1381/10/12 سيره امام حسن مجتبي(عليه السلام) -4 بايگاني سالانه - 1381



«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

رواج تهمت بر اي شکستن امام حسن مجتبي (عليه السلام)
بحث ما راجع سيره اهل بيت (عليهم السلام) بود. رسيديم به سيره امام حسن مجتبي (عليه السلام) و يک شايعه بدي که براي آقا، امام حسن مجتبي (عليه السلام) طراحي کردند. صد سال بعد از شهادت منصور دوانيقي پول داد به يک قاضي، گفت: چند تا حديث بباف، حديث‏هاي ساختگي، جعل حديث، توليد خبر، خبر دروغ براي شکستن چهره‏ها، صد سال بعد از شهادت، که امام حسن مجتبي (عليه السلام) صدها زن گرفت و طلاق داد و حتّي نقل کرده‏اند که حضرت امير (عليه السلام) فرمود: به امام حسين (عليه السلام) زن بدهيد ولي به امام حسن (عليه السلام) زن ندهيد. حديث‏هاي دروغ و بعد هم گفتند خودِ خانم‏ها و پدر دخترها آمده‏اند گفته‏اند، ما فقط مي‏خواهيم با شما يک وصلتي داشته باشيم. اسم شما روي ما باشد ولو شما يک هفته هم با داماد شدي، طوري نيست. حديث داريم: منفورترين، متنفرترين، يعني بدترين، زشت‏ترين و مورد غضب‏ترينِ حلال‏ها طلاق است. چطور امام معصوم (عليه السلام) اين کار را مي‏کند، چهارصد تا زن بچه هاشون چي بود، ما به مناسبت اين تهمتي که بني عباس با پول امام حسن (عليه السلام) را خواستند بشکنند و اين تهمت‏ها را خلق کردند. به مناسبت شايعه يک بحثي را در رابطه با شايعه مطرح کرديم. راجع به شايعه سوره احزاب آيه‏هاي آخر، آيه 59 و 60 يک آيه هست مالِ شايعه سازهاست؛ آيه را بنويسم که برايتان، قرآن مي‏فرمايد که: «لئن لم ينته المنافقون و الذين في قُلوبهم مَرَض و المُرجِفون في المَدينَه لغريّنک بهم ثُمَ لايُجاورونَک فيها الاّ قليلاً ملعونين اينما ثقفوا اُخذوا و قتِّلوا تقتيلا». آيه عجيبي است «لئن» از نظر ادبيات عرب هر کجا لام مفتوحه اول کلام بود يعني «واللّه» واللّه قسم «ان» يعني اگر، واللّه قسم اگر «لم ينته» انتها يعني دست برندارند منافقون، کساني که در دلشان مرض است و ريگي در کفششان است. و اگر دست بر ندارند آن‏ها که «مُرجِفون» در شهر،، «رجف، ترجف، راجفه» يعني دلهره، يعني يک شايعه‏اي مي‏اندازند. فهميدي سيلوها ديگه گندم ندارد، سه روز ديگر قحطي مي‏شود و ناو آمريکا آمده اين بغل، فردا بناست هميچن بشود، يعني هر روزي تيتر روزنامه، توي اينترنت، ماهواره، پچپچي، درگوشي، اگر دست برندارند منافقين و بيمار دلان و شايعه سازان، مي‏داني چکارشان مي‏کنيم «لغريّنک بهم» تو را بر آنها چنان مي‏شورانيم که نابودشان کني، حق ندارند مجاور تو باشند مگر چند شبي، فوري اينها بايد شهر را تخليه کنند، «ملعونين» مورد لعنت خدا هستند.
کيفر سخت قرآن، براي شايعه سازان
«اينما ثقفوا» هر کجا که اينها را يافتيد «اخذوا» دستگير کنيد، «و قتلوا تقتيلا»: نابودشان کنيد. پشت سَرَش مي‏گويد: «سنت اللّه في الذين خلوا من قبل» اين مال اسلام نيست، تمام اديان تاريخ شايعه ساز را اين رقمي باهاش برخورد مي‏کرده. تار و مار کردن منافق و شايعه ساز مخصوص اسلام نيست، «سنت اللّه» آيه بعد مي‏گويد «سنت اللّه» يعني برنامه هميشگي خداست، «سنت اللّه في الذين خلوا من قبل» قبل از شما زندگي مي‏کردند، بعد مي‏فرمايد «و ان تجد لسنته اللّه تبديلا»: و هرگز پيدا نمي‏کني براي قانون‏هاي خدا تبديلي، يعني هيچ وقت قانون‏هاي خدا عوض نمي‏شود. (يعني بگير و ببند منافق و شايعه ساز جنگ سرد است. يه چيزي بهتون بگويم: اسلام مي‏گويد، جنگ سرد را با جنگ گرم جواب بدهيد «شبهه بالمثل ما اعتدي؟» چون شايعه ساز با ايجاد ناامني روحي و رواني و با ايجاد دغدغه خواب را از سر مردم مي‏برد. اين آيه، نگوييد ؛ اسلام خشن است به خاطر امنيّت است.) آخه يه کسي گفت: شما روي تان مي‏آيد که به خاطر يک سکه که دزديده است انگشت او را ببريد، گفتيم: سکه که ارزش ندارد، امنيّت ارزش دارد، يه کسي که آمد قفل را شکست، ديوار را خراب کرد، آمد توي يه خانه‏اي يک سکه برداشت، سکه 50 تومان بيشتر نمي‏ارزد، اما صدها خانه، خانم شب توي خونه مي‏ترسند، مرد و دختر مي‏ترسند، بحث اين نيست که چون 60 هزار تومان برد، چهار انگشت به خاطر 60 هزار تومان، که آقا نمي‏خواهد انگشت قطع کني. بيا 60 هزار تومان بهت مي‏دهم، بحث 60 هزار تومان نيست. بحث يک سرقت توي يک محله، يک محله را نا امن مي‏کند. بعضي حالا يه سوزن رفت توي توپ، بابا اصلِ کل فوتبال بهم مي‏خورد. شما نگو حالا يک سوزن رفت توي توپ، گاهي يک سوزن که مي‏رود توي توپ يک بازي فَشِل مي‏شود. منتهي من بايد مَثَل فوتبال بزنم تا بخنديد، بگوئيد درست مي‏گويد. ما مسئله امنيّت برايمان خيلي مهم است. چهار رقم امنيّت در اسلام داريم: اللّه اکبر، انواع امنيّت ؛ «امنيّت فکري»، «امنيّت مالي»، «امنيّت عِرضي و آبروئي»، «امنيّت در مسکن، مرزي»، «امنيّت جاني». جان مردم بايد امن باشد، «السنّ بالسنّ» آيه قرآن است، دندانت را شکستند، دندانش را بشکن، «والاذن بالاذن» گوش بريدند، گوش ببر، «والعين بالعين» چشم به چشم. مسئله امنيت است نمي‏شود گفت که، حالا بعضي چيزها، بايد عوارضش را حساب کنيم ؛ قرآن يک آيه داريم مي‏گويد که: «نکتب ما قدموا و آثارهم» مي‏نويسيم کارهايي را که کرده‏اند. و آثارش را هم بايد بنويسيم.
