1381/2/19 احکام و دستورات خداوند -4 بايگاني سالانه - 1381



«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صلّ علي محمّد آل محمّد
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

در دو جلسه قبل، دو سه جلسه است به نظرم جلسه سوّم، چهارم باشد که فلسفه احکام داريم صحبت مي‏کنيم يعني دليل اين کار چيه، و در هر جلسه من اين را تذکر مي‏دهم که نبايد منتظر باشيم همه اسرار را همين امروز همه ما بفهميم. ما پاي تلويزيون هستيد هر يه چند وقتي يک کشوري، يک دانشمندي، يک مسئله‏اي را کشف مي‏کند. دنيا پر از اسرار است، بسياري از اسرار به مرور زمان کشف مي‏شود، اگر خواسته باشي بگويي همه اسرار را من بايد بفهمم و الّا عمل نمي‏کنم، مثل کسي، بيماري است که به دکتر بگويد: تا اسرار اين نسخه را نگويي من اين نسخه را نمي‏خورم پس بميري، ما بايد دارو را مصرف بکنيم و دنبال تحقيق هم باشيم، فعلاً براي اينکه نميريم به دستورهاي کارشناس عمل مي‏کنيم ولي خوب مطالعه هم مي‏کنيم که چي را بفهميم «الحمدالله». در عين گفتيم که يک سري دستورات و اسرار توي خودِ روايات آمده که داريم بحث مي‏کنيم مثلاً قصاص چرا، قبله چرا، نماز خوف چرا همچين، چراها هم در روايات است، هر جلسه‏اي چندتا چرا را مي‏گوييم.
اول: قصاص چرا؟ ادامه بحث دليل و فلسفه احکام. قصاص چرا؟
قصاص قاتل، عامل حيات و امنيّت جامعه
قرآن مي‏فرمايد: «و لکم في القصاص حيوة يا اولي الالباب» يعني اگر قاتل را به قصاص مي‏رسانديد قاتل را کشتيد جامعه تان زنده است اي که عقل داريد. جامعه‏اي که از قصاص، يعني آدم مي‏کشد و صاف، صاف توي خيابان راه مي‏رود اين جامعه مرده است. ماچند رقم حياة داريم: انواع حيات:
1-حيات نباتي نباتات 2-حيات حيواني حيوانات 3-حيات انساني 4-حيات عقلي و فکري 5-حيات سياسي
- حيات نباتات همينکه مي‏گوئيم اين زنده است. يک درخت انگور را که قيچي مي‏کني هر شاخه‏اي را که مي‏کاري همان شاخه تبديل به درخت مي‏شود اين پيداست که يک حياتي در آن است که مي‏تواند خودش را رشد بدهد. بعضي از کرمها را قطعه، قطعه مي‏کني باز قطعاتش، خون از بدن ما که مي‏رود خودش آب و شير که مي‏خوريم باز بدن خون سازي مي‏کند اين حيات توي نباتات است
-حيات حيواني: زاد و ولد توي حيوانات هم هست.
-حيات انساني: که قرآن مي‏فرمايد: پيامبر«دعاکم لما يحييکم» پيغمبر دعوت مي‏کند براي چيزي که شما را زنده مي‏کند. مگر ما مرده‏ايم نه نفس مي‏کشيم زاد و ولد هم داريم اما از نظر فکري ممکن است فکر ما مرده باشد. پيامبر (صلّي الله‏ عليه و آله ‏و سلم) مي‏آيد دعوت مي‏کند براي چيزي که شما را احياء مي‏کند. اين حيات سياسي است. حيات، يعني اگر جامعه نفس مي‏کشد معده و چشمش هم کار مي‏کند، اما توي اين جامعه قاتل راه مي‏رود و هيچ کس کاريش ندارد. جامعه از نظر سياسي مرده است. «ولکم في القصاص». حالا اگر اين حياة (قصاص نباشد) چي مي‏شود؟ گاهي وقتها يک قانوني داريم توي طلبه‏ها مي‏گويند: «تعرف الاشياء باضدادها»: يعني اگر بخواهي قدرش را بداني ضدّش را ببين قدرش را مي‏داني.
مثال: مي‏خواهي ببيني چشم چيه؟ چشمت را به هم بگذار راه برو، همان يک دقيقه مي‏تواني، ما اگر بخواهيم نعمتها را بدانيم، چه کنيم آن وقت قدرش مشخّص مي‏شود.
مثال: آب مي‏خوريم، اصلاً يک دفعه تا حالا نگفتي «الحمدالله» آب شيرين است.
قرآن مي‏گويد: اگر مي‏خواهي قدر آب شيرين را بداني فرض کن اين آب تلخ باشد: «لو نشاء لجعلناه اجاجا» عربي هايي که مي‏خوانم قرآن است - اگر بخواهم آب را تلخ مي‏کنم به چه کسي تلگراف مي‏کني شيرينش کن؟ اگر بخواهيم پائيز که شد درختها را سبز نمي‏کنيم (!!؟ بهار): «ولو نشاء لجعلناه حطاماً» اگر بخواهيم درختها را خشک نگه مي‏داريم، به چه کسي تلگراف مي‏زني سبزش کني. بخواهيم اي پيامبر جبرئيل نازل نمي‏شود. به چه کسي تلگراف مي‏کني نازل مي‏کني جبرئيل نازل شود. «لونشأ لنذهبنّ بالذي او حينا اليک». ما اگر خواستيم بفهميم قصاص چه نقشي دارد. قصاص را از جامعه بردار، اگر برداريم، آفاتي پيدا مي‏شود.
1-اول اگر مردم احساس آرامش نکنند هر کسي براي حفظ خودش مجبور است يک دار و دسته و تشکيلاتي راه بياندازد. وقتي ببينيم جان من در خطر است يک باندي درست مي‏کنم، آن هم، چون کسي به کسي نيست همه همديگر را مي‏کشند. اگر ببينيم واقعاً کسي، کسي را بکشد قصاص نمي‏شود آنوقت همه براي همديگر حفاظت يک دار و دسته اين رقمي پيدا مي‏شود. بعد اگر قصاص نباشد افراد عقده اي مي‏شوند انتقام مي‏گيرند. انتقام هم يکي به يکي نيست. مردم علي (عليه السلام) نيستند که درباره ابن ملجم فرمود: «ضربهً بضربه» (يکي به يکي). مردم خيلي‏ها مثل آمريکا هستند (!!؟؟) به خاطر يک بن لادن راست يا دروغ يک کشور را بمباران مي‏کند يعني اگر قصاص نباشد انتقام وعقده پيدا مي‏شود. ديگه جلوي او را نمي‏شود گرفت. اگر قصاص نباشد خود قاتل جرأت پيدا مي‏کند. حالا که کشتيم طوري نشد يکي ديگر هم. اگر قصاص نباشد غير قاتل، باقي مردم هم جرأت پيدا مي‏کنند، و هم طرفي که مي‏بيند خونش ريخته و قصاص نشده عقده‏اي مي‏شود و دست به انتقام و انفجار مي‏زند سه، هر گروهي براي حفظ جان خود دار و دسته و تشکيلات راه ‏مي اندازد چهار، به هر حال «ولکم في القصاص حياة يا اولي الالباب». حالا يه مُشت از اينها ک دروغ مي‏گويند. چون دنياي ما دنياي دروغ هاست، در هيچ زماني در تاريخ بشر اگر کسي بگويد: دروغ به اندازه حالا نبود باور کنيد و احتمال بدهيد راست مي‏گويد.
حّق وتو، ناقض حقوق بشر
حقوق بشر: کلمه‏اي که دروغي به اندازه، دروغ بيشتر نبود، چه بشري، چ حقوقي؟ مثلاً الان 50 سال است فلسطين حقّش از بين رفته. کي چي کرده و اين حقوق بشر چه کرده؟ در مقابل تجاوزات بين المللي چه حقّي؟ حق (وتو) يعني چه؟ يعني همه نمايندگان کشورها (الف) چهار و پنج کشور مي‏گويند: (ب) و حتي (الف) رأي همه را مي‏تواند از بين ببرند. (حق وتو) يعني هر چي بگوئيد من مي‏گويم کشک. (حق وتو) يعني گفتن به تمام افکار و مغزها، منطق‏ها بگويد کشک، همه منطق‏ها را روي هوا کند. بزرگترين توحّش است (حق وتو). بنابراين از دروغهايي که مي‏گويند. يه مشت از اين دروغگوها يه مشت از اين حرف‏ها زدند بد نيست برايتان بگويم. زود رد مي‏شوم چون کهنه است. مي‏گويم: خوب شما قاتل را اعدامش نکن، قاتل که زده، کشته است يه حالت رواني، هيجاني بهش دست داده و اين آدم مريض است و مريض را که نبايد کشت. مي‏گويم خيلي خوب اگر اين بهانه است فردا همه مردم مريض مي‏شوند، اگر هيجان کافي است که من يک نفر را بکشم همه مي‏شوند هيجاني. مي‏گويند قاتل را به عوض کشتن يه کارگري، نجّاري و مکانيکي کند، به نفع توليد، توليد برود بالا. مي‏گويند بسياري که دکان و جنس مي‏خواهند، سرمايه و مغازه ندارد ميزنند يه کسي را ميکشند توي زندان هم سالن کار بهشان مي‏دهند و ابزار توليد، خيلي از نجّارهاکه توي خيابان را مي‏روند، نه دکان دارند و نه ارّه و چوب مي‏زند يه کسي را مي‏کشد تا آنجا هم سالن و هم ارّه و هم چوب هست. اين چه منطقي است مُخ را ببين، اسمش هست دنياي علم، بعضي‏ها حرفهايي که مي‏زنند ادّعا مي‏کنند دنياي علم است چقدر پوک است. قاتل را بفرستيم کارگري خوب خيلي از کارگرها جا ندارند آدم مي‏کشند. هيجاني، همه هيجاني مي‏شوند، که نشد. مي‏گويد: قاتل که يکي را کشت بد کرد تو هم که او را مي‏کشي بد مي‏کني بد به بد. او اول بود، من او را بکشم جلو ديگران کشته گرفتم مي‏شود، اجمالاً قصاص يکي از احکام درست اسلام است. بايد عمل شود، البتّه حقوق و حساب و کتاب دارد و اين هم معنايش خشونت نيست.
ترحم بر پلنگ تيزدندان ستمکاري بود بر گوسفندان
رحمت يا خشونت براساس عدالت
همه جا هم خوب نيست تنها صفتي که همه جا خوب است عدالت است، عدالت با دوست، با بچّه، با دشمن، با همسايه، با حکومت، بالا دست، عدالت صفتي است که هميشه خوب است. غير از عدالت تمام صفات هميشه خوب نيست مثلاً سخاوت هميشه خوب نيست، همه جا آدم سخاوت داشته باشد نه بعضي از جاها هم بايد مشتش هم باشد عبادت همه جا خوب نيست. يه کاروان از مکه آمدند گفتند: آقا يه کسي توي کاروان ما بود چقدر گريه مي‏کرد،هر جا مي‏رسيديم نماز مي‏خواند.
حضرت فرمود: کارهايش را چه کسي مي‏کرد؟ گفت: من گفت: نمي‏خواست، از زير کار در مي‏رفت براي اينکه ظرف بشويد مي‏رفت نماز مي‏خواند. بعضي بچّه‌ها مي خواهند توي خانه کار نکنند مي‏دوند، ميدوند، کتابخانه، مادرشان توي صف نانوايي است اين آقا مطالعه مي‏کند. تحصيل همه جا خوب نيست. امام حسين (عليه السلام) را کربلا کشتند. آمدند توي مسجد کوفه بحث راه انداختند که خون پشه، بعضي از بحث‏هاي علمي چيز است يادم رفت کلمه‏اش را، سبب مغالطه کردن و گيج کردن مردم است. مثلاً يه کاري مي‏خواهند بکنند. فرض کنيد يک بازي‏هاي بين المللي راه مي‏اندازند توي همان برنامه که مردم و جوانها فکر او هستند يک کاري را انجام دهند مثل بنده من خودم اين کار را انجام مي‏دهم مثلاً مطالعه مي‏کنم و بچّه يا نوه هايم مي‏خواهد مزاحم شود من براي اينکه او را سرگرم کنم انگشترم را در مي‏آورم مي‏اندازم اون اطاق برو بردار تا اين را سرگرم انگشتر مي‏کنم خودم مطالعه مي‏کنم. خيلي وقتها جامعه ما را به يک چيزي سرگرم مي‏کنند که کار ديگري انجام بدهند، از اين شيطنتها بوده، در بقيع چهار امام ما، امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام حسن مجتبي (عليهم السلام) گنبد و بارگاه داشت، آنها را خراب کردند، ايران راهپيمايي راه افتاد رضا شاه عکس راهپيمايي را برداشت فرستاد براي اربابهايش گفت مردم راهپيمايي مي‏کنند که ما احمد شاه را نمي‏خواهيم رضا شاه را مي‏خواهيم اصلاً از چي به چي. قبرستان بقيع ‏را خراب مي‏کنند مردم از غم اهل بيت (عليهم السلام) راهپيمايي مي‏کنند عکس غم اهل بيت (عليه‏السلام) را رضا شاه مي‏فرستد براي اينکه مردم راهپيمايي مي‏کنند که ما رضا شاه مي‏خواهيم. گاهي وقتها از همه چيز سوء استفاده مي‏کنند، تحريف مي‏کنند همه چيزي را. يک چيز ديگه بود يک چيز ديگه، (اصلاً 180 درجه نه دو، سه درجه گاهي وقتها مردم منحرف مي‏شوند. من به يک کسي گفتم قبله چه جوري است گفت، مثل خودتان کني انحراف دارد (خنده حضار) گاهي يک کسي کمي انحراف دارد طوري نيست وقتها هم 180 درجه، يعني کچل،کچل است ميگويند زلفي (خنده حضار) هيچي اش به هيچي نمي‏خورد.
فلسفه قصاص: پس ببينيد قصاص دستوري است حق، و خشونت هم بعضي جاها درست است.
ولي اصل با رحم است، رحمت سر جايش و خشونت هم، در نماز مي‏گوييم «الرحمن الرحيم» هم مي‏گوييم «مغضوب‏عليهم» يعني مورد غضب شده. پس در يک سوره حمد اوّلش رحمت و آخرش مغضوب، البتّه رحمتش بيشتر است، رحمتش 6 تا يکبار در حمد مي‏گوييم «بسم الله الرحمن الرحيم» دوباره بعد از «الحمد» مي‏گوئيم «الرحمن الرحيم» چهار تا توي قل هوالله هم مي‏گوئيم: «بسم الله الرحمن الرحيم». يعني 6 تا رحم است اما يک مغضوب هم هست با همه نمي‏شود با رحم رفتار کرد. بعضي‏ها اصلاً نمي‏شود، قاتل است آقا با قاتل مي‏خواهي چکار کني... ضمناً همين آقايي که مي‏گويد قاتل را نکشيد. هيجاني است، بفرستيد کارگاه کار کند. همين آقا اگر بچّه خودش را بکشي حاضر است بگويد. چون برادر مرا کشته مي‏گويد، هيجاني است. اگر برادر خودش باشد مي‏گويد نه تنها خودش را بايد کشت. خانه‏اش را هم بايد خراب کرد. چون برادر مرا کشته حالا روانشناسي و دامپزشک و جامعه شناس شده امّا اگر جوجه‏هاي خانه‏اش را بکشي از مغول بدتر است و اسب همسايه ببخشيد مرغ همسايه غاز است.
قبله، رمز استقلال از کفّار
قبله چرا؟ دليل قبله را من اشاره مي‏کنم چون بحث قبله را مفصّل کرده‏ايم. يهوديها اينور نماز مي‏خوانند و مسيحي‏ها اينور مسلمانها بايد يک سمتي نماز بخوانند جزء دين و آن نباشد، قبله رمز استقلال است. چون اوّل هم که ما رو به بيت المقدس نماز مي‏خوانديم و قبله اوّل ما بود. يهودي‏ها هي هي مي‏کردند، حضرت فرمود، ناراحت شد و آمد به اطراف آسمان نگاه کرد و خدا گفت: چرا اين طوري مي‏کني؟ «قد نري تقلب وجهک في السماء»: و جهت را، صورتت را در آسمان‏ها همچين مي‏کني، يهوديها هي هي بهت مي‏گويند: چشم «و انو ائنک قبلة مرضيها» به خاطر به خاطر گل روي تو قبله‏اي مي‏دهيم که تو راضي باشي. در هر کجا هستي سمت کعبه بايست که که ديگر يهوديها هي هي بهت نگويند، فبله رمز استقلال است ما اينور مي‏ايستيم براي اينکه نه اينور باشيم و نه آنور يا آنور، توي اينور يک امتيازي است اين هم مال قبله.
نماز خوف: نماز خوف مثل نماز صبح دو رکعت است منتهي مي‏گويند: با کلاه خود و اسلحه باشد يک نماز خاص است. چون فعلاً الحمدالله جنگي نيست نمي‏گويم نماز خوف چگونه است؟ منتهي توي نماز خوف هم که آيه 100 از سوره نساء است من يادم هست که توي تفسير نور 20 تا از نکته از اين آيه کشيدم بيرون. تازه اين 20 تا طلبه‏اي که من کم سواد هستم شايد اگر چند تا بوعلي سينا دور هم بنشينند 100 تا نکته بکشند بيرون اينقدر نکته توي اين آيات است «الله اکبر» مي‏گويي اينقدر حرف دارد قرآن، بعد مي‏فرمايد مي‏داني چرا؟ اينکار را کرديم، نمازتان را اينطوري بخوانيد که دشمن به شما حمله نکند: «فيسلون عليکم ميلة واحدة»: اگر نمازهاي شما، نمازهاي رسمي باشد دشمن به شما. حالا بد نيست يک نکته‏اش را بگو يم فقط، نه اينکه جنگ است فقط ببينيد که اسلام چقدر لطيف است آخر لطافت انسان (اسلام) آدم را مي‏کشد خيلي لطيف است، ببينيد چقدر لطيف است. مي‏گويد: نماز خوف آقايان رکعت اول فقط اسلحه همراهتان باشد رکعت دوّم غير از اسلحه کلاه خود هم بايد سر بگيريد، يعني رکعت اوّل بي کلاه خود بگذاريد بگويم، يک صلوات بگوييد (صلوات حضار) فقط بايد يک خورده تيز باشيد که بگيريد چون من مي‏خواهم سريع بگويم و شما بايد تيز باشيد، همه وجودتان هوش باشد که هست الحمدالله.
نماز جماعت در ميدان جنگ
ماجرا به اين صورت است که که در جنگ حديبيّه پيغمبر (صلّي الله و عليه و آله و سلم) رفت سر نماز همه مسلمانها هم اقتدا کردند به جماعت. دشمنان گفتند: عجب مراسمي دارد خيلي خوب راحت شديم. بعداً مي‏خواهند نماز بخوانند مي‏روند به سجده همه را توي سجده به رگبار مي‏بنديم خلاص، عجب طرح خوبيه، جون پيدا شد پيدا شد، خط را پيدا کرديم اين در ذهنش آمد به کسي نگفت رهبر دشمن به ذهنش آمد در رکعت بعد همه را رگبار ببندد، فوري آيه نازل شد: پيغمبر ديگر اين طوري نماز نخوان، شما فرض کنيد که هزار نفريد تا بگوئيد «الله اکبر» 500 نفر اقتداء کنند 500 نفر با اسلحه در مقابل دشمن بايستند «غيرالمغضوب عليهم والالضالين»، «قل هوالله»، رکوع و سجود، رکعت دوّم آقايان قصد جماعت نکنند براي خودشان حمد و سوره بخوانند و زودتر از پيغمبر رکوع و سجود، سلام بدهند.بدوند جاي آن پانصد نفر و اون پانصد تا خوشان را به رکوع رکعت دوم برسانند منتهي دوّمي‏ها که مي‏آيند به رکعت دوّم اقتدا مي‏کنند، رکعت دوم هم تا آقا رکوع است آدم بايد بگويد الله اکبر فوري خم شود. منتهي گروه پانصد تاي دوم کلاه خود سرشان باشد، اوّلي‏ها را مي‏گويد «اسلحتهم» و دومي‏ها را مي‏گويد «اسلحتهم و حزرهم» کلاه خود هم باشد؟ براي اينکه فاصله رکعت اول و دوم يک دقيقه و دو دقيقه فاصله است و ممکن است توي همين دو دقيقه دشمن طراحي کند از بالا کلّه يک چيزي بهشان پرت کند، رکعت اول گيج اسلحه دارند، رکعت دوّم فرصت فکر براي دشمن هست شما قدرت حفاظت را بيشتر کن.
حالا از اين چي مي‏فهميم. بگو آقاي قرائتي حالا که جنگ نيست اين حرفها را براي چي؟ اين حرفها را مي‏زنم براي حاج خانم‏ها (حاجيه) يه بار مسجد و يه بار خانه بايست عروسي و دخترت برود (الآن دختر توي خانه مي‏ايستند و اين حاج خانم پير مي‏رود مسجد. در يک نماز دو رکعتي يک رکعت اون پانصد تا و در يک رکعت، اين را مي‏گويند تقسيم عادلانه. يعني ما جمهوري اسلامي درست نکرديم که پنير و کره تقسيم کنيم. بايد پيش نمازي را هم. و الآن من اعلام مي‏کنم اينجا، اينجا تمام روحانيوني که در نهادهاي دولتي هستند. اين را به عنوان پستي که دارم مي‏گويم لازم است گوش بدهيد، به تمام روحانيوني که در نهادها هستند به فرموده مقام معظم رهبري اينها بايد هفته‏اي يک روز بايد بروند اين دبيرستان بغل، ما داريم توي کلانتري يک طلبه، هر روز براي 20 تا پليس نماز مي‏خواند، پشت کلانتري 800 تا جوان هستند پيش نماز ندارند، اين عدالت نيست. کي گفته بچّه‏هاي (!؟) سپاه هر روز آخوند داشته باشند بچّه‏هاي پشت سر سپاه آخوند، اين کارخانه هر روز آخوند دارد دبيرستان ندارد، يک تقسيم بايد شود. اگر طرفدار عدالت هستيم، هفته‏اي يک روز، دو روز بروند، و اين قانون هم نياز به مقرّرات ندارد. من از مقام معظم رهبري پرسيدم توي اداره‏ها نقش دارم يا ندارم فرمود: شما در مسئله نماز در همه جا مسئوليّت داري حتّي که من نماينده دارم و به نمايندگان مقام معظم رهبري هم عرض کردم. جاهايي که، يک کسي نگويد من از تهران ابلاغ بگيرم، اين که من الآن توي تلويزيون مي‏گويم ابلاغ است. ما بايد همه جا دکترها بايد تقسيم شوند، در يک خيابان 4 تا روضه خواني است و در يک جا اصلاً ما با چندتا طلبه بوديم رفتيم در يک روستا. اين روستايي گفت اوه، اوه، اوه چه خبره؟ چهار تا آخوند آمده‏ايد ما گاهي وقتها يک کسي مي‏ميرد، يک نفر نيست نمازش بخواند اون هم يک چيزي گفت: البتّه يک چيز بدي گفت (!؟) گفت: تا ما اينجا هستيم هر که مي‏خواهد بميرد، تقصير خودتان (خنده حضار) است که بي وقت مي‏ميريد. البتّه حرف طلبه بي خود بودها، حق با روستايي بود و طلبه اشتباه کرد. به هر حال يک تقسيم عادلانه اين است، عرض کنم که: خوب ببينيد اين نماز اسمش نماز خوف است ولي فرمولهاي نظامي، حفاظتي، عدالت، در آن است، يعني سرباز مسلمان بايد هميشه با وضو باشد (!؟) چون اگر با وضو نباشد که به نماز دوم نمي‏رسد. از اين معلوم مي‏شود که سرباز اسلامي بايد با وضو باشد و احکام جماعت را بايد بلد باشد بعضي‏ها مي‏گويد: «بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين»، اون نستعين، مستعين‏ها را بلد نيستم گيج مي‏شوند نه سرباز بايد احکام را بلد باشد. و همچنين سرباز اسلامي بايد چابک باشد که به فاصله يک قل هوالله شيفت عوض کند، ببين چه اصولي؟ تعويض شيفت در نيم دقيقه، آگاهي به مسائل فوري، عدالت حتّي در جماعت، نماز جماعت حتّي در برابر دشمن، معلوم مي‏شود در برابر دشمن هم نماز جماعت را از دست ندهيم، جماعت هستي در مقابل دشمن عدالت حتّي در جماعت و تقسيم دو رکعت نماز، تعويض شيفت حتّي در نيم دقيقه، آنها نکاتي است که آدم فکر مي‏کند آيه مال جنگ است (!؟ که هست) امّا همه چيز، مثلاً توي بازار يک مشت حاجي بازاري داريم هر روزي مي‏روند مسجد شاگرد پسرش هر روز در دکان است. بگو آقا زاده يک روز من مي‏روم مسجد يک روز تو، يا من ظهر را مي‏خوانم مي‏آيم براي نماز عصر تو برو اقتداء کن اينطور نباشد که مسجدي يک قشر باشند ما بايد با هم باشيم. قرآن مي‏فرمايد: «بعضکم من بعض»: - من بايد توي نماز جمعه به فوتباليستها دعا کنم، فوتباليستها هم بعد از گل زدن همانجا نماز جماعت برقرار کنند، اينطور نباشد که يک گل بزنند و يک قشر هم نماز جمعه بروند، هم اينها اينطور البتّه هستندها، کم رنگ است بايد پر رنگ شود. خوب‏
چرا ربا حرام است؟ آقا ربا سر و کلّه‏اش پيدا شده و خيلي‏ها هم روشن.، آخه بعضي وقتها گناه، گناه گناه است ولي بي حيايي در گناه خيلي بد است، مثلاً بعض از گناه‏ها بوده در زمانهاي مختلف. اما قرآن مي‏فرمايد: «في ناديکم المنکر» منکر يعني کار زشت هميشه بوده امّا اينکه قرآن حسّاس است مي‏گويد: توي جمعيّت روبروي چشم مردم منکر. ربا هميشه بوده امّا آدم اينقدر پر رو بشود که بگويد: آقا يک ميليون اينقدر کمتر باشد نمي‏دهد قشنگ، اين طي کردنش (!؟) خيلي بد است. مثلاً براي تبليغات خوب است پول بگيريم چون بالاخره: يک کسي گفت: شما آخوندها هم پول مي‏گيريد گفتم: بله بدهند مي‏گيريم، گفت: چرا اخلاص نداريد؟ بهش گفتم: ابالفضل (عليه السلام) توي کربلا مگر براي خدا نجنگيد، گفت: چرا قربون ابالفضل بروم، گفتم: همان ابالفضل هم که براي خدا جنگيد اسبش جو مي‏خواهد. آدم به ابالفضل بروم مي‏تواند بگويد براي خدا باشد ولي به اسبش که مي‏تواند به او که نمي‏شود گفت: قصد قربت کن جو نخور (؟!) من نماز جماعت را براي خدا بيايم ولي تاکسي مي‏خواهد. بايد من پول رابدهم به تاکسي که مرا ببرد مسجد رفت و برگشت را کرايه‏ام را بدهيد يا ماشين مرا ببرد يا هر وقت، وقت کردم بيايم، اگر تو مي‏خواهي هر روز من اسير تو باشم (!؟؟) سر وقت بيايم و بروم يا پول تاکسي يا خودت يک ماشين بفرست. آدم جالب اين است که خودشان تکان مي‏خورند يک پول مي‏گيرند، سرفه مي‏کنند يک پول مي‏گيرند، من سراغ دارم آدمي که در يک جا چند تا مسئوليّت داشت. عيد که مي‏خواست عيدي بردارد، يک سکه بر مي داشت براي اينکه رئيس آرد است و (!؟) و يک سکه بر مي داشت رئيس اون مسئوليّت هم هستم، مي‏گفت: اين مال عطسه اون مال سرفه (خنده حضار) يعني انواع، آنوقت همين آدمي که از 6 جا عيدي مي‏گيرد به پيش نماز گير مي‏دهد که شما چرا پول تاکسي مي‏گيري. آقا من نماز جماعت مي‏آيم هر وقت، وقت داشتم، اگر مي‏خواهي هر روز کارهايم را تعطيل کنم بيايم يک ماشين بفرست بيايم. قرآن هم نمي‏گويد از مردم پول نگيريد، مي‏گويد ازمردم نگو پول «لا اسئلکم عليه اجراً» آيه قرآن است يعني من از شما در خواست پول نمي‏کنم، اما اگر داريد که چه بهتر. اگر نداريد هيچي، طي کردنش زشت است. ربا خوب است (!؟) من به شما وام مي‏دهم بعد حديث داريم که اگر کسي به شما وام داد وقتي مي‏خواهيد بهش پس بدهيد خودتان يک چيزي رويش بگذاريد. مثلاً من دو ميليون از شما گرفته‏ام وقتي مي‏خواهم پس بدهم يک سکه‏اي، کت و شلواري، پتويي، عبائي، قبائي، جارو برقي، يک چيزي بخرم رويش بگذارم.
حديث داريم: اگر کسي وام به شما داد خودت وقتي پس بدهي خودت يک چيزي رويش بگذار امّا طي کردنش بد است.
آفات ربا خواري در جامعه
ربا خيلي بد است، اما ربا چرا حرام است؟ فلسفه احکام؟ميفرمايد؟ اگر ربا حلال باشد، «لترک الناس التجارت»: مردم ديگر دنبال تجارت نمي‏روند. و کار توليدي ديگر نمي‏کنند. «و ما يحتاجون اليه» (و ديگه) مردم کار به نيازهاي جامعه ندارند فکر مي‏کنند کجا پولشان سود دارد.
-چرا گوشت مرده حرام است؟
حديث داريم: گوشت مرده «انقطع النسل»: انسان، نسل انسان را قطع مي‏کند. «ضعف بدنه» ضعف بدن‏. خون حرام است؟ قساوت دل.
مرد، حق حکومت دارد نه تحکم
چرا مردها در خانه حق حکومت دارند؟: البته فرق است مرد توي خانه حق حکومت دارد نه حق تحکم. اين هم بد نيست خانم‏ها بدانند. (تحکم) يعني زور گويي من مرد هستم و هر چه گفتم بايد گوش بدهي، اين (تحکم) و ممنوع است. (حکومت) يعني صلاح انديشي، مصلحت اين است که اين کار را بکنم بالاخره وقتي دو نفر هستند يکي بايد حرف آخر را بزند منتهي اينکه حق را داده به مرد و مي‏گويند: «الرجال قوامون علي النساء» مي‏دانيد چرا؟ مي‏گويد: «بنا انفقوا» خرجي خانه دست اوست. بايد منتهي مي‏تواند روي مصلحت حرف بزند حق زورگوئي ندارد. آخه گاهي وقتها ما مي‏گوئيم مرد توي خانه حق دارد. فکر مي‏کند يعني حق (تحکم) دارد. نه من مرد هستم و تو بايد اطاعت کني، مرد، مرد است اما حق زور گوئي ندارد. خوب مي‏گويند وقت تمام شد، حرفهايم تمام نشد. خوب
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد هر چه به عمر ما اضافه مي‏کني به عمر و ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بيفزا.
خدايا! ناخداي اين کشتي حضرت مهدي (عجل الله تعال فرجه الشريف) قلب مطهّرش را از ما راضي بفرما.
خدايا! ما را از ياران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرار بده.
خدايا! در زماني که در زمين و آسمان، در زمين شايعه، در آسمان ماهواره، امواج، اينترنت، نمي‏دونم راديوهاي داخلي و خارجي، ابر و باد و مه و خورشيد و فلک، براي ضعيف کردن نسل و بي اعتقاد کردن است چون فهميدند کسي که مي‏تواند به آمريکا سيلي بزند، ولايت فقيه با امت حزب الله است، گفتند يا ولايت فقيه را بشکنيم، نشسته‏اند، جلسه‏اي غرب، در اسرائيل تشکيل شده، چه کنيم براي شکستن شيعه گفته‏اند چهار تا اهرم دارند.
1-عاشورا دارد: نمي‏شود شکست همه گريه مي‏کنند و هيجاني هستند، نمي‏شود.
2-غدير دارد: نمي‏شود شکست، - مي‏گويد پس ولايت فقيه را بشکنيم، يعني اون چيزي که استخوان بندي فکر ما است، عاشورا، غدير، ولايت فقيه و اينها را رويش فکر کرده.
خدايا! هر که مي‏خواهد جمهوري اسلامي را بشکند اگر قابل نيست نابود و خودش را بشکن.
خدايا! به ناشيکاريهاي ما توفيق بده جبران کنيم و تدبيرمان جوري باشد، چون گاهي هم دسته گلهايي آب مي‏دهيم مردم هم اين دسته گلها را مي‏بينند، مثلاً 28 شب سحري مي‏خورد به هيچ کس نمي‏گويد فهميدي ما 28 شب سحر خورديم اما دو شب سحري نخورده فهميدي چي شد ما سحري نخورديم. يعني اگر مردم يک شب سحري نخورند، به همه مي‏گويند. مثلاً فرض کنيد توي اين شهر 30 تا روحاني است 29 تا خوب يکي خراب در آمد، فهميدي چي شد اين هم آخوندهامون بابا 29 تا که خوب است اصولاً اينطوريه که شما آمدي. شهر ما کاشون کلاه سر شما گذاشت بعد بر مي‏گردي به همه کاشيها، بابا اين دو تا بد بودند. بشر يک جوري است که يک نقطه که ديد اين را گسترش مي‏دهد من تقاضا مي‏کنم که افراد را با همديگر نسوزانيد. نکند که به خاطر يک قاضي همه قاضي‏ها، و يک امام جمعه، همه پاسوز هم شوند يکي يکي بررسي کنيد هرچي به مقداري که هست باهاش برخوردي موج راه نياندازيم يک شهر را مسخره کنيم يک صنفي، يک بار دانشگاه يک بار حوزه، دولتي، يک بار شهردارها، هر روزي هم يک فحش به يک سمتي مي‏رود. مواظب دينتان باشيد.
«والسلام عليکم و رحمةالله»