ميشود شيطان، «شيطان الانس و الجن»، ما چهار رقم وسوسه داريم، اولياء خدا را از دور سنگ ميپراند، مؤمنين را ميرود هلشان ميدهد، افرادي که گاهي گناه ميکنند شيطان در روحشان ميرود، افرادي که خيلي فاسد شدهاند وقتي شيطان رفت ديگر بيرون نميآيد «فهو له قرين»، يعني چهار تا تعبير است توي قرآن، «وسوس اليه» «مسّهم» «في صدور الناس» «فهو له قرين»، شيطان وقتي آدم ميخواهد خمس بدهد ميآيد وسوسه ميکند، حالا وسوسهها چي چي است، يکي ميآيد ميگويد بابا، امروز خمس دادي فردا بي پول ميشويها، يک مقداري روي اين صحبت کنيم، صلواتي هم بفرستيد (اللّهم صل علي محمد و آل محمد) رابطه مالي با اهل بيت پيامبر، مسئله خمس.
خداوند خمس و زکات را جبران مي کند
وسوسهها، وسوسه هايي براي پرداخت خمس، يک، يک وسوسه ميگويد کم ميشود، اگر خمس بدهي کم ميشود، قرآن ميگويد نه کم نميشود، «فهو يخلفه»، تو اگر در راه خدا چيزي بدهي خدا جبران ميکند، جايش را پر مي کند، خلاص، «الشيطان يعدکم الفقر»، شيطان است که ميگويد اگر خمس بدهي، زکات بدهي، صدقه بدهي، بهر حال يک کسي ميخواهد يک خورده پولش را از بانک بکشد بيرون چهار تا دختر را جهازبه بدهد چهار تا جوان داماد کند، شغلي، درمانگاهي، مدرسهاي، هر کار خيري خواسته باشد بکند، شيطان ميگويد کم ميشود، قرآن ميگويد آن که ميگويد کم ميشود شيطان است، «الشيطان يعدکم الفقر»، ولي آيه ديگري داريم در جاي ديگري ميگويد «و هو يخلفه» بده، نترس، جايش را پر ميکنم، از همه گذشته ميگويد آن که پهلويت است از بين ميرود، «ما عندکم يَنفَد» چيزي که پهلويت است خواهد پريد، حديثش را يادتان نرود، گفتم که، امام کاظم (عليه السلام) فرمود، پول حق را اگر ندهي خدا يک برنامهاي را برايت پيش ميآورد که دو برابرش را در راه باطل خرج کني، «والباقيات الصالحات» خير، از همه گذشته مگر ما ايمان به قيامت نداريم؟ گيرم از دنيا کم شود، اگر از دنيا کم شود به آخرت، شما پول را ديگر توي بانک ميگذاريد از جيبت کم ميشود اما به سپرده بانکت، اضافه ميشود، مگر ما ايمان به قيامت نداريم؟ قرآن ميگويد: «واللّه واسعٌ عليم» خدا وسعت ميدهد «واللّه واسع»، خدا وسعت ميدهد قرآن ميگويد: «والباقيات الصالحات»، اگر يک چيزي باقي بماند اون، «والباقيات الصالحات»، اون خير است، قرآن ميفرمايد: «ما عندکم ينفد و ما عنداللّه باق»، هرچه نزد خداست باقي است تو فکر نکن از بين ميرود، امام رضا (عليه السلام) فرمود خمس کليد رزق است.
وسوسه هاي شيطان براي پرداختن خمس
پس وسوسه اول ميگويد کم ميشود، که اينها جوابش است اين جواب، وسوسه دوم، صلواتي بفرستيد، (اللّهم صل علي محمد و آل محمد) وسوسه دوم، ميفرمايد که حالا زود است، تو حالا تازه جواني، زود است حالا باشد بعد، حالا زود است، افرادي ميخواهند مثلاً ببينند سرمايهشان چقدر است خمس بدهند، ميگويد بابا حالا جواني، حالا اول کارت است، تازه استخدام شدهاي، هنوز خانه و زندگيت درست نشده، اوهو، او، اينقدر آدمهايي هستند وضعشان خوب است آنها بروند بدهند، حالا تو اول زندگيت است، اينها وسوسههاي شيطان است قرآن يک آيه دارد که روز قيامت، افرادي به افرادي ميگويند «انظرونا نقطبس من النورکم» بابا ما اينجا گرفتاريم، شما اهل نجاتيد، شما که رو سفيديد رو برگردانيد ما از نور شما استفاده کنيم، «قيل ارجعوا و رائکم فلتمسوا نورا»، ميگويند برگرديد از دنيا نور بياوريد، عربيهايي که ميخوانم قرآن است، ميگويند «الم نکم معکم» ما توي يک شهر و مزرعه و کارخانه و اداره و وزارتخانه نبوديم، خوب با هم بوديم، حالا من گير کردهام، کمکم کن، ميگويد چرا با هم بوديم، ميگفتي حالا زود است، «فتنةٌ انفسکم و تربستم تربستم، فتنةٌ انفسکم» يعني گول خورديد، بعد ميگويد: «تربستم»، هي گفتند حالا زود است دختر را شوهر بده، حالا زود است، حالا ببينم بلکه داماد بهتري پيدا شد، ازدواج کن، حالا ببينم چي است، هي حالا، حالا کردي تا دختره و پسره از دستت رفت، چهارده مرتبه توي قرآن کلمه «بغتتاً» داريم، يعني يک دفعه، کجا حالا زود است، پس در مقابل حالا زود است قرآن ميگويد «تربستم»، «تربس» يعني حالا زود است، حالا مِنّ مِنّ کردن، يکي ديگر، سوم، وسوسه ميکند زحمت من زحمت از من بوده است، چرا به ديگران بدهم، گاهي هم جسارت ميکنند، ميگويند بدهيم به مفتخورها اول آنها که مفت خورند، به نظر شما، خيليها مخشان از تو بهتر ميکشد، حالا گناه کرده است مثلاً رفته، قرآن ميگويد خيلي از تو بهتر است، منتهي «احضروا في سبيل اللّه»، رفته يک کار خدايي بکند درآمدش کم شده است، شما فکر ميکنيد که انقلابيوني که توي زندان بودند زمان شاه، آن انقلابيون اگر دست به تجارت ميکشيدند کم درآمد داشتند؟ بابا تو رفتهاي توي بازار پول پيدا کردهاي، اون رفته يک حرف حقي زنده، زندان است، «احصروا»، زندان است، «في سبيل اللّه»، نه که مخش کمتر از تو ميکشد، نه استعدادش از تو کمتر است، نه توان بدني اش از تو کمتر است، نه عملش از تو کمتر است، شايد همه چيزش از تو بهتر باشد، منتهي تو رفتهاي سراغ پول، اون رفته سراغ هدف حالا ميگويد همديگر را کمک کنيد، او کمک فکري به تو بکند، تو کمک مالي به او کن، مفت خور، توفيق است، بعد هم قارون مگر نگفت «انما اوتيته علي علم عندي» من اينها را روي علمم پيدا کردهام، قرآن ميگويد، آنها که به خودشان و به بازويشان مينازند و هي فکر ميکنند زحمت از اون است بايد حساب کنند خيليها از تو بيشتر زحمت کشيدهاند و به يک همچنين سودي، بگوييد و به همچنين سودي نرسيدهاند، اين طور نيست که زحمت کشيدهاي، خدا خواسته داده، فردا هم از تو ميگيرد.
کارهاي خير، جاي خمس را نمي گيرد
مسئله ديگر اين که، ميگويد من کارهاي خير زياد کردهام، ديگر خمس لازم نيست، من بجاي خمس خدمات ديگري انجام دادهام، اين هم يک وسوسه، من جزء خيّرين مدرسه سازم، من جزء خيّريني هستم که مسجد ساختهام، حسينيه ساختهام، رئيس هيأتم، درمانگاه ساختهام فلان جا را آسفالت کردهام، فلان جا، فلان جا، فلان جا، خداوند انشاءاللّه به همه خيّرين پاداش خير بدهد اما يک چيزي به شما بگويم، اگر اوني که خدا گفت انجام ندهيد کارهاي خيرتان هم گير دارد، مثل يک کسي که جُنُب است، بهش ميگويند برو غسل کن، بگويد من صبح توي اقيانوس اطلس شيرجه رفتهام، اون شيرجه کار يک غسل را نميکند، اگر توي همه درياها هم تاب بخوري، تا قصد غسل نکنيد، باز پاک نشدهايد. شما آنجا که اسم امام زمان را بردهاند اگر پا شديد به آن پا شدن براي امام زمان حساب ميشود، صد بار هم اگر براي حال آمدن زانويت پا شوي و بنشيني بخاطر ورزش پا شوي و بنشيني، اينها پاي حساب امام زمان نوشته نميشود، بنابراين نبايد گفت من کار خير کردهام. آني که خدا گفته، شما نماز صبح نخوان، شيطان بهش گفتند سجده کن، گفت خدايا اين سجده را از ما بردار من تا دلت بخواهد عبادت ميکنم، خدا گفت من عبادت نميخواهم من عبوديت ميخواهم، ميدانيد فرق بين عبادت و عبوديت چي است؟ عبادت آني است که ما ميخواهيم، عبوديت اوني است که خدا ميخواهد. گاهي به يک کسي ميگويند روزه ات را بخور، ميگويد دلم نميچسبد، پس دلت است يا خدا، اگر وظيفه شما خوردن روزه است، روزه گرفتن گناه است ما بايد عبد خدا باشيم، گفته است بخور، چشم ميخورم، بابا روزه بگيري در شيري که به بچه ات ميدهي اثر ميگذارد، در مريضي اثر ميگذارد، اگر وظيفه شما خوردن باشد، اصلاً روزه گرفتن شما اِبا دارد، ما نبايد بگوييم نه من بايد امسال روزه بگيرم، اين بايدها چي است؟ من امشب بايد نخوابم تا صبح خوب نخوابي نماز صبحت قضا ميشود، اجمالاً بايد مواظب باشيم آني که خودمان دلمان ميخواهد، اگر دلمان باشد، خداي ناکرده گير است، ما اگر خمس ندهيم، يعني يک ميليون خمس بدهيم اهل بهشتيم، يک ميليون خمس ندهيم، صد ميليون وقف کنيم، باز هم اهل جهنميم، مثل کسي که نماز صبحش را نخواند اما بعد از آفتاب تا شام نماز بخواند، خدا اوني که ميخواهد، خدا اوني که ميخواهد، نبايد گفت کار، کارهاي ديگر خير است، دستتان درد نکند، من نميخواهم مايوس کنم، ولي نکند بخاطر اون کارهاي خير، کار واجب را انجام ندهيم، مثل يک آدمي که توي خيابان راه ميرود لباسي که واجب است بپوشد مثلاً پيراهن و شلوار، نپوشيده اما دور گردنش را بيست رقم شال گردن پيچيده، ولي شلوار پايش نيست، خوب، اين را ميگيرندش توي خيابان، بگويد آقا من عوض شلوار، بابا، لباس خودش را بايد بپوشي، اين که يک لباسي را جاي لباسي، قبول نيست، گاهي خدا يک چيزي را ميخواهد، شما عمامه مرا بردار، هفتصد و پنجاه تا کراوات به ما بده خوب من قبول نميکنم، اوني که خودش ميخواهد، اوني که او دستور داده، به دکترها بگو عوض اين قرصه، سي تا قرص ديگر ميخورم، بيرونت ميکند از مطب، ميگويد اگر آمدي پهلوي من اون نسخه را بايد عمل کني، کسي نگويد من بجاي کار خير، کار ديگري کردهام، بايد واجبات را انجام بدهي، افرادي آمدهاند پهلوي من کار خير انجام بدهند، گفتم آقا خمس دادهاي يا نه، گفته نه، گفتم اول خمس را بده، گفته آقا آمدهام تمام مالم را وقف کنم، گفتم آقا، نميخواهد آقا، همه مالت را هم وقف کنيگيري، اما يک پنجم مالت را بدهي، همهاش مال خودت باشد راحتي، خوب حالا اين مقدار بس است، باقيش باشد براي بعد، وسوسههاي ديگر هم هست که انشاءاللّه وقتهاي ديگر هم خواهم گفت، گاهي هم ميگويند که آقا ما خمسمان را بدهيم به کي؟ فلان آقا وضعش از ما بهتر است، اول اينکه خمست را بده به يک آقايي که قبولش داري، اگر يک کسي را ميبيني وضعش خوب است، دلت نميچسبد برو بده به مرجعي که، البته همه مراجع زاهدند، زندگيشان، از همه گذشته وضعش خوب است، ممکن است وضعش خوب باشد، از خمس نباشد، ممکن است از يک راه ديگر، پسرش، دامادش، نميدانم شغلي دارد، ارثي دارد، ما وظيفه مان است به وظيفه مان عمل کنيم، شما اگر گفتند برو دکتر، برو بابا، دکتره خودش هم عينکي است، بله ممکن است خودش هم عينکي باشد اما باز در عين حال شما وظيفه داري پهلوي همين دکتر بروي، اگر يک مکانيکي، ما بهرحال، بايد شرط مرجعيت يکي اين است که هوي و هوس نداشته باشد، يکي اين است که دنياگرا نباشد، مخافاً لهوي باشد، حتي دارد ميگويد عالمي را ديديد که گردش مادي اش زياد است، يعني عالمي ديديد دنيا طلب ميگويد ازش دور شويد، ما که نميگوييم خمس را بده به اوني که ما ميگوييم، ميگوييم اون کسي که خودت قبولش داري، انتخاب کن، همان آيةاللّه العظمي، زاهد، ملاي، همه کمالاتش را اول برو تحقيق کن ولي خمست را بده، منتهي به اوني که خيلي بهش معتقدي بده، به مرجع تقليدت بده، گاهي هم ميگويند ما هنوز بچهمان را عروس نکردهايم، پسرمان را داماد نکردهايم، ماشين نداريم، شغلمان چي است، بله، واقعاً اگر کسي اين مشکل را دارد خمس نبايد بدهد، اگر کسي، منتهي نه اين که اين را بهانه کند، گاهي وقتها آدم پسر و اينهايش را بهانه ميکند، بهانه نباشد، اگر واقعاً کسي درآمد دارد ميخواهد دخترش را عروس کند خمس نميخواهد، ميخواهد پسرش را داماد کند، ميخواهد سفري برود، مکهاي، عمرهاي، هديهاي، منتهي ريخت و پاش نباشد، در حد عادي، اگر زندگي کنيد و بتوانيد ذخيره نکنيد ديگر خمس هم نداريد اسلام خيلي آسان گرفته، بهرحال بايد مواظب باشيم، يک بحث ديگر هم هست که انشاءاللّه اين را بعداً خواهم گفت، حالا ميگويند ما ماليات ميدهيم آدمي که ماليات ميدهد براي چي خمس بدهد، اين را باشد جلسه بعد، شب نوزدهم ماه رمضان بحث را گوش ميدهيم، برادرها و خواهرها يک نگاهي بکنيد، اگر بچه تان را دوست داريد لقمه حرام به بچه تان ندهيد، اگر بچه تان را دوست داريد، که دوست داريد، سعي کنيد لقمه حرام ندهيد، خوشم آمد از اين معمار، يک معمار را ميبردندش خانه يک نفر را قيمت کند، توي راه بهش گفتند اين خانهاي را که قيمت ميکني خانه خانواده شهيد است، يعني چه، ايستاد و گفت فهميدي چي گفتي، گفت نه، گفت خانواده شهيد است يعني من يک خورده گرانتر قيمت کنم يعني از مردم پول مفت بگيرم و بجاي اينکه پدره در جبهه شهيد شده، من لقمه حرام بدهم به بچههاي شهيد، اين خدمت نيست، حالا که خانواده شهيد است نبايد بگويي حالا خانواده شهيد است و من و من، خيلي خوب حالا خانواده شهيد است رحمش کن، يک خورده گرانتر قيمت کن، شما هرکس را دوستش داري که از همه بيشتر آدم بچهاش را دوست دارد، اگر بچهاش را دوست داريم، که دوست داريم سعي کنيم لقمه خمس نداده به بچهمان ندهيم، خدا جبران ميکند و ماه رمضان هم وقت اين کارها است، اميرالمؤمنين (عليه السلام) هر چيزي را داشت، داد، با بازوي خودش هزار تا برده آزاد کرد، دهها هزار متر مزرعه درست کرد، اين همه چاه درست کرد، هر چي داشتند دادند، فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) پيراهنش را شب عروسي داد، امام حسن(عليه السلام) سه مرتبه همه اموالش را داد، آخه آنها، اين رقم، اهل بيت ما که گفتيم، آن وقت، آنها اين همه ايثار ميکردند شما هم يک صد تومان بيست تومانش، را مشکلي، پيراهن سياه ميپوشيم، گريه هم ميکنيم اما در کمک مالي گيريم، و قرآن ميگويد ايمان داريد، با پيغمبر جبهه رفتهايد، توي جبهه پيروز شدهايد، خمس بدهيد، «ان کنتم آمنتم، ان کنتم آمنتم» يعني شرط ايمان دادن خمس است، حتي اگر پهلوي پيغمبر جبهه هم بروي، بدنت نميدانم، سوراخ سوراخ شود، پيروز هم بشوي، غنيمت هم بگيري، اگر خمس ندادي در ايمانت شک دارد قرآن، چون قرآن ميگويد: «ان کنتم امنتم» آيه خمس «ان کنتم آمنتم» دارد، يعني خمس شرط ايمان است، يک دعا کنم يک خورده از اميرالمؤمنين بگويم، خدايا، به آبروي اميرالمؤمنين (عليه السلام)، روح بزرگ، معرفت، عشق، سخاوت، ايثاري به ما بده که مالمان پاک، فکرمان پاک باشد انشاءاللّه (الهي آمين) و اما شب نوزدهم، اولين شب قدر است، شبي است که برنامه يک سال تنظيم ميشود دعاهايي داريم يکي از دعاها اين است، ميگويد: «اللهم العن قتلت الاميرالمؤمنين»، شب نوزدهم، نميگويد: «اللهم العن قاتلي العلي»، نگفته «اللهم لعن قاتل العلي»، نميگويد خدايا ابن ملجم را لعنت کن، ميگويد خدايا گروهي که علي را کشتند لعنت کن، ببينم حضرت علي (عليه السلام) را گروه نکشت، يکي کشت، چرا در دعا گفتهاند بگو خدايا گروهي که علي را کشتهاند لعنت کن بايد بگوييم خدايا ابن ملجم را لعنت کن، ميگويد نه ابن ملجم را نگو بگو «قَتَلَ»، «قَتَلَ» جمع قاتل است، ميداني چرا، براي اين که هرکس يک گناهي توي کشور بکند، باقي هم راضي باشند به گناه او، آنها هم در آن گناه شريکند، هر کس که به کار ابن ملجم راضي بود، آنها هم شريکند، بايد مواظب باشيم گناهي ميشود ما لااقل راضي به گناه ديگران نباشيم، خيليها خودشان گناه نميکنند، اما راضيند.
امام علي (عليه السلام)، شهيد شب قدر
قرآن يک آيه داريم ميگويد «عقروا» يعني شتر صالح را کشتند، با اين که يکي کشت، اما قرآن نميگويد: «عَقَرَ» ميگويد: «عقروا»، همه کشتند، امام ميفرمايد: چون يکي کشت باقي هم راضي بودند، اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميآيد مسجد کوفه، ميدانست شهيد ميشود؟ بله، پس چرا رفت مسجد، کسي که ميداند شهيد ميشود نبايد برود مسجد، اين دانشها را امامها ميدانند، اما امامها از اين علم غيبشان حق استفاده شخصي ندارند، ديديد روي ماشينهاي دولت نوشته استفادههاي اختصاصي ممنوع، يعني استاندار اگر پانصد تا هم ماشين دارد حق ندارد با اين ماشينها اثاثيه خانهاش را ببرد، استفاده اختصاصي ممنوع، امام سه تا چيز دارد، معجزه دارد ولي حق ندارد استفاده اختصاصي کند، علم غيب دارد حق ندارد استفاده اختصاصي، اگر استفاده اختصاصي کنند ديگر براي ما امام نيستند، امام دعايش مستجاب ميشود اما حق ندارد استفاده اختصاصي کند، چون اگر امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا استفاده اختصاصي کند بگويد خدايا از زمين آب بجوشد ما تشنگي گير نکنيم، اگر امام حسين (عليه السلام) با نفرين يزيدها را نابود کند ديگر نميتواند به ما بگويد برويد جبهه، ميگوييم چطور ما برويم شمشير بخوريم، خودت حاضر نشدي شمشير بخوري، خودت نفرين کردي، بايد امامان ما در همه غمها و غصهها شريک باشند تا براي ما الگوي عملي باشند، اگر مشکلات شخصيشان را استفاده شخصي کنند، با دعا و معجزه و علم غيب مشکلات شخصي شان را حل کنند ديگر براي ما الگوي عملي نيستند، گرفتيد چي ميگويم؟ پليس باتوم دارد، اسلحه دارد، کلت هم دارد، اما اگر توي خانه و خيابان با کسي دعوايش شد حق ندارد کلت بکشد، کلت دارد، اما حق ندارد، اجازه زدنش با فرماندهي است نبايد بگويد حالا که کلت دارم استفاده کنم، کلت داري، باتوم داري، مسلسل داري، اما حق استفاده نداري استاندار پانصد تا ماشين دارد اما حق استفاده ندارد، امام و پيغمبر هم معجزه دارند، دعاي مستجاب هم دارند، علم غيب هم دارند اما حق استفاده اختصاصي ندارند، چون اگر استفاده اختصاصي کنند ديگر براي ما الگو نيستند، اميرالمؤمنين (عليه السلام) رفت مسجد کوفه، مسجد کوفه خاطراتي دارد، يکي از خاطرات مسجد کوفه مناجاتي است که اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميگويد، مناجاتي است همهاش قرآن است، بخش اولش مناجات اميرالمؤمنين (عليه السلام) «اللهم اني اسئلک الامان يوم لا ينفع مالٌ و لا بنون» خدايا از تو امان ميخواهم روزي که نه بچه به درد ميخورد و نه همسر و نه مال «الا من اتي اللّه بقلب سليم» فقط قلب سالم، قلبي که تويش شرک نباشد، تکبر و ريا توش نباشد، روز قيامت قلب سليم بدرد ميخورد، هيچ چيزي بدرد نميخورد: «اللهم اني اسئلک الامان يوم يفر الظالم علي يديک» خدايا به تو از تو امان ميخواهم روزيکه ظالم دو تا دستش را گاز ميگيرد ميگويد کاش با فلاني رفيق نميشدم، همهاش آيه قرآن است، يک «اللهم» اش مال حضرت علي است باقي اشت آيه قرآن است، «اللهم اني اسئلک الامان» مال حضرت علي است باقي اش آيه قرآن است، پناه خدايا به من پناه بده روزي که مجرم از قيافهاش پيداست و «يؤخذ بالنواصي و الاقدام»، روزيکه پدر بدرد بچهاش نميخورد، روزي که ظالمين هرچي عذرخواهي ميکنند ديگر فايدهاي ندارد، روزي که هيچ کس بدرد هيچ کس نميخورد روزي که انسان از برادر و پدر و مادر و همسر و بچه هايش فرار ميکند، پناه ميبرم به روزي که مجرم از خدا آرزو دارد مجرم ميخواهد، ميگويد خدايا بجاي من بچهام را بگير جهنم بيانداز، همسرم را بگير جهنم بيانداز، داداشم را بگير جهنم بيانداز، بستگانم را بگير جهنم بيانداز همه مردم را جهنم بيانداز، ولي مرا نجات بده ولي فايده ندارد، آيات قرآن راجع به معاد است مختلف است در جاهاي قرآن، اميرالمؤمنين (عليه السلام) آيات را مختلف برداشته بصورت يک مناجات، ما اصلش ميتوانيم علي را بشناسيم؟ حضرت علي (عليه السلام) بعضي شبها هزار رکعت نماز ميخواند، در کل عمر هفتاد سال ما يک رکعت نماز با توجه خواندهايم؟ شجاعت و سخاوت و شمشيرها و جبههها و همه کارهايش پيش کشمان، فقط در نماز علي، آيا ما شصت سالمان به اندازه يک دقيقه عمر حضرت علي (عليه السلام) هست؟ يعني يک رکعت نماز با توجه در عمرمان توانستهايم بخوانيم؟ حيف که علي را نشناختند، البته علي خوشحال بود، علي خوشحال بود، شب قدر برويم مسجد از کردهها عذرخواهي کنيم، اگر مال حرامي هست از خودمان دور کنيم، اگر نسبت به کسي ظلم کردهايم عذرخواهي کنيم.
خدايا! تو را به حق اميرالمؤمنين آن به آن بر کساني که علي را سوزاندند، يک چيزي را برايتان بگويم، ولي ميگويند وقت تمام شد حالا انشاءاللّه در جلسه بعد.
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد، آنچه شب قدر براي خوبها مقدر ميکني براي همه ما مقدر بفرما (الهي آمين)
ايمان ما را به اميرالمؤمنين و ذريه طيبهاش، اطاعت ما را، عبادت ما را، تربيت بچههاي ما را، کشور ما را، آنچه را به ما دادهاي در پناه آقا امام زمان به آبروي اميرالمؤمنين حفظ بفرما (الهي آمين)
ما را از محرومين شب قدر قرار مده (الهي آمين)
کساني که سالهاي قبل شب قدر بودند و امسال نيستند، همه را با اميرالمؤمنين (عليه السلام) محشور بفرما (الهي آمين)
نسل ما تا آخر تاريخ از بهترين ياران اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) قرار بده (الهي آمين)
هرچي به عمر ما اضافه ميکني به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بيفزا (الهي آمين)
طاغوتهاي جهان را مثل طاغوت ايران در هم بشکن (الهي آمين)
توطئهها خنثي و توطئه گران نااهل نابود بفرما (الهي آمين)
همه مريضها را شفا بده (الهي آمين)
به همه گرفتاريها رفع همه گرفتاريها را از همه گرفتاران بفرما (الهي آمين)
قلب آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميزبان شب قدر که تمام فرشتهها نازل ميشوند خدمت امام زمان ميرسند خدايا به آبروي آن مهمانها و اين ميزبان قسمت ميدهيم همه دعاها را در هر کجا هست مستجاب بفرما (الهي آمين).
«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»
|