1378/7/15 تفسير سوره نحل - 13، علم -2 بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقي بالهدي والهمني التقوي

در محضر دانشجويان دانشگاه نيروي دريايي امام خميني ره هستيم بحث ما در تفسير سوره نحل و در آستانه ماه مهر بينندگان مي‌بينند درباره كلمه‌اي كه در اين آيه است توقف و صحبت خواهم كرد.
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» نحل/43 خداوند به پيامبر(صل الله عليه واله وسلم مي‌فرمايد): ما هيچ كس از مردان را قبل تو نفرستاديم مگر اينكه به او وحي كرده، از اهل ذكر سؤال كنيد اگرنمي دانيد تا بدانيد برنامة ما نسبت به امتهاي قبل اين است كه به آنهايي كه قابل هستند وحي مي‌كنيم و آنها را براي ارشاد و هدايت مردم مي‌فرستيم، بنابراين مبعوث شدن يك نفر جاي تعجب نيست، چون سؤال مي‌كردند كه چطور شد تو پيامبر شدي، اگر شك داريد قبل او هم پيامبراني بوده اند، اصولاً يكي از راهها غرور شكني اين است كه به طرف بگويي كه تو حرف تازه‌اي نمي‌زني و نداري، بسياري از سؤالات و اشكالات و شبهاتي كه روشنفكرنماهاي امروز مطرح مي‌كنند ممكن است صورت آنرا عوض و در قالب جديد مطرح كنند، هم سوال و هم جواب آن هست. دين ما الحمدالله ديني است كه بارها به مردم مي‌فرمايد: ‌اي پيامبر!«قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» بقره/111 بگو هرچه دليل و برهان داريد بياوريد.
اينكه مي‌گويند زمان جاهليت، يعني من كه آمدم جاهليت تمام شد و فكر هم نكنيد ما تعصب داريم: «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ» سبأ/24.
يا ما و يا شما حق يا باطل مي‌گوئيم. بايد بنشينيم بحث كنيم، گفتگوي تمدنها كه رياست محترم جمهور مطرح كرد متن وحي است. «قالُوا»: آنها مي‌گويند، و «قُلْ»: تو هم بگو - در قرآن يعني گفتگوي تمدنهاست. مي‌فرمايد: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ» نحل/125.
جدال احسن: گفتگويي كه در آن دروغ و بولف نباشد. پس قبل از شما هم پيامبراني بوده چرا وحشت مي‌كنيد: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي‏ إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ» شورى/13.
اين دين شما همان دين آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل بوده، تازه‌اي نيست. همينكه طرف بداند اين مسئله مخصوص او نيست، يك جوان گله مي‌كند از مشكلات به او بگوئيم فلان و فلاني هم داشته، همينكه بداند مشكل او عمومي است: ضرب المثلي است.
«ان البلية إذا عمت طابت»(بحارالأنوار، ج‏32، ص‏261) مشكل وقتي عمومي شد ديگر مشكل نيست
ماه رمضان وقتي همه روزه مي‌گيرند، روزه گرفتن آسان است، ولي وقتي همه مي‌خورند بگو تو نخور سخت است، قضايي گرفتن روزة ماه رمضان سخت است.
درقرآن «قَبْلِكَ» زياد داريم ولي يك آيه هم نداريم كه «بِعْدِك» معنايش اين است كه پيامبرما(صل الله عليه واله وسلم) خاتم النبيين است. چون بعد از او ديگر نيست پيامبري.
سؤال: در اين آيه دارد كه همه انبياء مرد بودند چرا؟
جواب: دليلش اين است كه يك سري از كارها از زن برنمي ايد. مثل خط اول جبهه و درگيري با كفار مثل اينكه يكسري از كارها، مربوط به زن است مرد كم مي‌آورد، صحنه‌هاي خطرناكي در جنگ احد كه به روي پيامبر(صل الله عليه واله وسلم) هجوم كردند كه در آن موقع يك علي عليه السلام از آن حضرت حفاظت مي كرد يك زن هم آنجا بود بايد كسي باشد كه مشكل دروني، جسمي، عاطفي نداشته باشد.
بعد مي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
رجوع به كارشناسي يك اصل و قانون پذيرفته شده است.
سؤال: به چه دليل تقليد؟ جواب: شما خودت زلفت را درست مي‌كني خودت لباس خودت را مي‌دوزي چطور زلف و لباس، آرايشگر و خياط مي‌خواهد و براي مريضي طبيب(كارشناسان ما چند سال درس خوانده‌اند 4 سال يا ارشدها 6 سال يك مرجع تقليد 6 سال درس نخوانده اما به طلبه‌اي كه 6 سال درس خوانده حاضر نيستيم بگوييم با سواد 60 سال درس مي‌خواند كارشناس نيست ولي 4 سال درس مي‌شود كارشناس و با 6 سال كارشناس ارشد و يك مرجع تقليد هيچي، با اينكه آدمهاي عادي نمي‌توانند مرجع شوند، مرجع تقليد حتماً بايد جزء تيزهوشها باشد و بايد از اول عمر تا آخر عمر از او گناه نديده باشد يك گناه از او ديده شود نه حق اقتدا به او هست و نه تقليد از او) 60 سال تحصيل همراه با تقوا، مي‌گويند دينت را از اين آقا بپرس، طبيعي است، تمام انسانهاي دنيا به كارشناس رجوع مي‌كنند و اين مهم است يعني مسئله پذيرفته شده است در هيچ كشوري با هيچ عقيده و دين و مرامي نمي‌گويند رجوع به كارشناس نشود. بنابراين تقليد چرا ندارد اصلي است كه همه نفس كشهاي كرة زمين، با همه عقائي پذيرفته‌اند و آن رجوع به كارشناس است.
از آياتي كه در جواب سؤال كه چرا تقليد كنيم؟ همين آيه است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» سؤال كنيد از اهلش
سؤال: چرا نگفته از «علماء» سؤال كنيد، گفته «أَهْلَ الذِّكْرِ»
جواب: چون عالمي «اهل ذكر نيست، ممكن است مغزش پر از علم باشد ولي ياد خدا نباشند
نكات در اين آيه:
1- از «فَسْئَلُوا» مي‌فهميم كه سوال واجب است چون امر است مگر اينكه دليل داشته باشيم كه منظور از اين لفظ معناي ديگري است مثل اينكه وقتي شما بگويي من در حمام يك شير ديدم مي‌گوييم شير كه در حمام نمي‌رود پس لابد منظور از آن يك آدم شجاع است اگر كلمه حمام نباشد مي‌گوييم لابد شير جنگل است
(به خصوص دانشجو بايد سؤال كنيد. دانشجو بايد يك شماره تلفن از يك اسلام شناس داشته باشد، يكي اشكال و شبهه‌اي مطرح مي‌كند براي اينكه ذهن شما را خراب كند در رابطه با اسلام.)
من يك خاطره‌اي دارم از زمان شاه بد نيست بشنويد در دانشگاه يكي از استانها استادي بود كمونيست، مي‌گفت اسلام مي‌گويد هر كس دزدي كرد(فوراً) چهار انگشتش را ببريد اگر اين حكم اسلامي درست باشد بايد در هر شهري يك سلاخ خانه درست شود براي دست قطع كرد، دست قطع كردن كه هنر نيست.
ولي رهبر ما(كارل ماركس) مي‌گويد: هر كس دزدي مي‌كند براي فقراست اگر شكمش سير باشد دست به دزدي نمي‌زند پس سيستم اقتصادي خراب است پس شكم سير كردن هنر است نه دست قطع كردن پس ما بهتر از اسلام مي‌فهميم.
(دانشجوها هم زمان شاه، نه نهاد رهبري، و نه مثل امروز آنقدر استاد حزب اللهي، دانشجوها گوش دادند و جواب نداشتند، ما هم آن زمان يك طلبة نقلي بوديم، ريشهاي مشگي و لاغر و جوان، گفتند آشيخ اسلام چنين مي‌گويد؟ گفتم اول بگوئيد چه كسي اين حرف را زده چون مملكت ما زود به فاصله چند روز يك چيز صادر مي‌شود هر جا مي‌روي يك رقم سؤال مي‌كنند معلوم است كليشه و كوپيه شده. گفتم شما چه گفتيد، گفتند ظاهراً كه حرف او درست است.
گفتيم گير شما اين است كه با يك اسلام شناس رابطه نداريد.
قرآن مي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
شما بايد با يك آخوندي رفيق باشد من هم نمي‌گويم همه آخوندها خوب هستند، اما بد ما كمتر از بقيه است مثلاً ما صدتايي دو تا بد هستيم، بقيه بدي‌شان بيشتر است ما البته يك سري كارها را براي لباسمان انجام نمي‌دهيم، خداوند رحمت كند پدرم را اصرار داشت من زود عمامه بگذارم گفتم من بچه‌ام چه اصراري داري 15 سالگي من عمامه بگذارم، گفت تو شري من از تو مي‌ترسم(خنده حضار)
مي خواهم فكر كني آقا شده‌اي آدم حسابي بشوي، خود عمامه باعث مي‌شود يكسري كارها را انجام ندهد، مثلاً يك تيمسار با لباس ارتشي ديگه حاضر نيست سيگار در خيابان بدست بگيرد در‌شان او نيست، حاضر نيست در رانندگي بد رانندگي كند. يك استاد دانشگاه حاضر نيست هر رقمي حركت كند، مي‌گفت لباس انسان را بيمه مثل نماز، وقتي انسان لباس سفيد پوشيد روي زمين آلوده نمي‌نشيند، بچة مسجد خائن نيست دليل حرف من، چند تا از دادستانهاي مهم كشور به من گفتند، اكثر مجرمين زندانها، آنهايي هستند كه اهل نماز نيستند، وقتي دستش از خدا جدا شد به فساد كشيده مي‌شود، وقتي دستش را از دست پدر بيرون آورد آدم رباها مي‌ربايند، گفتند هواپيماي به اين بزرگي را چطور مي‌دزدند؟ گفتم مي‌گذارند مي‌رود در آسمان كوچك مي‌شود و مي‌دزدند(خندة حضار) گفتم مشكل شما آن است كه با يك آخوند رفيق نيستيد البته آخوندي كه سه، چهار شرط داشته باشد
الف: با سواد باشد
ب: گرايش جواني داشته باشد ممكن است عده‌اي از نظر شرائط سني و كسالت مثل يك آدم 90 ساله، سن و ذوق به شما بخورد.)
سؤال: چرا اسلام گفته هر كس دزدي كرد 4 انگشت او قطع شود؟
جواب: هر دزدي را دستش را قطع نمي‌كنند بلكه دزدي كه 26 شرط داشته باشد
جناب آقاي استاد دانشگاه 6 شرط از آنها را بگو 20 تا طلب من، اين استاد چپي زمان شاه خاطرش جمع است كه بچه مسلمانها اين 26 شرط را اطلاع ندارند و تلفن يك اسلام شناس را هم ندارند و غيرت آن را هم ندارند كه شما رشتة خود را درس و در رشته‌هاي ديگر دخالت نكنيد، اگر مي‌خواهي اجازه بده يك بحث آزاد آقايي را دعوت مي‌كنيم، تو 5 دقيقه سؤال او هم 5 دقيقه جواب ما دو 5 دقيقه را گوش مي‌دهيم و هر كدام را خواستيم انتخاب و قبول مي‌كنيم(و معناي آزادي اين است(تكرار مطلب) و معناي آزادي اين نيست كه در اطاق درب بسته بگويد و بعد هم كه مي‌خواهي جواب بدهي مي‌گويد آزادي نيست، چرا درب را قفل مي‌كني؟ آزادي يعني ميزگرد
هر كدام از اين كلمات اشاره به خاطره‌اي است عده‌اي گفتند مي‌رويم فلان جا به من هم خبر دادند او تا مرا ديد گفت معناي حكومت آخوندي همين است گفتم بگو، من كه نگفته‌ام نگو اگر گفتم نگو، بگو حكومت آخوندي است، شما حرفهايت را بگو بعد بنشين كه آقايان اين حرفها را شنيديد اجازه بدهيد من هم جواب بدهم حرف تو را و مرا بشنوند و بعد انتخاب كنند اين معناي آزادي است اينكه از حضور من ناراحتي است معلوم مي‌شود كه …
قصة زن يادتان نرود، يك زني را دادند به يك مرد كوري هر شب اين زن از زيبايي‌هاي خود تعريف مي‌كرد كه حيف تو كوري و زيبايي‌هاي من حرام مي‌شود مدتي گذشت يك شب اين مرد گفت مدتي است هر شب از زيبايي‌هاي خود مي‌گويي من چشم ندارم ببينم ولي عقل دارم اين را مي‌فهمم كه اگر تو زيبا بودي چشم دارها تو را مي‌بردند و تو را به من نمي‌دادند و همين دليل بر اين است كه تو زيبا نيستي
توي انتخابات رياست جمهوري به جاي اينكه هر رئيس جمهوري را يك نيم ساعت وقت بدهند 5 نيم ساعت وقت بدهند چند كانديداتور آنقدر ستاد و صدها ميليون تبليغات، در تبليغات هر كس يه چيزي روي آن مي‌گذارد قربه الي الله، وقتي هم مي‌خواهند خراب كنند يك مو را طناب و خفه مي‌كنند
تحليلهاي آبكي مثل:
بي تو مزرعه آب نخورد - بي تو شيشه مي‌نخورد
هر كسي تحليلي و اينكه مراد خدا كه بي تو هيچ كس كاري نمي‌تواند بكند به اصالت الوجود و وحدت وجود و توحيد افعالي و هر كسي بحثي كرد گفتند از خود شاعر بپرسيم كه منظور از اين شعر چيست؟ گفت منظور از «بي تو مزرعه آب نخورد» بيل است(خندة حضار) و اينكه «بي تو شيشه مي‌نخورد: قيف است(خندة حضار)، اين از بيل و قيف گويد و او رفته سراغ توحيد افعالي و …….
من دستمال در كيسه مي‌گذارم يكي مي‌گويد پول، يكي سينه اش، يكي آمده پز بدهد، اصلاً پول نيست گفت سگ شما بي تربيت است وق وق مي‌كند، نيمه شب مي‌خواند و بچة ما را گاز گرفته گفت: سگ من تربيت شده و بي وقت نمي‌خواند دندانهايش را كشيده‌ام و سوم اينكه اصلاً من سگ ندارم(خندة حضار)
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» تازه حديث ديده‌ام كه:
علم را از چند واسطه نگيريد برويد از سرچشمه وقتي توي لوله مي‌آيد آلوده مي‌شود
«لا تَعْلَمُونَ» مناسبت داشت بگويد «فَسْئَلُوا أَهْلَ العِلْمِ»
پس هر عالمي ذاكر نيست، و علمي مفيد است كه در آن تقوا باشد. (كارشناس ارشد آن است كه تقوايش بيشتر باشد نه اطلاعاتش، رفتم خدمت علامه طباطبايي گفتم قرآن يك آيه دارد كه «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» فاطر/28 گفتم اول طلبگي از خدا مي‌ترسيدم الان سر نماز حواسم پرت است، چند وقت قبل يك بچة كوچولو بود از اين نوه‌هاي ما توي خانه نماز مي‌خواند فيلم هم مي‌ديد در ركوع(خندة حضار) و سجده و تشهد بعد گفتم خدايا نماز من هم همينطور است اين فيزيك است و من شيمي روح من هم جاي ديگر است، علامة طباطبايي فرمود آنچه شما خوانده‌ايد علم واقعي نبوده «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعِبادَةُ»(غررالحكم، ص‏64) علي عليه السلام مي‌فرمايد) علم واقعي آن است كه هر چه زيادتر شود تواضع انسان زيادتر شود اگر باسوادتر شدي مسجد بيشتر رفتي و دست پدر و مادر را بيشتر بوسيدي و احترام استاد و معلم را بيشتر گرفتي و نسبت به حق بيشتر تواضع كردي و پذيرفتي اين علم مفيد است وگرنه ……
نكتة ديگر:
از اين آيه معلوم مي‌شود كه علماء هم بايد جواب بدهد چون اگر به من بگويد سؤال كن ولي او بگويد وقت ندارم(مثل اينكه من پاس بدهم شما آبشار نكوبي وقتي اگر پاس بدهد ولي آبشار نباشد لغو است، سوزن بياوريد ولي نخ نيست، پس چي)
پس واجب است بر ما سؤال و واجب است بر عالم جواب
لازم است تمام دانشجويان من اين پيام را بدهم لازم است تمام دانشجويان و اساتيد همه يك شماره تلفن اسلام شناس را داشته باشند چون گروههايي هستند كه چرا در ايران اسلام حاكم است شروع مي‌كنند مقدسات را خراب كردن سؤال كنيد(دروغها و تهمتها كه هيچكدام به جايي بند نيست از قم مي‌آمديم تهران اول مغرب آمديم پاسگاه پليس راه براي نماز و در ترمينال هم دختر و پسري هرزه سوار اتوبوس شده به شكلي كه تا پليس راه همه مردم و رانندة اتوبوس شاكي و به پليس راه معرفي و دستگير مي‌كنند دختر مدعي مي‌شود كه من از فاميلهاي قرائتي هستم تعجب مي‌كنند و پليس هم فهميد ما در همان مكان هستيم به او مي‌گويد اگر خود قرائتي بگويد نه او منكر شده و مدعي مي‌شود حرف من درست است و آقاي قرائتي اينجا نيست خلاصه مرا صدا زدند و گفتم ايشان هيچ نسبتي ندارد و او خيلي تعجب كرد و باور نمي‌كرد اينطور مشتش باز بشود حضرت عباسي اگر من نبودم آن 45 نفر هم مي‌رفتند مي‌گفتند ما خودمان ديديم همينها فلان و فيصال)
هم بپرسيد و هم واجب است، لازم نيست بلكه با شماره تلفن بپرسيد
«لا تَعْلَمُونَ» يعني اگر نمي‌داني خيلي چيزها را مي‌دانيم، مثلاًً اين لباس تنگ است مي‌گويد مد است من دارم خفه مي‌شوم، سيگار مي‌كشي سرفه مي‌كني مي‌گويد فلان آقا هم كشيد به من چه(ببخشيد در حوزه هم يك چيزهايي را بيخود مي‌خوانيم انشا… علما ناراحت نشوند از اين حرف من، من رفتم اين حرفها را جامعه مدرسين گفته‌ام بسياري از درسهاي دبيرستان و دانشگاه و حوزه لغو است اصطلاح آن را عوض مي‌كنند فكر مي‌كنند علمي است يكي از حوزه و يكي از دانشگاه به نام منطق مثل نقيض سالبة كليه موجبة جزئيه است در منطق و يك بچه دو ساله هم مي‌فهمد كه مي‌گويي هيچ پول ندارم(سالبة كليه)بعد اين بچه يك50توماني كه مي‌بيند مي‌گويد اين چيست مي‌شود موجبه جزئيه و نقيض سالبه كليد است خيلي حرفها علم نيست علما نماست پوك است يك كسي گفت آقاي قرائتي علمي حرف بزن گفتم همه حرفهاي من علمي است منتهي من روان مي‌گويم من ميگويم حالا شما مي‌گويي در اين مقطع زماني(خندة حضار) فكر مي‌كني تو دانشمندي من مي‌گويم همينطور كه پيش مي‌رويم تو مي‌گويي در روند تكاملي تاريخ(خندة حضار) من مي‌گويم تاريخ تكرار مي‌شود شمامي گويي فلسفة تاريخ من مي‌گويم نان و تخم مرغ شما مي‌گويي ساندويچ خيلي حرفها علم نيست و خيلي حرفها طرف عالم نيست مي‌گويم سقف كوتاه است. مي‌گويند نقشه مهندسي من خودم يك آدم هستم سقف كوتاه است
اگر نمي‌دانيد، يعني فهم خود را پا نگذاريد، به عقل توهين نكنيد و در آنجا كه مي‌فهميد نبايد تقليد كنيد خداوند رحمت كند امام(خميني ره) را، درباره كانديداها اگر شناخت شخصي داري همه آيت الله گفتن آدم خوبي است شما حق نداري به او رأي بدهي، اين فتواي امام(خميني ره) است، يعني فهم خودت يك ارزش است و فهم خود را تحقير نكن.)
سؤال واجب است يك و اهل علم كافي نيست اهل ذكر 2 و فهم خود را زير پا نگذار 3 و جواب از او واجب درب خانه را بايد باز بگذارند.
من چند روز قبل خدمت مقام معظم رهبري بودم، مطالبي را خدمت ايشان گفتم، ايشان فرمودند فعلاً من به اين مسئله معتقد هستم كه هيچ كاري بهتر از گفتگوي حضوري با دانشجوها نيست به طلبه‌هاي فاضل بگو با جوانها حرف بزنند
چون وقتي فاصله هست غيب و سوء برداشت مي‌شود و از نزديك انسان مي‌بيند آن طور هم كه فكر مي‌كرد نيست. وقتي نزديك شديم نه آنهايي را كه فكر مي‌كنيم خيلي خوبند، خيلي خوبند و نه آنها كه فكر مي‌كنيم خيلي بد هستند، خيلي بدند
اگر از عالمي سوال كنيم بگويد نمي‌دانم، نمي‌داني، اهل ذكر معنايش اين است كه متذكر علمش هم باشد(يكي سؤال كرد از من گفتم نمي‌دانم گفت اِ گفتم بله منكه راديو نيستم كه تا پيچم را باز كردي بخوانم فرق است بين آخوند و راديو، راديو پيچش را باز كني مي‌خواند و من قبلاً بايد مطالعه داشته باشم خيلي از علما كه توضيح المسائل نوشته‌اند وقتي سوال مي‌كني مي‌گويد به توضيح المسائل مراجعه كن طوري نيست) «اهل ذكر» حضور ذهن هست.
حديث داريم: «اهل ذكر» چند معني دارد «ذكر» سبحان الله والحمدالله «اهل ذكر» يعني اهل بيت عليهم السلام و «ذكر» يعني وقت گناه ياد خدا باشي، و «نماز» «ذكر» است، «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» طه/14 و «قرآن» «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» حجر/9 و پيامبر ذكر است «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً» طلاق/10، «رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ» طلاق/11 پس رسول «ذكر» است، نشان دهندة اين است كه فرهنگ قرآن توسعه دارد.
«ذكر» يعني رسول الله و «أَهْلَ الذِّكْرِ» يعني اهل بيت رسول الله صل الله عليه واله وسلم.
پس: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» يعني سؤال كنيد از اهل بيت عليهم السلام.
حديث: در ملحقات احقاق الحق جلد سوم روايات زيادي داريم از اهل سنت مثل: فخر رازي و ابن كثير، آلوسي، در روح البيان و تفسير كبير و زياد ديگري از اهل سنت گفته‌اند مراد از:
«أَهْلَ الذِّكْرِ» اهل بيت عليهم السلام هستند.
يعني سؤال مي‌خواهيد بپرسيد از امام صادق عليه السلام بپرسيد.
امام باقر عليه السلام فرمود: «شَرْقاً أَوْ غَرْباً»(رجال‏الكشي، ص‏209) به شرق يا غرب برويد چيزي نيست جز اينكه ما جوابش را گفته‌ايم.
امام(خميني ره) فرمود: ما بايد اهل بيت عليهم السلام را بيش از بشناسيم.
الان كدام يك از شماها حاضريد يك صفحه مقاله براي امام جواد يا امام هادي عليهم السلام بنويسيد اطلاعات ما كم است، و امام شناسي ما ضعيف است.
(فيلي خواستند درست كنند براي امام هادي(عليه السلام) مدتي كار كردند بعد گفتند امام هادي(عليه السلام) همان امام صادق(عليه السلام) است.
(از جايي كه كوتاه آمده‌اند دربارة امامان عليهم السلام و من نمي‌دانم اين را به چه كسي بگويم جز اينكه در تلويزيون بگويم و نمي‌دانم اگر حذف بشود گناهش به گردن كسي كه حذف مي‌كند و من حرف بزنم و اين حرفها حذف بشود خيانت است، در كتابهاي معارف دانشگاه شما بشماريد چند سطر راجع به امام زمان(عليه السلام) بحث شده من شمردم هفت سطر بود يعني امام زمان ولي امر ما و دانشجوي ما دربارة امام زمان، هفت سطر به چه كسي بگوئيم كه در تمام كتابهاي دانشگاه يك سطر دربارة نماز بحث نيست در اكثر پيامهاي مقام معظم رهبري كه هشت سال است براي نماز دارند مي‌فرمايند بايد راز و رمز و اسرار نماز در كتابهاي دانشگاه بيايد و تنها جايي كه اسرار نماز وارد نشده در كتابهاي دانشجو است، اقيانوس اطلس چند متر است و …. .
مثل بعضي از روزنامه‌ها از اولي كه درست شده يك كلمه راجع به نماز ننوشته‌اند كه به خوبهاي آنها جزاي خير و به بدها جزاي شر بدهد دست اندركارهاي بعضي‌ها مذهبي هستند حاضر نيستند بنويسند جز آنكه مجبور باشند، مثلاً نماز جمعه برقرار شد اين را ديگر نمي‌توانند ننويسند بنويسند برقرار نشد و نماز عمود دين وامام زمان(عليه السلام) قطب عالم هستي، من از روز اول با كتاب معارف مخالف بودم چيزي كه نياز هست نيست و چيزي كه نياز نيست و يا خيلي لازم نيست براي جوانها هست. به شدت مخالف هستم در شوراي انقلاب فرهنگي هم گفته‌ام 200 عنوان فرهنگي را كه جوانان بايد بدانند در اين معارف نيست هر سال هم مي‌گويم و تلويزيون حذف مي‌كند حالا هم مي‌خواهد حذف كند بگويم كه روز قيامت نگويند نگفتي)
به دانشجوي ما بگو دربارة امام زمان(عليه السلام) مقاله بنويس عده‌اي زياد مي‌نويسند عده‌اي هم نمي‌دانند امام هادي(عليه السلام) چي ما امامان(عليه السلام) را نشناخته ايم.روايت: از امامان معصوم عليهم السلام كه «اهل ذكر» ما هستيم.
قَالَ الْبَاقِرُ ع: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ»(بحارالأنوار، ج‏23، ص‏172)
حدود 60 حديث داريم به مضمون روايت فوق، يعني رابطة شما با اهل بيت(عليهم السلام) زياد باشد.
در بعضي روايات داريم: قَالَ الصَّادِقُ ع: « نَحْنُ وَ اللَّهِ أَهْلُ الذِّكْرِ»(دعائم‏الإسلام، ج‏1، ص‏27) به خدا قسم اهل ذكري كه قرآن مي‌گويد ما هستيم و ولايت فقيه هم كسي است كه جاي امام زمان(عليه السلام) نشسته.
درباره علم و اهميت معرفت
منتهي سؤال استفها مي‌باشد، سؤال كدي دارد، بعضي سؤالات امتحاني است كه دربارة فلاني اگر من هم سليقة او هستم بگويد سلام عليكم اگر نيستم …. . مي‌خواهند حزب گيري كند سؤال آزمايشي نباشد سؤال واقعي باشد.
امتيازات علم
1- امتياز انسان به آدم(علم) است، فلسفه خلقت انسان علم است
وقتي خداوند خواست انسان را خلق كند ملائكه گفتند: «أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» بقره/30.
اين انسان فساد مي‌كند و ما «نَحْنُ نُسَبِّحُ» نمي‌خواهد از خير آن بگذريد.
خداوند هم(در جواب آنها) فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» بقره/31 علومي را به انسان ياد داديم و بعد او به فرشته‌ها عرضه كرد بعد فرشته ها: «قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ» بقره/32 حق با توست.
دليل اينكه خداوند انسان را آفريد ظرفيت علمي است و الا «سُبْحَانَ الله» را فرشته‌ها هم مي‌گويند.
2- فلسفة بعثت هم علم و تزكيه
براي اينكه: «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ» آل عمران/164.
3- اولين كلمه وحي علم است
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» علق/1
4- علم خير كثير است
«وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً» بقره/269 «علم يعني اطلاعات «حكمت» يعني ديد و نظر افرادي ممكن است ديد داشته ولي مدرسه نرفته باشند و به عكس سواد دارد ولي خط را گم مي‌كند، پس «علم» يعني محفوظات و «حكمت» يعني: بينش.
حضرت(رسول صل الله عليه واله وسلم) وارد مسجد شد عده‌اي به حال نماز و دعا و عده‌اي به حال گفتگوي علمي، فرمود هر دو خوب است ولي من در گروه علمي شركت مي‌كنم.
سفارش شده: «وَ ارْزُقْنِي عِلْماً نَافِعاً»(كافي، ج‏2، ص‏583) علم نافع
اين جمله را هم بگويم: مردم كرة زمين سه دسته هستند:
1- توليدكننده 2- توزيع كننده 3- مصرف كننده
خوشا به حال طلبه‌ها و دانشجوها اگر مغز و فكر آنها كار كند توليد مي‌كنند و اگر به آنجا نرسيدند توليدات ديگران را ياد گرفته و توزيع مي‌كنند و اگر نه توليد و نه توزيع باز هم عمل مي‌كنند خوشا به احوال كساني كه هر سه مورد را دارا هستند و لذا مي‌فرمايد:
حديث: «عالم(توليدكننده) ناطق(توزيع كننده) ينتفع بعلمه(مصرف و استفاده كننده) اگر سواد دارد نمي‌گويد و عالم است نمي‌نويسد كتمان است كه بگويد و ديگري ياد بگيرد كه اين مسئله متاسفانه در خواص هم هست مي‌گويد نگو او هم ياد مي‌گيرد.
اگر كسي از علمش استفاده نكند قرآن مي‌فرمايد: مثل الاغي است كه كتاب بار دارد.(مثلهاي زشتي در قرآن است دو تاي آنها براي تحصيل كرده هاست)
1- «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» جمعه/5 كتاب بار دارد ولي چيز حاليش نيست
2- «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ» اعراف/176.
خيلي زشت است كه آدم آنقدر درس بخواند بعد هم خدا بگويد مثل سگ و الاغ هستي خيلي زشت است اين براي علم بي خاصيت است علم دارد ولي لجباز، مغرور، و حاضر نيست حرف ديگران را بشنود و بكار ببرد علمش را و يا ياد بدهد
علي عليه السلام به كميل فرمود:
«مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ»(تحف‏العقول، ص‏171) هر كاري بخواهي بكني محتاج به معرفت هستي مثل كسي كه بدون مجوز ساختمان مي‌سازد بعد شهرداري آن را خراب مي‌كند، نقشه بايد مهندسي باشد.
حديث: اگر كسي ناآگاهانه گرچه زحمت بكشد مثل اسبي است كه در آسيا صبح تا شب راه مي‌رود ولي شب سر جاي اول است.
حديث: «الْعِلْمُ أصْلُ كُلِّ خَيْرٍ»(غررالحكم، ص‏41)
(توفيقي باشد در يك جلسه ديگر درباره اينكه چه علمي و عالم كيست، و خيلي عالمند و اسلام مي‌گويد اينها عالم نيستند و اينكه چه بياموزيم و چگونه بياموزيم بحث خوبي است توفيقي باشد در جلسه بعد خواهم گفت.
«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»