دعاي مكارم الاخلاق -5، عوامل نشاط و كسالت بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

(وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْك) الصحيفةالسجاديةص92
(اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحجة ابن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَاطَوِيلا)
اين دعا، دعايي است كه سفارش شده زياد بخوانيد، يعني: خدارا نسبت به قطب عالم هستي(امام زمان ع)يار باش و ياور باش چشم باش و حكومتش را در جهان مستقر كن.
بحث ما در باره تفسير دعاي مكارم الاخلاق بود از ماه رمضان به آن جمله رسيديم كه امام سجاد ع مي‌فرمايد:(وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ)
خدايا: مرا گرفتار نكن كه نسبت به عبادت دچار كسالت بشوم. نماز در قله عبادات است. خدمت به مردم، نگوئيم يك زماني اين كارها مثل خدمت به محرومان را داشتيم ,ولي الان حوصله آن را نداريم، حوصله مسجد و مطالعه، خدمت به مردم را نداريم.
-عوامل كسالت و نشاط:
الف: ايمان به رضا و پاداش‌هاي الهي
اگر يك قالي را به دوش ميگيرد دومي را گفتند يك پانصد توماني ديگر مي‌دهيم تحمل مي‌كند و سومي و چهارمي تابتواند بار را قبول مي‌كند.
گاهي رضايت مهمان عامل ميشود كه زن زحمات آشپزي را ساعت‌ها تحمل كند كه موجب شادي و رضايت باشد.
ب: توجه به مسئوليت
پس انداز در بانك دارد و رفيق و دوست و هم شاگردي او برگشت چك و ورشكستگي دارد خداوند به شما داده و ازاو گرفته و هر دو امتحان است. ما مسئول در مقابل ديگران هستيم، مگر اين كه غفلت كنيم.
ج: دوستان با نشاط
رفيق ترسو در انسان تأثير مي‌گذارد. حديث داريم که با انسان ترسو مشورت نكنيد. به رانندگي يك بار تصادف مي‌كني و براي شنا غرق مي‌شوي.
حديث: علي ع مي‌فرمايد: از هر چه ترسيدي بپر داخل آن، بينداز داخل آن ,داخل كتابخانه كه كسي نباشد انسان يك ربع ساعت خسته مي‌شود و نشاط ندارد و اگر همه مطالعه كنندانسان تحريك و تشويق مي‌شود.
د: كار دسته جمعي
اگر كسي تنهايي امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و ديگران پشتيباني نمي‌كنند او سرد مي‌شود، اگر ديد همه مي‌گويند و از هم دفاع ميكنند براي اين كار نشاط پيدا مي‌كند.
ه: تفريح
كارها زياد دنبال هم نباشد، امام جمعه خطبه ميخواند مي‌فرمايد: وسط خطبه‌ها بنشينيد نمازهاي يوميه با هم نيست جدا از هم است.
مثل آن‌هايي كه با يك نفس يك كيلو آبغوره مي‌خورد حالش خراب مي‌شود.
طلبه‌هايي كه وسط درس تفريح مي‌كنند تا آخر عمر با نشاط مطالعه مي‌كنند و آن‌ها كه يكسره مي‌خوانند چند مريض پيدا مي‌كنند و مي‌روند.
و: انتخاب كاري كه با ميل باشد، تمايل و فطرت
مثل كسي كه ميلي به شعر ندارد بگويند شعر حفظ كند مشكل مي‌شود، بايد گرايش‌هاي روحي هم لحاظ شود انسان بايد به كار خود علاقه داشته باشد.
ز: نياز
اگر صبح كه حال رفتن دكان نانوايي نداري، ببيني نان نداريد و مهمان و هست و بچه مدرسه‌اي بالاخره انگيزه براي تهيه نان پيدا مي‌شود، نياز خود و جامعه.
اگر ديد جامعه نياز دارد و از زحمات او قدرداني مي‌كند.
ح: زيبايي محل كار
محل كار و مسجد اگر با نظافت و زيبا باشد به انسان انگيزه خواهد داد.
ط: كارهاي كوتاه مدت
مثلاًاگر دختر مي‌خواهد قالي بافي ياد بگيرد با قالي متري شروع كردي، حوصله نمي‌كند. براي سوره بقره مي‌بردولي سوره‌هاي كوچك انگيزه‌اش قوي مي‌شود.
ي: حمايت دولت و تشويق مردم
اين‌ها نمونه عواملي است كه به انسان نشاط مي‌دهد و اگر ما بخواهيم تخوبي‌ها زياد شود بايد اين عوامل را توكجه كنيم. در گرايش‌ها و نيازها - حال وقت كت و شلوار يا درست كردن پوستين است حالا كسي گرايش به پوستين ندارد، زحمات پوچ شده از بين مي‌رود و كار بردي نخواهد بود حال هر كدام از اين عوامل نباشد مايه و سبب كسالت خواهد شد. وجود آن‌ها نشاط و نبود آن‌ها كسالت خواهد بود.
البته اين كه امام ع ميفرمايد: مرا گرفتار به كسالت نكن؛ گاهي هم كسالت در عبادت براي اين است كه انسان اسرار آن را نمي‌داند. بخوانيم و نخوانيم چه مي‌شود چرا سلام نكردي؟ كيست؟ بوعلي سينا: فوري سلام مي‌كند، چون نمي‌داند.
اگر ما خدا را بشناسيم براي حرف زدن با او عشق مي‌ورزيم. بلوغ معرفتي پيدا نكرده، گر چه سنش زياد باشد چون ماچند رقم بلوغ داريم.
الف: بلوغ شهوت
ب: بلوغ اقتصاد-ممكن است 40 ساله باشد ولي براي سبزي خريدن كلاه سرش بگذارند مي‌فرمايد: (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ)نساء(6)درباره يتيم‌ها پس اگر به رشد رسيدند اموالشان را به آن‌ها برگردانيد بگذاريدچند معامله كند، مي‌تواند خريد و فروش كند، اگر توانست اين بلوغ اقتصادي است.
ج: بلوغ عرفاني
شما به يك بچه بگو عروس مي‌خواهي يا بستني مي‌گويد بستني، اما به يك جوان ساله بگو عروس مي‌خواهي يابستني، مي‌گويد: همه دنيا فداي عروس اين مسئله شناخت است.
كسي كه در نماز كسل است بايد بببيند چيست.
1- گناه وسيله كسالت است
حديث: به امام ع عرض كرد من قبلاً نماز شب مي‌خواندم الآن كسالت دارم.
فرمود: روز گناه مي‌كني شب توفيق از شما سلب ميشود.
با چشمي كه گناه شده نه گريه دارد ونه مي‌تواند حضرت مهدي(عج)را ببيند.
موقع نماز حضور قلب ندارم. چون حرف‌هاي نامربوط زده و فكر كرده اي. ما تا قبل از نماز حرف‌هاي متفرقه مي‌زنيم در باره نخود و لوبيا و دلار و سكه و قالي. بالاخره گراني است پياز هم گران است «قد قامت الصلوة»، «الله اكبر»
نمي شود از پياز رفت توي خداوند. كله پر از پياز و سيب زميني است. خداوند گم مي‌شوداگرروح ازغيرخداپرشدجايي براي خداوندنمي ماند. گاهي هم كسالت مربوط به جسم و توان انسان است كه بدن ديگر نمي‌كشد و آمادگي ندارد.
قرآن در باره نشاط در دينداري مي‌فرمايد: بايد جدي باشد.
(خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ)مريم(12)قرآن را محكم بگيريد
(في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ)مؤمنون(2) نماز با خشوع و ذوق باشد-از اين كه با خداحرف مي‌زني لذت ببري
اگر با يك وزير و وكيل و رئيس و مديركل، رئيس جمهورورهبري، صحبت داشته باشيم با نشاط است، هر چه در باره آن مقام شناخت بيشتر باشد لذت و نشاط بيشتر است.
امام سجاد ع مي‌فرمايد:(وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ) براه تو‌اي خدا كور نشوم، قاطي نشود حق و باطل، بگوئيم بالاخره ما نفهميديم چه كسي حق است.
شخصي در جنگ صفين ديد يك طرف علي بن ابيطالب ع و طرف ديگر طلحه و زبير از اصحاب پيامبر ص، هر دو ازاصحاب پيامبر با هم دعوا مي‌كنند.(حالا هم مي‌گويند كه اين آخوندهاباهم دعوادارندواين مسئولين هم)حضرت فرمود: چه فكرممي كني گفت چنين، فرمود: چرا به آدم‌ها نگاه ميكني اول ببين منطقت چيست بعد دنبال آدم‌ها برو.
مثلاً: اول شناخت پيدا كن كه غيبت بد است. بعد هر كس غيبت كرد معلوم مي‌شود او هم بد است. اشتباه ما اين است كه وقتي منطق نداشتيم سراغ آدم‌ها مي‌رويم. بعد هم وقتي ديديم آن آدم غيبت كرد مي‌گوئيم پس لابد غيبت هم جايزاست.
علي ع مي‌فرمايد: اعرف الحق تعرف اهله:
اول حق را بشناس، آدم‌ها را دنبال منطق ببر نه منطق‌ها را دنبال آدم‌ها
فحش بد است, پس هر كس فحش داد آدم بدي است، شما مي‌گوئيد اين بزرگوار است لابد فحش او هم خوب است. عوامل كوردلي:(وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ)
الف: جهل و غرور نمي‌شناسد تا اطاعت و تبعيت كند.
ب: غرور: اجازه نمي‌دهد تا حق برايش ثابت شود. توپ اگر بسته باشد به اقيانوس اطلس برود آب در آن نمي‌رود.
ج: گاهي هم علم
مثل اين كه شب اگر يك لامپ كوچك روشن باشد انسان ستاره‌ها را نمي‌بيند ولي اگر خاموشدشود به راحتي آن هاديده مي‌شوند. گاهي براي علم كم هم انسان از حقيقت باز مي‌ماند و نمي‌بيند. پس اينجا علم مايه و باعث جهلش مي‌شود.
د: تقليد نابجا
من يك وقتي گفته‌ام بعضي حرف‌ها را بايد تكرار كرد چون ما 20 سال قبل آمده‌ايم در تلويزيون و در اين سال‌ها يك نسلي عوض شده‌اند اجازه بدهيد تكرار كنم در يك دقيقه
1 - تقليد عالم از عالم: بد است اگر ميفهمي چرا آن را كنار مي‌گذاري.
2 - جاهل از جاهل: خود هم نمي‌داند.
3 - عالم از جاهل: مثل اين كه انسان مي‌فهمد خوب و بدي لباس را ولي مي‌گويد مد است.
4 - جاهل از عالم: اين خوب است.
معناي تقلي اين است كه خدايا مرا خلق كردي چيزهايي از من مي‌خواهي من هم نمي‌دانم و قرآن را هم نمي‌فهمم پس از كسي كه قرآن و اسلام را مي‌فهمد تقليد مي‌كنم.
تقليد يعني راه و رسم زندگي و احكام را از كسي كه قرآن و اسلام شناس است ياد بگيريم.
زلف را وقتي نمي‌توانيم مي‌دهيم به دست آرايشگاهي، و پيراهن به خياط. مي‌فرمايد:(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)نحل(43)از كارشناس بپرسيد.
تقليد: يعني مراجعه به كارشناس و اين مربوط به اسلام و آخوندها نيست، در همه دنيا در همه مسائل به كارشناس مراجعه مي‌كنند.
ه: خرافات
و: تعصب: مادر وقتي بر بچه خود تعصب دارد اگر با ديگري دعوا كرد گر چه حق با او باشد از بچه خود طرفداري مي‌كند. تحقيق هم نمي‌كند حق با كدام است چون بچه خود را دوست دارد اجازه نمي‌دهد.
ز: جو زدگي
مي گويد: خواهي نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو، همه زدند ما هم رقصيديم، ديدم همه اينطور مي‌گويند:(أَطَعْنا سادَتَنا)احزاب(67)
فرداي قيامت به آن‌ها مي‌گويند چرا گمراه شديد و مجرم همه به همديگر مي‌گويند تقصير ديگري است.
مي گويند:(لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ)سبا(31) اگر شما نبوديد ما دين داشتيم.
در جواب مي‌شنوند:(قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنينَ)صافات(29) شما ازاصل دين نداشتيد.
ح: دوست بد
ط: آرزوها: به خاطر آرزوها حق را نمي‌تواند بشناسد.
فردي و آقايي رفت نجف به عشق درس و اجتهاد و رشد، پدرش به او نامه نوشت كه من پير شده‌ام و نياز به تو دارم. اوهم رفت داخل حرم امبير المؤمنين ع و گفت: يا علي خود مي‌داني كه من نسبت به علم و دانش و فقه و اين كه در جوار تو هستم عشق مي‌ورزم ولي پدرم امروز به من نياز دارد و من فعلاً دست از آرزوهاي خود براي نياز پدر برمي دارم. آمد كنار پدر و به همين خاطر به مقام مهمي رسيد و اگر بگويم همه شماها او را مي‌شناسيد و به عكس هم سراغ دارم كه20 سال پدر و مادرش سوخت و او هم اعتنا نكرد و گفت مي‌خواهم درس بخوانم، مي‌خواست مهم شود اتفاقاً هم مهم نشد.
كسي كه برگشت چايي به دست پدر داد مهم شد و او كه نيامد مهم نشد. عزت و ذلت دست خداست ,افرادي براي عزت خود خيلي تلاش مي‌كنند به اين طرف و آن طرف آخر هم ذليل مي‌شوند.
ي: دنياپرستي
ك: بدعت‌ها
اين عوامل وابرهايي است جلو حق را مي‌گيرد و انسان نمي‌تواند حقيقت را ببيند.
انشاءالله راه كربلا باز و بازتر شود همه برويد كربلا و كاظمين، در زيارت امام جواد ع بعد از سلام يك دعا است كه:(اللهم أرنا الحق حقا) رسالةحول‏حديث‏نحن. . . ص23 حق را حق و باطل ببينيم و در فهم حق و باطل گيج نشويم.
بسياري از آن‌ها كه ترياكي شده‌اند از كانال حق بوده، گفته‌اند ترياك براي اعصاب و استخوان ونشاط خوب است، يك بست طوري نيست. بعد از يك بست، يك بست عادت مي‌كنند. (وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ،)
جمله بعد:(وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْك)خدايا به من توفيق بده كه من با كسي كه از تو جدا شده وصلت نكنم.
با كساني كه از خدا بريده‌اند رفيق نشوم. قرآن مي‌فرمايد:(لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه. . .)محادله(22) اگر دين داري با دشمن خدا رفيق نشويد.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: اگر پدرهم ازدين بريد تسليم او نباشيد, گر چه نبايد با او هم بد رفتاري كنيد.
دختران، پسران اگر پدران و مادران خواستند شماها را از دين جدا كنند تسليم آن‌ها نشويد و اين هم كه مي‌فرمايد:(بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا)بقره(83)به پدر و مادر نيكي كنيد.
اين در صورتي است كه آن‌ها عوامل انحراف انسان نباشند ولي اگر:
(وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما)لقمان(15)اگر آن‌ها تلاش كردند كه از خدا جدا شده و شرك بورزيد پس آن‌ها رااطاعت نكنيد.
چه كافر و چه مسلمان، نه بد رفتاري كنيم و نه تسليم شويم نسبت به پدران و مادران منحرف
آياتي در قرآن داريم براي بايكوت و از گردونه خارج كردن(دَع)احزاب(48) و(ذَرْهُم)حجر(3)و(أَعْرِضْ عَنْهُمْ)مائده(42) و يعني رهاكنيد آن‌ها را.
(وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا)نور(4)هرگز از آن‌ها شهادت و گواهيشان را نپذيريد.
(وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِك)مستدرك‏الوسائل ج8 ص 349 با آن‌ها مشورت نكنيد.
(لا تدخلن في وزرائك): نگذار جزء هيأت وزيران باشد.
(لَا تُجَالِس) من‏لايحضره‏الفقيه ج2ص 618 ننشين(با اين افراد)
(لَا تُصَاحِب‏) مستدرك‏الوسائل ج8ص352 مصاحبت نكن(با اين افراد)
(لَا تَزَوَّجَن‏)وسائل‏الشيعةج20ص35 زن به او نداده و با او ازدواج نكنيد.
(لا تُطِع)وسائل‏الشيعةج15ص85 اطاعت نكن.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته