1381/4/6 زکات در اسلام -5 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني به التقوي
اسلام با خاطر جامعيتي که دارد براي هر کاري آداب و رسومي دارد. از چيزهاي خيلي ساده و پست به نظر ما، که هيچ آيت الله و استاد دانشگاه و آدم تحصيل کردهاي حاضر نيست درباره آن حرف بزند ميگويد اين خيلي پست است. از آن چيزهاي خيلي پائين و جزئي حرف دارد تا مسائل بسيار بزرگ.
امام صادق (عليه السلام) خواست قصه را بيان کند به يکي از يارانش گفت: اجازه ميدهي دستت را فشار دهم گفت: خواهش، خواهش ميکنم در خدمت شما، امام صادق (عليه السلام) دست ايشان را گرفت و يک کمي فشار داد، دستش را برداشت گفت: ببين جا برداشت. اسلام براي همين مقداري که جاي فشار انگشت حکم دارد. که اگر کسي دست کسي را فشار داد به جوري که جا برداشت حکمش چيست؟ براي گرفتن ناخن دستور داد.چه روزي بگير. بعد بين ناخن پسر و دختر فرق گذاشته. براي رنگ ناخن و گرفتن آن زمان ناخن، ناخن گرفته را چکار کن، واقعاً هيچ مکتبي به اين مسائل جزئي نميپردازد، مسئلهاي نيست مگر اينکه اسلام روي آن نظر دارد، شايد هيچ مکتبي حاضر نباشد مثلاً راجع به مسئله دستشويي قانون وضع کند. توهين و زشت است. ولي براي اين اسلام شايد پنجاه تا دستور داده، ايستاده و رو به باد، و رو به خورشيد و ماه، پاي درخت ميوه، و مسير راه مردم کوچه، نهر آب و رو به قبله، رو به کعبه، رو به قبله، رو به انسان نباشد. يه چيزهايي انسان فکر ميکند اين هم دستور است ولي اسلام است ديگر، از ناخن گرفته تا دستشوئي که خيلي جزئي و پست است تا برخورد با سران کفر که قرآن ميفرمايد: «فقاتلو الکفر» تا روابط بين المللي با کب باشه با کي نباش، حتي دست از مرده افراد بر نميدارد (!!) ميکويد: اگر مرده منافق است به جنازهاش نماز نخئان.
«لاتصل علي احد منهم مات ابدا» اينها که از جبهه فرار کردهاند اگر مردند تشيع جنازهاش نرو. براي عيادت و تشيع جنازه، داد و ستد که اوه چند هزار حديث داريم و براي خوردنيها و آشاميدنيها چند هزار حديث داريم براي مسائل پزشکي و بهداشت. شايد دويست عنوان داشته باشيم فقط درباره لباس رنگ و جنس و دوخت و اسراف و بهداشت و تجمل و تفاخر، لباس، لباس باران و احرام و جنگ و عروسي و آخرين لباس کفن اوه لباس نوزاد، جنس لباس، پنبه يا کتان يا پشم رنگ لباس يا خيلي اسلام ظريف است.
آداب پرداخت زکات
حالا يکي از دستوراتي اسلام گفته، کمک کردن و کمک گرفتن چه آدابي دارد؟
به مناسبت بحث خمس و زکات ميخواهيم اين را بگوئيم آداب کمک دادن و گرفتن. آداب پرداخت و گرفتن خمس و زکات، و انفاقات. اصل پول دادن نشانه توحيد است. چون يکي که موحّد است هر چه ايمان و عشقش به خدا بيشتر شود راحتتر دل از پول ميکند. کسي که ميگويد: خدا هست ولي اين پول را دوست دارم اين پيداست که خدا را دوست ندارد آدم يه چيزي را دوست دارد ببينيد، چرا ده زکات گفتهاند: صدقه (صدقه علامت صداقت است يعني کسي که ميگويد من قيامت را قبول دارم علامت اينکه صداقت داري اين است که يه کمکي کني، اگر گفت نه من قيامت را قبول دارم پول را هم دوست دارم يه خورده از اون کم رنگ شده، کسي که: «و يطعمون الطعام علي حبّه» «علي حبه» سه جور معني شده: «علي حبّ الطعام» غذا را با اينکه گرسنه بودند دادند «علي حبّ الله» يا «علي حب المسکين» سه جوري ميشود معني کرد اين را «و يطمون الطعام علي حبّه»«علي حب الطعام» يعني با اينکه، آخه وقتي سير شديم، زياديهايش را ميدهيم به کسي يا دوست نداشتيم، نه دوست داشتيم. امام حسن و امام حسين، امير المومنين و حضرت زهرا (سلام الله عليهم) دم افطار با اينکه خودشان ميل داشتند غذا را دادند، اونکه دوست داشت داد. يا روي عشق به خدا داد يا روي عشق به مسکين. يه وقت آدم...، بگير برو حرف نزن ديگه، اينطور نيست که هم مسکين را دوست دارم هم خدا و هم غذا را با اينکه ولي سه جور ميشود معني کرد. هر چه توحيد قويتر باشد آدم راحتتر ميگذرد. شما وقتي ميروي، داماد ميرود پهلوي عروس، هر چه عروس را دوست داشته باشد خواستههاي عروس را بيشتر انجام ميدهد، اگر گفت ميخواهيم برويم مسافرت، مهريه اينقدر باشد، اين شرط باشد، عاشق عروس شده تا توان دارد خواستههاي عروس را تن ميدهد. اگر به عروس گفت: دوستت دارم ولي اين حرف هايت را گوش نميدهم اين را قبول ميکند.
پرداخت سهم امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف)
نميشود گفت يا حجة بن الحسن من تو را دوست دارم، «عجّل علي ظهورک» تشريف بياوريد، پول بهت نميدهم هميطور تشريف بياوريد. يعني کسي بگويد يا حجة بن الحسن، اسم بچهاش را مهدي ميگذارد، اما حق حضرت مهدي (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) را ميگويد مشکل دارم. اينها يک مقداري در صداقتها گير داريم. البته نه اينکه مردم بندهام مثل مردم هستم، بعضي از مردم و خود بنده گير دارم. مشکل داريم. زکات يک شکر عملي است، قرآن ميفرمايد: «انّا اعطيناک الکوثر فصّل لربک و النحر» حال که من به تو کوثر و خير کثير، زياد دادهام «صّل» شکر زباني و هم «والنحر» يه شتر ذبح کن بده، ذبح هم کافي نيست شتر بايد بدهي چون کوثر است کوثر هم يعني خير زياد کسي که خير زياد دارد بايد کوثر بدهد، يعني کسي که خيلي دارد، بايد خيلي بدهد. بله يه وقت مال در جا ميزند هميشه آدم يه جور پول دارد آدم هميشه هم يه جور پول ميدهد حقوقش ثابت است بله، اما اگر حقوق و کلاست رفت بالا، انفاقت هم بايد برود بالا، نقل ميکنند شيخ انصاري (ره) از مراجع و علمايي است که حدود صد سال است همه ملاها که ملا شدهاند کتاب ايشان را هم خواندهاند ملّا شدهاند. رسائل و مکاسب شيخ انصاري معروف است. ايشان طلبه بود رفت سرش را اصلاح کند ده شاهي داد نيم ريال، بعد هم با سوادتر شد باز هم نيم ريال داد، شد حجة الاسلام نيم ريال، و المسلمين نيم ريال، آيت الله نيم ريال العظمي نيم ريال مرجع تقليد نيم ريال دلّاک (اصلاحگر و آرايشگر) آقا شما سي سال است پهلوي من اصلاح ميکني همهاش ده شاهي ميدهي ايشان گفت: من سوادم زياد شده مساحت سرم که زياد نشده حالا گاهي وقتها طرف رشد کرده، خوب بابا حقوق شما چند بوده چند شده سوادتان چند بوده چند شده، تو که کوثر داري ديگه گوسفند و بز کافي نيست «والنحر» «نحر» يعني شتر. يعني کلاسي که از شما توقع بيشتري است ما نبايد نگاه کنيم بله ديگه، آدابي دارد.
اخلاص در پرداخت زکات
آداب پرداخت کننده: اول: شرطش اخلاص است. براي خدا بدهيم. قرآن در سوره؟ «هل اتي» وقتي ميگويد: اينها وقتي کمک کردند «و يطعمون الطعام علي حبّه مسکينا و يتيما» گفتند: «لا نريد منکم جزاءً» با که به شما کمک کرديم اراده نکرديم «جزاءً و لا شکرا». اخلاص اين است که آدم از مردم توقّعي نداشته باشد براي خدا مگر جبهه نبودهاي؟ خيلي خوب، آقا من اينقدر سابقه جبهه دارم. خوب حالا ميخواهي چه کني؟ بله نظام بايد افرادي که جبهه بودهاند سابقه شان را حفظ کند، اما شما خوب نيست چونه بزني، ما شهيد داديم خوب است، خوب شهيد براي خدا داديد. نظام بايد خانواده شهدا را احترام بگذارد خود خانواده شهدا خوب نيست که بگويد من شهيد داهام. اين «لا نريد» اصلا اراده ندارد نميگويد: «لا نقول» اراده يعني توي دلمان هم نميگوييم، گاهي وقتها آدم توي دلش ميگويد، به زبان نميآورد، ميگويد نه به زبان که نميآوري هيچ توي دلم هم واقعا توقّع نداشته باشم، «لا نريد» گاهي وقتها يکي از اين کانديداها ميگويد: خواستيد بدهيد يا ندهيد اختيار با خودتان است. اين را به زبان ميگويد امّا توي دلش با تمام سلولهايش ميگويد: تو را به حضرت عباس به من راي بدهيد اين «لانريد»يعني توي دلمان هم نگوئيم اين خيلي مهم است. توي دلمان هم نمي گوئيم اين اخلاص.
2-بايد فوري باشد، کسي که ميخواهد کمک کند زودتر کمک کند. حال باشد بعد، حالا باشد بعد، چون وقتي ماند رسوب پيدا ميکند مال دنيا غفلت ميشود به روح و ديگه نميشود. ميخواهيد بدهيد، زود بدهيد، هي نگوئيد باشد بعد، باشد بعد، مکه ميخواهيد برويد. زودتر. من تعجّب ميکنم افرادي سرمايه دارند، اما موتور هوندا خرج پيغمبر نمي کند. بابا مکّه حالا که گران شده يه ميليون شده، پول يه موتور هوندا است، قبر رسول الله، سلام بر پيغمبر به اندازه يک موتور هوندا نميارزد؟ چه وجودي هستي تو؟ چه جوري فکر ميکني؟ «اخلد الي الارضا» فوري اقدام کنيد. در منطقه خودتان، چقدر الان روستا داريم که مشکل دارد. از همان روستا افرادي آمدهاند توي شهر، يا دکتر يا مهندس، يا آيت الله يا تاجر شدهاند، اگر اينها جمع بشوند، روستاي خودشان را احياء ميکنند. ما متأسفانه روستا داريم که دهها طلبه فاضل در قم دارد، ولي روستا مسجد هايش خاموش است. گناه اين روستا به گردن اين طلبه است. بايد اين طلبه مثلاً آقا ببيند يه دهه تو برو بر گرديد، البته اخيراً الحمدالله بعضي از طلّاب عزيز اين کار را کردهاند، طلبههاي منطقه گفتهاند بابا ما از اونجا هستسم، آمدهايم با سواد شدهايم، بيائيم. آيت الله جوادي آملي، آيت الله بزرگي است، هر سال چند روز ميرود آمل براي مردم آمل صحبت ميکند، هر کس منطقه خودش را در يابد. چند تا سخنراني، چند تا، پزشکي است مثلاً پزشک است 5 روز، يک هفته برود اونجا بگويد: آقا من بچه شما، و اين محلّه هستم، آمدهام يک هفته براي شما، اگر اين کار را بکنيم هجرت روستائيها کم ميشود، رفاقت و محبّت بيشتر ميشود يادمان نرود که ما چي چي بوديم، ما تو همين کوچه بوديم. «الم يجدک يتيما» يادت نرود پيامبر خودت هم يتيم بودي. پس «فأما اليتيم فلاتنهر» «و وجدک عائلاً فأغني» پس «فاما السائل فلاتنهر».
پنهاني بودن پرداخت زکات
3-پنهاني: در قرآن هر وقت بين پنهاني و آشکار است، اول پنهاني را ميبرد، قرآن هميشه ميگويد: «سراًو علانيه» يعني اول اسم «سر» را ميآورد بعد اسم «علانيه» را، قرآن هميشه، اين يک کدي است، قرآن هر کلمهاي را اوّل برد گرا ميدهد يعني اين مقدّم است مثلا ميگويد: «ان الصفا و المروة شعار الله» نميگويد: «ان المروة و» ميگويد: «ان الصفا و المروه» اينکه ميگويد: «صفا و مروه» شما هم که مکه رفتي شروعت از صفا باشد.«اِبدأ بما بدأ الله» به قول حديث، چون خدا اسم صفا را اول برده، شما هم در سعي صفا و مروه از کوه صفا شروع کن «سّرا و علا نيه» اسم سّر جلوتر آمده، مخفي باشد.
فيض کاشاني يه خاطراتي نوشته، نوشته که: اصلاً بعضيها به خاطره که «سّر» باشد، کمکهايشان را به افراد نابينا ميکردند. که اين فرد شکمش سير بشود و اين آقا نابيناست و طرف را نبيند، بعضي صدقه را در محل نشستن فقير قرار ميدادند ميرفتند که دهنده شناخته نشود. بعضيها وقتي ميآمدند که فقير خواب است صدقه را در يک کيسهاي ميگذاشتند به لباس او گره ميزدند، پا ميشد ميديد که...، يعني اين قدر احتياط ميکردند که کسي نفهمد. بعضيها هم يک سطل زباله براي کوچه شان ميدهند مينويسند باني اين سطل زباله محسن قرائتي، بر پدر و مادر کسي که سيگار بيندازد لعنت اي بابا، يعني آدمهاي هستند که اگر يه سطل زباله بدهند تا اسمشان روش نباشد قانع نميشوند، و آدمهايي هستند که هيچ. البته خدا هم جبران ميکند. نقل شد که آيت الله العظمي بروجردي (ره) مسجد اعظم قم را که شروع کرد آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) يه تکه زمين از ارث پدرش داشت، فروخت و يواشکي داد پول مسجد، يعني يه آيت الله ديگه مسجد ميسازد يه آيت الله ديگه آمد پولش را، داشتيم آدمهاي را که قرض کسي را دادهاند طب کار گفتهاند بهش بگو فقط پولي را که طلب داري پرداخته شد، کسي نفهمد، هر چي ميشود. فقط يکجا گفتهاند: «علانيه» انجام بدهد و آن هم آنجايي که متهميد. اگر کسي مورد اتهام است که فلاني، خمس نميدهد، اونجا بگو ببين اين خمس من است، بعضي جاها علني خوب است. ما داريم بعضي تجّاري که ميخواهند خمس بدهند بچه هايش را ميبرد خونه مرجع تقليد ميگويد: ببينيد، من خمسم را به اين آقا ميدهم بعد از مردن من شما هم بايد خمستان را به مرجع تقليدتان بدهيد، خمس دادن را به بچه هاش هم ياد ميدهد و القا ميکند، البته بعضيها هم به بچه هاشان نميگويند، ميگويند: اگر به بچه هايمان بگوييم تصميم خطرناک ميگيرند.
دوري از منّت گذاردن
بدون منّت پنهاني بي منّت، منّت اجر را از بين ميبرد، «لاتبطلوا صدقاتهکم بالمنَّ والأذي» يادت رفت من به تو وام دادم، يادت رفت براي عروسيات، يادت رفت براي دامادي، در کنکور، يادت رفت، يادت رفت، هر کسي منّت بگذارد خدماتش (اجر و پاداشت) از بين ميرود، ممکن است منّت زن و شوهري باشد. يادت رفت تو گدا بودي من زن تو شدم، حالا پولدار شدي بد مستي مستي ميکني شوهر منّت سر زن ميگذارد يادت رفت که نميدونم جهازيهات چنين بود، نميدونم فرض کنيد، من پول دادم تو درس خواندي، من، تو شش کلاس درس خوانده بودي، به کمک من تو ديپلم گرفتي، و ليسانس شدي منّتهايي که زن و شوهر در خانه به هم ميگذارند من بودم که، اخلاص تباه ميشود، منّت، بگوييم من بودم که، يادت رفت که، آتش ميزنيم بر همه خدمات، اينقدر اين استخرها را آبش ميکنند و آب توش نيست (؟؟!) به خاطر دارد که از بين ميرود، سوراخ دارد و لذا يکي از دعاها ميگويد: «اللهمّ سددّني» يعني خدايا مرا سد سازي کن. چون آدم اگر از نظر ايمان سد سازي نشود، هر جه هم عبادت کند عبادتش از بين ميرود، بي منّت کارش را کم بشمارد.
کوچک شمردن کارهاي نيک
پنج ميليون، ده، بيست ميليون هر چي هم کمک کرديد کارتان را کم بشماريد، عبادت هم همينطور است، مطالعه هم همينطور است، بعضي افراد هستند، من خونه يه آقايي بودم ميخواست بخواند مينوشت که من امشب دو ساعت 2 دقيقه مطالعه کردهام، امشب سه ساعت و هفده دقيقه، گفتم براي چي مينويسي، حال داري مطالعه کن و حال نداري بگير بخواب مثلاً ميخواهد بگويد اين کتاب دو هزار و هفتصد و سي و چهار ساعت و سي و پنج ثانيه روش کار شد، اگر مردم استفاده کردند خدا که ميداند مردم هم بدانند دو هزار ساعت يا سه ساعت که چي؟ مثلاً، خدا کساني را که بي حساب کار ميکنند خداهم بي حساب به انا ميدهند، و کساني که متّه به خشخاش ميگذارند خدا هم به اينها متّه به خشخاش ميگذارند چون قرآن داريم که: «حساباً شديداً»، يک آيه ميگويد، و ديگر ميگويد: «حساباً يسيراً» هر دو در قرآن هست. کساني که سخت ميگيرند خدا هم به آنها سخت ميگيرد، و کساني که نرم ميگيرند خدا هم به آنها، کارش را کم بشمارد. امام سجّاد (عليه السلام) ميفرمايد: «و استقلال الخير»، «استقلال» يعني قليل، خدايا کمکم کن و خيرم را کم بشمارم. «و ان کثر من قولي و فعلي» يعني خدايا خيرم را کم بشمارم اگر چه زياد است. «و استکثار الشرّ» شرّم را زياد بشمارم «و ان قلّ من قولي و فعلي» و اگر چه کم است. امام سجّاد (عليه السلام) ميفرمايد: انسان کامل اين است که کارش را کم بشمارد و خوبي هايش را، اصولاً در مديريّت يک مدير خوب اين نيست که هي نگاه به پشت سرش کند، اوه ببين چقدر آمدهام، نگاه کن چقدر نرفتي، به نرفتهها نگاه کنيد که برويد، به رفتهها نگاه نکنيد که غرور بگيردتان، من دکترم، حالا دکتري چند تا کتاب مطالعه کردهاي؟ 300 تا، فوق ليسانس، 200 تا، 150 تا، ديپلم، 100 تا کتاب خواندهاي به صد و دويست کتاب خوانده نگاه نکنيد که فکر کنيد خيلي هستيد به کتابهايي که تا حالا مطالعه نکرديد نگاه کنيد که آدم احساس اوه اوه. به امير المؤمنين (عليه السلام) ميگفتند: خيلي عبادت ميکني!! ميفرمود: من، من، من کجا و علي کجا؟ به امام سجاد (عليه السلام) گفتند خيلي عبادت ميکني!! من کجا علي کجا؟ به امير المؤمنين (عليه السلام) گفتند خيلي عبادت ميکني!! من کجا و رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلم) کجا؟ به رسولالله (صلّي الله عليه و آله و سلم) ميگفتند: چقدر عبادت ميکني؟ ميگفت: من کجا و شکر خدا کجا؟ مگر من ميتوانم شکر کنم؟! يکي از آداب اين است که آدم کارش را، هفتم: از بهترينها بدهد: «لن تنالوا ابّرحتّي تنفقوا ممّا تحبّرن» از بهترينها بدهد، لباس بهتر، غذاي، نه اينکه اين لباس را رنگش را دوست ندارم. شکل و دوختش را، از مد افتاده، از بهترينها بده. به کسي که کمک به او ثواب بيشتري دارد بدهد، به افراد با تقواتري، اگر دو فقيرند، با تقوا و بي تقوي، به اون کسي که با تقواتر است بدهد،به کساني بده که مردم فکر ميکنند غني است، ولي در درون فقير است.
افرادي هستند به قول ما ميگويند: صورتشان را به، يعني به پول، حالا چه خمس و زکات، سهم امام و انفاق، و هر رقم کمکي که، براي خدا باشد، فوري در منطقه خودمان، يواشکي، بي منّت، بزرگ نشماريم، اين هم هفت. از بهترينها باشد، هشت به کسي که کمال بيشتري دارد کمک کنيم. نُه به کسي که در ظاهر فقير نيست. افرادي هستند. اخر آمد گفت: آقا پولش ميدهيم بچهاش دانشجوست، فکر ميکند اگر کسي بچهاش در دانشگاه قبول شد فقير است. افرادي هستند، چند تا دانشجو دارند بيني و بين الله هم فقيرند، نه ديروز پسرش را عروس (داماد) کرده، پسرش، پسرش را داماد کرده، دخترش را عروس کرده، خوب باشد اگر کسي پسرش را داماد و دخترش را عروس کرد، آقا رفته مشهد، مگر نميشودکسي فقير با شد، آقا قايقراني دارد. قرآن دارد ميگويد: «قايق لمساکين يعلمون في البحر» يعني چند تا فقير بود قايق را شرکتي داشتند. کار هم ميکردند، اما در عين حال به کساني که قايق دارند و شريک شدهاند خدا ميگويد: «لمساکين» يعني اسم مسکين رويش باشد، يعني مانعي ندارد که هم مسکين باشد و هم يه تاکسي باهاش کار بکند، منتهي با اين تاکسي و وانت، قايق و کار چقدر گيرش ميآيد و خرجش چقدر است؟ افراد تنگ نظر. يه کسي، امام (عليه السلام) خرما داد يه کسي، يه نفر نشسته بود گفت: خدا مثل تو را زياد نکند، من ميدهم تو نميتواني ببيني؟! مقدار کمک بايد حتّي «يلحقهم بالناس» اين تو حديث است. يعني زندگي اش عادي شود، ميشود داد به طرف به طرف تا زندگياش عادي شود، آقا رو موکت نشسته پولش داد؟چون فعلاً مالي ماشين عمومي است، يعني اينقدر ميتوان بهش بدهي تا موکتش را بکند فرش ماشين مثلاً (؟!) نه بابا پولش دادم رفت فرش خريد، ميخواستي چه کند؟ تا زندگي عادي ميشود به فقرا کمک کرد، تنگ نظري نکنيم، دانشجو دارد، دخترش را عروس کرده، پسرش را داماد کرده، و مشهد رفته کمک نکنيم، بسياري از افرادهايي هستند که واقعاً نياز به کمک دارند، گر چه به حسب ظاهر هم دست گدائي دراز نميکند. خوب حالا اين آداب پرداخت زکات يه چيزهاي ديگري هم هست که در جلسه بعد خواهم گفت. «انشاء الله»
«و السلام عليکم و رحمة الله»
|