1381/4/13 زکات در اسلام -6 بايگاني سالانه - 1381



«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني به التقوي‏

چندين جلسه است که درباره کمک از زکات و خمس تا انفاق صحبت کرديم، در جلسه قبل آداب پرداخت کننده را گفتيم که بايد فوري باشد، اين فوري بودن يه برکتي دارد، برکات فوري بودن را نگفتم.
آداب پرداخت زکات
آداب پرداخت: پرداخت خمس و زکات و انفاق
در جلسه قبل گفتم فوري، برکات فوري بودن، فوري باشد، اين فوري برکاتي دارد. فوري باشد زيرا:
1-تا شيطان وسوسه و پشيمانت نکند. اگر آدم زود تصميم نگيرد شيطان و وسوسه‏اش مي‏کند. قرآن يه آيه دارد مي‏گويد: «انّ الشيطان يعدکم الفقر» شيطان وعده ‏فقر مي‏دهد. حالا نمي‏خواهد کمک کني پيري داري کوري داري، روز مبادا داري، شيطان مي‏آيد و سوسه مي‏کند. «و في التأخير آفات».
2-تا رفع اضطراب از فقرا: زودتر بده تا فقرا. آن زمان‏ها که ما سخنراني مي‏کرديم پول به ما مي‏دادند. الآن مي‏گويند: (صّلي علي محمد يار امام خوش آمد) ولي وقتي پول به ما مي‏دادند دغدغه داشتيم که چقدر تو پول، توي پاکت است اين خيلي، دلمان مي‏گفتيم اين چند است. حالا خودم که پول مي‏دهم به کسي مي‏گويم ببخشيد اين مقدار است. ديگه طرف را، اين رفع اضطراب خودش يه چيزيه، اين دلدله، ببين آمپول دردش کمتر است سرم هي چک چک، جون آدم در مي‏آيد. يکي از شکنجه‏هاي جهنم چک چکي است، قرآن مي‏گويد: «يَتَجَرَّعُهُ»: يعني توي جهنم جرعه جرعه. يه ديگ آب جوش سر آدم مي‏ريزند آدم يه جيغ مي‏کشد، يه بار ديگ را مي‏گذارند، چک چک، مي‏چکد روي مغز آدم اين «يتجرعه»، اين کگار را بايد، خير را بايد يه جوري انجام داد که طرف، سوغاتي مي‏آورد همانطور سريع تقسيم مي‏کند، حالا باشد بعد، در جعبه را باز نکن باشد بعد، بچه‏ها بال بال مي‏زنند مي‏گويد: باشد بعد، کار فوري رفع اضطراب است.
حفظ آبروي محرومان
3-تا فقرا به سؤال کردن و ريختن آبرو مجبور نشوند. پدرها خودشان يه پولي کيسه بچه‏هايشان بگذارند، نگذارند پسر بگويد آقا پول داري به من بدهي؟ پسرها يه پولي زير تشک مادرشان بگذارند، نگذارند پدر و مادر بگويد خوب داري مي‏روي پول اگر داري به من بده، آقا اگر مي‏شود يه خورده گوشت بستان، نگذار مادرتان بهتان بگويد، خيلي سخت است مادر و پدر به بچّه بگويند پول بده، آنقدر سخت است که در دعا ديدم امام مي‏گويد: خدايا نيايد آن روزي که من پير بشوم و نياز داشته باشم به بچه بگويم کمکم کن. چون بچه وقتي به بابايش مي‏گويد بده خجالت نمي‏کشد وقتي پدر و مادر مي‏گويد بده خجالت مي‏کشد.
امام در دعا مي‏گويد: خدايا نيايد آن روزي که، «اعوذُ» کلمه «اعوذُ» دارد، «اعوذبک» پناه مي‏برم به تو که روزگاري بيايد که من داشته باشم به بچّه‏ام بگويم کمکم کن. بالاخره جوان خرج دارد. پدر و مادر خرج دارد، جوري بدهيد که نگذاريد او بگويد بده، حتّي من اين حديث را ممکن است که گفته باشم از اونهايي است که اگر اجازه بدهيد تکرار کنم.
امام از يکي پرسيد زکاتت را چه مي‏کني؟ گفت: مي برم خانه فقرا مي‏آيند مي‏گيرند. فرمود: خيلي کار غلطي مي‏کني تو، خوب فقير که مي‏آيد بگيرد خوار مي‏شود، تو در خانه فقير ببر، بگذار فقير دم خانه ات صف بکشد، حضرت امام خميني (ره) در تحرير الوسيله دارد، بعضي‏ها اگر بگويي آقا اين خمس است، بگو آقا اين هديه است، عيدي است، به اسم عيدي بده، منتهي در نيّتت، توي ذهنت نيّت زکات کن، خيلي آبرو مهم است، حفظ آبروي مردم خيلي مهم است، حديث داريم: امام باقر (عليه السلام) فرمود: اگر از کلمه زکات خجالت مي‏کشد به او نگو زکات است. ما داشتيم بعضي‏ها را که مي‏رفت دکان بقالي از اين کاهوهاي زرد و سبزيهاي پلاسيده مي خريد و پول مي‏داد و مي‏گفت: آقا اين‏ها را مي‏خرم براي حيوان: چون از خوردن انسان تاريخ مصرفش گذشته ولي من مي‏خواهم يک چيزي بدهم به اين سبزي فروش، اين عيال وار است، از آن طرف اگر پول صدقه هم بهش بدهم ناراحت مي‏شود. از اين چيزهاي، خيارهاي زرد و هندوانه‏هاي خرابش را مي‏خرم، مي‏دهيم به مرغها، به حيوانات، غَرَضَم اين است که يک پولي بدهم به اين، به هر بايد مواظب باشيم که يک وقت يک چيزي مي‏دهيم، همينطور يک چيزي نباشد که 20 هزار تومان مي‏دهيم کمک مي‏کنيم، 100 هزار تومان اين له مي‏شود.
از چيزهاي خوب در راه خدا بدهيم
درباره اينکه مي‏گويد، از چيز خوب بدهيد يک آيه داريم توي قرآن، غير او آيه‏اي که توي آن جلسه خواندم «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا مما تحبّون» يک آيه ديگر هم داريم، مي‏گويد يک چيزي که مي‏دهيد به فقير، فرض کن اگر خودت فقير بودي بهت مي‏دادند مي‏گرفتي؟ قرآن مي‏گويد: «استم بآخذيه» يعني اگر خودت فقير بودي نمي‏گرفتي، چون اين کهنه است و از بين رفته، يک چيزي بده به فقير که اگر تو فقير بودي، به تو مي‏دادند، تو مي‏گرفتي، اگر يک چيزي را که خودت، «لستم بآخذيه» يعني اگر خودت اخذ نمي‏کني او را، اگر خودت اخذ نمي‏کني او را خودت او را نمي‏گيري، تو اين جنس نا مرغوب را تحويل نده. و يک آيه داريم که مي‏فرمايد، باز اين دنبال همان «لن تنالوا البرّ» است. ببين چند تا آيه داريم در قرآن، يکي که مي‏گويد جنس خوب بده توي اون جلسه گفتم، نمي فرمايد: «لن تنالوا البرّ» يعني به نيکي نمي‏رسيد «حتّي تنفقوا» انفاق کنيد، «ممّا تحبّون» هر چه را دوست داري بده، اين يک آيه، آيه جلسه قبل، آيه دوّم «لستم بآخذيه» يک چيزي بده که اگر به خودت مي‏دادند مي‏گرفتي، آيه سوم انتقاد مي‏کند مي‏فرمايد: «يجعلون الله ما يکرهون» بعضي مسجدها رفتي؟ مثلاً آقا قالي خريده است، اطاق مهمانخانه‏اش سرويس قالي هايش بهم مي‏خورد يک قاليه رنگش با باقي قالي‏ها، مي‏گويد ببريم توي مسجد، مي‏روي توي مسجد مي‏بيني، اوه اوه 97 رقم فرش است. يعني مسجد شده مثل زير زمين، رفتي توي زير زمين خونه‏ها، بعضي خونه‏ها که زير زمين دارد وقتي مي‏روي زير زمينش مي‏بيني که ترشي، زغال، نرده بان، اين پيداست هر چه بالا زيادي است مي‏گذارد. مسجد شده جاي آقاياني که، چيزهاي خانه شان تا و نيم تاست بعد هم يک وقف خواستي مي‏کنند، مي‏گويد: اين بايد، «الله اکبر» زير پاي آقا باشد.
دقّت در نذر و وصيّت
من يک جايي رفتم ديدم، اين فرش را، چهارتا فرش زير پاي آقا گذاشته‏اند، گفتند: آقا نذر کردند گفتند: اين نذرها غلط است، مي‏گويد مي‏خواهم آقا روي آن نماز بخواند، بابا يک بار موکت شده مسجد، روي موکت قالي، بعد يک قاليچه هم براي آقا پيشنماز مي‏اندازند، و دوباره روي قاليچه آقا سجّاده مي‏اندازند. همه هم نذر است و نذرها همه غلط، و آن وقت يک بچّه مي‏آيد نماز بخواند، مي‏بيند عجب آقا چهار تا قالي زير پايش است. حالا بعد از نماز هم درباره عدالت اجتماعي صحبت مي‏کند، يه چه؟ مي‏خندند، اين خنده، آقا هم مقصّر نيست، اون که بايد نظر کند مخ مشکل دارد. ما نه بلديم نذر کنيم. يک کسي آمده بود مي‏گفت: من نذر کرده‏ام اين گوسفند را اينجا بکشم، گفتند: بابا آخر اينجا خونش مي‏پاشد باران مي‏آيد مردم نجس مي‏شوند، من نذر کردم، آخر تو نذر کرده‏اي، نمي‏تواني بهداشت جامعه را به خاطر نذر تو بهم بزنيم، نذرت غلط است، نذري درست است که آفتي نداشته باشد. و الّا بگو من نذر کردم بيايم کولت، آخر من نمي‏توانم بيايي، نذرهايي درست است که خلاف شرع نباشد، مصلحت درش لحاظ شده باشد. خانم نذر مي‏کند که يک گوسفند بدهد، شوهرش مي‏گويد بابا ندارم پول آب و برقم را دارند قطع مي‏کنند، مي‏گويد: من نذر کرده‏ام، قهر مي‏کند، شوهر غصّه مي‏خورد براي پول آب و برق، خانم نذر کرده، نذر با هماهنگي، وصيّت‏ها هم همينطور است، وصيّت کرده مرا ببريد مشهد دفن کنيد، بابا آخر هواپيما، فرودگاه، ماشين، قطار است، مردم يک وقت ماشينشان سر مي‏خورد، زنده ات اينقدر اذيّت مي‏کرده‏اي، مرده‏ات زجر نده به مردم، آقا مشکل است حضرت عباسي ما خيلي از کارهايمان را بايد کلاس ببينيم من نگاه مي‏کنم و هرچي مي‏روم توي مردم، عزاداريمان را بايد کلاس ببينيم و دين ما دين خوبي است. آموزشهاي ما اصلاً، اگر آموزشهاي ما، کلاسهاي قرآن ما شيرين باشد. هيچ دليل ندارد که بچّه بگويد، مي‏خواهم بروم موسيقي ياد بگيرم، اين پيداست که از دين يک خشونت و سنگيني ديده، که بعد حالا مي‏خواهد در رود. دين ما دين خوبي است جلسات ما چه اشکال دارد خنده توش باشد، قرآن مي‏گويد: «و انه هو اضحک و ابکي»: هم مي‏گرياند و هم مي‏خنداند. ما «اضحک»اش را رها کرده و «ابکي» را گرفته‏ايم، تنبک را داده‏ايم به وزارت ارشاد اون تنبک مي‏زند آخوندها هم مي‏گريانند خوب بچه مي‏گويد برويم آنجا حق هم با بچه است قرآن مي‏گويد: «و انه هو اضحک و ابکي» خدا هم مي‏خنداند و هم. ما اگر نيازهاي طبيعي را در مسجدها تأمين کنيم مشکل حل مي‏شود اينقدر مي‏شود مسجدها پر از جوان باشد به شرطي که هيئت امناء اجازه بدهند يک آدم روشن فکر هم قاطيه شان باشد، بعضي از هيئت امناء مثل بتون آرمه هستند که قفل شده‏اند به هم، پنج تا هم سليقه راه به سومي «ششمي» نمي‏دهند و گرنه اگر يک پزشک در هيئت امناء باشد، بهداشت مسجد را تأمين مي‏کند يک آموزش و پرورشي باشد نسل نو را مي‏کشاند، خيلي کارهاي قشنگي مي‏توان کرد خيلي، يک انقلابي بايد توي مساجد و محله‏ها و بحث‏ها و هيئت‏ها و کلاس‏هاي ما. مثلاً از دختر بدشان مي‏آمد به غلط دختر که قرآن راجع به دختر خيلي سفارش کرده، اسم دختر را قبل از پسرها برده، مي‏گويد: «يهب لمن يشاء اناثاً و يهب لمن يشاء ذکوراً» خداوند به هر کس خواست هديه مي‏دهد دختر اصلاً حديث داريم: که از سعادت انسان است که اولاد اولش دختر باشد. بعضي، به بعضي که مي‏رسند همه بچه هايت دختر است؟ پو... خدا يه پسرت بدهد، بايد گفت: خدا يه جو عقلت بدهد، خدا حکيم است، او که حکيم است بهتر از من مي‏داند، کسي که اعتراض دارد به پسر و دختر، به خدا اعتراض دارد، اين چه فکري؟ اين‏ها، مشرکين به ناحق از دختر بدشان مي‏آمد مي‏گفتند: خوب دخترها مال خدا. قرآن مي‏گويد: بله «يجعلون لّله ما يکرهون» حالا اين نمي‏دانم که اين مال دختر است يا مال اجناس حالا الان آيه‏اش را نمي‏دانم سوره نحل آيه 62.
اولويت با بستگان محروم است
بستگان اولويت دارند در پرداخت، حديث داريم: «لا صدقه و ذو رحم محتاج» اگر فاميلت محتاج است جاي ديگر خرج کني ارزش ندارد. افرادي هستند تمام کس و کارهايش هشتشان گرو 9 است ولي اين دارد بريز و بپاش مي‏کند.
يک چيزي در روايت است ديگه امروز کامپيوتر پيدا شده است قشنگ مي‏شود پيدا کرد، «ليس» اين «بل» اين، اينکه مي‏گويند مال آخوندهاست، برادرهاي طلبه عزيز، پاي کامپيوتر هستيد، کلمه «ليس» بيا مثلاً مي‏گويد: «ليس» اين «بل» اين، يعني معلوم مي‏شود که فرهنگ جامعه به سمتي مي‏رفت که ائمه ما (عليهم السلام) مي‏گفته‏اند بابا اين، اون نيست، غلط است «ليس عالم» اين بلکه عالم اين، «ليس» سخي اين بلکه سخي اين، «ليس» زهد اين بله زهد اين يعني معلوم است مردم، مثلاً مي‏گفتند: آدم خوب اين نيست بلکه آدم خوب اين است، حزب اللهي اين نيست بلکه حزب اللهي اين است. که حديثهايي داريم که اين نيست اون هست. يکي از جاها اين است که مي‏گويد: «ليس السخي» اوني نيست که بريز و بپاش کند، فلان جا وقف کرد، فلان جا نمي‏دانم اطعام داد، فلان جا عمره رفت، فلان جا بريز و بپاش کرد، فلان جا، فلان جا، آيا خمسش را هم مي‏دهد؟ امام کاظم (عليه السلام) فرمود: سخي کسي نيست که پولش را اين ور و آنور بريز و بپاش کند، سخي آن است آنچه خدا گفته بدهد. حالا چون شما، به من گفتند، 60، 70 تا از شما پزشک هستيد. حالا که پزشکيد، اگر شما يک دستوري داديد به مريض که مي‏گويد من اين قرص را نه عوضش 5 تا قرص مي‏خورم، مي‏گويد بخور تا مريض شوي. بايد هر چه دکتر گفته گوش بدهد. و گرنه مي‏گوييم اين آمپول را نزن عوضش، عوضش ندارد، گاهي شما به پرستار مي‏گوييد يک باندي بياور من بپيچم برود دو تا لحاف کرسي (که براي خيلي مفهوم نيست بياورد)، مي‏زني توي گوشش بابا من باند مي‏خواهم تو رفتي لحاف کرسي آورده‏اي؟ بسياري از افراد اوني را که خدا مي‏خواهد انجام نمي‏دهند، در مقابلش‏ شيطان به خدا گفت: آقا، خدايا سجده‏اي که به آدم مي‏گي بکن اين را بردار، در مقابلش يک سجده‏هايي مي‏کنم، من ايني که من مي‏خواهم انجام بده اينکه تو مي‏خواهي که عبادت نيست، معناي عبادت اين است که خدا مي‏خواهد، اما هر چه خوشت آمد انجام دادي اون که عبادت نيست که.
- به کمک مالي هم اکتفا نکند. از علم خود و آبروي خود مي‏تواند، گيرنده هم صفاتي دارد.
شرايط گيرندگي: آنکه مي‏گيرد، عنوان را عوض کرديم تا حالا پول پرداز بود، خمس يا زکات يا کمک يا انفاق حالا گيرنده، شرايط گيرنده:
- آنچه مي‏گيرد در موارد ضروري صرف کند ما يک مشت فقير داريم سيگاري خوب نکش، گدايي مي‏کند سيگار مي‏کشد، در موارد ضروري.
- از دهنده تشکر کند. چشمش کور بايد بدهد اصلاً اين مال ماست که جيب اينهاست، مي‏گيرد قر هم مي‏زند. خدا به پيامبر (صلّي الله و عليه و اله و سلم) مي‏فرمايد: «خذ من اموالهم صدقه» زکات را گرفتي تا «و صل عليهم» خدا به پيامبر مي‏گويد: صلوات بفرست به آنهايي که کمک مي‏کنند، اين مي‏گويد: نخير بايد بدهد، خوب از استادت مي‏آيد بگو برپا، نخير، پول گرفته بايد درس بدهد. خيلي بي ادبي است. استادت است، برپا بگو.
- چيزي که مي‏گيري دهنده‏اش را تحقير نکنيد.
نه اون جنس را تحقير کنيد، اين، اين، تحقير نکن، نه اون چيزي که مي‏گيريد، مهماني هم همينطور است شما مي‏روي مهماني، شما حق نداري بگويي قابل نيست، چرا قابل نيست؟ اگر به شما کم و زيادي، من معذرت مي‏خواهم، غذا قابل است، بگو اگر من کم خدمتي کرده‏ام کم خدمتي خودت را بگو ولي نگو اين غذا قابل شما را ندارد.
- اموال شبهه ناک را نگير، بعضي وقت‏ها کمک مي‏کنند ولي مال شبهه ناک است، اما شبهه ناک را نگير. حلواي شيرين آوردند براي يکي از شيعيان امير المؤمنين (عليه السلام) معاويه فرستاد، اين حلوا را خورد اين بچّه ولي وقتي گفتند از طرف معاويه است و مي‏خواهد با اين حلوا عشقش را در دلت بکارد حلوا را برگردانيد. مال شبهه ناک نگيرد.
- بيش از نيازش هم نگيرد. اصلاً بعضي‏ها آدمکند و لو فقيرند و بعضي‏ها هم آدم نيستند ولو پولدار باشند، آدم بودن غير از اسکناس است. يکي از برادرها مي‏گفت: در بازار برادري بود جنس حمل و نقل مي‏کرد، بار روي دوشش مي‏گرفت، گفتم بيا آقا اين فرش را براي من ببر، گفت: آقا من صبح تا حالا سه، چهار نفر به من فرش داده‏اند کلّي کاسبي کرده‏ام، اين بنده خدا بغل من ايستاده است هيچ کس صداش نمي‏زند، شما صداي اين بزن و يک چيزي هم بيشتر بهش بده تا به من برسد. ببين چه اشکالي دارد، حالا مثلاً فرض کنيد که، يک پزشک کارش مي‏گيرد يک پزشک هم سوادش خوب است ولي کارش نمي‏گيرد، بگويد برو به اون مراجعه کن اون هم سوادش بيش از من است يا مثل من است. ما فکر مي‏کنيم که امروز در باز مي‏شود و فردا بسته مي‏شود، پائيز اين مي‏شود بهار اون مي‏شود فردا به عکس مي‏شود. يک مقداري اين طور نکنيم. فکر کنيم که، به هر حال بيش از رفع نياز نگيرد، اموال شبهه ناک را نگيرد. چيزي که گرفته تحقير نکند از دهنده تشکر کند، آنچه مي‏گيرد در موارد ضروري صرف کند. اين هم چيزهايي که کتاب علّامه نراقي که اين ايّام هم بزرگداشتش گذاشته شد استفاده کردم خوب.
فقرزدائي نه گداپروري
- گدا پروري نباشد، بعضي از افراد را اگر پولشان بدهي گدا پروري است، مي‏گويند: هر کس را دوست نداري ماهي بهش بده، از قديم گفته‏اند، هر کس را دوست نداري تور بهش بده که خودش ماهي بگيرد. و هر کس را خيلي دوستش داري تور بافي يادش بده. ما بايد در کمکهايي که به فقرا مي‏کنيم يک کاري کنيم که با پاي خودش راه برود. يک فقيري آمد نزد پيامبر (صلّي الله و عليه و آله و سلم) و گفت: من فقيرم، فرمود: من يک تومان به تو مي‏دهم ولي به شرطي که نبري آن را خرج کني، يک درهم بهت مي‏دهم بشرطي که بروي ريسمان بخري بروي هيزم بکشي و گدايي نکن. «لئن يحطب احدکم علي ظهره خير من سيئل احداً فيعطيه‏ام نمينه» (اگر با اين طناب هيزم بکشي و حمّالي کني، حمل و نقل هيزم کني شرف دارد که گدايي کني حالا يا بهت بدهند يا ندهند. اصلاً حديث داريم که: شما حق نداري با يه کسي مسافرت بروي که خرجي تو را مي‏دهد. وقتي با يه کسي رفتي که خرجي تو را مي‏دهد، اصلش نگاه مي‏کند، اين به خرج من آمده من بردمش مکه، من بردمش عمره.
حديث داريم: با کسي نرويد که او خرج شما را بدهد، تحقير مي‏شوي خوب حالا اين خمس و زکات و بحثهاي دقيقه‏هاي آخر بدهيم آقا يا خودمون بدهيم. اين هم يه مسئله‏اي است که من در دو سه دقيقه بگويم، صلواتي بفرستيد.
تقسيم زکات، زير نظر مرجع تقليد
ما دو دسته روايت داريم يک دسته که امام مي‏فرمايد: «اخرجها من مالک» ماليات، خمس و زکات است، مورد زکات است، زکات را از مالت خارج کن: «ثم اعطها کيف شئت» يعني اعطا کن هر جوري که دوست داري، اين حديث را داريم در وسائل، اما بسياري از فقها و هم مثل مرحوم طوسي، مرتضي، مقدس اردبيلي، مرحوم نراقي، صاحب جواهر، محقق، اينها گفته‏اند که انسان خودش مي‏تواند زکات را بدهد به فقرا. اما در مقابل اين عدّه جمعي ديگر از بزرگان گفته‏اند، بده به مرجع تقليد او بدهد. حضرت امام خميني (رحمة الله عليه) مي‏فرمايد: بهتر اين است که بدهد به مرجع تقليد، احتياط اين است که اگر خودت هم فقير سراغ داري، به مرجع تقليد بگويي من خودم فقير دارم، شما، من نماينده شما که بدهم به...، يعني هم جمع ما بين اينکه خودت با دست خودت بدهي زکات را، البته زکات با خمس فرق مي‏کند، چون زکات مال فقير است، اگر فقير را مي‏شناسي، فقير شناسايي کن به آقا بگو من پول دارم، شما به من اجازه بده، بدهم به فقيري که او را مي‏شناسم، و آقا هم اجازه مي‏دهد، چون حالا در مقابل اين‏ها، مي‏گويند: اين روايتي که مي‏گويد بده، به فقير زماني بوده است که امامان ما (عليهم السلام) در زمان حکومت بني اميه و بني عباس دستشان باز نبوده، و لذا گفته هي نگوئيد پول را بدهيد به کي،يه بار هم امام کاظم (عليهم السلام) از توي زندان فرمود: خمس را بخشيدم. چون مردم مي‏رفتند خمس را بدهند به آقا گير مي‏کردند، ساواکيهاي هارون الرشيد اين‏ها را مي‏گرفت، و آن‏ها از هر فرصتي براي شيعه‏شناسي در کمين بودند که چه کسي شيعه هست و پول مي‏رساند، به همين جهت هم جنازه امام کاظم (عليه السلام) را دستور دادند سه روز روي پل بغداد بگذارند، برويد کنار بأيستيد هر کس مي‏آيد جيغ مي‏زند معلوم مي‏شود که شيعه است، اصلاً براي شناسايي شيعه گفتند: بدن امام کاظم (عليه السلام) را سه روز روي پل بگذارند ببينيد کي جيغ مي‏زند، اصلاً آنها دنبال اين بودند که کي جبغ مي‏زنه، و کي گريه مي‏کنه، کي زيارت امام حسين (عليه السلام) مي‏رود. تمام قدرتشان براي محو بني، قدرتشان براي محو بني هاشم بود. از کشتن سادات و غير. و لذا امام کاظم (عليه السلام) گفت: خمس را بخشيدم. بعد امام رضا (عليه السلام) که امام شد مردم يه گوشه ايران، مردم منطقه فارس نامه نوشتند که پدر بزرگوارتان، خمس را بخشيد شما هم مي‏بخشيد؟ حضرت فرمود: خمس را نمي‏شود بخشيد مال کيست که من ببخشم؟ خمس را بايد بگيرم بدهم.
آخه ما روايتهايي داريم، «علي الامام» يعني به گردن امام است. «علي الامام» که چه کند. بارها اين کلمه، اجازه بدهيد ببينم دارم، به نظرم نوشتم، يه صلواتي بفرستيدها مثلاً داريم که: «فعلي الامام ان يعطيهم» به گردن امام است که بدهد به فلان گروه، اين يک جا، مثلاً داريم: اگر کسي زکاتش را از امام دور بدارد، منافق است. امير المومنين (عليه السلام) فرمود که: «نهي ان يخفي المرء زکاته عن امامه و قال اخفائه من ذلک من النفاق» اگر کسي پولش را خودش بدهد و به امام گزارش ندهد اين نفاق است. من روايت زيادي اينجا يادداشت کرده‏ام، مثلاً در روايت داريم که: امام اين کار را بکند. پس اگر امام اين خرج را بدهد پس بايد از يک جائي داشته باشد، اينکه پول را بدهيد به امام به خاطر اين است که روايات بودجه‏هاي را به گردن امام گذاشته، جانشين امام هم مراجع تقليدند. که مرجع تقليد بايد اين کار را بکند. حالا که مراجع تقليد يا امام بايد اين کار را بکند. از يه جايي هم داشته باشد. و يه گله‏اي هم از طلبه‏ها بکنم، طلبه‏هاي ما هم بحث زکات را کم رنگ گرفته‏اند، بنده رفتم قم، طلبه هايي را جمع آوري کرده بوديم گفتيم آقا اين همه طلبه بي، 22 و 23 سال از انقلاب مي‏رود و صادرات خرما هم از بم است لا اقل شما طّلاب بمي حکم زکات را براي مردم بم بگوئيد. مردم ما همان مردمي هستند که دو تا حديث خوانديم جوان به جبهه دادند يه حديث هم بخوانيم زکات و خمس مي‏دهند، ما هم در ابلاغ حکم خدا نگرانم کوتاهي کرده باشيم.
خدايا! کوتاهي گوينده و شنونده و دهنده و گيرنده، هر کسي هر کوتاهي کرده، توفيق توبه و جبران رحمت بفرما.
خدايا! مال و فکر و جامعه و از همه آلودگيها پاک بفرما، و رحم ما را زيادتر بفرما.
و حديث داريم: خدا آدم هايي را که دوستشان دارد روح بزرگي به آن‏ها مي‏دهد که پول دادن در راه خدا براي آنها مزه کند. و امّا افرادي را که دوستشان ندارد. قفل مي‏کند روحشان را به پول، دل کندشان مشکل مي‏شود.
خدايا! آن سمامت و سعه صدر و بزگواري و رحم و عطوفت و ديد بازي که بتوانيم جامعه فقير را مثل خودمان احساس کرده و به آنها هم کمک کنيم آن رقم ايمان و دين را به ما مرحمت بفرما.
«و السلام عليکم و رحمة الله»