1381/8/21 سيره پيامبر اسلام(صلي الله و عليه و آله) -5 بايگاني سالانه - 1381
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و للهمني التقوي
بحث ماه رمضان امسال سيره پيغمبر بود چون قرآن ميفرمايد ببينيد پيغمبر چه طوري بود الگو و مدل شما پيغمبر است «ولقد کان لکم في رسول الله اسوة» سيره سيره يعني روش سيره پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهلبيت (عليها السلام) او «ولقد کان لکم في رسول الله اسوة» برخورد پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با دوست با دشمن با بچه با جوان با زن با همسايه جلسه قبل راجب زنها صحبت کرديم و گفتيم که پيغمبر ما اول چرا چند تا زن داشت (گفتيم اين زنهايش به دليل مسائل شهوتي و جنسي نبود زيرا از 25 سالگي که ازدواج کرد بازني به نام خديجه 40 ساله که خانمش 15 سال بزرگتر بود تا 53 سالگي هم يک همسر داشت از 53 سالگي تا 63 سالگي ده سالگي بودکه حضرت در مدينه بود در مدينه هم 50، 60 رقم جنگ پيش آمد که بعضي جا حضرت بود بعضي جاها نبود و زنهايي هم که گرفت زنهايي بود از قبيلههاي مختلف که اين يک طرحي بود که براي اينکه آن زمان مردم از دامادهايشان حمايت ميکردند قبيلهها حضرت ميخواست داماد قبيلههاي مختلف شود تا به حمايت از دامادشان به اسلام ايمان بياورند يعني يک بستر سازي بود که هم از شر قبيلهها محفوظ بماند و هم از تعصب چون اگر يک پيغمبر داماد يک قبيله بود باقي قبيلهها چون با هم بد بودند روي تعصب ايمان نميآوردند اين يک طرحي بود طرح ارزان و ساده و طبيعي و زنهايي که پيغمبر گرفت بعضي از آنها را اصلاً نديد مثل خواهر معاويه که باشوهرش رفتند حبشه که شوهر مسيحي شد ابوسفيان معاويه هم هنوز شرک هستند اين زن فکري بود که چه کار کند فاميلهايش بت پرستند خودش هم مسيحي شده يک زن غريب در يک شهر غريب بعد پيغام داد زن خودم باش اين به خاطر جبران ضربه فنيها که شده بود بعضي زنها عيال وار بودند بيوه بودند متروکه بودند مطلقه بودند شوهر مرده بودند اينها زنهايي بودندکه کسي ديگر سراغشان نميآمد منتهي هر کدامي بند به يک فاميل بودند اين بند به فاميل بودن بستري بود براي تبليغات پيامبر والا يک آدم 53 ساله که 50 رقم جنگ توي اين 10 ساله داره و لذا از هيچ کدام هم بچه دار نشد جز يکي اگر انسان قصه شهوت بود و مسائل جنسي هم جوانياش زن ميگيرد هم دختر جوان ميگرفت نه زن پير بيوه عيال وار نه در بعد از 53 سالگي نه در ايام جبهه و جنگ اين نسبتها به پيغمبر نميشود منتهي ميخواستيم برخوردش را بگوييم اينها را در جلسه قبل گفتيم برخوردش راجع به به برخورد ميخواهم يک صحبتي بکنم برايتان يک صلوات بفرستيد (صلوات حضار)
عدالت ميان همسران
اول اينکه مهريه همه يکي بود امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد که «ما تزوج» رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) «شيأ من نسائه و تزوج من نباته علي اکثر من اثنه عشوة اوقيه الا يقه اربعون» تقريباً حدود 400 و خوردهاي در هم تمام خانمهايش مهريه يکي بود همه مساوي بودن مهريه نشانري آيين همسرداري است همسرهايش را هم با يک چشم سفيد مهريه همه يک جور بود مسأله دوم هزينه همه خانمها يک جور بود اين طور نبود که به يک خانم پول بيشتري بدهد به يک خانم کمتر مسأله سوم بعد از نماز صبح به هر سر ميزد مسأله چهارم احدي از اين زنها تقاضاي طلاق نميکردند شبهابين زنها تقسيم ميکرد و هر وقت عرض کنم به حضور جنابعالي که چون قرآن ميگويد «فان خفتم الا تعدلو فواحدة» کسي که نميتواند عادل باشد يک زن بايد بگيرد و ملاک زن داري هم در جلسه قبل يک جمله گفتم که ميارزد که همه زن و مرد ايران حفظ کنند که... ملاک آيين همسرداري سه تا جمله است که ميفرمايد که: «ذلک اذني ان تقر اعيهن» اين تکراري است من اين را با عنايت تکرار ميکنم «ان تقر اعيهنن» «قرة عين» يعني بايد آيين همسرداري جوري باشد که زنها نور چمششان يعني چشمشان نوراني شود «ولا يحزن» حزن نداشته باشند «ويرضين» راضي باشند اصول زن داري است کسي اگر چند تا زن دارد يک بايد عدالت باشد اصل عدالت زندگي آنها «وعاشرو هن بالمعروف» زندگي با خانمها بايد طبيعي باشد کارهاي ناهنجاري در آن نباشد اين آياتي است راجع به همسرداري عدالت خانم چمشش روشن شد غمي نداشته راضي باشد زندگي با خانم توش هيچ گونه ناهنجاري نباشد اين 5 کلمه از آيين همسرداري است منتهي گفتيم بعضي از زنها تندروي کنند راضي نميشويم مگر اينکه نه اين رضايت و نور چشمي در چهار چوب دستورات الهي بايد باشد يعني اگر ميخواهم درس نخواني ميخواهم نميدانم چه نکني يعني نه اين ميخواهم ميخواهمها را بايد بگذاري کنار رضايت و غم نداشتن در چهار چوب اينکه حکم خدا از بين نرود بگوييد نرود محدوده شادي تا مادامي است که خلاصه حکم الهي ضربه ببيند و لذا يک بار هم پيغمبر براي رضاي خانمشان تصميم گرفت عسل نخورد آيه نازل شد چرا؟ حالا خانمت گفته عسل نخور تو هم نبايد بخوري؟ «يا ايها النبي لم تحرم» 12 تا يا «ايها النبي» توي قرآن است 4 تا از آن مال مسائل خانوادگي است «لم تحرم» چرا حرام کردي؟ «ما احل الله لک» عسل خدا حرام کردي حالا خانمت گفته نخور تو نبايد بخوري؟ شما حق نداري براي رضاي خانم نه حلالي را حرام کني و نه حرامي را حلال کني؟ اين حرفهاي بل....
قناعت پيامبر در زندگي
دنباله اين راجع به يک تقاضاهايي است که در سوره احزاب هست اين آيه را من از تفسير نور برايتان ميخوانم اين 9 است که هنوز از چاپ بيرون نيامده است راجع به همسرداري جنگها وقتي پيروز ميشوند غنيمت جنگي ميگيرند زنها ديدند پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) غنيمت جنگي گرفته گفتند يک خورده هم براي ما طلا بگير خوب تو وضعت خوب شده به ما هم برس ديگر آيه نازل شد که وضع من خوب شده اما غنيمت جنگي مال زن پيغمبر نيست غنيمت جنگي مال همه مسلمانها است من هم يکي از آن مسلمانها هستم اين که حالا من رهبر و فرمانده جنگ و نظامي هستم فکر ميکنيد شما کيسه بدوزيد کيسه ندوزيد قرآن ميفرمايد که: برخورد با توقعات همسر تازه پيامبر، پيامبر و برخورد با توقعات همسر سوره احزاب آيه 28 ميفرمايد که «يا ايها النبي يا ايها النبي» اي پيامبر «قل لازواجک» به خانمهايت بگو «قل لازواجک» زوج به خانمت بگو «ان کنت لتردن الحيات الدنيا» «امن کنت لتردن الحيات الدنيا» شما واقعاً هدفتان رسيدن به دنيا است و ميگويند حالا که جبهه پيروز شده از غنيمت جنگي من جيب شما پر کنم اين خبرها نيست «زينتها» اگر حرفتان زينتهاي دنيا است «فتعالين» تشريف بياوريد «فتعالين» بياييد «و متکعين» بياييد تا شما را با مهرباني بهرهمند سازم «امتعکن» يعني کاميابتان کنم يعني پولتان بدهم برويد «و اسرههن» «سراحاً جميلاً» بدون اينکه قهر کنيم قهر نميکنيم اگر من نميتوانم رهبر مسلمانها باشم ولي خانم کامياب از طلا و نقره باشد زن پيغمبر هم بايد همين طور باشد حالا اگر يک زمان من استاندار شدم مغاندار شدم امام جمعه شدم قاضي شدم وکيل شدم رئيس جمهور شدم رهبر شدم اگر يک جا به جايي رسيدم فکر نکنيد بايد زنم بايد فرق بکند زنم بايد مثل باقي زنها باشد.
مبارزه با اشرافيّت
نکاتي که دراين آيات نوشتم برايتان بخوانم 1-زندگي رهبر مسلمين بايد ساده باشد ما خدارا شکر ميکنيم که تو مسئولين که حالا بعضيها هم وضعشان متأسفانه آن طور که بايد باشد نيست اما رهبرمان زندگي ايشان ساده است کسي تا حالا راجع به رهبر ما چيزي نگفته است چون من با ايشان رابطه خانوادگي دارم يعني يک نسبي هم با اخوي ايشان داريم زندگي ايشان انصافاً بچه هايش خودش دامادش خيلي ساده زندگي ميکند مثل يک آدم صد در صد عادي رهبر مسلمان بايد زندگياش ساده باشد باز هم نميخواهم بگويم مسئولين ما پيغمبر نيستند با پيغمبر فاصله ما زياد است منتهي در خط پيغمبر باشيم بس است ضد پيغمبر نباشيم ما که نميتوانيم عالي باشيم يعني بايد عباي من گرانتر از کت شما نباشد کفش من نبايد گرونتر باشد يعني الان آخه بعضيها يک جوري زندگي ميکنند که هر کس نگاهش ميکند صوت ميکشد سوسوسو.... زندگي شما نبايد يک جوري باشد که صوت بکشد بازاريها يکي پژو دارد يکي ندارد يکي خانهاش 100 متر است يکي 200 متر يکي نميدانم به هر حال همه مردم يک جور يکي يخچالش 9 فوت و 12 فوت يکي 4 تا پتو دارد يکي 5 تا پتو دارد يک کمي زندگي قابل تحمل است زندگي نبايد اين رقمي باشد زندگي بايد طبيعي باشد بايد مسئولين تحت تأثير تقاضاي همسر خود قرار نگيرند همسر نيازهاي طبيعي بايد تأمين شود اما توقعاتش که توق توقعاتش باقيات بايد کنترل شود کسب غنائم نبايد توقع انسان را بالا ببرد حالا کسب غنائم توقع را بالا ببرد مرجع تقليد ممکن است مثلاً فرض کنيد که به ما 100 ميليون خمس بگيرد حالا زنش 100 ميليون هو.... 5 ميليون را بده به ما مثل سد است سد هر چه آب بيايد پشت سد بايد بايستد بايد به مقدار مصرف جلو برود بيت المال مثل آب سد است هر که کم باشد زياد بايد پشت سد بايستيد مقدار مصرفي خوب زن آزاد است ميتواند زندگي سالم با تقواي را انتخاب کند يا رفاه زود گذر همراه با بيتقوايي يا زندگي ساده همراه با تقواي يا اصلاً قصه سوره کهف يعني زندگي در کوه با تقواي بهترين اينکه زندگي کني در شهر ولي خوب شرک و کفر شديم چند تا خداپرست بودند در يک شهري که همه منحرف بودند اينها گفتند ما در اين شهر حذف ميشويم ما چند تا حزب اللهي برويم در غار زندگي کنيم ولي از جامعه فاسد حذف نشديم غارنشيني با حفظ دين شرف دارد بر شهرنشيني که آدم دينش از بين برود.
ساده زيستي مراجع ديني
بله به هر حال کسب غنائم دليل اين نيست که زندگي را تغيير دهيم با دسترسي به بيت المال و غنائم اول کسي که تقاضاي تغيير زندگي ميکنند همسرها هستند همين که وضع آدم خوب شد اول همسر ميگويد خيلي خوب يالا بده ببينم ميگويد بايد خودت را نگه داري مال، مال بيت المال است غنائم جنگي مال کل مسلمانها است و بايد رهبر مراقب تمايلات و گرايشات افراطي باشد اگر زني حاضر نيست با رسول خدا و کمالات زندگي کند بايد زندگي عادي اين را با رضايت مجبور به ادامه زندگياش نکند بگو اختيار با خودت است اگر ميخواهي با من زندگي کني شرايط اين است عادي بودي اگر ميخواهي بلند پرواز ميکني اختيار باشماست زن آزاد است خوب اين برخورد پيغمبر با خانمهايش است بيت المال هست در جنگ هم پيروز شديم غنايم جنگي هم گرفتيم اما زندگي شماها بايد زندگي عادي باشد حالا چون اينجا خرم آباد است از استان شما يک خاطره بگويم آيت الله العظمي بروجردي در بروجرد در قم مرجع تقليد مهمي بود يعني تقريباً بايد گفت مهم مرجع تقليد تاريخ شايد بشود گفت او بود ايشان مريض ميشود شاه هم براي خود شيريني پزشک متخصص از غرب ميآورد ايشان وقتي وارد ايران ميشود فکر ميکند رهبر مسلمين هم رهبر مسيحيها است آخه رهبر مسيحيها خوب من رفتم ايتاليا و آتکان خيلي شرائطشان اشرافي است خيلي شرائط آنها اشرافي است آنجا که ميايستند سان ميبينند از مردم چه مشکلاتي دارد چه بودجه او فکر ميکرد چون دکتر مسيحي بود رهبر مسلمانها مثل رهبر مسيحيها آمد قم هي به ديوارهاي قم نگاه کرد ديد ديوارهاي قم هم مثل ديوارهاي باقي شهرها است آمد رفت توي کوچه آقاي بروجردي باز هي نگاه به کوچه ميکرد رفت در خانه رفت در اتاق گفتند اين است جا خورد پير مرد مثل نور ريشها سفيد آقاي بروجردي قيافه خيلي جذبه داشت قيافه خيلي جذبه داشت وقتي اين را ديدش برق او را گرفت پير مرد 100 ساله آنقدر خوش تيپ اينجايش گل زده بود سرخ ريشها مثل برق صورتش سرخ خيلي پاک و با جلال و عظمت بود گفتند ايشان است هي نگاه کرد به لحاف ديد لحاف پنبه است کرسي چوب است اصلاً گيج شد وقتي ايشان را معاينه کرده بود و رفته بود معنويت يعني اين دين يعني اين جا خورده بود هر کساني که ميآيند حسينيه جماران چون امام وصيت کرد و گفت تا زنده هستم راضي نيستم حسينيه جماران را سفيد کنيد من وقتي آمدم گچ و خاک بوده است حالا هم بايد گچ و خاک باشد آنکه تکان ميدهد مردم را مهمانهاي خارجي که ميآيند خيلي جا را ديدند در ايران آنجا که تحت تأثير قرار ميگيرند و بعضي از آنها منقلب ميشوند و بعضي از آنها گريه ميکنند خانه حضرت امام هستند عزت ما به سادگي ما است از زماني که بلال ساده اذان ميگفت اسلام در اروپا رفت از وقتي که ما به جاي بلال منار را ساختيم و منار را کاشي کرديم ديگر بلالي وجود... هر چي منار درازتر شد بلال کوتاهتر شد و پيغمبر بگو خلاصه عظمت ما به صفاي ما است.
توجّه به اولويّت هاي براي جوانان
ما يک چيزهايي داريم که نميدانيم فقط بايد تلويزيون نشان بدهد به دنياي عرب صادر کنيم حيف که ارزشهاي خودمان را نميدانيم چي است همين الان قبل از اين تقريباً يک ربع پيش که من بيايم اينجا برادر پاسداري آمد پهلوي من گفت يک بيسواد بود تو جبهه رفتم الان ديپلم گرفتم 10 تا بچه دارم يک ماه سه تا دخترهايم را شوهر دادم يکي از دخترهايم را دادم به کسي که چشمش را در جبهه داده يک دخترهايم را دادم به کسي که دستش را در جبهه داده يک دخترهايم را دادم به کسي که پايش را در جبهه داده از هر کدام از اينها خدا يک نوه پسر به من داده اصلاً يک خورده حرف زد من ما شدم گفتم اين را بايد بگذاريم جزء ديدنيها يعني کيست روي کره زمين يک سه تا دخترش را شوهر بدهد مهريه حداقل انتخاب پسر حزب اللهي ميگفت چون اين در خدا چيزي داده من هم گفتم دختر رفعت بردار برو تو جونت جوانيت را دادي من هم دخترم را ميدهم اينها در اروپا نيست در آمريکا نيست گاهي وقتها زنها ميروند شکايت ميکنند از اينکه چرا شوهرش آرغ ميزند يعني يک آرغ را تحمل نميکند طلاق گرفتن در آمريکا مثل تاکسي گرفتن در ايران است سر چيز جزئي يک همه پرسي کرده بودند در اتريش 85 درصد از مردم گفته بودند ما مشکلمان اين است که زن و شوهرها نظام زنها گسسته شده نظام خانواده از هم پاشيده شده قدر خودمان را داشته باشيم.ارزشهايي داريم سادگي حالا پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميگويد زندگي من ساده بود مينشست کسي که وارد ميشد ميگفت «ايکم رسول الله» کداميک از شما پيغمبر است اين طور نبود که صندلي پيغمبر يا تشک پيغمبر طوري باشد که سوسو... آن طوري نه طبيعي بود ما فکر ميکنيم اگر مدير هستيم بايد اتاقمان چند متر باشد بايد چراغمان چنين باشد انسان متأسفانه از اول انقلاب هر چي رد ميشويم تجملات هي اضافه ميشود و دل ما هم الکي خوش است که نون نداريم بخوريم کاشانيها يک مثلي ميزنند نمي دانم شهرهاي ديگر هم ميزنند اين مثل رايانه ميگويد نون ندارد بخورد ترب ميخورد اشتها بيايد شما هم ميگويد نون ندارد بخورد ولي ترب ميخورد اشتهايش زياد شود حالا توي استان دهها هزار گرسنه بيکار فلان، فلان ما ميآييم بودجه هايمان را خرج يک چيزهايي ميکنيم الک و دولک مثل يک بچهاي که گرسنه است شير ميخواهد هي مادرش راست آن برقصد خوب حالا گيرم وايستادي راستش رقصيدي يک برنامهاي هم برايش پياده کردي و دو سه دقيقهاي هم بچه سير بود اما باز دوباره وقتي گرسنه شود ببينيد واقعيات را نميبينيم که الان مشکل چيست مشکل جوانان کشور دو مسأله است غفلت، شهوت خلاص بيشترين مشکل آنها اين است غفلت از خودشان يعني نميداند جواني چه سرمايهاي است همين طور نشسته الکي عمرش را تلف ميکند غفلت از جواني غفلت از رسالت غفلت از اين که اين ديپلم ليسانسها در دنياي امروز ديگر کافي نيست يک زماني ليسانس و ديپلم بس بود يک زمان حجة الاسلام بس بود امروز حجة الاسلام دبير رياضي دبير فيزيک دبير شيمي دبير تعليمات ديني الان دبير ليسانس سر کلاس کم ميآورد يعني بچهها بقدري اطلاعاتشان رفته بالا که گاهي معلم باقي ميآورد الان من روي منبر کم ميآورم چون رفتم مسجد يک مشت پير مرد بي سواد بودند الان هم تحصيل کردهاند اين ليسانسهها و حجة الاسلامها امروز کافي نيست خيلي مطالعه کنيم، نشسته چهار ساعت يک چيزي ميبينيد که هيچ خاصيتي ندارد غفلت از جواني غفلت از مسئوليت غفلت از قيامت غفلت از خدا غفلت از فقرا غفلت از آينده خودش غفلت مهم است يکي هم شهوت داروي غفلت تحصيل و نماز است و داراي شهوت ازدواج است و ما بايد همه ما بسيج شويم مشکل غفلت و شهوت را حل کنيم ازدواج غيرها و آداب و رسوم را بايد برداريم ازدواج هارا ميشود، آسمان کرد خيلي ميشود ازدواجها را آسمان کرد خيلي راحت ميشود زندگي را انجام داد ما تراشيدهاي «تعبدون ما تنحتون» با دست خودت تراشيدي اشک ميريزي ما با دست خودمان آداب و رسوم را تراشيديم خودمان توي آداب و رسوم گير کردهايم يک ابراهيمي ميخواهد که تمام اين بتها و خرافات را بشکند اول انقلاب اين دخترها و پسرها پيدا ميشدند همه قيدها را بر ميداشتند ساده ساده.
دوري از تجمّلات در خانه و اداره
آيه دوم «ان کنتن تردن الله و رسوله» آيه 29 به خانمهايش ميگفت اگر اراده کني خدا ورسول داري «والدار الاخره» اگر هدفتان «ان کنتن» آيه اون اون «ان کنتن تردن الحيات الدنيا» اينجا ان کنتن «تردن الله و رسوله والدار الاخره» اگر خدا و رسول و قيامت را ميخواهي بسم الله «فان اردن اجراً اعد لکل المحصنات اجراً عظيما» خداوند براي خوبهايتان اجر قرار داده اجباراً زندگي من زندگي ساده خواهد بود فکر نکنيد اگر در جبههها پيروز شديد غنائم جنگي گرفتيد من بساط شما را غنيمت ميشمردم شيخ انصاري آمد دکان سلماني، آرايشگاهي اصلاح کند 10 شاهي داد اين سلماني اين آرايشگاهي ناراحت شد گفت آقا کلبه بودي 10 شاهي با سواد شدي حجة الاسلام 10 شاهي با سوادتر شدي شدي حجة الاسلام باز ده شاهي شبي حجة الاسلام و المسلمين باز هم 10 شاهي شدي آيت الله باز هم 10 شاهي شدي آيت الله العظمي باز هم 10 شاهي شدي مرجع تقليد باز هم 10 شاهي ميدهي شيخ انصاري گفت بابا سوادم زياد شده مساحت سوم که زياد نشده حالا اين آقا آن برادر ديروزي بوده حالا مثلاً قم، قم ديروزي بود حالا شد استان حالا اگر شد استان نه حالا که استان نه حالا که استان شده بايد چنين من عرض کردم آن روزي که قم استان شد دوستان ما در نهضت سواد آموزي، گفتند آقا قم استان شده گفتم شده که شده به ما چه گفت بدو گفت آش ميپزند گفتم هرچي ميخواهند بپزند گفت براي تو ميپزند به تو چه هيجاني شدهاي اگر آش ميپزند به من چه براي من ميپزند به تو چه قم استان شده بايد چه خاکي برسرمان کنيم نه نهضت سواد آموزي 11 نيرو بايد اضافه کند گفتم ببينم قم ديوارهايش دراز شده بي سوادهايش زياد شدند چي چي زياد شدند (ديروز چغندر بوده امروز گفتهاند لبو پختهاند گوشت نپخته بود حالا گفته گوشت پخته پخته گوشت همان گوشت است حالا اين چي چي شده مثلاً مگر يک چيزي استان شدند گفتند نه سطحش ميرود بالا خلاصهاش نشستم حساب کردم ديدم ماهي چند ميليون تومان چول بيت المال را در نهضت سواد آموزي آتش ميزنند گفتم من نيستم گفتند نميشود گفتم من نيستم گفتند همه هستند گفتم من نيستم من خودم آدم هستم يک نفر هم نبايد به آنها اضافه کنيد) چون بي سوادهاي قم اضافه شدهاند معلمها هم اضافه نشدند همان بي سوادها همان معلمها حالا تابلوشان است که عوض شهرستان قم بنويسيد استان قم تابلوشان را عوض کنيد در حدي که تابلو من حرفي ندارم ما گاهي وقتها تا فکر ميکنيم رئيس شديم بايد يک رانندهاي يک ماشين يک سکلتر نميدانم يک خيلي پولهايمان آتش ميگيرد خيلي از پولها حرام ميشود اگر يک نهضتي شود در ايران نهضت صرفه جويي هروزات خانهاي پول خرج نکند خرج نکند همين آموزش و پرورش اين کتابهاي درسي آنها معاون وزير آموزش پرورش ميگفت که ما نه بار کتابهايشان را ميخوانند چون توليد کننده و صادر کننده کاغذ در دنيا هستند يعني کاغذ توليد ميکنند به دنيا صادر ميکنند اما کتاب درسي شان را نه بار ميخوانند شهرهايي هم که داريم بچهها حالا نميگويم آن شهر کجاست خودتان ميدانيد شهرهايي داريم که بچهها روز آخر که از مدرسه ميآيند بيرون کتابهايشان را در خيابان دور ميريزد اصلاً جر ميزنند کاغذ را يک سال اگر بچهها کتاب داشته باشند و کتاب را تميز نگه دارند سال بعد هم بچه بخواند 40, 30 تا شهرک آموزش و پرورش ميتوانند بسازند هزاران مدير بي خانه ميتوانند يک 5, 6 ميليون وام بدهند نميخواهند حل کنيم نميخواهيم حل کنيم اينقدر پول ولخرجي ميشود) اگر کاشيکاري مساجد را قطع کنيم آن بعد همه روستاها مسجد داريم اگر تجملات را حذف کنيم همه مردم خانه دار هستند منتهي وقتي سفت کاري تمام شد تازه ما ميآييم به اندازه پول سفت کاري پول تجملات ميدهيم ولخرجيها بايد عدهاي خانه ندارند عدهاي مسجد ندارد عدهاي کفش ندارد عدهاي وام ندارند يک نهضتي لازم است که جلو اين بريز و بپاشها را بگيريم زنهاي پيغمبر آمدند گفتند يا رسول الله جنگ پيروزشد غنائم گرفتي يالا وضع ما را خوب کني فرمود وضع بي وضع همين طور که بودي زندگي عادي هر که ميخواهد بماند هر که ميخواهد برود من مقاومت ميکنم در مقابل تمايلات همسر اين برخورد اگر آن طوري که پيغمبر به خانمهايش را گفت برخورد کرد ما هم اين رقمي با بيت المال برخورد کنيم 70، 80 درصد مشکلات جمهوري اسلامي حل ميشود منتهي نميخواهيم برخورد کنيم رسم، رسم خوب ميروي خارج خدا ميداند که من بودم 30 تا کشور خارج تقريباً رفتهام هيئت هايي که ميروند خارج ميتوانند در همان سفارت خانه بخوانند ميروند در هتل 5 ستاره هر شبي هم که ميخوابند 100 دلار 200 دلار ميدهند خوب بابا جون توي همين اتاق بخواب ديگر نه خير من مدير کل اداره سه گنج هستم بايد بروم هتل فلاني همين طوري ولخرجي ولخرجي بيت المال را نبايد توپ در آن انداخت به پيغمبر گفتند يا رسول الله حالا که پيروز شدي بيت المال دستت آمده است وضع ما را خوب کن فرمود زندگي زندگي عادي هر چي هم پول اضافه باشد بايد خرج کل مسلمانها شود من به شما نميدهم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ولخرجيهاي ما اسرافهاي مت توقعهاي نابجاي ما که در بعضي از ما هست اينها را خودت حفظ بفرما. (آمين)
ما را با پيغمبر و راه و روش او آشنا و توفيق رفتن در راه او بفرما. (آمين)
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاتة»
|