1379/11/6 تفسير سوره يوسف (ع) - 29 بايگاني سالانه - 1379



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

بحث ما در تفسير سوره يوسف رسيد به آيه 87 که با مطالبي درباره آن هست. «يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» يوسف/87
دهها سال قبل برادران يوسف او را به اسم بازي برده و به چاه پرت کرده و رفتند از چاه آب کشيده او بلا آمد او را به اسم برده فروخته و دست و به دست تا به خانه شاه، وزن شاه عاشق شده و بعد او را زندان کرده و دهها سال گذشت تا بالاخره به عنوان تعبير خواب او را با ليافت دانسته تا رئيس غلات شد و بعد قحطي و کاروان، کاروان از شهرها و روستا مي آمدند برگندم گرفتن تا برادران يوسف هم جند بار آمدند براي گرفتن گندم و البته آنها اطلاع نداشتند آن کسي که شاه شده و رئيس غلات همان يوسف است. يکدفع که برادرها براي گرفتن گندم رفتند حضرت يعقوب گفت که در اين سفر از يوسف و برادرش جستجو کنيد آنها گفتند چقدر از يوسف ياد مي کني او تمام شد، تو آنقدر گريه کني تا مثل شمع آب بشوي، ولي باز پدر اسرار داشت که از او جستجو کنيد بلکه او را پيدا کنيد و از اين کار مأيوس نشويد. و چون گفتيم يأس از نشانه هاي کفر و مسلمان نبايد مأيوس شود مقداري درباره يأس صحبت کرديم
* و اما دو مطلب ديگر:
پس يأس از گناهان کبيره است و انسان مأيوس از قدرت خدا نمي داند، او دستش باز، درخت خشک را سبز و به پيرهم مي تواند بچه بدهد و از سنگ چشمه بيرون آورد و استعداد خود را هم نمي داند و زود به بن بست مي رسد و بعضي‌ها هم بدون دليل اميد دارند.
حديث: امام صادق ع فرمودند: «إِيَّاكَ وَ الرَّجَاءَ الْكَاذِب»(تحف‏العقول، ص 284) پرهيز از اميد دروغين و نابجا... اهل نماز نيست مي گوي: خدا مرا مي بخشد.
مثال: يکي مي گفت: من مجتهد نيستم ولي مريدش مي گفت چرا آقا مجتهد است ولي خود نمي داند.
حديث: امام صادق عليه السلام فرمود: اگر کسي نماز را سبک بشمارد او را شفاعت نمي کنيم.
حديث: امام على ع فرمودند: «لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَل»(نهج‏البلاغه، حكمت 150) اميد به آخرت نداشته باشيد بدون عمل...
مثال: کسي که به بيابان برود که شکار ندارد و تفنگي درد که فشنگ ندارد و ديگي که غذا ندارد و قبري که مرده نداد و شعري که قافيه ندارد. اسمهاي بي مسمي. داريم که سازمان ملل و حقوق بشر و عدالت اجتماعي، کدام عدالت و کدام حقوق کو؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «الْمَغْرُورُ مَنْ رَجَا غَيْرَ اللَّهِ»(الفضائل، ص‏152). قرآن مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» بقره/218 بدرستيکه آنان که ايمان آورده و هجرت و جهاد کردند آنها اميدواران‌اند(واقعي هستند)
حديث: «لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَيْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ لَا تَيْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»(نهج‏البلاغه، حكمت‏377) نگوئيم مردم خوب و هيچ زمان گرفتار نمي شودند، با توجه به آيه قرآن اگر بگويد يا که خوب هستيم از زيانکار است و قحطي براي قبل بود نه حال، چرا ممکن است حال هم قحطي شود.
نگو چون آب و زمين و وضع ارز و دلار و پول نفت خوب پس امسال وضع ما هم خوب است ممکن است همه آنها خوب ولي در آستانه برداشت آفتي مي آيد و همه آنها را از بين مي برد، مقدمات ما را از ذي المقدمه غافل نکند.
من تشکر مي کنم از هواپيمايي که اخيرا" مي گويند: انشاء الله هواپيما تا چند دقيقه ديگر در فرودگاه مي نشنيد قبلا" مي گفتند لازم نيست چون کامپيوتر هست. هواپيمايي هم که سقوط مي کند کامپيوتر دارد.
و مي فرمايد: «وَ لَا تَيْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» ممکن است امتي که ما که ما فکر مي کنيم بداست و خداوند آنها را آتشي مي زند خداوند آنها را نجات مي دهد. امتي هم که خوب هستند گرفتار مي شوند.
فرد لاطي اطراف امام صادق عليه السلام بود اعتراض کردند، حضرت فرمود: او صفات او اخلاق خوبي هم دارد از فرد ديگري هم به نزد آن حضرت خيلي تعريف مي کردند، زماني که نامه را ديد گفت: خوب بله ما که امسال سهم خود را داده ايم اگر سال ديگر بدهکار شديم حضرت فرمود: ديديد که اين لاف هم رگي دارد که بدرد مي خورد حديث هم همين را مي گويد که مردم را به خاطر بديي آنها نگوئيد حتما" نابود هستند ممکن است در وجود او چراغي است که همه بدست او را روشن مي کند.
از کلمه «يا بَنِيَّ» معلوم مي شود که رابطه پدر با فرزندان بايد خوب باشد با اينکه 30 سال براردان با انداختن يوسف به چاه و مسائلي که پيش امد پدر را سوزاندند ولي پدر نمي تواند با آنها قهر کند براي حوادث تلخ. کسي مأيوس نمي شود جز کافر
رسيدن به الطاف خدا با تنبلي سازگار نيست. «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا» مي گويد: مي خواهم مطالعه کنم ولي کتابخانه سرد است، درحاليک يوسف علم و صنعت هجرت است چون: نامبرده رنج گنج ميسر نمي شود...
ما خوبيهايي داريم و بديهايي، خوبيها را همه مي گويند، يکي از بديها اين است که حال کار کردن نداريم. مثال: مي گويد امروز روز نحسي است چون خيلي کار دارم، بگ روز با برکتي است.
مثال: داماد چه کاره است؟ بيچاره کارگراست، مگر کارگر بيچاره است مگر امام(خميني ره) نفرمود: که خدا هم کارگر است.
کارگر هم عزيز است. محصل و دانشجو و رشد علمي الحمد الله در کشور ما زياد است، ولي بايد به جايي برسيم که اگر مدرک هم نباشد درس خواندن باشد، همه مشتاق علم باشند چه مدرک باشد يا نباشد. اولياء خدا نه خود مأيوس شده و نه ديگران را مأيوس مي کنند. حضرت يعقوب نه خود مأيوس است و نه ديگران را مأيوس مي کنند.
قاري: «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ» يوسف/88.
پس زماني که برادران بر يوسف وارد شدند گفتند: اي عزيز بدبختي‌ها و اهل ما را گرفته و ما پول کمي آورده ايم ولي تو حق گندم ما را حسابي وفا کرده و به ما بده و به ما صدقه بده که خداوند افراد صدقه دهنده را دوست دارد.
«مُزْجاةٍ» پول کمي است که به هر کس بدهي آن را پرت مي کند. " الله اکبر" از اينکه روزي اين برادران به يوسف حسادت برده که پدر او را دوست دارد و حال آنکه «نَحْنُ عُصْبَةٌ» يوسف/8 ما يک تشکيلات قوي هستيم، حالا به التماس افتاده‌اند. بعضي گويند: منظور اين است که هم گندم را و هم برادرما "بنيامين" را که قبلا" او را نگه داشته اي بده، همان برادري که دفعه قبل کيل را در خورجين آنها گذاشت و گفت چون دزدي شده او را بايد گروي نگه بداريم و چنين کاري را با اين طرح يوسف قبلا" انجام داده بود. قبل گفته ايم.
*- درس‌ها:
1- فرق بين ديد پدر و برادران: که پدر مي گويد: از يوسف تحقيق کنيد، آنها مي گويند گندم کافي به نامبرده او به فکر يوسف و اينها به کفر شکم.
مثال: زميني است يکي مي گويد براي زميني فوتبال، يکي براي کتابخانه و يکي براي کشاورزي، هر کس با عينک خود نگاه مي کند.
2- پول گرفتن روانشناسي مي خواهد: و همه کاري مثل تحصيل و خواستگاري... اول گفتند: «يا أَيُّهَا الْعَزيزُ» تجليل کردند حاج‌ها شما که فرد خير و پدرتان مسجد ساخته، پدر بزرگتان، شما خانواده کرم هستيد.
دوم: نياز خود را مطرح کردند: «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»
سوم: کبود بودجه را مطرح کردند: «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ»
چهارم: ايجاد انگيزه: «إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ»
تمام آنها که باد دماغ دارند روزي خالي مي شود، برادران گردن کلفت و مغرور ولي: آنچه شيران را کند رو به مزاج احتياج است احتياج است احتياج...
خداوند هم در قرآن مي فرمايد که: «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ» عنكبوت/65 "انسان زماني که گرفتار شده" و سوار برکشتي مي شود خدا را مي خواند فلما نجاهم:
اطاق زايشگاه " يا اباالفضل"(خنده حضار) بچه که متولد شد مي گويد: عباس و ابالفضل اسم قديمي است بلکه شيتا، فيتا(خنده حضار) گذشه را گفتن يا زهرا فراموش کردي حالا به قول ما کاشوينها مي گوئيم " ماقوله" شما هم مي گوئيد" حاشا" حرف را بر مي گرداند(خلاصه ما خيلي نامبرد هستيم) يک ساعت چيزي و ساعت ديگر چيز ديگري مي گويد: چقدر بازرا مي گويند دعا کنيد ما پولدار شديم خمس که هيچ اضافه هم مي دهيم حالا سرمايه کلان نه خمس مي دهد و نه. . . . فراموش کرده.
«قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» يوسف/89. (يوسف): گفت آيا مي دانيد که شما به يوسف و برادرش چه کرديد.
گرچه برادرها نمي دانند که اين يوسف است ولي يعقوب نامه اي به مسئول لات(يوسف) نوشت که وقتي نامه يعقوب را خواند خيلي گريه، کرد که اشکها به لباس او ريتف برادرها با خود گفتند: عجب اين مگر پدر ما را مي شناسد که به نامه او متأثر شده، و نامه را به چشم گذاشته و مي بوسد، گويند اين کيست و چرا اينگونه برخورد کرد.
اينکه مي گويد آيا مي دانيد چه کرديد، يعني توبه کنيد، آنگاه که شما اينکار را کرديد جاهل بوديد
"علم و جهل" دو معني دارد يکي آنکه در جامعه مي گويند و يک اينجا که اول مي گويد: شما مي دانستيد «عَلِمْتُمْ» و بعد: «جاهِلُونَ» به اين معني است که هر گاه غريزه بر علم حاکم شود انسان مثل جاهل است گرچه علم باشد. نه به مناي بي سواد است.
پس هر تحصيل کرده اي محکوم حسدش شد او هم جاهل است، گرچه فوق اليسانس ولي درو مي گويد براي يک بستني و حجه السلام امضاي نابجا کرد و به ناحق
حديث: «كُلَّ ذَنْبٍ عَمِلَهُ الْعَبْدُ وَ ْ نَ ِ لِماً فَهُوَ جَاهِلٌ حِينَ خَاطَرَ بِنَفْسِهِ فِي مَعْصِيَةِ رَبِّهِ»(تفسيرعياشي، ج‏1، ص‏228) " هر مکمل گناهي را بند هاي انجام دهد گرچه به آن عالم باشد جاهل است
بعد امام صادق عليه السلام داستان يوسف را فرمود که: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» خيلي حساس و هنر است اينجا که اينها نامه را دادند او گريه کرد اينها ساس شدنند نشانه هاي از يوسف به همديگر دادند و تأييد کردند که اين هم مثل يوسف است لذا گفتند: آيا تو يوسف هستي، او هم گفت بله همديگر را در بغل گرفته و چه هنرمندي مي تواند فيلم برداري کند.
حديث: امام صادق عليه السلام فرمود: داستان يوسف مثل حضرت مهدي است.
برادران يوسف او را ديده و شناختند، شما هم او را مي بينيد و نمي شناسيد ولي او شما را مي شناسد تمام گناهکاران روزي شرمنده خواهد شد، من براي چه دروغ گفته و از خدا شرم...
خدايا: به حق محمد و ال محمد اني و کمتر از آن ما را به خودمان واگذار نکن
خدايا: يوس زمان حضرت امام زمان قلبش براي هميشه از همه ما راضي بگردان
خدايا: برادران يوسف شرمنده شدند ما را در دنيا و آخرت شرمنده اعمال و افکار و نياتمان قرار نده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»