1381/5/3 تفسير سوره قصص -3 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سوره قصص را شروع کرديم که همراه با مسابقات مليوني باشد در تابستان امسال و رسيديم به آياتي که مربوط به خانم هاست «و اوحينا اليام موسي» سوره قصص آيه 7، موضوع بحث: ادامه سوره قصص، آيه 7 «و اوحينا اليام موسي ان ارضعيه»، «فاذا خفت عليه فالقيه في اليم و لا تخافي و لا تحزني انا رادوه اليک و جاعلوه من المرسلين». ماجرا اين بود به فرعون گفته شد امسال يک زني يک پسري ميزايد، پسري ميآورد که حکومت را سرنگون ميکند ايشان هم گفت هر زني پسر زاييد بچهاش را بکشيد مادر موسي پسر زاييد ترسيد چه کند حالا خواهند کشتش، «اوحينا الي ام» ما به مادر موسي وحي کرديم «ان ارضعيه» بچّه ات را شير بده «فاذا خفت عليه» همين که ميترسي که بيايند و بکشنش «فالقيه في اليم» توي يک جعبه بگذار بندازش توي دريا «لا تخافي» نترس «ولا تحزني» حزني، غمي نداشته باش. «انا رادوه اليک» من اين بچهاي، نوزادي که توي جعبه گذاشتي رد ميکنم به تو، به تو بر ميگردونم نه اين که بچه را به تو برمي گردونم «و جاعلوه من المرسلين» آن را از انبياء قرارش ميدهم نکات زيادي در اين آيه است که... در اين آيه دو تا امر است و دو تا نهي است «ارضعيه»،«القيمه» شيرش بده يک امر است، توي دريا بيانداز يک امر است 2 تا نهي است «لا تخافي»،«لا تحزني» توي اين آيه دو تا امر است دو تا نهي شيرش بده دستور ميدهد دستور ميدهد توي دريا بيانداز دو تا دستور است دو تا هم ميگويد اين کار را نکن «لا تخافي»، «لا تحزني» مراد از «اليم» رود هم که ميگويد بياندازش توي دريا رود نيل بوده است که به خاطر بزرگيش دريا ميگويند
ياري خداوند دربن بستها
عرض کنم که: درس اول اينکه در اضطرابها و بن بستها خداوند هادي و حامي افراد است وقتي آدم درمانده شد گاهي وقتها الهام به انسان ميشود بعضي الهامات الهي است درس اول، «اوحينا» از کلمه «اوحينا» استفاده ميشود در بن بستها، خداوند به اولياء خود الهام ميکند اين خودش يک درس است آخرهايي... شاه فرار کرده بود آخرهاي حکومت بختيار بود حکومت نظامي شد يعني گفتند هيچ کس از خانه بيرون نيايد وقتي ميگويند حکومت نظامي هيچ کس از خانهاش بيرون نيايد معني اش اين است که هر کس بيايد بيرون خونش دست، بگير، خودش است گفتند ميگوييم هيچ کس بيرون نيايد خيابانها خلوت بشود ميريزيم خيابان ايران مقدّي که حضرت امام هست با تانک و توپ و همه را نابود کنيم همه را از دم، فلک ميکنيم يک 5 هزار نفر را ميکشيم تموم ميشود خوب مانده که چه کتر کنند امام فرمود که همه بريزيد بيرون توي خيابان خوب در مقابل اينکه هيچ کس توي خيابان نيايد همه بريزند توي خيابانها هم که به امام گفتند که آقا: خيلي خطرناک است همه بريزيد توي خيابان يک وقت ميبيني 1 ميليون آدم کشته شد فرمود از جاي ديگر من مأمور شدم، مضمون اين کلمه، گاهي وقتها اصلاً نميداند چه کند بهش وحي ميشود در زندگي هر کسي يکي دو بار از اين جرقّهها شده است مثلاً به سرش ميافتد يک کاري بکند بعد هم ميبيند اِ چه خوب شد که... مثلاً دارد ميرود حواسش هم پرت است همان يک ثانيه آن يک ثانيه هم مثل ساعتهاي قبل بود در يک لحظه خدا ميگويد نگاه کن در بن بستها به اوليا خودش وحي ميکند اين يک درس است درس دوم به زن هم الهام ميشود زن ميتواند از اولياء خدا باشد زن ميتواند مثل مرد از اولياء خدا باشد و خدا بهش وحي کند حالا اينجا ميخواهم يک چيزي بگويم، لطيف است.
تفاوت الهام الهي با وسوسههاي شيطاني
گاهي آدم يک چيزي به سرش ميافتد يک کاري بکند اين خداست با شيطان چون دو تا «او حينا» داريم اينجا يک اوحينا داريم که خدا ميگويد ما وحي کرديم يک آيه هم داريم «ان الشياطين» يعني شيطانها «ليوحون الي اوليا ئهم» شيطانها وحي ميکنند به دوستانشان حالا اگر يک چيزي به ذهن ما آمد نميدانيم وحي خداست يا وحي شيطان اگر چيزي به سرت زد به سرت افتاد يک کاري بکني اين نميداني خدا به سرم انداخته يا شيطان از کجا بفهمم؟ خط کشي که ما ميتوانيم بفهميم شيطان است يا الهي اين است که اگر بعد از آني که چيزي به سرت افتاد باز شدي، يک کار خداپسند کردي معلوم ميشود وحي وحي... اگر گرفته شدي، معلوم ميشود الهام، الهام... يکوقت ميگويد بابا خدا را چه ديدي حالا بهش بده نگو فردا ممکن است نداشته باشم، پيري دارم، کوري دارم، پول را نگه دار براي روز مبادا، حالا فعلاً مشکل دارد بهش بده فردا خدا بزرگ است اگر نتيجه اين بود که خدا بزرگ است، طوري نيست، به هر حال خدا ديد که ما مشکل مردم را حل کرديم عوض يک روزي مشکل ما را حل خواهد کرد اگر نتيجهاش سخاوت حل مشکل مردم، عفو و اغماض شد پاشيم برويم خونش با هم قهريم بگيم آقا ببين ما دو تا مسلمانيم خوب نيست با هم قهر کنيم بيا حالا يا حق با توست يا حق با من هر چي بوده بگذريم گيرم حق با تو گيرم مقصر من، معذرت ميخواهم اگر نتيجه آن عفو و گذشت و بزرگواري بود معلوم ميشود وحي، وحي الهي است اما اگر نتيجهاش... نخير پدرش را در ميآورم به آن هم زنگ ميزنم اگر نتيجه اين جرقّهها پاپيچه درست کردن تله درست کردن دام درست کردن اذيت کردن در منگنه قرار دادن شد آنوقت ميشود وحي، وحي شيطاني پس اگر چيزي به ما رسيد که نتيجهاش باز شدن و عفو و اغماض و گذشت است اگر چيزي به ذهن ما رسيد گير کردن و گير دادن است وحي شيطاني است «الشيطان يعدکم الفقر» شيطان ميگويد کمک نکني فردا خودت پيري داري، کوري داري «و يأمرکم بالفحشاء» پدرش را در بيار حالا که آبرويت را ريخته من هم آبرويش را ميريزم، حالا که گفت من هم ميگويم ميخواهم ببينم آن زرنگتر است يا من اگر هي چيزهايي که به ذهنت آمد نتيجهاش غيظ و عصبانيّت و گير دادن بود وحي شيطاني است خوب «و اوحينا يغ اليام موسي».
امداد الهي در کنار امکانات مادي
مسئله سوم اين است که امداد الهي هيچ منافاتي با بهرهگيري از امکانات مادي ندارد آخر بعضيها ميگويند خدا بزرگ است ولي بايد درس هم خواند اينجا ميگوييم خدا بزرگ است، خدا بهش وعده ميدهد که «انّا رادوه اليک» من بچه را به تو باز ميگردانيم اما معنايش اين نيست که جعبه نداشته باشد بچهاي که ميخواهي بياندازي توي آب بايد از جعبه هم استفاده کرد يعني نميشود گفت خدا حفظ ميکند در خانه را باز گذاشت در خانه را قفل کن روي ديوار خانه هم نرده بگذار نميدانم... همه کارهاي لازم را بکن خدا بزرگ است بعضيها ميگويند خدا بزرگ است خوب خدا بزرگ است اين پسر نماز نميخواند چرا دخترت را بهش دادي حالا خدا بزرگ است بعد انشاء الله خواهد خواند حالا عرق ميخورد حالا بلکه انشاءالله توبه کند خدا بزرگ است خدا بزرگ است معنايش اين است که دخترت را به آب و آتش بزني اين درس سوم.
امداد غيبي همراه با استفاده از امکانات
امکانات اينجا چي بود بگوييد جعبه، من بي مطالعه بيايم پشت تلويزيون بعد بگويم خدا بزرگ است بله خدا بزرگ است ولي بايد شما هم خودت را آماده کني ايم هم يکي در هيچ شرايطي نبايد شير مادر را از فرزند دريغ داشت «ارضعيه» نبايد بگوييم حالا که بچه ميافتد توي آب معلوم نيست يک ساعت ديگر ساعت ديگر هم کسي را اعدام ميکني بايد الان شامش بدهي نبايد بگويم بابا حالا 1000، 750 تومان خرجش کنيم يک ساعت ديگر ميخواهيم تير بارانش کنيم چو اسير توست اکنون با اسير کن مدارا، زنداني تا دقيقه آخر هم بايد صبحانهاش را بخورد زنداني اعدامي، يعني در هر شرايطي شير مادر - حالا بچه که انسان است حيوان هم همينطور است حديث داريم اگر حيواني از يک جايي دارد ميرود به جوب آبي رسيد خواست برود سمت آب شما حق نداريد افسارش را بکشي حديث داريم اگر حيواني خواب است شما حق نداريد برويد سراغش، بيدارش کنيد حديث داريم شير ميروي بدوشي يک ذره شير توي پستان گاو بگذار براي بچهاش، همه شير را ندوش، سفارش شده ميرويد شير بدوشيد ناخنتان را بگيريد يک وقت ناخنتان گاو را اذيت ميکند هنگام شير دوشيدن، حيوان حق دارد، انسان حق دارد خوب، در دستورات الهي اسراري نهفته که شايد در نظر ابتدايي معقول نباشد اين هم يک دستورات.
درس چهارم: ما همه اسرار فرمانهاي الهي را نمي خوانيم از نظر عقلي ممکن است بگوييم يعني چه؟ آدم بچهاش را بيندازد توي آب، اين چه کاريه؟ اين چه کاريه؟ از اين دستورها داريم در قرآن چند تا از اين دستورها داريم يک بار به خضر الهام ميشود که اين بچه را بکش، موسي ميگويد! ميگويد: «قتلت نفسا زکيه»، «قتلت» آيا ميخواهي بکشي، «نفساً زکيه» بچه بي گناه را داري ميکشي! به ابراهيم ميگويد: «اني اري اذبحک» من مأمورم گردن تو را ببرم اينجا ميگويد: «القيه اليم» بچه نوزاد، بچه يک روزه را بينداز توي دريا، آن جا ميگويد کشتي را سوراخ کن آخه سوراخ کردن کشتي، کشتن انسان، ذبح اولاد، انداختن بچه، اينها هيچکدام با خطکشهاي ما جور در نميآيد. در دستورات الهي يک اسراري است سر ان کشتي اين است که خود سوره کهف دارد يک پادشاهي بود که هر کشتي سالمي را ميگرفت خضر گفت من اين کشتي را معيوب ميکنم تا بگويد اين به درد نميخورد از خيرش بگذرد، آن بچه را کشتم چون پدر و مادر خوبي داشتند اين بچه اگر بزرگ شود يک بچه کافري است و پدر و مادر را هم کافر مي کند من مأمور شدم اين را بکشم در عوض خدا يک بچه ديگر بهشان ميدهد جعبه بچه نوزاد ميآيد پيشش جعبه را ميگيرند فرعون هم بچه دار نميشد ميگويد حالا که بچه دار نميشوم اين بچه بچه خودمان باشد اين را آب آورده همه بچهها را ميکشند اين بچه را نميکشند. همين دشمن فرعون را توي دامن فرعون توي خانه فرعون ميخواهند بزرگ کنند به ابراهيم ميگويد اسماعيل را بکش ميخواهم ببينم تو حاضري دل بکني يا نه چاقو را ميگذارد به گردن ميگويد نه چاقو را بردار نميخواستم خون آن ريخته شود ميخواستم ببينم تو دل ميکني يا نه بحث دل کندن توست نه خون ريختن پس در دستوراتي الهي يک اسراري است ما نميدانيم.
هر چه در راه خدا برود باز ميگردد
خوب هر چه در راه خدا دادي خدا بر مي گرداند «القيه» «رادوه» تو توي دريا بيانداز من بر مي گردانم يک چيزي ميگويد تو نيکي کن و... آه... خدا ميگويد تو نيکي کن و در دجله انداز اين را شاعر ميگويد خدا ميگويد: «القيه» چيزي که در راه خدا دادي برمي گرداند فکر نکنيم که کم شد اگر کسي آبرويش را... شما برو زير سم اسب گنبدت طلا ميشود که امام حسين، هر چي در راه خدا داديم برمي گرده، «القيه»، «رادوه» اين هم يک درس است آخه بعضي وقتها ممکن است بگويد آقاي قرائتي اين سوره قصص چه به درد ما ميخورد حالا يک فرعوني بوده يک موسي بوده يک خاطرهاي بوده، نه همهاش درس امروز است ببينيد.
کلمه اول: در بن بستها خدا به اوليايش الهام کرد امروز مردم توي بن بست قرار نميگيرند؟ چرا زن ميتواند از اولياء خدا باشد الان هم زنها ميتوانند از اوليا خدا باشند. الهام و امداد الهي بايد در کنار استفاده از امکانات باشد امروز هم معناي ايمان و توکل اين است که تز امکانات... به درد امروز هم ميخورد. ما همه اسرار خدا را نميدانيم الان هم همينطور است. بده در راه خدا خدا به بهترين وجه بر ميگرداند امروز هم هينطور است هر چي داريم بر ميگرداند. اينها... قرآن هنرش اين است که قصّه ميگويد اما در تمام کلمات قصّه درسهاي زندگي امروز را هم ميگويد ميگويد امروز زندگيات اينطور است. پس، پنجم آنچه در راه خدا فرمان الهي داده شود بر مي گردد. «القيه» بندازش توي دريا «رادوه» هر چي در راه خدا بدهي بيشتر ميگردد، برگشت همراه با اضافه، تو يک بچّه مياندازي من همين بچّه را برمي گردانم علاوه بر اينکه «انا رادوه»، «جاعلوه من المرسلين» از پيغمبرش هم قرار ميدهم ما چه قدر با چشمانمان ببينيم که يک دانه ميدهيم، يک خوشه گندم ميدهد يک دانه مي دهيم، يک مزرعه هندوانه ميدهد قرآن آياتي دارد ميگويد اگر کاري بکني «ضعف»،«ضعف» يعني دو برابر صوابت ميدهم يک آيه داريم ميفرمايد:« اضعاف» چند برابر ميدهم «اضعاف» مثل ضعف است دو برابر، «اضعاف) يک آيه داريم «فله عشر امثالها» ده برابر ميدهم يک آيه داريم هفتصد برابر ميدهم يک آيه داريم بيش از هفتصد ميدهم جملهاي داريم يک آيه داريم که هيچ کس نميداند که چقدر بهش ميدهم يعني ندان و نپرس، مسئله ميليارد نيست «فلا تعلم نفس ما قدمت» هيچ کس نميداند که چيزي برايش در نظر گرفتيم به خاطر اين کاري که کرد پس هر کاري براي خدا بشود دو برابر عربي اش چه بود کلمه دو برابر من ميگويم عربياش چه بود امتحان هوش «ضعف» چند برابر؟ «اضعاف» فارسي اش را من ميگويم عربي اش را شما بگويي ده برابر «عشر و امثالها» تا هفتصد برابر و بيشتر از هفتصد برابر و ندان و نپرس «فلا تعلم نفس ما قدمت» اين هم يک نکته.
امکان آگاهي بشر بر اخبار غيبي
مسئله ديگر اينکه خداوند اخباري از غيب را در اختيار افرادي که بخواهد قرار ميدهد فلاني آيا ميشود انسان از غيب خبر داشته باشد بله اينجا مادر موسي از غيب خبر داشت و خدا به موسي گفت: «و جاعلوه من المرسلين» اين بچه که بزرگ بشود پيغمبر خواهد شد يعني به مادر خبر از آينده بچه را هم داد ممکن است زن به جايي برسد که خداوند متعال اخبار آينده را به اين بگويد البته به شرط اين که زن از اولياي خدا باشد اخيراً يک مشت زنها دکان دار شدند ميگويد رفتم جمکران سيد بزرگواري را ديدم شخص امام زمان تنگ گوش من هم اين را گفت، گفت برو به فلاني بگو برو به فلاني بگو همچين کن، همچين کن خيلي دکان باز شده يک زنهاي حقه بازي، يک مردهاي حقه بازي از سادگي مردم استفاده ميکنند بله ما داريم آن هايي که امام زمان را ميبيند اما به اين گله و گشاديها نيست داديم افرادي که غيب خبر دارند منتهي ممکن است توي هر قرني يکي دو تا آدم باشند اين که توي هر شهري 15، 16 تا حاجيه خانم و 15، 16 تا حاج آقا توي هر شهري 60، 70 نفر امام زمان را ميبينيد اينها بسياري شان دکان است و بايد چشمتان را باز کنيد و از سادگي مردم استفاده ميکنند. ما داشتهايم آدم هايي که حتي بعضي از مسئولين بزرگ مملکتي را رفتند استقبال کنند رفتند گفتند آقا اين جنگ چنين ميشود آينده ايران چنين ميشود چنان ميشود يک اخباري گفتند و من يک رابطهاي دارم با سحر و جادو نميدانم گاو، ورد و حرفهايشان را که زدند بالاخره فرستاد خدمت حضرت امام، امام فرمود: خوب شما از آينده مثل اينکه خبر داريها، خوب نميخواهند از آينده من يک دفتر شعر گم کردم مثلاً 40 سال پيش به ما بگو دفتر شعر کجاست؟ تو اگر خبر داري بگو ببينم دفتر شعر کجاست آمد و خلاصه يک نامه بياورد بد و زشت و پر از فحش داد حالا ما چه کار داريم افرادي هستند پايشان را توي جمعه نميگذارد پايشان را توي جماعت نميگذارند پايشان را توي جبهه نميگذارند حالا اينها رابطه شدند بين مردم و امام زمان يک مشت هم مريد احمق دور اينها را گرفتند به هر حال اصل کار را قبول داريم سوال، آقاي قرائتي از نظر قرآن ميشود افرادي علم غيب بدانند بله، ولي يک کسي مثل مادر موسي يک همچين خبري بدهند آنوقت مادر موسي به قدري ايمان دارد که وقتي خدا ميگويد: «القيه» بچه ات را بيانداز بچهاش را مياندازد اين حاجيه خانم اگر بگويد از اين محله برو قهر ميکند از خشت خانهاش نميگذرد عوض سواري بگويند برو توي ميني بوس قهر ميکند اين حاج خانم که غيب نميداند که، يک کسي که حاضر شد بچهاش را در راه خدا توي دريا بياندازد کسي که اينقدر بزرگواري دارد خدا يک خبر غيبي بهش ميدهد که بچه ات چي ميشود خبر غيبي را خدا به افرادي ميدهد اما به کي به زناني در حد مادر موسي، نرخ بازار آزاد است خيلي تعاونيش نکنيد که هر کسي بگويد بله من هم غيب بلدم.
سوءاستفاده از احساسات مذهبي
1-اگر زني در حد مادر موسي شد.2-اگر در راه خدا حاضر شد بچهاش را در دريا بياندازد و اين ممکن است ولي حاج خانمي که دارد سخنراني ميکند از وسط منبرش پا ميشي ميروي قهر ميکند پولش کم ميدهي قهر ميکند محله پولدارها دعوت را قبول ميکند محله فقرا دعوت را قبول نميکند آدم هايي که گفتي کاناداشان کوکا بشود کوکاشون کانادا بشود قهر ميکنند اينها که علم غيب ندارند مادر موسي بچهاش را در راه خدا توي دريا انداخت علم غيب دارد اين هم يک کلمه غيب نه همه غيب ها. خوب وقتي خدا بخواهد طفل بي دست و پا توي دريا حفظ ميکند فرعون با دست و پا را توي دريا غرق ميکند يعني خيلي به دست و پا... حالا چه زباني دارد اينقدر آدمها خيلي خوش زبان بودند گشنگي خوردند اينقدر آدمها بي زبان و بي دست و پا زندگي شان خوب بوده به زرنگي نيست به تيزي نيست به قالتاقي نيست خداوند خدايي است که، اين توحيد است آدم خواسته باشد توحيدش زياد شود خدا قصه ميگويد ولي درس توحيد است قصه ميگويد درس هوش است ميگويد باهوش باش هر کس علم غيب نميداند مادر موسي است در آن حد بايد باشد خداوند کيست؟ خدا کسي است که پيغمبري را، بچه بي دست و پا را حفظ ميکند آدم با دست و پا را رها
گر نگهدار من آنست که من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد
خواست انسان در مقابل اراده الهي چيزي نيست اين هم درس توحيد است، اراده انسان اين بود که همه پسرهاي که زاييده ميشود بکشد خواست خدا اين بود که اين پسره کشته نشود اراده حکومت بني عباس اين بود که هر کس پسر امام يازدهم بود بکشد خواست خدا اين بود که حضرت مهدي را زنده نگه دارد خواست شاه اين بود که عکس امام هيچ کجا نباشد خواست خدا اين بود که عکس امام به همه اسکناسها... عمامه به سري روي کره زمين به اندازه امام عکسش چاپ نشد يکبار ديگر مي گويم، روحاني عالمي در تاريخ طول تاريخ به اندازه امام عکسش چاب نشد و اين، به خاطر اين بود که شاه و آمريکا گفت عکس امام چاپ نشود هيچ عالمي را به اندازه حاج شيخ عبدالکريم حائري سر قبرش فاتحه نميخوانند قم که ميرويد حرم حضرت معصومه مسجد بالا سر سه، چهار تا قبر بزرگ است يکي از اين قبرها قبر حاج عبدالکريم حائري است هر کس ميرود قم سر قبر او فاتحه ميخواند هيچ عمامه به سري به اندازه حاج شيخ عبداکريم حائري سر قبرش فاتحه نميخوانند اين به خاطر اين بود که وقتي حاج شيخ عبدالکريم حائري مرد مسجد امام قم، قميها فاتحه گرفتند سماورهاي بزرگ ذغالي بود پاسبانهاي زمان شاه آمدند آب ريختند روي آنتن گفتند حق فاتحه... چون رضاشاه گفت فاتحه نخوانيد از همه بيشتر مردم فاتحه خواندند اينها درس خداشناسي است فرعون گفت همه بچه پسرها بود، خدا همين پسر را حفظش کرد. درس توحيد خواست بر خواست - بله، اين ماجرا تا اينجا يک بار ديگر بگويم «و اوحينا اليام موسي» ما به مادر موسي وحي کرديم «ان ارضعيه» شيرش بده، اين معلوم ميشود که بهترين غذاي بچه هم شير مادر است بهترين غذا شير مادر است خيلي اشتباه کردند اينها شير مادر را تبليغ کردند البته حالا تبليغاتش کنترل شده و وزارت بهداشت و درمان هم مرتب کنگره و سمينار مي گذارد که شير غذا بهترين غذاست از اول گفتند بهترين غذا شير مادر بهداشتيترين غذا هم هست قيف نميخواهد سر شيشهاي نميخواهد گرم کردن نميخواهد سرد کردن نميخواهد، تزريق ويتامين نميخواهد خودش قند کافي دارد گرماي کافي دارد جايگاهش توي سينه مادر است زير دوربينهاي چشم مادر است نوزاد فوت کردن را بلد نيست ولي مکيدن را بلد است حالا اگر يک زني زائيد دارد به سينه مادر فوت ميکند حالا همه اساتيد دانشگاه جمع بشوند با مراجع تقليد زنمان زائيده بچه فوت ميکند با چه فرمولي ميخواهي مکيدن را ياد دهي دندان ندارد که سينه را گاز بزند اون استخوان ندارد که دندان را اذيت کند خود شير دادن، راه خروج شير چند تا سوراخ ريز است که يک مرتبه بچه گلو گير نشود. صداي آهنگ قلب مادر در زير سينه مادر است که اون آهنگ که بچه توي شکم بوده و با اين آهنگ، قلب بوده حالا هم با همان آهنگ باشد سه شيفته، بدون اضافه کار بدون مرخصي همراه با عشق و محبت همه ويتامينهايي که بدن ميخواهد توي شير هست «ارضغيه» خدا به مادر موسي وحي کرد شيرش بده توي جعبه بگذار توي دريا بيانداز از من بر ميگردانم پيغمبرش ميکنم تا اينجا، جلسه بعد ادامه قصه را خواهيم گفت.
«السلام و عليکم و رحمة الله»
|