1378/5/14 تفسير سوره نحل - 4، نعمتهاي الهي بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقي بالهدي والهمني التقوي

تفسير سوره نحل، نعمتهاي الهي را برشمريم در جلسه قبل تا آيه دوازده رفتيم در اين جلسه هم چند نعمت را بگوييم، شايد روحيه شكرگذاري در ما تقويت شود. برادران و خواهران عزيز پاي تلويزيون قرآن را بازكنند، سورة نحل نصفة اول قرآن تقريبا" جزء 13، 14 مي‌شود از صداي خوب قاري استفاده كنيم و من آيه را مي‌نويسم: «وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» نحل/13.
ازجمله نعمتها اين است كه آنچه در زمين براي شما آفريده به آن نگاه كنيد و طبيعت «ما ذَرَأَ لَكُمْ» يعني«ماخَلَقَ لَكُمْ»؛ هر چه روي زمين است براي انسان است و هيچ چيز بي هدف خلق نشده، اگر يك چيزي را شك كرديد، فكر كنيد كه ما نفهميده و نتوانسته‌ايم از آن استغاده كنيم و الا خداوند در يك ليوان آب قدرتي داده كه شايد بتوان شهر يك برق را و شهر يك منطقه را تامين كرد منتهي علم مي‌خواهد تا انسان اين قدرت را از درون ليوان آب استخراج كند.)
«وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ» يعني براي شماست و اگر چيزي هست از آن استفاده نكرديد تقصير شماست بعد ميفرمايد: «مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ» نعمتهاي مختلف: گفتم ما نعمتها را زماني مي‌شناسيم كه آنها را واژگون كنيم.
فرض كنيد كه همه گياهان يك شكل و اندازه باشد، آدمها و ماشينها و لباسها اگر يك شكل باشد مشكل شده و بخش عظيمي از وقت ما صرف شناسايي و الاف مي‌شديم،
رنگها نشانه چيست؟ نشانه قدرت و حكمت و صنعت، ابتكار، و چشم هم مي‌خواهد كيف كند الان شوفر و راننده تاكسي‌هاي اصفهان از سي و سه پل لذت نمي‌برند چون براي آنها تازگي ندارد و فرق نعمتهاي دنيا و بهشت اين است كه: مثلاً در دنيا اگر 5 دفعه عسل خورديم ديگه لذت، در تكرار لذت كم مي‌شود ولي:
قرآن مي‌فرمايد: «وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» زخرف/71 يعني هر چه نگاه كني كيف كرده و لذت مي‌بري رنگها وسيله شناخت و آرامش روح، اگر همه چيز يك رنگ بود خسته مي‌شديم، لذت چشم بعد مي‌فرمايد: «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً» در اين رنگها آيه و نشانه است
چطور از يك آب و خاك اينهمه رنگ، گاهي در يك پر گل نصف يك رنگ و نصف ديگر يك رنگ و يا چند رقم رنگ آميزي، ذغال سياه مي‌كند و گچ سفيد، نمي‌شود گچ در يك لحظه هم سفيد كند و هم سياه، و در ميوه‌ها ترش، ترش، ليموترش، شيرين، شيرين خرماشيرين، ترش و شيرين انار، در يك باغ و باغچه، همه رقم، مي‌فرمايد: «يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ» رعد/4 اين يك آب است، چطور سه رقم شد.
«لَآيَةً» يعني از كنار نعمتها ساده نگذريد و براي آنها فكر كنيد.
حيف نيست خدايي كه براي چشم و فكر و روح ما رنگ آميزي كرده و ابتكارو صنعت نشان داده. (يك كارخانه كه چند رقم پارچه آماده مي‌كند، چند مهندس طراحي مي‌كنند هر روزي رنگ و گل و حاشيه را تغيير مي‌دهند)
چطور از طراحي اين هستي راحت از كنار آن عبور مي‌كنيم، و يك «الحَمدُالله» نمي‌گوييم، بگو الحمدالله كساني كه از طبيعت عكس تهيه مي‌كنند بايد زير آن بنويسند: «هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُوني‏ ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ» لقمان/11 خداوند اين را آفريد بگو ببينم شما چه كرديد؟ (آيه بعد حالا)
«إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً» نقش را ديديد از نقاش غافل نشويد آيه بعد:
قاري: «وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» نحل/14، دريا در اختيار شماست، روي آن سوار و در آن غواصي، هم وسيله قهر است فرعون در آن غرق مي‌شود و هم وسيله مهر است موسي(عليه السلام) را نجات مي‌دهد.
خداوند يك پيامبر را روي آب نوح عليه السلام و يك پيامبر را داخل آب حفظ كرد يونس عليه السلام و يك پيامبر را كنار آب حضرت يوسف عليه السلام كنار چاه آب، «وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ» خداوندي است كه دريا را در اختيار شما قرار داد، تابستان كنار دريا شيرجه و شنا مي‌رويم، چه استفاده‌هاي معنوي مي‌توانيم بكنيم.
اول: پرورش گوشت تازه، نزديكترين، ارزانترين، سالمتيرين، راه است
دوم: نظافت محيط، نهنگها را آفريد، ماهي مرده‌ها را مي‌خورند، اگر اينكار نشود آب دريا بد بو مي‌شود تنفس براي ما مشكل مي‌شو. يعني نفس كشيدن ما صدقه سر نهنگها است.
برويم دريا تخمه بشكنيم، شنا و شيرجه برويم همين، چرا غافل، دريا در اختيار شما و: «سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا»
گوشت تازه، شايد بتوان استفاده كرد كه اگر بناست گوشتي از كشور وارد كنيم چرا خود حيوان نباشد و گوشت تازه، ممكن است در حمل و نقل آن مشكلاتي باشد اما گوشت تازه و مانده خيلي فرق دارد. مانده خوري مكروه است، از چيزهايي كه اين جامعه مدرن براي ما آورده اين فريزر است كه هر چه مي‌خوريم مانده خوري است، نژاد كهنه خور و پيري زودرس و عوارض ديگر آن، جمله بعد: «وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها» انسان غير از شكم و خوراك، زيبا طلب است و از آن لذت مي‌برد، و اين غريزه را خداوند در وجود انسان قرار داده و وسيلة آن را هم آفريده، بهترين نوع مرواريد طبيعي در صدفها استخراج كرده و استفاده كن. اسلام با زيبايي و آرايش موافق و آرايش زن براي شوهر ثواب دارد، به ما گفته‌اند مسجد را با آرايش برويد
حديث داريم: اگر مردي از نظر ظاهري به خود نرسيده و ژوليده شد و به اين واسطه زن منحرف شد و فاسد گناه آن به عهدة مرد هم هست.
زيبايي و تجمل خواهي يك غريزه است ولي مثل بقيه غريزه‌ها بايد كنترل شود. و اگر غريزه كنترل شد مفيد است.
مثل كپسول گاز، اگر شيلنگ گاز به صورت طبيعي هدايت شد، حرارت و نور و پختن غذا هست و اگر كنترل نشود انفجار است
غرائز هم اينچنين است اگر از طريق صحيح تامين شد(عامل رشد و زندگي سالم است) جمله و آيه بعد ميفرمايد: «وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» دريا منبع توليد بخار و ابر و باران براي ما مي‌باشد، و توليد گوشت تازه، و صنعت و تجارت و مي‌بيني كشتي را كه آب را از چپ و راست مي‌شكافد و به جلو مي‌رود، تا شما تلاش كرده و از فضل خدا طلب كنيد.
(تلاش كنيد، يعني بايد جان كند، بي كاري و بي عاري ممنوع، در دو سه جلسه قبل گفتم كه چرا خداوند به گلة گوسفند مي‌گويد «جمال» چون گله رفته صحرا خود را سير و شير تازه هم براي جامعه آورده اين «جمال» است نه جوان سوپر دولوكسي كه هم گرسنه است و هم جامعه را سير نمي‌كند تيپ زيباست ولي خداوند به اين «جمال» نمي‌گويد آن «جمال» است كه هم خود سير و هم جامعه را سير كند.
«لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» من اينها را آفريدم برو براي بدست آوردن آن.
حديث داريم: اگر آب و خاك را داريد ولي چيزي براي خوردن نداري واي به حال شما...
معلوم مي‌شود بي حال هستيم، پادگان چند هزار جوان، گندم از آن طرف دنيا بياوريم و اين جوان 120و18و10و80 كيلويي بالا و پايين مي‌پرد و نان براي خوردن ندارد، آب و خاك و زيادي از آنها كشاورزي بلد هستند، من نمي‌دانم بعضي چيز به ذهنم مي‌آياد مي‌گويم تكرار كنم غصه مي‌خورم مي‌گويم تكرار نكنم، گاهي هم وقتي گوش نداد دوبار بايد تكرار كرد.
علاوه مگر نماز تكراري نيست، مگر در اذان الله اكبر تكراري نيست، تكرار براي چيست؟ يعني با يكبار گفتن فايده‌اي ندارد. مثلاً همين باغ، كه الان در اختيار شما هست، نصيري رفت جمهوري اسلامي آن را گرفت در آن زمان چمن بود حال اگر ما سبزي بكاريم مدرن نيستيم، ما بايد مترقي باشيم
چمن هر روز آب مي‌خواهد و سبزي هفته‌اي دو روز، مصرف آب كم مي‌شود، مي‌گويند راديو گفت آب سد كم شده چرا سبزي نمي‌كاري كه در هفته دوبار آب بخواهد
و برگ سبزي بزرگتر توليد اكسيژن بيشتر است. سبزي سلول انسان و چمن سلول الاغ هم نمي‌شود(خنده حضار) سبزي بذرش كيلويي 3 هزار تومان و چمن كيلويي 40 هزار تومان است. تخم سبزي داخلي و بذر چمن خارجي است. من نمي‌دانم روي چه عقلي، محيط زيست توليد اكسيژن سبزي بيشتر است، چمن بو و عطر ندارد، سبزي بو دارد.
يه چيزي كه عطر دارد و سلول بدن انسان شده و مصرف آب آن كم است، و برگ بزرگتر توليد اكسيژن بيشتر، بذر و تخمش ارزانتر، توليد داخلي، همه اين ارزشها را زير پا مي‌گذاريم زمان هويدا چمن بوده و الان هم بايد چمن باشد(خنده حضار) يك مخ بيايد اينها را عوض كند ما مي‌توانيم اين كار را بكنيم.
فضل خداوند هست شما استفاده نمي‌كنيد، تابستان چقدر جوان داريم كه مي‌توانند مطالعه كنند چقدر مي‌شود مطالعه كرد، تابستان تعطيلي است، چرا؟ گرم است، از قبل از ظهرتا بعدازظهر گرم است. از صبح تا ساعت 9 كه هوا خنك است، اگر هيچ نباشد از 8 تا 9 كه مي‌شود مطالعه كرد، 9 هوا داغ مي‌شود، يك به غروب كه مي‌شود مطالعه كرد يعني روزي دو ساعت، حتي در هواي بندرعباس و خوزستان دو ساعت مي‌شود مطالعه كرد.
حال كار نداريم، شما دنبال فضل خدا نيستيد «وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» آيه بعد: «وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» نحل/15. خداوند القا كرد در زمين كوههاي استوار تا شما را نلرزاند. گداختگي داخل زمين باعث مي‌شودكه زمين دائماً بلرزد مثلاً ديگ آب كه مي‌جوشد آن سيني كه روي آن ديگ است مي‌لرزد براي اينكه سيني تكان نخورد يك سنگ روي سيني مي‌گذارند به خاطر عمق زمين پوست زمين دائماً در لرزش بود، ما القا كرديم در زمين كوههاي استوار تا شما را از اضطراب نجات بدهد. ببينيد همينطور كه زمين كوه مي‌خواهد تا نلرزد جامعه هم رهبر مي‌خواهد تا نلرزد.
و لذا حديث داريم: كه همانطور كه كوه مانع لرزش زمين است انبياء و امامان(عليه السلام) هم مانع لرزش جامعه هستند افرادي هستند كه يكدفعه همه عقايدش مي‌لرزد و به همه چيز شك مي‌كند، نياز دارد به يك استاد و مربي تا او را از شك و ترديد و اضطراب نجات دهد.
(من خنده‌ام مي‌گيرد از آنهايي كه درباره ولايت فقيه بحث مي‌كنند واقعاً خنده‌ام مي‌گيرد اصلاً ولايت فقيه بحث مي‌خواهد، بابا امام(خميني ره) بود چي شد و اگر نبود چي مي‌شد، اين بحث نمي‌خواهد
مثل اينكه انسان بحث كند درباره فلسفه لباس، گيرم هيچ كتابي نباشد، من مي‌گويم لباس را بيرون آوردم لرزيدم و پوشيدم از سرما نجات پيدا كردم.
اين با امام(خميني ره) و بدون امام(خميني ره) بحث ندارد، گاهي وقتها انسان فكر مي‌كند مرض است، البته آنها كه از ولايت فقيه سيلي خورده‌اند شك مي‌كنند، و الا چه كسي پيدا مي‌شود در اين مملكت كه بگويد آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند، مي‌روند از گور كسي را پيدا مي‌كنند كه دست فرح را ببوسد كسي كه دست فرح را مي‌بوسد مطرح مي‌كنند، او به آمريكا مي‌گويد هيچ غلطي نمي‌تواني بكني و اين در مقابل يك زن به اندازة ركوع در مقابل خدا خم مي‌شود، كسي را مي‌خواهند مطرح كنند كه نتوان جرئت كند به امريكا بگويد هيچ غلطي نمي‌تواني بكني، اين را بايد برداشت
امام فرمود همانطور كه كوه جامعه را نجات مي‌دهد ببخشيد. كوه زمين را از لغزش نجات مي‌دهد امام و پيامبر جامعه را از اضطراب نجات مي‌دهد. البته يك عده نمي‌دانند.
پيامبر آمد ديد مردم خدا را رها كرده و سراغ بت رفته‌اند فرمود: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» نمل/55 شما نمي‌دانيد و جاهل هستيد.
مثل بچه‌اي كه گرسنه است به جاي بيسكويت، گِل مي‌خورد اين در تشخيص دچار اشتباه شده مثل آنهايي كه عوض اينكه بروند در سينه مادر شير بخورند سر شيشه مي‌خورند)
فرمود: «وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ» نه «أَلْقى‏ علِي الْأَرْضِ» در زمين كوهها را قرار داد معلوم مي‌شود كه بيشتر از آنچه بيرون است از كوهها داخل زمين است.
علي عليه السلام فرموده: بن كوهها در زمين دنده و پنجه انداخته(و زمين را از لرزه نگه داشته) و نوك آن در فضا پنجه انداخته و لذا قرآن مي‌فرمايد: كوه ميخ است
و زماني كه ميخ را مي‌كوبيم بيشتر آن داخل است و كمي از آن بيرون، ميخ 5 سانتيمتري يكي، دو ميلي متر آن بيرون و بقيه داخل چوب است، چند برابر كوه كه مي‌بيني در داخل است
«وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» ما كوهها را آفريديم البته راه بندان هم نكرده، در كنار آن نهر قرار داديم كه:
الف: لوله كشي طبيعي آب را توزيع مي‌كند.
ب: مجاني
ج: زيبا
د: توليد كننده
از كنار رودخانه درخت سبز مي‌شود كه از كنار لوله نمي‌شود. در كوه جاده هم قرار داديم.در سوره انبياء مي‌فرمايد: «وَ جَعَلْنا فيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ» انبياء/31 كنار كوهها راه هم براي شما قرار داديم.
بعد مي‌فرمايد: «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»: تا شما هدايت شود.اگر زمين مسطح بود ما جاده را گم مي‌كرديم، و كوهها علامت راهنمايي و هدايت هستند براي جاده ها و يا اينكه كوهها را ببين و هدايت شو به سوي خدا
نقش كوهها:
الف: پس انداز و ذخيرة برف
اگر كوه نبود امروز برف مي‌آمد و دو روز بعد آب مي‌شد، ولي كوه برف را ذخيره و تدريجاً آب مي‌شود و ما استفاده مي‌كنيم
ب: سنگ كوه
ج: داروهاي كوهي
د: جلوگيري از طوفانها
ه: غاركوه
و: اثر آن در هوا
ز: اثر آن در حركت زمين
چه مي‌گويم ما يك مرتبه در عمر خود نگفته‌ايم كه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» فاتحه/2 كه خدايا كوه آفريدي(ما عطسه كرديم مي‌گوييم مريض شده‌ايم آكسار مي‌خوريم مي‌گوييم «الْحَمْدُ لِلَّهِ» يعني سَرُ، تهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» يك آسپرين يا آكسار است، كاري نداريم كه اين نهنگ بايد دريا را زباله رويي كند برگ بايد اكسيژن و كوه چنين كرده قرآن ميفرمايد: از كنار نعمتها ساده رد نشويد) آيه بعد: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» نحل/16
كوهها علامات است براي جاده‌ها واز طريق ستاره‌ها هدايت وآنها وسيله شناخت هستندامام(معصوم عليه السلام) ميفرمايد: همانطور كه ستاره‌ها وسيله شناخت هستند ما هم هستيم.
اصولاً براي اينكه خط گم نشود و مردم دچار انحراف نشوند پيامبر صل الله عليه واله وسلم چند چراغ نصب كرد(شكل روي تخته)
فرض كنيد اين پيامبر است(صل الله عليه واله وسلم) تاريخ خودش را ديد. اين يك تاريخ و تاريخ بعد و بخش سوم و چهارم و پنجم تاريخ و پيش بيني كرد و فرمود:
مردم «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» منحرف نشده و از اين چراغها بعنوان علامت استفاده كنيد.
شما مشهد كه مشرف مي‌شود براي رفتن حرم به خانم و بچه‌ها مي‌گوييد اگر گم شديد بياييد داخل صحن پاي فلان چراغ، يا زير نقاره خانه، منبع آب، منار، بلندگو، بالاخره چيزي را علامت قرار مي‌دهي
پيامبر صل الله عليه واله وسلم(5 تابلو نصب كرد) و فرمود:
مردم من دارم مي‌روم بعد از من اگر دربارة رهبري دچار مشكل شديد برويد پاي اين چراغ‌ها...
اول: زهرا سلام الله عليها، رضاي او رضاي من و غضب او غضب من است
بعد از من ببينيد او شما را به كدام و چه كسي هدايت و راهنمايي مي‌كند او بعد از 70 يا 95 روز شهيد شد
دوم: اباذر
ببينيد او شما را به كجا و چه كسي هدايت مي‌كند. چون كسي راسگوتر از اباذر نيست، برويددنبال خط او، او هم به ريذه تبعيد و از دنيا رفت(اين حرف شيعه و سني ندارد همه قبول دارند)
سوم: عمار ياسر
حضرت فرمود: ‌اي عمار هر كسي تو را بكشد باطل است
و لذا در جنگ صفين وقتي لشگر معاويه اباذر(عمار ياسر) را كشتند، به خود گفتند معلوم مي‌شود معاويه بر باطل است، به ياد حديث پيامبر صل الله عليه واله وسلم افتادند
معاويه دست به دامن عمروعاص شده براي اين مشكل كه پيدا كرده و عمروعاص گفت:
بگو عمروعاص را(عمارياسر) را علي كشته چون اگر او را علي به ميدان جنگ نمي‌آورد كه كشته نمي‌شد
(مثل اينكه بگويند: حضرت امام(خميني ره) جوانهاي ما را كشت، امام(خميني ره) گفت برويد جبهه اگر صدام به ما حمله كند وظيفة ما چيست؟ بالاخره كسي كه مسلمان(اسلام هم) ندارد وطن كه دارد تجاور به حريم ما كرده) دفاع نه تنها حق انسان كه حق حيوانها هم هست. يك پرنده هم بخواهد برود در لانه پرندة ديگر دفاع مي‌كند نه تنها حق اسلامي و انساني كه حق حيواني است، پس يك چراغ هم عمار فرمود ببينيد عمار را چه كسي مي‌كشد)
چهارم: امام حسين عليه السلام
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»(كامل‏الزيارات، ص‏52)«وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» كوهها علامت هستند و با ستاره‌ها هدايت مي‌شود. قرآن يك ظاهري و يك باطني دارد، (مثل ضرب المثلهاي ما، مي‌گوييم ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است به كسي مي‌گوييم كه مي‌گويد ببخشيد من براي مهماني شما را فراموش كردم دعوت كنم، يعني باز مي‌تواني دعوت كني) اين هميشه قابل استفاده است اين ضرب المثل...
امام(عليه السلام) مي‌فرمايد: اينكه مي‌فرمايد با ستاره‌ها هدايت مي‌شود پوست و ظاهر است، ستارة حق ما هستيم و توسط ما هدايت مي‌شوند. گاهي گفته مي‌شود كدام روزنامه را بخوانيم، كسيكه تقوا و سوادش از همه بيشتر است و سابقه‌اش نويسنده‌اي كه 8 سال جنگ در جبهه نبود و الان هم بسيجي‌ها را مسخره مي‌كند و تضعيف و باز هم اگر يك موشك در ايران رها شود اول كسي كه فرار مي‌كند همين است، چرا دنباله روي از او خدا را شكر مي‌كنيم كه روي كره زمين در خط رهبري كسي از ما جلوتر نيست، شرط اول ما اين است كه رهبر بايد معصوم باشد و زماني كه امام(زمان عليه السلام) غايب است مي‌گوييم بايد بهترين‌ها باشند.
حديث داريم: (اگر كسي را با نمرة 17 پيدا كرديد و فردي را با نمرة 16 رهبر قرار داديم خيانت به خود و خدا و مسلمين كرده ايم) علي عليه السلام: «من تقدم علي قوم و هو يري فهيم من هو افضل فقد خان الله و رسوله و المومنين» (الغدير ج/ 8) كسيكه با وجود فرد با فضيلت‌تر سراغ ديگري برود خيانت به خدا و رسول او و مومنين كرده بلكه به خاطر، حزب، باند، فاميلي، خط سياسي، دنبال او رفته، و اگر گفته شود اين كه بهتر است مي‌گويد او از خودمان است) اين را مي‌گويند مديريت(مثل پيامبر صل الله عليه و آله وسلم) براي اينكه دهها سال بعد از خودش، امتش گرفتار انحراف و گيجي نشود(افرادي را معرفي مي‌كند كه جامعه به او پناه برده و هدايت شود)
آيه بعد: «أَ فَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» (نحل17) آيا كسي كه خالق است و مثل دريا و ماهي و مرواريد و كوه و ستاره و هوا و حيوانها و از اول سوره نحل كه نعمتها را شمرده و بعد مي‌فرمايد: كسي كه اينها را آفريد مثل كسي است كه نيافريده هوش نيستيد.
كسيكه رفته جبهه با آنكه نرفته و كسيكه به آمريكا مي‌گويد هيچ غلطي نمي‌تواني بكني، با آنكه ترسو است يكسان است. تازه مي‌فرمايد: «يَخْلُقُ» يعني: دائماً خلق مي‌كند نه اينكه «خَلَقَ»: خلق كرد و تمام شد مثل بنا كه ساختمان را مي‌سازد و مي‌رود ولي برق هر لحظه قطع مي‌شود و به كارخانه وصل نباشد تاريك مي‌شود. يعني قدرت خداوند در خلقت آفرينش مثل وصل برق به لامپ است. نه رابطه بنا با ساختمان يك لحظه لطف خداوند نباشد خلاص...
«أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» روح خداپرستي در انسان هست، تذكر مي‌خواهد و كمي فكر. «تذكر» يعني: ميداني يادت رفته نمي‌فرمايد «أَ فَلا تَعْلَمُونَ» نمي‌داني،
آيه بعد: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ» نحل/18اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد نمي‌توانيد.
مثلاً فكر كنيم در درست شدن نان چه عوامل و دستهايي در كار است تا به دست ما رسيده آنچه را مي‌دانيد يادتان باشد و آنچه را نمي‌داني خداوند «غفور و رحيم» است و مي‌بخشد مثل ورقه امتحاني كه به بچه‌ها مي‌دهند مي‌گويند: آنچه مي‌داني بنويس و آنچه نمي‌داني نمره كمتري خواهي آورد.ما مي‌خواهيم دنباله رو كسي باشيم كه خوب باشد اما من نمي‌دانم.
حديث داريم: اگر اختلاف ميان زن و شوهر خداي ناكرده منتهي به طلاق شد بعد از آن اگر مي‌خواهد زن بگيريد باز هم برويد سراغ آن قبلي.
براي اينكه خوب با هم آشنا شده‌ايد، هم براي بچه‌ها خوب است، و هم يكسري تجربه‌هاي تلخ داريد و معلوم نيست بعد از چه نسلي و چه عوارضي داشته باشد، باز هم زن اول از زن‌هاي بيگانه مقدم است حال تازه آشنا شده ايم)
خلاصه اينكه شمردن و توجه به نعمتهاي انسان را از غفلت بيرون مي‌آورد.
بدترين كلمه‌اي كه خداوند به انسان و بعضي‌ها گفته: مثلاً: الاغ است خداوند مي‌گويند؟ بله كسي كه سواد دارد ولي عمل ندارد مثل الاغي است كه كتاب بار كرده ولي متوجه نيست
«كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»( جمعه/5) با سواد بي عمل مثل الاغ است.
و در جاي ديگري مي‌فرمايد: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث» اعراف/176 اينها مثل سگ و چهارپا هستند
شايد تا اينجا قابل تحمل باشد ولي در جاي ديگر مي‌فرمايد:
اينها از چهارپا بدتر هستند: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» اعراف/179.
چرا از چهارپا بدتر است چون به هيچ چيز به ديد عبرت نگاه نمي‌كند
اصول دين چند تاست؟ سه تا: خوراك، پوشاك، مسكن
كسي كه خود را بدهكار خدا ديد بدهكار كس ديگري نمي‌كند، راحت و خوب مي‌گويد «الحمدالله» ستايش از آن خداست و من بله قربان گوي ديگري نمي‌شوم.
قانون را از خدا مي‌گيريد و به ديگري مي‌گويد تو يك آبگوشت به ما دادي كه قانون وضع كني هستي من از آن خداست و او بايد قانون وضع كند، زير سلطه شرق و غرب نمي‌رود و از آنها نمي‌ترسد.
توجه به نعمتها عشق انسان را به خدا زياد بس نه زير بار طاغوتها و نه قانونها مي‌رود، مي‌شود بندة خدا، و آنوقت مي‌تواند يك جامعه‌اي را عوض كند.
خدايا ما را از غافلين قرار نده.
به ما توفيق بده پشت هر نعمتي تو را ببينيم.
اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: هر چه را مي‌بينم خدا را هم با او مي‌بينم.
يعني نقش را كه مي‌بيند نقاش را هم مي‌بيند، ما نقشه را كه مي‌بينيم تعريف مي‌كنيم، نقاش را نمي‌بينيم، از خدا غافل نباش. خدايا ما را از غافلين قرار نده.
از چيزهايي كه غفلت را برطرف مي‌كند نماز است چون مي‌فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» طه/14 نماز غفلت را برطرف و رابطة انسان را با خدا زياد مي‌كند.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته