1381/8/22 سيره پيامبر اسلام(صلّي الله و عليه و آله) -6 بايگاني سالانه - 1381



«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

ماه رمضان امسال سيره پيغمبر (صلّي الله و عليه و آله) را مي‏گوييم و اهل بيتش انشاءالله توي اين چند جلسه گذشته راجع به پيغمبر جملاتي داشتيم چگونه در جلسه قبلش صحبت بود پيغمبر و همسران برخورد پيغمبر با خانم‏ها چگونه بود فکر کردم که آيه را هم معنا کنم زن بايد از نظر رشد علمي و فکري از نظر عفت و حجاب چه جوري باشد قرآن مي‏گويد که به خانم‏هاي پيغمبر گفتيم 12 تا «يا ايها النبي» توي قرآن است 4 تايش مال خانم هاست بعد از آن «يا ايها النبي» به اين آيه مي‏رسيم آيه 33 سوره احزاب، سوره احزاب تقريباً اکثرش مال زنان پيغمبر و زندگي ظاهري پيغمبر است که اين الگو کنيد موضوع بحثمان سيره پيامبر اسلام و اهل بيت او قرآن مي‏فرمايد: «ولقد کان لکم في رسول الله اسوة» ببيند پيغمبر چه کرد.
دوري از جلوه گري در برابر نامحرم
الگوي شما پيغمبر باشد الگوهاي شرقي و غربي را بگذاريد کنار پيغمبر الگويتان باشد به پيغمبر به زنها مي‏گويد که «وقرن في بيوتکن» در خانه هايتان قرار بگيريد «ولا» اگر هم مي‏خواهيد بياييد بيرون طبيعي بياييد بيرون جوري نياييد بيرون که همه بگويند اين خانم را ببين اين چه طوري است يک جوري بياييد بيرون که چشم‏ها به شما خيره نشود خودتان را مثل برج جلوه گري نکنيد توي خانه قرار بگيريد مثل جاهليت نخستين خودنمايي به خودنمايي ظاهر نشويد زينت‏هاي خودتان را آشکار نکنيد بعد مي‏فرمايد که بعد سفارش مي‏کند «اقمن الصلوة اتين الزکوة واطعين الله و رسوله» پس زنانه پيغمبر قرآن مي‏فرمايد «قرن» قرار بگيريد «في بيوتکن» اين که مي‏گويد توي خانه بيشينم يعني چه؟ نه مي‏گويد نه اينکه اصلاً از خانه بيرون نيا پيغمبر زنهايش را توي جبهه‏ها هم مي‏برد در هر جنگ پيامبر قرعه کشيد يکي از زنهانش را با خودش مي‏برد مي‏گويد نه اگر هم مي‏رويد بيرون «لاتبرجن»، «تبرج» خودتان را مثل برج «تبرجن»، «تبرج» «الجاهليه الاولي» خودنمايي کار جاهليت است مثل جاهليت پيشين خودتان را جلوه‏گري نکنيد امام باقر (عليه السلام) به اين آيه که مي‏رسد مي‏گويد جاهليت اول پيداست يک جاهليت دوم هم داريم يعني اگر من آمدم خانه شما گفتم اين کيه شما گفتيد فرزند اولم يعني يک فرزند ديگر هم دارم مي‏گويد: «الجاهليه الاولي» يعني جاهليت اول را پيش نکشيد يعني جاهليت دوم همه داريم که اخيراً کتابي هم نوشته شده جاهليت قرن بيستم که يک مقايسه‏اي هم آدم بکند مي‏بيند زمان الان جاهليتش از آن جاهليت‏ها بدتر است چون در آن زمان جاهليت دخترها را زنده به گور مي‏کردند الان با بمب‏هاي شميايي دختر و پسر و شهر و روستا و يک مرتبه با هم چند هزار نفر (اگر دختر را توي گور مي‏کردند الان با اين سقط جنين‏ها توي چاه مستراح مي‏اندازند اگر يکي يکي مي‏کشتند حالا هزار تا هزار تا مي‏کشند و اگر آن زمان دلشان به پشم و شتر و شراب و ني خوش بود الان هم به يک سري چيزهاي ديگر خوش است اين جاهليت همان جاهليت هست امکانات مدرن شده آدم‏ها بهتر نشدند يعني من و شما تلفن همراه داريم اما با هم قهريم يعني وسيله ارتباط هست اما خود ارتباط نيست اين طور نيست که حالا تلفن درست شد مردم صادق باشند دروغ کمتر از کم شده يعني اين پيشرفتهاي تکنولوژي انسانيت را بهتر نکرده رفاه را آسانتر کرده بنده مثلاً بايد چند ساعت اين سفر را طي کنم با هواپيما زودتر طي مي‏کنم امکانات دليل بر اصلاحات نسبت عرض کردم ممکن است چند تا خواهر همه خانه شان تلفن داشته باشد اما با هم قهره باشند وسيله ارتباط هست خود ارتباط نيست ماشين هست نماز جمعه نمي‏رود صله رحم نمي‏رود پول دارد خانه دارد افطاري نمي‏دهد حالا سئوال خوب اين قرار بگيريم توي خانه معنايش اين نيست که زنها متحجر و امل بار بيايند مي‏گويد نه خير آيه 33 گفتند «قرن» آيه 34 اين آيه 33 بود آيه 33 احزاب آيه 34 مي‏گويد چه مي‏گويد نخير)
زمينه سازي براي رشد علمي و معنوي زن
«واذکرن هاتيلي في بيوتکن» خانم‏ها گفتم توي خانه بيشنيد اما نگفتم بيکار آنچه در خانه هايتان تلاوت مي‏شود به ياد بياوريد از چي «من ايت الله و الحکمة» از آيات الهي «والحکمة» سئوال اگر توي خيابان به شما گفتند نظر اسلام راجع به زن چيه؟ شما مي‏گوييد نظر اسلام راجع به زن اين است که زن مي‏گويد «قرن» يا توي خانه قرار بگير اگر مي‏آييد توي خيابان جلوه گري نکن چه توي خانه باشيد چه توي خيابان بايد رشد علمي‏ات روز به روز پيشرفت داشته باشد هم «آيت الله» هم «الحکمة» يعني توي خانه بودن جلوه‏گري نکردن معنايش امل نيست از نظر رشد علمي بايد «آيت الله و الحکمة» آيات الهي و حکمت الهي بياموزيد يعني چه يعني اسلام مي‏گويد زن دانشمند باشد اما جلوه‏گر نباشد مگر براي شوهرش (خوب اين نظر اسلام راجع به خيلي قشنگ است اين‏ها را وقتي پهلوي هم مي‏گذاريم قشنگ مي‏شود هم مي‏گويد اين هم مي‏گويد آن خود مهندسي آيات قرآن خيلي قشنگ است «الي الابل الي السماء» شتر و آسمان را پهلوي هم مي‏گذارد يعني همه هستي کلاس توحيد است اگر مي‏خواهيد خداشناسي هم مي‏توانيد به ساختمان شتر نگاه کنيد هم در ساختمان آفرينش زيباي قرآن اين است «افريتم ما تمتون» هم به معني دقت کن هم «فلا قسم بمواقع النجوم» مدار ستاره‏ها يعني در يک سوره واقعه هم اسپند هم و تک سلول راگفته هم مدار ستاره‏ها را گفته اين زيبايي قرآن است «و السماء رفعها وضع الميزان» «الا تنظغوا في الميزان» هم تو وزن در کهکشان هم تو وزن در دکان بقالي اين با هم بايد باشد متأسفانه ما به اسلام عمل نکرديم رهبرانمان هم همينطور بودند امير المؤمنين (عليه السلام) هم خطيب بود هم کارگر بود هم کشاورز بود و هم و هم و هم تفکيک که مي‏شود بي مزه مي‏شود جميع اسلام با هم «قرن» وازگرن قرار بگير ولي با سواد شويد برويم سراغ مطالب ديگر صلواتي بفرستيد (صلوات حضار)
برخورد پيامبر (ص)
خوب پيغمبر با جوان‏ها و پيغمبر با يک يهودي پيغمبر با يارانش سه تا خاطره دارم برايتان بگويم حديث را قبلاً شنيده بودم ديشب هم ديدم حديث را «ان يهود ياکان رسول الله دنانيراً» يک يهودي چند دينار از پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) طلب دارد گفت پولم را بده پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمود يا يهودي «ما عندي ما اعطينک» من الان پول ندارم «فقال لافارقک» گفت نمي‏گذارم از اينجا تکان بخوري «حتي تقصيني» تا پولم را ندهي نمي‏گذارم تکان بخوري «فقال اجلس معا» گفت خيلي خوب با هم همين جا مي‏نشينيم کنار جاده پيغمبر نشست، نشست، نشست، نشست، ظهر شد نماز ظهر خواند عصر شد نماز عصر را خواند مغرب شد عشاء شد مسلمانها عصباني شدند گفتند يک يهودي پيغمبر را توي چه نگه داشته است خيلي عصباني شدند خونشان به جوش آمد «دکان اصحاب رسول الله يتهو دونه» به يهودي‏ها همچنين گفتند که تو پيغمبر ما را گير گذاشتي «يتهو دونه» شديدش مي‏کردند «ويتوا عدونه» خلاصه حالا يا وعده مي‏دادند پول بدهيم يا وعيد بهش مي‏دادند «فنظر رسول الله اليه فقال من الذي يستمعون» فرمود چه تان است هي به اين خيره مي‏شويد گفتند آقا «يهودي يحسبک» اين يهودي تو را حبس کرده کنار کوچه خجالت هم خوب چيزي است ما به غيرت ديني مان برمي‏خورد نمي‏گذاريم حضرت فرمود «لم يبعثني ربي به أظلم عاهداً و لاغيره» خدا من را مبعوث نکرده که ظلم کنم حق با يهودي است يهودي حق با آن است طلب دارد مي‏گويد بدهد خلاصه «فلما علي النهار» يعني ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز صبحش را هم خواند کنار کوچه همين که هوا روشن شد يهودي گفت: «اشهدان لا اله الا الله واشهدان محمد رسول الله» (صلوات حضار) «سطر مالي في سبيل الله» بخشي از مالم در راه خدا مي‏دهم فرمود: «والله ما فعثت» به خدا قسم مي‏خواستم امتحانت کنم چون در تورات خوانده بودم که پيغمبري که مي‏آيد مولدش در مکه است هجرتش به مدينه است غيض نمي‏کند غضب نمي‏کند غليظ القلب نيست و اهل فحش نيست گفتم يک حرکتي انجام بدهم ببينم ايشان خونش به جوش مي‏آيد فحش بدهد يا نه اگر ببينم فحش مي‏دهي نه تو اون نيستي اون پيغمبري که ما در تورات و انجيل خوانديم هر چي هم چيز کند اهل فحش نيست غيض نخواهد کرد و من فهميدم تو هماني شهادت دادم مسلمان شدم اين برخورد يا يهودي واقعاً حالا اينها جزء دينها هست يا نه دين حق نمي‏دانم حالا فيلم ساز حرف من را شنيد يا نه مي ارزد که اين را فيلم سازها فيلمش کنند که يک پيغمبر را کنار کوچه نگه دارند نصف روز يا بيشتر بله ديگر از فردا ظهر تا فردا چاشقي تقريباً 20 ساعت پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) را کنار کوچه نگه داشتند اين برخورد با يهودي حالا با مسلمانها چطوري برخورد مي‏کنيم بماند پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) اين است ما هر چه دوريم بماند آدرس بهار ج 16 صفحه 216 پيغمبر و يارانش شخصي بود به نام «ابورافع» اين توي خانه پيغمبر کار مي‏کرد پيغمبر خوابيده بود يک بار ديد يک مار دارد مي‏رود روي پيغمبر دويد مار را بکشد پيغمبر از خواب بيدار شد نخواست رسول خدا از خواب بيدار شود رفت پهلوي پيغمبر خوابيد که اگر مار آمد اين سپر ما بشود وقتي پهلوي پيغمبر خوابيد پيغمبر بيدار شد گفت چرا آمدي تنگ من خوابيدي گفت مار است پيغمبر ديد عجب اين آمده خودش را قرباني کند که مثلاً اگر مار آمد حضرت دست رافع را گرفت بردش مسجد فرمود هر کس مي‏خواهد يک اميري نگاهي کند اين است ابورافع کاتب امير امؤمنين (عليه السلام) بود فرزندانش هم از ياران اهل بيت بودند حالا مثلاً اين پيش کسوتهايي که ما داريم همين آقايي که توي نهضت سواد آموزي براي من چاي مي‏آورد چقدر من را دوستم دارد الان بهش بگو قرائتي مرد اِ يکي ديگر چطوري پيغمبر رفتار مي‏کرد که پيش خدمت حاضر بود جانش را فدا کند اين برخوردها اين رقمي بوده حالا هر چي فاصله گرفتيم بايد احساس کنيم از اسلام دور افتاده‏ايم آدرس اين معرجم رجال آية الله خويي جلد1 صفحه 176 صلواتي بفرستيد (صلوات حضار)
پسرخواندگي زيد براي پيامبر (ص)
پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) با جوانها: جواني بود به نام «زيدبن حادثه» اين برده بود به پيغمبر فروختند خوب پدرش آمد سراغ پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) گفت اين را به من بده اين است و گفت آقا اين بابايت است مدتهاي زيادي است دنبالت مي‏گفتند چون در چه شرايطي و جنگي و برد‏گي و دست به دست و خانه به خانه گشته حالا خانه پيغمبر پيدا شده پدرم گفت آقا اين بچه من است به منش بده گفت اختيار با خودش است به زيد گفت برو پهلوي بابايت ايشان گفت که نه من نمي‏روم چون بالاخره تو پيغمبر اسلامي بابام خط فکري‏اش کذا و کذا پيغمبر به احترامي که اين جوان پيغمبر را بر پدرش ترجيح داد گفت پس تو پسر من باش اين زيد شد پسر خوانده پيغمبر
نقش جوانان در حکومت پيامبر (ص)
يک جواني بود خيلي خوشگل بود (اين هم بابايش پولدار بود وقتي راه مي‏رفت همه دخترهاي مکه نگاهش مي‏کردند از بس خوش تيپ بود) به نام مصعب پدرش هم از آن پولدارهاي مکه بود توي همه فاميل اين تنهايي آمد مسلمان شد بابايش هم از خانه بيرونش کرد گفت کفش و لباس هر چي داري بريز بيرون حالا که مسلمان شدي هيچي بهت نمي‏دهم پک پلاسي دور خودش پيچيد آمد پهلوي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) ديد يک جوان زيبا شباهتي هم به خود پيغمبر داشت و لذا در احد هم که کشته شد همه گفتند پيغمبر کشته شد اين جوان هم بنيانگذار اسلام در مدينه شد يک چيزي را بايد داد يک چيزي را بايد گرفت خديجه مال کثير را داد خدا بهش فاطمه داد کثير بده کوثر بگير ابورافع جانش را فدايي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) کرد خودش نسلش از مسلمانان واقعي درآمدند «مصعب» نماينده پيغمبر هيئت اعزامي تبليغ به سوي مدينه و بنيان گذار يک جوان بود «اسامه» 18 سالش بود در آستانه رحلت فرمانده رحلت يک جوان 18 ساله شد و به همه پيرمردها خليفه اول خليفه دوم به همه پيرمردها گفت بايد برويد توي جبهه اسامه و حتي لعنت کرد کسي که از لشگر اسامه تخلف کند اسامه يک جوان 18ساله بود ولي پيغمبر بهش پست داد خود علي‏بن ابيطالب جوان بود30 سال از پيغمبر جوانتر بود اما پيغمبر چقدر بهش بها مي‏داد خدا رحمت کند آية الله آقاي احمدي ميانه‏اي را ايشان مي‏گفت يک روز حضرت علي آمد پهلوي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين پيشاني‏اش عرق کرده بود يک جوان 30 سال جوانتر بود پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نگاه کرد ديد پيشاني علي عرق کرده دست کشيد عرق پيشاني علي را گرفت گفت اين عرق علي بن ابيطالب (عليه السلام) است من براي تبرک به لباسم مي‏مالم چقدر مثلاً اين الان سکه مي‏دهند روي سکو نگه مي‏دارند اما اين تشکرات مثل يک ظرف بستني يک بار مصرف يک سال مصرف ده سال مصرف است گرچه ممکن است ماهواره هم نشان بدهد اما مي‏پرد تشکرات خدمات اين کارهايي که اسلام مي‏کند تشکرات ماندن است ما بايد جوائزمان هم جوائز معنوي باشد جعفر طيار بنيان گذار اسلام در جثه در آفريقا اون مسلمان بنيان گذار اسلام در آفريقا جعفر طيار بود برادر حضرت علي وقتي آمد پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود مي‏خواهم بهت هديه بدهم چي چي مي‏دهي حالا يک طلا گردنش کنيم. فرمود که نماز جعفر طيار بود حالا من نمي‏خواهم بگويم نماز هديه بدهيم در اون حد ما پيشکشمان را مثل هدايايي که مي‏دهيم هداياي يک بار مصرف نباشد بياييم بگوييم مثلاً آقا هر کس اين کار خير را بکند هر کس اين حرکت يعني يک کارهاي معنوي را هديه کنيم هداياي ما هدايايي نباشد که يک بار دو بار يک سال دو سال مصرف باشد و تمام بشود برود همين تشکري که شما مي‏کني شما وقتي يک نفر وارد شد هم مي‏توانيد کف بزنيد خوب يعني تشکر دستت درد نکند آخه کف را براي تشکر مي‏زنند هم مي‏توانند بگوييد براي سلامتي‏اش صلوات بفرستيد صلوات و کف هر دو تايش تشکر است منتهي صلوات ذکر خداست براي قيامت هم مي‏ماند کف از ايشان تشکر مي‏کنيد اما براي قيامتتان نمي‏ماند من نمي‏خواهم بگويم کف حرام است کف حلال حلال حلال خوب شد؟ از اينجا تا آسمان حلال اما بالاخره وقتي من باکف براي شما از شما تشکر مي‏کنم شما تشويق مي‏شويد اما براي قيامت من چيزي نمي‏ماند اما وقتي گفتم براي سلامتي ايشان که اين شيرين کاري را درآورد صلوات با صلوات از شما تشکر مي‏کنم و ذکر صلوات يک چيزي هم براي قيامتم مي‏ماند گوشواره که براي دخترم مي‏خرم خوب بگذار وقتي نماز را درست خواند بخر مي‏گويد آقا اگر يک صفحه قرآن بي غلط خواندي يک گوشواره برايت مي‏خرم از اين گوشواره استفاده قرآني بکنيم که اين دختر بماند اين چيزها را بايد يک کسي هم يک وقتي وزير بود توي جمهوري اسلامي الان وزير نيست اين را زمان شاه از ايشان شنيدم خيلي هم خوشم آمد گفت که پنج تومان دادم يه پسرم برود مدرسه زمان شاه خوب پنج تومان هم آن زمان يک پولي بود مي‏گفت پسرم رفت برود مدرسه دبيرستان توي راه يک فقيري ديد اين پول را داد به فقير ظهر که آمد گفت آقاجان اين پنج تومان که صبح به من دادي توي راه دادم به فقير گفتم آقا بيا بيا بيا آوردمش نشاندمش قرآن را باز کردم گفتم اين آيه قرآن است «من جاء بالحسنه فله عشرامثالها» هر کس کار خوب بکند خدا ده برابرش مي‏دهد مي‏خواهم چون توکار خوبي کردي 10 برابر پنج تومانش دادم اين پنج تومان که داد به اين پسر تا آخر عمر تفسير اين آيه توي ذهنش ماند ما بايد از اين رقمي بچه‏هايمان را تربيت کنيم (يک مرتبه حضرت توي جبهه بود پرچم را گرفت گفت بيابيا پرچم را داد به يک نفر ديگر حالا توي قرتقوقه جنگ يک کسي را عذل کرد يک کسي را نصب کرد گفتند يا رسول الله آخه وسط جنگ عذل و نصب مي‏کني فرمود وسط جنگ فهميدم او بيشتر قرآن بلد است پرچم را از اون گرفتم دادم به آن يعني وسط خيلي مهم است آقاي بروجردي همين طور که گريه مي‏کرد از لاي انگشتش اينها را هم مي‏ديد يک مرتبه ديد دو نفر از اينها کفششان پاره است صدا زد گفت دو نفر از اينها کفششان پاره است زود برايشان کفش بخر ضمن اينکه گريه مي‏کند حواسش جمع است اين جامعيت که انسان ما همين که درس داريم پدر و مادر را ول مي‏کنيم همين که نمي‏دانم با يکي رفيق مي‏شويم رفيق‏هاي قبلي فراموش مي‏شوند حديث داريم پست و مقام به قدري خطرناک است که اگر رفيقي داري به پست و مقامي رسيد اگر يک دهم رفاقت قبلي را حفظ کرد «ليس بصديق سوء» باز هم آدم بدي نيست يعني خطر پست که آدم وقتي به يک پست رسيد صد در صد رفيق‌هاي قبلي را فراموش مي‏کند حديث داريم اگر يک دهم رفاقت قبلي را حفظ کرد باز هم معلوم مي‏شود آدم خوبي است «ليس بصديق سوء».
پيامبر و خبرهاي غيبي
اما پيغمبر و اخبار غيبي: پيغمبر ما (صلّي الله عليه و آله و سلم) خبرهاي غيبي زياد داشت پيش بيني مي‏کرد آينده چي مي‏شود يک روز اباسفيان آمد پهلوي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) گفت مي‏خواهم از شما يک سئوالي بکنم حضرت فرمود خوب مي‏خواهي بگويم سئوالت چيه هنوز نگفته مي‏خواهي بگويم چيه از غيبت خبر بدهم که تو توي دلت چيه گفت بله گفت آمد از من سئوال کني که عمر من چقدر است من 63 سال عمر مي‏کنم يعني از عمر خودش خبر داد دوم ابن عباس مي‏گويد پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) در آستانه رحلت گريه خيلي کرد گفتند چرا گريه مي‏کني فرمود خيلي ظلم به اهل بيت من مي‏شود بعد به فاطمه فرمود فاطمه جان اول کسي که به من ملحق مي‏شوي تويي خوب اين خبر غيبي است يعني هنوز فاطمه سيلي نخورده گفت کي به من ملحق خواهد شد سوم خبر داد که ابوذر تو در ربذه از دنيا خواهي رفت از خبر غيبي است به عمار گفت «تقتلک الفئته الباغيه» اون گروه ستمگر در صفين تو را خواهند کشت به امير المؤمنين (عليه السلام) گفت «ستقاتل الناکثين و المارقين و الغاسطين» بعد از رحلت من تو با چه گروه‌هايي درگير خواهي شد خبر از صلح امام حسن (عليه السلام) داد خبر از قيام امام حسين (عليه السلام) داد درباره امام رضا (عليه السلام) فرمود «يستدفن بضعة مني بعرض خراسان» پاره تن من در چند قرن ديگر در خراسان دفن خواهد شد خيلي روايات داريم «سيأتي علي امتي»، «سياتي زمانه» آينده زماني خواهد آمد که چنين خواهد شد چنان خواهد شد به علي بن ابيطالب (عليه السلام) خبر داد که يا علي تو را در ماه رمضان شهيد خواهند کرد يک روز پيغمبر اسلام آخرهاي شعبان بود راجع به عظمت ماه رمضان خطبه خواند ماه رمضان چه ماهي چه ماهي است خوب مفصل خطبه شعبانيه فصل است خوب مردم نشسته بودند و علي بن ابيطالب (عليه السلام) پا شد گفت آقا بهترين کار توي ماه رمضان چيه فرمود «الورع التقوي» خوب نشست و پيغمبر گريه‏اش افتاد گفتند آقا سئوالي کرديم جوابي شنيديم گريه نداشت فرمود چرا در همين ماه رمضان که از من پرسيدي بهترين کار چيه توي همين ماه رمضان تو را شهيد خواهند کرد بعد گفت «اخي سلامة من ديني» آن وقتي که شهيد بشوم دينم سالم است؟ ما از کامپيوتر کلمه «اخي سلامة من ديني» را دکمه‏اش را زديم ديديم تا «اخي سلامة من ديني» توي تاريخ است سه تا هم حضرت علي است يعني سه بار حضرت علي (عليه السلام) از پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) پرسيد آيا وقتي شهيد مي‏شوم دين دارم يا بي دينم يعني دغدغه بي ديني مردن مهم است دغدغه و توجه به اينکه آرزوي اينکه با دين مردن سه مرتبه به پيغمبر من معمولاً توي ضحنم همين يک دفعه بود بعد ديدم نه سه بار پرسيده شده در سه مقطع که «اخي سلامة من ديني» يعني يکي از کارهاي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) اين بود که خبر از غيب مي‏داد.
آيات و روايات درباره علم غيب
خود قرآن اخبار غيبي زياد توش است بسياري از آيات قرآن هست که بعد از قرن‏ها معنايش روشن مي‏شود امير المؤمنين (عليه السلام)در نهج البلاغه بسياري از فرمايشاتي دارد که بعد از قرن‏ها روشن شد اين اولياء خدا و پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيت (عليهم السلام) با غيب هم منتهي اين غيب هم اينجا يک خورده توضيح بدهم يک صلوات بفرستيد (صلوات حضار) يک سه چهار دقيقه اينجا تيز گوش بدهيد يک خورده بحث فني است يعني بايد دقت کنيد تا... ما آيات و خواهش مي‏کنم اهل سنت هم زيادتر گوش بدهند آياتي و رواياتي داريم که علم غيب را جز خدا کسي نمي‏داند پس آيات قرآن و روايات داريم غيب مخصوص خداست «لاعلم الغيب الاهو» هيچ کس جز خدا نمي‏داند از طرفي هم يک آيات و رواياتي داريم که غيب را غير خدا نيز چي بگوييد مي‏داند کدامهايش درست است هم مي‏گوييم نمي‏داند هم مي‏گوييم مي‏داند شش ‏تا وجه جمع دارد. 1-چگونه جمع کنيم چگونه ميان دو دسته را جمع بندي کنيم جمع بندي بين اينها چه طوري کنيم شش رقم جمع بندي داريم.
1-هر کجا کمال است مي‏دانند هر کجا کمال نيست نمي‏دانند گاهي وقتها علم غيب داشتن کمال است گاهي هم کمال نيست خيلي جاها آدم علم غيب بداند کمال نيست مثل چي از غيب بدانم کمال نيست نخير مثل چي مثل آن شبي که حضرت علي (عليه السلام) جاي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) خوابيد که پيغمبر هجرت کرد خوب اگر حضرت علي علم غيب داشته باشد بداند که کسي کارش ندارد خوب من هم مي‏خوابم شما هم مي‏خوابي اينها هنر حضرت علي (عليه السلام) اين است که جاي پيغمبر بخوابد و نداند که بالاخره مي‏کشنش يا نمي‏کشنش اگر بدانيم که نمي‏کشند که همه ما علي مي‏شويم پس آنجايي که يک جايي که کمال است مي‏دانيم جايي که کمال نيست نمي‏دانيم اين يکي 2-گاهي مي‏دانند گاهي نمي‏دانند ائمه ما نوري دارند که با مراجعه به آن نور مثل شما 118 توي تلفن دارد که با مراجعه 118 و دفتر تلفن مي‏داني تلفن فلاني چند است بدون مراجعه به دفتر تلفن و تماس با 118 نمي‏داني يک عمودي از دوري است که اينها ائمه ما با توجه به آن نور مي‏دانستند و بدون توجه به آن نور نمي‏دانند اين هم دو تا 3-بعضي غيبها را مي‏دانند بعضي غيبها را نمي‏دانند در دعا داريم «وبحق علمک الذي استصدة به لنفسک» خدايا به حق آن علم غيبي که مخصوص خودت نگه داشتي يعني غيب هم چند رقم داريم بعضي غيبها را مثل اينکه من مي‏گويم خانه شما قالي هست هم مي‏گويي هست هم مي‏گويي نيست يک نوع قالي هست يک نوع قالي نيست شما ماشين داري بله هم ماشين دارم هم ندارم يک نوعش را دارم يک نوعش را ندارم يک علم غيبي است که مخصوص خداست آن را به هيچ کس نمي‏دهد به پيغمبرها نمي‏دهد به اولياءش هم نمي‏دهد يک سري غيبها است که مي‏داند مثل قرآن که مي‏گويد: «تلک من انباء الغيب نوحيها اليک» اين‏ها خبر غيبي بود که بهت داديم خبر غيبي بود بهت داديم يک سري غيبها را مي‏دهد يک سري غيبها را نمي دهد اين هم يکي يک معنايش اين است که آنجايي که مي‏گويد نمي‏دانم مستقلاً نمي‏دانند مستقلاً نمي‏دانند يعني از... اما با واسطه مي‏دانند با واسطه مي‏دانند مستقلاً نمي‏دانند مثل اين که مي‏گويند آقا خرم آباد نفت دارد يا ندارد هم مي‏شود گفت دارد هم ندارد نه زمينش نفت خيز نيست اما دارد از طريق لوله کشي دارد آقا بانک صادرات پول دارد يا ندارد مستقلاً کارخانه پول سازي ندارد چاپ پول ندارد اما از طريق بانک مرکزي دارد يعني آنجايي که مي‏گويد نمي‏دانند مخصوص خداست يعني هر کس علم غيب مخصوص خداست منتهي خدا مي‏تواند به اوليايش بدهد مثل اينکه مي‏گوييم نفت مال خوزستان است منتهي نفت خوزستان مي‏تواند به جاهاي ديگر هم صادر بشود اجمالاً پس دو رقم غيب داريم غيب‏هاي عادي غيبهاي استثنايي غيبهاي عادي را مي‏دانند غيبهاي استثنايي مخصوص خداست يک دوم گاهي مي‏دانند گاهي نمي‏دانند حديث داريم «قد نعبض عنا فلا نعلم» گاهي چراغ خاموش است نمي‏دانيم «قد يبسط عنا ولانعلم» گاهي چراغ روشن است مي‏دانيم مثل خود شما گاهي شعر خودت يادت است گاهي شاعر شعري هم که خودش ساخته فراموش مي‏کند ائمه ما گاهي «يبسط انما» گاهي باز مي‏شود برايشان مي‏بينند گاهي بسته مي‏شود ائمه ماعلم غيب دارند پيغمبر هم علم غيب دارد منتهي نه علم غيب مثل علم غيب خدا علم غيب خدا ذاتي است علم غيب خدا از خودش است علم اينها هديه‏اي است علم غيب خدا کامل و شامل است علم غيب اهل بيت به آن درجه نيست اينها حالا ما بحثمان تمام شد (انشاءالله در جلسه بعد مي‏رويم بازندگي اميرالمؤمنين آشنا شويم بعد با زندگي حضرت زهرا حدود هفت جلسه ما راجع به سيره پيغمبر صحبت کرديم يک چيز جلسه هم راجع به البته اين سيره‏هايي که گفتم مختصر گفتم مثلاً پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) توي جبهه‏ها را اصلاً مطرح نکردم سيره پيغمبر توي جبهه‏ها سيره پيغمبر در داوري سيره پيغمبر توي سفرها سيره پيغمبر توي عبادت اينها را نگفتيم چون مي‏خواستيم توي همه ماه رمضان همه سيره را بگوييم به حساب خيلي درهم پيچيديم اين گوشه‏اي از سيره پيغمبر را در هفت جلسه گفتيم انشاالله از فردا سيره امير المؤمنين را خواهيم گفت).
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد ما را با پيغمبر و اهل بيتش آشنا و توفيق پيروي از آنها مرحمت بفرما. (آمين)
قلب آقا امام زمان را از ما راضي بفرما. (آمين)
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»