کيفر بر اساس عمل و آثار آن
خيلي وقت‏ها کار کم کرده است، آثارش را بايد ديد شما ممکن است يک لحظه چراغ را خاموش و فرار کني، ما نبايد بگوئيم چون جوان بود خاموش کرد. نگهش داريد. مي‏دانيد در اين خاموشي چند جفت کفش دزديدند و چند تا جيب زده، و چند نفر از پله افتاد و چند بچّه پرت شد، چقدر وقت مردم تلف شد تا کفششان را پيدا کردند. و آتش قليان دو تا قالي را سوزانيد. ما وقتي طرف را گرفتيم نبايد بگوئيم حالا دستش را روي برق نه خير «ما قدموا و آثارهم». گاهي عمل يک برادر و خواهر دانشجو روي همه برادرها و خواهرهاي راهنمايي اثر مي‏کند بيخود نيست که گفته‏اند از جاهل 70 گناه مي‏بخشد قبل از آنکه يک گناه از عالم ببخشد براي اينکه گناه عالم در باقي‏ها اثر مي‏گذارد، 70 گناه بي‏سواد را مي‏بخشد، يک گناه تحصيل کرده را نمي‏بخشد، چون تحصيل کرده به مقدار وجودي اش. خدا توي قرآن مي‏گويد: خانم‏هاي پيامبر شما زن پيامبريد، «من يَات منکنّ بفاحشة مبينه» اگر زن رسول اللّه خلاف کند «يضاعف» دوبله، معلم سر کلاس سيگار بکشد گناهش دو برابر خيابان است، چون اين بچه هم سيگاري مي‏شود. بچه هايي که باباشون سيگاري است، خودکار را برمي دارند همينطور مي‏کشند، يعني با قلمش سيگار درست مي‏کند. تمام حرکات. اگر از آنطرف خيابان نگاه کني، نگاه اثر مي‏کند، شما ديده‏اي آنور خيابان چه مي‏کنند؟ آن طرف خيابان به هم دعوا مي‏کنند. مگر به تو نگفتم آخه چند دفعه به تو بگويم، قيافه‏اش همچين مي‏کند، شما آن طرف خيابان همچين مي‏شوي (خنده حضار) آن طرف مي‏گويد: وللّه من نبودم اشتباه شد، تا مي‏گويد: شما اين طرف يه مرتبه همچين مي‏شوي (خنده حضار). نگاه اثر مي‏گذارد. «نکتب ما قدموا و آثارهم»
* امنيت جسمي: (روي نسل، اصلاً نطفه توي رحم بايد امن باشد، کسي اگر نطفه را توي رحم بهم بريزد 20، 20 جريمه دارد. اوه، اوه 20، 20، 40، 60، 80، 1000، اگر نطفه را کشيده پائين 20 مثقال طلا جريمه دارد، اگر خون بسته شده را کشيد پائين 40 مثقال طلا جريمه دارد، اگر مرحله بعد بود 60 مثقال طلا، اگر استخوان توش پيدا شده بود ولو استخوان نازک 60 مثقال و اگر روي استخوان پوست بود صد مثقال و اگر انسان شده و انسان را کشت، هزار مثقال طلا جريمه دارد). امنيّت کوچک و بزرگ هم ندارد.
* آبرو، بچه هم آبرو دارد شما مي‏تواني به بچه ات بگويي خفه شو؟ اصلاً به بچه مي‏شود گفت خفه شو؟ آبرو دارد، امنيّت آبرويي، «امنيّت جسمي»
* امنيّت فکري: آقا چرا گفته‏اند کتُب ضاله حرام است کتاب‏هاي منحرف کننده حرام، آقاي قرائتي شما چي داري امروز مي‏گويي، کتب ضالّه حرام است يعني همه مردم بروند کتاب مذهبي بخوانند؟ بگذار علم آزاد است. آقا کتب ضالّه براي آدمي که حاليش نيست حرام است، اگر حاليته همه را بخوان. شما تمام اديان را برو مطالعه کن به شرطي که قدرت انتخاب داشته باشي. چون قرآن مي‏فرمايد: «يستمعون القول فيتبّعون احسنه» يعني بايد قدرت تشخيص احسن را داشته باشد، امام کسي که کور است آبي، سبز، من کورم نمي‏دانم، گاهي ممکن است يکي بيايد در دانشگاه و دبيرستان سخنراني کند و بعد هم بگويد که واقعاً حرف‏هاي خوبي زد (صوت) معرکه کرد، علم آزاد است معناي آزادي اين است؛ اين آقا بيايد روي ساعت ده دقيقه کمتر يا بيشتر حرفهايش را بزند، نظر را گفت، بغلش هم يه کسي ديگر باشد، طبق همان دقيقه‏ها اگر اين هفت دقيقه او هم هفت دقيقه، يک ربع، يک ربع، بيست دقيقه، بيست دقيقه به مقداري که اين آقا حرفش را زد، همه گوش دادند، اون آقا هم جواب حرفها را بدهد، همه گوش بدهند بعد که هر دو را گوش دادند، شنونده هر کدام را خواست.
آزادي انديشه، در گرو شنيدن سخنان موافق و مخالف
اين معناي آزادي است. معناي آزادي اين نيست که درب را ببنديم من هر چه دلم خواست بگويم، وقتي مي‏گوئيم آقا جواب، بله خفقان به وجود آورده‏اند، اصلاً نمي‏گذارند آدم حرف بزند، آقا جون حرفت را بزن، ما مي‏گوئيم تو بگو بغلت هم بگويد. تو که اين روزنامه‏ها را مي‏خواني، آن روزنامه را هم بخوان هر دو را مقايسه کن، يکي را انتخاب کن. اينکه آدم خودش را تحويل يک فکر بدهد. ببينيد حضرت عباسي اگر مي‏خواهي دنبال هوس بروي، هوس خودت. مگر خودت بيل به کمرت خورده. خوب خود شما هوس، من بروم دنبال هوس نويسنده فلان روزنامه. يه هوسي دارد و بافتي و خيالي، من عقب هوس او بروم؟ اگر بناست دنبال هوس بروم حضرت عباسي دنبال هوس خودمان برويم، اگر مي‏خواهي انتخاب کني دو تا فکر را بخوان، هر کدام را انتخاب کردي درست است. چرا مي گوييد کتُب ضالَه حرام است؟ خريد و فروش و حفظ و مطالعه‏اش؟ جواب: براي کسي که قدرت انتخاب ندارد حرام است و گرنه اگر قدرت انتخاب دارد. مثل اينکه تو که بلد نيستي چاقو تو شکم مردم نکش، اما اگر حراج است و آدم پول مي‏دهد به جرّاح لطفاً هر کجا بدنش را مي‏خواهي سوراخ کن، به خاطر اينکه کارشناس است.. جرّاح و چاقوکش هر دو شکم پاره مي‏کنند منتهي از چاقوکش پول مي‏گيرند و به جرّاح پول مي‏دهند، چون اون نمي‏فهمد، چون اون مي‏فهمد هر چيزي را بايد تحقيق کنيم.
* امنيت مرزي: يه چيزي بخوانم برايتان براي مرزي نمي‏دانم شنيده‏ايد يا نه؛ اگر کسي يک شب لب مرز بيدار بماند و پست بدهد عبادت همه کساني که در سايه حفظ مرز هر کار خيري مي‏کنند ثوابش را اين آقايي که لب مرز است، دارد. يک حديث بخوانم نمي‏دانم شنيده‏ايد يا نه حالا ببينيد شنيده‏ايد.
عده‏اي رفتند مکه کفش‌هايشان را گذاشتند به يکي گفتند تو کنار کفش‌هاي ما بنشين، ما طواف کنيم اين شد محافظ کفش‌ها و همه طواف کردند. امام (عليه السلام) فرمود آن کسي که محافظ کفش‌هاست ثوابش مثل همانهايي است که دارند طواف مي‏کنند. حفاظت از کفش ارزش دارد چه رسد به حفاظت از فکر، ما که مي‏گوئيم حوزه علميه قداست دارد به خاطر اينکه عين ارتش و سپاه و بسيج و نيروهاي انتظامي، نظامي، نيروهاي مسلح همانطور که آنها مسئول امنيّت هستند. آن عالم اسلام شناس هم مسئول امنيّت فکري است.
حفظ امنيّت فکري، مسئوليت عالمان ديني
مطهري (ره) تا ديد يه چيزي را دارند، شايعه، دارند لطمه مي‏زنند، محلّل را داشتند مسخره مي‏کردند تو فيلم زمان شاه، فوري يک کتاب نوشت، مسئله محلّل را تفسير کرد. مسخره نکنيد حق است. ثابت و ما بايد دستمان توي دست يک اسلام شناس باشد. يک وقت اگر شبهه‏اي شد فوري بکشيم بيرون. چي دارم مي‏گويم، آيه 59 سوره احزاب، وللّه قسم اگر بس نکنند منافقين، يعني کوتاه نيايند، دست برندارند. «في قلوبهم مرضٌ» غير از منافق است. منافق از اول ايمان ندارد به ظاهر، ببين ما چهار رقم آدم داريم:
الف)بعضي آدمها هم قلب سالم و هم بيان درست است، اينها مؤمنند.
ب)بعضي‏ها قلبشان سالم نيست، ايمان ندارند ولي بيانشان سالم است. منافقند.
ج)بعضي‏ها قلب مريض، معذرت مي‏خواهم اشتباه شد:
الف)اگر هم فکر درست است هم عمل، اين مي‏شود «مؤمن».
ب)اگر نه فکرش و نه عملش درست است اين مي‏شود «کافر مطلق».
ج)اگر فکر درست است عمل ناسالم است، اين مي‏شود «فاسق»، فاسق يعني فکرش درست است عملش.
د)اگر فکر باطل است، ولي عمل. اينها هر کدامش يه که‏اي دارد «في قلوبهم مرضٌ» منافق نيستند، از هم جدا کرده، اين‏ها مسلمانند، منتهي از مسلمان‏هايي هستند که با يک چيز جزئي، مثل راديو کوچکهايي هستند که 7 موج است تا تکانش مي‏دهي اردو مي‏خواند، يا فرانسه. يعني يک شانه تخم مرغش مي‏دهي مي‏گويد جمهوري اسلامي، مي‏گوئيم تخم مرغ گران، اَ اين هم حکومت آخوندها. يعني با يک شانه تخم مرغ پائين و بالا مي‏رود. مثل راديو هفت موج. افرادي هستند مثل خانواده شهدا شهيد هم بدهند پاي کاري مي‏ايستند، افرادي هستند از اول ما چکار داريم. به يه کسي گفتند: تو طرفدار مشروطه هستي يا سلطنت. گفت: تو را به حضرت عباس ولَم کن، زن و بچه دارم. (خنده حضار) اين اصول دينش سه تاست: خوراک، پوشاک و مسکن. اصلاً کار ندارد که هر کس مي‏خواهد بشود. افراد مختلفند. «في قلوبهم مرض» يعني افرادي که دنبال سوژه مي‏گردند. اين نخ را بردارند، طنابش کنند. «مرجفون في المدينه»: کساني که شايعه سازي مي‏کنند. چي چي دارم مي‏گويم، کسي که شايعه سازي، ايجاد ناامني فکري کند، ايجاد دغدغه و دلهره بوجود آورد. بايد با او برخورد تند شود. مربوط به شايعه سازي. (گفتم بابي داريم «النهي عن القول بدون علم» باب «النهي عن القول بدون علم» يعني اگر آدم نمي‏داند همينطور مي‏رود. گفتند، شنيدند، در جلسه قبل گفتم، حتي شما نمي‏تواني بگويي توي اينترنت بود. اينترنت مثل ديوار خيابان است، مي‏شود نوشت زنده باد، يا مرده باد. مگر هر چه بنويسد وحي است، نمي‏شود گفت توي روزنامه و يا حتي کتاب خوانده‏ام، و نمي‏شود گفت فلان شخصيت گفت، ممکن است اشتباه کرده باشد، مگر شخصيّت اشتباه نمي‏کند، بين حق و باطل حديث داريم چهار انگشت است. يعني حديث اين حقيقت واقعي را گفته، حالا چيزي نيست که حديث بگويد خودش هم مي‏داند. هر چي شنيدي با هر چي ديدي حسابش فرق مي‏کند.) «لاتقف ما ليس...انَّ الْسَمع و الْبَصَر و الفُؤاد کل اولئک کانَ عِنهَ مَسْئولا» حالا اين «کل اولئک» هم يک نکته لطيف دارد. حالا پاي تلويزيون طلبه و آخوند هم مي‏نشيند. من اين «کل اولئک» يک کار فنّي است. قرآن نگفته گوش و چشم و دل مورد سئوال است. فرمود: گوش و چشم و دل، بعد گفته کلّش، مي‏خواهد چه کند؟ بگوئيم گوش و چشم و دل مورد سئوال است، مي‏خواهد بگويد گوش و چشم و دل، بعد گفته کلَّش، يعني دست و پا و، اين کلّش يعني اين سه تا از باب نمونه گفته. اگر فقط اين سه تا بود مي‏گفت گوش و چشم و دل مورد سئوال قرار است.
مسئوليت همه اعضا و جوارح در برابر خداوند
مثل اينکه مي‏گويم: شما و شما و شما، و همتون. اگر همتون نبود مي‏گفتم شما و شما و شما، اينکه بعد هم مي‏گويم همتون يعني اين سه تا را از باب نمونه گفتم. قرآن مي‏گويد: عربي هايي که مي‏خوانم قرآن است: «ان السمع و البصر و الفؤاد» نمي‏گويد اينها مسئول است. بنابراين وقتي همه مسئول است نمي‏شود که. حالا من غرض نداشتم آهنگ بود نشستيم نمي‏دونم شطرنج بود بازي کرديم. حالا گفتند همه ما هم يک جُک گفتيم، همه خنديدند ما هم خنديديم. ديدم همه صلوات فرستادند ما هم صلوات فرستاديم. يه خورده آدم بايد کارهايش حساب و کتاب داشته باشد. يه کسي آمد، رفت خدمت امام (عليه السلام) گفت: من خودم خانهام طنبور زن و مغنيّه يعني غنا، يعني رقاصه نمي‏آورم خونه. اما آخر خانه يک دستشوئي و مستراح است وقتي مي‏روم آنجا، اون همسايه‏ها يه کسي را مي‏آورند، مي‏زند و من هم گوش مي‏دهم، توي خانه نمي‏آورم ديگه حالا، شراب مفت را قاضي هم مي‏خورد (؟!) ضرب المثل نه اينکه شراب را قاضي مي‏خورد، فردا ما را نگيرند. مي‏گفت: طناب مفت گيرت آمد خودت را خفه کن. کلانتري مفت گيرت آمد دعوا کن، آخوند مفت گيرت، استخاره کن (خنده حضار). حالا آمد خانه امام (عليه السلام) گفت من اهل ساز و تنبور نيستم اما همسايه که مي‏آورند، آخر خانه صدايش مي‏آيد ما هم که گاهي آنجا مي‏رويم گوش مي‏دهيم. امام (عليه السلام) فرمود: آيا اين آيه را خوانده‏اي که: «انَّ الْسَمع و الْبَصَر و الفُؤاد کل اولئک کانَ عِنهَ مَسْئولا» ضمناً بعضي ممکن است جنايتکار باشند، اما اوني که تو مي‏گويي نيستند، مثلاً ممکن است روزه خوار باشد. اما تو حق نداري، وِل کن فلاني تارک الصلوة، روزه خوار، بنده روزه خورده‏ام. تارک الصلوة.... از کجا؟ اي بابا اين اهل عرق و ورق و شراب و، ببخشيد من اهل شراب بودم، وَرَق از کجا؟ يعني حتّي آدم‏هاي جنايتکار را که جنايتشان علني باشد شما در همان جنايت علني مي‏تواني پشت سرش حرف بزني. چيز ديگه نمي‏تواني بگويي، پُرخور است، خوب بله، دو، سه پرس مي‏خورد، اما نمي‏تواني بگويي پُر خواب هم هست. شما پُرخوابش را از کجا گفتي؟ اجمالاً خيلي بايد مواظب باشيم. شايعه بازارش داغ است «تواصوا بالحق» «والعَصر انَّ الانْسانَ لَفي خُسْر الا الَّذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق». «تواصي» از باب تفاعل تو به من بگو و من به تو، همه با هم بگوئيم، تا حق ثابت نشده، نه بگو زنده باد، نه بگو مرده باد اعدام بايد گردد. نه خير نمي‏گويم، آزاد بايد گردد، نمي‏گويم، محاکمه بايد گردد. بعد ببينيم چي چي بايد گردد. سوار موج نشويم. شايعه ميل دشمن است. دشمن دلش مي‏خواهد. قرآن راجع به شيطان مي‏گويد: «يريد الشيطان ان يوقع بينکم العداوة و البغضاء» شيطان، ببينيد اينکه مي‏گويند قمار بد است به خاطر همين است الان دو نفر با هم دوست هستند مي‏نشينند قمار مي‏کند، يکي ده هزار تومان از او مي‏برد، وقتي پا مي‏شود آن آقا باخته، برنده را ديگه دوست ندارد، يعني دو تا دوست نشستند، دشمن پا شدند. معناي اين آيه اين است مي‏گويد: قمار نکنيد براي اينکه شيطان «يوقع بينکم العداوة» واقع مي‏سازد بين شما «العداوة و البغضاء» عداوت و بغض. يعني با محبت مي‏نشيند و با بغض پا مي‏شود. شايعه براي چيه؟ من شما را دوست دارم، شما هم مرا دوست داري، يک شابعه به وجود مي‏آورند بين من و شما را به هم مي‏زنند کار شيطان است. اطلاع رساني بايد دقيق باشد. يک آيه‏اي داريم در قرآن که مي‏فرمايد که: يک مشت مردم خيلي ساده‏اند. از افراد ساده خيلي خدا، آيات زيادي در قرآن داريم که افراد ساده که عميق نيستند گِله مي‏کند يکي اش اين است.
ارجاع شنيده‏ها و شايعات به آگاهان
آيه 83 سوره نساء مي‏گويد: «اذا جاءهم امر» يک امري که آمد سراغشان «من الأمن او الخوف» از امنيّت بود که آقا ناوگان رفت جنگ تمام شد يا ناوگان آمد بناست حمله بشود. يه خبري که مي‏آيد حالا راجع به خوف «ازاعرا» فوري پخش مي‏کنند، پس چه کنيم. مي‏گويد: پخش نکنيد. «ولو رُدّوه» اينکه شنيده‏اي رد کن «الي الرسول» به پيامبر بگو، «و الي اولي الأمر منهم» به صاحبان امر بگو. صاحبان امر کي اند، اوني حکومت دستش است، به شرطي که مجتهد باشد اين هم نه اجتهاد در فقه، فقط اجتهاد در تحليل سياسي. به پيامبر و فقيهي که قدرت تحليل سياسي داشته باشد، بگو «لِعلمه الَذين يَسْتَنبطونه مِنهُم» استنباط و حق و باطل را کشف کند. بگويد اين جزء حق و اين، هر چي شنيده‏ايد پخش نکنيد، آنچه شنيده‏ايد به يک مرکزي بگوئيد. آن مرکز ببيند حق است يا باطل، بعد از تحليل و اينکه، آقا گوشتي که مي‏خواهي بخوري مي‏گويند از وزارت بهداشت بيايد مُهر بزند بعد گوشتش توزيع شود، آخه خوراک روحي مهمتر از خوراک جسمي است، خوراک جسم بايد استاندارد باشد، يه رب گوجه را مي‏گوئيد استاندارد است، چطور در غذاي جسمي استاندارد است در واردات هم بايد استاندارد باشد. (امام کاظم (عليه السلام) فرمود: گوش به حرف هر کسي بدهي بنده او هستي. اگر گوش به حرف باطل، بنده باطل و اگر حق، بنده حقي، نوار، آقا من يه نوار کاست بدهم به شما، شما حاضري صداي گربه روي آن ضبط کني؟ چند صد تومان پول اين است، شما روي نوار کاست هر صدايي ضبط نمي‏کني. پس چرا روي نوار مغزمان هر صدايي را ضبط کنيم؟ آخه مغز من که از نوار کاست بهتر است همينطور که شما حيفت مي‏آيد، نوار کاست را هر صدايي رويش ضبط کني، حيفت بيايد مغزت را هر حرفي را بشنوي. عمرت است. گوشت کيلوئي چند هزار تومان بخورم بنشينم ببينم چي مي‏گويد اين. اگر حق بود بشنويد و اگر باطل بود بايد تحقيق کنيد. هر کس هم مي‏خواهد باشد، اينترنت خوانده‏ام، مگر اگر چيزهاست، هر چي بدهي او برايت چرخ مي‏کند، گوشت گاو، گوساله، پيه يا پياز باشد. روي ديوار شهر هر چي مي‏خواهي بنويس. به هر حال برادرها از تهمت هايي که به امام حسن (عليه السلام) زدند، امام حسن (عليه السلام) چهارصد تا زن داشت، همه را طلاق داد. از دروغ‏هاي عالم با پول بني عباس، منصور دوانيقي دادن به آخوندهاي درباري و جعل کردند. مرحوم مطهري (ره) هم تحقيق کرده و هم محققين ديگر تحقيق کرده. علاوه بر اين که دروغ هم بايد شاخ دار، چهارصد تا زن، چهارصد تا بچه بايد داشته باشد کو بچه‏اش. آخه چطور بعد از صد سال اين را جعل کردند. وقتي براي امام حسن (عليه السلام) شايعه درست مي‏کنند با پول در زمان ما هم با پول شايعه درست مي‏کنند. خدا رحمت کند شهيد مظلوم بهشتي را در شرکت واحد گفتند خانه بهش 14، 16 طبقه يه کسي گفت، وللّه باللّه من مي‏دونم رفتند ديدند يک طبقه بيشتر نيست). اينقدر شايعه مي‏سازند، البته عرض کردم معنايش اين نيست که حرفهايي که مي‏زنم در مملکت ما همه عادلاند و هيچ خبري نيست، جنايت هست و جنايتکار هم هست. منتهي مي‏گويم ما تا ثابت نشده آخرتمان را نفروشيم، آبروي کسي را هم نريزند، وقتي هم ثابت شد. خدا لعنت کند هر کس مستحق لعنت است. خربزه خورده پاي لرزش هم بنشيند. چشمش هم کور باشد. منتهي بحث اين است که يکي ديگه مي‏برد و مي‏دزد. دو تا برادر بودند هم شکل اين برادر دعوا مي‏کرد، مي‏رفت قايم مي‏شد. اون يکي خبر نداشت مي‏آمد بيرون مي‏زدند او را (خنده حضار) مي‏گفت: برادرم مي‏زند کتکش را من مي‏خورم. حالا دو تا برادر يک شکل بودند حالا يکي مي‏برد و مي‏خورد. بنده خدا آخوندي است ايستاده مي‏آيد مي‏گويد نسخه گران است ببخشيد من ضامن نسخه هستم. اومده درب خانه من مي‏گويد چرا پياز گران است؟ شما بگو اين بحث‏ و اين حديثت توي تلويزيون بد و يا خوب بود. من به عنوان يک معلّم ضامن بحثم هستم، پياز هم مسئول، دوا هم، نبايد بگوئيم. نان گران مالَ پياز، و پياز گران مال دار، اجمالاً در قضاوت‏ها مواظب باشيم. کسي به ناحق زير سئوال نرود.
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمّد آن‏هايي که توي مملکت خدمت مي‏کنند و مخلصند، تمام برکاتت را بر آن‏ها نازل بفرما.
خدايا! آن هايي که آدم‏هاي خوبي‌اند و ناشي‌اند خراب مي‏کنند، آن‏ها را هم عقل و تدبير مرحمت بفرما.
خدايا! آنهايي که همچنبن منافقين، في قلوبهم مرض، و المرجفون في المدينه، اصلاً برنامه ريزي مي‏خواهند متزلزل کند. با برنامه ريزي، اصلاً لذت مي‏برند که ايراني‏ها ناامني و فقر و سختي داشته باشند و از اينکه مسلمان‏ها در فشار و دلهره داشته باشند. آن‏ها را به بدترين کيفر، کيفر بفرما.
«والسلام عليکم و رحمة اللّه»