1380/9/6 تفسير آيه 120 سوره اعراف، آثار ايمان به خدا بايگاني سالانه - 1380



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

در هر جلسه‌اي بين 25 تا 30 دقيقه سر سفره قران مي‌نشينيم. در ماه عزيز حرف خداي عزيز را عزيزان مي‌شنوند. در جلسه قبل آيه 120 اعراف بود. قصه ساحراني كه ايمان آوردند راجع به ايمان و نقش ايمان و بركات ايمان صحبت‌هايي كرديم. حالا اين جلسه و شايد جلسه بعد ادامه همان باشد. از 120 شروع كنيد خواندن. بسم الله الرحمن الرحيم(وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ)الاعراف(120)(قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ) الاعراف(121)(رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ)الاعراف(122)
فرعون وقتي معجزات موسي را ديد, گفت اين سحر است. بعد از مشورتي كه با اطرافيانش كرد ,بنا شد ساحراني كاردان با بودجه فرعوني در پايتخت جمع شوند. با سحر و جادو آبروي موسي را بريزند. جمع شدند و به فرعون گفتند: ما آبرو بريزيم پولي هست؟ گفت بله كه پول هست. همچي كارتتان مي‌دهم صاف برويد توي كاخ. سحر و جادوها انجام شد. موسي هم عصا را انداخت اژدها شد اين طناب‌هايي كه عصاهايي كه ابزار سحر و جادو بود, اين اژدها همه را بلعيد. يك شعري مي‌گويند: قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري. آن ساحرها فهميدند كه اين معجزه است و بايد هم حضرت موسي به آنها اين رقمي معجزه نشان بدهد. يعني وقتي طب پيشرفت كرد حضرت عيسي مرده زنده كرد. وقتي رسالت و بلاغت اوج گرفت پيغمبر قران آورد. به همين خاطر هم مي‌گويند امام زمان كه ظهور كند علم و صنعت و تكنولوژي است ,امام زمان(ع) جوري انجام خواهد داد كه رهبران پيشرفته تكنولوژي علم و صنعت بيايند دست امام را ببوسند و با امام بيعت كنند. چون امام و پيغمبر هر زماني بايد معجزه‌اش بر طبق زمان باشد. يعني براي خياط‌ها اگر خواستي هنر نمايي كني بايد در خياطي هنر نمايي كني.
چون سحر و جادو بود عصا اژدها شد. آنها فهميدند نه اين با همه سحر و جادو حسابش جدا است. اصلاً نژاد نژاد ديگر است. همه(وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ) به خاك افتادند(قالُوا آمَنَّا) الاعراف(121)(رَبِّ گفتند ايمان داريم(بِرَبِّ الْعالَمينَ)(رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ) فكر نكن(بِرَبِّ الْعالَمينَ)تو هستي چون فرعون هم مي‌گفت(أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏)نازعات(24) به اين مناسبت.
بعد آيات بعد دارد كه(لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ)الاعراف(124)
فرعون گفت حالا كه كار موسي را ديديد ايمان آورديد. دست و پايتان را قطع ميكنم, همه‌تان را به درخت آويزان مي‌كنم. دست و پا بريده گفتند چي؟ قالوا انا الي ربنا منقلبون. گفتند ما رفتيم به سوي خدا. تو هر كاري مي‌خواهي بكن. الله اكبر وقتي آدم بنزيني باشد با يك ذره گوگرد آتش مي‌گيرد. ماشين وقتي سالم باشد با يك استارت راه مي‌افتد. ولي وقتي ماشين مثل يك بشكه بشود 30 تا سوئيچ بنز و بي‌ام و بزني وامي ايستد. آدم‌هاي نااهل مثل بشكه اند, صد تا دليل هم مي‌آوري راه نمي‌افتد. اين ساحرها بنزيني بودند با اين گوگرد آتش گرفتند. سالم بودند با يك استارت معجزه راه افتادند.
الله اكبر ايمان چيست؟ ايمان كسي است كه ديگرانسان وقتي فرعون را ميبيند,تهديدهاي فرعون اثر ندارد. حالا اين مال مردها بود. يك چيزي از خانم‌ها بگويم: زن فرعون كيلو كيلو طلا مي‌ديد كاخ بود, توي كاخ زندگي مي‌كرد يك روز گفت رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ(نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ)التحريم(11) خدايا نجاتم بده ,مرگ بر اين كاخ. مرگ بر اين طلا. كاخ نمي‌خواهم(رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ) التحريم(11)من تو را مي‌خواهم جوار تو را مي‌خواهم. يعني ايمان چيست؟ سؤال: ايمان چيست؟ ايمان كسي است كه ترسوها را در برابر فرعون شجاع مي‌كند. زني كه به طلا عشق مي‌ورزد در كاخ به كاخ عشق مي‌ورزد. اين زن مي‌گويد مرگ بر كاخ. مرگ بر طلا. نه كاخ را مي‌خواهم نه طلا را. ايمان چيزي است كه زن را از طلا جدا مي‌كند. مرد را از ترس جدا مي‌كند.
من راجع به ايمان يك خورده‌اي مي‌خواهم صحبت كنم اول ايمان بايد بر اساس فكر باشد. زمان شاه يك روحاني را گرفتند بردنش ساواك. اين ساواكيه به اين آخوند مي‌گفت تو فكر مي‌كني من دين ندارم من دين دارم ببين دستش را عكس ابوالفضل را آورد گفت اين هم دليل. يعني دليل ايمان ايشان عكس ابوالفضل بود. بعد مي‌گفت مادربزرگ من روز تاسوعا شله زرد مي‌دهد. دليل ايمان ايشان شله زرد مادربزدگ است.
ايمان بايد بر اساس فكر باشد(يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ)آل عمران(191) مي‌گويند: ربنا ما فكر مي‌كند بعد ايمان مي‌اورد. مؤمن بر اساس ايمان است. بر اساس فكر است. همه هستي را زيبا مي‌بيند. حالا يك تيكه‌هايي گفتم حالا در راه خدا مشكلات را مي‌پذيرد.
نقش ايمان:
تا چند تا جلسه گفتم حالا 6، 7 در راه خدا مشكلات را مي‌پذيرد(فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم) آل عمران(146)قران مي‌گويد هر چه به اين‌ها اصابت شد شل نمي‌شدند. امام را تبعيد كردند به تركيه, حکومت تركيه براي اين كه امام را بترساند اين كه مي‌گويم براي جوان‌ها لازم است شنيدنش. بزرگ‌ها شايد از خود امام شنيده باشند نسل نو كه آمدند به كار يك خاطراتي را بايد ريش سفيدها برايشان بگويند.
اين ماجرا از خود امام نقل شده امام مي‌گفت من را بردند حكومت تركيه. من را برد در يك ميداني گفت آقاي خميني اينجا ميداني است كه 40 نفر از علماي تركيه را اعدام كرديم. اينجا كسي حرفي بزند خلاف رضاي حكومت فوري همين جا توي ميدان اعدام مي‌كنيم. امام را بردند كه بترسانندش. امام گفت: عجب اه پس ما از اينها عقب افتاديم. كاش ما هم در ايران يك چيزي مي‌گفتيم كه شهيد شده بوديم معلوم مي‌شود علماي تركيه خوب جنبيده‌اند پس ما عقب افتاده‌ايم.
يعني عوض اين كه بترسد شجاعتش بيشتر شد. سختي‌ها را تحمل مي‌كند چون مي‌بيند خدا مي‌بيندش.
شما گاهي مي‌رويد زير آب من اين مثال را بارها گفتم مي‌گويي بشمر چند تا زير آب هستم1، 2 مي‌رود فرو آن هم بيرون مي‌شمرد 16، 17، 18، 19، 20، 21 اين زير آب نفسش مي‌سوزد ان چون مي‌داند كه بيرونه زير نظر دارد ايشان را و دارد زحمتش را مي‌شمارد هر چي بتواند سختي را تحمل مي‌كند. ما اگر بدانيم خدا دارد ما را مي‌بيند. ان ربك بلمرصاد خبير رغيب. رغيب يعني مي‌دانيد رغيب از رغب مي‌آيد رغب يعني گردن گاهي صندلي عقب ماشين مي‌نشيني ماشين مي‌زند به كسي شما عقب ماشين همچين مي‌كشي گردن دراز مي‌كني ببيني چه خبر شده, اين را مي‌گويند رغيب يك وقت آدم عقب ماشين آدم لم ميدهد. اين را مي‌گويند ناظر. نگاه همچين كه مي‌كند مي‌گويند رغيب. وقتي مي‌گويد خدا رغيب است يعني خدا حسابي حواسش جمع است. شما دارد اين طور نيست كه حالا خبير غير عليم است خبير است ,عليم است و رغيب. وقتي آدم مي‌داند زير نظر است ,سختي هم بود. اصلاًَ وقتي آدم مي‌داند اجرش زياد است تحمل مي‌كند. شما يك قالي روي دوش ما مي‌گذاريد خوب كمرم درد مي‌آيد بعد مي‌گويي 100 تومان دومي 200 تومان سومي چون مي‌دانم هر چي بار سنگين‌تر باشد اجرش بيشتر است.
وزنه بردارها براي چي چي اينقدر وزنه بلند مي‌كنند؟ بعضي هايشان قاشق چايخوري توي خانه‌شان حال ندارند بلند كنند. مي‌گويند بردار بيار حوصله‌ام نمي‌كشد. چاي را براي من هم بزن. آنجا چون مي‌بيند مردم دارند مي‌بينندش به اندازه وزنه بلند مي‌كند. اين توي خانه كه اين كارها را نمي‌كند, چون آنجا ميبيند مردم مي‌بينندش. خداي مردم دارد مي‌بيندش. وقتي آدم معتقد است كه خدا مي‌بيند برايش آسان است. علي اصغر روي دست بابايش بود تير خورد امام حسين خونش را توي مشت گرفت. گفت عون عليا آسان است. بچه روي دستت آسان است. بله بينه و بين الله حالا كه خدا مي‌بيند آسان است. چون مي‌بينيم كه خدا مي‌بيند كه حسين در مقابل بني اميه چه قدر بايد زجر بكشد يك بچه شيرخواره براي يك جرعه آب. خدايا حالا كه مي‌بيني برايم آسان است. حالا كه مي‌بيني برايم آسان است. وزنه بردار كه مي‌بيند مردم مي‌بينندش ديگر برايش آسان مي‌شود. ايمان به خدا اين است. خدايا به آبروي هر كس كه پهلوي تو آبرو دارد يك همچين ايماني كه ما تو را ناظر بدانيم. ما براي رضاي تو اين مشلات را تحمل كنيم. چنين ايماني به فرد فرد ما مرحمت بفرما.
ديگر چي مؤمن خودش را مستقل نمي‌داند, نمي‌گويد من من مي‌گويد(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ)تكوير(29)هر چي شما بخواهيد در راستاي اراده خدا است. يعني مؤمن براي خودش توي پرانتز قدرت مستقل قائل است. هر چي هست از آن است. ولي خدا نماز شب مي‌خواند ما كه نماز شب بخوانيم مي‌گوييم خدايا ببين دو دفعه جمكران آمدم دعاي ندبه هم كه رفتم ديگر. ياالله اين فكر مي‌كند ديگر مثلاً بايد آن مرد خدا كه نماز شب مي‌خواند ,مي گويد خدايا اول كه نماز شب خواندم از تو طلبي ندارم تو مرا از خواب بيدار كردي. مي شد بيدار نشوم آبي كه وضو رفتم از تو بود. حافظه‌اي كه حمد و سوره‌ام بلند بود از تو بود. طاقتي كه پا شدم از تو بود. اصلاً هر چي دارم از توست. بنابراين بسمه تعالي اينجانب از تو هيچ طلبي ندارم. خيلي شكر مي‌كنم كه اجازه داديد كه من با تو حرف بزنم. حتي همين كه اجازه مي‌دهد. . يك كسي كه از ترس پشه مي رود توي پشه بند دارد به خداي هستي مي‌گويد: شما وقت ملاقات داديد بيا حرف بزن همين كه اجازه دادند ما حرف بزنيم همين بزرگترين مقام است. اگر توي يك اطاق بوعلي سينا باشد اجازه بدهند بروي پهلويش بنشيني خودش افتخار است. حال رفت بالاي درخت پرتقال هم نبود. نه بابا همين كه پهلوي بوعلي سينا نشستن كيف دارد. اصلاً شيرجه رفتن كيف دارد آخر فكر مي‌كنيم هر كي شيرجه برود بايد يك كاسه ماست از توي حوض بياورد بيرون يك شن از توي استخر بياورد بيرون بابا شني نيست فرض كن شني نيست. چيزي هم توي حوض نيافتاده, اما خود شيرجه كيف دارد. گفتگوي با خدا كيف دارد مي‌گويد كفي بيفخر.
مثلاً مي‌گويد به يك پاسدار بگويند مي‌خواهي پهلوي امام باشي يا مي‌خواهي پاسدار پمپ بنزين باشي آخر يك كسي محافظ پمپ بنزين باشد يا محافظ امام خميني؟ خوب افتخارش است. محافظ پمپ بنزين من را مي‌بيند من پهلوي پمپ بنزين وايستادم كفي بيفخرا ان اكون لك عبدا. همه كيف مي‌كنند كه عبد خدا هستند. عبد خدا نباشي عبد كسي ديگر هستي.
يك چيزي بگويم بعضي وقت‌ها مي‌گويند: اين تقليدچيست؟ مگر خودمان عقل نداريم. هر چي عقلمان برسد همان را عمل مي‌كنيم.
به ما چه از مراجع تقليد كنيم؟ اين را عنايت كنيد تقليد از كارشناس بي هوس عقل است. بعضي‌ها فكر مي‌كنند تقليد كه شد يعني عقلت را كنار بگذار.
مي گويند آقا ما خودمان عقل داريم. آدمي كه عقل دارد بله عقل به شما مي‌گويد در كارهايت از كارشناس بپرس. شما لباست را هم به خياط مي‌دهي. ماشينت را به مكانيك مي‌دهي. مريض مي‌شوي دكتر مي‌روي. پس اگر يك كارشناسي بي هوي و هوس يك چيزي گفت شما انجام داديد. گوش دادن به حرف كارشناس خلاف عقل نيست. عين تعقل است. ما فكر مي‌كنيم تقليد يعني عقلت را كنار بگذار. نخير اصلاً تقليد تعقل است. عقل به من مي‌گويد تقليد كن تمام دنيا مردمش از كارشناس سؤال مي‌كنند.
مؤمن چون با خداست احساس دلگرمي مي‌كند آرام است(أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)رعد(28)الان مثلاً پيشرفته ترين كشور جهان آمريكا مگر نيست الان واقعاً آمريكا آرامش دارد آخر رئيس جمهور هر شب مي‌خواهد مي‌گويد عجب امروز 98 تا كشور پرچمش را آتش زدند اين عزت است اين شهرت دارد. ولي همه جا تف مي‌اندازند به او.
(بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)تكنولوژي آرام بخش نيست. عزت بخش هم نيست. قلدري عزت نمي‌آورد. حتي بوق‌هاي راديو و تلويزيون عزت نمي‌آورد ,كه فلاني را توي راديو و تلويزيون تجليل كرد. 43 تا راديو از صدام تجليل مي‌كرد و نسبت به امام جسارت مي‌كرد. ايام جنگ الان امام از دنيا رفته از دار دنيا رفته مردة امام از زنده صدام عزتش بيشتر است.
43 تا راديو تلويزيون هم توي دنيا بوق مي‌كردند مگر هر كسي بوق دستش است عزيز است؟ همه بوق‌ها دست بني اميه و بني عباس بود. زينب كبري يا ناله داشت آن ناله زينب پيروز شد. همه بوق‌ها خفه شد. آدمي كه خدا دارد آرامش دارد.
هيچ وقت آدم مخلص رشدش را تا بي آدم مخلص نمي‌گويد. فارغ اين كلمه فارغ را يك كاري كنيم برداريم از فرهنگ ايران فارغ التحصيل. فقط زن حامله فارغ مي‌شود. انسان هيچ وقت از تحصيل فارغ نمي‌شود.
خدا توي قرانش مي‌گويد يا رسول الله تو فارغ التحصيل نيستي با اينكه مي‌گويد(وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)كهف(65) علمت لدني است ,يعني با اين كه علمت بند به من است. ولي يك وقت فكر نكني تو پيغمبري فارغ التحصيل هستي(وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً)طه(114) يعني يا رسول الله فارغ التحصيل نيستي. ذد علماً ضاد هم هدي مؤمن هيچ وقت نمي‌گويد به اخرين درجه رسيده‌ام.
به امام سجاد مي‌گفتند چقدر خودكشي مي‌كني توي عبادت؟ مي‌گفت من كجا علي كجا؟ به علي مي‌گفتند چقد رعبادت مي‌كني؟ مي‌گفت من كجا پيغمبر كجا؟ پيغمبر گفتند چقدر عبادت مي‌كني؟ مي گفت: ما عرفناك من كه خدا را نشناختم. يعني هي اوج مي‌گيرد. هي چي ديد بزرگ‌تر باشد آدم خودش را كوچكتر مي‌بيند. اين‌ها بچه‌اند كه قلكشان را پر شد. چي چي پر شد بچه‌ها مي‌گويند قلكم پر شد. اگر آدم پول‌هاي بانك مركزي را ببيند اصلاً خجالت مي‌كشد بگويد پول دارم. ما وقتي عبادت اولياء خدا را ديديم خجالت مي‌كشيم. مي گوييم اين نمازهاي ما و نماز و روزه ما و روزه حضرت امير. . . يك شب هزار ركعت نماز مي‌خواند در 1000 ركعت حواسش جمع بود. شما در عمرت بنده در عمرم يك ركعت از آن 1000 ركعت‌ها را نخوانديم. يعني ولي خدا آدم وقتي بند خدا شد بند به بي نهايت است. شما را هي به بالا مي‌برد.
آدمي كه مخلص شد كارهاي مخفي‌اش هم حساب دارد(إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوها)بقره(284)مي گويند چه بدانند چه ببينند چه نبينند. كارهاي نديده هم حساب است. مي‌گويد اه فهميدم آخ فهميدم. مؤمن مي‌گويد فهميدم يعني چه؟ چه فهميدند؟ مردم چه نفهميدند خدا كه فهميد. از كار مخفي هم غصه مي‌خورد و مؤمن كارهاي مخفي‌اش هم برايش حساب قائل است.
چه مردم بفهمند و چه نفهمند مؤمن شجاع است. به فرعون مي‌گويد كسي نيستي. ماشاءالله زينب كبري به يزيد توي كاخش گفت يزيد شاهي حسين را كشتي تمام كشور دست توست اما مني كه زينب داغ ديده هستم پهلوي من تو كوچك هستي. اني استصغرك يعني تو را صغير مي‌شمارم. به قدري زينب بالاست كه به حكومت مي‌گويد پهلوي من چيزي نيستي.
وقتي وصل به خدا شد شجاع مي‌شود مؤمن هيچ وقت غضبش كجش نمي‌كند.(لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ)المائده(2)و من مي‌گويد اگر به فلاني بدي بغضت منحرفش نكند. آخر گاهي وقت‌ها مي‌گويند خوب چرا بزنش يك مجرمي را آوردند شلاقش بزنند. شلاق را دادند به قنبر شروع كرد به زدنش. حضرت گفت چند تا زدي؟ گفت اينقدر گفت زياد زدي بده من شلاق را. قنبر را خواباندش يعني وقتي غيضش گرفت از مرز خارج نمي‌شود. اميرالمؤمنين وصيت كرد فرمود ابن ملجم يك ضربه زد شما هم يك ضربه بزنيد. ضربت بضربه.
مؤمن به خاطر غضب از مرز خارج نمي‌شود مؤمن به خاطر محبت از مرز خارج نمي‌شود چون دوستش دارد.
اين را ردش كن اين پسر عموي من است. اين مي‌گويد هر كي باشد باشد نه محبت او رااز عدالت دور مي‌كند نه غضب.
مؤمن همه كارهايش را ثبت شده مي‌داند رسنا ليدن يكتبون. مؤمن به امدادهاي غيبي معتقد است. اني ممدكم. خدا مي‌گويد: من توسط فرشته‌ها شما را امداد مي‌كنم. مؤمن در بن بست قرار نمي‌گيرد. يجعلكم المخرجا. هيچ وقت مؤمن در بن بست قرار نمي‌گيرد.
حالا بايد چه كرد؟ فعلاً به وظيفه‌مان عمل كنيم ,بعداً هر چي شد شد. حتي امام در ايام جنگ مي‌گفت كه ما اصلاً نه برايمان پيروزي مهم است نه شكست. خدا گفته اگر به شما حمله كردند از خودت دفاع كن. وظيفه ما دفاع است ,هر چي شد شد. آرام بود. قران هم مي‌گويد: يقتلون. گاهي هم مي‌گويد: يُقتلون. هر دو پهلوي هم هستند. يعني مهم نيست نفس بكشيم يا نفس نكشيم. مهم اين است كه بنده خدا باشيم.(وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْت)نساء(100)يك آيه ديگر مي‌گويد: چه كشته بشويم چه مرگ طبيعي. مسير كه درست بشود مهم نيست. شب عاشورا عده‌اي توي خيمه‌ها جك مي‌گفتند شوخي مي‌كردند. عده‌اي هم نماز شب مي‌خواندند. سؤال فرق بين شوخي و نماز شب چي است؟ اگر خيمه خيمه امام حسين فرقي است وقتي استخر سالم است شما هر جا مي‌خواهي شيرجه برو. اگر خيمه امام حسين مؤمن در بن بست قرار نمي‌گيرد. مأيوس نمي‌شود.
يك كسي پرده كعبه را گرفته بود و ميگ فت واي خدا من را ببخش. بعد مي‌گفت: مي‌دانم من را نمي‌بخشي. اين چه كلمه‌اي است؟ گفت آخر نمي‌دانيد من چه جرمي كرده‌ام. گفت چه كرده‌اي گفت من از آنها بودم كه رفتم كربلا حسين را بكشم. ديگر جرمي از اين بالاتر؟ امام فرمود همين كه مي‌گويي مي‌دانم نمي‌بخشي گناه يأست از گناه شركت در كربلا بيشتر است. هيچ وقت مأيوس نشو. هر كه هر گناهي كرده خدا مي‌پذيردش. معذرت خواهي تو بايد عذرخواهي جدي باشد. شوخي نكند. اگر واقعاً مي‌گويي خدايا من را ببخش خدا مي‌بخشدت. مؤمن لغزشش را قابل توبه مي‌داند. مؤمن بن بست ندارد. مؤمن شجاع است. (قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ)الاعراف(121)ساحرين ساحرها ايمان آوردند و ايمان اين بارها را دارد.
خدايا تو را به حق هر كسي كه پهلوي تو آبرو دارد ايمان كامل ,بدن سالم ,عقل قوي ,علم مفيد, رزق حلال ,نيت خالص, عمر با بركت,, اولاد صالح ,عزت دنيا و آخرت حسن عاقبت به ما دوستان مخاطبين همسايگان بستگان اساتيد شاگردان مرحمت بفرما.
دين ما و دنياي ما رهبر ما و امت ما و دولت ما و جوان‌هاي ما و نسل ما و ناموس ما و مرز ما و عزت ما و وحدت ما را حفظ بفرما.
هر چي شب قدر براي خوب‌ها مقدر مي‌كني براي ما هم مقدر بفرما.
قلب آقا امام زمان را براي هميشه از ما راضي و ما را مورد دعاي خاص ايشان قرار بده.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته