1378/3/20 پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)، نگرانيها بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

بحث در آستانه شهادت امام رضا و امام حسن مجتبي عليهما السلام و رحلت پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم است موضوع بحث نگرانيهاي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم احاديث زيادي داريم که حضرت مي‌فرمود نگرانم و ناراحت هستم، و شما امت آن حضرت نبينيد از چه چيزهايي نگران بود. و ان شاء الله کاري کنيم که از ما نگران نباشد(بعد اگر وقت کنم از سخنان آن حضرت که مرحوم شيخ صدوق ره از قول ابن عباس نقل مي‌کند که آخرين خطبه پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم چه بود. اول نگراني‌ها را بگويم.)
•نگراني ها
معمولا انسان از چيزهايي که بيشتر نگران است سفارش بيشتري مي‌کند مثل مادري که در سفر فرزندش نگران است بيشتر تلفن مي‌کند، از مسير و جاده‌اي که وزارت راه بيشتر نگراني دارد قدم به قدم(علامت هاي) احتياط، احتياط، آهسته‌تر، آهسته، حداکثر سرعت 30 کيلومتر مي‌گذرد.
پس هرچه را پيامبر صلي الله عليه واله وسلم بيشتر گفته و سفارش کرده معلوم مي‌شود نگراني‌اش از آن بيشتر بوده.
سوال: پيامبر صلي الله عليه واله وسلم درباره چه چيز بيشترين سفارش را کرده؟
جواب: شايد بتوان گفت که کلامي را بيشتر از اين سفارش نکرده که: (حدود صدبار) «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»(وسائل‏الشيعة، ج‏27، ص‏33).
(بدرستيکه من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما مي‌گذارم کتاب خدا و اهل بيتم هرکس به اين دو تمسک کند گمراه نمي‌شود. . . و اين دو از هم جدا نمي‌شود تا در بهشت نزد حوض کوثر بر من وارد شوند) اتفاقا چيزي را که بيشترين سفارش را حضرت داشت و مي‌ترسيد گرفتارش شد حدود صدبار اين کلام را تکرار کرد.
مثل اينکه مرتب گفت فاطمه، فاطمه، آخرش هم او را زدند، مثل اينکه به بچه بگويي نيفتي، نيفتي، آخرش هم بيفتد. اين که فرمود«لَنْ يَفْتَرِقَا» ز هم جدا نمي‌شوند اين دو، پس کسي که گفت «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»(المناقب، ج‏1، ص‏236) کتاب خدا قرآن بس است) بايد گفت حرفش درست نيست. گفتند قرآن کافي است. و به همين واسطه و شعار علي عليه السلام را خانه نشين کردند.
ما مي‌گوييم اگر کتاب خدابس است چرا حضرت صدمرتبه فرمود اين دو
(کتاب و عترت) از هم جدا نمي‌شوند، مگر نسخه بدون طبيب و ماشين بدون راننده و کتاب بدون معلم مي‌شود، اينها با هم مفيد است مثل سوزن و نخ، از هم جدا بشوند هيچ کدام. کاربرد ندارند، مکتب بايد کنار رهبر باشد، هرگز جدا نمي‌شوند تا قيامت.
بعد مي‌فرمايد «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا» حکم بگيريد اين دو را که گمراه نمي‌شويد.
بحث مربوط به لحظات آخر عمر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم است اين جمله لَنْ تَضِلُّوا» ا به ياد داشته باشيد تا من نکته‌اي را بگويم.
به يکي از اصحاب گفتند سخت ترين و تلخ ترين حادثه پيامبر صلي الله عليه واله وسلم چه بود؟ گريه کرد و گفت: دقيقه‌هاي آخر عمر حضرت بود فرمود قلم و کاغذ بياوريد چيزي را يادداشت کنيد تا «أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدِي»(بحارالأنوار، ج‏22، ص‏497) هرگز گمراه نشويد. بعضي گفتند تب حضرت زياد شده و بالا رفته و نعوذبالله، استغفرالله، پناه بر خدا دارد هزيان مي‌گويد(حرفهاي نامربوط و دري وري)
گفت خيلي غصه خوردم درباره پيامبري که خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏» نجم/4-3 ز جانب خود حرفي نمي‌زند مگر بر او وحي شود و در جاي ديگر مي‌فرمايد: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» حشر/7.
هرچه پيامبر گفت عمل کنيد و آنچه نهي کرد ترک کنيد. حرف او حرف خدا و بيعت با او بيعت با خداست و باز مي‌فرمايد: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نساء/80 هرکس اطاعت از پيامبر کند اطاعت از خداوند کرده. سخن او سخن خدا و حرفهايش فتوکپي حرفها و کلام خداوند است.
آن وقت گفتند: پيامبر صلي الله عليه واله وسلم(دري وري مي‌گويد) خلاصه قلم و کاغذ را نياوردند. نامه ننوشته پيامبر صلي الله عليه واله وسلم را مي‌توان خواند. بله علامه سيد شرف الدين مي‌فرمايد مي‌توانم بخوانم و آن اينکه:
حضرت در جاي ديگر فرموده: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» در موقع رحلت هم فرمود ياداشت کنيد تا: «لَا تَضِلُّوا بَعْدِي» از اين جمله پي مي‌بريم که منظور از ياداشت لحظات آخر چه بوده اين بين صاحب کتاب المراجعات است.
از کجا مي‌فهميم از رد پا مثل وزارت اطلاعات و آگاهي مي‌گويند انگشت نگاري. الان هم که انگشت نگاري کامپيوتري شده خيلي چيزها مي‌فهمند.
پس ما به هنگام رحلت شنيديم فرمود «لَنْ تَضِلُّوا» بعد مي‌رويم ببينيم باز کجا حضرت اين جمله را فرموده مي‌رسيم که درباره کتاب الله قرآن و اهل بيت عليهم السلام فرموده «لَنْ تَضِلُّوا» مي‌فهميم منظور هردو يکي است.
مثل اينکه يک کسي مي‌گويد مي‌روم منزل فلان قرصي را بخورم تا درد سرم خوب شود اگر فردا گفت بروم منزل تا قرصي بخورم درد سرم خوب شود گرچه ما حاضر نبوده و نبينيم مي‌فهميم منظور اين است فلان قرص را بخورد تا خوب شود.
(من يک حرکتي را شروع کرده‌ام بد نيست از همينجا اعلام کنم، حرکت و ستاد نماز الحمدلله چند سالي است راه افتاده همه کمک کردند مردم، مقام معظم رهبري دولت، ملت ائمه جمعه، جماعات، سازمان تبليغات و دفتر تبليغات اوقاف، ارشاد، شعرا، هيئتهاي عزاداري، از همه بالاتر آموزش و پرورش، دانشگاه، پادگانها، موج نماز راه افتاد تا الآن که بالا صد مسجد خوب در جاده‌ها داريم، مسافر‌ها مي‌بينند. شعرها، سرودها، کتابها، اجلاسها، نماز در آموزش و پرورش راه افتاد دنبال اين هستيم که قرآن را هم اينکار را بکنيم. چون در جمهوري اسلامي چند کار مربوط به قرآن راه افتاده مثل روخواني و کلاس، تجويد، حفظ چيزي که ماشين آن توي جوي افتاده اينکه قرآن چه مي‌گويد يعني تدبر و تفسير)
ما براي اهل بيت عليهم السلام و امام حسين عليه السلام خوب عزاداري کرده و عشق مي‌ورزيم. اينجا را من هنوز نديده بودم گوشه تهران يکي از نوه‌ها، نواده‌هاي امام کاظم عليه السلام، اين ساختمان و ضريح و صحن و ضريح چطور که کسي که با چند واسطه به امام مي‌رسد اين تشکيلات را دارد ولي در شهرهاي بزرگ ما تفسير نيست. البته تفسيرگو مهم است که حتما بايد: با سواد و عالم و مردم هم تفسير شنو باشند. خبر شادي مي‌خواهم به شما بدهم. يک ستادي درست شده بنام ستاد تفسير قرآن که بلکه ان شاء الله وقتي بحث را گوش مي‌دهيد که پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در دنيا مي‌رود که حضرت غصه مي‌خورد که نکند قرآنش ترک شود. و يک خبر تلخ، يکي در مدينه قرآن دستش بود خطاب کرد به پيامبر صلي الله عليه واله وسلم که حالت خوب است و از ما راضي هستي، حالي و توسلي، يکي از علماست اگر بگويم او را مي‌شناسي بعد به قرآن تفأل زد که آيه آمد: (من از امت راضي نيستم)
«وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» فرقان/30 و گفت پيامبر‌اي خدا بدرستيکه قوم و امت من قرآني را تنها و مظلوم گذاشتند » در حد روي کيف و جهازيه عروس و بالا سر مسافر و خانه نو و يالله و قسم يا کاشيکاري، تفسير قرآن نيست، پس بنابراين آقاياني که حرفهاي مرا مي‌شنويد در شهر و روستا و بخشها شخصي را که(4 شر داشته باشد.)
الف: حتما باسواد و 10 و 15 سال درس حوزه را خوانده، فاضل و فاضل. چون تفسير قرآن اگر کج معني شود خطرناک است.
ب: جلسات تفسير 20 دقيقه‌اي طول هم نکشد.
در دانشگاه تهران اينکار شده چند سال و بعضي از مساجد شده، نماز را که مي‌خوانند سريع چند دقيقه قرآن تقسيم شد 5 آيه مي‌خوانند بعد هم يا تفسير گو تفسير گفته و يا يک تفسير فارسي را از رو مي‌- خوانند. تفسير نمونه و خلاصه و تفسيرهاي ديگر، تمسک کنيم به قرآن و ان شاء الله برسيم به روزي که ما دانشجو نداشته باشيم که نتواند قرآن بخواند(الآن وقت گرمک هم هست وقتي آنرا براي خوردن مي‌شکنند وقتي ديدند بيمزه است از بيرون شکر مي‌ريزند، دانشگاه ما بي مزه است يعني دانشجوي ما نمي‌تواند قرآن بخواند مگر آنهايي که به طريقي ديگر ياد گرفته‌اند والا در درسهاي دانشگاهي نيست)
يک دانشجو که بلد هست در اين تابستان بشود استاد بقيه هم شاگرد. نيم ساعته حدود 30 جلسه ياد مي‌گيريد هم خواهران و برادران به اين مسئله توجه کنند درباره خواندن و تدبر بيشتر توجه کنيد، اين سافرش پيابر صلي الله عليه واله وسلم است.
(البته ما در حوزه علميه قم 2500 طلبه ثبت نام کرده‌اند قم و مشهد 8 جزء تفسير امحان داده‌اند، مراسم باشکوهي از اينها تجليل مي‌شود، شد، تجليل شده و خواهد شد و چون طلبه‌هاي هم مثل دانشجوها تعطيل هستند يکي دو ماه در اين تابستان، برادرهاي طلبه، من نمي‌دانم چرا تعطيل مي‌کنند برادري که دماوند است تو ديگه چرا، و همدان و بندرعباس هوا گرم است به تو سيرکان چه ربطي دارد، خيلي جاها هوا متوسط است خيلي هم که مثل بندعباس گرم باشد از ساعت 6 تا 9 صبح مي‌شود مطالعه کرد.) کسي اهل کار باشد تابستان هم مي‌تواند کار کند به هرحال تقاضاي من اين است اين تابستان را از دست ندهيم انس با تفسير و دعوت از مفسرين.
پس نگراني اول پيامبر صلي الله عليه واله وسلم جدائي قرآن از اهل بيت عليهم السلام بود. متأسفانه در مسجدالحرام مي‌بيني همه را با قرآن مي‌پرسي امام کاظم عليه السلام کيست؟ نمي‌داند. البته امام حسن و امام حسين و فاطمه زهرا عليهم السلام را شناخته و اهل بيت عليهم السلام را هم دوست دارند. بسياري ازاينها اسم امام رضا عليه ا لسلام را نشينده‌اند.
درست همان چيزي که پيامبر صلي الله عليه واله وسلم نگراني داشت آنها اهل بيت را نمي‌شناسند ما هم براي امام زاده‌ها گنبد و بارگاه درست مي‌کنيم ولي قرآن را نمي‌توانيم بخوانيم ما اهل بيت عليهم- السلام را پررنگ کرده‌ايم قرآن را کم رنگ و آنها به عکس
• نگراني‌هاي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم
الف: مکتبي و فرهنگي
ب: اجتماعي
ج: سياسي
د: روحي
ه: اقتصادي
مکتب و فرهنگ که مغز است بالاست ما نبايد بياوريم پايين زير اقتصاد.
سوال: مسائل فرهنگي مهم‌تر است يا اقتصادي؟
جواب: ببينيد خدا چه کرده مغز را بالا و شکم را پايين قرار داده البته جواب علمي نيست ذوقي است.
يکي ديگر از نگراني‌ها:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ»(كافي، ج‏2، ص‏79)
پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم فرمود: «ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي» از سه چيز بر امتم مي‌ترسم.
«الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ»: گمراهي بعد از شناخت و معرفت(بدعاقبتي)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَكْثَرَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي رَجُلٌ يُنَاوِلُ الْقُرْآنَ يَضَعُهُ عَلَى غَيْرِ مَوَاضِعِه»(منيةالمريد، ص‏369) يعني قرآن از حالت تدبير بيرون‌ايد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «يَقُولُ أَخَافُ عَلَيْكُمُ اسْتِخْفَافاً بِالدِّينِ وَ بَيْعَ الْحُكْمِ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ وَ أَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزَامِيرَ تُقَدِّمُونَ أَحَدَكُمْ وَ لَيْسَ بِأَفْضَلِكُمْ فِي الدِّينِ»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏42)
و بيشترين چيزي که بر امتم مي‌ترسم اينکه قرآن به غير از جايگاه و معاني حقيقي خود معني شود.
• تفسير قرآن دو شرط دارد
الف: بايد خود تقوا داشته باشد
اگر تقوا نداشت معاني قرآن را دنبال سليقه خود مي‌کشاند، مثل کسي که منظور خاص دارد. هروقت قدم هم مي‌خواهد بزند از جايي مي‌رود که به مقصود خود برسد.
بعضي از قرآن يم فرمايد: «فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ» آل عمران/7
آنها که در قلوبشان مريض و گيرو تنگي است تبعيت مي‌کنند از آيات متشابه(تا بتوانند به هر شکل که خود مي‌خواهد و سليقه دارد معني و تفسير کند)
(خداوند رحمت کند حضرت امام(خميني ره) را وقتي سخنراني مي‌کرد هرکس يک تکه از حرف ايشان را به نفع خودش تفسير مي‌کرد.)
يک دوستي داشتيم مي‌گفت يک نفر مي‌خواست به من فحش بدهد امام خميني(ره) زماني فرموده بود آخوند بد از ساواکي بدتر است. او(در بالاي نامه‌اي به من) نوشته بود(آخوند بد از ساواکي بدتر است) امام خميني ره. بعد نوشته بود حضرت حجة الاسلام والمسلمين جناب. اينهم امام(خميني ره) از روحانيت تعريف کرده او فقط اين جمله را نوشته بود قرآن هم همين طوري است.
پس شرط اول تقوا و
ب: امام و امامت
يعني اگر کسي ظرفش آلوده باشد هر قدر هم آب در آن بريزند آلوده مي‌شود، استخري که گربه مرده دارد، هرچه هم آب زلال بريزي باز هم بوي تغض مي‌دهد، و لذا گربه مرده‌ها از روح‌ها بايد بيرون رود و لذا فرموده: «هُدىً لِلْمُتَّقينَ» بقره/2 متقين يعني آنها که روحشان پاک است و ديگري «تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» امام. يعني کسي که مي‌خواهد تفسير بگويد، هم بايد روحش پاک و دستش به اهل بيت عليهم السلام بند باشد و الا کج معني مي‌کند.
(گروهي که(شهيد علامه) مرحوم مطهري را کشتند نامشان فرقان بود، آنها يک مطلب را قاطي کرده و کج فهميده بودند، از اسلام و مالکيت يک معجوني ساخته بود مثلا مي‌گفت که مالکيت حالا رد شويم حالا حرف آنها را نزنيم)
• و باز مي‌فرمايد: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّمَا الْخَوْفُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي ثَلَاثُ خِصَالٍ أَنْ يَتَأَوَّلُوا الْقُرْآنَ عَلَى غَيْرِ تَأْوِيلِهِ أَوْ يَتَّبِعُوا زَلَّةَ الْعَالِمِ أَوْ يَظْهَرَ فِيهِمُ الْمَالُ حَتَّى يَطْغَوْا وَ يَبْطَرُوا وَ سَأُنَبِّئُكُمُ الْمَخْرَجَ مِنْ ذَلِكَ أَمَّا الْقُرْآنُ فَاعْمَلُوا بِمُحْكَمِهِ وَ آمِنُوا بِمُتَشَابِهِهِ وَ أَمَّا الْعَالِمُ فَانْتَظِرُوا فَيْئَهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا زَلَّتَهُ وَ أَمَّا الْمَالُ فَإِنَّ الْمَخْرَجَ مِنْهُ شُكْرُ النِّعْمَةِ وَ أَدَاءُ حَقِّهِ»(خصال صدوق، ج‏1، ص‏164). «أَوْ يَتَّبِعُوا زَلَّةَ الْعَالِمِ» مي‌ترسم از اينکه شما دنباله رو يک عالم و دانشمند منحرف شويد.
غذايي که انسان مي‌خواهد مصرف کند بايد از طرف بهداشت جهت سلامت آن بايد تاييد کرده و مهر بزنند در صورتيکه غذاي روح و فکر به مراتب از غذاي جسم اهميتش بيشتر است، چون غذاي جسم چند ساعتي بيشتر در بدن نيست. غذاي فکري عمري در مغز انسان مي‌ماند چطور غذاي جسم بهداشتي و استاندارد غذاي فکر مهمتر است.
ما نمي‌گوييم آخوند، من اصرار روي آخوند ندارم، اسلام شناس باشد، سالم هم باشد هر قيافه‌اي مي‌خواهد باشد، ما که عمامه پرست نيستيم، اصلا اگر کسي فرق بگذارد بين کت و شلواري و عمامه شايد بوي شرک بدهد، ما مي‌گوييم اسلام شناسي واقعي، يعني واقعا درس خوانده باشد.
من رفتم يک جايي(بگو دانشگاه) گفتند فلاني اينجا تفسير مي‌گويد من هرچه فکر کردم(پيش نماز راحت است هرکس عادل باشد مي‌تواند پيش نمازي آسان است ولي تفسير خيلي کار مهمي است) چطور اين تفسير مي‌گويد بعد ياد يک ديوانه افتادم، يک ديوانه روزي ديوانه شد و يک پرچمي دوش گرفت مي‌خواهم بروم کربلا ديوانه ديگري به او رسيد گفت کي ديوانه شده‌اي گفت امروز گفت برو دنبال کارت من 30 سال قبل از تو ديوانه شده‌ام هنوز امامزاده شهر هم نرفته‌ام. تو امروز ديوانه شده‌اي و مي‌خواهي بروي کربلا. حيا هم خوب چيزي است. بنده ريشم سفيد شده از 20 سالگي تا 55 سالگي، 35 سال است تفسير کار مي‌کنم هنوز وقتي مي‌خواهم تفسيرم را چاپ کنم يک شوراي نگهباني گذاشته‌ام.
اينها ببينند اگر سالم است چاپ کنم چطور شد من آدم کودني هم نيستم بد هم نيستم مي‌فهمم، من با سابقه 35 و 40 سال و 30 سال در تفسير باز هم مي‌ترسم اين آقا روز اول ديوانگي ميخواهد برود کربلا.
مسئله دوم اينکه جلساتي در منازل هست که از خانمها و مدير آن جلسه که خانم هستند بسيار بي سواد هستند ولي چون سروزبان دارند جلسه‌ها گرم است مطالبي نامربوط.
مداح بايد بداند چه مي‌گويد، روضه خوان هم، خيلي آزاد است، يک آدامس کلک باشد و يک استوار سرگرد بشود مي‌گيرند ما در مملکتمان يکي آية الله يکي مفسر هيچ کس هم کاري به او ندارد، بعضي هم ممکن است بگويند ما سابقه جبهه داريم مگر هرکس سابقه جبهه دارد بقيه کارهايش درست است.
من ديدم دوسه نفر سينه مي‌زنند، از کسي شنيد عالم و باتقوا بود گفت من با گوش خودم شنيدم خدا کور و کر کند اگر دروغ بگويم با چشمان خودم ديدم يک دسته دارند مي‌روند يکي هم مي‌گويد:
گفتا حسين به زير خنجر به شمر کافر، الله اکبر خميني رهبر
آخر امام حسين عليه السلام کي اين حرف را زد چي مي‌گويي؟
پيشنهاد من اين است تمام شعرا و مداحالن يک سمينار چند هزار نفري داشته باشند، انتخابات راه بيايند از نو حال که همه کارها انتخاباتي شده، توي روستا، کدخدا، انجمن اسلامي 5 نفر که از نظر علمي و سابقه، و فکري درجه يک هستند بعد شعرها را چک و مهر بزنند.
(اين درست نيست که بيست سال از انقلاب مي‌گذرد هرکس هر چرت و پرتي مي‌خواهد بگويد تويهمين تلويزيون من خودم شنيدم که ليوان آبي را آوردند به نزد امام سجاد عليه السلام به قدري گريه کرد که آب مضاف شد و الله بالله، اين طور نيست کي آب مضاف شد فکر مي‌کنيم که اگر اشک مردم را در آوريم ثواب است اگرچه با دروغ.
پس حضرت فرمود مي‌ترسم: «أَوْ يَتَّبِعُوا زَلَّةَ الْعَالِمِ» از دانشمندي که منحرف باشد و ديگران را هم دنبال خود ببرد مي‌شود دانشمند کج باشد؟ بله مي‌شود.
البته معناي اين خفقان نيست، آزادي علم ارزش است. (معناي آزادي اين است که يک ميزگردي باشد، اين دانشمند 5 دقيقه بگويد من اين اشکال را دارم، و مردم بشنوند يک دانشمند 5 دقيقه جواب بدهد باز هم همه بشنوند او آزاد است بگويد و او آزاد 5 دقيقه جواب بدهد و مردم آزادند دو تا 5 دقيقه را بشنوند و هرکدام را خواستند(انتخاب کنند) اين معناي آزادي است.)
آزادي اين نيست که يک نفر چند جوان را ببرد سرداب و زيرزمين و بعد بگويد چي مي‌گويند، چي اصطلاحي است که يادم رفت، خفقان است، هردو بگويند، روبروي هم مردم بشنوند، بعد انتخاب کنند مردم اينکه توي مرداب، بعضي از سخنراني‌ها خانمها هستند بايد چک بشود، خانمها بايد کارت داشته باشند که آيا اجازه دارد يا نه، آخوندها هم همينطور هرکسي هر حرفي را نزند، پس مداحها، شعرا، خانمهاي سخنران، طلبه‌ها، همه بايد از يک جا تضمين بشود که آيا حق سخنراني دارد يا نه و در چه محدوده‌اي.
پيغمبر فرمود: نگرانم در آستانه رفتن دارم غصه مي‌خورم، يا رسول الله چرا؟
غصه مي‌خورم يک عده قرآن را بالا برده فتيله اهل بيت را پايين کشيده‌اند و يک عده براي اهل بيت گنبد و بارگاه در قرآن تدبر و تفسير نيست و عمل و از: دانشمند کجي که هرچه مي‌گويد مردم گوش بدهند.
يک خاطره را من قبلا هم گفته‌ام دوباره تکرار کنم.
گفته‌اند يک زني را دادند به يک شوهر کوري، هرشب اين زن از زيبايي‌هاي خود مي‌گفت و بعد مي‌گفت حيف که تو کوري و زيبايي‌هاي مرا نمي‌بيني گفت و گفت و چند هفته آخر مرد خسته شد گفت خيلي از زيبايي خود مي‌گويي من هم چشم ندارم ببينم، نمي‌دانم راست مي‌گويي يا دروغ ولي اگر تو زيبا بودي چشم دارها تورا برده بودند. همينکه براي من گذاشته‌اند معلوم است زيبا نيستي.
آدم زيبا يعني دانشمند اگر حرفي دارد بگويد تا ديگران هم مجال داشته باشند جواب بدهند.
• نگراني‌هاي اجتماعي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم:
«اني اخاف عليکم الهرج» برشما مي‌ترسم از هرج. مي گويند هرج و مرج(اين روايت را تا حال نديده بودم ديشب ديدم) روايت از اهل سنت است از بي- نظمي، مملکت بايد حساب و کتاب داشته باشد گرچه به ضرر ما هم باشد گاهي، باز مي‌فرمايد:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي التَّصْدِيقُ بِالنُّجُومِ وَ التَّكْذِيبُ بِالْقَدَرِ وَ ظُلْمُ الْأُمَّةِ»(بحارالأنوار، ج‏55، ص‏330) بيشترين چيزي را که مي‌ترسم از ظلم امت به همديگر است. فرمود من از مومن و مشرک نمي‌ترسم از دورويي مي‌ترسم که هرروزي مشکلي مي‌شود: «إِنِّي لَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَحْجُزُهُ إِيمَانُهُ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ كُفْرُهُ وَ لَكِنْ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ مُنَافِقاً عَلِيمَ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ»(منيةالمريد، ص‏136)
«مُنَافِقاً عَلِيمَ اللِّسَانِ» از منافقيني که زبانشان نرم و خوب است بيانش سحر مي‌کند. «يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ» وقتي حرف مي‌زند کيف مي‌کنيد. «وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ» عملش خلاف حرفش مي‌باشد.
منافق بي حال هم نه، منافقيني که بيانشان گول زن است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» منافقون/4 حتي وقتي منافق حرف مي‌زند توي پيامبر هم حرفش را گوش مي‌دهي يعني با چرب زباني پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم را جذب مي‌کند.
• نگراني‌هاي روحي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم:
مي فرمايد: «أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى»(كافي، ج‏8، ص‏58) تبعيت از هواي نفس و آرزوهاي دراز تبعيت از هواي نفس شما را از حق و آرزوهاي دراز، شما را از آخرت باز مي‌دارد.
مي گويد محکم دعا کن من در کنکور قبول شوم حالا تمام سعادتها در کنکور است يعني اگر قبول نشوي بايد سکته کني و از پدر و مادر بد بشنوي، و گريه کني و شام نخوري، درس بخواني ولي شد، شد، نشد، نشد. کي گفته تمام سعادتها، البته کنکور ارزش است و دانشگاه ولي همه ارزشها آنجا نيست
خيلي‌ها کارهاي ديگري انجام مي‌دهند. بنده که دکتر نيستم بدبخت هستم، مطالعه مي‌کنم راه علم که بسته نيست، (علامه شهيد مطهري ره) 52 کتاب دارد و سال 52 هفته هفته‌اي يکي از کتابهاي او را مطالعه کن سال ديگر مي‌شوي فتوکپي مطهري ره. (با مديريت دولتي آنها که دست و پا مي‌شکننند براي ديپلم و ليسانس و فوق ليسانس آرام و آهسته بگويم که خيلي از آن مطالب مديريت را قوي مي‌کند ولي بعضي از آنها مثل اينکه بنده بدانم کوه هيماليا چند متر است هيچ نقشي در آخوندي من ندارد. کله پر مي‌شود ولي انسان راه نمي‌افتد. علم بايد مفيد باشد.)
علم و درس ارزش دارد ولي نه به آن مقدار که اگر رد شدند نظام خانواده را بهم بريزند. اين بلاي عمومي است به من خانواده‌ها گفته‌اند که دختر از کنکور رد شد خود خوري کرده و مثل شمع آب مي‌شود براي چي، درس ارزش است ولي اگر نشد، استخدام ارزش است اگر نشد، کار ديگر، 7 سال مي‌گردد مي‌خواهد پشت ميز بنشيند.
فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ»(كافي، ج‏2، ص‏79)
«وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ» از شهوت بر شما مي‌ترسم. از ريا مي‌ترسم. از اينکه دنيا به شما رو کند و همديگر را نشناسيد. از اينکه دنيا گرا و پول جمع کن بشويد
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْمُحَرَّمَةُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ وَ الرِّبَا»(مستدرك‏الوسائل، ج‏13، ص‏66) «هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْمُحَرَّمَةُ» از لقمه حرام بر شما مي‌ترسم.
خيلي جالب است يک مطلب تعجبي، جمهوري اسلامي گاهي آخوند مي‌فرستد چين وآلمان و اسپانيا که گاو گوساله‌اي که مي‌کشند با يک عده قصاب مسلمان که ذبح آنها حلال باشد و اسلامي الحمدلله 20 سال از انقلاب مي‌گذرد گندمي که زکات داده نمي‌شود نان اسلامي نيست يعني گوشت چين اسلامي، گندم خراسان و اسلام آباد، اروميه، اراک وخرم آباد و شيراز اسلامي نيست. مثل کسي که سر گنبد را با دستمال کاغذي پاک مي‌کند جاي سجده‌اش خاک است. نمي‌دانم بايد به چه کسي گفت. ائمه جمعه محترم که پارسال هم گفتيم کسي گوش نداد ما در سمينار ائمه جمعه گفتيم دو تا امام جمعه‌ها درباره زکات صحبت کنند که کشاورزها مسلمان و خيلي خوب هستند. دوتا حديث خوانديم جوان به جبهه دادند منتهي نرفتيم بگوييم به هرحال زکات واجب و. . فرمود مي‌ترسم لقمه‌ها حرام باشد.
امام حسين عليه السلام که او را کشتند فرمود شکمهايتان از حرام پرشده. خمس واجب است در آمد داريد خمس بدهيد. يک ميليون، 200 هزار تومان ارز فقر است ندهيد مال شما به هم مي‌ريزد و با اين
لقمه مي‌خواهي بچه تربيت کني، امور تربيتي با اردو مي‌خواهد تربيت کند با لقمه حرامي که پدر و مادر به فرزندش داده است اشتباه کرديم چيزي را که همه اساتيد دانشگاه از آن غافل هستيد اين است که اصل تربيت لقمه حلال است و ما غافل شده‌ايم. کشاورزها زکات گندم. . .
خدايا پيامبرت لب او پاره شد دندانش شکست چقدر سختي کشيدند. پيامبر صلي الله عليه واله وسلم يک عبا کشيد بر سر اهل بيتش عليهم السلام هرکس ديگر خواست بيايد گفت نه همينها هستند چرا عبا(خامس ال عبا مثل محراب) که معلوم باشد(در مسجد يعني همين‌ها نه ديگري) 6 ماه هم اين را تکرار فرمود حالا بعد از پيامبر هيچکدام از اين اهل بيت تشييع نشدند فاطمه زهرا(ص) و علي(ع) و امام حسين عليه السلام تشييع نشد يک نفر شد و آنهم کاش نمي‌شد امام حسين عليه السلام ولي بدن او را هم تيرباران کردند خيلي سخت است دل مي‌سوزد.
يا رسول الله خيلي سفارش کردي ماشاءالله دانشجو و طلبه همه با هم در هر شهري چند جلسه تفسير تو کمک کن.
خدايا به ما توفيقي بده کرامتي باشيم که دل پيامبر از ما شاد باشد.
بسم الله الرحمن الرحيم
قرآن کلام ايزد و پيغام سرمد است
قرآن نشان دهنده هر نيک و هر بد است
هرجا که هست نور هدايت يقين بدان
در سايه محمد وال محمد است
با استفاده از فرمايشات زيبا، نکات بسيار جالب، من هم استفاده مي‌کنم خيلي مختصر در پنج شش بيت در سه موضوع يکي قرآن همه مي‌دانيد که آب از هيدروژن و اکسيژن تشکيل شده دوتا گاز است به هم مخلوط شود آب دست نشود نه
اسلام شده است عترت و قرآن تشکيل
چون آب که از هيدروژن و اکسيژن
ديگر اثر از آب کجا مي‌ماند
اکسيژن اگر جدا شد از هيدروژن
فرمود بني چون بروم از دنيا
برجاي نهم دو وزنه سنگين را
وين عترت من که با کتاب الله است
تشکيل دهند هردو با هم دين را
وين هر دو که واحدند و يک پارچه‌اند
يک لحظه ندارند جدايي از هم
بر اين دو توسل و تمسک جوييد
اين است وصيت رسول اکرم
سومين مطلب سرور عزيزم درباره پيامبر صلي الله عليه واله وسلم بود يکي دو دقيقه از شعري که سروده‌ام عرض مي‌کنم.
عرش برين است آستان محمد(ص)
حضرت جبرئيل پاسبان محمد(ص)
تا که نيازاردش اشعه خورشيد
پرده ابر است سايبان محمد(ص)
رونق حسنش جمال ماه شکسته
گل خجل از عطر بوستان محمد(ص)
ناز نبي را کشد خداي که طاها
رنجه مبادا شود روان محمد(ص)
سوره والعصر و شرح آيت خسران
رمز نهاني است از زمان محمد(ص)
درک نکردند چونکه عوج کمالش
اکثر اصحاب و پيروان محمد(ص)
هرچه ورق مي‌زني دفتر عمرش
حسرت رنج است داستان محمد(ص)
سوختن و ساختن به مکر منافق
سخت ترين بخش امتحان محمد(ص)
اين روايت عجيب است که بعدها سرور عزيزم بايد تشريح کنند پيمبري را که در آتش افکندند و
هيچ نبي مثل من نديده اذيت
آه از اين آتشين بيان محمد(ص)
ناله زهرا ميان آن درو ديوار
بوده هماهنگ با فغان محمد(ص)
خوب سومين بخش از امام حسن مجتبي عليه السلام فرمودند من همين مقدار عرض کنم سه موضوع است که اشاره مي‌کنم چون وقت ما چند دقيقه است ولي خيلي عجيب است اين مظلوميت امام حسين عليه السلام وقتي از دنيا مي‌روند و شهيد مي‌شوند همسري دارند مثل حضرت رباب که هرچه اصرار مي‌کنند بفرماييد توي سايه اشک بريزيد مي‌گويد من ديدم حسينم را توي آفتاب کشتند تشنه کشتند خوشا به حال چنين زناني ولي بميرم امام حسن عليه السلام خانه قاتلش است کسي حالش بهم بخورد مي‌گويند برويم بيمارستان مي‌گويند نه اول خانه بميرم حسن جان به خانه هم که مي‌آيي به دامن قاتلت پناه مي‌بري، اما ياران مختصرا هرچه امام حسين عليه السلام شب عاشورا پيشنهاد کردکه برويد اينها با من کار دارند گفتند اگر صدبار و هزار بار کشته شويم ما نمي‌رويم و جواب زهرا عليها السلام را چه بدهيم اما وقتي امامزمان و امام وقت امام حسن مجتبي عليه السلام صلح کرد به او فحش دادند چقدر مظلوميت ولي مي‌بينيم در تهران بفرماييد دو تا امامزاده، اين بارگاه اما برويد در بقيع نيمه، حضرت آقاي قرائتي من ديدم در اين جنگ تحميلي يک جواني آوردند گفتند خواهر ندارد، مادر و پدر ندارد آنقدر گل ريختند اين را با تجليل بردند امام حسن عليه السلام مگر مادر نداشت علي عليه السلام پدرش و مادرهرشهيدي را اگر با صد جلا مي‌برند جاي گل باران حسن را تير باران کرده‌اند.
مي خواستم اشعاري بخوانم فرصت نيست ولي عرض مي‌کنم:
در ره دين سخت ترين امتحان
بوده همان صلح تو با دشمنان
دشمن از اين صلح تو رسوا شده
مشت عدو پيش همه واشده
با غم دل سوختي و ساختي
پرچم دين تا که بر افراختي
دوست و دشمن به تو تهمت زدند
در حرمت دست به غارت زدند
حاصل برنامه توچون علي است
صلح تو با خانه نشستن يکي است
علي عليه السلام برنامه حسيني دارد 23 سال برنامه حسني دارد 25 سال ولي در برنامه حسيني اخم و گره به ابرويش نيافتاد حتي در هولناک ترين جنگها، لبخندزد چون در راه خدا رزم ميکرد، اما بميرم وقتي برنامه حسني شد اعلام متارکه موقت، حضرت مي‌فرمايد مثل کسي که استخوان در گلو باشد يا تيردر چشم باشد معلوم مي‌شود برنامه، عرض مي‌کنم حسن جان،
عقل شرمات از اين صبر تو
صبر تو پيدا بود از قبر تو
پايان عرضم يک بيت است که خود حضرت حجة عنايت کرده اين را مي‌خوانم پايان عرضم به نام مقدسش حضرت آقاي قرائتي من در کنار بقيع نيمه شب گذشته بود ماه آن چهار قبر منور را روشن کرده بود همه اشک مي‌ريختند يا حسن مي‌گفتند يا غريب يا مظلوم همه اشک مي‌ريختيم يکي آمد روي شانه من دست زد و گفت حسان به فکر توچه مي‌رسد آخر ما بالاي کوه مثل امامزاده داوود مي‌روند آنجا آخر قرآن جلد مي‌خواهد نه اينکه براي او ولي براي احترام آنها چرا اين قبرها مظلوم هستند چرا قرق است اينجا هي گفت چرا و اشک ريخت و گفتم آقا من کاره‌اي نيستم خيال کرد من چيزي مي‌دانم گفتم امام عصر عجل الله تعالي فرجه مي‌آيد و توضيح مي‌دهد در همين موقع يک بيت به نظرم رسيد يک رمزش آمد گفتم:
چون حسان اينجا بود شبها مسير فاطمه
تا که نامحرم نيايد انزوا دارد بقيع
بقيع بايد قرق باشد حضرت زهرا(ص) مي‌خواهد موهايش را اينجا پريشان کند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته