1380/3/24 تفسير سوره حجرات- 8 بايگاني سالانه - 1380



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

آيه 2 و 3، سوره حجرات را تفسير مي‌کرديم آيه دوم که به مسلمانها مي‌گويد براي پيغمبر احترام قائل شويد، حريم را نشکنيد مقدسات را نشکنيد بعد آخر جمله فرمود: بي ادبي باعث مي‌شود کارهاي خوبتان از بين برود. اين پيام دارد، بي ادبي باعث مي‌شود که کارهاي خوب از بين برود. سوره حجرات آيه دوم ميفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ) حجرات(2)بلند نکنيد(أَصْواتَكُمْ) صوتتان را داد نزنيد، بلندتر از پيغمبر صحبت نکنيد بعد يه خورده صحبت مي‌کند و آخرش مي‌گويد، عملتان از بين مي‌رود.
جلسه قبل بحث اين بود که گاهي به خاطر يک عملي اعمال قبل از بين مي‌رود منتهي گفتيم چه چيزهايي در قرآن عمل را از بين مي‌برد همانطور که نارنجک ساختمان را خراب مي‌کند و گوگرد و کبريت قالي را از بين مي‌برد يه عمل، عمل را از بين مي‌برد و آن عمل نفاق است و شرک است و يکي هم بي ادبي است از اين نکته‌اي که در جلسه قبل نگفته‌ام بگويم. بي ادبي هم وزنِ کفر و شرک است. همانطور که شرک و کفر اعمال را از بين مي‌برد بي ادبي به رهبر آسماني هم اعمال خوب را از بين مي‌برد حالا، در اينجا من يکي، دو، سه نکته است من خدمتتان بگويم.
حبط و(تباه شدن) تباه شدن معناي حبط است در روايات. در روايات تباه شدن گاهي در مسائل عبادي است، گاهي در مسائل خانوادگي است، گاهي در مسائل اجتماعي است، که براي همه اينها حديث دارم، گاهي در مسائل رواني است، گاهي در مسائل سياسي است و غيره
اما در مسائل عبادي: از امام سؤال شد که مال يتيم خوردن بدتر است يا ترک نماز، فرمود:(چون مال يتيم خوردن از گناهان کبيره است، امام داشت گناهان بزرگ را مي‌شمرد که گناه بزرگ چيه، چيه و يکي هم فرمود: مال يتيم خوردن گناه کبيره است، گناه کبيره هم گناهي است که درباره آن وعده عذاب داده شده است. از امام پرسيد: ترک نماز مهمتر است يا مال يتيم؟ فرمود: ترک نماز مهمتر است و گناه ترک نماز بيشتر است. گفت پس چطور وقتي گناهان کبيره را مي‌شمردي مال يتيم خوردن را شمردي اما ترک نماز را نشمردي امام فرمود: چرا شمردم، گفت: کجا شمردي؟ امام فرمود: مگر نگفتم يکي از چيزهايي که گناهان کبيره کفر است، گفت: مگر ترک نماز کفر است؟ فرمود: خوب بله: (مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَد)مائده(5)، قرآن ميفرمايد: (مَنْ) يعني کسي که(يَكْفُرْ) کسي که کفران بورزد(يَكْفُرْ بِالْإيمانِ) به ايمانش کفرورزد(فَقَد حَبِطَ عَمَلُه)عملش حبط مي‌شود، تباه مي‌شود يعني ايمان دارد ولي ايمانش را با کفر از بين مي‌برد، گفت: خوب بله، بعد امام فرمود: ترک نماز از مصاديق همين آيه است.
ما روايات زيادي داريم که اگر کسي نمازش را بدون عذر نخواند نماز مي‌خوانده يه مرتبه رها کند اين هم کفران است. اين هم يک رقم کفر است ترک نماز خيلي مهم است، پس ببينيد يه آدم خيلي کار خوب کرده، به فقرا و به فاميلها، خدمات اجتماعي خدمات علمي، از تعهدش، از تخصصش، مالش، مقامش، خيلي کار کرده اما يه دفعه مي‌گويد ما ديگه نماز نمي‌خوانيم. همينکه مي‌گويد ما ديگه نماز نمي‌خوانيم تمام خدماتش از بين مي‌رود، درست مثل پاکتي که کلّي زحمت کشيد بهترين پاکت و بهترين نامه و مطالب را نوشته اما ميگه مي‌داني ما ديگه پشت اين پاکت را تمبر نمي‌چسبانيم هيچي نچسباني پاکت به مقصد نمي‌رسد. بهترين رانندگي‌ها را ياد مي‌گيري، بهترين ماشين‌ها را هم مي‌خري، بهترين اتوبانها هم حرکت مي‌کني اما ميگه مي‌داني ما گواهينامه رانندگي را با خود نمي‌بريم، پليس جلو راهت را مي‌گيرد با همه خوبيها که داري، قشنگي و سلامتي و خوبي و که ماشينت دارد، بسياري از ماشينها رد مي‌شوند ولي ماشين سوپر دولوکس شما تو جاده مي‌ماند، نماز مثل تمبر است، نچسبانيم پاکت نمي‌رسد به مقصد، نماز مثل گواهينامه رانندگي است، دست کسي گواهينامه رانندگي نباشدنمي گذارد رد شود.
در مسائل خانوادگي، اگر همسري به همسرش بگويد که از توشوهر خيري نديدم، ما که از توزن خيري نديديم، حديث داريم، حديث در کتاب «من لايحضر»است مي‌گويد: اگر همسري به همسرش بگويد: من که از تو هيچ خيري نديدم همه عبادتهايش از بين مي‌رود.
خانمي سالي دو، سه ليتر گريه مي‌کند، همه روضه‌ها هم مي‌رود، زيارت عاشورا هم مي‌رود نمي‌دونم جمکران مي‌رود، مشهد مي‌رود، قم مي‌رود، حضرت عبدالعظيم مي‌رود، عمره مي‌رود، از آن حاج خانمهاي هشت آتيشه، اما در عين حال يک مرتبه به شوهرش مي‌گويد که: ما که از تو شوهر خيري نديديم، همينکه اين کلمه را اين خانم به شوهرش بگويد تمام عبادتهايش مي‌رود روي هوا، کبريِتي است که مي‌زند، و شوهر هم اگر به زنش بگويد، شوهر هم هزار تا کار خير مي‌کند نمي‌دونم وام مي‌دهد، صدقه مي‌دهد، مکه مي‌رود، جهازيه مي‌دهدبه دخترها، پسر داماد مي‌کند، اما به خانمش مي‌گويدتو خانم هم به درد نمي‌خوري، اگر زن وشوهربه هم نيش بزنند. حديث داريم نماز هيچ کدام قبول نيست، اگر زن وشوهر به همديگر نيش بزنند اين کلمه را بگويند، نارنجکي است که عبادتهايشان مي‌رود روي هوا.
در مسائل اجتماعي: خداوند رحمت کند دکتر بهشتي وهمسرش را، همسر ايشان تشريف آوردند منزل ما، به خانم بنده اين را گفتند: که ما بامرحوم بهشتي آلمان بوديم، زن مؤمني، زن مسلماني در آلمان، اين زن در آلمان از دنيا رفت، زن مسلمان را بايد زن مسلمان غسل بدهد، آنجا در آلمان هيچ مسلماني حاضر نشدمرده را بشويدمرحوم بهشتي، شهيد مظلوم مرده را گذاشت توي سردخانه، سه روز کارهايش را تعطيل کردتوي خانه نشست با خامش صحبت کردکه وظيفه شخص همه‌اش کنفرانس وسخنراني نيست وظيفه شرعي همه‌اش ماهواره واينترنت و نمي‌دونم کلاس وائيدئولوژي، جهان بيني نيست وظيفه شرعي همه‌اش مقاله وکارهاي سياسي اجتماعي نيست گاهي وظيفه شرعي اين است که يک مسلماني که مرده است بشوردش، الان کسي قبول نکرده شما، خانم بهشتي مي‌گفت من مي‌ترسم، من در عمرم اين کاررا نکرده‌ام، ترس ندارد، طشت را آوردمثل يک عروسک آورد يادداد که چگونه مرده را بشويد، بعد عبادتش را گفت، ثوابش را گفت، سه روز مرحوم دکتر بهشتي همه کارهايش را تعطيل کرد، تا زنش را آماده کردتا اين حکم خدا را انجام دهد. اين کار مهمي است.
گاهي انسان وظيفه شرعي‌اش است، آقا بنده فوق ليسانس هستم آقا باش، چيزي نيست که، حالا مثلا"فوق ليسانسي که چي شده دو سه تا کتاب خوانده فوق ليسانس شده مگه دو سه تا کتاب هم سواد است، دنيايي که کتابخانه‌هايي دارد که صدهزار تا کتاب دارد، شما دويست تا خوانده‌اي در دنياي ما ليسانس و فوق ليسانس پزي نيست ديپلم که ديگر هيچي.
بنده من يک بار ديگر هم اين را گفتم: بنده مي‌بينم در جاده ماشين توي گِل فرو رفته مي‌خواهند بکشند بيرون زنجير نيست من همانجا بايد عمامه‌ام را باز کنم، جون داشته باشدعمامه من به جاي طناب ماشين را از گِل بکشم بيرون، اون کار من از يه عمري عمامه من ثوابش بيشتر است کي گفته شما بايد حجت الاسلام والمسلمين باشي، فعلا" عمامه‌ات را باز کن، طنابش کن مشکل را حل کنيم گاهي انسان بايد خودش را به آب وآتش بزند، گاهي انسان بايد فرش خانه‌اش را بفروشد، گاهي بايد نعره بکشد، گاهي بايد داد بزند، گاهي بايد مشت بزند، نعره بکشد، اينکه انسان بگويد که ما. . .
به هر حال، دکتر بهشتي، دکتر است، هم مجتهد بود وهم دکتر بود، هم استاد دانشگاه بود. استاد حوزه بود، چهار زبان بلد بود، سياسي بود متفکر بود، مصلح بود، خيلي کمال داشت، هم او و هم خيلي از آنها که در هفتاد و دو تن شهيد شدند رحمت خدا بر همه آنها، ولي يه زماني آدم بايد همه را وِل کند.
پيغمبر فرمود: هر کس مرده‌اي را بشورد و حفظ امانت کند به عدد هر مويي که از زير دستش رد مي‌شوند خداوند ثواب يک بنده آزادکردن را به او مي‌دهد، به شرطي که امانت را مراعات کند. پرسيدند: که مرده ديگه امانت چيه؟ فرمود: اگر عيبي ديد نگويد، عيبهايش را بپوشاند. اگر حفظ آبروي مرده اينقدر ثواب دارد، حفظ آبروي زنده چقدر ثواب دارد، چرا ما در جامعه آبروي مردم را مي‌ريزيم. روايت در وسائل ج دوّم صفحه 427.
مسائل رواني: گاهي وقتها حديث داريم که امام صادق عليه السلام فرمود: (مَنْ شَكَّ أَوْ ظَنَّ) سائل‏الشيعةج27ص156 هركس شکي دارد يا گماني دارد.(فَأَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا)روي همان گمان خودش مي‌ايستد(فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه)اين هم از بين مي‌رود يه خانمي شک مي‌کند نسبت به شوهرش مي‌گويد: فکر مي‌کنم شوهر من يه همچنين کاره‌اي است. روي حساب فکرش قفل مي‌کند همان، حتماٌ اين عيب را دارد، تمام عبادتها از بين مي‌رود يا شوهري نسبت به زنش، فرق نمي‌کند.
شما چه حقّي داري به خيال يک خوابي که ديده‌اي. يکي از رفقاي ما مي‌گفت: زنِ من خواب ديده که من يه زن ديگه گرفته‌ام، الآن شش ماه است که با ما قهر است، گفتم من چه خاکي به سرم کنم تو خواب ديده‌اي، يا يه کسي زنگ زده که مي‌داني فلاني همچنين است، يا يه کسي يه نامه مي‌فرستد، حالا دوست يا دشمن، بي غرض يا با غرض، خواب مي‌بيند يا فال حافظ مي‌بيند، يا خيال مي‌کند يه چيزي، به يه دليلي بابا وقتي، به گمانم، شما حق نداري طبق گمانت نظام را بهم بريزي.
(مَنْ شَكَّ) اگر کسي درباره مسلماني شک کند، (أَوْ ظَنَّ) يا گمان کند.(فَأَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا)بر هما شک و گمانش بايستد. مقاومت کند(فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه) آن هم عملش از بين مي‌رود.
و اما سياسي: امام باقر عليه السلام درباره اين آيه(مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه) فرمود: ايمان در درون علي ابن ابيطالب است،(مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ) يعني کسي که به ولايت علي بن ابيطالب کفر بورزد، خيلي عبادت مي‌کند اما علي را دوست ندارد اميرالمؤمنين را دوست ندارد، اين هم کارهايش ارزش ندارد.
برويم سراغ آيه بعد، آيه سوم از سوره حجرات: (إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ)حجرات(3) يک صلواتي بفرستيد.
آيه سوّم: (إِنَّ الَّذينَ) بدرستيکه کسانيکه(يَغُضُّونَ) آرام مي‌کنند(أَصْواتَهُم) صدايشان را(عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ) نزد رسول الله آرام حرف مي‌زنند يعني مراعات ادب مي‌کنند، (أُولئِكَ الَّذينَ) اينها هستند کسانيکه(امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) امتحان کرده قلب اينها را امتحان کرده براي تقوي(لِلتَّقْوى‏)(لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ) براي اينها مغفرت و بخشش خدا براي اينها است(وَ أَجْرٌ عَظيمٌ) اجر و پاداش بزرگي براي اينهاست. در آيه دوّم فرمود: مسلمانها پهلوي پيامبر داد نزنيد، داد زدن بي ادبي است، و بي ادبي باعث تباه شدن عمل است اين آيه دو، اون آيه انتقاد کرد از داد زدن، اين آيه ستايش مي‌کند از آدمهاي مؤدب مي‌گويد: (إِنَّ الَّذينَ) کسانيکه(يَغُضُّونَ) « غضّ » يعني آوردن از بالا به سمت پائين مي‌گويند « غضّ بصر » يعني نگاهت خورد، چشمت را بکش پائين، به نامحرم نگاه کردي وقتي نگاه کردي ديگه خيره نشو، چشمت را بکش پائين، کسانيکه « غصّ » يعني از بالا به پائين، صدا را بياوري پائين، چشم بياوري پائين، کسانيکه چشمشان، را بيارن پائين، صدايشان را آهسته کنند پهلوي پيغمبر اينها را خدا امتحان کرده دلشان را براي تقوا، يعني خداوند اينها را قلبشان را امتحان کرده برايشان اجراست.
در اينجا هم چند نکته است خدمتتان بگويم:
1_ اگر در تعليم و تربيت از بدها مي‌گوئي از خوبها هم بگو. همينطور که انتقاد کردي از داد زدن ستايش کن از ادب، از بي ادبي انتقاد کردي از با ادبي هم، اين از امتيازات قرآن است، دنيا اينطور نيست، دنيا اگر تصادف کردي جريمه مي‌کند ولي اگر تصادف نکردي چيزي بِهِت نمي‌دهد، ما بايد يه جوري باشيم که اگر از بد انتقاد مي‌کنيم از خوب هم ستايش کنيم.
2- ادب نشانه تقواست: کساني که ادب دارند(قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى) ادب نشانه تقواست. کسانيکه صدايشان را آرام مي‌کنند دلشان تقوا دارد، ادب نشانه تقواست. کمال وقتي ارزش دارد که هميشه باشد.(يَغُضُّونَ)يعني صدايشان را پائين مي‌آورند.
گاهي وقتها يه کسي يک لحظه آدم خوبي مي‌شود يک روز مؤدب مي‌شود يک هفته مؤدب مي‌شود، مثل آنهايي که مي‌خواهند دختر مردم را گول بزنيد، يک هفته مي‌گويد بله بنده تحصيلاتم چنين است پدرم چنين، من چنان است، نمي‌دونم پول خرج مي‌کند ولخرجي مي‌کند ولي بعدش معلوم مي‌شود خانه‌اش قرضي است، پول هم ندارد، سواد هم ندارد، هنر هم ندارد. يعني گاهي وقتها انسان براي گول زدن يک ژستي مي‌گيرد که من کمال دارم. فاميل دارم. اخلاق دارم، ادب دارم، سخاوت دارم بعد معلوم مي‌شود.(يَغُضُّونَ)از نظر ادبيات عرب فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار مي‌کند يعني بايد هميشه اينکارش باشد، (يَغُضُّونَ) يعني هميشه، کسانيکه ادب جزء ذاتشان است.
4- ظاهر آراسته زمينه اصلاح دروني است. اگر ظاهرتان آراسته شد يعني اگر در ظاهر صدايتان آمد پائين معلوم مي‌شود در باطن قلبتان هم تقوا دارد. حالا دو، سه نمونه بگويم و بحثم را جمع کنم.
دو نفر خلاف کردند يکي ابليس و يکي هم حضرت آدم، خداوند گفت سجده کنيد همه سجده کردند، ابليس سجده نکرد خلاف کرد و از طرفي هم حضرت آدم هم خلاف کرد، گفتند اين گياه را نخور، خورد، پس به آدم گفتند نخور، خورد و ابليس گفتند: سجده کن، سجده نکرد، چطور آدم پيغمبر شد و ابليس شيطان شد براي اينکه آدم ادب داشت وقتي خلاف کرد گفت: خدايا من معذرت مي‌خواهم، عذرخواهي کرد، با ادب عذرخواهي کرد ولي شيطان پُرروگري كرد، گفتند: چرا سجده نکردي گفت: دلم نمي‌خواست من از او بهترم اصلاٌ حرف تو بيخود بود، نعوذ بالله(خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ)ص(76)نژاد من آتش و نژاد او گِل است، آتش بر گِل بهتر است. پس ببينيد دو نفر خلاف کردند خلافکار باادب مي‌شود پيغمبر، خلافکار بي ادب مي‌شود شيطان اين مهم است خيلي مهم است.
تو جامعه ما ادب کم رنگ شده، حالا من يه چيزي مي‌پرسم شماها توي دلتان جواب بدهيد، به زبان جواب ندهيد مي‌ترسم به زبان جواب دهيد رودربايستي کنيد الآن دبستاني‌هاي ما ادبشان بيش از راهنمايي هاست نسبت به معلم و راهنمايي‌هاي ما ادبشان بيش از دبيرستاني هاست يعني يه جوري است که دخترهاي کوچولو ادبشان نسبت به مادر بيشتر است، چرا جامعه ما بايد يه جوري باشد که همينکه نسل رشد پيدا کرد از نظر علمي، جسارت هم پيدا مي‌کند، ما بايد هر چه باسوادتر مي‌شويم ادبمان هم بيشتر باشد.
از امام سجاد عليه السلام برايتان بگويم امام سجاد عليه السلام مي‌گويد: خدايا هر چه تو جامعه عزيزتر مي‌شوم ادبم بيشتر شود. خدايا در ميان مردم هر چه درجه من مي‌رود بالا تواضعم بيشتر شود.
آخرين حرفم: حرّ جزء لشگر بود، ادب کرد به امام حسين عليه السلام گفت: مادرت زهراست به خاطر مادرت من حرف نمي‌زنم بعد هم که امام حسين عليه السلام ايستاد نماز بخواند حر هم پشت سر امام عليه السلام نماز خواند به خاطر اين دو عملش يکي به امام حسين عليه السلام اقتدا کرد گرچه جزء لشگر يزيد بود ولي امام حسين عليه السلام را عادل مي‌دانست هم به امام حسين عليه السلام اقتدا کرد هم گفت مادرت زهراست من براي شما حريم قائلم. . . ، جزء خوارج شد و به درک واصل شد.
گاهي يک کلمه بي ادبي و جسارت کردن به خصوص اگر کسي جسارت کند به پدرش بالاتر از پدر به مادر، به استاد، مواظب باشيم جسارت نکنيم، حريم و حيا، قرآن تعريف مي‌کند مي‌گويد آنها که نسبت به پيغمبر ادب دارند،(امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى) آنها که بي ادب هستند اعمالشان حبط مي‌شود. ادب، ادب، ادب ...
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.