1381/8/2 تفسير سوره قصص -16 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
مدتهاست که سوره قصص را آيه به آيه تفسير ميکنيم الان رسيديم به آيه 37 که حضرت موسي آمد پهلوي فرعون و او را دعوت به خدا کرد آنها گفتند تو ساحري برو دنبال کارت ما يک همچين حرفهايي قبلاً هم شنيدهايم تا اينجايش گفتيم حالا اينجا «قال موسي ربي اعلم بمن جاء بالهدي من عنده و من تکون له عاقبة الدار انّه لا يفلح الظالمون» حضرت موسي در پاسخ تکذيب اينها گفت که پروردگار من به کساني که از جانب او آمدند آگاهتر است ميداند که سرانجام نيک براي چه کساني است حالا موسي گفت دروغ ميگوييد شما که سابقه نداريد چرا، قبل از من حضرت يوسف بوده آخه وقتي موسي ادعاي پيغمبري کرد گفند اين حرفها تازه است ميزني فرمود تازه نيست مگر قبل از من يوسف نبوده دروغ ميگوييد و اين خودش يک درس است که اگر يک حرف حقي را زديد تکذيب کردند شما تو، نزن «ربي اعلم بمن جاء» گاهي وقتها آدم يک حرفي ميزند کسي گوش به حرفش نميدهد ميگويد خيلي خوب تو گوش نميدهي خدا شاهد است تکيه به خدا و توکل بر خدا در مقابل نفشات، ادامه موضوع بحث، ادامه سوره قصص، آيه 37 «قال موسي ربي اعلم» در کساني که امر به معروف ميکند برخي از منکر ميکنند پيشنهاد حقي ميدهند دلسوزي ميکنند يک حرفي ميزنند افراد ميگويند برو دنبال کارت به تو ربطي ندارد اين را ميگوييم پيش بيني بکنيد که حتي اگر پيغمبر هم باشيد حرفتان را رد ميکنند افرادي هستند عقدهاي ميشوند قهري کنند چون افرادي هستند عقدهاي ميشوند قهر ميکنند ميگويند آقا من گفتم گوش ندادند من ديگر نيستم چرا نيستي مگر هرچه گفتي بايد گوش داد.
ايستادگي در برابر مخالفت ها
پيغمبر خدا حرف زد گوش، بگوييد، نکردند، ما بسيار داريم توي جامعه افرادي که چون پيشنهادشان رد شده جواب نابشان نيامده اين ديگر براي هميشه قيچي ميشود اين آيه درسش به ما اين است که بخاطر برخورد منفي تو نخور عقب گرد نکن يک کسي که چوب ميشکند تبر اولي ممکن است که نشکند نميگويد خوب ببين ما تبر زديم نشکند خوب خداحافظ بابا اينقدر بدهند تازه بشکند زنها وقتي قند ميشکنند اينطور نيست که تا قندشکن را ميزنند قند نشکست قند را دور بياندازند که، بچهاي داريم اگر رفتيم يک آمپولي دوايي دکتري بچه خوب نشد بچه را که سر راه نميگذاريم که، آنقدر دکتر و دارو عوض ميکنيم که خوب بشود خودش درس اول است عقب گشت نکنيم جوان توي کنکور رد شده ميگويد من رإ؛ ّّ ميبيني اصلاً بدبخت هستم چرا بدبختي کي گفته بدبختي ناپلئون 14 مرتبه شکست خورد دفعه 15 پيروز شد آقا خودش را کابينه کرده توي شهر رأي نياورده اصلاً از توي شهر در ميرود چرا در ميروي خوب چند تا رأي کم آوردي وايسا دفعه دوم خودت را کانديد کن حالا اصلاً رأي هم نياوردي نياوردي اين خودباختگي از حرفهاي کوچک است تا يک توقعي پيشنهادي رد ميشود تا رأي نميآوري تا کنکور رد ميشود عوض کنم بحضور جنابعالي که زود پا به فرار ميگذارد خودشان را ميبازند «ربي اعلم» اين «ربي اعلم» درسش است در مقابل برخوردهاي منفي مقاومت کنيم.
توکل بر خدا در برابر تهمتها
بگو خدا که ميداند اميرالمؤمنين ميفرمايد توي دستت وقت طلاست همه شعار بدهند و راهپيمايي کنند بگويند سفال است خدا که ميداند طلاست آرام باش اصلاً «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» معناش اين است کسي که خدا دارد آرام است مردم هرچي ميخواهند بگويند بگويند گاهي ممکن است با متلک ميخواهند شما را بيرون کنند در قاهره کسي شتري اجاره کرد برود چند کيلومتري عباسيه سوار شتر شد صاحب شتر هم که شتر را اجاره داده بود افسر شتر را گرفته بود داشت اين آقا را ميبرد ضمناً همينطور که افسار مسافر را ميبرد افسار را ميکشيد و مسافر را ميبرد هي هم دري وري به اين ميگفت به اين مسافر هي متلک ميگفت مسافر هم هيچي نميگفت تو جاده يک نفر ديد گفت آقا به اين مسافر گفت آقا تو که روي اين شتر نشستي ميفهمي صاحب شتر چي بهت ميگويد گفت بله گفت چي بهت ميگويد گفت دارد متلک بارم ميکند گفت خوب بگو خودتي ننهات است بابات است جد و آبادت است بيا پايين مشرق، مغرب، شمال، جنوب بزنش آخه اين (خنده حضار) همينطور مثل بت نشستي هرچي متلک بارت ميکند گوش ميدهي ايشان گفت اين جاده چه جادهاي است گفت جاده، جاده عباسيه است گفت اگر جاده عباسيه است هرچي ميخواهد بگويد، بگويد من هدفم اين است که به عباسيه برسم اين هرچي ميخواهد بگويد بگويد اين که حالا چون دو تا متلک به من گفته من دست از اين شغلم بکشم حرفهايي نيست «اعما هذا الا سحر» موسي تو جز سحر و جادو نيستي فرمود: «قال موسي ربي اعلم» خدا ميداند کي هدايت را آورده حالا يا در تاريخ گذشته موسي يوسف هدايت آورد شما گوش نداديد ميگوييد اين حرف تازه است «ما سمعنا بهذا في ابائنا الاولين» در ميان نياکان ما يک همچين حرفهايي نبوده در ميان نياکان ما مثل شما قبل از من نياکاني مثل يوسف بودند شما دروغ ميگوييد يا اين است يا من «جابرالهدي» خدا ميداند که من هدايت آوردم شما هرچي ميخواهيد بگوييد بگوييد.
تحميل عقيده، شيوه مستکبران
خوب، بعد هم ميفرمايد که: «لا يفلح الظالمون» ظالمين رستگار نميشوند ظالم ممکن است در تجارت، در اقتصاد در، به هرحال ممکن است آدم با ظلم به يک چيزي برسد اما رستگار نميشود ممکن است با ظلم آدم پولش زياد بشود اما برکت ندارد «مال حرام لا ينموم» ميفرمايد مال حرام نمو و رشد نميکند «فانما» حديث داريم «فانما نمو» نمو کرد و رشد کرد «لا يبارک» مال حرام يا رشد نميکند يا اگر رشد کرد برکت ندارد ممکن است همه خانههاي شما قالي باشد ببخشيدها پارسال ماه رمضان چند تا افطاري داديد؟ چند تا افطاري داديد گاهي روي موکت آدم افطاري ميدهد و روي قالي افطاري نميدهد اون موکت برکتش از اين قالي بيشتر است اينقدر آدمها هستند عمرشان بي برکت است عمرشان بي برکت است اينقدر آدمها هستند مالشان بي برکت است اصلاً ما پول داريم که اينها گاوصندوقهاي گوشتياند منتهي دو تا گاوصندوق داريم يکي فلزي است يک گوشتي است هيچ، پول را نگه داشته است براي وارث هيچ از پولش استفاده نميکند افراد ظالم رستگار نميشوند.
خودمحوري، خوي فرعوني است
آيه بعد «و قال فرعون» فرعون گفت «يا ايهاالملا ما علمت لکم من اله غيره» فرعون گفت مردم جز خودم معبودي براي شما نيست بايد عبد من باشيد بعد دستور داد «فاوقدلي يهمن» براي تحقيق به هامان وزيرش گفت اي هامان «اوقد علي الطين» يک آتشي بر گل بيافروز يک آجر تهيه کن بعد هم ميگويد: «فاجعل لي صرحا» در صرح يعني يک ساختمان بلند يک برجي براي من درست کن گل را بپز آجر کن از آن آجرها يک برج درست کن من ميخواهم بروم روي برج خدا را ببينم ما الان فکر ميکنيم ميخنديم الان هم افرادي هستند ماديون ميگوييم بفرمائيد ببينيم زمين جاذبه دارد يا نه، بله جاذبه زمين که قطعي است از مسلمات علمي است از کجا فهميدي زمين جاذبه دارد ميگويد خوب سيب افتاد از درخت ميگوييم ببينم اين سيب که جاذبه نسبت به افتادن سيب اثر جاذبه است خود جاذبه را نشان بده ببيند يعني هرچي عينک بزني به ذرات خاک نگاه کني چيزي به نام جاذبه نميبيني چون زمين جاذبه دارد آثار جاذبه اين است که ميافتد يعني شما آثار، يعني افتادن سيب و جاذبه زمين را از اثر پي به مؤثري ميبري يعني از اين که سيب افتاد پي بردي که زمين نگفتي يک مواد ريزي است يک اتمي است يک سلولي است يا يک کرمي است يک گردي است که آن گرد جاذبه است جاذبه ديدني نيست اثر جاذبه، آقا اين گچ را قبول داري ميگويد بله اين گچ که معلوم است ميگويم بخواه شما اين گچ هم از اثر پي به مؤثر ميبري ميگويد خواب اينه ميبينم ميگويم خواب اين چي چيه ميگويد خوب اين حجم را دارد خوب اين حجم اثر گچ است از آثار گچ حجم است رنگش است خوب رنگش هم از آثارش است وزن، وزن هم از، يعني در همه بديهيايت هم شما اگر يک خورده دقت کني ما در بديهيات و مسلمات هم از اثر پي به مؤثر ميبريم فرعون گفت من خدا را بايد با چشم ببينم به وزير گفت يک برج درست کن حالا اين از نظر علمي تاريخ آجرسازي و تاريخ برج سازي و يک وقت اگر پرسيدند آقا تاريخ برج از کي است ميگوييم از زمان حضرت...، چون ميگويد: «فاجعل لي صرحا» يک ساحتمان بلند يک برجي درست کن «لعلي اطلع الي اله موسي» من ميخواهم بروم روي آن نوک برج ببينم خداي موسي توي آسمانها چه کار ميکند «و اني لاظنّه الي الکاذبين» به هر حال آدمي که مستکبر است بوي استکبار باعث ميشود که حق را قبول نکند مستکبران هم عقيده خودشان را تحميل ميکنند «ما علمت من اله غيري» جز خودم هيچ کس را براي شما سراغ ندارم آنوقت قدرتنمايي اين کارهاي امروز استکبار، قدرتهايي عوام فريبي، جست تحقيق، منحرف کردن افکار عمومي اينها همه آن کارهايي است که فرعون کرد بالا برج درست کن ميخواهم بروم ببينم يعني ميخواهم تحقيق کنم جست تحقيق، جست قدرت نمايي عوام فريبي، اينه، حالا همهاش مستکبر خودم خودم ميگويد ما هم توي خانه هايمان گاهي اوقات ميبينيدها، پول هم نداردها يک آدم عادي است ولي هي ميگويد خودم خودم، من اين را شوهرش دادم من جاذبهاش را درست کردم من سفارشش را کردم من من من من من برايش وام دادم من من، روزي ده دقيقه که حرف ميزند چند بار ميگويد من اين حالت استکبار است اينقدر من من من نگوييد ببينيد توي اين آيه چقدر موسي من گفته فرعون من گفته «ما علمت» من خبر ندارم «اله غيري» غير من «اوقدلي» براي من يک آجري درست کن «فاجعل لي» براي من يک برج درست کن «لعلّي» من بايد وارسي کنم «اطلع» خودم بايد مطلع بشوم «إنّي» من گمان ميکنم «اني لاظنّه» «اظنه» «اني» «لعلي» «غيري» «اجعل لي» همهاش توي اين آيه «لي لي لي لي» همهاش يعني من من من من اين يعني خودمحوري خودمحوري بلاي فرعوني است حالا ما خودمحور هستيم يا نه، در بين ما خود محوري هست يا نه، گاهي وقتها يک کسي آمده بود ميگفت آقا خدا چرا مار خلق کرد گفتم مگه چشه گفت آخه مزاحم من است گفتم مگه عنصر اصلي تو هستي شما ثابت کن که وسط هستي و محور هستي تو هستي بعد بگوييم هرچي مزاحم شماست وجود نداشته باشد کي گفت شما محوري که هرچي به نفع شماست باشه هرچي به ضد شماست نباشه اين خودمحوري که اگر من راي آوردم جمهوري اسلامي خوبه يکي از کانديدها فرار کرد براي اينکه راي جمع کند هي ميگفت ملت قهرمان رايها را شمردند راي نياورد گفت اين توده ناآگاه يعني قبل از ظهر قهرمان بودند بعد از ظهر شدند ناآگاه اين خودمحوري است اگر به من احترام گذاشت آدم خوبي است اگر نگذاشت، اگر مرخصي داد آدم خوبي است اگر مرخصي نداد آدم بدي است اصلاً يک آدم بد اخلاقي است ميگويم چطور ميگفت رفتيم مرخصي نداد چون به اين مرخصي نداده ميگويند بداخلاق بگذار محور اصلي شما هستيد. خوب بپرس ممکن است صلاح نبوده، خدا راجع به مرخصي هم به پيغمبر ميگويد: «اذا استأذنوک لبعض شأنهم فاذن لمن شئت» اگر يک عده کارگرهايي که دارند خندق ميکنند مرخصي از تو بگيرند اگر مصلحت ميبيني بهشان مرخصي بده نه بابا پيغمبر هم مرخصي نميدهد ولش کن من ديگر پشت سر اين آقا نماز نميخوانم اين رئيس بدي است يک طومار بنويس اين را ردش کنيم چرا؟ رفتيم وام بگيريم بهمان نداد اصلاً خودمحوري وام داد خوب است نداد بد مرخصي داد خوب، اين جا خودمحوري را نگاه کن يک بار ديگر ميخوانم «ما علمت، غيري، اوقدلي، فاجعل لي، لعلّ لي، اني، اظنّه» عني من گمان ميکنم «اطلع» يعني من اطلاع پيدا ميکنم بلاي ما خودمحوري است برويم آيه بعد؛ «و استکبر هو و جنوده في الارض» بخاطر اين خودمحوري فرعون استکبار کرد خودش و لشگرش «بغير الحق، و ظنوا انّهم الينا لا يرجعون» اينها فکر کردند دنيا هميشه هست فکر کردند اگر جاويد شاه با مردم هم بگويند جاويد جاويد بشود ممکن است همه بگويند جاويد اما جاويد نشود اينها گمان ميکردند اين پايتختشان امکاناتشان هميشگي است يعني غفلت از گذرا بودن دنيا گمان جاوداني اين باعث شد که اينها مستکبر شدند و اما استکبار راجع به استکبار چند تا جمله ميگويم عرض کنم به حضور شما که مستکبر بخاطر خودمحوري همه چيزها را به خود نسبت ميدهد مثلاً ميگويد که «ما علمت» حالا اين «ما» ي مستکبر است عقيده ميگويد طبق نظر من باشد کنترل عقايد «امنت قبل عاقبه لکم» وقتي معجزه موسي را ديدند ساحرها به موسي ايمان آوردند گفت چرا ايمان آورديد «قبل اذن لکم» قبل از اينکه به شما اجازه بدهم شما بايد طبق نظر من با اجازه من اين کار را بکنيد عزل و نصبها اعلام دستور اعدام و آزاد کردن «انا احي و اميت» عفو و اعدام بخاطر ميل شخصي، يک وقت عفو قماض بر اثر يک مصلحتي است مثلاً مينويسند که ايشان فرض کنيد که مثلاً آثار تو به درش پيدا شده در زندان اين ابتکاري کرده اين پيشنهاد مفيد را داشته کمالي ازش سر ميزند خوب اين نظر شخصي نيست يک وقت ميگويد من دلم ميخواهد نظر شخصي است «انا احي و اميت» نمرود ميگفت که من هستم که دستور آزادي زندانيها را ميدهم «و اميت» دستور اعدام ميدهم سيماي مستکبر افتخار به کاخ و... «اليس لي ملک مثل» به موسي گفت آيا نگاه نميکني که حکومت مصر دست من است به اين جلال و جبروت، جلال و جبروت را دليل بر حقانيت ميدانست «اليس لي ملک لملک» تهديد، گفت حالا که به موسي ايمان آورديد تکه تکه تان ميکنم دست راست را قطع ميکنم با پاي چپ را با پاي راست «لاقطعن» قطعه قطعه تان ميکنم «لاقطعن ايديکم و ارجلکم من خلاف» من دست و پايتان را بر خلاف همديگر، يعني اگر دست راست است پاي چپ، اگر دست چپ است پاي راست، «من خلاف» بدن چون اگر دو تا دست را قطع کنند با پا آدم ميتواند راه برود دو تا پا را قطع کنند آدم با دو تا دستهايش ميتواند سينه خيز برود اما دست راست و پاي چپ همه معادلات بهم ميخورد تهديد، تطميع، ميگويد اگر اين کار را براي من کرديد کمکت ميکنم به ساحرها گفت اگر آبروي موسي را بريزي اصلاً سکه تان ميدهم «اعنّا له لاجراً» گفتند آيا اجري به ما ميدهي «ان کنا نحن غالبين» اگر ما غالب شديم با سحر و جادو آبروي موسي را ريختيم به فرعون گفتند پولي سکهاي هست «قال نعم» اصلاً پول چيه «قال» بله بله آنها گفتند اجر و مزد، «انکم اذاً لمن المقربين» شما از مقربين هستيد اصلاً کارت سبزتان ميدهم صاف بياييد توي کاخ، تحقير ديگران، ميآمدند ميگفتند که اينها کي هستند که دور تو جمع ميشدند اينها يک مشت عراش و اقل بيشتر نيستند تحقير ميکردند مؤمنين را اصلاً ميگفتند اگر ميخواهيد ما به تو ايمان بياوريم اينها را بيرون کن تحقير، ما گاهي وقتها ماه رمضان ميشود وارد مسجد ميشويم ميبينيم يک مشت بچهاند ميآييم بيرون امّا اگر ببينيم يک مشت آدم کلاس بالااند ميرويم مينشينيم خجالت ميکشيم پهلوي بچهها بنشينيم تحقير، ساختمانهاي بلند «اجعل لي صرحا» که آيهي قبل است اين سيماي مستکبر است. بدترين استکبار، استکبار در برابر خداست استکبار در برابر خدا حالا يکوقت انسان در مقابل خلق مستکبر است در مقابل مردم ميگويد «انا، انا،» من من من، يکوقت در مقابل خدا، استکبار در برابر خدا چرا در برابر خدا مستکبر باشيم آخه ما چي هستيم در هر دقيقهاي که اين خون وارد قلب ميشود در يکي از اين حرکتها يک لختهاي چيزي خلاص، ما که چيزي نيستيم چرا نماز نخوانيم؟ چرا مسجد نرويم؟ شکم ميگويد بخور ماه رمضان خدا ميگويد نخور يعني اينقدر آدم مطيع شکمش باشد آدم يکوقت بله قربان گوي يک ابرقدرتي است يکوقت شکمش ميل دارد ميگويد بله قربان آب بله قربان غذا بله قربان آدم اينقدر اسير شکمش ماه رمضان.
خدمت به مسجد، افتخار اولياي خداست
مهماني خدا نزديک ميشود بحث را در آستانهي ماه رمضان گوش ميدهيم مسجدها را الآن يک چند سالي است که دارند غباروبي ميکنند کار خوبي است البته غباروبي مساجد را يکوقت تحقير نکنيد اجازه بدهيد يک اشاره بکنم قرآن چهار نفر غباروبي ميکردند مساجد را، يکي حضرت ابراهيم بود يکي اسماعيل بود «طهراً بيتي» خدا ميگويد تطهير کنيد مسجد را يکي حضرت مريم بود يکي حضرت زکرياي پيغمبر بود افتخار است مساجد بايد خادم افتخاري داشته باشد احترام مسجد توجه به اينکه اين مساجد، مساجد ما مريض است بياييد اين مساجد را از مرض نجات دهيم به خاطر وجود ما مرض مساجد چيه:
1-بعضي مساجد را افرادي تصاحب کردند انگار ارث پدرشان است يک هيئت را برداشته تابلو زده مرکز هيئت فلان اصلاً بدون اجازهي رئيس هيئت نميشود آب خورد هيئت ارث پدرش است بعضي مساجد را بسيج ارث پدرش است بعضي مساجد را هيئت امنا ارث پدرش است بعضي مساجد را ميراث فرهنگي ارث پدرش گرفته اصلاً نميگذارند نماز بخوانند ميگويند نه آنجا برويد نماز بخوانيد آهار دهنتان اين کاشيها را لغ ميکند بعضي مسجدها را اوقاف ارث پدرش گرفته يعني مسجدها را پيش نماز ارث پدرش گرفته بابا مسجد ارث پدر کسي نيست همه خادم مسجداند اذان هم همينطور است هر کس خوش صداست اذان بگويد دعا هر کس، هر روز يکي دعا بخواند هر روز يکي اذان بخواند مسجد جاي ملاقات عمومي است سالن اجتماعاتي است که همه با وضو ميآيند تنها سالن اجتماعاتي است که براي خدا ميآيند اگر کسي قبل از نماز برود براي نماز بنشيند انتظار نماز هم ثواب دارد مسجدها بايد سالنش روحبخش باشد.
دوري از تجمّلات در مساجد
الآن با کمال تأسف با کمال تأسف با کمال تأسف حالا اسمش را ببرم غيبت است و گناه هم است بعضي از اين مهندسين ما به اسم ابتکار مسجدهايي در تهران ساختند که حضرت عباسي با انبار سيبزميني فرق نميکند برداشتند کمي قر و فر بهش دادند زاويه و انحنا بهش دادند حضرت عباسي برق برود با انبار سيبزميني فرق نميکند مگر هر ابتکاري ابتکار است مگر هر رشدي رشد است مگر هر عقب گردي بد است بله سرطان هم رشد ميکند مگر هر اين رشد خوب است نه هر توسعهاي عزيز است که بگوييم توسعهي، توسعهي، توسعه وگرنه سرطان هم توسعه پيدا ميکند نه هر برگشتي ارتجاع است برويم مثل قديميها باشيم تمام اينهايي که ميروند دکتر ميخواهند مرتجع شوند يعني ميخواهند دوايي بخورند که به سلامتي اول برسند پس هر برگشتي بد نيست هر پيشرفتي هم بگوييد خوب نيست نقشههايي داشتهايم مساجدي که الآن داريم هنر معماري قديم اصلاً توش که مينشيني حالا شهر خودمان را مسجد آقا بزرگ کاشان است تلويزيون هم نشان ميدهد 10 ساعت تويش بنشيني خسته نميشوي مسجد هم آقايون تحصيل کرده بعضيهايشان البته بعضيهايشان خيلي خوب ميسازند بعضيهايشان به اسم ابتکار مسجد ساختند که تا ميگويي (السلام عليکم) آدم ميخواهد در برود سقف را گذاشته است پايين ميگوييم خفه شديم ميگويد نقشه مهندسي است آخه بابا من دارم خفه ميشوم (خندهي حضار) مثل لباس ننگي که خياط ميدوزد ميگوييم بابا خفه شدم ميگيد مد است چکار به مد دارم دارم خفه ميشوم، خلاصه يک مقداري مسجدها را شکل کليسا نسازيم خودمان در معماري هنرمنديمها، تجملات در مسجد نبايد باشد حضرت امام نامه نوشتند به مقام معظّم رهبري رئيس جمهور بودند آن زمان آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس بودند من نامهي حضرت امام را متنش را براي شما بخوانم. «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» مصلاي تهران بزرگ باشد محکم باشد اما از تجمّلات بپرهيزيد ما الآن مسجدمان تنگ است هرچي بخواهي توش تجمّل است مسجد بزرگ باشد. بزرگي مسجد توي مساجد تبعيض قايل نشويم نبايد سهم مردها ده تا قالي باشد سهم زنان دو تا زيلو بايد اگر فرش توي مسجد قالي باشد قالي نوها را سمت مردها قالي کهنهها را سمت زنها چرا؟ چرا تبعيض است؟ در مسجد اينها مرضهاي مسجد است تجملات مرض است براي مسجد بنده اين را بايد بگويم چون يکي دو سه بار ديگر هم گفتم مثل همان چوب سفت است اينقدر بايد بگويم البته ضد معروف است الآن حرف من هيچ طرفدار ندارد ولي من نگرانم ديگه من هم در آستانهي 60 سالم است بگويند آقا 23 سال توي تلويزيون بودي چرا نگفتي من نگران شب قبرم هم بايد باشم کار به جامعه ندارم ساختن محراب خلاف نهجالبلاغه است در نهجالبلاغه داريم که حضرت امير آمد نماز بخواند حضرت رسول آمد نماز بخواند (صلّي اللّه عليه و آله و سلم) (صلوات حضار) فرمود فاطمه جان اين پرده خيلي گل دارد گلش حواس من را پرت ميکند اين را بردار اگر گل پارچهاي را پيغمبر ميگويد برادر به چه دليل ما با کاشيکاري و سنگ مرمر جلو پيشنماز گل درست ميکنيم يا نهجالبلاغه دروغ است يا محراب دروغ است نهجالبلاغه که دروغ نيست پس محراب دروغ است مسجد بزرگ باشد يک محکم باشد دو، زيبا هم باشد سه، روشن باشد چهار، تبعيض بين بچه و بزرگ توش نباشد پنج، تبعيض بين زن و مرد توش نباشد شش، تبعيض بين پولدار و فقير نباشد توش، يک پولدار حاج آقا بفرما جلو بفرما بفرما اينجا بانک نيست که (خندهي حضار) که هر که پول داشته باشد بفرما جلو حاج آقا هر جا هست بنشينند برنامههاي مسجد گفتم چون نزديک ماه رمضان است اجازه بده تکرار کنم معذرت ميخواهم از آقايوني که يکبار شنيدهاند ولي يک چيزي فرهنگ خواسته باشد بشود بايد تکرار بشود تا توي ذهنها بماند «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» بين دو نماز کسي از آقا استخاره نخواهد بعد از دو نماز چرا چون که استخاره ميخواهي بنده ميروم براي شما استخاره کنم يک دقيقه دو دقيقه کمتر و بيشتر معطّل ميشوم 200، 300 نفر معطّل شمااند 300 نفر معطّل استخارهي شماند به چه دليل به خاطر استخارهي يک نفر وقت 200 نفر را بگيريم استخاره ممنوع بعد از دو نماز، استخاره حق شخصي است و اين مزاحم حق جامعه است تعبير خاب ممنوع سخنراني بين دو نماز ممنوع دو تا نماز را بخوانيد با تعقيبات حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) بعد از دو نماز پاشيد حديث بگوييد آقا مردم در ميروند گروگانگيري هم ممنوع (خندهي حضار) تو يک جوري حرف بزن در نروند افرادي هستند ميخواهد نماز بخوانند نميخواهند هم پاي منبر من بنشينند بله يکوقت يک تذکر است يک دقيقهاي دو دقيقهاي است تا دو سه دقيقه مانعي ندارد اما سخنراني بعد از نماز استخاره، تعبير خواب بعد از نماز خادمهاي مسجد را خادم مسجدهاي عزيز را يک حقوقي برايش درست کنيد حالا يا به تأمين اجتماعي يا بيمه اجتماعي حالا نميدانم يکي از اين نهادها و اُرگانها بگذاريم يا خود مردم يک سرمايهاي يک چند ميليوني بهش بدهند از اين مضاربههايي که انشاءاللّه ورشکست نميشوند يک جوري باشد که اين پيرمرد را از گردونه بيندازيد کنار يک تحصيل کرده خادم مسجد بشود شما ميدانيد اگر مسجد خادمش خوش صدا باشد خوش سليقه باشد تحصيل کرده باشد ميگويي من غيبتش را کردم «بسم اللّه الرحمن الرحيم» اگر کسي پشتسر آخوندي غيبت کرده باشد ميتواند پشتسر او نماز بخواند اين شيطان که ميآيد غيبتش را کردي پس نماز هم نخوان نه غيبتش کردي نميخواهد بگويي آقا ببخشيد جناب آقاي قرائتي غيبت شما را کردم چرا به من ميگويي بگو خدا من غيبت اين شيخ را کردم حلالم کن توبه کن به آقا نگو چرا به آقا ميگويي که اصلاً نه آقا و هيچکس هر کس را غيبتش را کرديد به خودش نگوييد چون وقتي خدا رحمت کند آيةاللّهالعظمي آقاي گلپايگاني را رفتم ازش پرسيدم گفتم آقا غيبت کسي را کرديم بهش بگوييم گفت نه غيبتش را کردي يک گناه حالا که بهش ميگويي اذيت ميشود مردم آزاري يک گناه اين که ميشود دو تا غيبتش را کردي بگو «استغفراللّه و اتوب اليه» خدايا من را ببخش و ايشان را هم ببخش پس غيبت کرديد باز هم استغفار کنيد مثلاً بعضي وقتها ميگويند آقا شما خودتان عادل ميدانيد به تو چه شما که از من گناه سراغ داريد بگو اللّه اکبر حالا من گناه کردم خودم ميدانم گاهي ميپرسند شما در عمرت گناه نکردي لازم نيست من از خودم گناه سراغ داشته باشم شما که از من گناه نديدي ميتواني اقتدا کني ولو بنده خودم از خودم گناهاني سراغ داشته باشم معناي عدالت اين نيست که گناه نکرده معناي عدالت اين است که شما از او گناهي نديدي خوب بس است ديگر. پشتسر کي نماز ميخواني؟ هر کي که ظاهرش کافي است. آخه خط سياسياش با ما نخورد، نخورد بايد هر که به هر که اقتدا ميکند بايد خط سياسي داشته باشد مگر انتخابات است ميخواهيم بگوييم «مالک يوم الدين» حالا يک آقا معتقد است اون ميرود مجلس يک آقا ميگويد او ميرود مجلس مگر روز عاشورا که ميگوييم حسين حسين آقا ببخشيد تو چه خطي هستيد بابا برو گمشو بابا ظهر عاشورا امام حسين (عليه السلام) براي همه است يعني چه که من ميخواهم حسين حسين کنم ميگويد توي چه خطي هستي تو هر خطي ميخواهي باش قرآن مال همه است امام حسين (عليه السلام) مال همه است خدا مال همه است اميرالمؤمنين مال همه است امام زمان مال همه است اينها که مال همه است ديگر بازي سرش درنياوريد روي اينها بازي نکنيد. اصلاً از افطاري خسته شديم من يک جايي دعوتم کردند افطاري ماه رمضان اوه اوه... ديدم همه روز مقالهايهااند گفتم از اون روزنامهايها هيچ کدام مسلمان نبودند گفت چرا مسلماناند، گفتم خوب بيايد يک خرما بخوريم ديگر توي خط سياسي را توي دل خرما انداختي بابا بيايد توي خانه خرما بخورد بعد برود توي روزنامه هرچي ميخواهد بنويسد يعني تحمل در اينکه حتي ما در خرما ما نبايد وحدت کلمه، چقدر رودهها تنگ است حسن ما توش گير کرده چقدر روحها کوچک است که ما حاضر نيستيم که در افطاري هم يک نفر غير خودمان بيايد افطاريهايي که ميدهيم ديگران هم دعوت کنيم چهارتا بچهها چهارتا جوانهايي هم که تا حالا بودند آنها را هم دعوتشان کنيم لازم نيست که من رفتم پلو خوردم آن هم به ما بدهد افطاريهاي ما شده مثل دعاي توسل فاطمه و شوهر فاطمه، فاطمه و پدر فاطمه، فاطمه و بچههاي فاطمه، ما خودمان به هم افطاري ميدهيم ما چهارتا هم که از ما نيست بهشان بگوييم آقا امشب بياييد افطاري ممکن است روزه هم نباشد هيچ موقع نگو آقا بياييد افطاري اين سفره باز باشد يک خورده روح، روحها بزرگ باشد ما بايد خودمان را آماده کنيم براي حکومت حضرت مهدي ميخواهد ميخواهد يک رهبر بينالمللي داشته باشد بايد يکخورده فکرش هم بينالمللي باشد يک فکر تنگ نميتواند منتظر يک رهبر بينالمللي باشد رهبر باز بايد يک فکر باز، آخه يک جملهاي هست شعارش کردهاند ميگويند منتظرين مصلح بايد خودشان هم صالح باشند بنده حالا خودم يک جمله اضافه کنم منتظرين رهبر جهاني بايد يک خورده فکرشان هم از محلي و شهري بيايد بالاتر که کسي که منتظر رهبر جهاني است فکرش هم جهاني باشد تا با پسرعمو و پسرخالهات اختلاف داري سر يک چيزي حالا با هم قهر کرديد ماه رمضان آشتي کنيد ماه مبارک است يک آيه خواندن ثواب يک ختم قرآن دارد آدمهاي آدمهاي تحصيل کرده جلسات قرائت محلي درست کنيد جلسات را بگذاريد 5 نفري 10 نفري دبير هستي بسماللّه استاد هستي دانشجو هستي بازاري هستي هر کس شما قرآنت را غلط ميخواني بگو بچهها منتهي غلط طول نکشد که مزاحم درس بچهها بشود بعد از افطار نيم ساعت «بسم اللّه الرحمن الرحيم» قرآن بخوانيد با هم بخوانيد قرآن از تفسير نمونه تفسير خوب فارسي است بخوانيد اجمالاً جلسات گروهي درون گروهي را، منتهي به شرطي که اين جلسات مزاحم جمع مسجد هم انشاءاللّه نباشد. خدايا تو را به حق ماه رمضان تو را به حق مولود رمضان امام حسن مجتبي (عليه السلام) به حق شهيد رمضان اميرالمؤمنين تو را به حق پذيرايي رمضان «انزلناه في ليلة القدر» قرآني که نازل شدي تو را به حق کساني که در طول تاريخ از رمضان استفاده کردند اين رمضان در پيش را بهترين رمضانهاي امت اسلامي ما قرار بده. (آمين)
تمام برکاتهايي که در ماههاي رمضان در گذشته و حال و آينده براي اولياءت نازل ميکني تمام اين برکات را براي ما نازل بفرما. (آمين)
سادگي در افطاري
خودتان را آماده کنيد براي يک کار قشنگي هم دارد ميشود افطاريهاي ساده توي بعضي از شهرها راه ميافتد آخه الآن افطاري از بس که مرغ و ماهي و بوقلمون و ترشي هست شده پروژه يعني وقتي ميخواهند بدهند انگار ميخواهند يک سد بسازند همهي هفته فکر ميکنند يک غذاي ساده درست کنيد ديگ شلهزرد ظرف يکبار مصرف پشت ماشين برو مسجد السلام عليکم و رحمةاللّه آقايون مسجد ما يک شلهزرد داريم ميخواهيم افطار کنيم ظرف يکبار مصرف ميشود به صد نفر با يک ديگ شلهزرد افطاري داد اِنقدر سفره و مربا و بالنگ نميخواهد که ما بسياري از عبادتها خودمان را محروم نميکنيم به خاطر تجملات از بسکي اين منار را بلند ميکنيد نميبرند بالا اينقدر بلند نکنيد که ديگر نشوند بروند آن بالا افطاريها را تعاوني حساب کنيد تا مشتري شوند افطاري ساده در مسجدالحرام تا اذان گفته ميشود ميآيند يک سبد هم دستشان است يک خورده نايلون مقداري خرما و ماست يا فرني، تا اذان شد يک سفره نايلون بيست سي نفر افطاري من ازش ميپرسم جمعاً چقدر شد شايد حدود 40 تومان يعني با 5 هزار تومان ده هزار تومان افطاري ميدهد افطاريهاي ساده را توي مسجدها بکشانيد چهار تا آدم فقيراند ندارند بخورند به اسم مسجد افطاري بدهند سيرشان کنند هم شما ثواب داريد هم گرسنههاي جامعه سير ميشود يکخورده مبارزه کنيم با اين تجملات چشم و هم چشمي را کنار بگذاريم خدايا انشاءاللّه زنها کمک کنند مشکل ما زنها هستند گاهي مرد ميگويد ساده زن ميگويد نه، و گاهي هم به عکس است، زن ميگويد ساده بگيريم مرد ميگويد آبرو دارم، اين فکر ميکند آبرويش به بوقلمون است. نه آقا شما اگر آبرو داري، غذاي ساده هم بگيري آبرو داري، مثلاً حالا که حضرت امير (عليهالسلام) که ساده زندگي کرد آبرو نداشت چيچي، ما، آقا اين، پشمي است، حالا عزت تو به پشم است نخ باشد کوتاه ميشوي، زور ميزنيم که فاستونيه پشم است، اين پيداست خودش ارزش ندارد، در سايه پشم ميخواهد بزرگ شود، تو اگر بزرگي نخ هم باشد بزرگي، گنجشک روي منار هم بنشيند گنجشک است طاووس توي چاه هم بنشيند طاووس است، ما آبرو داريم نميدونم که فرض کنيد، اينها را بگذاريد کنار. يه خورده صافتر و شفّافتر. راحتتر و زاهدانهتر و بيتجملاتي ميشود زندگي کرد به شرطي که زن و مرد دمِ هم را داشته باشند. خدايا تمام برکاتت را بر ما نازل و دعاها را مستجاب و ما را لياقت برخورداري از اين مهماني رحمت بفرما.
«والسلام عليکم و رحمة الله»
|