1380/4/21 تفسير سوره حجرات - 12 بايگاني سالانه - 1380



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

اي کسانيکه ايمان آورده‌ايد هر خبري را گوش ندهيد، اين جلسه قبل بود. در اين جلسه مي خواهيم راههاي تحقيق پس موضوع بحثمان راههاي تحقيق است: تفسير آيه سوره حجرات آيه(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) حجرات(6)
(فَتَبَيَّنُوا) تحقيق کنيد، در اين جلسه مي خواهيم راههاي تحقيق را بگوئيم. راههاي شناخت، راههاي شناسائي
1- مراجعه به اسناد کتبي:
يکي از راههاي تحقيق اين است پيغمبر آمد گفت من پيغمبرم بعد خوب يک عده گفتند: ما از کجا بفهميم که تو پيغمبري؟ گفت: بابا(النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ)الاعراف(157)من همان پيغمبر درس نخوانده اي هستم که(يَجِدُونَهُ)مي يابيد نام مرا(مَكْتُوباً)مکتوب يعني چي: نوشته شده عِنْدَهُمْ(فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ) شما اگر به اسناد کتبي مراجعه کنيد نام و نشان « محمّد » در تورات و انجيل هست، اللّهم صل علي محمد و آل محمد.
خوب حالا، من يه چيزي مي خواهم بگويم يه خورده فنّي است، اگر تيز باشيد گير مي آوريد يعني ياد مي گيريد تيز باشيد ياد نمي گيريد پاسخ يه سؤال را مي خواهم بدهم مواظب باشيد انشاءالله من بتوانم با يک بيان آساني اين را بگويم.
اگر يهودي آمد گفت: شما مي گوئيد نام پيامبر(محمد صل الله عليه و آله و سلم) در تورات هست خوب اين تورات کو نام پيامبر، شما هم از اول تورات تا آخر مي خواني مي بيني نام پيغمبر نيست، مي گويد پس شما مسلمانها دروغ گفته چون شما مي گوئيد:(مَكْتُوباً فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ)اين تورات است که در آن نيست ف شما چه جوابي مي دهي، مي گوئيم بوده اول تورات را عوض کرده‌ايد(جواب يکي از حضّار) بوده حالا برداشته‌اند، دست کاري شده، تحريف شده، مي گويد: به چه دليل، تا گفت: به چه دليل شما اينجا مي ماني، دليلش را من مي خواهم براي شما بگويم: و آن اينکه:
اگر نام پيامبر نبود همان زماني که پيامبر صل الله عليه و آله و سلم گفت: نام من در تورات هست. اگر نبود فوري مي گفتند بيا، بيا، بيا، نيست و آبروي پيامبر را پهلوي مسلمانها مي ريختند و ديگه اين همه جنگ و جفا هم نبود اينکه يهودي‌ها بارها با مسلمانها جنگ کردند و تورات را نشان ندادند از همين نشان ندادن پيداست که نام بوده، يک مثال بزنم: بنده مي‌ايم مي گويم نصف خانه شما مالِ من است اسم من توي سند خانه هست، شما شروع مي کنيد با من درگيري، داد و بيداد و درگيري، پول، جزيه، حوادث، هر کس نگاه کند مي گويد معلوم مي شود که قرائتي راست مي گويد: چون اگر نام قرائتي تو سند خانه ايشان نبود فوري مي رفت، مي گفت اين سند نام ايشان نيست اينهمه هم جنگ و دعوا، همين که يهودي‌ها جنگ و دعوا کردند و تورات و پيش نياوردند ما مي فهميم نام بوده، پس سند کتبي.
2 - راجعه به افراد موثق:
قرآن مي فرمايد: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر)نحل(43)
سند کتبي همين بود که خواندم، مي گويد:(مَكْتُوباً فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ)يه کسي که مي خواهد ببيند چه جور است از نامه هايي که نوشته، از کتابهايي که نوشته، از باقيِ خبرهايي که داده،
افرا موثق، دو مراجعه به افراد موثق و دانشمند، قرآن در اين زمينه مي گويد:(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)که راجع به اين من يه وقت در تلويزيون مفصل صحبت کردم که ده، دوازده نکته اين آيه دارد، گفتم:(أَهْلَ الذِّكْرِ) از آنکه متذکّر است بپرسيد از دانشمندان بپرسيد،
پس، يک: مراجعه به متب، دو: مراجعه به دانشمندان،
3- دو شاهد عادل: - مراجعه به دو شاهد عادل
که در قرآن در خيلي از کارها مي گويد:(ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ)مائده(95)ما نمي دانيم کي راست مي گويد کي دروغ، اين دو نفر شاهدند که خبر من درست است.
4- بررسي شخصي: ارزيابي از طريق جمع آوري قرائن: گاهي دو نفر کتک کاري مي کنند به هم چاقو مي کشند با بدن خونين مي روند کلانتري، خوب، رئيس کلانتري نمي داند کي اول زده کي دوم زده، کي دفاع کرده کي هجوم کرده، حمله با کي بوده، دفاع از کي بوده، مي گويد بيائيد بنشينيد ببينم که: اول که جنابعالي شما اسم، بعد مي گويد کجا دعوا کرديد، بعد مي گويد: با چي دعوا کرديد، بعد مي گويد: با کي‌ها بوديد، بعد مي‌ايد مي گويد که: چه گفتيد، چه گفته شد، چه عمل شد، يه مشت از اين سؤالها را مي کند از جمع آوري اين سؤال مي فهمد که طرف، هدف چه بوده با چه هدفي؟ با چه وسيله اي، يه وقت مي گويد آقا من با پاشنه کش دعوا کردم و يه وقت مي گويد با چاقو، فرق مي کند پاشنه کش و چاقو، يه وقت مي گويد: با کي مي گويد با پسرعموها و پسرخاله‌ها، معلوم مي شود يه باندي بوده‌اند مي خواستند طرف را بزنند، يه وقت مي گويد: يه نفر سبزواري بود يه نفر جهرمي، يه نفر مراغه اي بود و يه نفر هم نمي دونم فرض کنيد برازجان بود يک نفر هم نمي دونم فرض کنيد که يزد بود هر کس از يه جايي بود، معلوم مي شود اينها توطئه نبوده و اگر همه پسر عموها و پسرخاله‌ها بودند با کي بود، از با کي چند درصد مي فهمد، از چه گفت چند درصد مي فهمد با چه هدفي بود، چند درصد مي فهمد، وسيله پاشنه کش بود يا چاقو، با کي‌ها بود، با چي بود، کجا بود اين آقا کي بود، يه وقت مي بيني اين آقا اصلاً چاقوکشِ حرفه اي است(خنده حضّار) از همان نفر اول آدم مي فهمد که اين خودش است، بعضي‌ها اين کاره نيست اين بنده خدا در فشاري قرار گرفته که دست به کتک کاري گرفته و الّا ايشان آدم جنگ طلبي نيست. کي بود صدام بو. د، بله اين اصلاً در ذاتش هجوم است هيچ کس هم نباشد داماد خود را مي کشد(خنده حضّار) به هر حال شد ايران نشد کويت نشد کردها نشد دامادش، پس ذات چه ذاتي است، کيه، کجاست؟ ما الآن پيامبر(صل الله عليه و آله و سلم) را اينجوري مي توانيم بشناسيم کي ب. ود؟ امين بود، دوست و دشمن مي گفتند: محمد اممين، کجا بود؟ مرکز بت، عليه بت، خيلي مهمّ است که يه کسي مرکز بت عليه بت بگويد. کسي برود وسط رشت بگويد مرگ بر برنج(خنده حضّار) اونجا مرکز برنج است. مرکز بت بگويد مرگ بر بُت اين خيلي، ببينيد کي بود؟ « امين » بود، آدمِ سالمي بود، مرکز بت بود با چه وسيله اي بود؟ با حق بود، هيچ وقت نمي خواست با باطل پيش برود، حتي پيامبر ما صل الله عليه و آله و سلم يک بچه کوچولو داشت از دنيا رفت، آن شبي که از دنيا، اين شهاب هست سنگهاي آسماني که پَرت مي شود، جرقه مي شود « شهاب » دو سه شهاب پيدا شد، مردم گفتند: به به پيامبر ما آنقدر مهم است که بچه کوچولوي او هم که مي ميرد ستاره هاي آسمان به هم مي ريزد، فوري حضرت فرمود: بيائيد مسجد رفت بالاي منبر و گفت: پسرِ من با بقيه پسرها فرق نمي کند، کرات آسماني به خاطر کسي تغيير نمي کند. حالا اگر پيامبر ما يه آدم دکانداري بود(العياذ بالله) ساکت خوب است خوب است مردم حاليشون نيست باريک الله يعني حاضر نبود به خاطر عظمت خودش، مردم به انحراف بيافتند، با چه با حق حاضر نبود سَرِ مردم کلاه بگذارد و مردم خرافه گرا شوند چه خبر است که خودش بزرگ شود.
آخه بعضي از آدمها، با کي يا بود، خديجه زني بود که هيچ گول نخورد بهترين، يعني پولدارترين، مشهورترين خواستگارها آمد گفت: تو به دردِ من نمي خوري، اما پيغمبر يک جوان يتيم، فقير، پيامبرِ يتيم و فقير را پذيرفت، اشراف و پولدارها و مشهورترين منطقه را نپذيرفت، خديجه زنِ با کمالي بود، علي بن ابيطالب، با کي؟ با علي و خديجه، چه گفت؟ قرآن، چه عمل کرد؟ هر چه عمل کرد به گفته هايش عمل کرد، يک نقطه ضعف، در چي عمل کرد، در چه مسئله اي در بهداشت؟ در عبادت؟ در تقوا؟ عمل پيامبر چه هدفي داشت؟ بنابر اين ما يکي از راههاي شناخت، سؤالات و جمع آوري قرائن، کي بود، کجا بود، اين قرائن را باهم جمع مي کنيم شناسايي پيدا مي کنيم. حالا يه کسي خبر آورده، اين خبر را از کجا نقل کردي؟ منشأ خبرش چي بوده؟ گاهي وقتها يه دلارهايي را خرج مي کنند براي خبرسازي. کارخانه خبرسازي ما دايم، اصلاً خبر توليد مي کند توهين جمهوريِ اسلامي چقدر خبر دروغ پخش شد و چقدر آبروي خوبها را ريختند، يه چيزهايي که اصلش بابا آدم تحقيق مي کند، مردم هم اگر بفهمند دختر و پسر ما و بچه هاي ما ساده هستند و امت ما زود يه خبرِ دهن به دهن مي گويند: سريع آبروي يه کسي را مي ريزند، سه شنبه تصميم مي گيرند تا چهارشنبه آبروش ريخته، ديگه چي:
5 - هماهنگيِ خبر با اخبار ديگر: گاهي وقتها نمي دانيم اين خبر راست است يا نه، حساب کنيد اين خبر با آن خبرهايش مي خورد يا نه، اين خبر به اون خبرهايش مي خورد يا نه، تضادّي نيست، چون آدمِ دروغگو کم حافظه است. يه قصه من يه وقتي چند سال پيش من در تلويزيون گفتم: ناصر الدين شاه ما رمضان افطاري مي داد به علماي تهران، يه سال چون غلطي کرد علما تصميم گرفتند افطاري را نروند، دربار مي خواست اين افطاري را عملي کند، به شاه نگويد که آقايان و علما با شما بد هستند گفت: حالا دو، سه تا شيخ و آخوندي پيدا مي کنيم، يه افطاري مي دهيم و گزارش مي دهيم که اعليحضرت ما افطاري را داديم بالاخره يک مشت آدمِ رنگ و وارنگ پيدا کرد و دنبال يک آيه الله مي گشت، سرچشمه تهران، يه خربزه فروشي بود که ريشهاي سفيدي داشت پيرمرد اين به درد آيت اللهي مي خورد رفت گفت آقا روزي چقدر درآمد داري گفت، گفت من ده برابر به تو مي دهم امشب بيا پيش ما و فقط يک ساعت يک لباس بپوش، گفت: باشد، او را برد و يک لباس آيت اللهي به او پوشانيد و گفت هيچي نگو فقط افطار کن و برو فقط ما مي خواهيم يه گزارش رد کنيم افطاري که تمام شد، گفتند: الحمدالله مراسم افطاري برقرار شد و علماي تهران آمدند افطاري خوردند و رفتند گفت باشند من يه سلام و عليکي بکنم بعد از افطار من ملاقاتي، گفتند اجازه بدهيد بروند منبر و مسجد و روضه دارند گفت نه بنشينيد هيچي ناصر الدين شاه آمد و قيافه‌ها را ديد و خوب بعد از افطار بود خربزه بود تا رفت خربزه بخورد ديد خربزه بيمزه است ناصرالدين شاه گفت: علماي بزرگ من معذرت مي خواهم که اين خربزه خوب نيست مثل اينکه نرفته‌اند خربزه خوب تهيه کنند، يک مرتبه آيت الله گفت: بيائيد دکان خودم(خنده حضّار) يعني: همه چيز لو رفت، دکان خودم يعني نمي شود يه چيزي، دروغ هيچ وقت نمي ماند، کاهو بکاري هِي بگويي اسفناج، اسفناج، بالاخره وقتي برگش در آمد مي شود کاهو. مي گويند يه کسي جگر بو مي داد گربه‌ها جمع شدند(و شعارش را عوض کرد و گفت: بلال، بلال، ذرتِ بلال. اين خوب مثلاً هي بگو بلال اين گربه‌ها اينجا چه مي کنند اينجا گربه‌ها که براي بالا جمع نمي شوند که،(خنده حضّار) يعني با گفتن بلال گربه‌ها را چکار مي کني، وقتي برگ کاهو سبز شد معلوم مي شود کاهو کاشته اي، حالا هِي شعار بده اسفناج، آيا اين حرفها با حرف ديگران موافق است؟ گاهي هم بايد بازرسِ ويژه فرستاد براي تحقيق، همين وليدي که آمد گفت مردم منطقه مي خواهند دعوا کنند، حضرت يک بازرس فرستاد و لذا بازرسي ويژه داريم، در عربي بازرسي را مي گويند: عين، عين يعني چشم، عين من است يعني چَم من است يعني او خبر به من مي دهداميرالمؤمنين در نهج البلاغه، مي فرمايد: آن چشمي که من در مغرب دارم به من خبر داده، يا گزارشات مردمي مردم به من اطلاع داده‌اند:
6- پس گاهي هم بازرس ويژه
7- سابقه کار:
کهع اين ديگه هم از اين خبرها را آورده يا خبر اولش مي باشد.
پس ببينيد بازرس، سابقه، اينها راههاي شناسايي است، يه بار حرفهايم را جمع کنم، آنها که دير تلويزيون را روشن کرده‌اند مي گويند اين شيخ چي چي مي گويد،
بسم الله الرحمن الرحيم: يکي از مفاسد اجتماعي اين است که جامعه وقتي افرادش ساده هستند، يه شايعه و دروغي را يه افراد فاسقي پخش مي کنند با اين پخش اخبار وِلوِله مي اندازند قرآن مي گويد: براي اينکه جامعه بيمه شود. اگر فاسقي خبر آورد تحقيق کنيد، آيه 6 سوره حجرات اين است: اگر فاسقي براي شما خبر آورد، تحقيق کنيد، اين جلسه قبل بود در اين جلسه راههاي تحقيق اين است اسناد کتبي، افراد دانشمند، دو شاهد عادل، ارزيابي از طريق جمع آوري خبرها، اين خبر با خبرهاي ديگر چطور است، بازرس ويژه، سابقه کار لإ اْنها نمونه‌هاي بازرسي، حالا
اين آيه را بخوانيد، يک، دو، سه صبر کنيد هر کلمه اي را دست مي گذارم بخوانيد(همخواني حضّار) خوب نخوانديد انصافاً، ببينيد آيه سه سطري را هر ايراني حفظ کند، گوش بدهيد، گوش بدهيد(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا)اي کساني که ايمان داريد،(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)اگر يک آدمي مي آمد که عادل نيست، فاسق است. اگر خبري را آورد زود باور نباشيد، حالا زود باور نبودن تو جامعه ما افراد، باورهاي مردم ريشه هايي دارد، اين ريشه هاي باورها را هم برايتان بگويم،
باورهاي نابجا: 5، 6 دقيقه بگويم و تمامش کنم، باورهاي نابجايه وقت يه کسي يه چيزي را باور دارد روي حساب مدّ:
1- تقليد نابجا: شما چون نوجوان هستند همه دخترها و پسرها پاي تلويزيون گوش بدهند ما چهار رقم تقليد داريم، اصلاً تقليد يعني چه؟ تقليد از قلاّده، يعني من کارم را به گردن ايشان بيناندازم بگويم ايشان گفته اين قرص را بخور اين آمپول را بزن، ايشان گفته اين راه را برو، دنبال روي، کار را به گردن فلاني انداختن، ما چهار رقم تقليد داريم، تقليد چهار رقم است يه وقت:
1- عالم از عالم است
يه وقت 2 - تقليد جاهل از جاهل است
3- عالم از جاهل
4- جاهل از عالم خيلي خوب تقليد عالم از عالم درست نيست، جاهل از جاهل درست نيست، عالم از جاهل درست نيست، اين درست است تقليد اين است، تقليد نابجا ان سه رقم تقليد است. به بت پرستها مي گفتند: چرا بت مي پرستيد؟ مي گفت بابامان بت مي پرستيده ما هم مي پرستيم اين تقليد غلط است. باورهاي نابجا، تقليد نابجا
2- عادات، پيروي از عادات و رسوم اين هر کار غلطي است، عادت ما رسم ما اين است خيلي از عادات و رسوم غلط است، پايش به جايي بند نيست، تقليد از نياکان
3- تقليد از خيالات: والّا من فکر مي کنم، خيال من است، خيال و پندار غلط است
4- شايعات: غلط است.
5- پيش گويي: والّا يه کس همچين گفته، پيشکويي، افرادي هستند پيشگويي مي کنند. تقليد از پيشگويي باورهاي غلط، خواب ديدم، غلط است.
6- رؤيا و خواب
7- احتمالات، احتمال مي دهم جامعه ما پُر است، بسياري از زن و شوهرها زندگي شون به هم مي ريزند عروس و داماد را زندگي شون بهم مي خورد، يک شايعه، يک خواب، يک احتمال، من احتمال مي دهم همچين باشد، يه، من به خيالم مي رسد، پندار، پنداش، اينجا خيلي نوشته‌ام مي ترسم بنويسم طول بکشه از روش مي خوانم،
- ستايشها بايد تحقيق شده باشد، بي خود به هر کس آيه الله نگويي، آيه الله بايد قدرت اجتهاد داشته باشد. و بي خود به هر کس دکتر و مهندس نگوئيم، بي خود به هر کس حزب اللهي نگوئيم، مگر حزب اللهي يعني چه، حزب الله يک لقب بسيار مهمّ است. امام سجاد عليه السلام مي گويد: خدايا مرا جزء حزب اللهي‌ها قرار بده. بعضي مي گويند ما از سي سال پيش حزب اللهي بوده‌ايم، يعني امام سجاد عليه السلام مي خواهد باشد اين از سي سال پيش بوده(خنده حضار) خوب ببينيد حزب الله کيه؟ آيت الله کيه، دکتر چيه، مهندس چيه اسلام شناس چيه، کار، کارِ مهمي است، افرادي دست به يک کارهايي مي زنند، خيلي زود، مثال: درختهايي که زود گُل مي کنند زود هم سرما مي خورند، بعضي کارها را بايد صبر کنيم به فرصتش انجام بدهيم، افرادي عجله مي کنند و وقتي عجله مي کنند دسته گل به آب مي دهند.
استنباط من از اسلام اين است. آقا بيا جنابعالي کي باشيد که حالا راجع به اسلام استنباط مي کنيد به هر حال مواظب باشيم ستايشهايمان حساب شده باشد. انتقادهايمان حساب شده باشد. چيزهايي که به خدا نسبت مي دهيمن برداشت خودمان نباشد يعني واقعاً دين گفته باشد بعد مي گوئيم اقتصاد اسلامي منتهي اقتصاد اسلامي نيست اقتصاد قرائتي است. من فکر مي کنم اقتصاد اين است مي اندازم گردنِ اسلام به هر حال يه مقداري نسبت دادن به خدا دقت کنيم. آخرِ حرفهايمان يه قصه بگويم برايتان: جبهه نبود، پيغمبر(صل الله عليه و آله و سلم) لشگري را فرستاد براي دفاع، ببخشيد اجازه بفرمائيد. مسئله نه بله، در يه ماجرايي گروهي از طرف پيغمبر صل الله عليه و آله و سلم رفتند به يه منطقه اي مردم منطقه، کافر بودند. يکي از آنها چون يه مقداري سرمايه داشت، سرمايه هايش را يه جايي قايِم کرد، آمد جلو گفت: اشهد ان لا اله الاّ الله من مسلمان هستم اين فرمانده نظامي گفت اين که مي گويد: اشهد ان لا اله الّا الله، از ترس جانَش و مالَش است مي ترسد او را بکشيم سرمايه هايش را غنائم جنگي برداريم اين از ترس جانش و براي حفظ مالَش اشهد ان لا اله الاّ الله مي گويد: زد و او را کشت، آيه آمد که چه حقي داشتيد که کشتيد: گفت آقا دروغ مي گويد، احتمال مي دهي که او دروغ بگويد، احتمال هم مي دهد که تو زود او را بکشي، اين دو احتمال را بايد حساب کنيم، که کداميک وزنه‌اش بيشتر است، آقا: مسلمانها وقتي شما مي رويد جبهه و يه کسي مي گويد: « اشهد ان لا اله الاّ الله » نگو نه دروغ مي گويي بکش به خاطر اينکه مالش را به غنيمت بگيري تو به خاطر غنائمت گرفتن، يه بيگناهي را کشتي و به لا اله الاّ الله او ترتيب اثر ندادي. اينجا هم از آنجاهايي است که مي گويد: تحقيق کنيم. خلاصه در قرآن چند جا مي گويد: تحقيق کنيد، هر خبري داشتيد يه تحقيق کنيد بزودي آبروي افرادي را مي برند که اگر کسي آبروي افرادي را ريخت اون هم در گناه شريک است.
حديث: روز قيامت يه قطره خون مي چکد به لباسش، به سينه‌اش، مي پرسد اين قطره خون چيه، مي گويد يه بي گناهي را کشتند تو هم به مقدار يه قطره در کشتن او شريک بودي. اگر يه خبري را پخش کردند، شما هم به يه نفر گفتي اون هم به يه نفر شما به مقداري که به يه نفر گفتي در آبروي آن مؤمن شريکي، حفظ کنيد آبروي همديگر را هر چي هر گناهي ديد نقل نکنيد مگر چيزي که مربوط به نظام و حکومت و امت باشد، گناهان شخصي را هم تجسّس حرام است و هم آبروريزي و افشاگري.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.