1380/9/22 پيوندهاي مكتبي بايگاني سالانه - 1380



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقي بالهدي و الهمني التقوي

تقريباً آياتي را تفسيرش را مي‌گوييم سر سفره قرآن مي‌نشينيم. يكي از مسايلي كه الان دنياي ما مشكل دارد مسئله اين است كه مسئله حق مطرح نيست يا نفس مطرح است. من دوست دارم رئيس باشم. من دوست دارم اين كشور را بگيرم. من دوست دارم اينجا را بمباران كنم. من دوست دارم بيايم فلسطين را اشغال كنم. دوست دارم يا نفس است يا طاغوت است يا جناح و حزب است. مسئله مهم اين است. تقريباً جز افراد نادر هم همه گرفتارند. ما يك مقداري، قرآن در اين زمينه چي گفته؟ سر سفره قرآن مي‌نشينيم ببينيم قرآن چه مي‌گويد.
يكي از آيات، آيه من اينجا زياد نوشته‌ام. يكي از آيات آيه 23 سوره توبه است. پس موضوع بحثمان حق گرايي يا نفس گرايي.
ملاك رابطه يا ضابطه، پارتي بازي، نور چشمي، آقازاده‌ها، بچه رئيس‌ها، نور چشمي‌ها، همشهري‌ها، هم روستايي‌ها، هم حزبي‌ها، خلاصه آن چيزهايي كه، عواملي كه ما را از مرز بيرون مي‌كند. حب و بغض‌هايي بجا و نابجا. »يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ« التوبه(23) چي مي‌گويد: ‌اي كساني كه ايمان داريد، (آبائكم)، پدرتان را، (اخوانكم) برادرتان را، نگذاريد رئيس بشود. نگذاريد ولي شما و سرپرست شما بشود. يعني سرپرستي برادر و پدرت را هم قبول نكن، چرا، اگر ديدي پدر و برادرت اگر، (إن) يعني اگر، (استحب) يعني فلان كار مستحب است? يعني ترجيح دارد. استحب يعني ترجيح مي‌دهد. اگر ديدي ترجيح مي‌دهد كفر را بر ايمان، اگر ديدي بابات طرفدار كفر است، برادرت طرفدار كفر است، اگر ديدي اينها كفرگرايي‌شان باطل گرايي‌شان ترجيح دارد حتي نگو بابام است. پيش برويد، بدون بابا پيش برو، بدون داداش پيش برو، يعني حق را بگير ولو به قيمت اين كه بابا و ننه را از دست بدهي.
‌اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، پدرهايتان را و برادرهايتان را نگذاريد سرپرست شما بشوند. اگر ديديد اينها منحرفند و طرفدار كفرند، خيلي روشن، ملاك حق است نه اين كه پدر من است يا داداش من، محله من است يا روستاي من، خيلي آيه داريم.
پسر نوح بد بود وقتي قهر خدا آمد گفت خدايا پسرم را نجات بده فرمود پسر تو »إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ« الهود(46) پسر تو اهل تو نيست، (إنه) بدرستي كه، (ليس من اهلك) او از تو نيست، پسر پيغمبر است? جهنمي است.
در مكتب الهي نور چشمي نداريم. زن چي؟ دو تا از زن‌هاي پيغمبر قطعاً جهنمي‌اند. يكي زن حضرت نوح، يكي زن حضرت لوط? چون قرآن راجع به اين دو تا زن پيغمبر مي‌فرمايد(فخانتاهما) خيانت كردند، اين دو زن به همسرانشان، جهنمي شدند.
(انه ليس من اهلك) خب چرا؟ براي اين كه قرآن مي‌گويد(إنه عملٌ) پسر نوح »إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ« اين اصلاً يك عمل، اين تبديل شده به يك سمبل فساد. ابولهب? »تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ« خدا بكشد ابولهب را. ابولهب عموي پيغمبر است. در دين عمو و پسر نداريم. شما اين قرآن را بگذار در جامعه ما كه يك كسي رئيس مي‌شود. البته نه همه، افرادي هستند كه رئيس شدند هيچكس هم با خودشان نبرده‌اند. كم هم نيستند زياد هستند.
بنده خودم بيست سال است معاون وزير هستم. يك دانه از فاميلم را هيچ كجا نبرده‌ام. يكدانه‌اش را، با اين كه تو فاميل ما اينقدر آدم بيكار است كه خدا مي‌داند. منهم آدم نمونه‌اي نيستم. زياد هستند. اما آدم‌هايي هم هستند كه دستشان به يك جايي بند مي‌شود همه جوجه‌هاي خانه‌شان را هم مي‌برند. بابا و ننه خيلي احترام دارد، اما قرآن مي‌گويد همين بابا و ننه اگر خواستند منحرفت كنند پدر و مادرت را بگذار كنار.
»وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏« العنکبوت(8)(إن) اگر، (جاهد) يعني جهاد مي‌كنند، پدر و مادر با تو، پدر و مادر با تو جهاد مي‌كنند، يعني دارند تلاش مي‌كنند، (جاهداك لشترك) كه تو را مشرك كنند، (لشترك بي)، تا شرك به من بورزي، »ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ« خوب اگر يك پدر و مادر مي‌خواهند بچه‌شان را مشرك كنند قرآن مي‌گويد اينجا هم ديگر گوش به حرف پدر و مادر نده(فلا تطعها) اطاعت نكن از اين بابا و ننه، چه آيه قرآني، بابا و ننه را بگذار كنار اگر مي‌داني مي‌خواهند مشرك‌ات كنند، عمو را بگذار كنار اگر مي‌بيني طرفدار كفر است.
»إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ« التوبه(23) پسر را بگذار كنار. پسر نوح است بايد غرق شود. زن را بگذار كنار، زن نوح است، زن لوط است بگذار كنار. مسئله خويش و قومي نيست. يك حديث داريم مسلمان خوب سلمان ايران بود. باعث عزت ايراني هاست. حضرت فرمود(
(سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ) بحارالأنوار ج10 ص121- ببين ايراني به كجار رسيده، يك ايراني مسلمان. ضمناً بد هم نيست به شما بگويم سلمان يكدهم عمرش مسلمان بود. نُه دهم عمرش كافر بود. يك دهم عمرش مسلمان بود. ولي اين چند ساله چنان مثل بي‌ام وي‌ها هست كه گازش مي‌دهند از همه درشكه‌ها جلو مي‌افتد، چنان اين جهش كرد و ترقي كرد كه پيغمبر فرمود، اين حديث هم كه مي‌گويد مال شيعه‌ها نيست، سني و شيعه نقل كرده‌اند. يك حديث و دو حديث نيست، اينقدر حديث داريم مكرر با همين شعارِ(سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ) سلمان از ما اهل بيت است. آنوقت سلمان از ايران يكدهم عمرش را مسلمان است ميشود اهل بيت، پسر نوح كه صبح تا شام در خانه نوح است مي شود کافر، خداوند مي‌خواهد يك نمونه بگذارد. اين همه آدم است مي‌آيد خانه كافر يك آدم را از خانه كافر در مي‌آورد مي‌گويد‌اي مردم همه از اين آدمي كه در خانه كافر است ياد بگيريد كافر كيست؟ فرعون، در خانه فرعون كيست؟ زن فرعون. خداوند در قرآن مي‌فرمايد » وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا« التحريم(11) به همه مردان با ايمان مي گويد از اين خانم ياد بگيريد »امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ« همه مردها از اين خانم چيز ياد بگيرند كه اين خانم در خانه طاغوت بود اما رنگ طاغوت نگرفت.
چي مي‌گويم؟ مي‌گويم قرآن مي‌فرمايد فاميلي رنگ نجات نيست. امام صادق(عليه السلام) لحظات آخر عمرش بود فرمود همه فاميل را جمع كنيد، دعوت كنيد يك چيزي مي‌خواهم بگويم. دويدند، همه جمع شدند. امام صادق چشم هايش را باز كرد و فرمود هر كس نماز را سبك بشمارد از ما نيست? ما شفاعتش را نمي‌كنيم. روايات زيادي داريم كه دلتان را خوش نكنيد به اين كه من سيّدم. دلتان را خوش نكنيد به اين كه من شيعه هستم. دلتان را خوش نكنيد به اين. . . فقط دلتان را خوش كنيد چقدر ايمان داريد. چقدر عمل صالح انجام داده‌ايد. وقتي قرآن مي‌گويد پسر نوح جهنمي است، زن پيغمبر جهنمي است ديگر ما بايد تكليف خود را بدانيم.
در دين اسلام خويش و قومي نيست. حضرت ابراهيم عموي بت پرست داشت. مقداري باهاش بحث كرد و گفتگو كرد، ولي وقتي ديد ديگر فايده ندارد گفت من با اين كه عمو هستي بين من و شما خداحافظ. ديگر از هم جدا شويم. در نماز شما نمي‌گويي(السلام علينا و علي تركا? السلام علينا و علي عرب ها)، پس چي؟ (السلام علينا و علي عباد الله الصالحين) زنده باد بندگان خوب خدا. ترك و لر و عرب و عجم ندارد. مرده با مغضوبين، يك عده در تاريخ غضب شدند. شما هم مي‌گوييد غير المغضوب? من با مغضوبين و غضب شده‌ها نيستم. عده‌اي غضب شدند من با غضب شده‌ها نيستم من با صالحين هستم. روزي پنج بار هم در پنج نماز برايشان از طريق بي سيم، السلام علينا و علي عباد الله الصالحين. هر جا روي كره زمين بنده شايسته هست. درود بر بندگان صالح خدا هر جا مي‌خواهد باشد مرگ بر مغضوبين و من غير المغضوب، من با مغضوبين بدم با صالحين خوبم. كار به همشهريگري ندارم. همين آيه را ما عمل كنيم، تو جلساتمان بگوئيم همه با هم باشيم.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: خويش و قوم‌ها؛ هر كس نمازش را سبك بشمارد از ما نيست. نگوييد ما خويشاوندان امام صادقيم. حديثش هم(والله) در تويش است. امام صادق كه مي‌گويد(واله ) با بقيه فرق دارد. فرمود به خدا قسم شفاعت ما نمي‌رسد به آن كس كه نمازش را سبك بشمارد. الان ما نماز را سبك مي‌شماريم يا نه؟
چند تا سؤال:
1-در اداره‌ها اتاق رئيس قشنگ‌تر است يا نمازخانه‌ها؟
2- در شهرك‌ها مسجدش را زودتر مي‌سازند يا نانوايي‌اش را؟
مسجدهاي ما چقدر شلوغ است؟
در زمين‌هاي ورزش ما اگر بچه‌ها خواستند نماز بخوانند مسجد هست؟
چند تا صداي اذان صبح‌ها بلند مي‌شود؟
خادم‌هاي مسجد چه طبقه‌اي هستند؟ طبقه فقير و مستضعف و كم سواد و سيگاري و پير و مريض يا آدم‌هاي، خادم‌هاي مسجد كي‌ها هستند؟ نمازمان را اول وقت مي‌خوانيم يا آخر وقت؟
امام رضا(عليه السلام) داشت مي‌نوشت تا صداي اذان بلند شد قلم را انداخت، پيغمبر داشت با عايشه صحبت مي‌كرد، عايشه گفت تا صداي اذان مي‌آمد انگار ما ديگر زنش نبوديم. اميرالمؤمنين شمشير مي‌زد سرش را هوا مي‌كرد گاهي شمشير مي‌زد، ابن عباس آمد گفت، آقا وسط جنگ چكار مي‌كني؟ گفت مي‌ترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا جنگه، گفت جنگ باشد، من نماز اول وقتم را مي‌خوانم. امام حسين(عليه السلام) سي تا تير به طرفش رها شد ولي نماز اول وقتش را خواند. در هر خانه‌اي يك كتاب نماز هست؟ اصلاً نمازي را كه ما مي‌خوانيم نمازمان درست است؟
غير از ماه رمضان چند بار مي‌رويم مسجد؟ اين حمد و سوره‌مان درست است؟ مسجد بايد خانه خودمان باشد. اين كه مي‌گويند حاجي‌ها در مسجدالحرام نمازشان را چهار ركعتي مي‌توانند بخوانند يعني چه؟ با اينكه مسافر نمازش شكسته اما مي‌گويند مكه درست بخوان يعني آنجا خانه خودت است. در مسجد النبي درست بخوان. آنجا خانه خودت است. اين كه مي‌گويند هر كه رفت كربلا در حرم مي‌تواند نمازش را درست بخواند يعني چه؟ مسافر نمازش شكسته مي‌شود اما مي‌گويند توي حرم امام حسين چهار ركعتي بخوانيد. يعني خانه خودت است.
ما بايد مسجد محله‌مان خانه خودمان باشد يعني جوان‌ها همينطور كه مي‌روند زمين ورزش، همينطور كه مي‌روند مدرسه، همينطور كه مي‌روند خانه، مسجد هم محل فعاليتشان باشد. مسجد را برويد تحويل بگيريد. بالاي 70 درصد جوان‌هاي جبهه‌اي بچه‌هاي مسجد بودند. اگر براي مملكت خطري پيش بيايد الان اگر خطري براي مملكت پيش بيايد بچه‌هاي جبهه، بچه‌هاي مسجد دفاع مي‌كنند. امام فرمود به خدا قسم، كسي نمازش را سبك بشمارد من شفاعتش را نمي‌كنم.
دختر اميرالمؤمنين عاريه‌اي را از بيت المال گرفته بود، قرضي، شخصي هم ضمانت كرده بود، اميرالمؤمنين فرمود دختر من با باقي دخترها فرق نمي‌كند، تو چه حقي داشتي گردنبند را به دختري بدهي به باقي‌ها ندهي؟
يك زني از اشراف دزدي كرده بود همين كه دزدي‌اش ثابت شد بنا شد دستش را قطع كنند. آمدند گفتند يا رسول الله مي‌داني كيه؟ از قبيله فلاني، اصلاً شهر بهم مي‌ريزد، قبيله‌ها بهم مي‌ريزند، اصلاً خيلي خطرناك است شما از خير اين بگذر، فرمود اگر دخترم زهرا هم اين كار را مي‌كرد من دستش را قطع مي‌كردم.
ما وقتي افطاري مي‌دهيم سه نفر را دعوت مي‌كنيم. يك اطاق را مي‌گذاريم براي درجه 1 و درجه 2. عين پرتقال‌ها كه كوچك و بزرگش را جدا مي گذاريم. آمد گفت آقا، مي‌خواهم غذا بدهم فقرا را دعوت كرده‌ام. گفت غلط كردي! گفت آقا پولدارها را دعوت مي‌كنم مي‌گويي كارت اشتباه است فقرا را دعوت كرده‌ام مي‌گويي غلط مي‌كني پس چه خاكي بسرم بريزم؟ فرمود پولدار و فقير را كنار هم بنشان. شما كه فقرا را افطاري مي‌دهي مي‌گويند هي فقير، فقير، فقير، نكنه اين سفره كفاره است؟
حاجي آقا يك روزه خورده گفته‌اند به شصت تا فقير، آخر اگر كسي روزه بخورد بايد به شصت تا فقير اطعام كند. نكند اين كفاره است. اما اگر افرادي نشستند اينطرش پولدار است، آنطرفش فقير است، همه پولدارها را دعوت كنند توبيخ است. عثمان بن حنيف نماينده امام بود، در يك سفره‌اي رفته بود همه اشراف بودند، فقرا نبودند. امام توبيخش كرد. همه پولدارها درست نيست چرا فقرا سر سفره نيستند، همه هم يكدست فقير باشند توبيخ است. چون همه فقرا مي‌فهمند كه سفره، سفره فقراست. بايد يك جوري باشد مثل نماز همه با هم سمع الله لمن حمده، همه با هم بحول الله، اينطور نباشد در نماز جماعت صف اول بنزي‌ها، صف دوم پژوها، صف سوم پيكان، صف چهارم ژيان، هوندا، موتور گازي، دوچرخه، درشكه، بشكه.
اين طور نيست همه باهم سمع الله، در نماز اينطور است. با هم باشيم. در اسلام تو و من نيست. يكي از اشكالاتي كه به اميرالمؤمنين مي‌گرفتند مي‌گفتند چرا کار عرب و عجم را مثل هم انجام مي‌دهي؟ عرب‌ها را بايد يك خورده درجه داد، فرمود اين كار را نمي‌كنم. اصلاً جنگ جمل راه افتاد براي اينكه طلحه و زبير آمدند گفتند يا علي ما با تو بيعت كرديم. اما آخر من طلحه‌ام، من زبيرم. ما از اصحاب پيغمبر هستيم بايد حسابمان را داشته باشي. خط ويژه‌اي بايد براي ما باز كني بايد كارهايت را با ما مشورت كني. حضرت فرمود من اگر نياز داشتم اگر حكم خدا بود كه اصلاً از هيچ كس مشورت نمي‌كنم. نماز صبح دو ركعت است حالا بيايم مشورت كنيم سه ركعت است؟ هر چي خدا گفته كه انتخابات نمي‌خواهد. هر چي هم كه لازم باشد هم از شما مشورت مي‌كنم هم از ديگران. چون عقلي كه در كله شما هست ممكن است در كله ديگران هم باشد.
اينها ديدند عجب با علي کنار نمي آيند گفتند آقا اجازه بدهيد برويم عمره، خوب برويد ولي من مي‌دانم عمره نيست جنگ جمل است. رفتند با عايشه جنگ جمل را راه انداختند. گفتند آقا يك خرده سبيل معاويه را چرب كن، گفت من براي رسيدن به حق رشوه نمي‌دهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته